برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-حق الناس
91-02-17
سوال – در مورد موقف حق الناس در قيامت توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – سخت ترين و مهمترين موقف در قيامت موقف حق الناس است. زيرا کمتر کسي است که تواسنته باشد تمام حقوق را رعايت کند و هر کسي از جهتي گرفتار حق الناس است. بنابراين بايد به حق الناس اهميت بدهيم. در قيامت به موقف حق الناس که در آن به حقوق ديگران رسيدگي مي شود مرصاد مي گويند. در قرآن داريم که خداي تو درکمينگاه است. يعني مراقب است و رصد مي کند و اعمال انسان را يکي يکي بررسي مي کند. افرادي که در اين دنيا مراقبت بيشتري داشته اند بررسي اعمال شان کمتر طول مي کشد ولي براي عده اي اين بررسي زياد طول مي کشد. وقتي درقيامت طلبکارها مي خواهند حق شان را بگيرند، در آنجا کار سخت مي شود. در دعاي بيستم صحيفه ي سجاده ي داريم: خدايا رستگاري، پيروزي در معاد و سلامتي از اين گذرگاه و ايستگاه را از تو درخواست مي کنم. امام صادق (ع) مي فرمايد: کسي که ظلمي کرده باشد از اين ايستگاه نمي تواند رد بشود و صلاحيت ورود به بهشت را پيدا بکند. حضرت امير جمله اي را از پروردگار در قيامت نقل مي کند که امروز من بين شما با عدل حکم مي کنم و به هيچ کس ظلم نمي شود.در اينجا حق ضعيف را از طالم مي گيرم. کسي که ظلمي به او شده، خدا حق او را مي گيرد و تلافي مي کند.در قيامت نوع تلافي کردن با سيئات و حسنات است.خوبي هايي که شخص ظالم کرده است به حساب مظلوم مي رود تا مظلوم او را حلال کند. وقتي که حسنات تمام مي شود از گناه ديگران برمي دارند تا آنها راضي بشوند.خدا مي فرمايد: کسي که در قيامت از حقش بگذرد من ثواب زيادي به او مي دهم. ولي آنها مي توانند از حق شان نگذرند. حضرت مي فرمايد: هيچ کس نمي تواند از اين گذرگاه رد بشود که ديني بر گردن او باشد مگر ظلمي که مورد بخشش قرار گيرد. حق الناس علاوه بر اينکه حق مردم است حق خدا هم هست. حق الله فقط حق خداست مثل نماز ولي حق الناس مثل تلف کردن مال کسي يا آبروي کسي را بردن، حق خدا هم هست زيرا خدا امر کرده است و آن فرد مخلوق خدا است و کسي حق ندارد به مخلوق خدا بي احترامي کند. پس حق الناسي نوعي تمرد از خدا و ضايع کردن حق خدا هم هست. بخاطر همين حق الناس مهمتر است. پيامبر فرمود: مفلس کسي است که در عرصه ي قيامت با اعمال خير مي آيد و در مرصاد (گردنه ي) وقتي مي خواهد طلبکارانش را راضي کند آنها مي گويند که بايد اعمال خير خودت را به ما بدهي. اگر اعمال خير او تمام شد از بدهي هاي طرف بر مي دارند و به دوش او مي گذارند، اين مفلس و ورشکسته ي واقعي است. حق الناس علاوه بر قيامت در دنيا هم عقوباتي دارد. بعضي از ظلم ها در دنيا بسرعت پاسخ داده مي شود. امام صادق(ع) مي فرمايد: از ظلم کردن به کسي که جز خدا ياوري ندارد بترس زيرا عقوبت آن سريع دامن شما را مي گيرد. عالمي در زمان ناصر الدين شاه نقل مي کند که قحطي شده بود و جوان يهودي به نانوا التماس مي کرد که ناني به او بدهد. نانوا او را کشيد و به طرف تنور برد و مقداري سنگ ريزه هاي داغ را بر پشت گردن او ريخت. جوان سوخت و نفرين کرد و رفت. مدتي بعد خود نانوا فرياد مي زد که سوختم و وقتي او را گرفتند، ديدند که تا پايين گردن او تاول هاي بزرگي زده است. دکتر گفت که جوان يهودي را بياوريد. به او گفتند که هرچقدر پول بخواهي به تو مي دهيم تا تو از نانوا بگذري. جوان گفت: آن حالي که من آن موقع داشتم و نفرين کردم الان ندارم که براي او دعا بکنم تا موثر باشد. چند ساعت بعد نانوا از دنيا رفت. البته تمام ظلمهايي که در دنيا مي شود حتما جزايش در همين دنيا است. اين کليت ندارد. دنيا، دنياي عمل و عکس العمل است. اينجا عالمي است که اگر شما بزنيد، مي خوريد زيرا خدا حسيب است. حسيب بودن خدا به اين معنا است که هيچ عملي رها و مهمل نمي ماند. پس هر عملي عکس العملي دارد ولي الزما عکس العمل آن در اين دنيا نيست. بخشي ازعالم وجود دنيا است ولي بخش مهمتر عالم وجود، آخرت است. پاداش و کيفر هر عملي همين الان هست ولي زمان آن مشخص نيست و بدست خدا است. ممکن است که بنظر ماعملي کوچک باشد ولي پيش خدا ظلم بزرگي بحساب بيايد. پس استاندارد اين اعمال دست ما نيست. خدا مهلت مي دهد ولي کار را مُهمل نمي گذارد. حضرت امير مي فرمايد: ممکن است که خدا به ظلم و مظلوم مهلت بدهد ولي خدا اين ظلم را رها نمي گذارد که گم بشود.ما به آخرت اعتقاد داريم. صدام هزاران نفر را کشت و به شهادت رساند.اين عالم فقط ظرفيت يک بار کشتن صدام را داشت. ولي عالم آخرت اين ظرفيت را دارد. مثلا کسي ظلمي مي کند وهمان موقع از دنيا مي رود. او در اين دنيا چيزي نمي بيند. در روايت داربم: ظلم کردن باعث بي برکت شدن رزق مي شود. وقتي شما حق کسي را مي خوريد، در عالم وجود رزق، حق شما هم خورده مي شود و رزق شما کم مي شود. پس ممکن است که فردي چند شيفت کار کند ولي در زندگي اش به آرامش نمي رسد و چاله هاي زندگي اش زياد است. من از حرم امام رضا (ع) سوار تاکسي شدم. او فردي را سوار کرد و پول زيادتري از او گرفت. طرف متوجه شد ولي به روي خودش نياورد و پياده شد. راننده تاکسي به من گفت که من خيلي کار مي کنم ولي دخلم به خرجم نمي رسد. آيا ذکري هست که من بگويم ؟ من به او گفتم: اگر شما ظلم نکني، روزي ات زياد خواهد شد و نيازي به ذکر نيست. ظلم چاله اي در زندگي انسان درست مي کند که با اشک، رياضت، گريه و توسل پر نمي شود. ما بايد ظلم را جبران کنيم. پيامبر فرمود: اگر کسي چيزي از حقوق برادر مومنش را ضايع بکند خدا برکت رزق را از او مي گيرد مگر اينکه توبه بکند و آنرا جبران بکند. مثلا در غيبت، اگر غيبتي شده است که به گوش او نرسيده است و اگر من به او بگويم، کدورت پيش مي آيد پس لازم نيست که من به او بگويم. حق الناس در مسائل مالي، جاني و آبرويي است. يکي ديگر از آثار دنيايي ظلم کردن و حق الناس اين است که دعاي انسان پذيرفته نمي شود. مانع استجابت دعا، اعمال ما است. امام صادق (ع) فرمود: اگر کسي مي خواهد دعايش برآورده بشود کسب حلال داشته باشد و گردنش را از مظالم بيرون آورده باشد.دعاي هيچ عبدي بالا نمي رود در صورتي که مال حرام خورده باشد يا ظلمي به کسي کرده باشد. معصومين روي حق الناس خيلي تاکيد کرده اند. امام حسين (ع) در روز عاشورا به يارانش گفت که اگر کسي حق الناسي بر گردنش است، از ميان ما برود. پيامبر فرمود: اگر کسي از ما برود و برگردنش ديني باشد با شهادت آن دين جبران نمي شود. امام باقر (ع) مي فرمايد: اولين قطره ي خون شهيد گناهان او را پاک مي کند مگر دين هاي او.
سوال – سوره ي مطففين آيات 7 تا 14 را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه ده مي فرمايد: واي بر کساني که قيامت را تکذيب کردند. کساني که قيامت را تکذيب مي کردند، شخص متجاوزي بودند که گناه انجام مي دادند. يعني اين افراد با يک استدلالي به تکذيب قيامت نرسيدند. چون اعتقادات آنها آلوده بود باعث شد که اعمال آنها هم آلوده بشود. فساد عمل باعث فساد اعتقاد مي شود. ما فکر مي کنم که اعتقاد باعث عمل است ولي اعمال روي اعتقادات انسان اثر مي گذارد.شخصي که گناهکار است کم کم باورهاي ش را از دست مي دهد و به تکذيب مي رسد. وقتي آيات الهي به او مي رسد مي گويد که اينها خرافه است و قرآن مي فرمايد: اعمال آنها باعث شده است که دل آنها زنگار بگيرد. کسي که اعمالش گناه آلود باشد کم کم اعتقاد به قيامت را از دست مي دهد. وقتي ما اعمالي انجام مي دهيم چيزي کسب مي کنيم، اگر اعمال صالح باشد آنچه که ما کسب مي کنيم نورانيت است و اگر اعمال فاسد باشد چيزي که ما کسب مي کنيم آلودگي است که اعتقاد را هم از بين مي برد.
سوال – بعضي ها استدلال مي کنند که ما فردي را که به ما ظلم کرده است نمي بخشيم تا در روز قيامت از حسنات او بردارند و به حسنات ما اضافه بشود. آيا اين استدلال درست است ؟
پاسخ – به گفته ي قرآن معيار رفتن به بهشت داشتن قلب سليم و دل پاک است. اگر ما حالتي داشته باشيم که بخواهيم کينه اي از کسي در دل مان بپرورانيم ممکن است که صلاحيت رفتن به بهشت خودمان را منتفي بکنيم. ما فکر نکنيم که با گرفتن چند تا حسنه از ديگران در قيامت بارمان سنگين تر مي شود زيرا ما خودمان هم بدهکار کس ديگري هستيم. اما صادق (ع) مي فرمايند: ببخشيد تا شما را هم ببخشند. کسي که گذشت ندارد و مي خواهد تلافي کند، خودش هم ظلمهايي کرده است که آن طرف ها هم او را نمي بخشند. اگر در اين دنيا انسان کسي را حلال بکند معنايش اين نيست که فرد ظالم به بهشت مي رود بلکه شما که گذشت کردي اهل گذشت هستي و دلت صاف است و صلاحيت بهشتي براي خودت درست کرده اي. خدا ظلم هاي فردي که به تو کرده است حساب مي کند. پس در حلال کردن ديگران، بخش زيادي از آن، نصيب خود ما مي شود. در روايت ما توصيه شده است که از يکديگر بگذريد. شما کار را به خدايي بسپاريد که عادل است. يک قسمت حق الناس در مسائل مادي است. مثلا تلف کردن مال ديگري وهمه اين موارد را مي دانيم. يک قسمت آن آبروي بردن ديگران است. اگر کسي از ديگري قرضي گرفته است و مي تواند آنرا پرداخت کند و معطل مي کند اين کار دزدي است. مثلا در مورد مهريه حق زن است و مي تواند مطالبه بکند. اگر مرد در زمان حياتش يا بعد از فوت (يعني وصيت نکند که حق زن را بدهند) آنرا نپردازد، اين بر گردن مرد مي ماند و حق الناس است و اين هم نوعي دزدي است. اگر بعضي از وارثين وصيت ميت را نسبت به ثلث رعايت نکنند اين نوعي دزدي است يا اين که يک ورثه نسبت به ديگران اجحاف بکند، اين هم نوعي دزدي است.حالا اگر به عمر کسي ديگري لطمه بزند چه مي شود؟ مثلا معلمي دير به سر کلاس بيايد يا کارمندي دير سر کار بيايد يا در اداره مي تواند کاري را تسهيل بکند ولي او را به قسمت هاي ديگر ارجا بدهد و وقت او را تلف کند، اين هم حق الناس و دزدي است. حضرت امير گاهي اوقات به در دارالاماره مي نشست تا وقتي کسي با ايشان کار دارد تا داخل نيايد که وقتش تلف بشود. پس تلف کردن حق مردم هم حق الناس است. مثلا آسيب هاي جسمي يا روحي به ديگران زدن يا آلودگي هاي صوتي که در شهر ايجاد مي شود يا بوق زدن هاي غير وقت يا درهنگام استراحت مردم يا بوق زدن هاي غير متعارف کاروان عروس در شهر يا آلودگي هاي زيستي مثل سيگار کشيدن در محيط هاي بسته،اينها حق الناس است و حرام است. مثلا فردي بيماري دارد که مسري است و مراقبت نمي کند و ديگران هم از او مي گيرند. اين از موارد حق الناس است. پيامبر روبروي خانه ي کعبه ايستاده بود و فرمود: اي کعبه حرمت تو خيلي بالا است ولي حرمت آبروي مومن از تو بالاتر است. زيرا خانه ي کعبه خودش محترم است ولي مومن مال، جان و آبرويش محترم است و بايد رعايت بشود. در اين رعايت ها است که مسلماني پيدا مي شود.امام صادق (ع) مي فرمايند: به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنيد، اگر مي خواهيد مسلماني بودن فردي را بدانيد، ببينيد امانت داري او چطور است و کارهايي که بر عهده اش است خوب انجام مي دهد يا خير. خوب است که انسان به يک اصولي پايبند باشد و حق ديگران را رعايت کند. کارواني به سمت کربلا مي رفت و دچار راهزنان شد. يکي از اهالي کاروان فرار کرد و از تپه ها بالا رفت و چادرهايي را ديد و به پيرمردي رسيد و گفت که من مي خواهم اموالم را به امانت نزد تو بگذارم. پيرمرد قبول کرد. در همان موقع دزدها به طرف چادر پيرمرد آمدند. و اموال دزديده شده را در چادر او گذاشتند. معلوم شد که او رئيس دزدها بوده است. فرد خواست فرار کند ولي رئيس دزدها فرياد زد که چرا مال خودت را نمي بري؟ زيرا تو آنرا نزد من به امانت سپردي. درست است که ما دزدي مي کنيم ولي يک جايي آنرا رعايت مي کنيم. خوب است که انسان به اصولي پايبند باشد.
کتاب احکام حق الناس نوشته ي محمد اکبري و کتاب حق الناس نوشته ي علي محمدحيدر نراقي، کتابه هاي خوبي براي مطالعه در مورد حق الناس است.