برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پرسش وپاسخ
89-11-26
در آن نفس که بميرم در آرزوي تو باشم به آن اميد دهم جان که خاک کوي تو باشم، به وقت صبح قيامت که خاک ز سر برآرم به گفتگوي تو خيزم به جستجوي تو باشم، به مجمعي که درآيند شاهدان دو عالم نظر به سوي تو دارم غلام روي تو باشم، مي بهشت ننوشم زساقي رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روي تو باشم.
سوال – شما گفتيد بحث شأنيت در اشتغال مطرح نيست. بعضي ها اعتراض کرده اند که مثلا آيا آقاي ماندگاري مي رود در آپاراتي کار مي کند ؟ اين شأنيت در نگاه شما به چه صورتي است ؟
پاسخ – اين ايام که دل اهل بيت به امامت امام زمان (عج) شاد است را تبريک عرض ميکنم. من در اين برنامه بحث خادم بودن معنوي امام رضا (ع) را مطرح کرديم. شايد خيلي ها بخواهند که در حرم امام جارو بزنند. آيا آقايان با اين اسم و رسم شان در خيابان جارو مي زنند؟ شأنيت به نوع کار نيست به اين است که براي چه کسي کار مي کنم. همه ي کساني که به ظاهر وزير، وکيل، مهندس، دکتر و آيت الله هستند، دوست دارند کفش زائر امام رضا (ع) را جفت کنند. و حرم امام را جارو بزنند. رهبر ما دستمال دست مي گيرند و قبر امام رضا (ع) را شستشو مي دهند. حالا اگر اين انسانها با اين مقام و موقعيت بخواهند شيشه اي در خيابان را دستمال بکشند عيب است، مي گويند که در شأن شما نيست. پس مهم اين است که من براي چه کسي کار مي کنم و نيت مهم است.
از مجموع آيات و روايات اين طور بر مي آيد که خدا دنيا را براي انسان به کارگاه تبديل کرده است. خدا دنيا را رستوران قرار نداده که وقتي من مي آيم غذا جلوي من بگذارند. در رستوران غذا جلوي انسان مي گذارند. اما در کارگاه و اردوگاه هر کسي براي رسيدن به سهم خودش تلاش بکند، فقط مدير کارگاه موظف است بستر کار را براي همه فراهم کند. خدا مي گويد که براي کارت زمين لازم داري براي تو گذاشته ام، آب لازم داري براي تو گذاشته ام، نور، هوا، انرژي و فکر لازم داري گذاشته ام. هر چه اسباب کار است گذاشته ام و از تو کار مي خواهم. من الان به جوانان بيکار پيشنهاد مي دهم. اي جوانان بيکار، سرمايه از ما، کار از شما. همه مي آيند. حالا خدا هم همين را گفته است و خدا از من معتبرتر است. پس هر کاري در کارگاه عالم اگر براي رضاي خدا باشد، شأن من حفظ شده است. پس کار يک نشانه اي از عبداللهي بودن من است. جارو زدن در حرم امام رضا (ع) نشانه اي از خادم الرضايي است (خادم آستان قدس رضوي ). ببينيد چقدر افتخار است حتي جارو کشيدن، دستمال کشيدن، آشپزي کردن و ظرف شستن آن زيرا همه ي اينها منتسب به امام است. مگر شما دنيا را کارگاه الهي نمي بينيد و همه ي عالم را سفره خانه ي خدا نمي بينيد ؟ مگر همه ي علام را حرم الهي نمي بينيد. عار بودن به اين است که من از چشم خدا نيفتم. اين عار است. در امام رضا (ع) کساني که پر دست مي گيرند و خادم امام هستند زياد مي باشند، پس طرف که يک ليسان يا فوق ليسانس دارد، بگويد حالا که خادم زياد است من ديگر خادم نميشوم. خير مي گويد که چون من عاشق خدمت به اين آستان هستم بگذاريد من کفش جفت کنم. نمي گويند نه آقا، شأن شما نيست. مي گويد که من مي خواهم در چشم امام رضا (ع) جا داشته باشم.
پس عالم کارگاه خداست و هرکسي که در اين کارگاه بيشتر، بهتر و خالصانه تر کار کند، خدا او را بيشتر دوست دارد. حتي روز قيامت هم که از ما در مورد عمر و مال بپرسند که آن را در چه راهي خرج کردي، مي گويند در هر راهي خرج کردي از چشم ما افتادي و اگر در راه ماخرج کردي در چشم ما هستي. ما هم کارگر خدا هستيم. خدا حق الزحمه و اضافه کاري هاي ما را حساب مي کند و خوب کارفرمايي است. خدا همه ي سرمايه را داده و از من کار مي خواهد. ميگويد که همه ي سود هم مال خودت ولي اگر مشمل خمس شدي يک پنجم آن را و اگر مشمول زکات شدي يک بيستم آن را به دست نماينده من بده که من بگويم در جامعه در کدام قسمت خرج بشود باز براي خودتان. دون شأن آن وقتي است که ما از چشم خدا بيفتيم. اگر من يک آشغالي را از خيابان برداشتم و نيتم اين است که در اين لحظه در کارگاه الهي بيکار نباشم. کارگاه الهي همه دوربين دار است. خدا همه ي اين کارگاه را هم دوربين گذاشته است. الم يعلم باَن الله يري ؟ پس بياييم در اين عالم خدا را درنظر بگيريم. اگر خدا از ما راضي باشد عار نيست. اگر من در تخت پادشاهي بنشينم ولي خدا از من راضي نباشد، اين پادشاهي هم براي يک انساني که قرار است خليفةالله و عبدالله بشود قطعا عار است.
سوال – خداوند روزي افراد متاهل و مقيد به زندگي زناشويي که هدف شان واقعا زندگي کردن و سازگاري است را مي رساند. البته نبايد از صرفه جويي هم غافل بود. خدا خودش پارتي متاهل ها ميشود. در ازدواج هم براي شغل داشتن پسرها سخت گيري نکنيد البته مطمئن شويد که طرف جُربُزه ي کار کردن را دارد.
پاسخ – من مي خواهم از نگاه قشنگ اين عزيزان تشکر کنم. وقتي شما اين پيام ها را مي خوانيد مي گوييم خدايا شکر که اين تلاش ثمر داده است. سه تا نکته ي قشنگ در اين پيام عزيزمان است. يکي اينکه باور کنيم که تاهل يکي از آن حالتهايي است که خدا به آن بيشتر نگاه و لطف مي کند. لذا مي گويند که عبادت انسان متاهل بالاتر است زيرا در تاهل گناه کمتر راه دارد البته نمي گوييم که گناه نيست. خيلي از گناهاني که شيطان مي خواهد انسان را وسوسه کند براي انسان مجرد است. هرچه را براي انسان متاهل بخواهد سفارش کند حلال است، حرام نيست. اينکه در ازدواج يکي ديانت و يکي لياقت لازم است که تعبير ايشان جربزه بود که درست گفته اند. يعني عرضه ي کار داشتن. من مورد زياد داشتم که دختر به پسري که شاغل بوده و ماهي پانصد هزارتومان هم درآمد داشته جواب مثبت داده و گفته که شاغل است. اما به عرضه ي اونگاه نکرده است. ممکن است او با پارتي سرکار رفته باشد و يک دفعه کارگاهي که در آن کار مي کند آتش بگيرد و تعديل نيرو بشود و اين آقا بيرون بيايد، چون جربزه ندارد، آدم کار نيست. خانمي مي گفت در طي يکسال و نيم که ازدواج کرده بوديم چهار بار شغل خودش را عوض کرد. و الان هم در خانه نشسته است. اگر نگاه دختر و خانواده اش ظاهري باشد کسي را که الان کار دارد ولي عرضه ندارد انتخاب مي کند ولي کسي که الان عرضه دارد و ايمان هم دارد قطعا از هر فرصتي استفاده مي کند. ما دنبال اين هستيم که اين فرهنگ در خانواده ها بيايد و نکته ي ديگر اينکه وقتي باور کنيم خدا پارتي انسانهاي مومن و متاهل است. يکي از علامتهاي مومن اين است که ولخرجي و اسراف نمي کند و کمي توقعش را پايين مي آورد. و اهل قناعت است. اگر قرار است که خدا به من لطف کند، من هم چارچوب الهي را رعايت کنم.
سوال – من در يکي از شرکت هاي دولتي که خيلي ها آرزوي کار کردن در آن را دارند مطابق با رشته ي تحصيلي ام کار مي کردم. و ديدم شرايط به گونه اي است که نميتوانم با رضايت خدا پيش بروم. و از سمت او دور شدم و به درخواست خودم کار را رها کردم. ازدواج کردم و به تهران آمدم و با همسرم که رشته اش هنري بود يک مغازه اي را اجاره کرديم و بعد متوجه شديم در آن بازار بايد همراه باديگران بشويم تا پيشرفت بکنيم. يعني دروغ بگوييم و کارهاي غير خدايي بکنيم. بنابراين با توکل بر خدا همه چيز را جمع کرديم و به منزل آورديم تا فکر ديگري بکنيم ولي جالب است چند مشتري که از کار ما راضي بودند ارتباط شان را با ما قطع نکردند و همچنان سفارش شان را به ما مي دادند و از طريق آنها مشتري هاي جديدي پيدا کرديم. هم اکنون در منزل داريم کار مي کنيم. درست است که درآمدش مطابق با بيرون نيست ولي هم آرامش داريم و به حلال بودن درآمدمان بيشتر اطمينان داريم. مي خواهم بگويم که اگر توکل کنيم و قانع باشيم راههاي روزي بر ما باز ميشود. به گفته ي حضرت علي (ع) توکل کن تامل کن خواهي ديد که دستان خدا زودتر از تو از آستين خارج ميشود.
پاسخ – من از ايشان تشکر مي کنم و اگر ايشان اين سوال را از من مي پرسيد شايد او را اين طوري راهنمايي نمي کردم. قدجائکم بصائر من ربکم. خدا وسيلهA نور و بصيرت را در دلهاي ما گذاشته است، اگر تقوا پيشه کنيم و خدا ترس باشيم و مراعات دستورات ديني باشيم اين نورافکن کار مي کند. وقتي نور افکن کار کرد جلوي خودم را روشن مي بينم. تاريک نمي بينم که نا اميد باشم. هر کسي که هم که جلويش را روشن ببيند سرعتش را کم نمي کنيد. ببينيد اين برادر خودش از اداره بيرون آمده، بيرونش نکرده اند. الان خيلي ها راضي به گناه مي شوند که از اداره بيرون شان نکنند. راضي به گناه ميشود که برود فروشنده بشود. حتي اين برادر بزرگوار وقتي در بازار بوده، از گناه فرار کرده است. روايت داريم که اگر شما بخاطر گناه فرار کني، خدا روزي را دنبال تو مي فرستد. ايشان از سود بيشتر که آرامش نمي آورد، صرف نظر کرده است. آن آرامشي که زن و شوهر دارند که کنار هم کار مي کنند، با يک درآمد کمتر ولي لقمه راحت تر از گلويشان پايين مي رود. خاطرشان جمع است که اين لقمه حلال است. نطفه حلال است و بچه شان چموش نمي شود. و زندگي شان هم برکت دارد. اما بعضي از ما انسانها وقتي قدمي در بندگي خدا بر مي داريم و خدا ما را امتحان مي کند و فشاري به ما وارد مي آورد مي گوييم که خدايا من بخاطر تو از اداره بيرون آمدم و حالا بايد تصادف هم بکنم و... دارند تو را امتحان مي کنند. بگو خدايا هر کاري مي خواهي با من بکن من به کار حرام برنمي گردم.
سوال – من پسري مومن و متدين را دوست داشتم که از خانواده ي مذهبي بود. بعد از اينکه متوجه شدم که پسر عاقل و با ايمان است به او علاقمند شدم. اما خودم نه آنقدر مذهبي بودم و نه آنقدر حجاب داشتم. براي اينکه توجه او را جلب کنم به خدا نزديکتر شدم تا من هم مثل او ايماني قوي داشته باشم. برنامه ي شما را مي ديدم تا زندگي ام را به بندگي تبديل کنم. قرآن مي خواندم تا راه درست زندگي را بشناسم و در مسير درست قدم بردارم. کتاب مي خواندم تا نقص هاي شخصيتي ام را برطرف کنم و رفتار عاقلانه و خداپسندانه داشته باشم. در اين زمينه موفقيت هايي هم کسب کردم. از خدا اين پسر را آرزو کردم وگفتم که هر چه تو صلاح بداني من راضي هستم. اما درست در همين موقع تغيير من پسر مورد علاقه ي من ازدواج کرد. اصلا انتظار نداشتم و نمي توانستم باور کنم. زخمم را با گريه تسکين دادم و چون راهم را به سمت خدا پيدا کرده بود ادامه دادم و تصميم گرفتم هر روز گامي مثبت به سمت خدا بردارم و جلب رضايت خدا کنم. بعد از آن بود که موقق شدم با حجاب بشوم چون با تمام وجود به خدا اعتماد کردم، اصلا شاکي از اين مسئله نيستم و راه زيباي ايمان را ادامه ميدهم. مي دانم که ممکن است مصلحت من اين نبوده باشد. يا تمام هدف خدا جلب من به طرف خودش بوده است. من از اين مسيري که انتخاب کردم هرگز برنمي گردم اما بگوييد که با اين دل سوخته ام چکار کنم ؟ باکلام زيباي تان به من آرامش بدهيد.
پاسخ – خدا در قرآن مي فرمايد: ما نعمتي را از بنده ي خوب مان نمي گيريم مگر اينکه بهتر از آن را به او بدهيم يا مثل آن را به اوبدهيم. من به حال قشنگ ايشان غبطه مي خورم. که ايشان با يک عشق زميني که علامت عشق آسماني داشته، ايمان جذب کرده است. مثل قصه ي گوهر شاد خانم. چون متصل به خدا شده است و او را رها نکرده است. همانطور که ميگويد به خدا اعتماد دارد، از خدا بخواهد که آنچه خير و صلاح اوست به او بدهد. پس با خواند اين آيه اطمينانش بيشتر بشود. حالا مي گويد که با دلم چکار کنم ؟ يا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبر ليل و النهار. صاحب دل، نه من هستم و نه شما. القلب حرم الله. به او بگو که خودت دلم را درست کن.
سوال – سوره ي انعام آيات 118-111 را توضيح بدهيد.
پاسخ – آيه آخر مي فرمايد: سعي کنيد رزق و خوراک تان از جايي باشد که خدا امضاء کرده است به اسم خدا و يا خدا و در مسير خدا باشد. اگر به آيات الهي ايمان داريد. رزق حلال برکت دارد و رزق حرام برکت ندارد، هرچند هم که زياد باشد برکت ندارد. برکتي يعني خاصيت، رشد و نمو. به سمت رزق حلال برويم و انشاء الله روز به روز رزق هايمان حلال تر بشود، نسل مان هم پاکتر ميشود و دعاهاي مان هم مستجاب ميشود.
سوال – ما کنکوري ها چطور مي توانيم خادم معنوي امام رضا (ع) بشويم ؟ کمک کنيد تا انگيزه ي معنوي براي درس خواندن پيدا کنيم طوري که اين انگيزه و هدف معنوي ما را به سمت درس و تلاش بيشتر بکشاند.
پاسخ – ما قبلا براي کنکوري ها فرمولي را گفتيم. ما براي آنها يکسري فرمول هايي را مي گوييم که مثل درس خواندن، مباحثه کردن، خوراک، خواب، استراحت و يکسري متن و حواشي اشاره مي کنيم، شايد بتوانند اينها را از جاي ديگر هم پيدا بکنند. گفتيم که اين کارگاه مهم هستي که مديرش خداست بخش هاي مختلفي دارد. بخش هاي تخصصي دارد. من مي گويم که در اين کارگاه مي خواهم ياد بگيرم واين دستگاه را درست جلو ببرم. چرا مي خواهم ياد بگيرم ؟ چون مدير کارگاه گفته اگر توليد ما بيشتر و دقيق تر بشود، من پاداش بيشتري به شما ميدهم. هرکس کارکردن با اين دستگاه را ياد بگيرد و توليد ما بيشتربشود مااز سود درصدي به اوميدهيم. دانش آموز عزيز و کنکوري عزيز هر جوري درس مي خواني فقط نيت خودت اين باشد که خدمت به خدا بکني. هر درسي مي خواهي بخوان. گاهي در بين مردم رشته ي پايين تري را مي خوانم ولي نيت من خير و خالص است. يک وقت درس مي خوانم و در آن رشته فوق تخصص ميشوم اما نيت من ناخالص است. نيت خالص مهم است. درس خواندن و همه ي مواد ويتامين زا کمک مي کند ولي مي فرمايد: اي پيامبر به آنها بگو که نيت مهم است. و اِلا من کنار ضريح امام رضا (ع) دستمال بکشم ولي نيت من اين باشد که آقايان دور حرم من را ببينند ولي در روستايي در خانه ام دستمال مي کشم به نيت اينکه امام رضا (ع) ببيند، دومي قشنگ تر است. نيت من اين باشد که من دارم درس مي خوانم که يک توانمندي، حرفه اي تخصصي را ياد مي گيرم و سرمايه اي را جمع کنم که به درد مکتب و مجبين امام رضا (ع) و دين خدا بخورد. رحم الله عمرا احيا امرنا. امام رضا (ع) براي همه ي کنکوريها دعا کرده است به شرطي که نيت شان از درس خواندن خدمت به دين و احياء امر الهي باشد.
خدايا به آبروي صاحب اين ايام که حضرت بقية الله الاعظم هستنند به همه ي ما توفيق سربازي حضرت، بستر سازي ظهور حضرت و فدا شدن در راه حضرت که همان راه خداست و اصلاح نيت هاي مان عنايت بفرما.