اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-04-01- حجت الاسلام والمسلمين عالي-بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: بررسي عدالت گستري امام عصر(عج)

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين عالي

تاريخ پخش: 01/04/93

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

بعد تو چندين قيامت دير شد، ما را ببخش *** مهر مرد و ماه در زنجير شد، ما را ببخش

راوي اين قصه از يعقوب هم يادي نكرد *** يوسف اين قصه ديگر پير شد، ما را ببخش

نازنينا عدل ما را كشت، تو ديگر نكش *** مهربانا ظلم عالمگير شد، ما را ببخش

از حديث قدسي چشمت كسي شرحي نخواند *** مصحف ظلم تو بد تفسير شد، ما را ببخش

مدتي گر عاشقي از ياد رفت، از ما مرنج *** اندكي گر مثنوي تحقير شد، ما را ببخش

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم‌ها و آقايان. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي عالي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي عالي: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه‌ي بينندگان بزرگوار عرض سلام دارم.

آقاي شريعتي: آرزو مي‌كنم كه خداوند متعال توفيق استفاده از فرصت باقيمانده شعبان را به ما بدهد، انشاءالله همه به رمضان المبارك برسيم. خوشحاليم كه روزهاي يكشنبه ما منور به نور حضرت مهدي(عج) است. در ادامه مباحثي كه خدمت حاج آقاي عالي هستيم به بحث عدل و عدالت رسيديم  نكات خوبي را شنيديم. امروز همينطور كه وعده داده بودند، به جزئيات بيشتري در مورد عدالت خواهند پرداخت.

حاج آقاي عالي: بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور كه فرموديد بحث ما در مورد ين ويژگي منحر به فرد حضرت است كه بحث عدالت وسيع و گسترده‌اي است كه در زمان ايشان محقق مي‌شود. اگر بخواهيم در يك كلمه برجسته ترين ويژگي فرهنگ مهدوي را بيان كنيم، همين مسأله عدالت گستري هست كه مظهر حكومت حضرت و جامعه مهدوي عدالت است و نماد تمام بدي‌ها ظلم گسترده‌اي است كه قبل از او بوده و بايد برچيده شود و از بين برود. در هر حال اين خصوصيت حضرت يكي از مهمترين اهداف حضرت است.

عدالت نه به عنوان اينكه هدف اصلي و نهايي حضرت است، هدف اصلي و نهايي حضرت اين است كه بندگي‌هاي خدا را گسترش بدهد. همه بايد به آن بندگي برسد.همه به قرب خدا برسند. اينها آن هدف اصلي است. اگر آن قرب و بندگي و توحيد بخواهد به صورت واقعي در خارج  از عرصه‌هاي زندگي تحقق پيدا كند،انسان فقط در مسجد بنده خدا نباشد. در اداره هم بندگي كند. در خانه خودش بندگي كند. در سياست و حكومت‌داري هم همينطور است. در همه عرصه‌هاي زندگي اگر بخواهند بندگي داشته باشد، قطعاً بايد در بستر عدالت باشد.چون اگر ظلم و كجي باشد، در زندگي فردي و اجتماعي استعدادها رشد نمي‌كند. بندگي درست تحقق پيدا نمي‌كند. اخلاقيات زشت مي‌آيد. در بستر ظلم كجي‌ها رشد مي‌كند و بنابراين نمي‌شود شخص بنده باشد. هركاري هم كرد، حتي فرد هم فرد خوبي باشد، ولي جامعه، جامعه خوبي نباشد، چه بسا آن رشد كامل را نخواهد داشت. لذا از اين جهت هست كه شاه كليد حكومت مهدوي و جامعه مهدوي كه همه قفل‌ها و گره‌ها را باز مي‌كند، مسأله عدالت است.

عدالت حضرت همه‌جا را پر مي‌كند، فقط يك عدالت در عرصه بيرون ما نيست. يعني فقط اينطور نيست كه در اقتصاد ما، در سياست ما، در فرهنگ و آموزش ما، در مسائل حقوقي و قضايي و دادگاه‌هاي ما، فقط در اين مسائل عدالت باشد. او هست ولي بالاتر از اين است. عدالتي كه حضرت مي‌خواهد گسترش بدهد،  نه فقط در بيرون، بلكه در درون ما يعني به تعبيري عدالت فردي هم هست. علاوه بر عدالت اجتماعي، عدالت فردي از اين جهت بالاتر است كه در درون انسان‌ها، در عمق است. يعني فقط ساختارهاي بيرون انسان نيست كه يك نظام عادلانه‌اي پيدا مي‌كند. بلكه كجي‌هاي درون انسان صاف مي‌شود. كجي‌هاي اعتقادي، فكري، اخلاقي، رفتاري، هر گناه كه انسان انجام مي‌دهد، مثلاً دروغ مي‌گويد. اين كجي از فطرتي است كه خدا انسان‌ها بر او ساخته است. انسان كه نبايد اينطور باشد. مگر انسان‌ها بايد چنگ و دندان به هم نشان بدهند، مگر بايد همديگر را گاز بگيرند. مگر بايد از سر و كول هم بالا بروند. مگر بايد درنده خو باشند. اينها همه كجي‌هاست كه به تعبير ديگر ظلم است. چون اعتدال نيست. عدالت يعني استوا، يعني صاف بودن. يك كجي و انحراف است. پس حضرت ولي‌عصر(ع) درون انسان‌ها را هم صاف مي‌كند.

خدا حضرت امام را رحمت كند. اگر افراد توجه داشته باشند كه درون انسان‌ها به يك صلاح به يك عدالت مي‌رسد، آنوقت مي‌بيند كه اين تعبيري كه به وسيله‌ي او همه‌جا پر مي‌شود. اين فقط بيرون ما نيست، اين درون ما است. اين درون ما هم پر از عدالت مي‌شود. حضرت امام تعبير بلندي داشتند كه در زمان او اعوجاجات و كجي‌ها را در درون انسان درست مي‌كند. درست است كه گاهي ما به بعضي‌ها عارف كامل مي‌‌گوييم، ولي در زمان غيبت اصلاً انسان كاملي وجود ندارد. اصلاً نمي‌تواني به كمال برسي. تا تحت تربيت مستقيم ولي خدا قرار نگيرد، نمي‌تواند انسان كاملي شود. گاهي در تعبيرات عرفا و بزرگان هست كه مثلاً عارف كامل مي‌گويند. عارف كامل به صورت نسبي عيبي ندارد، مثلاً نسبت به ديگري كاملتر بوده است. اما واقعاً در زمان غيبت كه در پس پرده ابرها فيض از امام زمان مي‌گيري و مستقيم تحت تربيت او نيستيم، كسي به كمال نمي‌رسد. آن خلأ تربيت مستقيم دقيقاً وجود دارد. اصلاً شما سيد بحرالعلوم و آيت الله قاضي باش. حضرت امام خودمان كه در زمان خودمان بوديم، باش. ولي چون جامعه به هر حال يك تأثيراتي روي فرد دارد، هرچقدر هم فرد بزرگ مي‌شود، آن تأثيراتي كه از جامعه مي‌پذيرد، باعث مي‌شود كه كامل نشود.

يكي از فلسفه‌ها و حكمت‌هايي كه بعضي از انسان‌هاي با استعداد و خوب كه تمام زحمتشان را در دنيا براي خوب بودن كشيدند، اما يك چيزهايي ديگر دست خودشان نبود. ديگر خوبتر از آن نمي‌توانستند، باشند. چون جامعه و بيرونشان آنها را كمك نمي‌كرد، اين افراد در زمان رجعت برمي‌گردند، تا آن كمالشان را پيدا كنند. چون استعدادش را داشتند و زحمتش را هم كشيدند. ديگر تقصيري نداشتند، آنجا هم اگر ظلمي به آنها نشود در زمان رجعت به كمال مي‌رسند. در زمان ظهور امام زمان(ع) درون انسان‌ها هم به اعتدال مي‌رسد. حضرت كسي را به زور عادل نمي‌كند. بسترهايي را فراهم مي‌كند و رشد مي‌دهد. وقتي عقل انسان‌ها رشد پيدا كرد و فهميدند كه گناه و آلودگي و شرك و ظلم و امثال اينها، اينها را به كجاها مي‌برد، وقتي عقل رشد پيدا كرد، كه در زمان حضرت اين رشد را پيدا مي‌كند، طبيعتاً تربيت حضرت را مي‌پذيرند. آلودگي‌ها به سمت صفر مي‌رود. فرد اين را مي‌فهمد، به اينجا مي‌رسد. خودش را در اختيار تربيت امام زمان(ع) قرار مي‌دهد.

روايتي از امام صادق(ع) است كه مرحوم مجلسي در جلد 52 بحار آورده است. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ» (بحارالانوار/ج52/ص336) وقتي مهدي ما مي‌آيد دستش را بر سر عباد مي‌كشد، «وَضَعَ يَدَهُ» بعضي گفتند: يا خداوند متعال آن دست رحمتش را بر سر بندگان مي‌گذارد. با هم هيچ منافاتي ندارد. دست حضرت همان يد الله است. دستش را بر سر بندگان خدا مي‌كشد و آن سايه رحمتش را بر آنها قرار مي‌دهد. عقل‌ها از پراكندگي درمي‌آيد، و كامل مي‌شود. «وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم‏» اخلاق را كامل مي‌كند. اخلاق وقتي رشد پيدا مي‌كند، خلق و خو هم كامل مي‌شود. آن صفات زشت را دور مي‌ريزد.

امام باقر در روايتي فرمود: وقتي مهدي ما بيايد، كينه از دلها مي‌رود. كينه كه يك خصلت غير انساني است از دلها مي‌رود و صفا و صميميت كه صفت اهل بهشت است. خدا فرمود: «وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (حجر/47) اينها را از دلها مي‌گيريم، بهشتي‌ها برادرانه روبروي هم مي‌نشينند و مي‌گويند و مي‌خندند. اين تجلي از آنجا در واقع اينجا هست. در يك روايت ديگري از حضرت امير هست كه فرمود: خدا فرجي را به واسطه مهدي درست مي‌كند. دلها را پر از عبادت و بندگي مي‌كند. عدلش آنچنان وسعت و فراگير خواهد شد، فراگيري پيدا خواهد كرد كه دروغ ريشه‌كن مي‌شود. يك كجي اخلاقي است، يك كجي رفتاري ريشه‌كن مي‌شود. آن زمانه درنده خويي برداشته مي‌شود. گرگ صفتي، از هم كندن، نسبت به همديگر دشمني داشتن، اين حالت درنده خويي و حيواني است، در دوران انسانيت خبري از آن نيست.

آقاي شريعتي: يكوقت‌هايي مي‌شنويم كه مي‌گويند: اگر دروغ نگوييم امورات ما نمي‌گذرد. آنوقت انسان‌ها دروغ مي‌گويند بخاطر اينكه منافعشان تأمين شود. در آن عصر با ترسيمي كه شما كرديد، احساس مي‌كنم اين صداقت است كه منافع افراد را تأمين مي‌كند.

حاج آقاي عالي: اين شخصي كه مي‌گويد: دروغ مي‌گويم تا منفعت شخص من تأمين شود، با فرض اينكه اينطور شود، ولي به خاطر اينكه اين باعث شود ديگري هم به او همين را هديه كند و اين دروغ در جامعه ترويج پيدا كند، بنابراين قطعاً خسارت بيشتري خواهد خورد. آخرتش بماند. آن رشد عقلي كه اتفاق مي‌افتد، اينها را به اين نقطه مي‌رساند. يعني واقعاً عقل اين را مي‌فهمد كه هم سعادت دنياي ما و هم سعادت آخرت ما در چيست. دليلي ندارد كه خودمان را در چاه بياندازيم. دليلي ندارد كه خودمان را در چاهي بياندازيم كه دنيا و آخرتمان را از دست بدهيم. اين روايات همه اين اتفاقاتي است كه در درون رخ مي‌دهد و آن اعتدالي كه حضرت در درون درست مي‌كند و اعواج و انحراف را از فكر و اخلاق و رفتار همه را بيرون مي‌برد، اين را ترسيم مي‌كند. همين چيزها هست كه ما را بيچاره كرده است. حجاب‌هاي ما همين‌ها است. آن انسانيتي كه قرار است تا بي‌نهايت برسد، الآن در يك ظرف كوچك در بسته‌اي حبس شده است و اجازه رشد ندارد.

حتماً داستان علي بن مهزيار اهوازي را شنيده‌ايد. مرقد ايشان در اهواز يك ضريح و بارگاهي دارد كه جاي بسياري با معنويتي است. علي بن ابراهيم بم مهزيار، كه در زمان‌هاي نزديك غيبت صغري بوده، معروف است. مرحوم مجلسي در جلد 53 بحار نقل كرده است، مرحوم محدث نوري در كتاب نجم الثاقب نقل كرده است، مرحوم محدث بحراني در كتاب  عوالم نقل كرده است كه علي بن مهزيار كه از خوبان بود، 19 سال به عشق ديدن امام زمان مكه رفت. در روايت هست كه امام زمان ايام حج را در مكه هستند. نتوانست حضرت را ببيند، به عشق او رفته بود.

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار *** او خانه همي جويد و من صاحب خانه

ديگر تصميم گرفت نرود. در حالتي به او گفتند: امسال هم بيا و خسته نشو. با آن مشكلات سفرهاي قديمي و راهزن‌هاي بين راه و پياده رفتن‌ها و امثال اينها سال بيستم و بار بيستم هم حج رفت. مناسك را انجام داد و اعمال داشت تمام مي‌شد. يك شبي در مسجدالحرام كسل نشسته بود، به خودش و حالات خودش افسوس مي‌خورد كه باز همنصيب ما نشد. من بي‌لياقت بودم!

چون من گدايي بي‌نشان، مشكل شود يار فلان *** سلطان كجا عيش نهان با رند بازاري كند

در همين حالا اشك مي‌ريخت. جواني آمد به او نزديك شد و گفت: شما علي بن مهزيار اهوازي هستيد؟ گفت: بله! گفت: مژده كه راه بر شما باز شد. بعد يك چيزي از او پرسيد. گفت: يا ابالحسن، كنيه علي بن مهزيار، ابالحسن بود. گفت: دنبال چه مي‌گردي؟ او گفت: دنبال آن امامي مي‌گردم كه محجوب از عالم است. پنهان است و پوشيده است. آن جواني كه راهنما بود و آمده بود علي بن مهزيار را ببرد، گفت: علي بن مهزيار، امام تو محجوب نيست.بدي‌هاي خودتان هست كه شما را در حجاب كرده است.

گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است *** گفتا تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است

مقصود من اينجاست. علي بن مهزيار گفت: آن جوان مرا خدمت حضرت برد. درب خيبر را كنار زدند و وارد خيمه شدم. ديدم آقا نشسته است. سلام عرض كردم، حضرت با مهرباني جواب سلام مرا داد و خستگي اين بيست سال در رفت. اينقدر ليف با من برخورد كرد، جزئيات شمايل امام زمان راآنجا نقل كرده است. اينكه حضرت چه شكلي بود. ابروهايشان چطور بود. چشمانشان چطور بود. لباسشان چطور بود. چطور نشسته بود. همه را نقل كرده است. مي‌گويد:  حضرت يك جمله‌اي به من گفت كه من شرمنده شدم. از محبتي كه حضرت به من داشت، حضرت فرمود: يا ابالحسن! علي بن مهزيار ما شب و روز منتظر تو بوديم. چرا دير كردي؟ يعني فكر نكن عاشق هستي، بيست سال ايام حج دنبال من آمدي. من شب و روز منتظر تو بودم.

سايه معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد *** ما به او محتاج بوديم، او به ما مشتاق بود

سؤال حضرت اين بود كه چرا دير كردي و زودتر از اين نيامدي؟ گفت: آقا راهنما نداشتم. كسي را نداشتم كه مرا پيش شما آورد. مي‌گويد: تا اين را گفتم، حضرت سر مباركش را پايين انداخت و بعد فرمود: اينطور نيست. راهنما چيست؟ مگر من در كره‌ي ديگر هستم؟ مگر من در كوه و بيابان هستم كه حتماً بايد كسي بيايد و تو را اينطور برساند؟ دوري مكاني نيست. من كنارت هستم، چشمش را نداشتي. گوشش را نداشتي كه صدا را بشنوي. حضرت فرمودند: نه اين نيست. بگو: مهدي فاطمه ديگر از ما دلبري نكرد. بگو: دلبرهايمان را عوض كرديم. بگو: دنبال تكاثر رفتيم. دنبال دنيا طلبي رفتيم. زور گفتيم به آنهايي كه ضعيف بودند. صفا و صميميت بين شما نيست. مشكل شما اين چيزهاست. اينها حجاب‌هاي شماست. اينها مانع است. نه اينكه راهنما نداشتي. اين نكته‌اي است كه حضرت وقتي دارد دست مي‌گذارد، همين موانعي را مي‌گويد كه در ما است. موقعي كه آقا تشريف مي‌آورند، اين اعوجاجات نمي‌گذارد ما رشد كنيم. چون زمان حضرت زمان رشد است. زمان انسانيت است. اينها باعث مي‌شود كه انسان حيواني زندگي كند و درنده خو باشد. اينها را آقا با تربيت مستقيم خودشان برمي‌دارند. منتهي اين يك بعد بسيار مهم دوران ظهور و عدالت مهدوي است. كل اين مبحث عدالتي كه مي‌گوييم، چه عدالت فردي، چه عدالت اجتماعي، زمينه‌ و علتش چيست؟ علتش همان رشد عقل است. وقتي فهم و شعور و عقل بالا مي‌رود، انسان هم خودش را تحت تربيت ولي‌اش قرار مي‌دهد، و هم جامعه را در اختيار او قرار مي‌دهد، و عدلت پذير مي‌شود. بستر عدالت مهدوي چه عدالت دروني، چه عدالت بيروني، چه عدالت فردي، چه عدالت اجتماعي بسترش عقلانيت است. رشد عقلي است كه حضرت دست يد اللهي را بر سرها مي‌كشند. البته اينكه حالا اين به شكل يك معجزه‌اي است يا نه، به گونه‌اي است كه حضرت مي‌آيد، الگوي تام و تمام انسانيت است و به هر حال مي‌تواند قفل انسان‌ها را با كليدي كه دارد باز كند، فهم و عقل رشد پيدا مي‌كند و به آن عدالت مي‌رسد.

با توجه به اين زماني كه مردم از ظلم‌ها سرخورده شدند و خسته شدند، و طبيعتاً حاضر هستند خودشان را بسپارند به قديسي كه او زميني نيست. در زمين هست ولي يك روح بلند و آسماني دارد. طبيعتاً اين رشدها در آنها به وجود مي‌آيد ولي با رشد عقلانيت است كه اين اتفاق‌ها مي‌افتد.

بخش دوم كه آن هم فوق‌العاده است و كاري است كه در طول تاريخ انجام نشده و به دست حضرت انجام خواهد شد، اين است كه حضرت انسان‌ها را در تمام حوزه‌ها و زمينه‌هاي اجتماعي‌شان به عدالت مي‌رساند. به تعبير ديگر جامعه و نظام‌هاي اجتماعي، چه فرهنگي، چه اقتصادي، چه حقوقي و قضايي، سياسي، امنيتي و خانوادگي و هرچيزي كه عرصه اجتماع است. عرصه ارتباط انسان با ديگران است. در تمام اينها عدالت را گسترش مي‌دهد.

كتابي به نام «عصر زندگي» است كه آقاي محمد حكيمي اين كتاب را نوشتند و كتاب بسيار ارزشمندي است. بخش مهمي از مبحث عدالت حضرت، بيشتر عدالت اجتماعي در اين كتاب هست. يكي از عرصه‌هاي عدالت اجتماعي حضرت بحث عدالت فرهنگي است. يعني اينكه حضرت در حوزه فرهنگ عمومي مردم و آن ديدگاهي كه بايد داشته باشند، گذشته از اينكه موانع رشد فرهنگي و فكري را از بين مي‌برد، موانع كفر است. خرافات است، بدفهمي از دين است. جهالت است، اينها همه چيزهايي است كه مانع از اين مي‌شود كه فكر درست كار كند و به حقيقت برسد. گذشته از اين آنچنان بستري براي آموزش انسان‌ها و علم آموزي و گسترش علم، آن هم آن علمي كه حضرت در منطق اهل‌بيت علم است. هرچيزي را اهل‌بيت علم نمي‌دانند. آن چيزي كه در منطق اهل‌بيت علم نافع است كه با حقيقت هستي مرتبط مي‌كند. اين زمينه را فراهم مي‌كند. از اين جهت است كه در روايات هست كه رشد علمي در زمان حضرت به صورت جهشي به گونه‌ي عجيبي است كه وقتي روايت تشبيه كرده اينطور گفته است. گفته از ابتداي خلقت بشر تا زمان ظهور، دو حرف از 27 حرف علم براي انسان‌ها كشف شده است. 25 حرف علم در زمان ظهور است. يعني اگر علم را قامت انسان تصور كنيم، ما تا زمان ظهور به اندازه‌ي قوزك پاي انسان فهميديم. بقيه در زماني است كه حضرت مي‌آيند. ذهن‌ها به يك معنا هنوز آك بند است. هنوز افكار آن رشدي كه بايد بكند را ندارد.

از امام باقر(ع) روايتي هست كه «وَ تُؤْتَوْنَ الْحِكْمَةَ فِي زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج52/ص352) حضرت آنچنان حكمت را در زمان خودش، علوم الهي و حقيقت هستي را به انسان‌ها مي‌شناساند، تا آنجايي كه زن‌هايي كه در خانه هستند، به عنوان كساني كه مثلاً فرض كنيد در طول تاريخ چه بسا كساني بودند كه با اينكه بسيار استدلال هم داشتند، اما امكانات آموزش برايشان فراهم نشد. حضرت آنچنان علوم را گسترش مي‌دهند كه زن‌هايي كه در خانه هستند، با كتاب و سنت به اجتهاد حكم مي‌كنند. «لَتَقْضِي فِي بَيْتِهَا بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص» يعني ديگر فقط بانو امينه اصفهاني نيست كه دهها كتاب تفسير و معارف بنويسد. بلكه تمام زنان مؤمن كه در خانه هستند خودشان حكم الهي را استنباط مي‌كنند. يك رد فرهنگي بسيار گسترده و فكري در زمان حضرت اتفاق مي‌افتد.

آقاي شريعتي: صفحه 120 مصحف شريف قرار روزانه امروز ماست. آيات 71 تا 76 سوره مباركه مائده در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود. باز مي‌گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ حَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَ صَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَ صَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ  وَ اللَّهُ بَصِيرُ  بِمَا يَعْمَلُونَ(71) لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ  وَ قَالَ الْمَسِيحُ يَابَنىِ إِسرَْ ءِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبىّ‏ِ وَ رَبَّكُمْ  إِنَّهُ مَن يُشرِْكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَئهُ النَّارُ  وَ مَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ(72) لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَثَةٍ  وَ مَا مِنْ إِلَاهٍ إِلَّا إِلَاهٌ وَاحِدٌ  وَ إِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(73) أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ  وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(74) مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ  كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ  انظُرْ كَيْفَ نُبَينِ‏ُّ لَهُمُ الاَْيَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنىَ‏ يُؤْفَكُونَ(75) قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضرًَّا وَ لَا نَفْعًا  وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(76)»

ترجمه آيات:

«و پنداشتند كه عقوبتى نخواهد بود. پس كور و كر شدند. آن گاه خدا توبه‏شان بپذيرفت. باز بسيارى از آنها كور و كر شدند. هر چه مى‏كنند خدا مى‏بيند. (71) به تحقيق آنان كه گفتند كه خدا همان مسيح پسر مريم است، كافر شدند. مسيح گفت: اى بنى اسرائيل، اللَّه پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد. زيرا هر كس كه براى خداوند شريكى قرار دهد خدا بهشت را بر او حرام كند، و جايگاه او آتش است و ستمكاران را ياورى نيست. (72) آنان كه گفتند: اللَّه سومين سه است، كافر شدند. در حالى كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست. اگر از آنچه مى‏گويند باز نايستند به كافرانشان عذابى دردآور خواهد رسيد. (73) آيا به درگاه خدا توبه نمى‏كنند و از او آمرزش نمى‏خواهند؟ خدا آمرزنده و مهربان است. (74) مسيح پسر مريم جز پيامبرى نبود، كه پيامبرانى پيش از او بوده‏اند، و مادرش زنى راستگوى بود كه هر دو غذا مى‏خوردند. بنگر كه چگونه آيات را برايشان بيان مى‏كنيم. سپس بنگر كه چگونه از حق روى مى‏گردانند. (75) بگو: آيا جز اللَّه خداى ديگرى را كه براى شما مالك هيچ سود و زيانى نيست مى‏پرستيد و حال آنكه اللَّه شنوا و داناست؟ (76)»

آقاي شريعتي: امام رضا(ع) فرمودند: اين روزها زياد دعا كنيم، خدايا اگر در اين فرصت كه از ما گذشت، ما را نيامرزيدي در باقي ماه شعبان ما را ببخش و بيامرز. اشاره قرآني امروز را حاج آقاي عالي بفرمايند.

حاج آقاي عالي: آيه 74 سوره مائده در راستاي همين مطلبي است كه فرموديد. در ماه شعبان مهمترين عمل ما همين است كه لحظه لحظه‌اش و ساعات و روزها و شب‌هايش، بخواهيم كه خدايا از ما بگذر. ما وارد ماه مبارك رمضان شويم و سر سفره تو قرار بگيريم. خداوند متعال فرمود: «أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ» اين آيه بعد از اينكه خداوند متعال از شرك و مذمت افكار شرك آلودي كه بعضي از اهل كتاب داشتند، بعد از او آمده است. مي‌فرمايد: آيا توبه نمي‌كنيد؟ يعني حتي اگر از شرك هم توبه كنيد، خدا مي‌بخشد. با اينكه در جاي ديگر قرآن خدا فرموده كه خدا شرك را نمي‌بخشد. آن در جايي هست كه كسي بي توبه مشركانه از دنيا برود. و الا اگر كسي توبه كند، هرگناهي ولو شرك باشد، خدا مي‌بخشد. «أَ فَلَا يَتُوبُونَ إِلىَ اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ» آيا سمت خدا برنمي‌گرديد و استغفار نمي‌كنيد. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» خدا مي‌بخشد و رحمت خاصش را شامل حال شما مي‌كند. در اين باقيمانده ماه شعبان اين استغفارهايي كه در روز گفته شده، در روز هركسي صد بار بگويد: «استغفرالله و اسئله التوبه». اگر هم نه با همان زبان ساده پشيماني را اظهار كنند، خدا مي‌بخشد.

آقاي شريعتي: امروز روز مبلغان حوزه دين است. امروز را به همه مبلغان عرصه دين و همه مجاهدان عرصه تبليغ تبريك و خدا قوت مي‌گوييم. فرصت در اختيار شماست، بفرماييد.

حاج آقاي عالي: يكي از ابعاد عدالت اجتماعي همان عدالت فرهنگي بود. يكي ديگر از ابعاد كه بسيار مهم است مسأله‌ي عدالت اقتصادي است. اگر از افراد معمولي مي‌پرسيد: كه در زمان امام زمان چه اتفاقي رخ مي‌دهد، بيشتر اين عدالت اقتصادي در ذهنشان مي‌آيد، حضرت در امر معيشت و رفاه يك عدالت و اعتدالي برقرار مي‌كنند، جلوگيري مي‌كند از آن جامعه طبقاتي كه يك عده آنقدر بخورند كه به هر حال از سيري آروغ بزنند. يك عده هم از زور گرسنگي مجبور مي‌شوند كه در ضروريات زندگي‌شان محتاج باشند. تا امكانات توليدي،منابع درآمد در اختيار همه قرار نگيرد، تا اينكه رانت‌خواري‌ها و ويژه‌خواري‌ها و امتياز طلبي‌هاي بي‌جا برچيده نشود، رشد فرهنگي هم صورت نمي‌گيرد. ولو آن عدالت فرهنگي مهمتر است. ولي تا معيشت مردم به سامان نشود، ان اخلاقيات زشت و آن روحيات زشت و ناامني‌ها از جامعه برچيده نخواهد شد. لذا اميرالمؤمنين(ع) در دوره‌ي پنج ساله‌ي حكومت خودشان، كه در اين پنج سال هم جنگ‌هاي متعددي بر حضرت تحميل شد. ولي با اين وجود خود حضرت فرمودند: در اين مدت در حوزه حكومت من كسي نيست كه گرسنه سر به بالين بگذارد يا سرپناه نداشته باشد. يعني معيشت مردم را به سامان كرده بود. كسي نيست كه از جهت غذا و مسكن مشكل داشته باشد. چون مشخص است كه يك حاكم اين را مي‌داند ولي اگر معيشت مردم نابسامان باشد، جنبه‌هاي اخلاقي و ديني‌شان هم مشكل پيدا مي‌كند.

در جامعه‌اي كه حاكم، حاكم عادلي است. قانوني كه اجرا مي‌شود كار مردم را گره نمي‌زند. مشكل را باز مي‌كند، كتاب و سنت است. كارگزاران كساني هستند كه شايسته هستند و تخصص اين كار را دارند، مديريتش را دارند. تقوا و عدالت فوق العاده هم دارند. هرجا به مشكل برخوردند، از خود حضرت مي‌پرسند. آن چيزهايي كه موانع رشد اقتصادي است، دست افراد چپاول گر كوتاه مي‌شود. طبيعي هست كه رشد اقتصادي صورت بگيرد. طبيعي هست كه ديگر نيازمندي نخواهد بود.

امام صادق(ع) در روايتي فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَتْرُكُ شَيْئاً مِنْ صُنُوفِ الْأَمْوَالِ إِلَّا وَ قَدْ قَسَمَهُ وَ أَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّه‏» (تهذيب/ج4/ص130) خداوند متعال از ثروت‌ها و اموال و منابع درآمد ثروت به همه داده است. براي همه مقدر كرده است. «الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ» به خواص و عوام داده است. منتهي «وَ كُلِّ ضَرْبٍ مِنْ صُنُوفِ النَّاسِ» خدا به همه اصناف تقدير كرده است. اگر كسي خيانت نكند، اگر كسي جلوگيري نكند، خدا ارزاق را درست تقسيم كرده است. بعضي از افراد ظالم هستند كه رزق ديگري را كه خداوند بر او مقدر كرده است، مي‌چاپند. بعد حضرت فرمود: «وَ قَالَ لَوْ عُدِلَ بَيْنَ النَّاسِ اسْتَغْنَوْا» اگر عدالت در بين مردم برقرار شود، همه بي‌نياز مي‌شوند. در زمان حضرت ولي‌عصر(ع) اين اتفاق رخ مي‌دهد. در روايات ما مكرر و متعدد داريم كه حضرت وقتي «يقسم بالسويه» هيچ كسي كه محتاج به زكات باشد ما در آن زمان نخواهيم داشت. طوري كه در روايت هست فرد مي‌گردد به دنبال اينكه خمس مال يا زكات مالش را جايي بدهد، كسي ديگر نيازمند نيست. منتهي مهمتر از اين مطلب چيز ديگري است كه در آن شيوه اقتصادي و عدالت اقتصادي كه برقرار مي‌كند هست. و آن اين است كه نه فقط مردم در ظاهر بي‌نياز مي‌شوند و از ثروت بيرون بي‌نياز مي‌شوند. رفاه تقسيم مي‌شود، در حد معقول و مورد نيازش است. اما باطن انسان‌ها هم به يك غنايي مي‌رسد كه ديگر حرص نمي‌زنند. آن خصلت‌ها و اخلاق نظام‌هاي سرمايه‌داري و سرمايه سالاري برچيده مي‌شود. تعبير پيغمبر اكرم اين است كه خدا بي‌نيازي را در قلب‌ها قرار مي‌دهد.

كسي نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: من يك روايتي از پيغمبر ديدم، «رِبْحُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا» (كافي/ج5/ص154) يك مؤمن از مؤمن ديگر سود بگيرد، ربا است. حضرت فرمود: نه! اين روايتي كه تو خواندي، براي زمان ظهور است. الآن عيب ندارد اگر عادلانه از هم سود بگيريد، عيبي ندارد. در زمان ظهور هست كه آنجا خدمت رساني صلواتي است. يعني به تعبير ديگر نظام ارزشي انسان‌ها آنچنان عوض مي‌شود، كار كه مي‌كنند، كارهاي دنيايي‌شان به يك هدف ديگري است. به اندازه‌اي كه خرجشان دربيايد و اينقدر هم بركات زميني بر آنها زياد است، زندگي‌شان اداره مي‌شود. الآن شايد مقداري پذيرش اينها سخت باشد. هرچند در زمان جبهه‌ها اين اتفاق افتاده بود كه فرد لقمه خودش را به ديگري مي‌داد و صلواتي كار كردن خيلي عادي بود. ما بايد با اين اخلاقيات به آن سمت برويم. كسي كه حرص مي‌زند و زياده خواه است، از امام عادل و مسلم دور مي‌شود.

اگر ما بخواهيم به سمت جامعه عدالت گستر برويم، بايد عدالت را در همه عرصه‌ها تمرين كنيم. به همان مقدار كه مي‌دانيد، در كاسبي‌هايمان، در روابط خانوادگي‌مان، در روابط اجتماعي‌مان، عادل بودن و زياده خواه نبودن و از حق خود تجاوز نكردن را تمرين كنيم.

آقاي شريعتي: انشاءالله عرصه‌هاي عدالت اجتماعي را هفته‌هاي آتي با حضور حاج آقاي عالي پي خواهيم گرفت. دعا بفرماييد.

حاج آقاي عالي: خدايا ما را لايق او قرار بده. او كه لايق هست، ما بايد لايق او باشيم.

آقاي شريعتي: انشاءالله بهترين‌ها نصيب شما شود. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.

بخشي از بيانات مقام معظم رهبري- 30/07/88

در زيارت آل ياسين وقتي كه خصوصيات آن بزرگوار را ذكر مي‌كنيم يكي از برجسته‌ترين آن خصوصيات اين است كه «الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً» (كافي/ج1/ص328) انتظار اين است كه او همه عالم را نه يك نقطه را سرشار از عدالت كند. قسط را در همه جا مستقر كند.