برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-تکفير گناهان
90-11-30
چشم مي بندم نبايد جاده سرگرمم کند چند کوه و آبشار ساده سرگرمم کند، راه را در شهرهاي پر خيابان گم کنم يا دهي آرام و دور افتاده سرگرمم کند، هم نبايد کنج مسجدهاي دنج بين راه سجده سرگرمم کند سجاده سرگرمم کند، دل به راهي داده ام چون رود و شرمم باد اگر برکه اي دل به ماهي داده سرگرمم کند، مي روم چون آهوان از مردمان ترسيده ام چشم آهوي کنار جاده سرگرمم کند.
سوال – در مورد تکفير گناهان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – قانون اوليه اعمال ما اين است که اعمال خوب ما به سمت راست عالم وجود مي روند يعني در ملکوت اعلي و در آنجا محفوظ بمانند و اعمال بد ما به سمت چپ عالم که همان سجين است برود و در آنجا محفوظ بماند. از بسياري از روايات و آيات قرآن اين طور بر مي آيد که اعمال ما در عالم ملکوت و سجين با هم بي ارتباط نيستند. بعضي از گناهان ما بقدري زشت هستند که اعمال خوب و صالح ما را مي سوزانند و آنرا پاک مي کنند که اين همان بحث حبط اعمال است. بعضي از اعمال خوب بقدري مثبت هستند که همه ي يا بعضي اعمال بد را مي سوزانند و از بين مي برند که اين همان بحث تکفير است. ازعواملي که باعث تکفير و گناهان گذشته مي شود اسلام و ايمان است. اگر کسي سالها مشرک بوده است و بعد ايمان بياورد و مسلمان بشود، اين اسلام آوردن او اعمال بدش را مي پوشاند. در روايت داريم که اسلام گذشته را جبران مي کند. کساني که در دم آخر مسلمان مي شوند و وقتي هم براي انجام اعمال ندارند، خداوند اعمال حق الله آنها را مي پوشاند. اين افراد چون تسليم خدا مي شوند يعني مسلمان مي شود، خدا از حق خودش مي گذرد. پيامبر براي جوان يهودي که به مسلمين خواندن و نوشتن ياد مي داد، تلقين خواند و او چند دقيقه قبل از مرگش شهادتين را گفت و بعد او از دنيا رفت. پيامبر دستور داد که او را در قبرستان مسلمين دفع کنند. در سوره ي مائده آيه 65 مي فرمايد : اگر اهل کتاب ايمان بياوند و تقوي پيشه کنند ما گناهان آنها را مي پوشانيم. ( مغفرت ) اين لطف خداست. ممکن است که اين ذهنيت پيش بيايد که آنها عملي انجام نداده اند. مستضعف کساني هستند که حق به آنها نرسيده است و مسلمان هم نشده اند ولي کساني که کافر هستند و مسلمان مي شوند، اعمالي داشته اند. زيباترين عملي که خدا دوست دارد تسليم شدن در برابر حق است. يعني فرد با حضرت حق عناد و لجبازي نداشته باشد. بدترين صفتي که خداوند از او بدش مي آيد در مقابل حق ايستادن و استکبار است. استکبار يکي از صفت هاي شيطان است که باعث رانده شدن او شد. اعمالي مثل کفر، شرک، ريا، حسد، عُجب، غرور، منت گذاشتن بر کسي و آزار دادن ديگران باعث حبط اعمال ما مي شوند وريشه ي اين اعمال کفر يا کفر خفي است. مثلا ريا يک کفر خفي است. خدا از اين کفر و عناد بدش مي آيد. ريشه ي تکفير به تسليم بودن و خضوع در برابر حق برمي گردد. پس فردي که مسلمان مي شود يعني تسليم در برابر خدا شده است و اين کار کمي نيست که بدون هيچ کاري فرد به بهشت برود. بهشت درجاتي دارد. قرآن مي فرمايد : درجات هر کس در بر طبق عملش است. عملي که باعث تکفير و آمرزش گناهان مي شود مسلمان شدن است. عمل ديگري که باعث تکفير گناهان مي شود شهادت در راه خدا است. شهادت بالاترين تسليم عملي در برابر حق است. کسي که شهيد مي شود با عملش اثبات مي کند که تسليم حق است. سوره ي آل عمران آيه 195 مي فرمايد : کساني که در راه من شهر خودشان را ترک کردند و در راه من جهاد کردند و کشته شدند، گناهان آنها را مي پوشانيم و آنها را داخل بهشت مي کنيم. امام باقر (ع) مي فرمايد : اولين قطره از خون شهيد که نشانه ي استقامت برعهد الهي است مي ريزد کفاره ي همه ي گناهان او مي شود مگر حق الناس. کفاره ي او بايد پرداخت بشود. در روز عاشورا امام حسين (ع) به يارانش فرمود: کساني که بدهي دارند بروند و آنرا ادا بکنند. من از رسول خدا شنيدم اگر کسي بميرد و بدهي برگردنش باشد، در روز قيامت از حسنات او برمي دارند و به طلبکار او مي دهند. امام حسين (ع ) مي خواست کساني که خالص هستند بمانند و حادثه ي عاشورا را رقم بزنند. عمل ديگر توبه کردن است که باعث تکفير گناهان مي شود. توبه در واقع يک نوع زانو زدن در برابر حق است. تمام موارد تکفيرAA آمرزش گناهان به خضوع در برابر حق برمي گردد. در اينجا من از بين مي رود. آبرو مي رود اي ابر خطاپوش ببار که به ديوان عمل نام سياه آمده ايم. ابر خطاپوش همان توبه است. توبه باران رحمت الهي است که از طرف خدا شروع مي شود، توبه يعني رجوع. اول خدا به دل کسي رجوع مي کند. يعني به دل طرف مي انداز که از گناه بدش بيايد و بويي از حقيقت به مشام او مي رساند. در قرآن داريم که اول خدا توبه (رجوع ) مي کند و بعد فرد توبه مي کند. وقتي که فرد فکر مي کند که بي حرمتي کرده و بايد کاري بکند، آن موقع پشيمان مي شود و به سمت خدا توبه مي کند و بعد خدا توبه ي او را قبول مي کند. يعني در توبه دو بار خدا رجوع مي کند. بنابراين خدا تواب و بخشنده است. توبه نه تنها باعث آمرزش گناهان قبل مي شود بلکه باعث تبديل سيئات به حسنات مي شود. سوره فرقان آيه 70 مي فرمايد : کسي که توبه کند و بعد ايمان به خدا را داشته باشد و بجاي هر گناه عمل صالحي انجام بدهد، خدا گناهان او را به تبديل به حسنات مي کند. توبه بالاتر از تکفير است. کسي که خودش را شکسته و پيش خدا آمده است و پاي هر گناه او شرمنده اي هست، پاي هر گناهش يک شکستگي است و خدا اين را دوست دارد. رسول ترک بعد از اينکه توبه کرد (امام حسين واسطه ي کار او شده بود) به هر مسجدي که مي رسيد دو رکعت نماز مي خواند يا اگر در مسجدي بود که تا موقع نماز وقت داشت در هر گوشه ي مسجد نماز مي خواند. رفيقش به او گفت که چرا درهر گوشه ي مسجد نماز مي خواني، ممکن است که ما را مسخره کنند. او گفت: در اين شهر جايي نيست که من در آنجا گناه نکرده باشم. من مي خواهم در هر قسمت مقدس زمين عبادت بکنم تا در روز قيامت آنها شهادت بدهند که من در هر گناهم، کار خوبي انجام داده ام. در جلد هفت بحارالانوار داريم که امام باقر (ع) مي فرمايد : در روز قيامت در موقف حسابرسي مومن گناهکار را مي آورند. خدا خودش متولي حسابرسي به او مي شود، احدي را بر حساب او مطلع نمي کند، خدا گناهان فرد را به او مي گويد ولي کسي اينها را نمي شنود حتي خدا اين صحنه ي دادرسي را به پيامبر هم نشان نمي دهد تا فرد خجالت نکشد. خدا مي فرمايد که بدي هاي او را به خوبي تبديل کنيد و بعد پرونده ي او را به همه نشان بدهيد. اين فرد عبد مذنبي بوده است که توبه کرده است. پس از آثار توبه تبديل گناهان به خوبي هاست. اگر انسان اين شرمندگي ها را بعد از هر نمازش بگويد و توبه کند، در آن روز شرمندگي نخواهد داشت. اگر کسي توبه مي کند و بدي هاي او به خوبي تبديل مي شود، بايد در ظاهر اين فرد هم تحول ايجاد بشود. پيامبر فرمود : تائب واقعي کسي است که اگر استغفرالله بگويد ولي دِين خودش را به ديگران ادا نکند، اين توبه اش واقعي نيست، اگر کسي توبه کرد ولي عبادتش اضافه نشده است و رابطه اش با خدا بيشتر نشده است اين توبه ي واقعي نيست، اگر کسي توبه کرد ولي ظاهرش عوض نشود توبه ي او واقعي نيست، اگر کسي توبه کرد ولي رفقايش همان رفقاي قديمي اش هستند اين توبه واقعي نيست، اگر کسي توبه کرد ولي روحياتش عوض نشود اين توبه ي واقعي نيست. توبه بايد در درون و ظاهر ما تغييراتي ايجاد بکند. خدا توبه اي را قبول مي کند که فرد هم در ظاهر و هم در باطن تسليم حق بشود و تغييراتي در او ايجاد بشود.
سوال – آيات ابتدايي سوره ي فتح آيات را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه چهارم در مورد کساني است که آرامش دارند. خدا مي فرمايد :خداست که آرامش را به قلب مومنين قرار مي دهد. تا علاوه بر ايماني که داشتند ايمان شان اضافه بشود. بدانيد که آسمان و زمين لشکر خداست. (اگر کسي باور بکند که همه چيز لشکر خداست حيلي آرام است. در حادثه ي طبس امام فرمودند : شن هاي طبس هم از سربازهاي خدا بودند. علامه ي طباطبايي به طلبه هايش مي فرمود : خدا مي فرمايد که شما به ياد من باشيد، من به ياد شما هستم. يعني اينکه خدا پشت شماست.) خدا عليم و حکيم است.
پس اگر انسان بداند که همه ي آسمان و زمين لشکر خدا هستند و خدا عليم و حکيم است، آرامش براي انسان بوجود مي آيد.
سوال – در مورد عوامل ديگر تکفير توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – يکي ديگر از عواملي که باعث مي شود که گناهان ما پوشانده بشود شفاعت است. يکي ديگر از عوامل تکفير، گذشتن از گناهان کبيره است. در قرآن براي گناهان کبيره وعده ي آتش داده شده است. شما سعي کنيد گناهان کبيره را بشناسيد. بهترين کتاب، کتاب گناهان کبيره شهيد دستغيب است. خدا در قرآن مي فرمايد: اگر از کبائر پرهيز بکنيد ما از گناهان صغيره ي شما مي گذريم. ممکن است که اين تلقي پيش بيايد که آيه باعث تجري بر گناه مي شود، ولي اين طور نيست. اين برداشت اشتباهي از آيه است. مقصود آيه اين است که اگر کسي اين قدر خدا ترس و باتقوا هست که از گناهان کبيره دوري بکند، خدا کم کم در وجودش آثار گناهان صغيره را از بين مي برد. مثلا اگر کسي مواد مخدر و غذاهاي مضر را ترک بکند، مزاجش سالم مي شود و اگر مزاجش سالم شد، مي تواند بعضي از غذاي ناسالم را دفع بکند. اگر کسي از گناهان کبيره اجتناب بکند روح سالم مي شود و آن وقت آثار گناه صغيره خيلي نمي تواند در زندگي فرد ضرر بزند. اگر کسي گناه صغيره را کوچک بشمارد و به آن بي اعتنا بکند اين به بدترين گناهان تبديل مي شد. اميرالمومنين مي فرمايد : بدترين گناه اين است که شخص انجام بدهد و بگويد اين چيزي نيست. حالا اگر اين فرد توبه نکند و گناه براي او عادت بشود و بر گناه اصرار بورزد، اين خودش گناه کبيره است. گناه صغيره يکي از تورهاي شيطان است که اگر کسي آنرا انجام داد به سمت گناه کبيره هم مي رود. اين همان دانه پاشيدن شيطان است. يکي ديگر از موارد تکفير کهولت سن است. همان طور که خدا مي فرمايد به پيرها احترام کنيد، خودش هم به پيرها احترام مي کند. کهولت سن باعث مي شود که خدا از بعضي گناهان آنها بگذرد. کسي که پير مي شود در مقابل خدا خاضع مي شود و گردن کشي ندارد و اين خودش تسليم در برابر خداست. کهولت سن يک نعمت است. وقتي ما طفل هستيم هيچ قدرتي نداريم ولي بعد که جوان شديم مغرور مي شويم. اگر انسان هميشه جوان بماند مغرورمي ماند ولي بعد از مدتي همه چيز از انسان گرفته مي شود و انسان پير مي شود و مي فهمد که اين نعمت ها از طرف خدا بوده است و اين باعث مي شود که در مقابل خدا خاضع بشود. البته پيرها هم بايد حياي ديني داشته باشند. داريم کسي که از سن چهل مي گذرد خدا از او توقع دارد، وقتي سن انسان به شصت و هفتاد سالگي رسيد خدا از او توقع بيشتري دارد که حياي ديني نسبت به خدا داشته باشد. آيت الله احمدي ميانَجي مي فرمودند : پدر من رفيقي داشت که سواد نداشت و اموال زيادي داشت و وقتي هنگام زکات مي شد چون سواد نداشت مي گفت: اين باغ براي زکات. (با اينکه آن باغ خيلي بيشتر از زکات مي شد) ايشان خانه اي داشت که اتاق هاي متعددي داشت و به مسافران مي داد و در محرم و صفر در آنجا مراسم برپا مي کرد. روزي او بيمار شد و گفت که من مي خواهم بميرم. ايشان به پدرآيت الله ميانَجي فرمودند که تو امشب اينجا بمان تا من را غسل و کفن بدهي. در نيمه شب او بلند شد و به چهارده معصوم سلام داد و گفت :خدايا خودت فرمودي و ما هم شنيديم که به پيرها احترام کنيد. من هم پير شدم بعد او جان داد.