اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-01-03-حجت الاسلام والمسلمين عالي– شرح کلماتي از نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين امام علي(عليه‌السلام)- حکمت154


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح کلماتي از نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين امام علي(عليه‌السلام)- حکمت 154
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عالي
تاريخ پخش: 03-01-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
مي‌چرخم و دلم به مدار تو دلخوش است *** پاييز اين جهان به بهار تو دلخوش است
صبر و قرار رفته از اين عالم و هنوز *** اين وعده باز دل به قرار تو دلخوش است
گفتي به دار مي‌کشي‌ام وعده‌ي خوشي است *** اصلاً دلم به وعده دار تو دلخوش است
خاکستري که مانده به جا تا جوان شود *** هر لحظه دم به دم به شرار تو دلخوش است
من نقش مي‌زنم که جهان تازه‌تر شود *** اما دلم به نقش و نگار تو دلخوش است
يار صبور، دست مرا آن جهان بگير *** اين غرق در گنه به تبار تو دلخوش است

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان، انشاءالله در اين روزهاي بهاري دل و جانتان بهاري و سبز باشد. خيلي خوش آمديد به سمت خدايي که در روزهاي ابتدايي سال منور به حکمت‌هاي ناب نهج البلاغه تقديم شما مي‌شود. حاج آقاي عالي سلام عليکم، خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. سال نو مبارک.
حاج آقاي عالي: سلام عليکم و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بيننده‌ها سال نو را تبريک مي‌گويم. انشاءالله اين ايام که مقارن است با ايام رجب، ايام بندگي خدا، ايام ريزش رحمت الهي، بر همه مبارک باشد و برکات الهي شامل حال همه ما باشد.
شريعتي: قرار هست يکي از حکمت‌هاي ناب نهج‌البلاغه را بشنويم. با دل و جان بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عالي: حکمتي که از وجود مقدس اميرالمؤمنين در اين برنامه تقديم مي‌کنيم، حکمت 154 نهج‌البلاغه هست، اميرالمؤمنين (ع) مي‌فرمايد: «الرَّاضِي‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ» کسي که رضايت داشته باشد با عمل جبهه و گروهي، گويي خودش در همان گروه است. «وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ» نتيجه اين مي‌شود که اگر کسي به جبهه باطل رضايت داشته باشد و کارهايي که در جبهه باطل و کفر، جبهه ظلم، به آنها رضايت داشته باشد، دو گناه دارد. يک گناه، يکي اينکه عمل به آن ظلم مي‌کند اگر داخل شود، «إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ [الرِّضَا] الرِّضَى بِه‏» گناه رضايت به اين جبهه. اگر بخواهيم عباداتي که در اسلام انجام مي‌شود تقسيم کنيم، سه نوع عبادت داريم. يک عبادت فردي داريم، عبادت فردي اين است که شخص خودش با قطع نظر از اينکه اصلاً کسي باشد يا نباشد، مثل روزه، مثل عبادتي را انجام مي‌دهد. يا فرض کنيد حج انجام مي‌دهد. نماز شب مي‌خواند. کارهايي که به تنهايي انجام مي‌دهد. اما عباداتي داريم جمعي است، که عبادات اجتماعي يک مرتبه ارزش و ثوابش فوق العاده زياد مي‌شود و تصاعدي بالا مي‌رود. فرض کنيد در مورد نماز جماعت، از يک تعدادي اگر عدد جماعت از يک تعداد بالا برود عددش قابل شمارش نيست. مثلاً اگر از ده نفر بالاتر رود، در روايات هم شنيديم که ديگر ثوابش را جن و انس هم نمي‌توانند بنويسند. اين عبادت جمعي است که تا جمع نباشد من نمي‌توانم اين عبادت را انجام بدهم.
يا کارهايي که فرد با تأهل در ازدواج يا در خانواده انجام مي‌دهد. شما به تنهايي اگر باشيد يک کارهاي فردي انجام مي‌دهيد اما يک کارها و ثواب‌هايي است که فقط در تشکيل خانواده و با تعامل با همسر و فرزندان حاصل مي‌شود و جاي ديگر نيست. به عنوان مثال در روايت هست که پيغمبر اکرم فرمود: «جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِيَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ‏ اعْتِكَافٍ‏ فِي‏ مَسْجِدِي هَذَا» (مجموعه ورام/ج2/ص122) اگر زن و مرد با همديگر در خانه بنشينند و درد دل کنند و بگو و بخند کنند، نزد خداوند از اعتکاف در مسجد پيغمبر بالاتر است. يا امام صادق فرمود: «مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةَ مَاءٍ» (ارشاد القلوب/ج1/ص175) اگر زني يک ظرف آب دست شوهرش بدهد به اين عنوان که من حواسم به تو هست و صميميتي هست، «إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ سَنَةٍ» از عبادت يک سال برايش بالاتر است که «صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا» روزها روزه باشد و شب‌ها، شب زنده‌داري کند. باز پيغمبر فرمود: اگر مردي يک ساعت در خدمت خانواده باشد، اگر خريد دارد، کمک نياز دارد در کارهاي منزل، از عبادت هزار سال برايش بهتر است.
امثال اينطور روايت زياد است، روايت متعدد و بسياري در وسايل الشيعه و مستدرک الوسايل و کتب روايي ديگر هست که عباداتي که با کارهاي ساده، يک ظرف آب دست همسر دادن، يک ساعت کمک کردن، نشستن و بگو و بخند کردن، اينها چيزهايي هست که خيلي رياضت نياز ندارد. اما خداوند متعال خروار خروار ثواب ريخته است. چرا؟ بخاطر حفظ کيان خانواده که اين جمع که محبوب خداست اينجا برقرار بماند. خانه معبد است و محل عبادت است. همانطور که مسجد معبد است، خانه هم معبد است و عبادت‌هايي در آن صورت مي‌گيرد که در مسجد صورت نمي‌گيرد. اينها عبادت جمعي است. بايد يک جمع دو نفره، سه نفره و چند نفره باشند تا اين عبادت‌ها صورت بگيرد. ثواب و ارزش آن از عبادت‌هاي فردي بالاتر است.
اما قسم سوم عبادت غير از عبادت فردي و جمعي است، عبادت تاريخي که انسان خودش را وارد کند در عباداتي که در طول تاريخ تمام انبياء و اولياء و خوبان انجام دادند. خودمان را وارد کنيم در ثوابي که آنها در کارهايشان در طول تاريخ بدست آوردند و شامل حال ما هم شود. عبادت تاريخي اين است که در جبهه حق وارد مي‌شويد. اين مربوط به جبهه است. ما مي‌دانيم جبهه حق و باطل يک جبهه تاريخي هستند که صف بندي در طول تاريخ داشتند. ديگر بحث فرد و جمع در زمان ما نيست، بحث تاريخ است. شما اگر در جبهه تاريخي انبياء و اولياء وارد شوي، ثوابي که آنها داشتند را شريک شوي، طبيعتاً نه به اين معنا که آنهايي که در کربلا به امام حسين شمشير زدند، عين آن را به من که راضي هستم به اينکه امام حسين آن کار را انجام داده، به من هم مي‌دهند اما در عين حال من در همان جبهه هستم. ثوابي از همان جبهه گير من مي‌آيد. اين عبادت تاريخي که ديگر ارزشش قابل مقايسه با عبادت‌هاي فردي و جمعي نيست براي ما با رضايت حاصل مي‌شود. با نيت، اينکه انسان در قلب و دلش نسبت به جبهه حق و کارهايي که خوبان و انبياء در جبهه حق در طول تاريخ انجام دادند، من راضي باشم. اينکه به ما ياد دادند که هر موقع ياد کربلا افتاديد، بگوييد: «يا ليتني کنتُ معکم» اي کاش ما با شما بوديم! يعني ما دلمان با شماست و در جبهه شما هستيم. اين باعث مي‌شود که شما جهت‌گيري زندگي و فکري و قلبي‌ات با جبهه حق باشد و وصل به درياي خروشان حق شوي. اينها تخيل نيست، چيزهاي مجاز گويي و شاعرانه حرف زدن نيست. اينها واقعيت است که با رضايت قلبي به يک جبهه مي‌پيوندي.
در مسابقه فوتبال يازده نفري که در زمين هستند، يک مربي و تيم هم کنار زمين هستند. اما تشويق‌هاي ديگران هم خيلي در برد آن جبهه تأثير دارد. در روحيه دادن يا تضييع روحيه‌شان، خراب کردن روحيه‌شان خيلي اثر دارد. حساب کنيد اگر کساني را داشته باشند که حامي‌اش باشند، کساني باشند که راضي به آنها باشند، اين جبهه در کل تاريخ يک جبهه تاريخي مي‌شود. يک جبهه تاريخي و اين جبهه تاريخي همه در اقامه حق با هم شريک مي‌شوند. البته سهم هريک از اين شريک‌ها مثل سهم يک شرکت سهامي که سهم هريک با هم فرق دارد، سهم‌ها متفاوت است. يکي رئيس است، يکي فرمانده است، يکي آبدارچي است. اما در عين حال اين شرکت با همه اين مجموعه مي چرخد. طبيعتاً وقتي جهت‌گيري من با نيت، اين جبهه حق باشد بدون شک در اعمال من تأثير گذار است. آن جهت‌گيري يک چيز واقعي است که نيت من به صورت واقعي اين است که تمام قلبم، ميلم، محبتم، با جبهه حق است. بغضم و تنفرم از جبهه باطل است.
چطور مي‌شود محبت من، هرچه درجه محبت بالاتر در اعمال ظهور بيشتري پيدا مي‌کند. بنابراين از رضايت و ميل قلبي شروع مي‌شود. اما اين جهت‌گيري را تنظيم مي‌کند. مثلاً ما بخاطر محدوديت زماني و مکاني که داريم براي اين زمان و مکان هستيم. در صفين نيستيم با اميرالمؤمنين، در کربلا با سيد الشهداء نيستيم. در بدر و احد با پيغمبر نيستيم. اما در عين حال وقتي قلب ما راضي است و قلباً مي‌خواهيم با آنها باشيم، اين همان است که در اين حکمت فرمولش را دادند،«الرَّاضِي‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ» کسي که رضايت به عمل يک جبهه دارد، گويي داخل آنهاست. اما آنهايي که با ميل و رضايتشان همراهي مي‌کنند، بالاخره همراهي مي‌کنند و فرقي مي‌کند با کساني که پشت به جبهه حق هستند. از اين جهت من وقتي اينچنين باشم، با اميرالمؤمنين در صفين هستم و با پيغمبر در بدر و احد هستم. ثواب که يارانشان بردند ما هم داريم. در کربلاي سيد الشهداء با همان اعلان رضايت قلبي شريک هستم. يک جاي ديگر نهج البلاغه حضرت امير هست که در جنگ جمل وقتي جنگ تمام شد، يا اواسط جنگ يکي از ياران حضرت حسرت خورد که من برادري دارم که خيلي دوست داشت همراه شما باشد، نتوانست. حضرت عرض کرد: ميل برادرت با ما بود؟ گفت: بله، خيلي دوست داشت بيايد ولي عذر پيدا کرد. حضرت فرمود: او هم با ماست، کساني که در طول زمان مي‌آيند و هنوز در اصلاب پدران و ارحام مادران هستند و به دنيا نيامدند، اگر ميل قلبي‌شان با ما باشد، آنها هم با ما هستند. اين همان است که همه دوستان بيننده شنيدند، جابر بن عبدالله انصاري در اربعين به سيدالشهدا، وقتي با عطيه کوفي که از علما بود دو نفري وارد شدند سر قبر مطهر امام حسين، جابر بن عبدالله انصاري خيلي گريه کرد. گفت: ما هم با شهداي کربلا در ثوابشان شريک هستيم. عطيه کوفي که از علما و مفسرين بود، گفت: چطور شريک هستيم؟ ما که نبوديم در کربلا، نه دستي از ما جدا شد و نه سري از تن جدا شد. ما که نبوديم! جابر حديثي را از پيغمبر نقل کرد چون جابر پيغمبر را درک کرده بود. گفت: از حبيبم رسول خدا شنيدم، اگر کسي دوست داشته باشد يک جبهه را و شريک شود با آنها در ثواب آنها شريک است.     ما هم عمل اصحاب سيد الشهداء و ياران کربلايي‌اش را دوست داشتيم، پس ما هم شريک هستيم. اين ميل قلبي آدم را شبيه او و هم جبهه با او مي‌کند. شبيه تماشاگران در يک مسابقه، و در اين سير تاريخي همراه مي‌شوي. نقطه مقابلش هم همينطور است. اگر خداي نکرده کسي ميلش با جبهه باطل باشد و رضايت داشته باشد با جبهه باطل، طبيعتاً شريک با آنها مي‌شود. اگر کسي يک سنت سيئه‌اي در تاريخ داشته باشد، مثلاً رضاخان کشف حجاب را در ايران بنا گذاشت، اگر کسي راضي به عمل او باشد، چه کار خوبي کرد. يا بعضي از کارهايي که ظلمه در طول تاريخ داشتند، اين هم با آنها شريک است.
مرحوم شيخ رجبعلي خياط، بعد از مرگ يکي از کساني که آدم به ظاهر مقدس و خوبي بود، بعد از مرگش برزخش را ديد. عالم قبرش را ديد در يک مکاشفه‌اي که آنجا دچار يک عذابي و يک ناراحتي هست، دليلش را آن شخصي که متوفي بود، شيخ رجبعلي خياط مي‌گفت: من يک مرتبه در رژيم سابق که ظلم فراوان بود. من يک مرتبه اظهار کردم عجب کارهاي خوبي کرده است. من يک مرتبه اظهار رضايت با اين جبهه کردم، رضايت با اين رژيمي که پشت به دين بود، پشت به خدا بود. در اين ترديدي نيست. مي‌گويد: من وقتي که اظهار رضايت کردم الآن دارم چوب آن را مي‌خورم که تو هم شريک با آنها هستي. تو هم با همان کساني که اعوان ظلم بودند، شريک هستي. صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بود و آدم بزرگوار و متدين و خوبي بود. ايشان شتر کرايه مي‌داد. آن زمان مرکب شتر بود و کرايه مي‌داد. شترش را به هارون الرشيد کرايه داده بود. امام کاظم تذکر داد که شنيدم چنين کردي! گفت: براي حج است، براي عياشي و براي فسق و فجور و گناه نيست. حضرت سؤال کرد: آيا شما به همين مقدار که پولت را بگيري، دوست داري آن ظالم زنده بماند که برگردد و کرايه شما را بدهد. گفت: بله، به همين مقدار با او شريک هستي. آنها کساني     نيستند که ظلم شخصي بکنند، دارند ظلم را اقامه مي‌کنند. شما وقتي ميل داري جبهه ظلم باقي باشد به همين اندازه شريک با آنها هستي. صفوان فوري رفت و آن قرارداد را باطل کرد و قرارداد کرايه شترها را فسخ کرد. هارون الرشيد گفت: اگر سابقه دوستي با تو نبود مي‌گفتم گردنت را بزنند. مي‌دانم از کجا اين مسأله آب مي‌خورد. بحث فقط بحث‌هاي فردي و جمعي نيست يک بحث تاريخي هم هست که انسان با تولي و تبري خودش مي‌تواند ورود به جبهه حق و پشت به جبهه باطل کند و خداي نکرده اگر ميل به جبهه باطل پيدا کند، همين ميل يک شرکت در جبهه باطل است.
شريعتي:    در روزگار ما فضاي مجازي خيلي مي‌تواند در اين مسير هم خوب باشد و هم بد. يعني همين لايک کردن يک پست، در واقع اين مصداق همين است.
حاج آقاي عالي: اگر انسان در يک مقياس بزرگتر اين کار را ببيند، يعني بحث را يک بحث کوچک شخصي نداند، فرض کنيد من در اين فضا حالا يک لايک کردم، اينطور نبيند. اگر اينطور باشد، مي‌گويد: تو هم يکي از همان تشويق کننده‌ها هستي. صد هزار نفري که در استاديوم آزادي هستند، تک تک مشوق هستند در روحيه دادن به تيم خودي، آن کسي که در فضاي مجازي، يک نفر از هزاران نفر دارد يک جبهه را با همديگر تشکيل مي‌دهند. اگر امر باطلي باشد، در امر باطل تأييد مي‌کند.
شريعتي: اگر توصيه‌اي داريد بفرماييد و بعد هم دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عالي: در سلام‌ها و زياراتي که در مورد وجود امام زمان هست، تعبير «السلام علي ربيع الأنام و نضرة الايام» سلام بر بهار ايام، بهاري که وقتي مي‌آيد به هرحال طراوت و تازگي و خرمي‌اش احياء مي‌کند. مرده‌ها را جان مي‌بخشد و اين وجود نازنين امام زمان (ع) است. در اين ايامي که ايام خرمي و بهار است، اولاً فراموش نکنيم حضرت را که بهار اصلي اوست و از خداي متعال بخواهيم اين بهار را هرچه زودتر تعجيل بکند.
شريعتي: چه خوب گفت: بهارهاي شگفتي در راه است، فردا گلي مي‌شکفد که بادها را پر پر مي‌کند.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»