برنامه سمت خدا
کارشناس برنامه: حجت الاسلام والمسلمين عالي
موضوع برنامه: دينداري در آخرالزمان
زمان پخش: 23-03-89
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست، آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست، بي تو هر لحظه مرا بيم فروريختن است مثل شهري که به روي گسل زلزله هاست، باز مي پرسمت از مسئله ي دوري و عشق، و سکوت تو جواب همه ي مسئله هاست.
سوال: هفته گذشته اشاره شد که کارکردهاي دين براي زندگي امروز ما چي است و دين دفترچه نماي زندگي ماست. آنهايي که مي خواهند سعادتمند شوند و به آنجايي برسند که شايسته است، بايد با دين قدم به قدم جلو بروند. نکته دوم اين بود که دين به زندگي ايمان جهت مي دهد و باعث مي شود که استفاده مفيدي از عمرمان داشته باشيم و تمام عمرمان پر برکت شود آنجوري که بايسته و شايسته است. حتي شما به چند تا ذکر اشاره کرديد که باعث مي شد که ما بهترين استفاده را از اوقات و عمرمان داشته باشيم. حاج آقا عالي اشاره کردند که دينداري سهل و آسان است، نکته اينجاست که وقتي به دين نگاه مي کنيم مي بينيم کلي دستور و بايد و نبايد دارد. بهتر نبود که دين اينقدر دستور نداشت و اينهمه بايد و نبايد نداشت و بهتر نبود که ما را آزادتر مي گذاشت. اينهمه دستور و بايد و نبايد براي چيست؟ آيا با اين که گفتيد دين سهل و آسان است، منافات ندارد؟
پاسخ: اين مطلبي که شما فرموديد خيلي از اديان و فرقه هاي انحرافي و حتي عرفانهاي بدلي و کاذب از همين نقطه استفاده کردند يعني به اين معني که چون طبع انسان ساده پسند و آسان پسند است از اين جهت استفاده کردند و در عين اينکه دين و معنويت را حذف نکردند چون وجدان بشري آن را نمي تواند حذف کند، اما يک دين ساده و بدون دستوري القاء کردند که شما يکسري اعتقادات داشته باشيم، کافي است، اما دستورات شريعت را بخواهيد عملي کنيد، لازم نيست. آيا دين بدون دستوري وجود دارد؟ اينها اين را القاء کردند که دين همان ايمان قلبي است و همين فقط کفايت مي کند تا به بهشت و سعادت برسي، ولي در عمل آزاد باشي و دستورات دست و پاگير نداشته باشي. در زمان ائمه هم يک گروه مورجِه بودند، به خصوص در زمان خلافت بني اميه و بني عباس که به اين اعتقاد دامن مي زدند يعني اين به نفع آنها بود چون خودشان به دستورات ديني عمل نمي کردند و طبيعتاً وقتي که قرار شد دين دستورات نداشته باشد، مچ آنها گرفته نمي شد. ائمه هم به شدت با اين طرز تفکر برخورد مي کردند. امام صادق در روايتي فرمودند: ملعون ملعون من قال الايمان قول بلاعمل: اگر کسي بگويد ايمان فقط يک گرايش بدون عمل است و فقط اعتقاد است، مورد نفرين خدا است. واقع مطلب اين است که اگر ما بخواهيم يک جواب درست به آن بدهيم، اگر کسي هدفي در زندگي نداشته باشد مي تواند آزاد هر کاري دلش مي خواهد، انجام بدهد. امکان ندارد کسي هدف مشخصي داشته باشد اما دستورالعمل و برنامه ريزي براي رسيدن به آن هدف نداشته باشد. براي مثال فرض کنيد خانمهايي که هدفشان است که قورمه سبزي درست کنند، اما به او بگويم هر جور مي خواهي عمل کن با هر موادي و هر شکلي که مي خواهي بپز. اصلاً امکان ندارد. يعني اگر هدفي باشد يک مسيري و برنامه اي، انسان را به آن هدف مي رساند. يا مثل اين است که شما را در يک بياباني تاريک رها بکنند، بگويند هدف رسيدن به مشهد است، اما از هر راهي که مي خواهي برو. اين شدني نيست، آن مسير مشخص خودش را دارد. اگر بي هدف باشندمي تواند هر راهي باشد ولي دچار سرگرداني مي شوند. اگر بنا شد دين و اعتقاداتي و هدفي داشته باشيم، آنوقت معنا ندارد که براي رسيدن به آن هدف از هر راهي بتوانيم برويم. اين حديث از پيغمبر (ص) معروف است که حضرت جايي در بين اصحاب نشسته بودند با يک چوب خطوط متعدد کج و ماوج به اطراف کشيدند و يک خط مستقيم هم کشيدند و بعد فرمودند که راههاي انحرافي بي شمار هستند و صراط مستقيم که به هدف مي رساند يکي بيشتر نيست. پيغمبر اکرم (ص) مي فرمايد آن مسيري که انسان را به هدف مي رساند دو تا هم نيست، تا چه به آن برسد که هر راهي که دلت خواست. پس چرا مي گويند که راههاي رسيدن به خدا به تعداد خلايق است؟ اين يک حرف ديگري است. اين بحث به ان معنا نيست که صراط ها متعدد است، صراط خدا يکي است. اين مثل اين مي مانند که شما در يک اتوبان که چند لاين دارد به تناسب ماشينت در يکي از اين لاينها حرکت کني، يعني محدوده را رعايت مي کني. نه اينکه از محدوده دين بيرون برود و بگويد هر جور دلم خواست. اصلاً بندگي با دل بخواهگي سازگار نيست. ديني که انسان را بخواهد بنده کند و نسبت به خداي متعال خاضع کند، بايد برنامه ريزي با او باشد. برنامه اي که براي رشد و پرورش استعدادها است براي رسيدن به قرب اوست. از هر راهي نمي شود به قرب او رسيد. اين همان داستان شيطان در داستان آفرينش است که خداوند متعال وقتي که به او و تمام ملائکه دستور داد که سجده کنيد در روايت است که خدايا من را از اين سجده بر آدم معاف بکن، تو را آنچنان عبادتي بکنم که احدي آنچنان عبادت نکرده است. خداوند متعال فرمود: من احتياج به عبادت تو ندارم من مي خواهم تو مرا بندگي کني از آن راهي که من مي گويم نه آن راهي که تو دلت مي خواهد که منيت تو را افزون مي کند. اما آن چيزي که من مي خواهم آن خداپرستي و بندگي تو را افزون مي کند و اين باعث رشد است. بنابر اين اگر ما در زندگي هدف داشته باشيم که اين ادعاي فرد متدين است و مي خواهد به قرب خدا برسد. قرب خدا هر راهي و هر مسيري نيست. مسيري است که خود خدا تعيين کرده و هماني است که ما نام آن را دين مي گذاريم که دستورالعمل است و همان کاتالوگي است که انسان را پرورش مي دهد و دستگاه پيچيده را رشد مي دهد طوري که صفات الهي در او بروز کند. اين بروز صفات الهي شيوه دارد و دين براي خوب شدن انسان و رسيدن به قرب خدا دستورالعمل دارد که ما آن را به عنوان شريعت مي شناسيم و هيچ راه ديگري هم غير از اين نيست. لذا اولياء بزرگ دين که بزرگترين معتقدان از نظر عملي بودند و کساني بودند که عاملترين افراد به اين دستورات بودند.
سوال: اگر دين يک کاتالوگ و دفترچه راهنما است و اگر ما را آزاد گذاشت که هر طور خواستيم زندگي کنيم، مثل دستگاهي که با يک کاتالوگ که در همه شرايط کار مي کند، اين در واقع نشاندهنده نقص و خالي بند بودن آن است، درست است؟
پاسخ: کليدي که به هر قفل بخورد، فقط هوا است. همچنين کليدي ساخته نشده است که توي هر قفلي برود. اگر دستگاهي باشد که هر جور دلت خواست از آن استفاده کني و بهره هاي لازم از آن ببري، چنين دستگاهي نداريم و اگر کسي ادعا کند دروغي پيش نيست چون اين دستگاه با ظرفيت هايي که دارد براي رسيدن به بهره وري خودش و آن اهدافي که سازنده ساخته، اين بايد با شيوه خاصي از آن کار کشيده شود. هر شيوه اي نمي شود و اين يک چيز طبيعي است. عرض کردم يک موقع هدف ندارد و بهره وري ندارد، آنموقع هر جور خواستيد استفاده بکنيد. اما يک موقع مي خواهيد به يک هدفي برسيد که آن مسير مشخص دارد و از هر مسيري نمي شود به هدف رسيد. در رابطه با دينداري همين است. اگر واقعاً هدف است و خدا را قبول دارد و اين راه بي نهايت را بايد طي بکند و اين راه بي نهايت احتياج به دستورالعمل دارد و دستورالعمل آن هم هر جور که من بخواهم، نيست چون من نمي دانم اين راه بي نهايت را چگونه طي بکنم و چگونه استعدادهاي خودم را بتوانم به پرورش برسانم. اينجاست که دين از طرف خداوند مي آيد و اين بهره وري را از انسان مي گيرد.
سوال: شما فرموديد دينداري آسان و سهل است، من که نگاه مي کنم اين همه دستور و امر به انجام واجبات مثل حجاب و خمس و روزه که هيچکدام ساده نيست و هر کدام سختي خودش را دارد و ترک محرمات که از خيلي از لذت ها بايد چشم پوشي کنيم و براي خدا ترک کنيم. اصولاً ما مکلف هستيم و تکليف يعني کلفت يعني سختي و مشقت و زحمت و اين منافات با بحث اينکه دينداري سهل و ساده است، ندارد؟
پاسخ: اين بحث که از جلسه قبل گفتيم، پايه است و بايد براي انسان هضم و حل شود. از جمله مطالبش همين سوال شما است که در ذهن بسياري از ديندارها است. تعبير پيامبر اکرم (ص) که مي فرمايد شريعت با گذشت و سهل و آساني را آوردم، چگونه با سختي اين تکاليف جمع مي شود؟ حقيقت اينکه آن ادعايي که ما کرديم و از دلايل ديني امان مطرح کرديم اين است که آن چيزي که خداوند متعال براي بندگانش خواسته سهولت و رواني دينداري است و چشيدن شيريني هاي دين در زندگي اشان است. خدا سختي و مشقت و تلخ کامي براي بندگانش نخواسته است. منتها چشيدن سهولت و شيريني هاي دين دو تا شرط دارد، اول بايد به مجموع و کليت دين عمل کند. دين مجموع اعتقادات و دستورالعمل اخلاقي و احکامي و رفتاري است مثل نسخه اي است که شما از طبيب مي گيريد و اگر بخشي از آن را عمل کنيد و بخش ديگر را عمل نکنيد، طبيعتاً خوب نمي شويد و شيريني سلامتي را نمي چشيد و اينجا نمي توانيد برويد به دکتر اعتراض کنيد و از او گله کنيد که چرا نسخه ات عمل نکرد. دين مثل يک پازل مي ماند و بايد تمام اجزاء و قطعات کنار هم جمع شود يک شکل زيبا بدست مي آيد. ولي اگر شما بعضي از قطعات را سرجايش بگذاريد و بعضي را نه، آثار خود را نخواهد داشت. بگذاريد چند مثال بزنم و ببينيم که آيا اين در زندگي ما است. جمعي از دينداران هستند که آرزوي حضور قلب و شيريني در نماز را دارند، اما چه بسا خيلي اين را نمي چشند. اين به خاطر اين است که بيرون نماز کارهايي که بايد انجام بدهيم، انجام نمي دهيم، زبان، چشم و گوشمان را مراقب نيستيم، بعد مي خواهيم 5 دقيقه در نماز به معراج برويم و اگر نرفتيم، گله کنيم که چرا اينطور است؟ اينجا کجاي کار خراب است؟ آيا نماز و مناجات با خدا لذت ندارد؟ آيت الله بهجت از استادشان مرحوم قاضي نقل مي کردند که فرمودند لذتي در دنيا بالاتر از لذت نماز نيست. ايشان نقل مي کنند که من چند روز است که در فکر هستم که در بهشت اگر نگذارند نماز بخوانيم چکار بکنيم، آنقدر لذت مي برد. خود آيت الله بهجت مي فرمود: اگر لذتي را که نماز دارد اهل دنيا مي چشيدند به هيچ عنوان دنبال لذتهاي مادي و نفساني نمي رفتند. اين که من نمي چشم، ذائقه من خراب است. مريض هم نمي تواند لذت غذاي خوشمزه را درک کند. بيرون نماز آن کارهايي که بايد انجام بدهم، انجام نمي دهم. نماز اول وقت و با حضور قلب و درک سحر اينها گنج هايي است که مجاني داده نمي شود. اينها احتياج به مراقبت هايي قبل از نماز دارد. من جاهاي ديگرخودم را در هزار بند کردم، آنوقت مي خواهم در نماز پرواز کنم. خمس ام را نمي دهم و خودم را در بند فقرا و سادات کردم، اينجا مي خواهم پرواز کنم. چشم و گوش و زبانم بيرون نماز آزادانه کار مي کنند و خودم را در بند کردم و مديون بسياري از حقوقي که از مومنين ضايع کردم (حق الناس)، اينجا مي خواهم پرواز کنم. در خانه و اداره و در محيط کار و جاهاي ديگر اخلاقم درست نيست. مرحوم ميرزا آقا ملک تبريزي کلامي در کتاب اسرار الصلوه دارند که خيلي زيبا است، ايشان مي فرمايد همه ما مي دانيم که اگر لباسمان در نماز نجس باشد، اين نماز قبول نيست. لباس نجس باعث مي شود که نماز بالا نرود با اينکه لباس يک پوستيه بيروني است و جزء وجود نيست. آنوقت اگر کسي درونش خُم نجاست باشد، اخلاق نجس و کثيفي باشد آيا اين معراج پيدا مي کند. يک جاي خراب است و ما يک جاي دين را که عمل نکرديم يک جاي ديگر سخت مي شود و همه چيز زنجبروار به هم مرتبط است. اين خيلي مهم است. خدمت علامه طباطبايي رسيدند گفتند حضور قلب در نماز مي خواهيم، چکار کنيم؟ فرمودند: زبانتان را مراقب باشيد. کسي خدمت اميرالمومنين (ع) رسيد گفت آقا من محروم از نماز شب هستم دوست دارم نماز شب بخوانم، اما نمي توانم. حضرت فرمودند: گناهان تو را در بند کرده و دست و پايت را گرفته است. امام صادق (ع) فرمود اگر کسي دروغي بگويد و اين دروغ باعث محروميت او از نماز شب و از رزق بسيار گسترده مي شود چون مي دانيد يکي از چيزهايي که روزه را وسيع مي کند هم روزي دنيايي را و هم روزي معنوي را، درک سحر است. به تجربه آنها که اهل سحر هستند روزيشان وسيع است. هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يُمن دعاي شب و ورد سحري بود. منتها اين لازم است که من قبل خودم را درست کرده باشم. يک بخش کار خراب است و اثرش اينجا پيدا مي شود. مي گويند شبي دزدي با اره آهن بر قفلي را مي بريد يک کسي عبور مي کرد گفت داري چکار مي کني؟ گفت: دارم ساز مي زنم. گفت: پس چرا صدا ندارد؟ گفت: صداش فردا در مي آيد. حالا بسياري از کارهايي ما که در روز مي کنيم صدايش شب، سحر، نخواندن نماز اول وقت و نچشيدن شيريني نماز در مي آيد. کسي که اخلاق خوبي ندارد و به واجبات مالي اش عمل نمي کند و زبانش را نمي تواند کنترل کند اين شخص نمي تواند از دينداريش لذت ببرد. به هر مقدار که کم گذاشته، از آنجا کم مي گذارند. دينداري براي ما کلفت و سختي پيدا مي کند چون شيريني آن را نمي توانيم خيلي درک کنيم و خيلي به بار نمي نشيند. طبيعي هم است چون دين مثل پازل مي ماند. شما آن بخش از واجبات دين را و ترک حرامهاي دين را عمل کنيد همراه با اعتقاداتي که داريد، قطعاً مي تواند برسيد. پس ما نمي گوييم با تمام اداب و مستحبات، آنها در کلاس بالاتر است. کا کاريکاتوري عمل مي کنيم. در کاريکاتور بيني بزرگ است ولي بخشهاي ديگر کوچک است ما در يک چيز حساس مي شويم در چيز ديگر نه. يک موقع از حرم امام رضا (ع) بيرون مي آمدم، يک کسي مسافرکشي مي کرد سوار ماشين اش شدم، اين يک نفر ديگر را سوار کرد که در مسافت کوتاهي پياده شد اين راننده ديد اين غريب است يک کرايه چند برابر از او گرفت. آن طرف هم فهميد اما چون عجله داشت يک غرولندي کرد و رفت. اين راننده شروع کرد با من درد دل کردن، گفت حاج آقا نمي دانم چرا روزيم آنچنان که بايد برکت ندارد، دو شيفت و سه شيفت دارم کار مي کنم. پيش يک حاج آقايي رفتم به من چله ايي داده که دارم انجام مي دهم. گفتم خدا پدرت را بيامرزد شما چند دقيقه پيش ظلمي کرديد و حقي به گردن او داريد و آنوقت شما مي خواهيد روزيتان برکت پيدا کند. شما آن کار را نکن، چله نگهداشتن هم نمي خواهد و رياضت هم نمي خواهد. اين مشکل ماست. گاهي فرد متدين است يعني به بعضي از اعمال دين عمل مي کند. بعد مي بينيد يک جشن ازدواجي مي گيرد که انواع گناهان در آن مي شود. بعد از او مي پرسي تو چرا اينکار را مي کني مي گويد: حاج آقا يک شب است. يک شب که خيلي زياد است يک لحظه از چشم خدا و از چشم امام زمان مي افتد. در يک لحظه مي گويد فلاني تو که رفيق ما بودي از تو انتظار نداشتيم. اين خيلي مهم است که آدم خيال نکند اگر از يک جاي دين چشم پوشيد و نتيجه لازم را نگرفت از خدا گله مند شود. تشريفات و مشکلات ايجاد شده در ازدواج که مفاسد اخلاق اجتماعي را بدنبال دارد، اين براي دستور خداست يا ما سادگي ازدواج را رعايت نکرديم. مجالس عزا هم همينطور است. توصيه دين اين است که فقط سه روز مجلس عزا بگيريد و براي شخص صاحب عزا غذا ببريد که او راحت بنشيند و عزاداري اش را بکند، اما آن را سخت کرديم. اول نگاه جامع به دين داشته باشيم و دين مثل يک پازل است. نکته دوم اين است که تربيت يک امر تدريجي است. شما وقتي مي خواهيد يک نهال را بکاريد حتي همه کود و بذر را فراهم کنيد بايد آرام آرام رشد کند، عجله نبايد داشته باشيد. اگر انسان بخواهد استعدادهايش رشد کند، وقتي بدنيا مي آيد غرايز بر او حاکم است و آن استعدادهاي انساني اش بايد بتدريج پرورش پيدا کند، بايد از هوا و هوس و منيت ها به سمت خداي متعال و خضوع و از کبر به تواضع و از ريا به خلوص برسد. اينها در مسير از منيت ها تا خدا بايد طي شود. دين براي اين مسير به ما برنامه مي دهد. وقتي شما در اين برنامه قرار مي گيريد يک درگيري رُخ مي دهد و يک مقدار کار سخت مي شود و هوا وهوس در جريان تربيت با اين برنامه خدا درگير مي شود يعني سد راه ما مي شوند. خدا مي گويد اين برنامه را انجام بده، دل نمي خواهم و چشم مي خواهد هرچه را ببيند و زبان مي خواهد هر چه را بگويد و گوش مي خواهد هرچه را بشنود. اينجا در اين فرآيند تربيت يک مقدار طول مي کشد تا رشد کند و آنوقت که استعدادهاي انساني اش رشد کرد و طبق دين عمل کرد اين برنامه اي که قبلاً در آن سختي مي کشيد، ديگر تکليف را کلفت نمي بيند و تشريف و عنايت خدا مي بيند. مرحوم سيد طاووس که از علماي بزرگ شيعه است، در زمان تکليف جشن گرفت مثل همين جشن تکليفي که الان مرسوم است، سنتي است سيد طاووس گذاشت يعني حس او اين بود که الان خداوند متعال من را قابل دانسته که دارد به من خطاب مي کند. اين کار را بکن و اين کار را نکن. بکن و نکن را تشريف و عنايت خدا و شرافت خودش مي دانست. ما لطف خدا را به خودمان در رزق مي بينيم که خدا به ما روزي داده است. خدا رزق را به حيوانات هم مي دهد. عنايت خاص خدا در تکاليف است، من فقط به تو تکليف مي کنم و به بره ها تکليف نمي کنم، تو را مي خواهم و تو در آغوش من بيا و لذا هر که را بيشتر دوست داشته باشم، بيشتر تکليف مي کنم. پيغمبر خدا از همه بيشتر تکليف دارد. آنوقت انسان ذائقه اش مي تواند بچشد. بنابر اين اگر اين دو مطلب را در نظر بگيريم اول دين را تا انجا که مي توانيم همه قسمت هايش را عمل کنيم و هر مقدار به جامعيت و کليت دين عمل کرديم به همان مقدار شيريني اش را مي چشيم و دوم اينکه اين تدريج را رعايت کنيم و تحمل داشته باشيم و توقع زيادي از خودمان نداشته باشيم. اين روند بايد طي شود. البته استعدادها فرق مي کند. يکي استعدادش زياد است و اين فرآيند را سريع طي مي کند.
سوال: اگر ما بخواهيم اين مسير را طي کنيم، امروز هر چه مي توانيم به خدا بگوييم چشم. اين تمرين براي روزهاي ديگر مي شود و زود نبايد نااميد شد چون خيلي ها مي گويند ما اين مسير را رفتيم، ولي به نتيجه نرسيديم و اين نبايد مانع شود.
پاسخ: بدون ترديد. يک وزنه بردار که يک وزنه 200 کيلوگرم را بالاي سر مي برد، روز اول اينطور نبود و با وزنه هاي خيلي کم شروع کرده و از خودش به اندازه کارش تواقع دارد يعني اگر از خودمان زيادي تواقع داشته باشيم، دلسرد مي شويم. بايد تحمل داشته باشيم و اين راه بايد آهسته آهسته بايد طي شود. لذا اگر اين کار را انجام بدهيم يعني افراط و تواقع زياد نداشته باشيم و حد خودمان را بشناسيم. البته خداوند لذتهاي نقد را هم براي افرادي که در اين جهاد قرار مي گيرند، در نظر مي گيرد و اين امدادهاي و تفضلهاي خداست. آنکه کل سهولت و شيريني را همه جا ديدند اين دو شرط را دارد، وگرنه در بين راه خدا امدادهايي را دارد و اين ترديدي نيست.
سوال: هفته گذشته يکسري اذکاري و دستوراتي در راستاي دينداري ما گفتند که از عمرمان مفيد استفاده کنيم، يکبار ديگر اين نکات را بفرماييد.
پاسخ: گفتيم دين براي انسان عمر مفيد درست مي کند. شما زندگيت را از دين جدا نمي کنيد، بلکه زندگي دين مدارانه انجام مي دهيد. دين با زندگي ات عجين مي شود و کيفيت زندگي را بالا مي برد. شما اينطور نيست که ديندار باشيد نخوابيد و نخوريد و تفريح نکنيد، اما مي توانيد تمام اين را تحت پوشش بندگي ببريد. آنوقت تمام زندگيت عبوديت مي شود و آن کسي که مي گويد خوشا آنان که دائم در نمازند، مقصودش همين بود. در اين راستا عرض کردم که براي مثال شما يک خواب را که جزء لاينفک زندگي است و نمي شود حذف کرد، اما اين خواب را مي شود، مفيد کرد و صرفاً يک خواب باشد. خوابي که براي ما عبادت باشد. از کسي که در روز حدود 7-6 ساعت بخوابد 70 سال هم عمرش باشد 20 سالش در خواب رفته است. حالا حيف نيست اين بيست سال را تبديل به بيست سال عبادت نکند. در روايت است که پيغمبر (ص) در موقع خواب به خانه دخترشان رفتند. حضرت زهرا (س) فرمودند: پدرم وقتي من رختخواب را پهن کرده بودم، وارد شد. بعد فرمود دخترم مخواب مگر اينکه چهار کار را قبل آن انجام داده باشي. يکي اينکه ختم قرآن کرده باشي، دوم شفاعت انبياء را براي خودت جلب کرده باشي، سوم حج و عمره اي بجا آورده باشي و چهارم اينکه خوشنودي همه مومنين را براي خودت جلب کرده باشي و فوري مشغول نماز شد. حضرت زهرا (س) فرمودند من منتظر نماز پدرم بودم تا تمام شد و گفتم: يا رسول الله اصلاً در اين وقت نمي شود اينکار را کرد، چکار کنيم؟ پيغمبر ياد دادند. دين خيلي از اين استفاده ها را براي موقعيت هاي مختلف ياد مي دهد. پيغمبر فرمودند اگر شما سه تا سوره قل هو الله احد (توحيد) را بخوانيد، يک ختم قرآن کرديد و اگر شما موقع خواب درود و صلواتي بر من و انبياء پيشين بفرستيد اللهم صل ال محمد و آل محمد و صل علي الانبياء و المرسلين، شفاعت ما را به خودت جلب کردي و اگر استغفار کني براي همه مومنين اللهم اغفر المومنين و المومنات، کاري کردي که خوشنودي مومنين را درک کردي و اگر يکبار بگويي، سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر، گويا حج و عمره را بجا آوردي. اگر اينکار را انجام بدهي اين خواب عبادت مي شود.
بحث ما دينداري در آخرالزمان است. قبلاً گفتيم که رويکرد ما وظيفه شناسي است نه نشانه شناسي، چرا که احساس مي کنم وظيفه امان را بشناسيم و به بهترين شکل ممکن منتظر باشيم. امام راحل فرمودند منتظران مصلح خود بايد صالح باشند.
سوال: شما به شرايط آخرالزمان اشاره کرديد و زمينه هايي که در اين دوره به تضعيف دينداري مي انجامد. در فرهنگ ديني و فرهنگ شفاهي ما مردي به نام دَجال اشاره شده است که مثلاً يک چشم دارد و عده اي را هوادار خود مي کند. آيا واقعاً چنين فردي با چنين اتفاقاتي رُخ خواهد داد و او سارق دين مردم خواهد بود يا خير؟
پاسخ: من ابتدا يک نکته اي را عرض کنم که از اين سوال ممنونم که اين چنين سوالات رويکرد ما بايد نسبت به علائم و نشانه ها آخرالزمان به همين سمت برود. گاهي اوقات ما مي توانيم سوالاتي مطرح کنيم که خاصيتي در زندگي ما نداشته باشد و نتيجه و ثمره و کاربرد عملي نداشته باشد. براي مثال مي پرسند حضرت امام زمان (ع) ازدواج کرده اند يا نه؟ آيا خانواده حضرت در جزيره خضراء زندگي مي کنند يا نه؟ من نمي خواهم نفي کنم اينها اطلاعات عمومي است، ولي اين در زندگي آدم چقدر تاثير دارد؟ اما دنبال اين سوال برويم که من چکار کنم در دل امام زمان (ع) جا کنم؟ حضرت از من چه توقعي دارد؟ همانطور که ما منتظر او هستيم، او هم منتظر ماست. چکار کنيم خوشحال مي شود؟ اين سوالاتي است که مي تواند براي يک فردي که مي خواهد واقعاً يک خاصيتي و عمر بهينه اي در زندگي اش داشته باشد، و بايد به سمت آن برود و سوالات از روي بي دردي و سيري به درد نمي خورد. مولوي در مثنوي مي گويد يک کسي نشسته بود، يک فردي از پشت سر يک سيلي از پشت گردن به او زد. اين سوخت و برگشت و تا اين عکس العمل نشان دهد، اين فردي که زننده بود گفت يک سوالي از تو دارم، اين صداي ترقي که آمد از کف دست من بود يا پشت گردن تو. اين تراق از دست من بود يا از قفاگاه تو از فخر کيا. بنده خدا گفت اين سوالات براي آدمهاي بي درد است. من که درد دارم دنبال اين حرفها نمي روم. آدمي که دردمند صاحب زمان (ع) است دنبال چيزي مي گردد که آمادگي خودش و ديگران را بيشتر کند. اين سوال که شد، ارزنده است که از دجال و يا چيزهاي ديگر به عنوان فتنه ها و راهزنان دين هستند، تعبير جالبي در اين سوال است يعني سارق دين. من در روايات نديديم که عين اين تعبير آمده باشد، ولي واقعيتي است. در رابطه با دجال بحث زياد است. در روايات ما خصوصياتي براي دجال گفته شده است که نشاندهنده اين است که دجال به تعبير شهيد صدر در کتاب موسوه الامام المهدي يک جريان فرهنگي فاسد در آخرالزمان قبل از آمدن ولي عصر (ع) است که فتنه و فسادش شرق و غرب را مي گيرد و گسترش پيدا مي کند. دجال يک شخص خاص نيست. علائمي که براي دجال گفتند که از مادري يهودي بدنيا مي آيد که اي چه بسا مقصود اين باشد اگر الان بخواهيم تطبيق بدهيم که صهيونيست ها باشند که فرهنگ را توليد مي کند و متاسفانه مراکز عمده فرهنگي دست آنهاست. دجال يک جريان فرهنگي فاسد و مادي است که حرص به دنيا، بي حيايي و هرزگي را توليد مي کند که چه بسا در جذاب ترين شکل در دنيا پخش مي کند. الان شما نگاه کنيد هاليود به عنوان غول تصويري غرب که هفت تا کمپاني در کنار هم قرار گرفتند و 78 درصد سينماي دنيا را تغذيه مي کنند و فيلمهايشان، جوان را 3-2 ساعت هيپنوتيزم مي کند. روساي هر هفت شرکت هاليودي يهودي صهيونيست هستند، نژادپرستاني که متاسفانه ارزش هاي انساني را هدف گرفتند. بنابر اين دجال هيچ بعدي ندارد که همان جريان فرهنگي فاسد باشد و آن علائمي که اهل بيت فرمودند همه تطبيق مي کند، اما در عين حال همانطور که در جلسه اول عرض کرديم راجع به تطبيق اين علائم با احتياط حرف مي زنيم و مي گوييم احتمال معقولي است که دجال با اين علائم، مقصود همين جريان فرهنگي باشد که در مقابلش بايد اقدامات لازم را انجام داد که انشاءالله در جلسات بعد اقداماتي که براي حفظ و تقويت دين در مقابل عوامل سستي و تضعيف دين است، بيان مي کنيم.
سوال: تمام علائم و نشانه هاي ظهور در آخرالزمان تعبير و تفسيردارند و يا اينکه علائم قطعي هم است.
پاسخ: بله بعضي از علائم داريم که خيلي صريح است. بعضي از علائم اسم يک منطقه اي را بردند مثلاً علم در آخرالزمان به قم کوچ خواهد کرد، اين تعبير ديگري ندارد. در زمان اهل بيت هم قم بوده و بعد هم همان شهر است. اما بعضي علائم است که احتمال تاويل است، لذا محققين ما در مبحث مهدويت روي آن بحث دارند مثل سُفياني که کي است آيا يک شخص است و يا يک جريان است؟