برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-حسابرسي در قيامت
90-11-09
سوال – در مورد حسابرسي و حسابگري خداوند توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – مهمترين مرحله ي قيامت، مرحله ي حسابرسي خداوند است. خداوند پرونده هاي ما را در دادگاههايي که حاکم آن خود اوست بررسي مي کند. بزرگواري مي گفت: کاري بکنيد و حرفي بزنيد که در قيامت بتوانيد جواب خداپسندانه بدهيد و دليل کارهايتان را بياوريد. بابا طاهر مي گويد: مکن کاري که بعدها سنگت آيد جهان با اين فراخي تنگت آيد، چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو بيني نامه ات را ننگت آيد. به مرحوم ميرزاي شيرازي گفتند که اگر به شما خبر بدهند که يک هفته ديگر زنده نيستيد، اين يک هفته را چطور زندگي مي کنيد. ايشان فرمودند: همانطور که تابحال زندگي مي کردم. من در زندگي سعي کرده ام وقتي مي خواهم کاري انجام بدهم اول پاسخ آنرا در آخرت در نظر مي گيرم و بعد آن کار را انجام مي دهم. مرحوم کوهستاني مي فرمود: من طوري زندگي کرده ام که اعضا و جوارح من در قيامت عليه من شهادت ندهند. گوش و چشمم نگويند که تو به ما خيانت کردي و من آنجا خجل بشوم. از اسماء حسناي خدا حسيب است يعني در اين عالم هيچ عملي بي عکس العمل نيست. اثر هر عملي يا در اين عالم به ما مي رسد يا در عالم قيامت به ما برمي گردد. پس ريزترين عمل ما رها و محمل نيست. حسابرسي خدا در قيامت يک گوشه اي از قانون کلي اسم حسيب خداست. يعني خدا درا ين عالم هم هيچ عملي را بي حساب نمي گذارد. پس هيچ چيزي اتفاقي و بي حساب نيست ولي ظهور کامل اسم حسيب در روز قيامت است. يوم الحساب يعني اينکه خدا در روي صراط حسابگر اعمال ما خواهد بود.
سوال – شما فرموديد که تمام آن چيزهايي که به ما مي رسد نتيجه ي اعمال ماست. آيا منظور شما اين است که بيماري، فقر و مصيبت هاي دنيوي نتيجه ي گناهان ماست ؟
پاسخ – اثر و نتيجه ي اينکه خدا حسيب است اين است که هيچ عملي بي نتيجه و بي عکس العمل نيست. بنابراين هر اتفاق خوشايند يا ناخوشايند شانسي نيست. اگر خاري در دست ما مي رود يا سنگي به سر ما مي خورد تصادفي نيست. هيچ اتفاقي شانسي نيست و اثر يک عمل است ولي الزاما اين طور نيست که اثر يک گناه باشد. گاهي اتفاقاتي ناخوشايندي که براي ما بوجود مي آيد بخاطر گناهي نيست که انجام داده ايم. در روايات داريم که بلاهايي که بر سر ما مي آيد بخشي از آن بخاطر کفاره ي گناهان ما است. اميرالمومنين مي فرمايد: مومنين در همين دنيا تنبيه مي شوند. اما بخشي ديگر از بلاها ترفيعي و ارتقائي است. يعني خدا دارد زمينه اي پيش مي آورد که ظرفيت فرد را بالا ببرد. نمونه ي آن بلاهايي است که بر سر اهل بيت آمده است. اهل بيت بخاطر اينکه گناه کرده اند اين بلاها سرشان نيامده است. در مجلس يزيد، يزيد به امام سجاد(ع)گفت که اين بلاهايي که بر سر شما مي آيد بخاطر گناهان شماست. امام فرمود: بعضي مواقع بلاها بخاطر بالابردن ظرفيت است. پس اگر بلايي بر سر کسي آمد ما سوء ظن پيدا نکنيم که طرف حتما گناهي کرده است. شايد خدا او را بواسطه بلا بالا مي برد. مقتضاي زرنگ بودن يک مومن اين است که اگر براي خودش بلايي پيش آمد خودش را زير ذره بين بگذارد که نکند بخاطر گناهي که کرده اين بلا بر سرش آمده است و به خودش سوء ظن داشته باشد. اتفاقاتي که براي ما پيش مي آيد در اثر اعمال ماست نه بخاطر گناهان ما.
سوال – يکي ديگر از موارد حسيب بودن خداوند را مطرح بفرماييد.
پاسخ – ما از طرفي گفتيم که خدا حسابگر است. از طرفي در روايات و دعاهاي اهل بيت داريم که حساب خلاق در دست ائمه و معصومين است. ما در آيه 25سوره ي غاشيه داريم: رجوع مردم به ماست و حسابگري آنها با ماست. اهل بيت در ذيل اين آيه مي فرمايند که ما هستيم که ماموريت حسابگري خدا را برعهده داريم. امام کاظم (ع) فرمود: رجوع مردم به ماست و حساب آنها با ما اهل بيت است. امام صادق (ع)هر امتي حسابش با امام زمان خودش است و ائمه دوستان و دشمنان شان را در هنگام حسابرسي مي شناسند. ما با چهره مردم را مي شناسيم. در زيارت جامعه کبيره از زيارات معصومين است و بهترين متن امام شناسي است. خوب است که مومنين ماهي يک بار زيارت جامعه کبيره را بخوانند. اين زيارت سفارش امام زمان (عج) و بزرگان است. داريم: اهل بيت، رجوع مردم به شماست و حساب آنها برعده ي شماست. در واقع بايد گفت که حسابگري ائمه منافاتي با حسابگري خدا ندارد زيرا آنها واسطه هاي اسم حسيب خدا هستند. مظهر اسم حسيب خدا اهل بيت هستند. اولياء خدا کساني هستند که تجسم صراط مستقيم هستند و بر دل و اخلاق و رفتار آنها جز اراده خدا چيزي حاکم نيست. وجود آنها سرتاسر وجود الهي است. آنها خليفة الله هستند. در روايات بسياري داريم که خدا حالات اولياء الهي را به خودش نسبت مي دهد. خدا به موسي گفت: چرا من بيمار شدم به عيادتم نيامدي ؟ موسي گفت که مگر شما بيمار مي شوي ؟ خدا فرمود: بله. يکي از اولياء من بيمار شد و تو به عيادت او نرفتي، عيادت او عيادت ماست. در روايات توصيه شده است که به افردي که نمي شناسيد احترام بکنيد زيرا ممکن است که او ولي خدا باشد و با اهانت به او عقوبت آنرا بچشيد. مرحوم شاه آبادي استاد امام خميني (هر وقت امام اسم ايشان را مي آورد مي فرمود: روحي فدا ) به يک حمام قديمي رفته بود. و آهسته آهسته از پله ها پايين مي رفت. فردي به ايشان گفت که زودتر پايين بيا و توهيني به ايشان کرد. آقاي شاه آبادي حرفي نزد. فرد توهين کننده در همان حمام به زمين خورد و سرش به سنگ خورد. جسم بيجان او را از حمام بيرون بردند. در روايات داريم که خدا چهار چيز را پنهان کرده است: يکي اولياء خود را در بين مردم، يکي شب قدر را در ميان شبها، يکي گناهي را بين گناهان که اگر کسي آنرا انجام بدهد شايد ديگر توفيق توبه پيدا نکند و يکي طاعاتي را بين عبادت که هر کس آن عبادت را انجام بدهد توشه ي آخرتش را برداشته است. از آن مرد خدا در ديده ي عامي بود پنهان که عارف داغ بر دل دارد و زاهد به پيشاني. پس مراقب باشيد که به ولي خدا توهين نکنيد. هر کس به ولي خدا توهين کند در حکم جنگ با خداست. در قرآن داريم سوره ي زخرف آيه 55 وقتي فرعونيان ما را متاسف کردند ما انتقام گرفتيم و همه را غرق کرديم. خدا ناراحتي و خوشحالي ندارد ولي خدا تاسف و خوشحالي اولياء خودش را تاسف و خوشحالي خودش معرفي کرده است. زيرادل آنها حرم خداست. روايت معروف شيعه و سني در مورد حضرت فاطمه داريم: رضايت و غضب حضرت زهرا معيار و ملاک خشنودي و غضب خداست. اين حسابگري اولياء همان حسابگري خداست. حسابگري کل خلق با ائمه است. شيعيان و مومنين بايد خدا را شکر بکنند که کساني حسابگر آنها هستند علاوه بر اينکه مظهر اسم حسيب خدا هستند، مظهر اسم رحيم (مهرباني خاص) خدا هم هستند. امام صادق فرمود(ع): ما حساب شيعيان را مي رسيم. ما از خدا مي خواهيم حق هاي الهي (حق الله) که به گردن شيعيان است ببخشد. خداهم آنها را بخشد. در مورد حق الناس ما از خدا مي خواهيم که آنقدر به صاحبان حق ببخشد که آنها هم از مومنين بگذرند و آنها هم مي گذرند. باز اين به نفع آنهاست. حقوقي از ما که شيعيان ضايع کرده اند ما از آنها مي گذريم و اين حسابگري ماست. اين روايت نبايد مايه ي غرور مومنين بشود که فکر کنند که بيمه گناه هستند. اينکه ائمه ما را دستگيري بکنند براي آنها هزينه دارد. پيامبر فرمود: سوره ي هود من را پير کرد. کساني که سعي کرده اند در کلاس اهل بيت باشند و تحت ولايت آنها باشد و گناهي از دستش در رفته است ائمه شفاعت آنها را مي کنند ولي کساني که عمدا حق الناسي را ضايع مي کنند ممکن است که از کلاس اهل بيت بيرون بروند. مثلا کسي نبايد فکر کند که حق الناس سخت است ولي خدا حق الله را مي بخشد پس ما نماز نخوانيم. کسي که نماز را عامدا کنار بگذارد در حد کفر است. ائمه به کساني کمک مي کنند که گناهان حق الناسي را کوچک نشمرده اند. حسابرسي ما با کساني است که کريم هستند.
سوال – سوره ي زخرف آيات 11 تا 22 را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در آيه 12 خدا به نعمت مرکب ها اشاره کرده است و مي فرمايد: خدا کشتي و چارپايان را قرارداد تا بتوانيد با آن سفر کنيد و بر پشت آنها بنشينيد. بعد شما نعمت پروردگاراتان را متذکر بشويد. خدا در هر چيزي مي خواهد ربط آن چيز با خدا را به ما نشان بدهد. اين حيوان رام و کشتي نعمتي است. پس ياد خدا بکنيد و بگوييد: (دعاي سفر آيه 13 سوره ي زخرف) منزه خدايي که اين مرکب را مسخر و رام ما کرد و ما خودمان نمي توانستيم از آن استفاه کنيم و خدا اين کار را کرد. و ياد سفر آخرت هم بکنيد.
سوال – در مورد ويژگي هاي حسابرسي خدا در روز قيامت توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – در روايات و قرآن ما به سه ويژگي حسابرسي خدا تاکيد شده است. يکي اينکه يوم الحساب را نزديک ببينيد. آيه اول سوره ي انبياء مي فرمايد: حساب خيلي نزديک است ولي مردم غافل هستند و کار خودشان را مي کنند. اگر کل دنيا را نسبت به عمر آخرت حساب بکنيم عمر دنيا خيلي کم است و نزديک به آخرت است. عمر دنيا در مقابل عمر آخرت نامحدود است و تمام مي شود. وقتي حضرت عزرائيل براي گرفتن جان نوح آمده بود، نوح گفت: که وقت ما تمام شد ؟ حضرت عزرائيل گفت که عمر شما خيلي طولاني بود. در آخر الزمان بيشتر از هفتاد سال عمر نمي کنند. در قرآن دوران نبوت حضرت نوح 950 سال آمده است. نوح گفت: اگر عمر من هفتاد سال بود با يک سجده آنرا تمام مي کردم. کل عمر دنيا پلک بهم زدن است. نزديک دين آخرت ثمراتي دارد. دومين خصوصيتي که در قرآن و روايات به آن اشاره شده است سرعت حسابرسي خداست. حسابرسي خدا نوبت به نوبت و يکي يکي نيست. حسابرسي خدا طول نمي کشد. اميرالمومنين فرمود: همان طور که خدا به همه يک دفعه رزق مي دهد، يک دفعه هم به حساب همه مي رسد. اينکه مي گويند: در صراط حساب بعضي ها طول مي کشد بخاطر حسابرسي خدا نيست بلکه بخاطر حساب پس دادن ما است. به تعبيري انسان در آنجا براي تطهير نگه داشته مي شود. داريم که حسابرسي خدا در حد يک چشم بهم زدن است. امام صادق (ع) مي فرمايد: دو نفر يکي فقير و يکي پولدار را در نزد خدا مي آورند. فرد فقير مي گويد که من مال و سرمايه اي نداشته ام که خيلي بتوانم کاري بکنم. خدا دستور مي دهد او را به بهشت ببرند. فرد ثروتمند متوقف مي ماند تا پاسخ کارهاي خودش را بدهد. حتي حلال هاي خدا هم حساب و کتاب دارد. بعد از مدتي که اين فرد پولدار به بهشت مي رود به فرد فقير برخورد مي کند. فرد پولدار فرد فقير را نمي شناسد ولي فرد فقير مي گويد: حسابرسي تو چقدر طول کشيد. فرد ثروتمند مي گويد: من بخاطر قصوري که در بعضي از اموالم داشتم معطل شدم، زيرا حساب هاي من يکي يکي در جلوي من آورده مي شد. البته خدا به رحمت خودش من را بخشيد. دراينحا اين طول کشيدن مربوط به خود شخص بوده است. فرد فقير از نعمت هاي الهي در بهشت استفاده کرده بود و به شکل فعلي درآمده بود. سومين خصوصيت دقت در حسابرسي خداوند است. سوره لقمان آيه 16 ميفرمايد: اگر يک عمل خوب يا بد شما به اندازه دانه ي خردل (دانه ي فلفل ) در صخره يا آسمان پنهان باشد خدا آنرا حساب مي کند، خدا آگاه و با دقت است. آيت الله بروجردي در آخر عمرش غمگين بودند و گريه مي کردند و مي فرمودند که من دارم دست خالي مي روم. اطرافيان به ايشان مي گفتند که شما اين همه شاگرد تربيت کرده ايد واين همه اعمال ارزشمندي انجام داده ايد. ايشان فرمودند: اعمال شما بايد خالص باشد. کسي که در آنجا اعمال را حسابرسي مي کند خيلي دقيق است. امام صادق (ع) از فردي پرسيد که اين آيه که ما حساب همه چيز را داريم چطور معنا مي کني؟ فرد گفت: يعني اينکه خدا حساب ايام عمر همه ي بندگان و مخلوقات را دارد. امام فرمود: خدا حساب نفس هاي بندگانش را دارد و هر نفسي که در طاعت يا معصيت خرج بشود به دقت حساب مي شود. براي بعضي از افراد اين حسابرسي دقيق وجود ندارد. در روايت داريم: کساني که به زن و بچه هايشان سخت نمي گيرند، افرادي که در اين عالم سختگير نبوده اند، کساني که صله ي رحم انجام مي دادند، کساني که براي خانواده شان توسعه بوجود مي آوردند، کساني که در معامله مخصوصا با نزديکان سخت نمي گرفتند، خدا به اين افراد در قيامت تخفيف مي دهد. پس ما استثنايي داريم که خدا به آنها تخفيف مي دهد. اصل دقت خدا در حساب است. خدا در حساب فريب نمي خورد. اگر کسي بخواهد توجيح بکند خدا در آنجا دقت دارد. يکي اينکه خدا همه ي جهت اعمال را در نظر مي گيرد و ديگر اينکه خدا آگاه به اعمال است و فريب نمي خورد. پس خدا توجيحات را قبول نمي کند. اگر کسي بگويد که من در بالاي شهر زندگي مي کردم، خدا مثال آسيه را براي او مي آورد که او جوان بود و در خانه ي فرعون زندگي مي کرد ولي ايمانش را حفظ کرد. اگر کسي بگويد که من زيبا بودم و فريب خوردم، خدا براي مردها يوسف و براي خانم ها مريم را مثال مي زند که اينها خودشان را حفظ کردند. قرار نيست که اين امکانات و سرمايه ها باعث گناه بشود. خدا حجت غالبي بر همه دارد.
انشاء الله خدا ما را جزو کساني قرار بدهد که در حساب به آنها تخفيف مي دهد.