برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين عالي
89-04-06
دينداري در اخرالزمان
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب، در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست، بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است مثل شهري که روي گسل زلزله هاست، باز مي پرسمت از مسئله دوري و عشق و سکوت تو جواب همه ي مسئله هاست.
سوال: هفته گذشته به عوامل تضعيف دين اشاره کرديد. گفتيد که هواي نفس از مهمترين عوامل تضعيف دين است و شما به چهار مرحله اشاره کرديد که اين چهار مرحله ناخودآگاه و خيلي آهسته در زندگي و وجودمان رخنه مي کنند و منجر به تضعيف دين شده و نهايتاً از دست رفتن دين مي شود که خيلي خطرناک است. خواهش مي کنم در مورد اين نکته توضيحي بدهيد.
پاسخ: اولين و مهمترين عوامل تضعيف دين که چه بسا باعث از دست رفتن و سرقت دين مي شود که هواها و هوسها و بي بندباريها و گناه است. روند و جرياني که دين انسان را تضعيف و سست مي کند که گاه پنهان و ناخودآگاه است. چهار مرحله را ما گفتيم مراحلي است که سستس ايمان رُخ مي دهد تا به از دست رفتن ايمان منجر شود. مرحله اول بي ميلي و بي اشتهايي نسبت به مسائل ديني و معنوي بود. انسان در اثر گناه، ديگر نسبت به اعمال عبادي رغبت ندارد و سرد مي شود و اگر انجام بدهد با بي رغبتي است. ممکن است در زندگي يکبار و دوبار بي حال باشد، ولي دائم بي رغبت و سرد نسبت به دعا و نماز و روزه و به قرآن باشد، اين خطرناک است. در يک حديث قدسي، امام صادق (ع) فرمود: خداوند متعال فرمود که کمترين عقوبت از کسي که هواهاي نفساني را بر خواست و اراده من ترجيح مي دهد، اين است که لذت مناجات را از او مي گيرم يعني گناه ها اينکار را مي کند. بعد مرحله دوم که پيشرفت اين بيماري و آسيب در انسان است و اگر درمان نکند، دچار شک شک در اعتقادات و باورها مي شود و اي چه بسا از قيامت و قبر بشنود، پذيرش آن برايش سخت است و نمي تواند بپذيرد. القاء شيطان الزاماً در اين مراحل نيست، اين بحث شک چيزي فراتر از القاء شيطان است و در باورهاي ديني اش نمي تواند بپذيرد و دچار ترديد مي شود. اين مرحله دوم است که بجاي تسليم، شک مي آيد. بعد اگر پيشرفت بيشتري داشته باشد در مرحله سوم بدگماني و سوء ظن است و گمان مي کنند خيلي از اينها دروغ است. بدگمان به اين باورها مي شوند. مرحله چهارم دلمردگي به حدي است که انسان اصلاً تکذيب مي کند و در حد کفر است. ثم کان عاقبه الذين اساؤا السوآي ان کذبوا بايات الله وکانوا بهايستهزؤن (سوره روم-آيه 10): عاقبت گناه بخصوص آنها که عادت بر گناه دارند، تکذيب آيات خدا و حق است. با توجه به روايات اين مراحل تضعيف دين است.
سوال: من تمام علائمي را که در برنامه قبل شما گفتيد در خودم ديدم، البته غير از علامت چهارم که کافر شدن است و مشکرم که مرا آگاه کرديد، ولي حرفهاي شما باعث شد که آبروي من جلوي خانواده ام برود چون آنها هم بيننده برنامه شما بودند و اين علائم نه قابل پنهان کردن است و نه قابل انکار کردن. حالا من چکار کنم؟
پاسخ: ما که بحث آسيب در دينداري را مي کنيم، براي اين است که متدين حساس شوند و متدين علائم را جدي بگيرند. اين علائمي که مي گويم حتماً در بعضي افراد بوده که بيان شده است و عواملي است که در آخرالزمان رُخ خواهد داد. اين جوان گفت قابل انکار نيست، ولي قابل درمان است بخصوص در اين سن. البته نمي خواهم اين را بگويم که هر کس من در مرحله دوم سقوط هستند. شک گاهي بطور موردي پيش مي آيد و به تعبير شهيد مطهري اگر يک شکي باشد که انسان را تحريک کند و برود دنبال کند و اين باور و اعتقادي که دچار شک شده سوال کند و از آن کارشناسي که مي تواند براي حل کند و يا با مطالعه اين شک اش را برطرف کند و به يک ايمان قوي تر تبديل کند، اين شک پيش برنده است، اما اگر در شک بماند آنهمه نه صورت يک مورد ديني، بلکه در تمام اعتقاداتش حس کند اين شک سرايت کرده است و باورش به مسائل ديني سخت شده است. اين علامتي است که بايد پي گيري کند، البته خانواده ها در اين مواقع به جوانان خودشان کمک بدهند و اگر سوالي و مشکلي براي آنها ايجاد مي شود، دستگيري کنند. خداي ناکرده اينطور نباشد که با تيکه انداختن، درد او را مضاعف کنند. بنابر اين ما در اينجا چيزي که مي خواهيم بحث کنيم، اصلاً درمان اينها است. اين خيلي خوب است که اين برادر يا خواهر بزرگوار متوجه اين مسئله شدند و حساس شدند و اين درمان دارد.
سوال: راههاي درمان اين مراحل که باعث تضعيف دين مي شود، چيست؟
پاسخ: اين بحث، بحث توبه نيست چون بحث توبه زماني است که فرد مرتکب گناه شده و مي خواهد جبران کند. اين مراحل آثار گناهان است که در واقع بيماري بروز مي کند و علائمي است که آن گناه در ما بطور قهري بوجود خواهد آورد. کسي که عادت به گناه مي کند بخواهد و نخواهد بي ميلي، شک، سوءظن و تکذيب براي او ايجاد مي شود. ما مي خواهيم کاري کنيم که اصلاً از اول مرتکب نشويم. سه تا کار را براي درمان انجام بدهيم اولين کار عزم و تصميم جدي بر ترک گناه است. واقعاً نخواهيم گناه در زندگي امان باشد. اين نشانه خيلي خوبي است، اگر اين تصميم را بگيرد و همين يک مرحله است در روايتي از پيغمبر (ص) داريم که اين علامت مومن بودن است که از گناه بدش آمده است. در روايت زياد داريم که اين مسئله را گفته اند و نشانه زنده بودن دل است. ما اگر بدانيم که گناهان چه بلايي به سر ما مي آورد و چه آثاري در دنيا و آخرت ما دارد و چگونه قلب و روح ما را ساقط کند. اميرالمومنين (ع) در يک روايتي فرمود: فاسدتر از فاسدکننده تر از گناه براي قلب چيزي نيست. چيزي بدتر از گناه قلب را فاسد نمي کند. طبق روايات اگر بدانيم گناه رابطه امان را با خدا قطع مي کند و شخص در هنگام گناه تحت سلطه و سيطره شيطان است يعني در ولايت ابليس قرار گرفته است. يک لحظه امکان دارد هوسراني داشته باشد، ولي عواقب سنگين بدنبال داشته باشد و چه بسا قرنها در قبر معطل شود. در روايتي از پيغمبر (ص) داريم که مرحوم فيض کاشاني در کتاب اعمال اليقين آورده است که بعضي از اشخاص در عالم آخرت قرنها اسم پيغمبر را فراموش مي کنند. آن کسي که بايد به او توسل کنند و آنها را کمک کند. در سفر برمي گشتم يک تصادف شده بود، اگر فرد تمام مسير بيدار و هوشيار بوده است، ولي يک لحظه خواب آلودگي باعث مي شود يک عمر پشيمان شود. يا در دعوا يک چاقو در چشم کسي زده شود، يک لحظه فقط چاقو خورده، ولي يک عمر او کور است. يک لحظه کسي يک سيلي به بچه مي زند، ولي آن بچه يک عمر در قلب اش رنجش باشد. پس عمل يک لحظه است، ولي اثر طولاني است. ما خيلي نمي دانيم که اين آثار گناه چقدر جلوي رشد ما را مي گيرد. مرحوم ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي که استاد اخلاق امام راحل بودند، ايشان در يک جلسه که يک شبهه غيبت شد، با اينکه وظيفه اش را انجام داد و از آن جلسه بيرون آمد فرمود: اين مجلس چهل روز مرا عقب انداخت. همين ها است که آخرت ما را تباه مي کند. بهشت و جهنم را از جاي ديگر براي ما نمي آورند، بلکه ما از اينجا با خودمان مي بريم. مار و عقرب در واقع خود اعمال ماست. به قول قرآن انما تجزون ما کنتم تعلمون (سوره تحريم-آيه 7). اگر بار خارست خود کشتهاي، و گر پرنيانست خود رشتهاي ( شاهنامه فردوسي). بنابر اين مرحله اول که از گناه بدش بيايد و تصميم جدي بر ترکش بگيرد. هر فکري از درون و يا بيرون ما را در اين تصميم سرد کرد، بداند از شيطان است. مثلاً من که غرق در اين گناه هستم و عادات و اعتياد پيدا کردم و ديگر نمي توانم ترک کنم، اين وسوسه شيطان است. يا از بيرون کسي متلک بياندازد، مثلاً کسي نماز اول وقت مي خواند، بگويند حالا چه بچه مثبت شده يا چقدر مقدس شده است و يا دختر خانمي مي خواهد حجاب کامل داشته باشد، با نامحرم رعايت حريمها را کند، ديگر بي خود بگو و بخند نداشته باشد، به او بگويند اين خشک مقدسي ها را بگذار کنار. اينها نبايد آدم را سرد کند. همه خوبان و انبياء و اولياء از اين متلک ها و دست انداختن ها زياد داشتند. اگر آدم بخواهد دينداريش را منوط به دلبخواه اين و آن بکند، اين دينداري نخواهد ماند. آدم فقط بايد خشنودي يک نفر را جلب کند و آن رضايت پروردگار عالم است. در روايت داريم که خدا فرمود: دلها دست من است تو دنبال راضي کردن دلهايي ديگر نرو، اگر تو مرا خشنود کني، من کاري مي کنم که آن دلها به طرف تو متمايل شود و آبروي تو محفوظ بماند. بنابر اين چيزي ما را سرد نکند. شهيد بهشتي سنگين ترين متلک ها و آماج ها به سمت اش بود، هر چه به ايشان مي گفتند از خودت دفاع کن. ايشان يک آيه را مي خواند: ان الله يدافع عن الذين آمنوا (سوره حج-آيه 38): خدا از مومنين دفاع مي کند، وظيفه ما اين است که مومن باشيم، دفاع دست خداست. اين خيلي زيباست. يعني ما تکليف امان را انجام بدهيم، خدا خودش مي داند چکار کند. مرحله دوم مراقبت هاي کوچک از خودمان داشته باشيم. ما نبايد تواقع زيادي از خودمان داشته باشيم. ما آن امامزاده اي هستيم که معجزه اش کوچک است. کسي در روستايي بود الاغش که وسيله کارش بود، گم شده بود. به امامزاده محل رفت و شروع به توسل کرد که اين وسيله کار و درآمد ما بود و شروع به گريه کرد. خادم امامزاده گفت: اينجا چرا توسل مي کني؟ برو آن ده بالايي امامزاده اي که قبه اش بزرگ است. گفت: چه فرق مي کند هر دو امامزاده هستند. گفت: نه اين گنبدش کوچک است و چيزهاي کوچکي که گم مي شود مثل چاقو، قيچي و کليد را اينجا پيدا مي کند و چيزهاي بزرگ آن امامزاده پيدا مي کند. حالا ما آن امامزاده ي هستيم که گنبدمان کوچک است و معجزه بزرگ از خودمان نداريم که تواقع بزرگ از خودمان داشته باشيم. يک وزنه بردار روز اول 200 کيلو وزنه را بالا نمي برد و با کم شروع مي کند. اين راهش است و گاهي شيطان مي آيد چيزهاي بزرگ را روي دوش آدم مي گذارد چون مي داند اين نمي تواند انجام بدهد، اما اگر از کم شروع کند مثلاً ما يک روز خودمان را نگه داريم نسبت به يک عضو که زياد از آن زمين مي خوريم. کسي که حس مي کند زبانش خيلي خرابکاري دارد و يا کسي که حس مي کند چشمش خيلي خرابکاري دارد و دست خودش نيست. يک روز با خودمان تصميم بگيريم، اين عضو را مراقب باشيم، حتي اگر زورمان به اين مقدار هم نمي رسد، مي توانيم يک نذر مجازات کوچک کنيم. شهيد رجايي با خودش نذر کرده بود که اگر يکبار اول وقت به جاي نماز، غذا بخورد، يک روز روزه بگيرد. آيت الله بروجردي نذر کرده بود که اگر يک جا بيجا عصباني شود، روزه را به خودش نذر کرده بود. اگر در اين روزه چشمم عمداً و يا زبانم گناه مرتکب شد، خودم را مجازات کنم. اين مراقبه کوچک را انجام بدهيد اعتماد به نفس پيدا مي کند. يک روز که انجام دادي، آن را به دو روز تبديل کن و بعد چهار روز و بعد يک هفته و اگر بتواني خودت را تا چهل روز برساني، در روايت است که زمان تکامل نفس چهل روزه است، ديگه زورت به اين عضو مي رسد. پس آدم از کم شروع کند از يک عضو، بعد به سراغ عضو ديگر برود. سومين مرحله که بسيار مهم است، پيشگيري از گناه است. همه ما شنيديم که بهترين درمان پيشگيري است. سعي کنيم در فضاي گناه و تحريک و توفاني شدن غرايز و هواها قرار نگيريم. من نمي توانم بگويم من در فضاي غرايز قرار مي گيرم و خودم را کنترل مي کنم. در جلسه اي که غيبت در آن راحت صورت مي گيرد، کمتر کسي است که مي تواند خودش را کنترل کند. کمتر کسي است که در خلوت با نامحرم قرار مي گيرد و دست از پا خطا نمي کند. کمتر کسي است که در خانه اش ماهواره با شبکه هاي باز است بخصوص جوان و تحريک نشود. ما نبايد در فضاي گناه قرار بگيريم که تحريک بشويم. توجه کنيد من اگر لبه پرتگاه بروم، توقع نداشته باشم سقوط نکنم. سعي کنم کمتر لبه پرتگاه بروم و عواملي که باعث گناه ما مي شود را از خودمان دور کنيم و خودمان را در موقعيت گناه قرار ندهيم. بعضي محيط يا دوست روي آنها تاثير دارد و يا اگر با خودشان خلوت کنند، خطرناک است. بعضي موقعيت خلوت با نامحرم در دسترس اشان است. در بعضي از شغل ها دو تا نامحرم ساعتها در خلوت در کنار هم هستند، اينجا توجيه پذير نيست و تعارف بردار نيست که ما به خودمان مطمئن هستيم. در خلوت يوسف صديق با زليخا، خداوند مي فرمايد ولقد همت به و هم بها لولا أن رأى برهان ربه (سوره يوسف-آيه 24): يوسف ميل پيدا مي کرد اگر آن نشانه خدا را نمي ديد. اميرالمومنين (ع) مي فرمايد: من به زنان و دختران جوان سلام نمي کنم مبادا صداي آنها روي من تاثير بگذارد. آيا ما از اميرالمومنين (ع) محکم تر هستيم و هيچ تاثيري روي ما نمي گذارد؟ از مرحوم مقدس اردبيلي که در رفاقت با حضرت ولي عصر (ع) معروف است و تقدس و زهد او زياد است. از ايشان سوال کردند که اگر خلوت با نامحرم قرار بگيريد چکار مي کنيد؟ گفت: به خدا پناه مي برم. جايي که برق عصيان بر آدم صفي زد، ما را چگونه زيبد دعوي بيگناهي (حافظ). بنابر اين هم در محيط هاي حقيقي گناه نبايد قرار بگيريم و هم بايد مراقب محيط هاي مجازي نيز بود. اگر کسي مي بيند وارد اينترنت مي شود، تحريک مي شود که به بعضي سايت هاي غير اخلاقي برود، اين صلاح نيست تا قوت روح پيدا نکرده، به اينترنت سر بزند و شيطان هم دائم وسوسه مي کند و اصلاً کارش همين است. بله آدمهايي که سالها با خودشان کار کردند و مراقبه داشتند و حالا آن نهال ضعيف که با هر بادي جابجا مي شود، تبديل به درخت تنومندي شده که در هر محيطي قرار بگيرد، ديگر نمي لغزد. اما ما براي شروع بايد اين سه کار را انجام بدهيم، عزم و تصميم بر ترک گناه، مراقبه هاي کوچک و پيشگيري از محيط و موقعيت گناه.
روايتي از امام صادق (ع): عبدالله بن سنان از ياران امام صادق (ع) نقل مي کند که روزي آن حضرت خطاب به ما فرمود بزودي به شبهه اي گرفتار خواهيد شد که نه نشانه اي براي پيدا کردن راه خواهيد ديد و نه پيشوايي که هدايتتان کند. از آن شبهه تنها آن کساني رهايي مي يابد که دعاي غريق را بخواند. عرض کردم دعاي غريق چگونه است؟ فرمود: مي گوي يا الله يا رحمان يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک: خدايا، بخششگرا، مهربانا، اي دگرگون کننده دلها، دل مرا بر دينت استوار و پابرجا دار.
سوال: من صحبت هاي شما را در باره عوامل موثر بر تضعيف دينداري و راههاي تقويت آن شنيدم. من بعضي وقتي که مي خواهم براي ظهور امام زمان (ع) دعا کنم احساس مي کنم که دعايم از ته دل نيست. واقعيت اش اين است که من خيلي دوست ندارم در زمان ظهور باشم زيرا من در خيلي جاها خواندم که اگر امام زمان (ع) بيايد با ظالمان و گناهکاران مبارزه مي کند و حتي آنها را به قتل مي رساند. فکر مي کنم واقعاً با اين وضع من وضعيت خوبي در مواجه با امام زمان (ع) ندارم من چگونه براي ظهور ايشان دعا کنم و چکارکنم؟
پاسخ: اين سوال بسياري از افراد است چون من يک آماري ديده بودم که در مجله اي يک و دو سال قبل بود که از بعضي از جوانان به صورت تصادفي از قشرهاي مختلفي آمار گرفته بودند که چقدر ظهور را دوست داريد؟ يک تعدادي گفته بودند ما حضرت را دوست داريم، منتها از آمدن حضرت مي ترسيم و حس مي کنيم آماده نيستيم چون امام با بديها و ظلمها مبارزه مي کند و در ما هم بديهايي است و طبيعتاً يکي از آنها هم ما هستيم. گاهي هم شوخي مي کنند که بيا پشت گردنت را ببوسم که جاي شمشير حضرت است. اينها باعث دامن زدن اين افکار مي شود. مشکل ما در اين مسئله اين است که اين کريمان و پاکان را مثل خودمان مقايسه مي کنيم. ما بدي را خيبي اوقات با بدي جواب مي دهيم يعني مقابله به مثل مي کنيم، اما اخلاق الهي اين نيست و بدي را با خوبي جواب مي دهند. خداوند در دعاي ابوحمزه ثمالي امام سجاد (ع) عرض مي کند خدايا تو نعمتهايت بر ما سرازير است اما ما جوابت را با گناه مي دهيم و خوبيت را با بدي جواب مي دهيم. خيرت به سمت ما سرريز است، ولي شر ما به سمت تو بالا مي آيد. با اين وجود تو دست بردار نيستي و خوبي مي کني، خدا اخلاقش اين است و بدي را با خوبي جواب مي دهد و اين اخلاق خود پروردگار عالم است. در يک روايت عجيبي در کتاب علل الشرايع مرحوم صدوق از امام رضا (ع) دارد که وقتي فرعون داشت غرق مي شد آن لحظه آخري که در آب بود از حضرت موسي کمک خواست و استغاثه کرد و حضرت موسي سرش را برگرداند و جواب نداد و او غرق شد. خطاب از خدا رسيد که اي موسي تو جواب فرعون را ندادي چون تو خالقش نبودي و اگر از من کمک مي خواست من کمکش مي کردم. فرعون مظهر بديها و سمبل فساد، ولي خدا فرمود اگر از من کمک مي خواست، ردش نمي کردم، اين اخلاق خداست. اولياء خدا هم همينطور هستند. در داستان حضرت يوسف، وقتي برادران حضرت يوسف براي عذرخواهي آمدند و گفتند: ما خطاکاريم و اشتباه کرديم. يوسف اين ولي خدا گويا نمي خواهد شرمندگي برادرانش را ببيند، فوري برگشت و گفت: اصلاً ملامتي هم بر شما نيست، بريد از شما هم گذشتم. ببينيد کساني که باعث چهل سال فراق يوسف شدند و چشم پدرشان يعقوب کور شد، اينهمه سختي کشيد، يوسف در جواب آنها گفت: سرزنشتان هم نمي کنم، اين حق من، خدا هم انشاءالله مي بخشد. اين اولياي خدا هستند، بدي را با بدي جواب نمي دهند. پيغمبر اکرم (ص) دور از مدينه زير سايه درختي خوابيده بود و يکي از دشمنان پيغمبر از مشرکين ديد و گفت: اينجا جايش است که من ضربه را به پيغمبر بزنم و با شمشير کشيده بر بالين پيغمبر رفت. پيغمبر چشمهايش را باز کرد و اين را ديد و گفت: يا محمد چه کسي مي تواند تو را از دست من نجات بدهد؟ پيغمبر (ص) با آرامش رو به آسمان کرد و گفت خداي من. او با ناراحتي گفت خدا کيه؟ و شمشيرش را بلند کرد و يک سنگي از زير پايش لغزيد و زمين خورد و شمشيرش افتاد. پيامبر سريع بلند شد و شمشيرش را برداشت و بالاي سر او گفت: حالا چه کسي تو را از دست من نجات مي دهد؟ گفت: لطف و کرم تو. پيامبر (ص) فرمود: پاشو برو. بعداً اين فرد مسلمان شد. امام زمان (ع) عصاره و چکيده تمام خوبان گذشته و تمام انبياء است. به تعبير بزرگي شيشه عطري است که عصاره همه گلهاي قبلي در آن است. تعبير رحمت العالمين براي دو نفر است يکي پيغمبر (ص) که در قرآن آمده است و يکي در حديث لوح فاطمه (س) راجع به امام زمان (ع). در روايت است که وقتي امام بزرگوار مي آيد، خدا مي فرمايد به واسطه او زمين را پر از مهرباني و رحمت و عدالت مي کنم بعد از اينکه از شقاوت، بدي و پستي و طلم و جور پر شده است. امام براي گسترش رحمت مي آيد. سيد بن طاووس در بحارالانوار نقل مي کند وارد سرداب مقدس امام زمان (ع) در سامرا شدم که خيلي ها مشرف شدند، وقتي به اين سرداب مقدس مي خواهيم وارد شويم، پله هايش پيچ مي خورد يعني اگر کسي روي پله هاي اول است آن انتها را نمي بيند. سيد بن طاووس مي گويد من روي پله اول و دوم بودم ديدم صداي مناجات از سرداب مي آيد. گوش کردم ديدم صداي امام زمان (ع) است. اين خيلي ارزشمند است که از صدا تشخيص بدهند که امام زمان (ع) است. مي گويد همانجا نشستم. ديدم حضرت دعا مي کند، خدايا شيعيان ما از ما هستند، خدايا گناهاني مرتکب شده اند. خدايا آنها را ببخش، اگر گناهشان حق الله ي بوده تو آنها را ببخش، اگر حق الناسي بوده، ازهم راضي اشان کن. ديدم براي ما دعا مي کندو براي گناهان ما اشک مي ريزد. شمشير امام زمان (ع) شمشير ظلم نيست، بلکه شمشير رحمت و عدالت است که علفهاي هرز بشريت را قطع مي کند يعني آن کساني که وقتي حضرت تشريف آوردند، با وجود اين همه استدلال، معجزه، رحمت و رأفت، دوباره لجوجانه و عنادانه در مقابل حضرت بيايستند. اين افرادي که تخم گناه را در دنيا پاشندند و براي گناه زيرسازي و فرهنگ سازي کردند. نه تو عزيزي که در اثر چيزي که آن سران گناه در اين عالم آلوده کردند، مبتلا به ويروس گناه شدي. حضرت مي آيد دست عنايت روي اين عزيزان مي کشد و اينها پاک مي شوند. در متن روايت است که کساني که تاکنون دين را نمي شناختند و کافر بودند و لجاجتي هم نداشتند، اينها دين را قبول مي کنند و ايمان مي آورند و گناهکاري هم نيست، مگر اينکه صالح مي شود چون زمينه پاکي ها فراهم مي شود و دست تربيت امام زمان (ع) مربي خواهد بود. بنابر اين به هيچوجه کسي اين گمانش هم نيايد که ترسي از آمدن امام زمان (ع) داشته باشد. روايت زيبايي از امام زمان (ع) است. جواناني که رفيق مي خواهيد و رفقايتان به شما جفا کردند، امام رضا (ع) مي فرمايد: رفيق مي خواهيد، امام زمان (ع) مونس و رفيقتان است و پدر مهربان است و مثل برادر صميمي است و مثل مادر مهربان براي بچه کوچکش است. اين تعبير بسيار عجيب است بچه ايي که شيرخوار است، اگر يک چنگي تو صورت مادر بياندازد، مادر آن را طرد نمي کند و به سينه اش مي چسباند يعني چنگ اش را هم خريدار است. امام زمان (ع) مثل مادر مهربان براي طفل کوچکش است. بنابر اين تو مگو ما را بدان شه بار نيست، با کريمان کارها دشوار نيست (مولوي).
سوال: وقتي امام زمان (ع) ظهور مي کنند، دوران حکومتشان آنقدر است که ما بتوانيم کاملاً درکشان کنيم. بعضي مي گويند امام زمان (ع) که ظهور کند چون آخرالزمان است، ديگر دنيا تمام مي شود و هيچ اتفاقي نمي افتد.
پاسخ: يک تعبير زيبايي مقام معظم رهبري داشتند. ايشان فرمودند که زماني که حضرت ظهور مي کند تازه شروع يک زندگي انساني است و يک دوره ديگر بشريت است که انسانيت انسان بخواهد بروز کند. واقعاً همينطور است تا قبل از حضرت ما مي بينيم فرهنگ و تمدن بشري تحت ولايت خدا و اولياي خدا شکل نگرفته است و متاسفانه بعضي جاهايش ظلم و جور حاکم بوده است و از اين جهت تربيت انساني صورت نگرفته است و آنموقع تازه شروع زندگي انساني است. آنموقع حيات طيبه انساني است که تازه براي انسان رُخ مي دهد و تمام استعدادهاي انسان بروز پيدا مي کند و بهشتي قبل از آن بهشت در اين دنيا، بهشت مهدوي خواهد بود. کرامات و بزرگي هايي که از اولياي خدا مي شنويم، آنموقع براي مردم معمولي خواهد بود چون مردم معمولي آنموقع، مردم رشد يافته هستند. اخلاق، عقول و علمشان وصل به کُر هستند و ديگر آلودگيها از ان رخت برمي بندد. از اين جهت يک دوره طولاني زندگي انساني و پاک و با عدالت است و يک دوران جديد شروع مي شود. آن اعتراضي که ملائک مي کردند که خدايا کساني را مي خواهي خلق کني که ظلم و خونريزي مي کنند. آنموقع جوابش داده مي شود که عالم را براي اينها خلق کردم که در راس آن معصوم و ولي خداست و بعد دست پرورده هاي اوست که گلهاي اين گلستان و باغبان است و آنموقع است که ظهور مي کند.
سوال: خيلي ها دوست دارند با امام زمان (ع) دوست باشند، چگونه مي شود اين دوستي ها حاصل شود. خيلي اتفاق خوبي است که آدم آنقدر به امام زمان (ع) آنقدر نزديک شود که اين حاصل نمي شود مگر اينکه يک معرفت خاصي ما به امام زمان (ع) پيدا کنيم. چکار کنيم اين رفاقت حاصل شود.
پاسخ: در روايات داريم که امام زمان (ع) روزي صد مرتبه به مومنين دعاي خاص مي کند. بيايم يک کاري بکنيم در ازاي اين صد بار که حضرت بطور خاص عنايت مي کند، صد بار صلوات با عجل فرجهم روزانه به حضرت هديه کنيم. آقا تو که صد بار ما را در روز دعا مي کني و به ما نگاه خاص داري، وگرنه او به همه عالم نگاه دارد، ولي به مومنين نگاه خاص دارد که خودش فرمود: اگر دعاي من براي مومنين نبود بلاها آنها را در هم مي پيچيد. ما پشت صحنه را نمي بينيم که چه بلاهايي هست و در آن عالم نشان دادند که چه خبر بود، آنوقت شرمنده مي شويم که چرا آنروز غافل بوديم از کسي که اينقدر به ياد ما بوده است. من توصيه مي کنم اين صد صلوات را در روز تقسيم کنيد يعني هر دو ساعت 10 تا که دائم به ياد حضرت باشيم. کار ديگر که شايد مهمترين کار باشد، سعي در ترک گناه است. پاک کن ديده و پس ديده خاک انداز. وقتي خانه يکي از دوستان مي رويد و مي دانيد او از شلغم بدش مي آيد، ولي براي او دو کيلو شلغم هديه مي بريد. دوستت مي گويد من از اين بدم مي آيد و تو اين را براي من آوردي. من وقتي آلودگي و گناه دارم، براي حضرت اين را هديه نبريد. وقتي گناه مي بريد حضرت گريه مي کند و او پيش خدا شرمنده مي شود. آخر سال پدر مي رود کارنامه بچه اش را بگيرد، اگر کارنامه تجديدي و يا مردودي را به دست بچه بدهند شايد خيلي غصه نخورد، اولين کسي که شرمنده مي شود پدر است. اگر ما پيش خدا، مدير عالم، گناهي بکنيم اولين کسي که شرمنده شود امام ماست که پدر اين امت است. نامه اعمالمان به خدمت ايشان مي رسد و ايشان اولين کس است که اشک مي ريزد. او انيس و رفيق است و مي گويد: رفيق، اين رسم رفاقت بود با همديگر. پس مهمترين کار اين است که آنچه که او دوست ندارد در زندگي ما نباشد.
گفتيد پلک زدن غافل از آن ماه نباشم شايد که نگاهي کند آگاه نباشم
يک نکته اي عرض کنم ما مراحل ترک گناه را گفتيم که زمينه تقويت دين و مقابله با آسيب ديني است. خدا در ترک آلودگي ها مشتاق تر از ما به ماست و امدادهاي خدا مي رسد. در روايت است که تو يک قدم بيا من دو قدم مي آيم يعني دو برابر. در کتاب المراقبه مرحوم ملکي تبريزي آمده که خدا مي فرمايد: اگر آنهايي که به من پشت کردند بدانند که من چقدر مشتاق آنها هستم. شب جمعه بود يک آلوده اي از کنار مسجد جامع تهران رد مي شد، يک اهل نفسي روي منبر صحبت مي کرد و مي گفت: گناهکارها بگوييد الهي العفو، انگار يک برق او را گرفت بيرون مسجد بود، صدا به او رسيد. اين برق همان برقي است که حافظ مي گويد برق عشق آتش غم ز دل حافظ زد و سوخت، يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد. به مسجد امام در آن نزديکي رفت و زير گنبد دامنش را تکان داد و گفت: خدايا شتر ديدي نديدي، تمام شد.
دعا مي کنيم براي آمدنش، آمدن همان کسي که مژده باران سبز شالي هاست، خدا کند که بيايد، همين حوالي هاست.