اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-03-30-حجت الاسلام والمسلمين عالي-دينداري در آخرالزمان

 برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين عالي

دينداري در آخرالزمان

89-03-30

وقتي تو نيستي نه هست هاي ما چونان که بايدند و نه نبايدها، مثل هميشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض مي خورم، عمري است که لبخندهاي لاغر خود را در دل ذخيره کرده ام باشد براي روز مبادا، اما در صفحه هاي تقويم روزي به نام روز مبادا نيست، آن روز هر چه باشد روزي شبيه ديروز، روزي شبيه فردا، روزي درست مثل همين روزهاي ماست، اما کسي چه مي داند شايد امروز نيز روز مبادا باشد، وقتي تو نيستي نه هست هاي ما چونان که بايدند و نه نبايدها، هر روز بي تو روز مباداست.

سوال: هفته گذشته آخر برنامه يک سوالي را طرح کرديم که شايد پاسخ آن ناتمام ماند. شما به شرايط آخرالزمان اشاره کرديد و زمينه هايي که در اين دوره به تضعيف دينداري مي انجامد. در فرهنگ ديني و فرهنگ شفاهي ما مردي به نام دَجال اشاره شده است که مثلاً يک چشم دارد و عده اي را هوادار خود مي کند. آيا واقعاً چنين فردي با چنين اتفاقاتي رُخ خواهد داد و سارق دين مردم خواهد بود يا خير؟

پاسخ: در رابطه با دجال بحث بسيار زياد است که مقداري از آن را در جلسه قبل گفتم. اجازه مي خواهم خيلي به آن بحث فعلاً نپردازيم. بعضي از بزرگان ما مثل شهيد صدر در کتاب موسوه الامام المهدي که بعضي از قسمتهاي آن ترجمه شده است به نام امام مهدي قبل از ظهور و پس از  ظهور در دو جلو مجزا است، ايشان يک احتمال معقول و منطقي درباره دجال دادند که آن يک چشم بودن دجال گفته شده است چه بسا اشاره به جريان فرهنگي فاسد در آخرالزمان است که فقط به چشم مادي و دنيا بين دارد و چشم ملکوتي و خدابين ندارد. چون بحث ما علائم ظهور نيست بهتر است بيشتر از اين به آن نپردازيم. منتها آن تعبير سارقين دين که تعبير زيبايي است. البته من درباره اينکه دجال يا سفياني سارق دين هستند، روايتي نديدم، اما اين تعبير سارق دين در روايات به گونه اي ديگر آمده است. از پيغمبر اسلام نقل شده است که غارت زده و دزد زده آن کسي است که دينش را دزد برده است يعني آنقدر که آدم دقت مي کند نسبت به اموالش که مورد سرقت نگيرد، نسبت به دين دقت نمي کند و به تعبير پيغمبر غارت زده واقعي چنين کسي است که دستش خالي شده است. در رابطه با سارقان دين از مباحث مهم اين موضوع دينداري در آخرالزمان است. ابتدا من يک نکته اي را عرض کنم. همانطور که ما نسبت به يک بيماري خطرناک و جديد وارد کشور مي شود، براي خودمان و عزيزان احساس خطر مي کنيم و سعي مي کنيم آن بيماري را بشناسيم و علل بيماري و علائم ان را بشناسيم و راههاي پيشگيري و درمان آن چيه؟ همينطور حتي دقيقتر و حساستر نسبت به آن چيزهايي که دين ما را مورد خطر و تهديد قرار مي دهد آن آسيبها و آفات هايي که دين ما را مورد خطر قرار مي دهد، باشيم. بايد اين را در نظر بگيريم به تعبير حضرت امير المومنين (ع) که فرمود: بزرگترين مصيبت، مصيبتي است که بر دين آدم وارد مي شود و زندگي ابدي را دچار خسران و تباهي مي کند. انصافاً بايد دنبال اين بحث باشيم با سوال و دنيال کردن بتوانيم اين بحث را کاملاً به سرانجام برسانيم و براي خودمان جا بندازيم و به آن عمل کنيم. مهمترين چيز براي اولياء دين و معصومين ما سلامتي دينشان بود. حتماً آن روايت معروف را شنيده ايد که پيغمبر در آخرين هفته در جمعه ماه شعبان که در آستانه ماه مبارک رمضان بود، خطبه اي براي مردم خواندند. از فضايل ماه رمضان و وظايفي که مومنين در رمضان بايد داشته باشند، گفتند. اميرالمومنين (ع) در بين جمعيت بود بلند شد و سوال کرد، يا رسول الله، بالاترين عمل در ماه رمضان چيست؟ پيغمبر (ص) فرمودند: اينکه از محرمات خدا دوري کنيد: الورع المحارم الله. بعد پيغمبر شروع به گريه کرد. همه تعجب کردند. حضرت امير (ع) سوال کردند: چرا گريه مي کنيد؟ پيغمبر (ص) فرمودند: يا علي از آن حادثه اي که در اين ماه براي تو رُخ خواهد داد و شقي ترين آدمها تو را در اين ماه تو را به شهادت مي رساند. وقتي اميرالمومنين (ع) خبر شهادت را شنيدند، اولين سوالي که کردند اين بود که دينم سالم است؟ وقتي پيامبر (ص) بشارت دادند که شما در موقع شهادت دينتان سالم خواهد بود. اميرالمومنين (ع) فرمود: جاي شکر دارد که من با دين سالم از دنيا مي روم. ببينيد مهمترين چيز برايشان اين بوده است. يکي از اصحاب امام صادق (ع) که پيش حضرت رفت و آمد مي کرد يک چند روز نيامد. از رفقاي آن صحابي خدمت امام صادق (ع) آمد. امام (ع) پرسيد: فلاني چند روز است که نيامده، چکار مي کند؟ رفيق آن فرد چون آن دچار فقر مالي و ورشکستگي شده بود، براي اينکه امام ناراحت نشود، به ايشان نگفت. حضرت فرمود: دينش برقرار است؟ رفيق آن فرد گفت: دينش سالم است. حضرت فرمود: به خدا قسم او داراست. متاسفانه بعضي از ما و خانواده ها آنقدر که فکر معيشت عزيزان خودشان هستند، فکر فرايض و اخلاقيات آنها نيستند چون اهميت و ضرورت آن را حس نمي کنيم. پيغمبر اکرم (ص) يک جمله تکان دهنده اي دارند، فرمودند من تاسف بخورم از بچه هاي آخرالزمان به خاطر بزرگترهايشان. اصحاب گفتند: از پدر و مادر مشرکشان. فرمودند: از پدر و مادر مومن و باايمان، آنها وظايف خود را انجام نمي دهند و به يادگيري فرايض ديني و احکام و عمل به آنها اهميت نمي دهند. اين نشاندهنده اين است که پيغمبر نگران بودند که در آخرالزمان مومنين و مسلمين آن اهميت لازم را نسبت به آسيب هاي ديني ندهند. در رابطه با سارقين و راهزنان دين بخش کوچک آن مي تواند شخص باشد و ممکن است به صورت پنهاني وارد زندگي ما بشود و خودمان نمي فهميم و خطرش همين است که بايد حساس باشيم. درد اين بيماري و آفت مشخص و روشن نيست و زماني مي فهميم که خيلي چيزها از دست ما رفته است. عواملي که باعث دين گريزي و تضعيف دين مي شود، دو دسته هستند: عوامل دروني که ريشه در درون ما دارند، مثل هوا و هوسهاي کنترل نشده که انسان را نهايتاً به گناه مي کشانند و اين منجر به بي ديني مي شود. دنيازدگي و تشريفات و لوکس دنيا شدن ريشه در درون ما دارد. عوامل بيروني که از بيرون به ما تحميل مي شود و دين و اعتقادات ما را مورد حمله قرار مي دهد. يراي مثال محيط آلوده و فاسد از جهت اخلاقي و فرهنگي مي تواند انسان را از بيرون مورد خطر قرار بدهد يا تبليغات و عملکرد دشمنان دين که اين را نبايد از نظر دور داشت. حملات در آخرالزمان از سمت دشمنان دين که در راس آن شيطان است، بسيار زياد خواهد شد. فقر مي تواند ناشي از عوامل بيروني و هم دروني باشد. اگر دروني باشد که ريشه اش در بي مسئوليتها و تنبلي و راحت طلبي و در بعضي افکار و خصلت هاي ناپسند درون خود من باشد و يا در بيرون من باشد مانند ضعف مديريت ها و سوء مديريت ها و ظلمهاي اجتماعي و بي توجهي ها و اصل آن آفت دين مي تواند باشدکه روايات ما بسيار تکيه شده است. يک نکته اينکه همه آفات را نمي توانيم در اينجا توضيح بدهيم، بلکه اهم آنها که بيشتر در زندگي ما مي تواند نقش داشته باشد، آنها را و مقابله با آنها را مي پردازيم. گناهان و هواهاي سرکش و فقر فقط آخرالزمان دين را تهديد نمي کنند، بلکه هميشه بوده است، منتها اينها در آخرالزمان تشديد مي شود. يکي از سنگين ترين و خطرناکترين عوامل که خيلي هم رايج است، بحث هواها و هوسها و سرکشي هاي نفس است که انسان را دچار گناهان و در نهايت باعث تضعيف و سستي و بي ديني خواهد شد. در ابتدا که نفس انسان تربيت نشده است، سرکشي ها و چموشي هايي دارد مثل يک اسب سرکش مي ماند و نمي خواهد تحت برنامه اي در بيايد و اصلاً با هر برنامه اي مخالف است و آزادي مطلق مي خواهد. چشم مي خواهد هر چيزي را که دلش مي خواهد، ببيند و لذت ببرد و حلال و حرام براي او مهم نيست. زبان هرچه دلش مي خواهد بگويد و گوش هر چه مي خواهد بشنود و شکم هر چه دلش مي خواهد بخورد و لذت هاي او را تامين کند. امام سجاد در مناجات شاکين در خمسه عشر تعبيري دارد که من توصيه مي کنم که خمس عشر که 15 تا مناجات است را بخصوص در ماه رجب بخوانند،  به خدا از نفس شکايت مي کند: خدايا من شکايت دارم از نفسي که خيلي امر به بدي مي کند و خيلي به سمت گناهان حرص دارد و مرا به آن سمت مي خواهد ببرد. واقعاً ريشه بسياري از بديها و مشکلات در نفس مهار نشده و تربيت نشده است و به تعبير مولوي مادر بتها، بت نفس شماست. بت اصلي اوست که در درون ماست و شکستن آن خيلي سخت است. مولوي يک تمثيل زيبايي دارد، کسي مادرش را کشت. از او سوال کردند که چرا مادرت را کشتي؟ گفت: من اين را ديدم با يک مرد غريبه اي مي گشت و رگ غيرتم به جوش آمد و ديدم نصيحت فايده ندارد، زدم او را کشتم. به او گفتم: خوب آن مرد را مي کشتي، چرا مادرت را کشتي؟ گفت: من چند تا مرد را بکشم، من اين را مي بينم هر روز با کسي است من ام الفساد را قطع کردم. مولوي مي گويد اين ام الفساد نفس ماست که هر روز با يک شيطان دوستي مي کند و ما را بيچاره مي کند. مارگيري تمثيل بسيار زيبايي از سرکشي نفس است. مولوي مي گويد مارگيري ماري را بسيار عظيم الجثه در کوهستانهاي برفي ديد، آن مار يخ زده بود و خيال کرد مرده است. اين مار را در بند کرد و خيلي خوشحال که در شهر مي توانم با اين مار يک بساط راه بياندازم و پولي به جيب بزنم. با يک مکافاتي آن را به شهر بغداد آورد و افراد را دور خودش جمع کرد. مردم جمع شدند و آرام آرام آفتاب بالا آمد و خورشيد بر اين مار شروع به تابيدن کرد و يخ زدگي آن شروع به آب شدن کرد و اين از کرختي در آمد و حمله کرد و اولين کسي را که بلعيد مارگير بود که در حالت بهت بود و بعد يک عده ديگر را زخمي کرد. مولوي درس زيبايي مي دهد: اژدها را دار در برف فراق، هين مکش او را به خورشيد عراق، نفست اژدرهاست او کي مرده است، از غم و بي آلتي افسرده است. اين نفس را در برف فراق از دنيا نگهدار و نگذار گرمي هاي شهوتها و لذتهاي دنيا اورا تحريک کند که اژدهايي مي شود که اولين کسي را که مي بلعد خود تو هستي. البته توصيه مولوي بر او نقدي است چون او مي گويد اژدها را دار در برف فراق، هميشه او را از دنيا دور بدار. آن چيزي که توصيه ديني است اين است که نفس را تربيت اش کن. به قول شهيد مطهري نمي شود هميشه تقواي گريز را توصيه کرد اين براي مبتدي ها و اوائل کار است که توصيه مي کنيم از دنيا دور باشيد، ولي توصيه اصلي اين است که تربيت اش کن و سرکشي را از بگير. از پيغمبر (ص) سوال کردند يا رسول الله شما هم شيطاني داريد؟ حضرت فرمود: بله ولي شيطان من به دست من رام شده است. اين نفس در درون زمينه را براي شيطان برون آماده مي کند. بنابراين اين هواها و سرکشي هاي نفساني که حد نمي شناسد، انسان را به سوي گناه مي کشاند و بدترين نتيجه گناه قطع رابطه با خداست. روايات زيادي داريم کسي که گناه مي کند، در هنگام گناه، ارتباطش با خدا قطع مي شود. پيغمبر در يک روايتي فرمود: شخص در حال زنا مومن نيست و قطع رابطه با خدا صورت مي گيرد در حال سرقت و گناه نيز همينطور است. لذا در آيه توبه تعبيري است که بعضي از مفسرين خيلي ظريف استفاده کردند  تابه و آمنو و عملوالصالحات مگر کسي که توبه کند و ايمان بياورد که نشان مي دهد که گناه ارتباط را قطع کرده بود و احتياج به يک ايمان دارد و توبه و برگشتن به خدا آن قطع ارتباط را ترميم و جبران مي کند.

سوال: مشخص شد هواهاي نفس از مهمترين منشاء گرفتاريهاي ماست، راه درمان آن پيست؟

پاسخ: اگر ما اين عامل را يک عامل ضربه زننده به اعتقادات و دين و سست کننده دين است و باعث قطع ارتباط با خدا مي کند. شخص در هنگام ارتکاب در ولايت شيطان است و ولايت خدا نيست و تحت سرپرستي خدا قرار نگرفته است. لذا امام باقر (ع) فرمود: آدمي که گناه مي کند يک نقطه سياهي در دلش حک مي شود، اين نقطه سياه شروع ولايت ابليس بر جان و روح ماست چون سرپرستي ابليس تاريکي و ظلمت مي آورد. يخرجونهم من النور الي ظلمات (سوره بقره-آيه 257). اگر چنين است و فرد آرام آرام ارتباطش با خدا کم مي شود و اگر اهل تکاليف و دين بوده، کم کم به آنها بي رغبت و بي ميل مي شود. وقتي ارتباط با خدا قطع مي شود عبادت براي او سنگين مي شود و اگر انجام هم بدهد با بي رغبتي است. اولين چيزي که فرد بايد بداند که بيمار شده، بي اشتهايي نسبت به مسائل ديني و معنوي است. ممکن است نماز بخواند ولي با بي ميلي و همين ها مي گويند که دينداري سخت است. اين گناه باعث مي شود که شيريني و لذت نبريد بخصوص که گناه تکرار شود و جزء عادت شود. اگر نماز مي خوانم و روزه مي گيريم، صرفاً براي رفع تکليف است و ديگر ميل ندارم و چه بسا سال تا سال مي گذرد و من حال ندارم که يک مفاتيح باز کنم و دعا بخوانم، اشک و ناله ندارم. بر دهان و بر دلش قفل است و بند، تا ننالد با خدا وقت گزند. دلي که به گناهان عادت کرده ني يک صفا مي ماندش و ني لطف و فر، ني به سوي آسمان راه سفر. پس اولين علامت بي اشتهايي و بي ميلي است و اگر کسي خودش را مداوا نکرد دومين علامت سستي دين مي آيد، نسبت به بعضي از باورها و آموزهاي ديني دچار شک مي شود. آرام آرام بندهاي دين در اينجا قطع مي شود. علامت سوم سوء ظن است. نسبت به بعضي از مسائل ديني دچار سوء ظن مي شود. اي په بسا مي گويد بعضي از اين مسايل ديني معلوم و راست نيست، اينها را از خودشان در آوردند و به ما گفتند. علامت چهارم دلمردگي است که دل مي ميرد. در مجلس يزيد، وقتي يزيد شروع به گفتن اشعار کفرآميز کرد. حضرت زينب (س) به يزيد فرمود: آيه سوره روم-آيه 10 را خواند: ثم کان عاقبه الذين اساؤا السوآي ان کذبوا بايات الله وکانوا بهايستهزؤن: عاقبت گناه تکذيب آيات خدا و تمسخرآنها است. دلمردگي به جايي مي رسد که مُهر مي خورد: ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظيم (سوره بقره-آيه 7). راه درمان آن سه چيز است که از روايات براي مقابله با گناه گرفته شده است. انشاءالله در آينده عواملي که باعث تقويت دين و غفلت زدايي مي کند صحبت مي کنيم. اولين مطلب عزم جزم کند که گناه را ترک کند و از گناه بدش بيايد و به گناه افتخار نکند. در روايت داريم که علامت مومن اين است که از گناه بدش مي آيد. آدم مومن ذاتش پاک است و با گناه سنخيت ندارد و لذا وقتي گناهي را انجام مي دهد احساس خوبي ندارد. از امام موسي بن جعفر (ع) پرسيدند که شيعه شما گناه هم مي کند؟ حضرت فرمود: بله. سوال کردند مي توانيم از آنها تبري بجويم؟ فرمودند: نه چون ذات او خوب و پاک است و از طينت ما اهل بيت است، ولي عمل اش بد است و از عمل او تبري بجوييد. سوال کردند: مي توانيم به آنها بگوييم فاسق. حضرت فرمود: فاسق العمل، ولي طيب الروح است مثل يک الماسي است که در لجن افتاده است. الماس ذاتش ارزشمند است، ولي ظاهرش آلوده است. او مي تواند خودش را پاک و رها کند. پس اين مرحله خيلي مهم است و به تعبير آقاي بهجت ذکر عملي اين است. ايشان يک تعبير زيبايي دارد. مي فرمايند بعضي مي آيند از ما ذکر مي خواهند و بالاترين ذکر، ذکر عملي است که شما تصميم بگيريد گناه را ترک کنيد. اگر اين را هر مومني در نظر بگيرد که اگر در حين گناه از دنيا برود، موقعي است که رابطه اش با خدا قطع است. اين را اگر آدم در نظر بگيرد، به صورت جدي تصميم مي گيرد که دنبال گناهان نرود. نکته دوم و مرحله اي که بايد شخص بعد از عزم و تصميم انجام بدهد، مراقبه کوتاه مدت است.

سوال: شما در اين برنامه از دينداري در آخرالزمان و شرايط و سارقان آن مي گوييد، اما من مي خواهم به تکاليفم عمل کنم پيش خودم مي گويم امام زمان (ع) که 313 يار که بيشتر يار ندارد، با وجود اين همه آدم خوب کي نوبت ما خواهد رسيد که مورد توجه امام زمان (ع) قرار بگيريم.

پاسخ: اين سوال بسياري از افراد است و بايد گفت که به هيچ وجه اينطور نيست که ياران امام زمان (ع) منحصر به 313 شود. آن 313 نفر اولين ياران حضرت و هسته مرکزي ياران حضرت که در واقع حکوکت امام را در جهان اداره مي کنند و به تعبير امروز کابينه امام را تشکيل مي دهند. در روايت داريم که اينها حکام و کارگزاران خدا در زمين هستند. ما مي توانيم جزء آن 313 نفر باشيم، ولي ياران امام منحصر به آنها نيستند. اتفاقاً کسي که مي خواهد جزء منتظران حضرت باشد، همت اش را بلند کند و جزء بهترين ياران حضرت باشد و جزء کساني باشد که بار بيشتري از دوش امام برمي دارند. در روايتي از امام صادق (ع) است که از ايشان سوال کردند که کي حضرت خروج مي کند؟ امام فرمود: خروج نمي کند مگر آنوقت که عدد تکميل شود. سوال کردند آن عدد چقدر است براي شروع نهضت؟ امام فرمود: ده هزار نفر يعني ابتدايي که حضرت ظهور مي کند آن 313 نفر اطراف امام را مي گيرند و اولين کساني هستند که با امام بيعت مي کنند. در روايتي از امام محمد باقر (ع) است که اولين کسي که با امام زمان (ع) بيعت مي کند جبرئيل است وبعد 313 نفر است، ولي شروع نهضت زماني است که ان ده هزار نفر جمع شوند. در روايت ديگر اين تعداد را 15 هزار نفر قيد کردند و در روايت ديگر توده هاي مردم ذکر کرده است و اينها هيچ با هم منافات ندارند، اينها سير تکاملي ياران حضرت هستند که پيوسته به حضرت (ع) براي ياري دادن مي پيوندند. پس يک مومن با تلاش و همت خودش مي تواند جزء 313 نفر شود.

سوال: در ماه رجب چکار کنيم که امام زمان (ع) از ما خشنود شوند؟

پاسخ: در ماه رجب هستيم و در سه ماه رجب، شعبان و رمضان انسان مي تواند خودش را در رديف ياران امام زمان (ع) و حتي ياران خاص حضرت قرار دهد. بايد در اين ماهها با امام زمان (ع) سنخيت پيدا کرد. خيلي ها بودند که امام علي (ع) و معصومين را مي ديدند، ولي در دل آنها جا نداشتند و يار نبودند، بلکه به تعبير امام علي (ع) در نهج البلاغه خاري جلوي پاي او بودند. از مرحوم بهلول کسي سوال کرد آيا مي شود امام زمان (ع) را ديد؟ بهلول گفت: بله، ولي مهمتر از اينکه حضرت را ببينيد و توي چشم حضرت جا داشته باشيد، اين است که در دل حضرت جا داشته باشيد. اين ماهها براي اينکار است که پاک شويم و هم سنخ امام زمان (ع) شويم. ماه رجب مقدمه اي است که شخص براي شعبان و رمضان و درک شبهاي قدر آماده شود. در دعاي روز اول ماه رجب در موقع ديدن هلال ماه مي گوييد: خدايا مرا موفق به اعمال اين ماه بکن تا بتوانم به ماه رمضان برسم. در اين ماه چکار کنيم؟ مهمترين سوال اين است که چه نکنيم؟ ما در زندگي امان کارهاي خوب زياد مي کنيم. براي مثال يک نماز جماعت که از ده نفر بالاتر باشد، ثواب آن را جن و انس نمي توانند بنويسند و ما از اين جماعت ها زياد خوانديم. در روايت است که پيغمبر (ص) فرمود: در ماه رمضان خوابتان عبادت است و نفس هايتان ذکر و تسبيح است و يک خط قرآن خواندن به اندازه ختم قرآن است. ما از اين کارها زياد کرديم، ولي چرا بالا نمي رويم؟ چون کارهايي مي کنيم که نبايد انجام بدهيم. معصوميت درست گفتند اين ثوابها براي اين اعمال است، ولي به شرطي که آنها را حفظ کنيم و نسوزانيم. پيامبر (ص) فرمود: اگر سعي ما باشد که در ماه رجب و حتي شعبان و رمضان اين خرابکاريها را نداشته باشيم، بسيار ارزنده است. لذا از اعمال رجب استغفار و پاک کردن است و خرابات را شستشو مي کند. در روز 70 مرتبه و يا در بعضي روايات صد مرتبه استغفار کند. اگر اين ذکر را با توجه بگويد و عزم و تصميم به ترک گناه داشته باشد و از گناه بدش بيايد، اين خودش يک رشد است که در ماه رجب است. يکي ديگر از اعمال ماه رجب زيارت امام رضا (ع) از دور و نزديک است.

از خدا توفيق مي خواهيم که در اين ماه و ماههايي که در پيش داريم، به ما کمک کند براي دور شدن از گناهان و انجام دادن آن ذکر عملي، تا اين مقدمه اي شود براي ياري امام زمان (ع) و اينکه جزء ياران امام زمان (ع) قرار بگيريم.

گفت قطعه گمشده از پر پرواز کم است، يازده بار شمرديم ولي باز کم است، اين همه آب نه از جاري اقيانوس است، عرق شرم زمين است که سرباز کم است.