برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عالي
موضوع برنامه : قيامت
زمان پخش :15-06-97 (بازپخش 22-08-90)
هرجا که سر زدم همه در مرز بودن است، کو مرز تازه اي که فرا تر ز بودن است. پروانه وار بال و پر گر گرفته ام، پروانه ي عبور من از مرز بودن است. کو عمر خضر، رو طلب مرگ سرخ کن، کين شيوه جاودانه ترين طرز بودن است. خاموش مي شويم و فراموش مي شويم، ما را اگر که وسوسه در سر، ز بودن است.
سوال – در خصوص قيامت توضيح بفرماييد.
پاسخ – بعد از عالم برزخ، وارد مرحله ي بسيار هولناک و بسيارعظيمي مي شويم که عالم قيامت است. صحنه هاي عجيبي در قيامت اتفاق مي افتد که شايد تصور برخي از صحنه هاي آن براي ما مشکل باشد. زماني که قرآن مي خواهد قيامت را توصيف کند مي فرمايد: قيامت سنگين است. بار گراني بر آسمانيان و بر اهل زمين است. قيامت به ناگهان فرا مي رسد. در روايتي داريم که حضرت عيسي (ع) از جبرائيل پرسيدند که قيامت چه زماني فرا مي رسد؟ حضرت جبرائيل وقتي اسم قيامت را شنيدند به خود لرزيدند. سپس گفتند که از کسي چيزي پرسيدي که در اين مسئله داناتر از شما نيست. فقط همينقدر به شما بگويم که بر آسمان ها و زمين سنگين است. و ناگهان فرا مي رسد. علامه مجلسي در جلد شانزده بحار الانوار نقل کرده که امام باقر (ع) فرمودند: روزي پيامبر اکرم (ص) و جبرائيل نشسته بودند. يک مرتبه جبرائيل به عالم بالا توجهي کرد. و رنگ او تغيير کرد. در روايت است که پيامبر فرمودند جبرائيل از ترس زرد شد. به همان نقطه اي که او نگاه کرد، من هم نگاه کردم. ديدم فرشته ي بسيار عظيمي که مغرب و مشرق عالم را پر کرده بود، به طرف پايين آمده و به من نزديک شد. گفت: يا محمد (ص) خداي متعال فرموده که من تو را بين دو چيز مخير کنم. اينکه پادشاه يا سلطاني باشي يا عبد و بنده باشي. پيامبر مي فرمايد من به جبرائيل نگاه کردم ديدم که حال او به حالت عادي بازگشت. بعد به من گفت که يا رسول الله (ص) انتخاب کن که عبد باشي. پيامبر اکرم (ص) فرمود که من مي خواهم عبد و بنده اي از بندگان خدا باشم. آن فرشته بازگشت. پيامبراکرم (ص) از جبرائيل سوال کردند: چرا حال تو تغيير کرد ؟ از ترس و نگراني تو من به قدري هراسناک شدم که تا بحال اينقدر نگران نشده بودم. جبرائيل گفت: يا رسول الله اين ملک را مي شناسيد ؟ اين ملک اسرافيل بود. ( دربين ملائک مقرب الهي که چهار ملک هستند. طبق روايات اسرافيل از همه مقرب تر است ). جبرائيل گفت: از زمان خلق آسمان ها و زمين تا به امروز اين ملک به عالم پايين نيامده بود. الان که اينجا آمد من فکر کردم که براي امر قيامت آمده است. به همين خاطر ترسيدم. بعد از آن متوجه شدم که مأموريتي دارد. آمده است که شما را بين اين دو امر مخير کند. برخي از افرادي که اين موضوع را مي فهميدند، خيلي مي ترسيدند. موي برخي از مردگاني که حضرت عيسي (ع) زنده مي کرد از ترس سفيد شده بود. زماني که حضرت عيسي (ع) پسر حضرت نوح را زنده کرد، همه ديدند که موي او سفيد است. حضرت عيسي سوال کردند که شما در همين سن پيري از دنيا رفتيد؟ گفت من جوان بودم. اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده کرديد گمان کردم که بخاطر قيامت بلند شده ام. به همين خاطر از ترس موهاي سر من سفيد شد. البته قيامت براي همه هولناک نيست. در قرآن هم آمده است که برخي از افراد از قيامت در امان هستند. البته اينطور نيست که کسي از قبل تضميني داشته باشد که از قيامت نترسد. وقتي که پيامبر(ص) و اولياي خدا اينگونه ترس داشتند. ما چقدر مي توانيم مطمئن باشيم؟ هرزماني پيامبر اکرم (ص) ياد قيامت مي کردند، رنگ ايشان عوض شده و اشک مي ريختند. شايد برخي از دوستاني که به قم مشرف شده و نماز حضرت آيت الله بهجت را بودند فراموش نکنند. اين بزرگوار نمازهاي عجيبي داشتند. بدون استثناء در همه ي نماز ها منقلب مي شدند. اما نماز شب جمعه ي ايشان نماز ديگري بود. گويي در و ديوار مسجد گريه مي کرد. ايشان در شب هاي جمعه در رکعت اول بعد از حمد سوره ي جمعه را مي خواندند. در رکعت دوم بعد از حمد سوره ي ديگري را مي خواندند. زماني که سوره ي جمعه را مي خواندند و به اين آيه مي رسيدند که مي گويد اي پيامبر به مردم بگو آن مرگي که از آن فرار مي کنيد، يک روز به سراغ شما مي آيد. شما را به محضر آن کسي مي برند که به همه چيز عالم است. هم به پنهان و هم به ظاهر شما آگاه است. خدا به آن کارهايي که مي کرديد خبر مي دهد. آيت الله بهجت به اينجا که مي رسيدند، کاملاً مشخص بود که منقلب شده اند. در رکعت دوم زماني که به اين آيه مي رسيدند که مي گويد اي پيامبر به مردم تذکر بده و آنها را موعظه کن شايد فايده اي داشته باشد. اما آن کسي از موعظه ها و تذکرات تو نفع مي برد که دل زنده اي داشته و خدا ترس باشد. آدم شقي و کسي که قساوت دل، او را گرفته از اين موعظه ها دوري مي کند. آن کسي است که وارد بزرگترين آتش مي شود. آيت الله بهجت به اينجا که مي رسيد سکوت مي کرد. گويي ديگر توان خواندن نداشت. ما درروايت داريم که آتش هاي دنيا نسبت به آتش قيامت هفتاد مرتبه تنزل پيدا کرده اند. شما حتي نمي توانيد نزديک آتش کوره هاي ذوب آهن و يا ريخته گري ها شويد. با اين حال اين آتش هفتاد مرتبه تنزل يافته ي آتش جهنم است. البته در جهنم تنها آتش نيست بلکه چيزهاي ديگري هم است که عذاب آن از آتش بيشتر است. آقاي بهجت بعد از چند لحظه با يک صداي بسيار ضعيف ادامه ي آيه را قرائت مي کردند. آن کسي که در آن آتش بزرگ رفته نه مي ميرد که رهايي پيدا کند و نه مي تواند زندگي کند. بين مرگ و زندگي دست و پا مي زند. آقاي بهجت هفتاد سال، هر روز زيارت عاشورا، زيارت جامعه ي کبيره، نماز جعفر طيار مي خواندند و هر روز بين الطلوعين بيدار بودند. و هر روز نيز به زيارت حرم مي رفتند. آن موقعي که در نجف بودند به زيارت حرم آن مکان مي رفتند و زماني که قم بودند به زيارت حرم حضرت معصومه (س) و زماني که در مشهد بودند به زيارت حرم حضرت امام رضا (ع) مي رفتند. گاهي ما هفتاد روز و يا هفت روز هم نمي توانيم اين کار را بکنيم. اما ايشان هفتاد سال اين کار را تکرار مي کردند. اما باز هم اينگونه ترس داشتند. درجات معرفت انسان متفاوت است و نسبت به اين درجات، حالات فرد نيز مختلف است. ما نيز بايد يک شباهتي با انبياء و اوليا و يا اين کساني که شاگردان آنها بودند داشته باشيم. اما گاهي اوقات حتي ترس آن را هم نداريم. يک نفر پيامک زده بود به اين مضمون که من با اينکه گناهان بزرگي مرتکب شده ام که خدا مي داند، اما ترسي از مرگ و عالم آخرت ندارم. در جواب ايشان بايد گفت که يا شما نمي دانيد گناه چيست و چه عواقبي دارد و يا مرگ و آخرت را نمي شناسيد. وگرنه اگر انسان مرگ را شناخته و بداند که به چه جايي مي رود و يا حتي احتمال آن را بدهد، بسيار تکان دهنده است. درروايت است که اميرالمومنين (ع) زماني که حاکم بودند، به نزديک بازار مي آمدند و از اينکه مي ديدند همه مشغول کار خود هستند گريه مي کردند. مي فرمودند: بندگان خدا بانگ کوچ زده اند، حواس خود را جمع کرده و غافل نباشيد. يک ابديتي در پيش داريد. اين سال هاي کوتاه که به اندازه ي يک پلک به هم زدن هم نيست، شما را مشغول نکند. اين حالات را اين بندگان بزرگ الهي داشته اند. گاهي برخي از جملات براي ما يک تخيلي ايجاد مي کند. اميرالمومنين (ع) اينگونه مي فرمودند، ولي گاهي برخي از ما مي گوييم که ما علي داريم چه غم داريم. گويي اميرالمومنين (ع) خداي نخواسته يک بيمه ي گناهي است که به ما مي گويد شما هرکاري مي خواهيد بکنيد. يک نفر از حضرت سوال کرد که چرا شما اينقدر عبادت مي کنيد ؟ ايشان فرمود: مي ترسم به برادرم رسول خدا نرسم. يک زماني امام سجاد (ع) روي چهار دست و پا حرکت مي کردند. از بسياري سجده ورکوع نمي توانستند روي پاي خود بايستند. امام باقر(ع) فرزند ايشان مي فرمايد که من نوجوان بودم. وقتي پدر خود را با پيشاني پينه بسته و چهره ي نوراني ديدم که اين چنين چهار دست و پا حرکت مي کند، گريه کردم. گفتم: پدر جان شما خيلي سخت مي گيريد.
امام سجاد (ع) فرمود: فرزندم کتاب جدم علي (ع) را بياور. وقتي کتاب اميرالمومنين که حالاتي از ايشان در آن نوشته شده بود را آوردم. امام سجاد (ع) چند ورقي را نگاه کرده و آن را کنار گذاشتند. سپس فرمودند: چه کسي مي تواند به عبادت هاي علي (ع) برسد. حضرت علي (ع) اينگونه بودند. آنوقت گاهي برخي از ما مي گوييم که علي داريم چه غم داريم. با اين حرف گويي مي خواهيم بابي از تنبلي رابراي خود باز کنيم. يک شاعري بود به اسم حاجب که شعري به اين مضمون گفت که حاجب اگر معامله ي حشر با علي است، آسوده باش هرچه بخواهي گناه کن. آن حضرت را در خواب ديد. ايشان فرمود: اين چه حرف اشتباهي است که زدي ؟ اينگونه بگو: حاجب اگر معامله ي حشر با علي است، شرم از رخ علي کن و کمتر گناه کن. کسي که وارد ولايت اميرالمومنين (ع) مي شود اهل عمل است. در روايت است کساني که اهل ولايت هستند، اهل تقوا بوده و در آن شهري که آنها زندگي مي کنند از همه باتقوا تر و خدا ترس تر هستند. کساني که اهل ولايت هستند حقوق ديگران را رعايت مي کنند. يک عده اي براي ديدن امام رضا(ع) به مرو رفتند. خادم ايشان به نزديک در آمده و گفت چکار داريد ؟ گفتند ما يک عده از شيعيان اميرالمومنين (ع) هستيم و از راه دور آمده ايم که به خدمت امام رضا(ع) برسيم. خادم به نزد امام رضا(ع) آمده و گفت يک عده از شيعيان جد شما هستند و مي خواهند با شما ملاقات کنند. امام فرمودند بگوييد بروند من الان فرصت ندارم. خادم به آنها گفت برويد امام وقت ندارند. فردا آمدند بازهم امام ايشان را نپذيرفتند. در روايت است که تا دو ماه امام رضا (ع) ايشان را راه ندادند. بعد از دو ماه آنها به خادم گفتند از آقا بپرسيد مگر ما چه جفايي کرده ايم که اينگونه ما را دشمن شاد مي کنيد. حضرت فرمود: مي توانيد داخل شويد. سپس به آنها فرمود: شما واجبات خدا را درست انجام نمي دهيد. حرام هاي خدا را مرتکب شده و حقوق يکديگر را هم مراعات نمي کنيد. آنوقت مي خواهيد من شما را به خانه ي خود راه بدهم. شيعه کسي است که از همه اهل عمل تر و باتقواتر است. ما که شيعه ي اميرالمومنين (ع) سعي کنيم که به سمت قله هايي که اهل بيت دوست داشتند، برويم. به تعبير امام رضا (ع) شيعه کسي است که در زندگي او حضرت علي (ع) و اهل بيت وارد شده باشند. حضرت امير(ع) فرمود که شما نمي توانيد مانند من باشيد ولي زحمت خود را بکشيد. ما هم دست شما را مي گيريم. شفاعت مربوط به کسي است که در کلاس اهل بيت نشسته و احياناً در جايي کم آورده است. در اين صورت اهل بيت به او کمک مي کنند. امام صادق (ع) فرمود که روزغدير در عالم بالا، به معناي روز عهد است. يعني روزي است که ما بايد تجديد عهد کنيم. اينکه کارهايي که از ما خواسته شده، انجام داده ايم يا خير. امام ما خداترس و اهل عمل بود. اين را نيز به ما توصيه مي کند.
سوال – آيا قيامت ذاتاً هولناک است؟
پاسخ – در مورد قيامت ما به طور کلي سه مرحله بحث داريم. اولين مرحله اي که بايد در ارتباط با آن بحث کنيم، نفخ صور است. همان دميدن حضرت اسرافيل در صور است. نفخ صور باعث ميراندن يک عده و بعد از آن زنده شدن تمام اموات خواهد شد. مرحله ي دوم قيامت: بعد از اينکه همه از قبر ها برخواسته و روح به جسم بازگشت و تعلق دوباره گرفت. و همه در عرصه ي محشر جمع شدند. تمام خلايق و انسان ها از اولين تا آخرين حضور پيدا مي کنند. همه ي انسان ها بايد در صحنه ي محشر، از توقف گاه هايي عبور کنند. به تعبير قرآن و برخي روايات عقبه ها و گردنه هايي وجود دارد. شما ديده ايد که در کوه ها گاهي اوقات گردنه هاي صعب العبوري وجود دارد. اين هم به همين صورت است. کلاً پنجاه توقفگاه است که ما بايد در هرکدام از آنها توقف کنيم. جماعت محشر بايد حرکت کرده و به هرکدام از اين توقفگاه ها برسند. البته هرکسي حساب خود را دارد و اينطور نيست که مثلاً در صف بايستند. هيچ کس به ديگري کاري نداشته و مشغول کار خود است. اگر کسي از اين توقفگاه هاي پنجاه گانه عبور کرد به جزايي که يا بهشت و يا جهنم است، مي رسد. اينجا ديگر ابدي و جاودانه است. کسي که وارد بهشت مي شود ديگر بيرون نمي آيد. اما کسي که وارد جهنم مي شود تا زماني که تطهير شود در آنجا باقي مي ماند. در جهنم سختي هايي را مي چشيم که باز تاب اعمال خود ما در دنيا است. به تعبير مکرر قرآن، سختي ها و آساني هاي آخرت فقط مربوط به اعمال انسان در دنيا است.
سوال –در خصوص سوره ي لقمان آيات بيست تا بيست و هشت توضيح بفرماييد.
پاسخ- در آيه ي بيست اين سوره خداوند متعال مي فرمايد: نمي بينيد که خدا همه ي موجودات آسمان و زمين را مسخر و در خدمت انسان قرار داد. گويي همه چيز مقدمه اي است براي اينکه در خدمت انسان باشد و انسان بتواند رشد کند. خدا نعمت هاي خود را گسترده و فراوان سرازير کرد. نعمت هاي ظاهري همين نعمت هاي مادي است که به چشم مي آيد. مانند بدن سالم، خانواده ي آبرومند، عقل و هوش و غيره. اما نعمت هاي باطني، نعمت هاي معنوي است. مثل معرفت به خدا، دين، حب اهل بيت وغيره که خيلي اوقات ناديده مي گيريم. من زماني خدمت آيت الله اراکي ره بودم. ايشان اشک مي ريخت و نعمت هاي خدا را اسم مي برد. که اگر من الان بگويم شايد برخي بخندند. ايشان مي گفت: خدا ابروي ما را بالاي چشم قرار داده است. اگر اين ابرو زير چشم بود چقدر زشت بود. انگشت ها با هم مساوي نيست. اگر مساوي بود ما يک دکمه را هم نمي توانستيم ببنديم. اينها چيزهايي است که به چشم نمي آيد و ما فکر مي کنيم عادي است. هرچقدر انسان لطيف تر باشد، اين نعمت ها بيشتر به چشم او مي آيد. در اين آيه خداوند مي فرمايد که نعمت هاي مادي و معنوي خود را سرازير کرده است. اما با اين وجود بازهم برخي از مردم با خدا جدل مي کنند. بدون اينکه علمي داشته باشند و يا فطرت، آنها را راهنمايي کند و نه اينکه کتاب آسماني آنها را هدايت کند. يعني بدون هيچ حجت و دليلي اين کار را مي کنند. اينها همه نعمت ها و نشانه هايي است براي اينکه انسان، با خداوند آشتي کند. اما باز هم لجوجانه بر روي موضع خود مي ايستد.
سوال – لطفاً چند کتاب درخصوص رجعت معرفي بفرماييد.
کتاب بازگشت به دنيا در پايان تاريخ – از آقاي خدامراد سليميان. کتاب ارزنده اي است که بسيارروان درخصوص رجعت نوشته شده است. از انتشارات بوستان کتاب. کتاب دوم: عصر شکوهمند رجعت است. از آقاي محمد رضا اکبري. کتابي است که در آن رواياتي که درخصوص رجعت است به خوبي بررسي شده است. کتاب سوم: رجعت بازگشت بزرگ در هنگام ظهور است. از آقاي حسين شهميري. کتاب چهارم: زيبايي مرگ در کلام عارفان. از آقاي محمد جواد شعباني مفرد.
سوال – در خصوص زمان هاي توقف در زمان حشر توضيح بفرماييد.
پاسخ – در قرآن در سوره ي معارج خداوند متعال فرموده که ملائکه و روح که کارگزاران حکومت الهي هستند بالا مي روند، گويي کار آنها تمام شده است. روز قيامت همان روز محشر است. اين يک روز است اما روزي که به تعبير قرآن به اندازه ي پنجاه هزار سال است. البته مي تواند نسبت به افراد متفاوت باشد. در روايتي از امام صادق (ع) است که قيامت پنجاه موقف است که هرکدام هزار سال طول مي کشد. در جلد هفت بحارالانوار روايت شده که امام صادق (ع) فرمود: خود شما در اينجا به حساب خود رسيدگي کنيد، قبل از اينکه در قيامت از شما حساب بکشند. در قيامت هر موقف هزار سال است. مرحوم شيخ صدوق قرموده که در هرکدام از اين توقف گاه ها يک تکليفي از تکاليف بررسي مي شود. يک موقف مربوط به نماز. يکي مربوط به ذکات است. يکي مربوط به ولايت است. يکي مربوط به صله ي رحم است. يکي مربوط به حق الناس است. که در روايت است اسم آن مرصاد است. مرصاد در آيه ي قرآن نيز آمده است. پيامبر فرمودند: در همين مرصاد که توقفگاهي است که حق الناس را بررسي مي کنند، مي دانيد مفلس چه کسي است؟ اصحاب گفتند: مفلس کسي است که پولي نداشته و هزينه هاي زيادي بر روي دوش او است. پيامبر(ص) فرمودند: نه مفلس کسي است که با کوله باري از خيرات و حسنات وارد موقف مرصاد مي شود. اما آنجا طلبکاران او را مي آورند. چون حق الناس است و بايد از آنها حلاليت بطلبد. در آنجا آنقدر بايد از کيسه ي خيرات خود به اين طلبکاران بدهد تا او را حلال کنند. همه چون نياز دارند، به سادگي فرد را حلال نمي کنند. اگر اين کيسه ي خيرات تمام شد، از گناهان فرد طلبکار برداشته و داخل کيسه ي او مي گذارند. مفلس اين فرد است که ابتدا با کيسه اي از حسنات وارد شده، اما الان کيسه اي پر از گناهان دارد. نبايد گفت که اين مسئله خلاف قرآن است. البته قرآن گفته است که کسي گناه ديگري را بردوش نمي کشد. پس چطور گناه ديگران را بر روي دوش ما مي گذارند. اين گناه ديگران، درواقع تاوان عمل خود ما است. ما که در دنيا ظلمي کرده ايم و حالا بايد از آن افراد حلاليت بطلبيم. در دنيا مي توانستيم با دو کلمه حلاليت بطلبيم. يا از اول مراقب بوديم که حقي از ديگران ضايع نمي کرديم. در قيامت بايد حلاليت طلبيد، اما کسي پول نياز ندارد. حسنات هم که تمام شده است. بنابراين بايد باري از دوش فرد طلبکار برداريم تا ما را حلال کند. وگرنه بايد در اين موقف هزار سال باقي بمانيم. يک آيه ي ديگري در سوره ي حج است که گفته زمان روز قيامت هزار سال است. اما در سوره ي ديگري پنجاه هزار سال گفته است. البته اينها با هم منافات ندارد. چون آيه ي سوره ي حج تنها يک موقف را گفته است. گاهي مي پرسند مگر سال از گردش زمين به دور خورشيد بوجود نمي آيد ؟ در قيامت به فرموده ي قرآن، خورشيد و زمين وجود ندارد، پس اين سال چگونه است. جواب در خود آيه آمده است. منظور پنجاه هزار سال، از سال هايي است که شما مي شماريد. يعني مقدار آن طولاني است و اگر شما بخواهيد با مقياس هاي دنيايي آن را اندازه بگيريد، به اندازه ي پنجاه هزار سال است. از پيامبر(ص) سوال کردند که اين مدت خيلي طولاني است. با وجود پنجاه هزار سال ديگر رمقي نداريم که به بهشت برسيم. پيامبر(ص) فرمود: قسم به خدايي که جان من در دست او است. براي يک مومن از خواندن يک نماز واجب کمتر طول مي کشد. مومن بايد تا آنجا که مي تواند نماز اول وقت بخواند. نماز خود را بي جهت قضا نکند. مي تواند اين پنجاه هزار سال را با نماز کوتاه کند. بنابراين براي شخص مومن سريع مي گذرد. افرادي که اهل ولايت هستند، از ترس روز قيامت در امان خواهند بود. البته اهل ولايت بايد تلاش کند. در جايي که مشکل پيدا کردند، ولايت از آنها دست گيري خواهد کرد.