برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پرسش و پاسخ
89-09-30
سوال – پس از گذراندن ماه محرم دل شوره اي هست که نکند اين حال و هوا از بين برود. چکار کنيم که عاشورايي باقي بمانيم ؟
پاسخ – ما در محرم بيشتر يا حسين مي گوييم. خوب است با حسين هم باشيم. در هفته ي قبل که روز منصوب به حضرت علي اکبر بود اشاره کردم که بياييد با امام حسين وارد کربلا بشويم. وقتي يک نگاه کلي به کربلا مي کنيم مي بينيم که همه ي کربلا حُسن ظن به مقام ربوبي خدا بود. همان که من از درمان و درد و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد. بين نمازهاي صبح و ظهر و شب کدام طرف دار بيشتري دارد ؟ نماز صبح طرفدارش کمتر است زيرا سختتر است. ما معمولا از تکاليفي که سخت است فرار مي کنيم. دنبال تکاليفي مي گرديم که ساده باشد و خيلي به ما سخت نگيرند. کربلا نشان داد که هر که ميخواهد با حسين باشد بايد دنبال سختي ها باشد. جان دادن، تير خوردن، اسارت کشيدن. روايت داريم که بهترين عمل سخت ترين آنهاست. ما از خدا بهترين هديه و نعمت را مي خواهيم. بديهي است که خدا هم از ما بهترين عمل را مي خواهد. با عافيت طلبي نميشود حال و هواي کربلا را داشت. با خوشگذراني نميشود. تکليف است و بايد در تکليفم باور کنم که دارم امتحان مي شوم، اگر هم ظاهرا شکست خوردم پشيمان نشوم، نگران آينده هم نباشم و دائم هم بگويم که اين تکليف يک معامله با خداست.
سوال – اگر ما بخواهيم سراغ تکاليف سخت برويم چون ظرفيت نداريم براي ما زدگي ايجاد مي کند. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – بالاخره بايد ظرفيت در طول عمرمان ايجاد بشود. شما وقتي بدنيا آمديد با چه قاشقي به شما غذا ميدادند ؟ الان با چه قاشقي غذا مي خوريد ؟ يعني ظرفيت جسم مان بالا رفته پس ظرفيت روح مان را هم بالا ببريم. اگر پولي گم ميکنم و يک هفته عزاي عمومي اعلام مي کنم معلوم است که من ظرفيت امتحان ندارم. بعضي از مادرها تا دست بچه شان مي بُرَد بيهوش ميشوند. اگر روزي قرار شد من هم مثل مادر علي اکبر بدن غرق در خون او را ببيند بايد چکار بکند ؟ کربلا يعني گذشت از هر چه که هست. مصرع کاملي است. يک روز از يک ليوان آب بگذرم، يک روز از يک بشقاب غذا بگذرم، يک روز از يک لباس بگذرم و يک روز از خوش آمد مردم بگذرم. در بحث ازدواج گفتيم لازم نيست براي هر مجلس يک لباس نو داشته باشيم. يک لباس را چند مجلس بپوشيد و هزينه ي آن را به ديگري کمک کنيد. يک روز از پست ماشين حقوق شبه ناک بگذرم تا بتوانم يک روز از جانم بگذرم. مادر غلامعلي پيچک نقل مي کند که نوجوان بود و برايش بستني چوبي خريدم. بستني را در آستين خودش کرد و به خانه آورد. هم بستني آب شد و هم آستين لباسش کثيف شد. گفتم چرا بستني ات را نخوردي و آب شد ؟ گفت: بستني من آب شد ولي دل بچه هاي يتيم آب نشد. لکه ي لباس را ميشود شست ولي لکه دل يتيم را نميشود شست. جوان ما اين ظرفيت را دارد من با او کار نکردم. بچه اي که کلاس اول دبستان مي رود آب، بابا را هم بلد نيست ولي وقتي دکتر ميشود کتاب مي نويسد و سخنراني مي کند. مقاله به زبان انگليسي ترجمه مي کند. با او کار کرده اند. اگر مي خواهيم با کربلا باشيم و ته دل مان از کربلا جدا نشويم، بايد تمرين گذشتن بکنيم. کربلا تمرين گذشتن و پشيمان نشدن است. آيا امروز از استراحت مي گذرم تا گره کسي را باز کنم ؟ در بحث ازدواج گفتم که ما دختران خيلي خوب و محجبه داريم ولي چون در خانواده شان مشکلي وجود دارد مورد توجه قرار نمي گيرند. با يک گذشت به آنها کمک کنم تا کربلايي بشوم و يک مشکل را حل کنم. در زيارت عاشورا مي خوانيم: وجعل محياي محيا و...يعني زندگي و مرگ مان هم بايد حسين بشود.
سوال – دختر 23 ساله هستم که اهل واجبات و تا حدي مستحبات دين هستم. خواستگار 29 ساله دارم که نماز نميخواند و روز ه هم نمي گيرد و اعتقادي هم به مرجع تقليد ندارد. اما ظاهري نجيب دارد. خيلي صداقت دارد. اخلاق خوبي دارد و براي زن ارزش قائل است. اهل مشروبات الکي و اعتياد نيست. نه مي توانم جواب منفي بدهم و نه ميتوانم جواب مثبت بدهم زيرا از لحاظ اعتقادي خيلي با هم فاصله داريم. مي ترسم اگر جواب منفي بدهم ديگر مورد خوبي برايم نباشد و اگر جواب مثبت بدهم در زندگي مشکل پيدا کنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – بالاترين اشکال اين است که فکر مي کنيم خوبي اين است که انسان يک اخلاق خوبي داشته باشد. اين شخص اخلاق خوبي با انسانها دارد ولي بزرگترين ظلم را به خودش و خداي خودش مي کند. اگر حدود الهي را رعايت کنم نتيجه اش بهشت است و اگر رعايت نکنم نتيجه اش جهنم است. کسي که دارد به خودش ظلم مي کند و پا روي حدود الهي ميگذارد خيلي انسان خوبي است ؟ پس بگوييد که خصوصيات خوبي دارد نه اينکه انسان خوبي است. مشکل اين انسانها اين است که حيات را فقط در دنيا مي بينند. اين عزيز در دنيا ظاهرا انسان خوش اخلاقي است و خوش برخورد است ولي با آينده ي خودش چکار ميکند ؟ نگاه ما بايد اين باشد که زناشويي فقط منحصر به اين دنيا نيست و در دنياي ديگرهم آنها بايد با هم باشند. ملاک اصلي ما همان عون في طاعة الله است. ملاک بعدي اين است که اين جوان تابحال از معارف دين دور بوده است و درخانه شان به او نزاکت و رفتار خوب ياد داده اند و از آداب دين دور بوده است و اگر با يک خانواده ي معتقد ديني ازدواج بکند اين قدر يقين داريم که با منطق مي پذيرد. اگر يقين بکنيم که اين شخص اصلاح مي شود، اين ازدواج خوبي خواهد بود. مثلا من در خانواده ميگويم که چرا خانواده ي شما حجاب ندارند؟ طرف مي گويد: مگر واجب است ؟ وقتي سراغ گناهان خيلي ها مي روييم مي گويند که نمي دانستيم. اگر ندانستن او بخاطر جهل قاصر بوده است يعني دستش کوتاه بوده است و کسي به اونگفته، در اين قصه ي ازدواج جلو بروند. به اميد اينکه اصلاح بشود و اگر اصلاح بشود همان است که اگر کسي يک نفر را زنده کند گويي همه ي مردم را زنده کرده است. اگر اينها بصورت پرسشي سوال شود ممکن است احساسي برخورد کنند. مثلا خانم بخاطر آقا بگويد که بله من چادر سرم مي کنم و آقا ميگويد که نماز ميخوانم و بعدا ميگويد که من اصلا اعتقاد به اين ها نداشتم. يک بررسي بکنند و ببينند که ايشان اگر اهل آداب ديني نيست بخاطر جهل او است يا بخاطر تنبلي اواست يا بخاطر عناد او است ؟ اگر بخاطر جهل باشد قابل حل است و تنبلي هم باشد قابل حل است ولي اگر بخاطر عناد است اين مشکل پيش مي آورد و قطعا اين خانم در آينده پشيمان مي شود. اگر در ازدواج معامله با خدا مي کنيد، شما بخاطر خدا دست رد به کسي بزنيد که شايد خير في عون طاعة الله براي شما نباشد. قطعا بدانيد که خدا بهتر از او را نصيب شما خواهد کرد.
سوال – در مسائل ازدواج مشکلات مالي تنها مشکل نيست. از آن بيرون بياييد زيرا آن قابل حل است. در بين دختران هستند کساني که فقط بدنبال يک همسر مومن و زندگي سالم مي گردند اما افسوس که خواستگاري نيست. برعکس شده است. پسران دنبال زيبايي، پول و مد هستند نه نجابت و ديانت. ما بايد چکار بکنيم ؟
پاسخ – يک مشکل ازدواج که بخش مالي بود که خيلي راجع به آن صحبت کرديم و انشاءالله هرکس توان مالي دارد يا مي تواند واسطه بشود مشکل مالي جوانان را حل کند بعنوان في سبيل الله و معامله با خدا کمک بکنند تا دو تا جوان را از گناه نجات بدهند. يک مشکل ديگر ظاهر بيني مردم است. مردم شما با ظاهر طرف نمي خواهيد ازدواج کنيد. مي خواهيد به ظاهر طرف نگاه کنيد ولي مي خواهيد با باطنش زندگي کنيد. روايت از پيامبر است که بپرهيزيد از سبزه ي لجنزار. چون سبزه ي لجنزار ظاهرش خيلي خوب است. خيلي از افرادي که ظاهر خوش آب و رنگي دارند ظاهر پايداري ندارند. دائم زندگي شان عوض ميشود. اخلاق خوش زيباست تحمل زيبايي دو طرف زيباست. درک متقابل لازم است. مشکل ديگر ازدواج اين است که بعضي از خانواده ها فرزند بزرگتري دارند که ازدواج نکرده است و حالا فرزند بعد از او مي خواهد ازدواج کند. در اينجا قصه ي گذشت کربلا را مي گوييم. اي خواهر و برادر هاي بزرگتر، بياييد داستان گذشت کربلايي بکنيد. به کوچکتر که الان بهار ازدواجش است کمک کنيد و شما هم که پاييز ازدواجتان شده است، خدا گره گشايي ميکند. به همه ي اقوام هم بگوييد که من خطا کردم و معطل شدم و در زمستان ازدواج افتاده ام بگذاريد خواهي يا برادرم که در بهار ازدواج هستند جلو بروند. مشکل ديگر در ازدواج اين است که مشکل از پسر يا دختر خانه نيسست، مشکل از فرد ديگر خانواده است. مثلا در خانه معتاد يا بيمار عصبي يا عقب افتاده ي ذهني دارند يا مشکل زنداني دارند و در اينجا هم بايد گذشت کنيم زيرا دختر و پسر خيلي خوب هستند. با اينکه ممکن است مردم پشت سرت زياد حرف بزنند که مثلا چه چيزي کم داشتي که با يک خانواده ي مشکل دار ازدواج کردي ؟ بگوييد که من بخاطر رضاي خدا و پاکي اين دختر اين کار را کردم. در اينجا گذشت نسبت به شاخصه هايي است که دخالت در زندگي ندارد. دختر و پسر مي خواهند با هم زندگي کنند با برادر بيمار او چکار داريد ؟ نهايتا اگر پدرش معتاد است پيش پدر نمي رويم. فاکتوري که مهم است ايمان واعتقاد خود اين دختر و پسر است. يا مثلا نقص عضو کوچکي در دختر خانم است. اين نقص ها در پسرها هم هست. واسطه ها کمک کنند که اين دو بهم برسند که هيچ کدام بر سر همديگر منت نگذارند.
سوال – دختر 20 ساله و دانشجو هستم و معتقد به اصول اخلاق هستم ولي چند وقتي است که دچار وسوسه شده ام. چند وقتي است که با پسري تلفني ارتباط دارم با اينکه مي دانم اين کار اشتباه است ولي قدرت نه گفتن به او را ندارم. مي دانم که در اين وسط با من بازي مي شود و من آسيب مي بينم. با اين حال نميتوانم اين رابطه را تمام کنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – پسرها وقتي يک دختر خانم در ذهنشان مي آيد خيلي با جسارت جلو مي روند و خيلي مستقيم مطرح مي کنند، يا جواب مثبت مي گيرند يا جواب منفي مي گيرند. زود هم ناراحت نميشوند و اگر جواب منفي بگيرند خيلي به آنها برنمي خورد اما در عرف ما اينکار براي دخترخانم ها خيلي مشکل است البته از لحاظ دين مشکلي ندارد. اينکه از طرف دختر پيشنهاد ازدواج بشود نه مشکل عقلي دارد و نه مشکل شرعي دارد. حالا دختر خانم ينسبت به يکي از جوانان محل کار يا دانشگاه يا محله حس مثبتي دارد و ممکن است تلفني هم با هم صحبت کرده باشند و حس مي کنم که اين ايده آل او است. در اينجا واسطه بايد بيايد زيرا رابطه نياز آنها است. چون دختر خانم ها روحيه حساسي دارند اگر خودشان به آقا پسر بگويند و جواب رد بشنوند مي شکنند و اسلام خيلي دوست ندارد که کسي باعث شکستن خودش بشود. عمه يا خاله يا استاد دانشگاه يا روحاني محل غير مستقيم واقعيت را به آقا پسر بگويد و از خصوصيات اين دختر تعريف کند. اين رابطه اي که اين دختر خانه گفته گناه است چه نياز داشته باشند چه نداشته باشند. رابطه ي دو تا نامحرم چه اينترنتي چه چتي و چه تلفني، گناه است و مجوز گناه هم نمي توانيم به کسي بدهيم. براي اينکه خدا به ما کمک کند بايد اول دست از گناه بکشيم. در هنگام گناه نميتوانيم به خدا بگوييم که به ما کمک کند. اول گناه را ترک کنيم. اول بندگ يام را به خدا ثابت کنم. سخت است ولي بايد تحمل کنيم. مگر کربلا سخت نبود. دستهاي بريده ابوالفضل ديدن آسان بود. بندگي خدا سختي دارد.
سوال – سوره ي نساء آيات 51 – 45 را توضيح دهيد.
پاسخ – قرآن مي فرمايد: خدا فقط گناه شرک را نمي بخشد ولي هر گناه ديگر را مي بخشد. بياييد توبه کنيد و به سوي خدا بازگشت کنيم خدا خودش جواب ما را مي دهد. حُر رو تاسوعا يزيدي بود و در روز عاشورا حسيني شد. و همه آرزو مي کنند مثل حر باشند بخاطر توبه زيباي او. هم توبه کرد و هم از هرچه داشت گذشت. حر دو فرزند خود را هم آورد. خانم يکه حاضر نيست از يک عشق زميني بگذرد چطوري ميخواهد بسوي خدا پرواز کند ؟ به هيچ وجه به خودمان اجازه ي گناه ندهيم. نفس ما به خودي خود سرکش است. ما مجوز گناه ندهيم که نمي توانم. اگر در مقابل شيطان نشستي او مي ايستد و اگر در مقابل شيطان ايستادي مي نشيند. وقتي مي گويي نميتوانم گناه را ترک کنم يعني در مقابل شيطان کوتاه آمدي و کم آوردي و شيطان غلبه مي کند. ولي اگر بگويي با توفيق خدا من بر اين شيطان غلبه ميکنم توسل به شهداي کربلا من گناه را ترک ميکنم و قطعا خدا کمک ميکند.
سوال – پسر 23 ساله اي دارم که گاهي گناه هم ميکند ولي حاضر به ازدواج نيست.شغل هم ندارد ولي من مي گويم که من کمک مالي به تو مي کنم ولي مي گويد من تا کار نداشته باشم ازدواج نميکنم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – خوب مادر کمک مالي به او بکند و سرمايه ي کار به او بدهد. اين مادر به فرزندش بگويد: کسي که غذا نمي خورد و ريزه خوري ميکند زخم معده مي گيرد. چون معده ترشح مي کند و معده هم سير نميشود چون غذا به او کم مي دهند. تو نياز به ازدواج و جنس مخالف داري. وقتي بخاطر نداشتن شغل سراغ ازدواج نروي مجبور هستي ريزه خوري شهواني بکني و روزي که ازدواج بکني زخم معده گرفته اي و ديگر خوب نميتواني غذا بخوري. مادر بگويد: اگر تو مي خواهي شغل هم داشته باشي قبل از آن نياز به آرامش داري. ازدواج براي آرامش تو است. ازدواج مايه ي برکت است. جواني پيش پيامبر آمد و گفت که دستم تنگ است. پيامبر فرمود: ازدواج کن. او رفت و ازدواج کرد. و گشايش در زندگي اش ايجاد شد. خدا مي فرمايد: من خودم شما را بي نياز مي کنم. چه بسا اگر ايشان ازدواج کنند شغل بهتري هم گيرشان بيايد. اگر قرار باشد ما با احتمال شکست خودمان را از مسير درست تکليف دور بکنيم هيچ کاري نبايد بکنيم. شايد اگر ايشان شغلي پيدا کردند با شکست مواجه بشوند همانطور که ممکن است در ازدواج هم با شکست روبرو بشوند. اگر تکليف است بايد انجام بدهيم. شايد من هنگام نماز پايم پيچ خورد و سرم به آهن خورد پس نماز نخوانم. با اين اما و اگر ها نميشود. من تکليف خودم را انجام بدهم و نتيجه را به خدا بسپارم.
سوال – شما که ما جوانان را مي فهميد قدمي براي ما برداريد. خيلي از پدرها و مدرها پاي صحبت شما نمي نشينند. يک برنامه در شب براي آنها بگذاريد و تبليع هم بکنيد مثل سريالها. بگوييد که چرا والدين با جواناني که همديگر را دوست دارند و نمي خواهند گناه بکنند مخالفت ميکنند ؟
پاسخ – رسانه ملي بر اساي تقاضاهاي مردم خيلي از برنامه هايش را تنظيم مي کند، تکرار ميکند، محدود ميکند و توسعه مي کند. من خواهش ميکنم که مردم اين مطالبات خودشان را به مسئولين رسانه برسانند. اين تقاضا را بصورت ويژه برسانند. پس تقاضايشان را برسانند. جوانان ما واقعا باطن پاکي دارند و نمي خواهند آلوده بشوند ولي موانعي که بزرگترها جلوي پايش مي گذارند او را آلوده مي کند. اگر بررسي ميداني بکنيد. و بپرسيد که يک زندگي با چه ميزان راه مي افتد؟ جوان ميگويد: با يک ميليون تومان. با حداقل زندگي را شروع مي کنند و ميخواهند زير يک سقف بروند که فقط گناه نکنند. ولي اگر سراغ والدين برويم چون آنها مي خواهند که گذشته ي خودشان را جبران کنند آخرين تجهيزات آپارتمان و ماشين و.. .را مي خواهند تا رضايت به ازدواج بدهند. اين واقعيتي است و من اين را قبول دارم. والدين معذوراتي گذاشته اند که خودشان هم مي ترسند. طرف اسم فرزندش را رستم گذاشته بو د و از او مي ترسيد. گير کرده ايم. اين بخاطر اين است که آخرت را نمي بينم. آسيب را نمي بينم. در قديم که با هم ازدواج ميکردند هر دو صفر بودند و با هم تلاش ميکردند وزندگي را توسعه مي داند و اين لذت بخش بود و عامل تکاپوي آنها بود. اما امروز در اول زندگي همه چيز آماده است و شروع به بهانه گيري مي کنند. بگذاريد کمي هم خودشان تلاش کنند. به آنها ماهيگيري ياد بدهيد. بگذاريد که گرسنگي بکشند و خودشان دنبالش بروند. آن نانو پنيري که خودشان با زحمت بدست بياورند لذت بخش است. با گذاشتن شش ماه مرغ و گوشت در فريزر آنها را بدبخت مي کنيم. بعضي ها بعد از يکسال ميگويند که هنوز آذوقه هايي که پدر خانم برايشان گذاشته اند مصرف ميکنند. من و شما هم اگر يک ساعت همديگر را نگاه کنيم بالاخره يک ايراد از همديگر پيدا ميکنيم. با گرفتن ايراد دعوا ايجاد ميشود و بعد از امام حسين (ع) کمک ميخواهيم.
خدايا به آبروي محمد و آل محمد به همه ما پدر و مادرها عقل آخرت بين عنايت بفرما که با داشتن عقل آخرت بين، طاعت بچه هاي مان و گناه نکردن خيلي مهم تر ميشود تا ظاهر زندگي و تجهيزات آن.