-برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين عالي
-بهشت و جهنم
91-07-02
من کيستم؟ کبوتر بي آشيانه ات محتاج دستهاي تو و آب و دانه ات، نامت بلند مثل غزل هاي کهکشان هفت آسمان نشسته به ايوان خانه ات، از کوچه باغ هاي نيشابور رد شدي با کوله باري از غم غربت روي شانه ات، دل در مدينه عاشق روي تو شد ولي از کوچه هاي طوس گرفتند نشانه ات، دست من و نگاه تو اي هشتمين بهار ما را رها نکن به تب عاشقانه ات.
سوال – در ادامه ي بحث ويژگي هاي بهشت توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – ويژگي ديگر عالم آخرت زنده بودن و سرتاسر شعور است. درخت، سنگ، ميوه و هر چيزي که در بهشت و جهنم وجود دارد، داراي شعور و حيات است. در سوره عنکبوت آيه 64 مي فرمايد: سرتاسرعالم آخرت حيات و شعور است. حضرت موسي زميني را حفر مي کرد، کِرم ريزي را در سنگ ديد و از خدا پرسيد که چرا اين کرم ريز را در دل سنگ آفريدي ؟خطاب آمد که اين کرم روزي چند بار مي پرسد که چرا اين انسان را خلق کردي؟ ما فکر مي کنيم که فقط خودمان درک داريم و مي فهميم. در روايت داريم که حتي درک برزخي حيوانات از انسان ها بيشتر است. پيامبر فرمود: زماني که من چوپان بودم، گاهي مي ديدم که گوسفندان بي جهت مي پرند و من از اين کار تعجب مي کردم ولي الان بعد از پيامبري فهميدم وقتي در برزخ کافري را عذاب مي کنند آنچنان ضربه اي به آن مي زنند که تمام موجودات به جز انسان ها و جن ها، مي پَرَند. ما حد و اندازه درک و شعور حيوانات را نمي دانيم. ما درک و شعور برزخي را در آخرت بدست مي آوريم ولي موجودات ديگر اين درک را دارند. تمام موجودات ذکر دارند. حيوانات حيات و شعور دارند که ذکر هم دارند. در روايت داريم: حيواني که در دام صياد مي افتد، ذکرش را فراموش کرده است. يکي از معجزات پيامبر اين بود که مشتي از سنگ ريزه ها را برداشتند و ديگران صداي ذکر سنگ ها را شنيدند. معجزه پيامبر ذکر گفتن سنگ ريزه ها نبود بلکه باز کردن گوش ديگران بود. زيرا سنگ ريزه ها دائم الذکر هستند. فقط انسان است که ذکر را فراموش مي کند. مرحوم بانو امين اصفهاني مي فرمودند که وقتي من تفسير آيه همه ي عالم ذکر خدا را مي گويند( سوره جمعه)، را مي نوشتم، من ذکر عالم را مي شنيدم. زنده بودن عالم آخرت به اين معنا است که در آنجا گوش ما باز مي شود و الا در اين دنيا همه موجودات زنده هستند. در آخرت چون درک انسان آخرتي بالا مي رود و حجاب ها برداشته مي شود، حقايق را مي بيند و شعور آخرتي را درک مي کند. ثمره زنده بودن و شعور حيات براي فرد بهشتي اين است که لذت هايش چندين برابر مي شود. وقتي در بهشت تمام موجودات به بهشتيان سلام مي دهند و ذکر مي گويند، لذت خاصي به بهشتيان دست مي دهد. پيامبر مي فرمايد: در بهشت ميوه هايي وجود دارد که بسيار به انسان نزديک و در دسترس است. يکي از اين ميوه ها به ولي خدا ( همه ي بهشتي ها اولياء خدا هستند) مي گويند که من را بخور قبل از اينکه ميوه ي ديگري را بخوري يعني ميوه ها در خورده شدن از هم سبقت مي گيرند تا جزئي از وجود ولي خدا بشوند. اين لذت خاصي است. از طرفي اين شعور و درک آخرتي براي جهنمي ها باعث عذاب است. در آنجا آتش، سنگ و. .. با جهنمي ها با قهر و غضب برخورد مي کنند. اين خيلي غصه آور است. در قرآن داريم که جهنم حرف مي زند و به جهنم مي گويند که آيا اينها براي تو کافي است و جهنم مي گويد که من باز هم جا دارم. در سوره فجر داريم که جهنم را مي آورند. در روايتي از پيامبر داريم که وقتي جهنم را مي آورند مثل يک حيوان درنده، سرکشي مي کند که اگر ملائک آنرا کنترل نکنند آسمان و زمين را مي سوزاند. روايت ديگري داريم که جهنم مثل حيوان درنده اي است که طعمه اش را مي بيند، به طرف آن حمله مي کند. طبق آيات قرآن صراط روي جهنم است. جهنم به مومنيني که از آن رد مي شوند، خطاب مي کند: اي مومن سريع رد شو، نور تو شعله ي مرا خاموش کرد. در قرآن داريم: خدا به آتش خطاب مي کند به ابراهيم سرد باش. خطاب براي موجود با شعور است.
يکي ديگر از خصوصيات بهشت اين است که لذت هاي بهشت با اراده ي ما درست مي شود. لذت هاي اين عالم با زحمت همراه است. حتي انسان براي آب خوردن، بايد دستش را دراز کند و آب را بردارد. يعني مقداري زحمت دارد. نظام عالم دنيا با دليل و تدريجي است. اگر فرزندي بخواهد ايجاد بشود بايد دوراني طي شود و زحمتي دارد. نظام آخرت، تدريجي نيست و بدون زحمت است. خدا در سوره زخرف آيه 71 مي فرمايد: در بهشت، هر چيزي که شما ميل کنيد مي آيد. در جاي ديگر داريم: هر چي که بخواهند مي آيد. اراده ي بهشتي اراده ي ولي خداست. شخص بهشتي ( با هر رتبه اي )هر چه بخواهد مي شود. پيامبر فرمود: در بهشت ملائکه اي نزد فرد بهشتي مي آيد و نامه اي از طرف خدا ابلاغ مي کند، از خداي حي قيوم به بنده اي که حي قيوم است: من هر چه بخواهم مي شود، تو را طوري قرار داده ام که هرچه بخواهي بشود.
انسان در دنيا هم مي تواند به اين مقام برسد. اگر انسان در اين دنيا بندگي کند و اطاعت خدا را بکند، صفات خدا در او ( در حد خودش )ظهور مي کند و کامل مي شود. هر چه تسليم تر باشيم اين صفات بيشتر ظهور مي کند. اگر انسان مواظب چشمش باشد و حرام را نبيند، اين چشم عين الله مي شود و چيزهاي ديگري را مي بيند. اگر کسي بندگي کرد در اين دنيا اراده ي او اراده ي خدا مي شود. درحديث قدسي داريم: اي بنده ي من، در اين دنيا، تو از من اطاعت کن، آنگاه هر چه بخواهي مي شود همان طور که من هر چه بخواهم مي شود. اين رشد در اين دنيا هم بوجود مي آيد. مرحوم آخوند ملاعلي معصومي همداني هم کلاسي امام خميني بودند.ايشان مي فرمودند: من در صحن اميرالمومنين نشسته بودم که ديدم بچه اي از گلدسته ي به پايين پرت شد. مردم مبهوت مانده بودند. يک باربري گفت: بايست. اين بچه معلق ايستاد. مردم بچه را گرفتند و به مادرش دادند. از او سوال کردند که چه ذکري گفتي که خدا اجابت کرد. او گفت: يک عمر هرچه خدا گفت، من چَشم گفتم و من الان حرفي زدم و خدا هم چَشم گفت. اين بخاطر بندگي فرد بود نه بخاطر ذکر او. اين کرامات لحظه اي نيست بلکه بخاطر بندگي است. ما مي خواهيم با ذکر دعاي مان مستجاب شود و وقتي دعاي مان مستجاب نمي شود از خدا گِله مي کنيم. ما بايد بندگي کنيم که اين بندگي براي ما رشد ايجاد کند تا حرف ما به ملکوت برسد. اگر بهشتيان اولياء خدا شدند بخاطر اين است که ازخدا اطاعت کردند و نتيجه ي عمل شان بهشت است که آنرا دريافت کرده اند. تمام اراده ي بهشتيان اراده ي خداست ولي اراده ها با هم فرق مي کند. يکي در بهشت خواسته اش گلابي است و يکي خواسته اش همنشيني با اميرالمومنين است. يکي دنبال بهشت است و يکي دنبال بهشت آفرين است. سيدکريم محمودي تهراني معروف به سيد کفاش عاشق امام زمان (ع) بود. ايشان در يکي از تشرفاتي که خدمت امام زمان(عج)رسيده بود، امام جاي او را در بهشت نشان داده بود و او از امام سوال کرده بود که آيا شما هم در آنجا هستيد؟ حضرت فرمود: خير. سيد هم گفته من هم آنجا را نمي خواهم، من دنبال شما هستم. اين همت بلند است. در دنيا همت ها هم متفاوت است. فردي نزد پيامبر آمد و گفت: من در طائف از شما پذيرايي کردم، پيامبر گفت که از ما چيزي بخواه. او گفت که من 200 گوسفند و يک چوپان مي خواهم، پيامبر اينها را تهيه کرد و گفت که همت او خيلي کم بود، چرا او همت پيرزن بني اسرائيلي را نداشت؟ در زمان حضرت موسي خطاب رسيد که از فلسطين به مصر برو و جنازه ي يوسف را هم با خودت ببر. حضرت موسي گفت که من نمي دانم جنازه ي يوسف در کجا دفن است. خطاب رسيد که از پيرزني که در فلان جا است بپرس، حضرت موسي پيرزن را پيدا کرد و پير زن براي او شرط گذاشت. خطاب رسيد که شرط او را بپذير. پيرزن گفت: من بايد در بهشت همنشين تو باشم. اين پير زن همت بلند داشت. اگر کسي مي خواهد که در بهشت همت بلند داشته باشد بايد کارش را از اين دنيا شروع کند.
سوال – صفحه ي 94 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه صد مي فرمايد: اگر کسي بخاطر خدا هجرت کند هم جاي امن پيدا مي کند و هم در کارش گشايش مي شود. اگر کسي به سمت خدا و رسول هجرت بکند و به مقصد هم نرسد، اگر مرگ به او برسد اين اجرش بر خداست و او غفور و رحيم است.
اين آيه مربوط به هجرت است. ما نبايد هجرت را فقط هجرت مکاني نيست. اگر انسان در محلي دچار گناه است، مي تواند هجرت کند و خدا شما را ضمانت مي کند. هر چيزي که شما را از گناه بيرون ببرد و به سمت خدا ببرد، هجرت است. مهمترين هجرت، هجرت هاي باطني است. کسي که عادت زشت دارد، اگر آنرا ترک کند يعني هجرت کرده است. اين هجرت اصلي است. اميرالمومنين فرمود: کساني که از گناهان هجرت کنند اينها مهاجر هستند. ما بايد هجرت را از خودمان شروع کنيم.
سوال – چرا بهشت ملال آور نيست؟
پاسخ – در آيه 108 سوره کهف داريم: بهشتيان درخواست منتقل شدن نمي کنند و احساس ملالت نمي کنند.
ما فکر مي کنيم که بهشت باغ بزرگي است که بهترين لذت ها را دارد و ما بعد از چندين سال خسته مي شويم. اين فکر بخاطر اين است که ما بهشت را با دنيا مقايسه مي کنيم. جنس لذت هاي بهشت نو به نو مي شود و شدت آن فرق مي کند. چرا ما از بالاترين لذت هاي دنيا خسته مي شويم ؟ انسان ذاتا دنبال کمال مطلق است و آن کمال مطلق خداست. وقتي انسان لذت دنيايي را بدست مي آورد فکر مي کند که اين کمال مطلق است ولي بعد از مدتي مي فهمد که اين نقص دارد. در بهشت نعمت ها و لذت هايي که به انسان مي دهند همراه خداست. در بهشت خدا رزق مي دهد و شما دست و رضايت خدا را مي بينيد. اين همان چپزي است که انسان به دنبال آن است و وقتي شما به اين مي رسيد، در واقع به کمال اصلي رسيده ايد و ديگر دنبال چيز ديگري نيستيد. زيرا چيز ديگري در کار نيست. ما فقط دنبال خدا هستيم و اگر دنبال هر چيز ديگري برويم هيچ وقت سير نمي شويم زيرا مطلوب ما خداست. افرادي که اين را مي فهمد، به دنبال خدا مي روند و وقتي به آنها نعمتي مي رسد مي دانند که اين نعمت از دست خداست و قدر آنرا مي دانند. ما بايد با نعمت ها درست برخورد کنيم.