برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
- خادم معنوي امام رضا(ع)
89-11-12
سوال – در مورد طرح پيشنهادي خودتان در مورد خادم معنوي امام رضا(ع) بودن توضيح بيشتري بدهيد.
پاسخ – هفته ي قبل خدا توفيق داد تا طرح خدمتگزارمعنوي امام رضا (ع) بودن را بدهم. بخاطر رفت و آمدهاي زيادي که به حرم امام رضا (ع) داشتم و از باب ارتباطي که با اين آستان ملکوتي داشتم خيلي از مردم عزيز به من پيشنهاد مي کردند که براي خادمي آنها در حرم امام رضا (ع) يک کاري بکنم. پاسخي که من براي اين عزيزان داشتم اين بود که آرزوي همه ي ماست که روزي دست به سينه در مقابل زائران اين حرم قرار بگيريم و بتوانيم خدمتگزار زائران امام رضا (ع) باشيم. اما از باب اينکه دست ما کوتاه است و خرما بر نخيل، قطعا اين امکان براي همه فراهم نيست. من شنيده ام هزاران نفر الان در نوبت هستند و الان طرحي را اجرا کرده اند که خدمتهاي افتخاري کوتاه مدت سه ساله باشد که اين توفيق و زيبايي به همه برسد. اما باز هم به همه ي آنهايي که از اقصا نقاط ايران و چه بسا از اقصا نقاط جهان که تصوير گنبد امام رضا (ع) را هر بار که مي بينند، دلشان پرواز مي کند و مي گويند: يا امام رضا (ع) ميشود ما چند روز خادم تو باشيم، اين طرح را پيشنهاد مي کنم. جواني در بحرين به من گفت که من سالي يک بار به ايران و زيارت امام رضا (ع) مي آيم و دلم مي خواهد که در آن چند روز حتي اگر شده توالتهاي حرم را بشويم. يک جواني در حرم خيلي گريه مي کرد و مي گفت که شما که ارتباط داريد يک کاري براي خادم بودن من بکنيد. گفتم شغل شما چيست ؟ گفت: مکانيک هستم و در شهر چناران در مسير زائران امام رضا (ع) هستم. گفتم خادمان امام رضا (ع) به عدد هشت که نام مقدس امام هشتم است، هر هشت روز يک بار خدمت مي آيند، شما هر هشت روزيک بار يک تابلوي زيبايي جلوي مغازه ات بزن و بنويس من خادم معنوي امام رضا (ع) هستم، به احترام آقا امام رضا (ع) مي خواهم کار مردم و زائران امام را راه بيندازم يا مجاني يا با تخفيف ويژه يا با يک کار ويژه به عشق امام رضا (ع). ما داريم يک مثلثي را تعريف مي کنيم. البته کارهايي هم در اين کشور دارد انجام ميشود که بجاي خودش نوراني و قشنگ است و مردم يک ارتباط دوسويه دارند. مثلا مردم براي امام رضا (ع) قرآن نذر مي کنند که بخوانند و صلوات مي فرستند ولي ما ميگوييم يک ارتباط مثلثي يعني من، امام رضا (ع)، محبين امام. يعني من بخاطر عشق و علاقه اي که به امام رضا(ع) دارم، يک خدمتي به يک محب امام رضا (ع) مي کنم. حالا بر اساس شغل و کاري که دارم، مادر در خانه، دانش آموز در مدرسه، دانشجو در دانشگاه، پزشک در مطبش و مهندس در دفتر مهندسي اش. من مي خواهم به روند محتوايي و نظري اين بحث اشاره اي بکنم. همه ي اساتيد بزرگوار حاج آقا آقاي نقويان، حاج آقاي مهندسي، حاج آقاي رفيعي و سرکار خانم نيلچي زاده در اين يک هفته انصافا به زيبايي اين طرح را دنبال کردند و با اين که دوستان سايتي را اعلام کردند و سه تا خط تلفن اعلام کردند، شبانه روزي تا الان حدود هفت هزار نفر ثبت نام کرده اند که اين واقعا استقبال بي نظيري است. ما بايد به سه نکته توجه داشته باشيم. يکي اينکه همه ي مردم دوست دارند به اين ساحت مقدس خدمت کنند و شوق خدمت دارند و شايد همه مردم پاداش اين خدمت را ندانند. اگر ما بدانيم پداش اين خدمت چيست منتظر آن مصداق زيباي که فقط بصورت فيزيکي حضور داشته باشم نمي مانم. رتبه هاي پايين تر اين خدمت را هم سبقت ميگيرم و ميشوم السابقون السابقون اولئک المقربون. من چند داستان از تاريخ براي شما نقل مي کنم. پيرمردي در رکاب امير المومنين بود که فرزندي داشت که از نظر معنوي بيمار بود و با اهل بيت دشمن بود. روزي حضرت امير داشت با اين پيرمرد عبوري ميکرد که سه تا اسب سوار رد شدند و به حضرت جسارت کردند. پيرمرد گريه کرد و اشک مي ريخت. حضرت ديدند که او خيلي بي تابي مي کند و از او پرسدند که چرا اين قدر گريه مي کني ؟ گفت: به دو دليل. يکي اينکه غربت و تنهايي شما را مي بينم وعلت ديگر اين که يکي از اين جوانان پس من است. من خادم و نکر شما هستم ولي پسر من اين جوري شده است. حضرت به پاسخ خدمتي که اين پيرمرد به حضرت کرده بود، به او گفت غصه نخور، الان او را خوب مي کنم. گفت گر نگاهي به ما کند مولا. حضرت يک نگاه ولايتي به او کردند و مس وجود اين انسان را طلا کردند. تا حضرت نگاه ولايتي به آن جوان کردند و در وجود جوان تصرف کردند، آن جوان خودش را از روي اسب به زمين انداخت و از حضرت عذرخواهي کرد. پيرمرد خوشحال شد. بدانيد که اگر مي گوييم ما مي خواهيم خادم معنوي امام رضا (ع) در آن سر دنيا هم بشويم، پاداش اينها فراموش نميشود. مادري در کوفه خدمت معنوي به امام علي (ع) کرد. هر جا به امام علي (ع) جسارت مي کردند او دفاع مي کرد. و پنج بار براي دفاع از آن حضرت سيلي خورد. امام رضا (ع) فرمودند: هرکس يک قدم براي ما بردارد و يک سلام به ما بدهد، ما را مديون خودش کرده است، ما تا دين را ادا نکنيم آرام نميشويم. ظاهرا اين مادر حضرت علي (ع) را مديون خودش کرد. اين مادر يک پسر ناخلفي در کربلا دارد. صد تا تير تهيه کرد وهزار درهم دادتا تيرها را آلوده به زهر کنند اما تيرها را نمي زد و مي گفت که مي خواهم همه ي اين تيرها را خرج حسين کنم. او وقتي ديد امام حسين (ع) از اسب به زمين افتادند، بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمين افتاد، در اين هنگام اسبش را سوار شد که برود تير خلاصي را به حضرت بزند. نزديک قتلگاه که رسيد يک دست اندازي به پاي اسب گير کرد و او با سر به هوا رفت که به زمين بيايد که اگر با سر به زمين مي آمد از بين مي رفت. امام حسين (ع) در گودي بودند. براي اينکه اين فرد به زمين نخورد تن شان را اين طرفتر کشاندند تا او روي تن حضرت بيفتد. روي سينه ي امام حسين (ع) افتاد و برقش او را گرفت. خودش متعجب ماند و پرسيد که من را مي شناسي ؟ حضرت فرمود: بله تو آمده بودي تير خلاص به ما بزني اما مادرت يک خدمتي به ما کرده بود، ما را مديون خودش کرده بود. مادرت بخاطر پدرم علي پنج بار سيلي خورده، ما قرار گذاشته بوديم کار مادرت را جبران کنيم، الان وقتش بود. اين جوان منقلب شد و عاشق امام شد. پاداش معنوي يک مادر قاتل را به عاشق تبديل مي کند. گفت: حسين جان الان براي چکار کنم ؟ يک نامردي با سنان مي خواست به پهلوي امام بزند، او خودش را به آن طرف کشيد و تير به پهلوي او رفت. در واقع سپر امام شد. و روي سينه ي امام حسين (ع) به شهادت رسيد. ببينيد يک خدمت معنوي چکار مي کند. به نيت قتل امام مي آيد ولي پاداش معنوي يک خدمت مادر، چنين عاقبتي را براي او رقم مي زند.
من به تمام عزيزاني که اين بحث را دنبال مي کنند و براي اين طرح واقعا زحمت مي کشند، مي گويم که خدمت معنوي که ما مي گوييم اين است. عزيزي که دوست داري اينجا يعني در حرم جارو بزني، کفش جفت کني، فرشي پهن کني، چراغي روشن کني و آرزوي همه ي ما اين است، در هر جايگاهي که هستيد، ما گفته ايم يک روز در سال را انتخاب بکنيد و يک روز توانمندي و کارائي اش را در گره گشايي محب امام رضا (ع) به ساحت مقدس امام تقديم کند. حالا اين محبت امام رضا (ع) هر کس مي تواند باشد. مهم اين است که خانواده ي من محب امام است واگر مادريک روز به نيت محبين امام رضا (ع) براي بچه هايش غذا بپزد و اشک هم بريزد ودر آشپزخانه هم به امام سلام بدهد. من مي گويم قطعا نورانيتي که بايد در حرم حس کند، در همانجا حس مي کند. من براي اطباء عزيز صحبت مي کردم، گفتم که مي خواهيد کفش دار بشويد ؟ گفتند: بله. شما دکتر جراح هستيد در سال يک روز، به پرستاربگو من خودم مي خواهم زير بغل هاي بيمار را بگيرم، فکر مي کنم اين زائر امام رضا (ع) است، کفش هايش را هم از پايش در بياور و خودت هم او را روي تخت بخوابان و اگر پرسيد: آقاي دکتر چرا اين طوري مي کنيد ؟ بگو: تو به امام رضا توسل کردي ( حضرت فرمودند ما سه جا به ديدن شما مي آييم ) و چون من با امام کار دارم و خدمت به امام رضا (ع) محدود به آن دايره ي حرم نيست، من اين کار را بخاطر امام رضا (ع) مي کنم. در زير اين آسمان کبود هر جا انسان گره اي را باز کند، امام رضا (ع) فرموده است که ما ضمانت مي کنيم که روز قيامت گره از کارش باز کنيم. بالاترين گره ي ما روز قيامت است. من به خادمان حرم مي گويم که از کدام کار بيشتر لذت مي بريد؟ مي گويند: از ويلچر راني، نمي دانيد که چه لذتي دارد. يک مجروح روي ويلچر نشسته و اشک مي ريزد و من ويلچر ران هم به امام رضا (ع) مي گويم که آقا آيا من خوب نوکري شما را مي کنم ؟
من مي گويم که اينکار را در جاي ديگر هم ميتوانم انجام بدهم. در مدرسه، دانشگاه و اداره هم ميتوانم. آقاي مدير يک روز از پشت ميز خودت بلند شو و پيرمردي که دارد از پله ها بالا مي آيد، دستش را بگير و پرونده اش را نگاه کن و بگو که پدر شما اينجا بنشين، من مي خواهم امروز دنبال کار تو بدوم و اين ثواب را به ساحت مقدس امام رضا (ع) هديه کنم. چون با آقا کار دارم. من سه دسته پاداش براي گره گشايي را در روايات پيدا کرده ام. يکي اينکه در روايات داريم که هيچ چيزي به اندازه ي گره گشايي و خدمت مردم، گناه را پاک نمي کند. من تعبير به گناه پاک کن ميکنم. ديده ايد بعضي از لکه ها با هيچ چيزي پاک نميشوند. با گره گشايي لکه ي هر گناهي پاک ميشود حتي حق الناس. وقتي من با مردم گرفتار مهربان باشم، خدا دل طلبکاران من را نسبت به من مهربان مي کند. مي فرمايد: اين رحم کرد، تو هم رحم کن. در قرآن داريم يکفرعنهم سيئاتهم. ديگر اينکه قرب درست مي کند. همه ي ما دوست داريم که به امام رضا (ع) نزديک بشويم. هر چه دست من گره گشاتر باشد به امام نزديکتر مي شوم.حالا شايد گره گشايي من با يک لبخند باشد. در ماه محرم براي تبليغ به جايي رفته بوديم و ميهمان زوجي شديم. من سر سفره ي آنها خيلي شوخي مي کردم و دوستان به من گفتند که چرا اين قدر شوخي مي کني ؟ و من مي گفتم که نمي دانم. وقتي من لطايف مي گفتم صاحبخانه و خانواده اش مي خنديدند و شاد بودند. شب که به خانه برگشتيم به ما خبر دادند که اين خانواده يکسال بوده گه گرفتار و افسرده بوده اند. با خنده و شوخي هاي ما، گره آنها باز شد. گاهي يک لبخند و شوخي، يک خدمت معنوي ميشود. کسي که گرفتار و ناراحت است يک تبسم به او کنيد نه اينکه نمک به زخمش بپاشيد. و ديگري گره باز کن است. بحث ديگر بحث سه مرحله گره گشايي است. در خدمت معنوي و گره گشايي همه مي گويند که پولدارها بايد کار کنند، آنهايي که امکانات مادي دارند و وضعش ان خوب است. در يک استاني يکي از خادمي در مراسم تجليل از خادمين مقاله اي خوانده بود و گفته بود از طرف کساني که تابحال امام رضا (ع) نرفته اند. استاندار يک حرکت قشنگي کرده بود. با استفاده از بودجه هاي فرهنگي، طرحي پياده کرد که هر کس که به امام رضا (ع) نرفته باشد، او را به زيارت ببرند. خوب است همه استانداران و حتي مديران شرکت ها هم اين کار فرهنگي را به جاي اردوهاي مکان هاي ديگر انجام بدهند. کسي که امام رضا (ع) نيامده، خيلي زود سيم او وصل ميشود. بعضي ها فکر مي کنند که اين حتما براي متمول ها و متمکن هاست. مرحله ي اول گره گشايي اين است که کسي با دستهاي خودش گره مردم را باز کند. واسطه ي ازدواج، حل اختلاف، اشتغال، درمان بيمار، خانه دارشدن و حتي واسطه ي هدايت يک نفر بشود. مرحله ي دوم اينکه من اين تمکن مالي را ندارم ولي مي توانم آدرس بدهم. من مي خواهم بگويم که سوغات حرم امام رضا (ع) فقط زرشک و زعفران نيست، سوغات حرم معصومه فقط سوهان نيست. سوغات اين حرم هاي زيبا فقط سوغات مادي نيست. اين همه سي دي هاي قشنگ سخنراني که در اينجا موجود است و آستان هاي مقدس روي سي دي ها و کتاب ها کار مي کنند. يک نفر بگويد که من يک سي دي مي خرم و به بچه ام مي گويم که ده تا از اين را تکثير کن و به دانش آموزان بده. من نمي توانم بي حجابي اين دختر را درست کنم ولي مي توانم يک سي دي به او بدهم و را راهنمايي کنم. من مي توانم يک سي دي راجع به ازدواج را تکثير کنم. پس مرحله ي دوم گره گشايي اين است که واسطه بشويم. مرحله سوم اين است که اگر اين کار را هم نمي توانيم بکنيم، جلوي طرف دستهاي مان را جلوي طرف به سوي آسمان ببريم و دعا کنيم. بگوييم: خدا به آبروي امام رضا (ع) گره مشکلات تو را باز کند. براي حل مشکل طرف من چند صلوات نذر کنم يا چند استغفار براي طرف بفرستم که اگر مانعي در کار او هست برطرف بشود. من ندارم که صد هزارتومان بدهم ولي پنج تومان صدقه مي دهم تا گره تو باز بشود. بياييم به آبروي امام رضا (ع) به خودمان هم خدمت کنيم. مي خواهم به خودم که محب امام رضا (ع) هستم کمک کنم. درماه رمضان در برنامه گفتيم که بياييم يک حرکت معنوي بکنيم و به امام رضا (ع) قول داديم که ترک گناه بکنيم. اگر موبايل هاي مان تصاوير و اصوات خوبي ندارد، به احترام امام رضا (ع) آن را حذف کنيم. اگر قرار است امام رضا (ع) در خانه مان پاداش بدهد، زشتي ها و بدي ها را از منزل مان پاک کنيم تا وقتي امام رضا (ع) مي خواهد در خانه ام به من پاداش بدهد خجالت نکشم.
سوال – سوره انعام آيات 8-1 را توضيح دهيد.A
پاسخ – آيه سوم اين آيه که مرتبط با بحث ما هم هست. ما وقتي مي خواهيم در کار خير قدم برداريم اگر نگاه من اين باشد که دارم با شما معامله مي کنم پا پيش نمي گذارم. ولي اگر نگاه من اين باشد که براي موجودي در عالم پا پيش ميگذارم که او بزرگترين وجود عالم هستي است و اگر کبريايي خدا را بفهمم، قشنگ جلو مي روم. مي فرمايد: شما با کسي برخورد ميکنيد که همه ي آسمانها و زمين از آن اوست، ظاهر و باطن شما را ميداند، هر معامله اي را که شما بکنيد او ميداند.
پس خوش به حال آن کسي که در قضيه ي خادم معنوي امام رضا (ع) شدن، با من عادي معامله نکند، با خدا و امام رضا (ع) معامله کند. من به خادمين مي گويم به فرض زائري ميآيد و از خانواده اش عصباني است و کفش هايش را در کفش داري پرت مي کند، خادم به احترام اينکه او ميهمان امام رضا (ع) است از آن پشت مي آيد و کفش هايش را بر مي دارد و ميگويد که انشاء الله امام رضا (ع) مشکل تو را حل مي کند. و بعد کفش را در جايش مي گذارد و شماره ي کفش را به او مي دهد. حالا اگر قرار باشد که من در خانه ي خودم خادم معنوي امام باشم، اگر همسر من بخاطر خستگي تندخويي کرد، اگر بچه ي من به من تندي کرد، من به آنها هديه اي بدهم و بگويم من امرور بخاطر امام رضا (ع) شما را احترام مي کنم و اگر ما يک روز در سال طعم خدمت معنوي به امام رضا (ع) را بچشيم، من يقين دارم به يک روز اکتفا نمي کنيم. يقين داريم که ا ين زيبايي و نورانيت و عطر را به همه ي زندگي مان سرايت مي دهيم. و آن جمله زيارت جامعه ي کبيره ميشود: من مي خواهم همه ي زندگي ام با شما باشم و اين نتيجه اش اين ميشود. در عالم خيلي ها براي رفع گرفتاري شان متوسل به امام رضا (ع) ميشوند. من به امام رضا (ع) بگويم که سالي يکي از اينها را به در خانه ي من بفرست. من مي خواهم غلام شما باشم.
امام رضا (ع) در زمان حيات شان وقتي کسي مراجعه مي کرند امام مي فرمودند: اي اباصلت، کار او را راه بينداز. پيامبر مي فرمودند: سلمان کار او را راه بينداز. بگوييم يا امام رضا(ع)مي شود سالي يک پرونده ات را در خانه ي من بفرستي و بگويي که تو کارش را راه بينداز؟ من يک روزي وارد فرودگاه مهرآباد شدم. وقتي وارد گيت شدم يکي از مبلغين بزرگوار را ديدم و ايشان با يک هيجاني پيش من آمدند وگفت: سلام ماندگاري، چقدر خوب شد که تو را ديدم، ممنون بي بي حضرت زهرا (س) هستم. من رفته بودم کارت پرواز بگيرم و ديدم بليطم يک اشکالي دارد. قانون اين است که کسي که کارتش اشکال دارد بايد بليط ديگري بخرد و بعد پول آن بليط قبلي را بگيرد. من به اندازه ي کافي پول همراهم نبود. گفتم: يا حضرت زهرا(ع) يک نفر را بفرست که من پيش او خجالت نکشم. تا اين را گفتم، تو جلويم سبز شدي. من اشک در چشمهايم جمع شد وگفتم که من ممنون بي بي هستم که ظاهرا اسم من در دفتر بي بي بوده است که حواله را به من داد. اي کساني که دوست داريد اسمتان در دفتر امام رضا (ع) و مادرش حضرت فاطمه (ع) و اهل بيت باشد. وقتي مي خواهي کاري بکني، جوري اقدام نکن که بگويند: اي امام اين کي بود که جلوي من قرار دادي ؟ آبرويم را برد و بعد کمکم کرد، زَهر من کرد تا کمکم کرد. يک جوري براي طرف کار کنيد که اگر پيش امام رضا (ع) رفت بگويد: امام ممنون شما هستيم. اميدواريم که هر محب امام رضا (ع) يک خادم معنوي امام و گره باز کن از محبين امام رضا (ع) بشود.
در روز پيروزي انقلاب ياد امام خميني را گرامي مي داريم. پيرزني در دوران انقلاب با کاسه ي دو ريالي کنار تلفن هاي همگاني ايستاده بود. گفتند که ايستاده اي تا گدايي کني. گفت که نه من هم مي خواهم مثل شما درانقلاب شرکت کنم اما پا ندارم، مي دانم وقتي تيراندازي ميشود شمامي خواهيد به خانواده هايتان خبر بدهيد و دو ريالي نداريد که تلفن بزنيد، من در حد خودم مي توانم اين خدمت را بکنم.
خدايا به همه ي محبين امام رضا(ع) و خادمين امام، خدمتگزاري به محبين آن حضرت را آنگونه که حضرت مي پسندند عنايت بدار.