برنامه سمت خدا
کارشناس : حجت الاسلام و المسلمين عالي
موضوع برنامه : برزخ
زمان پخش : 11-05-97(بازپخش 09-05-90)
سوال – سوال هاي قبر چيست و چه زماني آنرا از ما مي پرسند ؟
پاسخ – يکي از مباحثي که مربوط به برزخ و زندگي پس از مرگ است بحث سوال قبر است و از مسلمات معارف ديني ما است . در زيارت آل ياسين که يکي از زيارت هاي مربوط به حضرت ولي عصر است و روي خواندن آن هم تاکيد شده داريم که اين سوال نکير و منکر سوال حقي است و واقعيت دارد . در روايتي از امام صادق (ع ) داريم که اگر کسي اين سه چيز را انکار بکند از ما شيعيان نيست ، يکي معراج پيامبر و يکي سوال قبر و يکي شفاعت اهل بيت . سوال قبر يکي از عقايدشان همه ي شيعيان است . در روايات بسيار زيادي چگونگي سوال قبر موشکافي شده است و بسياري از مباحث در آن مطرح شده است . روايتي از پيامبر است که مي فرمايد : خدا دو تا فرشته دارد که به آنها منکر و نکير مي گويند ، وارد بر ميت مي شوند و از او سوال مي کنند . شايد علت اين که به آنها نکر مي گويند اين است که آنها ناشناخته هستند و فرد بواسطه ي آنها چيزي نمي فهمد . در بعضي از روايات داريم که ورود اين دو ملک براي همه به يک شکل نيست . افرادي که اهل معصيت هستند اينها به شکل عبوس بر آنها وارد مي شوند که نکير و منکر هستند . براي مومنين اين دو ملک بنام مبشير و بشير هستند که بشارت مي دهند و برخورد بسيار ملايمي دارند . در جلد سوم کافي داريم که ابو بصير از امام صادق (ع) سوال کرد که اين دو ملک براي مومن و کافر به يک شکل مي آيند ؟ ايشان فرمودند : خير به يک شکل نمي آيند . دردعاي ماه رجب داشتيم که خدايا من را از سوال برزخ نجات بده ، از من نکير و منکر را دور بکن و بشير و مبشر را براي من بفرست که اينها با چهره هاي باز و بشارت دهنده هستند . در مورد زمان سوال قبر در روايات پاسخ داده شده است . در همان ابتداي ورود به عالم برزخ اين دو ملک مي آيند و تعيين تکليف مي کنند . عالم برزخ يعني عالم قبر . بعد از مرگ با بدن دنيايي کاري ندارند . شخص ميت ساعتها و روزهاي اوليه هنوز نمي تواند بين عالم دنيا و عالمي که وارد آن شده است فرق بگذارد . و هنوز نمي فهمد که از اين دنيا بيرون رفته است و گمانش اين است که هنوز در اين دنيا است . پيامبر مي فرمايد وقتي شخص را در قبر مي گذارند ، وقتي صداي کفش کساني که دارند مي روند مي شنود ، دو ملک مي آيند ، يعني اين دو ملک اين قدر سريع مي آيند . روايتي در نهج البلاغه است که مي فرمايد : وقتي تشيع کنندگان رفتند و کساني که گريه مي کردند برگشتند ، اين فرد را مي نشانند و از او سوال مي کنند و اين قدر اين سوال ناگهاني است و شخص از دنيا رفته ترس رد شدن از اين امتحان را دارد که سوال را به آرامي جواب مي دهد . روايتي داريم که شخصي که از دنيا رفته را دو تا تلقين بکنيد ، يکي وقتي او را در قبر مي گذارند و يکي هم بعد از دفن که پوشانيده شد تلقين بکنيد و امام صادق (ع) مي فرمايد که وقتي تلقين دوم را مي کنيد نکير و منکر مي گويند که او را تلقين کردند پس برويم . پس همان موقعي که شخص را تلقين مي کنند اين دو فرشته مي آيند . نکير و منکر به يکديگر مي گويند که آن حجتي که بايد همراه اين متوفا باشد به او تلقين شد ، برويم . آقاي حائري يزدي که مرجع تقليد بيست و شش سال پيش بود ، يکي از دوستانشان فوت کرده بودند و ايشان وارد قبر شدند و کمي طول کشيد .از ايشان سوال کردند که چرا اين قدر طول داديد؟ ايشان گفتند که مي خواستم نکيرين که آمدند بشنوم که درست جواب داده است و خيالم راحت بشود . پس زمان سوال قبر همان اول ورود به عالم برزخ است . بخاطر همين گفتيم که وقتي همه قبرستان را ترک مي کنند عده اي در کنار قبر بمانند و دعا و تلقين بخوانند که اينها بسيار براي او موثر و مفيد است .
سوال – با توجه به اينکه ما بايد در روز قيامت هم اين سوالها را پاسخ بدهيم ، چه لزومي دارد که در برزخ هم اين سوالات پاسخ بدهيم ؟
پاسخ – ما يک سوال در عالم برزخ داريم و يک سوال هم در عالم قيامت داريم . سوالاتي که در عالم برزخ مي شود يک بازجويي اوليه است که سوال از کليات و اصول عقايد و بعضي از اصول اعمال است ولي در قيامت از ريز و درشت عقايد اخلاقيات سوال مي کنند . مثلا در برزخ از اصل نماز سوال مي کنند که آيا نماز مي خواندي يا خيراما در قيامت مي پرسند که فلان نمازي که خواندي نيت تو چه بود و آيا لباس تو غصبي يود يا خير ؟ قرائت و رکوع و سجود تو درست بوده است يا خير ؟ جز به جز سوال مي کنند . در برزخ کليات عقايد را سوال مي کنند .يعني آن چيزي که محور اصلي تشکيل شخصيت انسان است . اصلي ترين عنصري که شخصيت انسان را و جهت گيري و مسير زندگي دنيايي انسان را تشکيل مي دهد باورها وعقايد او هست که آيا عقايد کلي در زندگي را باور دارد يا ندارد. اين اوليه و مهمترين عنصر تشکيل دهنده ي شخصيت فرد است . درست است که اخلاقيات و رفتارهاي انسان هم در شخصيت او اثرگذار است اما مهمترين عنصر تشکيل دهنده ي شخصيت عقايد است و لذا از آنها سوال مي کنند . مي پرسند که معبود تو در اين عالم که بود ؟ دين تو چه بود ؟ پيامبر و امام تو که بود ؟ و از يک تعداد محدود اعمالي که آن اعمال شاهد اعتقادات هستند . مثل نماز، روزه ،خمس ، حج . از انجام اين اعمال سوال مي کنند و ديگر اينکه مي پرسند کسب و درآمد تو از چه راهي بوده است حلال يا حرام ؟جواني و عمر خودت را در چه راهي مصرف کرده اي ؟ حالا چرا از اين اعمال مي پرسند؟ چون اين اعمال اصلي ترين اعمالي است که شاهد بر صدق اعتقادات است . اگر من بگويم که من خدا را قبول دارم و اعتقادات را دارم ، بعد مي گويند نشانه ي تو که نماز است کجاست ؟ تو که مي گويي امام و پيامبر را قبول دارم چرا سهم امام را غصب کردي ؟ خمس ندادي ؟ چرا درآمد خودت را از هر راهي درآوردي ؟ چرا عمرت را به بطالت گذراندي و در راه معصيت خدا گذراندي ؟ پس از جزئيات نمي پرسد. اين سوالات مثل سوالات امتحاني پرسيده نمي شود که وقتي براي آن بگذارند . ملائک خيلي راحت آنها را از فرد در مي آورند . داريم که اگر سوال را سربلند جواب داد نتيجه اش اين مي شود که عالم برزخ گشايش پيدا مي کند و دري از بهشت به او باز مي کنند . يعني از آن باغ ، يک باغچه اي به او مي دهند ، يک جلوه اي از بهشت قيامتي به او مي دهند که در اين مدت راحت باشد. اما کسي که از اين سوالات رد شد نتيجه اش اين مي شود که يک دري از جهنم را براي او باز مي کنند . بايد تکليف فرد از همان قدم اول روشن بشود ،پس سوال قبر از همان ابتداي ورو به برزخ است . ما سرگرداني نداريم .
سوال – آيا همه انسانها سوال قبر را دارند ؟
پاسخ – مي گويند که کسي وصيت کرده بود که وقتي من مردم من را با يک کفن کهنه بپوشانيد که وقتي نکير و منکر آمدند گمان کنند که من مرده ي قديمي هستم و قبلا از من سوال کرده اند . سوال قبر را از همه مي پرسند منتها از همه ي کساني که در دنيا يک موضع اعتقادي يا ضد اعتقادي داشته اند . هر کسي که در دنيا آنقدر آگاهي و فهم داشته که براي خودش موضعي انتخاب بکند .حالا يا اين موضع درست ديني و اعتقادي است که ما به آن مومن مي گوييم يا يک موضع ضددين است که ما به آن کافر مي گوييم . از اين دو دسته سوال قبر مي شود . داريم که سوال نمي شود مگر از کساني که در طريق ثبيت دين يا در طريق تثبيت کفر بوده اند . اما دو دسته هستند که سوال قبر ندارد . يک دسته کساني که شان شان بالاتر از اين است که از آنها سوال بپرسند ، مثل انبياء و امامان . بي معنا است که از پيامبر بپرسند که پيامبر تو کيست . آنها امتحان شان را در دنيا پس داده اند . پيامبر خودش دين و کتاب را آورده است .همچنين از شهدا هم سوال نمي شود . پيامبر فرمود : شهيد در قبر مورد سوال قرار نمي گيرد . پرسيدند که چرا از مومنين سوال مي کنند ولي از شهدا سوال نمي کنند. پيامبر فرمود: همين که او به زير تيغ شمشير بخاطر خدا رفت ، آن بالاترين امتحان براي شهيد است . عزيزي است که دو چشم و دو دستش را براي خدا داده است. ايشان مي گفتند که من زمان جنگ آرپيچي زن بودم . يکي از دوستان ما که مجروح هم بود نزديک تانگ شد تا موشک بزند ولي موشک به تانک اصابت نکرد . تانک از روي بدن او رد شد و من گوشت هاي بدن او را مي ديدم که به اطراف پرت مي شد. من خودم را به بالين او رساندم . وقتي آخرين نفس هايش را مي کشيد مي گفت که خدايا از من راضي شدي ؟ کسي که اين جوري جانش را داده است و عملا اعتقادش را نشان داده ديگر احتياجي به سوال ندارد . يک دسته ي ديگر شان شان پايين تر از اين است که از آنها سوال بشود . مثلا کساني که درفرهنگ ديني ما مستضعف فرهنگي و فکري شمرده شده اند . يا در دنيا به حد رشد فکر نرسيده اند که ايمان داشته باشند يا نداشته باشند مثل بچه ها يا ديوانگان که تکليفي ندارند . که اينها نه جزو مومن و نه جزو کافر به حساب مي آيند . يا کساني که انسانهاي بالغي هستند که حجت بر آنها تمام نشده است . کساني که دين حق به آنها عرضه نشده است چه بسا اگر دين حق به آنها عرضه بشود آنها هيچ انکاري ندارند . اين جور افراد نه مومن هستند نه کافر . فردي که اطلاعات در اختيار او قرار نگرفته است . يک وقت اطلاعات هست و ما بايد تحقيق بکنيم و اگر اين کار رانکنيم ما مقصر هستيم ولي يک موقع اصلا به فرد صدايي نرسيده است و مقصر نيست . ممکن است که پيرو ديني بوده است و احتمال نمي داده که اسلام دين حقي است که برود سوال بکند. اين جور افراد که دست رسي به حق نداشته اند و حجت بر آنها تمام نشده است ، مستضعف نام دارند . رحمت خدا وسيع تر از اين است که کساني که حجت بر آنها تمام نشده عذاب بکند . به تعبير قرآن امر آنها به خداواگذار شده است . و خدا خودش مي داند که با آنها چه رفتاري بکند. چيزي که از آيه بر مي آيد اين است که آنها مورد عفو خدا واقع مي شوند . در آيه ي متسضعفين مي فرمايد که اميد است که عفو خدا شامل حال آنها بشود. پس اين دو دسته سوال قبر ندارند .
سوال – سوره مريم آيات 39 تا 51 را توضيح بدهيد .
پاسخ – در اين آيه ي سي و نه خدا از روز حسرت نام مي برد ، روزي که کار به پايان رسيده است . يک عده اي در غفلت هستند و به ايمان نمي رسند . آن روز حسرت بالايي است . يکي از اسامي روز قيامت يوم الحسرة است . پيامبر فرمود : به ازاي هر روز زندگي انسان بيست و چها رتا مخزن براي انسان در روز قيامت باز مي شود . وقتي در يک جعبه را باز مي کنند براي شخص مومن آنچنان نور و سروري و هديه اي است که بقدري خوشحال مي شود که اگر اين سرور و خوشخالي را در اهل جهنم توزيع بکنند مقداري از عذاب شان کاسته مي شود . وقتي يکي از اين خزانه ها را باز مي کنند بقدري وحشت و ظلمت وغم در آن است و آن ساعتي است که در آن معصيت کرده است که شخص دچار عذاب مي شود که اگر اين عذاب و ناراحتي را در بين اهل بهشت توزيع بکنند از خوشحالي آنها کم مي شود. يک خزانه را براي فرد باز مي کنند که خالي است و فرد بقدري حسرت مي خورد که اين حسرت براي فردي قاب درک نيست . اين يعني ساعتي که فرد در دنيا از دست داده و نتوانسته کار مفيدي انجام بدهد . لذا اين ساعتها را غنيمت بشماريد .
سوال – با اينکه ما سوالات روز برزخ را مي دانيم چرا نمي توانيم آنها را پاسخ بدهيم و پاسخ دادن به آنها سخت است ؟
پاسخ – به ظاهر اين سوالات ساده است و پاسخ آن هم ساده است . چون ما اين سوالات را با سوالات دنيايي مقايسه مي کنيم . دردنيا وقتي از ما امتحان مي گيرند يا مسابقه اي هست از محفوظات ذهني ما مي پرسند . اگر کسي از قبل مطالبي را حفظ کرده مي تواند اينها را جواب بدهد . ما فکر مي کنيم که سوالاتي که در برزخ مي پرسند مثل سوال دنيايي است که در محفوظات ما هست و جواب آن ساده است . در حاليکه ما نبايد سوال کردن دنيايي را با سوال کردن برزخي مقايسه بکنيم . سوالات برزخي از محفوظات ذهني نيست بلکه از باورهاي قلبي است يعني وقتي ملائکه سوال مي کنند عقايد و باورها را واکاوي مي کنند . بخاطر همين اينجا کار سخت مي شود. در اينجا لازم نيست که ذهن کار بکند قلب بايد باورهايشا را رو بياورد . قلب بايدباورهاي محکمي داشته باشد که وقتي سوال کردند بتواند قلبا اعتقاد خودش را به آنها برساند و آنها مي فهمند که تو به رب اعتقاد داري يا خير . فيض کاشاني مي گويد که افرادي هستند که قرن ها اسم پيامبر را فراموش مي کنند و يادشان نمي آيد . اين نشان مي دهد که عقايد و باور به پيامبر در قلب شان نفوذ نکرده است . سوالات قبر را از بدن ظاهري و گوشتي نمي پرسند . سوالات را از باطن مي پرسند و در باطن دروغ نيست . در اين دنيا مي توان به ظاهر دروغ گفت ولي در برزخ ظاهر کنار رفته و دروغ معنا ندارد . مي پرسند که در دنيا رب تو و معبود تو چه کسي بوده است ؟ کسي که در دنيا معبودش مال و ثروتش بوده است ، مي گويد شيطان است . آنها خودشان درمي يابند و احتياج به گفتن نيست . اين عقيده و باطن مخفي نيست و رو است . اما کسي که در دنيا معبود و هدفش خدا بوده است و باورش در دنيا اين بوده است ، وقتي از او مي پرسند امام تو که بود ، چون در دنيا از علي و آل او تبعيت کرده است نام امامش را مي گويد ولي کسي که دردنيا هر کاري خواسته کرده و از امام تبعيت نکرده است ، وقتي از او مي پرسند که امام تو که بوده است مي گويد : نفس من بوده است . چيزي که به درد برزخ مي خورد عقايد و باورهاي قلبي است . قلب بايد خدا را بعنوان معبود باور کرده باشد ، امام را بعنوان يک جلودار قبول کرده باشد . در بعضي از روايات از اين دو فرشته بعنوان کسي که خالص را از ناخالص جدا مي کند نام برده شده است يعني وقتي آنها واکاوي مي کنند قلب خالص از ناخالص را جدا مي کنند. اينها بسته به باورهايي دارد که در دنيا براي خودمان تثبيت کرده ايم و واقعا در قلب مان نفوذ کرده است . کساني که اين اعتقادات در قلب شان نفوذ کرده است و با نماز و روزه اعتقادات را تثبيت کرده اند ، آنها آنجا کاملا جوابگو هستند .
سوال – آيا مي شود کاري کرد که ما پاسخ اين سوالات را براحتي بدهيم ؟
پاسخ – امام سجاد (ع) هر جمعه در مسجد النبي در مدينه موعظه مي کرد . در کتاب بحار جلد ششم داريم که مي فرمايد : بعد از اين که از خدا و پيامبر سوال مي کنند ، به هوش باش و به خودت فکر کن ، قبل از اينکه از تو سوال کنند دراين دنيا آماده باش . آمادگي اين امتحان به اين صورت نيست که محفوظات ذهني مان را زياد کنيم يا کتاب بخوانيم که جواب بدهيم بلکه بايد اعتقادات و باورهاي مان را در اين دنيا تقويت کنيم . وقتي بحران هاي زندگي به سراغ من مي آيد بحران هاي مالي ، سياسي ، جنسي و خانوادگي ، دست از اعتقادم برندارم و با کوچکترين مشکل با خدا قهر نکنم و نمازم را ترک نکنم . با بالا و پايين شدن مد دست از حجابم برندارم . با يک تغيير در زندگي تمام عقايدم را دور نريزم . وقتي درا ينجا در باورهايم ثابت قدم هست در آنجا با غرش ملائکه ( در روايت داريم که صداي اين دو ملک مثل غرش رعد است ) شخص نمي ترسد . زيرا در بحران هاي زندگي اعتقادش را نگه داشته است. حالا چطور باورهاي مان را تقويت کنيم که بتوانيم پاسخ سوالات قبر را درست بدهيم . جواب سوالات ما باورهاست . قرآن مي فرمايد : اگر مي خواهي باورهايت قوي بشود بايد طبق باورهايت عمل بکني . من اگر طبق اعتقاداتم عمل بکنم در زندگي کسب و کار و ... اينها باورهاي من را تقويت مي کند. موقع نماز وقتي کارم را رها مي کنم و به سراغ نماز مي آيم ، اين باعث مي شود که اعتقادات من محکم بشود . وقتي دلم مي خواهد هر جوري کاسبي بکنم ولي دلم را کنار مي گذارم و آنچيزي را که خدا مي خواهد رفتار مي کنم اين باعث مي شود که اعتقادات من قوي بشود . هر عملي برخلاف اعتقادات مثل موريانه اي است که از درون اعتقادات ما را پوک مي کند . هر معصيت بند ارتباط با خدا را قطع مي کند . پس آن چيزي که اعتقادات را تثبيت مي کند عمل بر طبق بندگي و دستورات الهي است . کسي که در اين دنيا سعي اش را کرده است اگر در آن دنيا کم بياورد ائمه دست او را مي گيرند . روايتي از امام صادق (ع ) داريم که در قبر از پنج چيز مي پرسند : از نماز ، روزه ، حج ، زکات و ولايت . ولايت اهل بيت کناري مي ايستد و مي گويد هر جا شما کم آورديد من آنرا تکميل مي کنم . هر نقصي که بر شما وارد شد من آنرا تمام مي کنم . مرحوم آيت الله حائري عاشق امام رضا (ع) بود . گاهي ايشان براي رفتن به مشهد بليط اتوبوس گيرش نمي آمد و اين پيرمرد روي پيت حلبي مي نشستند و به مشهد مي رفتند . مدتي هم که در مشهد بود در حرم مي ماند . در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرين بار که ايشان به مشهد رفته بودند مي گفتند که امام رضا (ع) فرموده که تو ديگر نيا ، نوبت ماست . ايشان مي گفت که من فهميدم که اين آخرين باري است که به زيارت مي روم . مرحوم آيت الله مرعشي نجفي با آيت الله حائري با هم قراري گذاشته بودند که هر کدام که از دنيا بروند به يکديگر خبري بدهند . آيتالله حائري زودتر ازدنيا رفتند . آيت الله نجفي در حالتي ايشان را ديد و ايشان گفتند که وقتي من از دنيا رفتم دو ملک براي سوال قبر آمدند که من خيلي ترسيدم که در عمرم اينقدر نترسيده بودم . يک دفعه يک صداي دلنوازي از پشت گفت که نترس . با نزديک ترين شدن اين صدا ، اين دو ملک رفتند . وقتي چهره را ديدم پرسيدم شما چه کسي هستيد ؟ گفت : يک بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم ، شصت و نه بار ديگر به ملاقات تو مي آيم . اين کمکي ها براي کسي است که اعمالي انجام داده و يک جايي کم آورده است .
سوال - يک تحفه اي در طليعه ي ماه مبارک رمضان به ما بدهيد تا قدر لحطات خودمان را بدانيم .
پاسخ – شما اين ماه مبارک رمضان را يک بستر مناسبي براي تقويت باورها قرار بدهيد . يکي از اين چيزهايي که باورها را تقويت مي کند درک سحر است . خدا در سحر گنجي گذاشته است . در قرآن خدا مي فرمايد که کسي نمي داند که در اين سحر من چه چيزي برايشان مخفي کرده ام . امام حسن عسگري (ع) فرمود : راه رسيدن به خدا يک راه بي نهايت است که يک مرکبي مي خواهد که بهترين مرکب شب و سحر است . از شب استفاده کنيد . بخاطر همين براي پيامبر درک سحر و شب زنده داري واجب بود . وقتي حضرت علي (ع) مي خواست آخرين اذان صبحش را بگويد به فجر نگاهي کرد که فجر يک شب چشم او را خفته نديده بود و او هميشه بيدار بود . ما مي توانيم سه رکعت نماز شب را در اين سحرهاي ماه رمضان بخوانيم .