برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-مقابله با شيطان
89-07-11
سوال – براي مقابله با حربه هاي شيطان چکار بايد کرد ؟
پاسخ – ما بايد از شيطان و حربه هاي آن بترسيم. شيطان دشمني است که با تمام قوا به ميدان آمده است و کسي است که اطلاعاتي از درون ما دارد و مي تواند ما را خراب بکند. شيطان کسي است که مدتي درعالم بالا بوده است و راههاي آنرا مي داند و مي تواند عوامل گمراهي را ايجاد بکند. او در آخرالزمان با تمام قوا مي آيد بنابراين بايد از شيطان ترسيد. از طرفي خدا کمکي هايي در دين تعبيه کرده است و در اختياردين داران قرار داد است. ما وقتي اين کمکي ها را مي بينيم خيلي اميدوار مي شويم. ما در مقابله با شيطان کمکي هاي فراواني داريم: عقل و فطرت خداجوي و حق طلب از درون، اولياء الهي و معصومين و شاگردان آنها از، وحي و کتاب الهي از بيرون و از طرفي ملائک و الهامات خير آنها به انسان و خدا که مدافع مومنين است.
ما چون جزو امت رسول خدا هستيم، يک خصلت هايي بطور ناخودآگاه و پنهان در ما وارد شده است و ما با اين خصلت ها رشد کرده ايم و انس گرفته ايم که اينها در مقابله با شيطان خيلي موثر است. روزي پيامبر در مسجدالحرام شيطان را رنگ پريده و زار ديد. (گاهي شيطان بر پيامبران ظاهر مي شده است مخصوصا در مورد حضرت يحيي اين طور بوده است. البته هيچ کدام از وسوسه هاي شيطان اثر روي آنها نمي کرده است ولي گفتگوهايي بين آنها صورت مي گرفته است.) پيامبر پرسيد که چرا اين قدر رنگ پريده و رنجور هستي ؟ شيطان گفت: چند خصلت در امت تو مرا به جان آورده است و نمي توانم اين خلق و خوي را از آنها بگيرم. يکي اينکه وقتي به يکديگر مي رسند سلام مي کنند و سلام يکي از نام هاي خداست و هر کس که سلام کند از رنج دور مي ماند و کسي که جواب سلام را مي دهد رحمت حق شامل او مي گردد. ديگر اينکه وقتي با هم ملاقات مي کنند با هم دست مي دهند و مصافحه مي کنند و داريم تا وقتي اين دو نفر دستشان را از هم رها نکرده اند رحمت خدا شامل آنها مي شود که اين باعث تضعيف شيطان مي شود. ديگر اينکه وقت غذا خوردن و شروع کارها بسم الله الرحمن الرحيم مي گويند.
در روايت داريم کسي که بسم الله مي گويد خدا را در کار خودش شريک مي کند. مثلا اگر هنگام غذا خوردن بسم الله گفته بشود انرژي حاصل از اين غذا در خدمت اهداف شيطاني قرار نمي گيرد. ديگر اينکه وقتي سخن مي گويند انشاءالله مي گويند و به رضاي خدا راضي مي شوند. آنها زحمتهاي من را با همين ضايع مي کنند. ديگر اينکه من از صبح تا شب زحمت مي کشم تا آنها را به گناه وادار کنم ولي بعد آنها توبه مي کنند. ديگر اينکه تا نام تو را مي شنوند صلوات مي فرستند و من چون ثواب صلوات را مي دانم فرار مي کنم زيرا طاقت آن درجات را ندارم. ديگراينکه وقتي اهل بيت تو را مي بينند به آنها محبت دارند. پيامبر به حاضرين گفت که هرکس اين خصلت ها را داشته باشد، اهل بهشت است.
سوال – ما چکار کنيم که دين دار واقعي باشيم و دين خودمان را حفظ کنيم ؟
پاسخ – ما بايد عوامل ديني را تقويت بکنيم تا بتوانيم در لغزش گاهها مقاومت کنيم. نقطه قوت هايي است که دين و باورهاي ديني ما را شارژ مي کند.
براي کساني که مي خواهند مسير بندگي را طي بکنند و اين بار را درست به مقصد برسانند و سعادت دنيا و آخرت را شامل حال خودشان بکنند اولين کار اين است که آنها همت بلند داشته باشند. يعني انساني باشد که خيلي زود خسته نشود. شيطان به افرادي که منحرف هستند کاري ندارد ولي براي افرادي که مي خواهند مسير الهي را بروند دام پهن مي کند و وسوسه هايش را به سمت آنها مي برد. در قرآن داريم که شيطان مي گويد من بر صراط مستقيم مي نشينم و مانع مي شوم و فريب مي دهم. پس کساني که از صراط خارج هستند، شيطان کاري به آنها ندارد. چنين فردي بايد همت بلند داشته باشد و براي هر کاري نتيجه ي زود نخواهد. خدا و دين ما، افرادي را که همت بلند دارند دوست دارد. امام حسين (ع) مي فرمايد: خدا آن همت هاي بلند را دوست دارد و از کساني که دون همت هستند خوشش نمي آيد.
در روضه کافي داريم فردي نزد پيامبر رفت و گفت که من اهل طائف هستم. و زماني که در جاهليت مردم شما را نمي خواستند من به شما پناه دادم. پيامبر به او گفت که بخاطر زحماتي که کشيدي از ما چيزي بخواه. فرد گفت: دويست تا گوسفند و يک چوپان. پيامبر اينها را براي او تهيه کردند. پيامبر گفت که اين مرد چرا اينقدر کم همت بود؟ چرا هم آن پيرزن بني اسرائيل را نداشت ؟ پيامبر فرمود: در زمان حضرت موسي به موسي خطاب رسيد که از مصر به فلسطين برو و با خودت جنازه ي يوسف را هم ببر. موسي گفت که من نميدانم جنازه ي يوسف کجاست ؟ ندا آمد: پير زني هست که مي داند. موسي پيرزن را پيدا کرد و سوال کرد. پيرزن گفت که من مي دانم قبريوسف کجاست ولي يک شرطي دارد. ندا آمد که قبول کن. پيرزن گفت: من مي خواهم در بهشت با توهمنشين باشم. موسي متوجه شد که اين پيرزن خيلي با همت است. ما سعي کنيم در مسير الهي کم همت نباشيم. امام خميني که پانزده سال در نجف بودند هر شب به حرم اميرالمومنين مي رفتند و زيارت جامعه کبيره را مي خواندند. يک شب هوا خوب نبود وپسر بزرگايشان گفتند که امشب از همين جا به امام سلام بده. امام فرمودند: اين روحيه را از من نگير، من که مي توان به حرم بروم چرا از اينجا سلام بدهم. چرا انسان به کم قانع باشد ؟ وقتي انسان مي تواند چيز بلندتري را بدست بياورد چرا بايد به کم قانع باشد ؟ پس نکته ي اول بلند همت بودن است. نکته ي بعدي اين است که مشکل بسياري از ما ندانستن معارف ديني نيست. ما مي دانيم خدا همه جا هست ولي باز در مقابل خدا گناه مي کنيم. ما بعضي از گناهان را در مقابل بچه ي کوچک انجام نمي دهيم و حيا مي کنيم ولي در محضر خدا گناه مي کنيم.
ما همه مي دانيم مرگي در راه است و آن طرف از ما حساب مي کشند ولي جوري زندگي مي کنيم مثل اينکه مرگي در کار نيست. مشکل ما اين است که باورها و ايمان هاي ما ضعيف است. بقول آيت الله بهجت ماعلم داريم ولي علم ما اثر نمي گذارد. بين باور و عمل نسبت مستقيم است ولي انسان مي تواند علم داشته باشد ولي ايمان نداشته باشد. شيطان مي داند که خدا خالق است. داريم که شيطان مي گويد: تو من را از آتش خلق کردي و انسان را از خاک آفريدي. شيطان مي داند که قيامتي هست و از خدا خواست که تا قيامت او را مهلت بدهد و به عزت خدا قسم خورد. پس صفات خدا را هم مي دانست. اما شيطان ايمان ندارد. پس ما بايد باورهاي مان را تقويت کنيم. بعضي ها با اينکه علم شان کم بود ولي باورهاي شان زياد بود و توانستند به سعادت برسند.
اگر ما همان دانسته هاي ديني کم خود را باور بکنيم و به آن تسليم باشيم و بر آن عمل کنيم کافي است. اگر يک آيه ي قرآن بر جان انسانها بنشيند او را به رشدها مي رساند. فردي نزد پيامبر به مسجد آمد و گفت که من مي خواهم قرآن ياد بگيرم. پيامبر به يکي از اصحاب گفت که به او قرآن ياد بده. چند دقيقه بعد آن فرد از مسجد بيرون رفت و صحابي پيش پيامبر آمد. گفت: اين شاگرد خيلي کم حوصله بود. با خواندن چند آيه کوچک او بلند شد و رفت. من سوره ي زلزال را با او کار کردم. وقتي به آيه آخر رسيدم که اگر کسي يک ذره کار خوب انجام بدهد آنرا خواهد ديد و اگر کسي به اندازه ي ذره اي کار بد انجام بدهد آنرا خواهد ديد. او بلند شد و رفت. پيامبر فرمود: او فقيه رفت. او به يک عمق رسيد. يک آيه در جان او شکوفا شد. پس ما بايد باورهاي مان را تقويت کنيم.
سوال – چه عواملي مي تواند باورهاي ما را تقويت بکند؟
پاسخ – يکي ازعوامل مهم که باعث تقويت باورهاي ديني ما مي شود نماز است. در روايات و قرآن هم به نماز تاکيد شده است. بيشترين تاکيد قرآن در اعمال عبادي بر نماز است. داريم: نماز معراج مومن است، نماز وسيله ي قرب به خداوند متعال است، نماز جلوي فحشا و منکرات را مي گيرد. سيد بحرالعلوم مي فرمايد که من اين اثر نماز را بالاتر از اثر عروج مي دانم. اينکه نماز جلوي فحشا و منکر را مي گيرد يعني انسان را به درجه ي عصمت است. نماز ستون دين است. اين آثاري است که براي نماز گفته شده است. ما در اذان به نماز خير العمل ( بهترين عمل )مي گوييم. نماز انسان را به خضوع و خشوع مي رساند. همسر امام صادق (ع) نقل مي کند زماني که امام داشتند از دنيا مي رفتند، فرمودند: شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمارد نمي رسد. سبک شمردن نماز يعني اينکه گاهي نماز را بخواند و گاهي نخواند يا عادت دارد که در اول وقت به نماز بي توجهي کند. يک وقت انسان به خواندن نماز در اول وقت مقيد است و يکي دوبار عذر دارد. يک وقت انسان نسبت به نماز اول وقت خواندن بي توجه است. اين درجه اي از سبک شمردن نماز است که قرآن آنرا سرزنش کرده است. اين افراد نماز مي خوانند ولي نسبت به نماز سهل انگار هستند، صلاتهم ساهون. نمازي که قرآن مي گويد همان نمازي است که آن آثار را دارد.
يعني نمازي که روح دارد، حضور قلب دارد و اين يک نماز واقعي است و انسان را از فحشا و منکر باز مي دارد. چنين نمازي سنگين است. پس نماز ظاهري سنگين نيست. ما يک صورت نماز داريم که انسان را بالا نمي برد البته همين نماز با بي نمازي خيلي فرق مي کند. کسي که نماز نمي خواند در قيامت عقاب مي شود و شفاعت اهل بيت به آنها نمي رسد. حتي ظاهر نماز هم ارزشمند است. اگر انسان بخواهد درجاتي بدست بيارود بايدهمت بلندتري داشته باشد و نمازش را با روحش انجام بدهد. متدينين از اين استاد پنج وقت يعني نماز استفاده کنند. ما همه دنبال استاد مي گرديم. استادي که باعث رشد و تقرب شما مي شود همين نماز است. اما بشرط اينکه بتوانيم اين نماز را با حضور قلب انجام بدهيم.
سوال - براي حضور قلب در نماز بايد چکار کرد؟
پاسخ – يکي از چيزهايي که انسان را به حضور قلب مي کشاند خواندن نماز در اول وقت است. اين کار يعني اينکه من نماز را مهم مي دانم. مرحوم ملکي تبريزي در کتاب اسرارالصلاة دارد: اگر کسي نمازش را در اول وقت بخواند ملائک براي نماز صبح او را صدا مي کنند. ايشان قسم مي خورند که عده اي صداي آن ملک را شنيده اند که احتمالا ايشان خودشان بوده اند که صداي ملک را شنيده اند. رعايت کردن آداب ظاهر نماز باعث حضور قلب مي شود مثل نماز خواندن در مسجد، جماعت خواندن، پاکيزگي و طهارت را رعايت کردن، انگشتر دست کردن وعطر زدن.