برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-شفاعت
بازپخش 91-06-12
حتي به خنده اي شده ميهمانمان کنيد، زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد، از ما مسافران قدم دور خود زدن، سلمان شدن گذشت مسلمانمان کنيد، يک نورواحديد که در چهارده افق، تکرار مي شويد تا حيرانمان کنيد.
سوال – در مورد حمزه عموي پيامبر توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - امروز را که روز شهادت عموي پيامبر (ص)، حمزه سيد الشهدا است را تسليت مي گويم. حضرت حمزه در تنهايي ها و غربت پيامبر اکرم (ص) از بزرگترين مدافعان ايشان بود. بعد از حضرت علي (ع) و خديجه ي کبري (س) که از همان اولين روزهاي رسالت در کنار پيامبر (ص) بودند، حضرت حمزه بود که با ابهتي که داشت پشت پيامبر ايستاد. با آمدن ايشان، مشرکين به گونه ي ديگري با پيامبر اکرم (ص) برخورد مي کردند.در زيارت حضرت حمزه، تعبير اسدالله و اسدالرسول براي ايشان آمده است. پيامبر (ص) فرمودند که من اين تعبير را از جبرئيل شنيدم. درروايتي از امام باقر (ع) آمده که بر ستوني از عرش نوشته شده حمزةٌ اسد الله و اسدالرسول و سيد الشهدا. در برخي از روايات آمده که اگر بعد از رحلت پيامبر، حمزه و جعفرابن ابيطالب حضورداشتند، مسائلي که براي حضرت امير(ص) و حضرت زهرا (س) پيش آمد، رخ نمي داد. به همين خاطر پيامبر اکرم (ص) روز احد که روز شهادت حضرت حمزه است را سنگين ترين روز براي خود تلقي کردند. در برخي از روايات داريم که شأن نزول گروهي از آيات قرآن حضرت حمزه است. از جمله آيه ي: بعضي از مومنين کساني هستند که پاي عهد خود تا آخر ايستاده اند ( يا به شهادت رسيدند و يا منتظر شهادت هستند) و اصلاً از عهد خود بازنگشتند. در روايتي از امام باقر (ع) است که کساني که تا هنگام شهادت پاي عهد خود ايستادند، حمزه و جعفرابن ابيطالب بودند. البته مصاديق اين آيه منحصر به اين دو بزرگوار نيست. امام حسين (ع) در کربلا بر بالين برخي از شهدا که مي رسيدند همين آيه رامي خواندند. ما نبايد فقط به صورت يک قضيه ي تاريخي به شهادت حضرت حمزه نگاه کنيم. ما همگي مديون اين بزرگوار هستيم. حضرت حمزه يکي از کساني است که شهيد شد تا دين به عرصه رسيد و ما متدين شديم. حضرت زهرا (س) در تمام عمر خود، روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به سر قبر شهداي احد و بخصوص حضرت حمزه رفته و فاتحه مي خواندند.
سوال – اگر شفاعت حق بوده و در آخرت آنقدر گسترده است، پس چرا قرآن در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره آن را رد کرده است؟
پاسخ – ما نبايد براي بيان يک موضوع فقط به يک آيه يا يک روايت استناد کنيم. بلکه بايد همه ي آيات و رواياتي که مربوط به يک موضوع است را بررسي کنيم تا يک نگاه جامع داشته باشيم. درست است که يک دسته از آيات قرآن شفاعت را رد کرده است. در آياتي مانند آيه ي 48 سوره ي بقره خداوند مي فرمايد: روز قيامت روزي است که نه کسي را بجاي ديگري مي گيرند و نه شفاعتي قبول مي شود. در برخي ديگر از آيات آمده که (در آن روز) نه مي توان براي آسايش خود چيزي را خريد، نه دوستي و رفاقتي بدرد مي خورد و نه شفاعتي. اما در آيات زيادي هم شفاعت اثبات شده است. مثلاً در آيت الکرسي آمده که چه کسي مي تواند نزد خدا شفاعت کند، مگر با اجازه ي خدا. بنابراين شفاعت وجود دارد ولي با اجازه ي خدا است. در بحث شرايط شفاعت شوندگان در آيه ي هشتاد و هفت سوره ي مريم آمده است که کسي نمي تواند حق شفاعت داشته باشد مگر اينکه عهدي با خدا بسته باشد. در آيه ي بيست و هشت سوره ي انبياء آمده است که ملائکه شفاعت نمي کنند مگر کسي که خدا از او راضي باشد. بنابراين آيات دو دسته هستند. در برخي آيات شفاعت نفي شده و در برخي نيز اثبات شده است. يک شفاعتي وجود دارد که مردود بوده و ما نيز آن را قبول نداريم. اين شفاعت در مباني ديني ما پسنديده نبوده و مستلزم نسبت شرک و يا ظلم به خدا دادن است. اگر تلقي شهادت همان پارتي بازي هاي دنيايي باشد که برخي به آن توسل جسته و قانون را زير پا مي گذارند که در واقع يک نوع ظلم و تبعيض است. اين شفاعت هيچگاه در حق خداوند متعال روا نبوده و در آخرت وجود ندارد. برخي از آيات قرآن که فرموده در آخرت شفاعت و رفاقتي نيست، در واقع به اينگونه شفاعت اشاره دارد. شفاعتي که حق بوده و ما آن را قبول داريم، رابطه اي است که از عالم دنيا شروع شده که به واسطه ي آن شخص با خدا يا معصومين ارتباط پيدا مي کند. اين شخص داراي لياقت و شايستگي است که بخاطر آن در روز قيامت مورد شفاعت قرار مي گيرد. بنابراين به ناحق چيزي به کسي داده نمي شود. برخي از مشرکين نيز ديدگاهي راجع به شفاعت داشتند که بت ها را شفيع خود مي دانستند. ديد آنها اين بود که خدا عالم را خلق کرده و کناري نشسته است. کسي که عالم را اداره مي کند يک سري موجودات آسماني هستند مانند ملائکه و ستارگان. چون دست ما به اين موجودات نمي رسد، بت هايي مي سازيم که نماد آن واسطه ها باشند. آرام آرام اين افراد بجاي احترام به اين بت ها آنها را پرستش مي کردند. اين ديدگاه مابين بت پرستان رواج داشت. قرآن اين ديدگاه را مردود مي داند. بنابراين شفاعتي که در آن ظلم و تبعيض دنيايي وجود داشته باشد و يا شفاعت منهاي خدا باشد، مردود است. اگر ما که شيعه ي اهل بيت هستيم، نگاهي استقلالي به شفيعان داشته باشيم و فکر کنيم که مثلاً با جلب رضايت امام حسين (ع) نيازي به رضايت خدا نداريم نيز اشتباه کرده ايم. برخي افراد فکر مي کنند که رضايت خدا با انجام واجبات و دوري از محرمات جلب مي شود که کار سختي است.اما رضايت امام حسين (ع) تنها با ريختن اشک جلب مي شود که کار آساني است. اين اعتقاد شبيه همان شفاعت منهاي خدا است که در قرآن رد شده است. قطعاً اولين کسي که مخالف اين ديدگاه است، خود امام حسين (ع) است. امام حسين (ع) تعبيري دارند که رضايت خدا همان رضايت ماست. عده اي نزد اميرالمونين (ع) آمدند و گفتند که تو همان کسي هستي که بايد باشي. اين افراد نسبت به حضرت امير غلو کرده و يک مقام الوهيت براي ايشان قائل بودند. اميرالمونين (ع) در همان حال به سجده افتادند تا اين افراد بدانند که ايشان بنده است. سپس بلند شدند و فرمودند که از اين غلوي که کرديد توبه کنيد والا برخورد سختي با شما خواهم داشت. در زيارت امام حسين (ع) گفته مي شود: اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتيت الزکوة و امرت بالمعروف و نهيت ان المنکر، معناي همه ي اين چيزها بندگي است. بنابراين ما بايد بدانيم که شفيعان واسطه هايي هستند که رحمت و مغفرت را از خدا مي گيرند و به زيردستان خود پخش مي کنند. در همه ي موارد خدا بايد راضي بوده و اجازه دهد. يعني هيچ موردي مستقل از خدا نيست. اگر انتهاي آيه اي که در سوره ي بقره آمده و شفاعت را نفي مي کند را نگاه کنيد متوجه مي شويد منظور قرآن شفاعت در مورد کفار وهمينطور شفاعت شرک آلود است.
سوال – شما گفتيد که اهل بيت حتي در مورد حق الناس هم شفاعت مي کنند. با اينکه همه مي دانيم خداوند حق الناس را به صاحبان حق سپرده است و نمي شود حق آنها را ناديده گرفت. پس شفاعت در اين مورد به چه معنايي است؟
پاسخ – روايات متعددي در مورد معناي شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس وجود دارد. شفاعت در صورتي مستلزم ظلم است که بدون دليل اهل بيت فرد گنهکاري را نجات دهند. اگر صرفاً اينگونه بود نشانه اي از ظلم و تبعيض وجود داشت. اما قطعاً اينگونه نيست. کسي مورد شفاعت قرار مي گيرد که خدا از اعتقادات او راضي باشد. اين فرد بايد به خدا ايمان داشته و در محيط ولايت باشد. يک چنين کسي يک صلاحيت و لياقتي دارد. اين فرد با گنهکاري که کافر بوده و رابطه اي با خدا و اهل بيت ندارد متفاوت است. فردي که حق را پذيرفته است اما نقص و کمبودي دارد ممکن است مورد شفاعت قرار گيرد. البته ممکن است گناهان او باعث شود که شفاعت دير به او برسد و يا سال ها و قرن ها در برزخ و قيامت باقي بماند. معطلي در برزخ و قيامت چيز کمي نيست. زماني که اسم قيامت مي آمد، رنگ پيامبر(ص) مي پريد. برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت کاري است که فرد کافر آن را انجام نداده است. پاداش برقراري ارتباط با خدا و اهل بيت، شفاعتي است که شامل حال او مي شود. در روايتي در کتاب کافي آمده است که امام باقر (ع) با يکي از اصحاب خود در مسجد الحرام نشسته بودند. امام باقر (ع) به صحابه فرمودند: اين افرادي که مي بيني برگشت آنها به سوي ما بوده و حساب آنها با ما است. سپس فرمودند: اگر گناهي بين خود و خداي خود داشته باشند، ما بطور اکيد از خدا مي خواهيم که آنها را ببخشد. خدا در اين مسئله جواب ما را مي دهد. اما در مورد گناهاني که بين خود با هم داشته اند و ظلم به کسي کرده اند، ما به سراغ صاحبان حق مي رويم واز آنها درخواست مي کنيم که از حق خود بگذرند. به آنها مي گوييم که در عوض اين کار خدا چيزهايي به شما مي دهد و ما شما را دعا مي کنيم. حق صاحبان حق زير پا گذاشته نمي شود بلکه اهل بيت از آنها درخواست مي کنند. بنابراين به اين معنا نيست که اهل بيت دست فردي را که ظلم کرده مي گيرند و به بهشت مي برند و صاحب حق ناديده گرفته مي شود. در اين مورد اهل بيت پادرمياني مي کنند، همانطور که در دنيا هم اين کار را مي کردند. مرحوم مجلسي در جلد پنجاه و سه بحار الانوار نقل کرده است که سيد ابن طاووس که از علماي بزرگ بود وارد سرداب مقدس سامرا شد. اين سرداب مکاني در منزل امام عسگري (ع) بوده که امام زمان هم در همين سرداب به دنيا آمده اند. سيد ابن طاووس مي گويد: زماني که در پله هاي اول سرداب بودم صداي مناجاتي شنيدم. زماني که دقت کردم ديدم صداي امام زمان (ع) است. در همان پله نشستم و ديدم که حضرت از خدا درخواستي دارد به اين مضمون که خدايا شيعيان ما از نور ما خلق شده اند و سنخيتي با ما دارند، آنها گناهاني مرتکب شده اند. خدايا اگر گناهان آنها حق الهي بوده گذشت کن، ما هم از آنها گذشتيم. اما در مورد گناهاني که حق الناسي بوده، بين آنها صلح ايجاد کن. خدايا آنقدر از مال ما به مال آنها برکت بده که از همديگر بگذرند. شفاعت اهل بيت نسبت به حق الناس اينگونه است.
سوال – در مورد آيات 174 تا 180 سوره ي آل عمران توضيح بفرماييد.
پاسخ – در آيه ي 178 خداوند مي فرمايد: کفار گمان نکنند که اگر ما طول عمري به آنها مي دهيم، امکاناتي در اختيار آنها گذاشته مي شود و به ظاهر در رفاه هستند، براي آنها خير و خوب است. ما اين امکانات را به آنها مي دهيم تا پيمانه ي خود را پر کنند و گناه خود را بيشتر کنند. در واقع آنقدر از چشم ما افتاده اند که آنها را رها کرده ايم تا به انتهاي جهنم بروند. بعداً آنها خواهند ديد که چه عذاب خوار کننده اي به سراغ آنها خواهد آمد. از اين آيه ي شريفه مشخص مي شود که گاهي حساب ما با حساب خداوند متعال متفاوت است. اين آيات در ارتباط با جنگ احد است. در اين جنگ، مومنين در ابتدا شکست خوردند و اين مسئله براي آنها خيلي سخت بود. در اين ارتباط خداوند متعال مي فرمايد که حساب هاي خود را خدايي کنيد. فکر نکنيد که اگر ما به کفار فرصتي مي دهيم براي آنها خوب است. ما نبايد قضاوت عجولانه داشته باشيم و صرف اينکه کسي صاحب سرمايه و امکانات است فکر کنيم که خدا به او عنايت دارد. در مجلس يزيد زماني که او با غرور پيروزي خود را بر امام حسين (ع) بازگو مي کرد، حضرت زينب (س) همين آيه را خواندند. در روايات داريم که مرگ براي کفار نعمت است. بايد بدانيم که دادن ها و گرفتن هاي خدا براي امتحان است. مهم اين است که ما در چه مسيري حرکت مي کنيم. بايد ببينيم که امکانات را در جهت خدا بکار مي بريم يا در جهت خلاف او.
سوال – آيا کار خاصي وجود دارد که رابطه ي ما را با اهل بيت که قرار است شفيعان ما باشند عميق تر کند؟
پاسخ – به طور کلي اصلي ترين کار اين است که ارتباط ما با آنها محکم بوده و جذب آنها باشيم. هرچقدر شباهت و ارتباط ما با آنها قوي تر باشد، از شفاعت سريع تر، زود هنگام تر وعميق تري برخوردار خواهيم شد. در روايات براي تحقق اين امر، به دو يا سه مورد اشاره شده است. يکي از موارد اين است که فرد در اين دنيا از ديگران دستگيري کرده و و کار ديگران را راه بيندازد. با اين کار در روز آخرت اهل بيت دست او را مي گيرند. در روايتي در بحار الانوار داريم که امام صادق (ع) فرمودند: شما به مومنين کمک کنيد، اي بسا در قيامت به مشکلي برخورد کنيد و همان مومني که در اين دنيا حاجت او را برآورده کرده ايد، شفاعت شما را بکند و شما را نجات دهد. امروز سالروز وفات حضرت عبدالعظيم است. يکي از خصوصيات ايشان اين بود که زياد به ديگران کمک مي کرد. يکي از رفقاي شيخ رجب علي خياط مي گفت که من از حضرت عبد العظيم سوال کردم که چطور شما اين مقام عظيم را بدست آورديد؟ ايشان فرمودند که من در زمان خود با زحمت کار مي کردم و پولي بدست مي آوردم. مقدار زيادي از آن پول را احسان مي کردم. در روايتي از اميرالمونين (ع) است که چهار گروه هستند که من در روز قيامت شفاعت آنها را مي کنم. اول -کسي که به فرزندان من احترام بگذارد. دوم – کسي که نيازهاي آنها را برآورده کند. سوم – کسي که در مورد کارهايي که فرزندان من به مشکل برخورد مي کنند سعي و تلاش کند. چهارم – کسي که با قلب و زبان محب آنها باشد. مرحوم آيت الله نخودکي اصفهاني مي فرمايند: من به هرجا که رسيدم با سه چيز رسيدم: اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بيت، دوم - نماز اول وقت، سوم - رزق حلال. مرحوم آيت الله تهراني حدود بيست سال پيش از دنيا رفتند. ايشان از پيشگامان خدمت و احترام به سادات بودند. روزي هنگام پاسخ دادن به يکي از شاگردان خود يک مقدار صداي خود را بلند کردند. بعد از درس، به شاگرد خود که از سادات بود گفتند که من بايد دست شما را ببوسم، چرا که صداي من بر فرزند زهرا (س) بلند شد. يکي از شاگردان ايشان مي گويد من دو ساعت وقت ايشان را گرفتم و ايشان ايستاده پاسخ سوالات من را دادند. براي اين کار من خيلي خجالت کشيدمA وگفتم من را حلال کنيد. ايشان گفتند مزاحمتي نبود اما چون اصرار مي کني من يک تقاضايي از شما دارم. روز قيامت وقتي که من را احياناً به سمت جهنم مي برند، شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بکن. دومين کاري که در روايات براي جلب توجه اهل بيت به آن خيلي سفارش شده، اخلاق خوش است. در روايت است که پيامبر (ص) فرمود: نزديک ترين شخص در روز قيامت به من و کسي که شفاعت او واجب است، کسي است که اخلاق او از همه بهتر است.