برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-قيامت
90-07-17
در عين حال که همه ي ما ايرانيان ائمه را از جان خود بيشتر دوست داريم، اما همگي يک حس خاصي نسبت به امام غريب داريم. يک تعلق بيشتر نسبت به آن بزرگوار در خود حس مي کنيم. نه تنها به اين خاطر که قبر بزرگوار ايشان در ايران است و هرگاه که دل ما مي گيرد از دور و نزديک به ايشان سلام مي کنيم. بلکه شايد به اين خاطر باشد که آمدن امام رضا (ع) به ايران باعث شد که ايران پايگاه اهل بيت شود. درست است که قبل از ورود ايشان نيز در برخي از مناطق دوستداران و شيعيان ايشان بودند. اما به دنبال آمدن ايشان و امام زاده هاي با عظمت مانند حضرت معصومه (س) که با کاروان از غرب ايران وارد شدند و حضرت شاه چراغ که با کاروان بزرگي از جنوب ايران وارد شدند، هر نقطه اي از ايران مرکزي شد براي توسل به اهل بيت. منشأ اين تحول بزرگ و پايگاهي که در ايران زده شده امام رضا (ع) است. بهتر است ما امروز يک هديه اي به امام رضا(ع) بدهيم. اين هديه يک عمل صالح باشد که مطمئن هستيم امام دوست دارند. حتي مي تواند همين چند رکعت نماز روز يک شنبه ي ذي القعده باشد. اين نماز با فضيلتي است که هر يکشنبه مي توان آن را بجا آورد. مي تواند تلاوت چند آيه از قرآن و هديه ي آن به روح با عظمت امام رضا (ع) باشد. حتي مي توانيم امروز يک سلام به زبان خود به امام رضا(ع) بکنند. اين سلام قطعاً به امام رضا(ع) مي رسد و جواب آن حتمي است. اين جواب مي تواند يک دعاي مستجاب باشد. در هر حال ائمه (ع) غيور و جوانمرد هستند. اگر کسي به آنها هديه بدهد، خود را مديون نکرده و جبران مي کنند. روزي خدمتکار امام حسن (ع) يک شاخه ي گل به او داد. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستي. آن فرد گفت با همين يک شاخه گل. امام حسن (ع) فرمود: اين ادب قرآن است که خدا به ما فرمود اگر کسي به شما خوبي کرد، تلافي به احسن بکنيد. امام رضا (ع) بسيار رئوف هستند. در جايي مأمون که دشمن ايشان بود از ايشان در خواست کرد که من از يکي از همسران خود فرزند مي خواهم اما او بچه دار نمي شود، شما دراين خصوص دعا بفرماييد. امام رضا(ع) فرمودند: به دنيا خواهد آورد. چند ماه گذشت و فرزند مأمون در دست او بود. الان در دفتري که در آستان قدس است نام شفا يافتگان نوشته شده است. بسياري از اقليت هاي مذهبي و از کساني که شيعه نيستند در بين اين افراد است. اسامي آنها به صورت مستند با اسم و عنوان ثبت است. اينکه ما امروز به حضرت سلام کنيم و ايشان ما را دعا کند کافي است. خوشا به حال کسي که بداند از امام رضا (ع) چه چيزي بخواهد. توصيه ي ما اين است که اولين چيزي که از امام رضا (ع) مي خواهيم خود ايشان باشد. اگر به خود ايشان بسپاريم، ايشان مي داند که چه کاري بکند. يک کسي گفت اي امام رضا(ع) به اندازه ي کرم خود به ما بده. فرمود: نمي توانم. اين کار در امکان من نيست. چون اگر ايشان بخواهد به اندازه ي کرم خود بدهد، کل دنيا را بدهد باز هم کم است. کرم امام رضا(ع) مقدم کرم الهي است و ما ظرفيت آن را نداريم. آن فرد گفت: پس امام رضا (ع) به ندازه ي کرم من به من بده. امام رضا(ع) دويست دينار به او داد.
سوال – بعضي از افراد مي گويند که اگر ما براي حضرت عزرائيل (ع) نماز يا کار خيري هديه کنيم، قبض روح ما آسان تر مي شود. آيا صحت دارد يا خير؟
پاسخ – من هم اين مسئله را در جاهايي شنيده ام. در واقع يعني يک جوري باب دوستي را با حضرت عزرائيل (ع) باز کنيد که او هم مراعات کند. حضرت عزرائيل (ع) ملک مقرب الهي است و عقل محض است. هيچ جهالت و خطايي در او وجود ندارد. به تعبير قرآن هيچ عصيان و معصيت الهي ايشان ندارد. هرکدام از ملائک يک حدي دارند که نه بالاتر مي روند و نه پايين تر مي آيند. اين تعبير قرآن از زبان ملائک است که هيچ ملکي نيست مگر اينکه مقام او معلوم است. بنابراين هداياي ما زياد به درد آنها نمي خورد. اينطور نيست که بتواند او را ارتقاء مقام داده و يا کمبودي را از او جبران کند. من در روايات اين مسئله را که هديه به حضرت عزرائيل (ع) بکنيد نديده ام. اما يک چيزي است که به درد ما مي خورد و در روايات هم آمده، آن هم سلام و درود به ملائکه است. در دعاي سوم صحيفه ي سجاديه نحوه ي درود و سلام به ملائکه فرستادن و اينگونه ارتباط برقرار کردن با آنها را به ما ياد داده است. البته اين سلام و درود و رفاقت باعث نمي شود که او براي ما استثناء قائل شود. او به عدل الهي و همانگونه که بايد، قبض روح مي کند. اين سلام و درود و ارتباط باعث مي شود که ما با عالم ملکوت انس بگيريم. اين انس با عالم ملکوت و توجه بيشتر براي لحظه ي مرگ خيلي موثر است. پيامبر اکرم (ص) فرمود: شبي که من را به معراج بردند، ملکي را ديدم که به چپ و راست توجهي نداشت. و فقط متوجه کار خود بود. ازجبرائيل پرسيدم که او کيست؟ گفت ملک الموت است و مشغول قبض روح مي باشد. خواستم با او صحبت کنم. نزد او رفته و پرسيدم آيا همه ي انسان ها را تو قبض مي کني؟ گفت بله. چون ملائک زيردست حضرت عزرائيل (ع) هم به دستور او کار مي کنند. پيامبر فرمود: گفتم همه جا حاضر هستي؟ گفت بله. دنيا نزد من مانند سکه اي است در دست کسي که هرطرف بخواهد آن را مي گرداند و مي بيند. هيچ خانه اي در دنيا نيست مگر آنکه روزي پنج بار من داخل آن بشوم. در برخي از روايات ديگر آمده که هنگام نماز حضرت عزرائيل سرکشي مي کند. وقتي که يکي از اهل خانه را قبض روح کردم و بقيه گريه مي کنند. به آنها مي گويم براي چه کسي گريه مي کنيد؟ بخدا قسم عمر او به پايان رسيده بود و تمام روزي خود را از دنيا دريافت کرده بود. پرودگارش او را فراخواند و او دعوت حق را لبيک گفت. اگر مي خواهيد گريه کنيد براي خود گريه کنيد، که يک چنين روزي را شما هم در پيش خواهيد داشت. من مکرر به شما سرزده و زماني که اجل يکي از شما فرا برسد شما را قبض روح مي کنم. اين پيام حضرت عزرائيل (ع) بود که به هرخانه اي سرکشي مي کند. انشاء الله ما اين پيام را بگيريم.
سوال – از صحبت هاي شما اينگونه بر مي آيد که کساني که در بهشت برزخي هستند در قيامت هم در بهشت خواهند بود. آيا کساني که در جهنم برزخي هستند در قيامت هم در جهنم خواهند بود؟ اگر کسي بهشتي بودن خود را در برزخ فهميده باشد، ديگر ترسي از حساب و کتاب قيامت که اين همه در کتاب ها و روايات به آنها تأکيد شده نخواهد داشت؟
پاسخ – در سيرآخرتي که ما طي مي کنيم، منزل به منزل عوالم را مي گذرانيم. يکي از آن مراحل و عوالم عالم برزخ است. اين عالم برزخ يکي از مراحل سير است. بهشت و جهنم برزخي جاويد نيست. بهشت و جهنمي که اگر کسي وارد آن شود ديگر بيرون نمي آيد مربوط به قيامت است. چون برزخ يک منزل از منازل سير است، پس بهشت و جهنم آن هم موقت است. در برزخ عمدتاً از عقايد و افکار سوال مي شود، اگر کسي نتوانست به اين سوالات پاسخ دهد وارد جهنم مي شود. اين سوالات پرسيده مي شود که مشخص شود مسير فرد از همان ابتدا مسير رحمت است يا مسير غضب. از برخي از کليات اعمال هم پرسيده مي شود اما اصلي ترين سوالات از افکار است که اساس شخصيت انسان را شکل مي دهد. اگر کسي در برزخ وارد جهنم شد به اين معنا نيست که اين جهنم خلود داشته باشد تا آخر. ممکن است يک زماني را در جهنم باشد. يا اگر در کل برزخ در جهنم باشد به مقداري است که تطهير شود. برخي از افراد بخاطر سختي هايي که در دنيا داشته اند، برخي در زمان گرفتن روح، برخي هنگام سوال و فشار قبر پاک شده اند. برخي نيز ممکن است جهنم برزخي شامل حال آنها شود. اما به اين معنا نيست که هرکس وارد جهنم برزخي شد، تا آخر در جهنم است. حتي کسي هم که در برزخ در بهشت است به اين معنا نيست که در قيامت هم در بهشت باشد. البته يک پاکي و صلاحيتي را داشته که وارد بهشت برزخي شده است. اما در قيامت از او در خصوص جزئيات سوال مي کنند. ممکن است در قيامت او کم بياورد. حداقل نگراني او مي تواند اين باشد که در برخي از مواقف محشر توقف داشته باشد. معناي آن اين نيست که جهنمي باشد اما آن توقف ها سخت است. يا در برخي از روايات داريم که کساني که مومن هم بوده و اهل ولايت باشند، ممکن است در قيامت يک شعاع هايي از جهنم و سختي هاي آن را ببيند. البته نه آن جهنمي که کفار و کساني که اهل لجاجت با خدا بودند مي چشند. ما در قرآن داريم که همه وارد جهنم مي شوند. چون صراطي که افراد بايد از آن عبور کنند از روي جهنم مي گذرد. صراط در متن جهنم است نه پلي بر روي جهنم. از پيامبر (ص) پرسيدند که آيا شما هم عبور مي کنيد. فرمود: بله من هم عبور مي کنم. بعضي از افراد رد مي شوند در حالي که سرد است. برخي مانند برق عبور مي کنند. در روايت داريم که برخي افتان و خيزان عبور مي کنند. صراط مستقيمي که اين افراد در دنيا طي کرده اند باعث شده که بتوانند از صراط عبور کنند اما گاهي اوقات اين افتان و خيزان باعث مي شود که يک شعاع هايي از جهنم را بچشند. بنابراين اگر کسي در بهشت برزخي بود به اين معنا نيست که ديگر کار تمام است. اين يک مرحله اي است که فرد مي چشد و لذت مي برد. اما هنوز کارتمام نشده است. مثلاً اگر شما در مرحله ي اول مسابقه برنده شديد. چه بسا که براي شما يک جايزه هم در نظر گرفته باشند. اما هنوز دورهاي بعدي مسابقه باقي مانده است. درست است که اگر کسي در بهشت برزخ بود، هيچگاه وارد جهنم اهل کفر نخواهد شد. اما ممکن است در آنجا سختي هايي داشته باشد. کسي هم که در جهنم برزخ است، ممکن است پاک شود. اما در عين حال ممکن است در قيامت هم دچار جهنم شود. بنابراين هيچ چيزي قطعي نيست. در روايتي از اميرالمومنين (ع) داريم که در زماني که همه چيز را حسابرسي مي کنند حتي حلال هم حساب و کتاب دارد. اگر کسي حلال هاي زيادي دور خود جمع کرده باشد اين حسابرسي طول مي کشد. اين طول کشيدن سخت است.
سوال – در خصوص آيات 14 تا 22 سوره ي نمل توضيح بفرماييد.
پاسخ – حضرت سليمان لشکر عجيبي داشت. لشکريان او هم از انسان ها، هم از جن و هم از برخي از پرندگان بودند. قرآن ذکر کرده که ايشان راه صحبت کردن با حيوانات را کاملاً مي دانست. حضرت سليمان ديد که در اين لشکر عظيم هدهد نيست. هدهد در اين لشکر کارهاي ويژه اي مي کرد. گفت چرا من هدهد را نمي بينم. آيا در بين شما است و من نمي بينم يا او غايب است. نکته اينجا است که حضرت سليمان وقتي به يک عيب و کمبودي برخورد کردند اول از همه آن عيب و نقص را در خود ديدند. يعني ابتدا عيب را در ديگران جستجو نمي کنند بلکه اول در خود جستجو مي کنند. اين مسئله مکرر در قرآن ذکر شده که انبياء الهي اينگونه بودند. مثلاً حضرت يونس وقتي که در شکم نهنگ به عنوان يک تنبيه قرار مي گيرد، فوراً مي گويد که اي خدا من اشتباه کردم. حضرت آدم و حوا وقتي که از بهشت رانده شدند گفتند که پروردگارا ما اشتباه کرديم. اما زماني که شيطان از بهشت بيرون شد فوراً گفت که تو من را گول زدي. با اينکه ضعف با خود او بود و تکبر داشت اما تقصير را به گردن نگرفت. اين درس بزرگي است که اگر با ضعفي برخورد کرديم، ابتدا عيب را در خود جستجو کنيم.
سوال – من فرزند خردسال خود را در اثر سرطان خون از دست دادم. سوالات و نگراني هاي زيادي در خصوص چگونگي وضعيت او در برزخ دارم. بسيار نگران هستم که او فرصت زيادي براي درک معنويات و رشد معنوي نداشت. او حتي نمي دانست که مرگ چيست و فرصت آماده شدن را هم نداشت.
پاسخ – دررابطه با اطفال مومنين به يک صورت برخورد مي شود و در رابطه با اطفال مشرکين که قبل از بلوغ از دنيا رفته اند به گونه ي ديگري برخورد مي شود. مومنين يعني کساني که به خدا، پيامبر و دين ايمان و اعتقاد دارند. البته ممکن هم است که اشتباهاتي هم داشته باشند. يعني همين مومنين معمولي. در روايت داريم که اين کودکان به احترام پدر و مادرشان در دامن حضرت ابراهيم (ع) و همسر ايشان ساره تربيت شده و رشد معرفتي به آنها داده مي شود. حتي آن اطفالي که سقط شده اند در روايت داريم که دم در بهشت مي ايستند ومي گويند که ما وارد نمي شويم تا پدر و مادر ما بيايند. يعني به جبران آن کوتاهي که در دنيا در حق او شده، يک شفاعت به او داده مي شود. پيامبر مي فرمايد ک در معراج به پيرمردي برخورد کردم که در اطراف او کودکاني بودند. از جبرائيل (ع) پرسيدم اين پيرمرد کيست؟ گفت اين پدر تو ابراهيم است. گفتم اين اطفال چه کساني هستند. گفت اينها کساني هستند که ابراهيم آنها را تغذيه کرده و رشد مي دهد. درروايت ديگري از امام صادق (ع) داريم که فرمود: مادر ما زهراي اطهر فرزندان شيعيان را تربيت مي کند. اين مسئله با قبلي منافاتي ندارد. شايد اين مربوط به مومنيني است که درجه ي بالاتري دارند. بنابراين به احترام مقام پدر و مادرشان، حضرت زهرا(س) از ايشان پذيرايي ويژه مي کند. در قرآن آمده که اين کودکان بعداً که قيامت برپا شد و آمادگي پيدا کردند با پدر و مادر صالح خود همراه مي شوند. اين کودکان گناهي نکرده اند که کمبود ها ونقصان هاي آنها با خيرات و مبرات جبران شود. البته براي ارتقاء درجه به هر انساني مي توان هديه کرد. اما از اين جهت که رفع عذابي از آنها صورت بگيرد، ضرورتي براي خيرات وجود ندارد. اين خيرات براي افراد بالغ بسيار لازم است و آنها به آن نيازمند هستند. در قرآن سوره ي رعد آيه ي بيست و سه آمده که اين کودکان با پدر و مادرهاي خود در قيامت جمع هستند. اما درخصوص اطفال مشرکين، چون پدر و مادر آنها مشرک بوده اند، اگر به آنها ملحق شوند نفعي به حالشان نخواهد داشت. امام مجتبي (ع) در روايتي فرمود: اين کودکان گناهي ندارند که به جهنم روند. از طرفي عمل صالحي هم ندارند که به بهشت بروند. از طرفي به پاس احترام پدر و مادر نزد حضرت ابراهيم و حضرت زهرا (س) هم نمي روند. اين افراد خدمتکاران افراد بهشتي مي شوند. اينها نوجواناني هستند که هميشه در نوجواني و نشاط باقي مانده و به بهشتيان خدمت مي کنند. و از اين خدمت کمال لذت را مي برند.
سوال – من و همسرم خيلي يکديگر را دوست داريم و يکي از آرزوهاي ما اين است که پس از مرگ باز هم در کنار هم باشيم. در دنيا چکار کنيم که به اين آرزوي خود برسيم؟
پاسخ – اگر در اين دنيا صالح باشند، در آخرت صالحين در کنار هم جمع شده و از بالاترين لذت هاي بهشت اين است که افراد با همسر خود باشند. در روايت داريم که لذتي که بهشتيان از همسران خود مي برند از خورد و خوراک نمي برند. به اين خاطر که نيازي که انسان به انيس و مونس دارد بيشتراز خورد و خوراک است. با اينکه لذتي که خورد وخوراک آنجا دارد با اين دنيا قابل مقايسه نيست. اما با اين وجود لذتي که از جمع شدن با همسران و يا پدر و مادر و فرزندان خود مي برند با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. در روايت است که زيبايي همسران به قدري خيره کننده خواهد بود که حورالعين تعجب مي کنند. در قرآن در سوره ي الرحمان داريم که زنان دنيايي بخاطر اعمال نيکي که در اين دنيا انجام داده اند از هر جهت حسن و زيبايي پيدا مي کنند. نور نماز و نور معرفت و حجاب در چهره ي حورالعين وجود ندارد. بايد در اين دنيا همسران صالح باشند که بتوانند در آن دنيا به هم برسند.
سوال - آيا آرزوي مرگ کردن گناه است و آيا خداوند اين آرزو را برآورده مي کند؟ من گرفتاري هاي زيادي در زندگي دارم که مي خواهم اگر اشکالي نداشته باشد در دعاهاي خود آرزوي مرگ بکنم.
پاسخ – در عين حال که در روايات و آيات قرآن است که مومن بايد مشتاق لقاي الهي باشد، اما آرزوي مرگ نداريم. در وسائل الشيعه جلد دو از رسول خدا نقل شده که يک شخصي در نزد ايشان از مشکلات دنيا شکايت کرده وآرزوي مرگ مي کرد. پيامبر به ايشان فرمود: آرزوي مرگ نکن. اگر آدم خوبي باشي با بودن در دنيا خوبي هاي تو بيشتر مي شود. اگر آدم گناه کاري هم باشي مي تواني فرصت پيدا کرده و گناهان خود را جبران کني. تنها سرمايه، عمر تو است. چرا درخواست مي کني که اين فرصت از تو گرفته شود. اين يک فرصت است. درست است که سختي هايي دارد اما با همين سختي ها است که شما مراتب را طي مي کنيد. جاي توشه جمع کردن و يا جبران بدي همينجا است. اين تنها فرصت است و فرصت ديگري هم نيست. زماني مي رسد که ما محتاج گفتن يک لااله الا الله باشيم. محتاج فرصت يک استغفرالله بشويم اما به ما نمي دهند. شاگرد برادر مرحوم علامه طباطبايي با افلاطون ارتباط برقرار کرده بود. افلاطون به او گفته بود ما محتاج يک لااله الا الله هستيم. خوش بحال شما قدر آن را بدانيد. شخصي به نام شعيب نزد امام صادق (ع) آمد و گفت ما کلامي را از ابوذر شنيديم به اين مفهوم که ايشان گفته من سه چيز را دوست دارم که مردم آنها را دوست ندارند. مرگ، فقر و بلا. امام صادق (ع) فرمود مقصود ابوذر آن چيزي نيست که تو فهميده اي. مقصود او اين است که مرگ در طاعت خدا را بيشتراز زندگي در معصيت دوست دارم. بلاي در طاعت خدا را بيشتر از سلامتي در معصيت دوست دارم. وفقر در طاعت خدا را بيشتر از ثروت در معصيت دوست دارم. بنابراين نه اينکه بيشتر دوست دارم که آرزوي مرگ بکنم. پيامبر اکرم (ص) فرمود که سعادت مرد طول عمر است. طول عمر در طاعت خدا است. لذا ما هيچ جايي درخواست مرگ نداريم. فقط در روايات است که در دو جا درخواست مرگ شده است. يک – درخواست شهادت است. چون اين مرگ يک نوع جهش است. شما مي خواهيد در دنيا بمانيد که کار کنيد. بالاترين کار شهادت است. پيامبر (ص) فرمود: بالاي هر خوبي يک خوبي است تا جايي که فرد در راه خدا به شهادت برسد. بالاتراز آن ديگر خوبي نيست. حضرت زهرا (س) در دعاي خود داشتند که خدايا وفات من را زودتر برسان. چون وفات ايشان شهادت در راه خدا بود. دومين مرگ نيز در مورد کسي است که عمر و زندگي او مرتع و چراگاه شيطان باشد. يعني هيچ خيري نداشته و فقط شيطان از او استفاده کند. براي معاويه، صدام و امثال يزيد هر روز زودتر از اين دنيا بروند به نفع آنها است. در دعاي مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) فرمود که خدايا به من طول عمر بده تا زماني که در راه تو باشم. اما زماني که عمر من مرتع و چراگاه شيطان شد که او از من استفاده کند من را قبض روح کن.
سوال - درخصوص امام رضا(ع) توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اواخر کتاب اخبارالرضا از شيخ صدوق داريم که يکي از صالحان، پيامبراکرم (ص) را در خواب ديد. سوال کرد يا رسول الله من مي خواهم به زيارت برخي از اولاد شما بروم، به کجا بروم. پيامبر فرمود: برخي از اولاد من مقتول با شمشير، در عالم ديگر به سمت من آمده اند. برخي مسموم شده و به سمت من آمدند. گفت يا رسول الله مي دانم که فرزندان شما اينطور شدند، اما من به زيارت کداميک بروم؟ پيامبر فرمود: به زيارت کسي برو که در جوار شما است. آن شخص گفت رضا را مي گوييد. پيامبر سه بار فرمود: بگو درود خدا بر او. در روايت است که پيامبر (ص) فرمود پاره ي تن من در خراسان دفن مي شود. اگرکسي او را زيارت کند دو اثر مي گيرد. اگر کسي گرفتاري داشته باشد، گرفتاري او برطرف مي شود. گنه کاري آنجا نمي رود مگر دست عنايت خدا او را پاک مي کند. امام رضا(ع) فرمود: سه جاي قيامت است که هولناک ترين جا است. کساني که به زيارت من مي آيند در آنجا من به بازديد آنها مي آيم. مرحوم شيخ مرتضي حائري عاشق امام رضا(ع) بود. ايشان وقتي از کسي مي پرسيد که اهل کجا هستيد و او مي گفت مشهد، گريه مي کرد. مي گفت که ما چهارده معصوم را در امام رضا(ع) خلاصه کرده ايم. مي فرمود: هرکسي يک ذخيره اي در دنيا دارد و ذخيره ي من زيارت امام رضا(ع) است. در عمر خود هفتاد بار به سختي به زيارت امام رضا(ع) رفت. آخرين باري که رفت امام رضا(ع) به او گفت که ديگر تو نيا نوبت ما است. فهميد که زيارت وداع است. آن کسي که همراه ايشان بود مي گفت که زماني که ايشان وارد حرم مي شد ومي خواست خداحافظي کند، دوباره باز مي گشت. يعني نمي توانست دل بکند. گفتمش سير ببينم مگر از دل برود، آنچنان جاي گرفته است که مشکل برود. بعد از مرگ يکي از صالحين و شاگردانش او را در خواب ديد. گفت من آرزو دارم که من را به دنيا بازگردانند تا بتوانم دوباره به زيارت امام رضا بروم. چون به تعداد دفعاتي که من رفته ام آقا به بازديد من آمده و يا خواهد آمد. آقاي مرعشي نجفي با ايشان عهد بسته بود که هرکس زودتر از دنيا برود خبر بدهد. چون ايشان زودتر از دنيا رفت در حالتي به آقاي مرعشي نجفي گفت وقتي از دنيا رفتم دو ملک به سراغ من آمدند. به حدي ترسيدم که تا به حال اينقدر نترسيده بودم. ديدم يک صداي زيبايي از پشت سر مي گويد نترس. اين صدا نزديک شد و با نزديک شدن اين صدا اين دو ملک رفتند. وقتي که صدا نزديک شد ديدم که يک آقايي است او را نشناختم. گفت ترسيدي. گفتم آقا در عمرم اينقدر نترسيده بودم. فرمود ديگر باتو کاري ندارند. گفتم شما چه کسي هستيد. گفت اين يک بار بازديد تو است، شصت و نه بار ديگر طلب داري. فهميدم امام رضا (ع) است. از دور و نزديک ايشان را زيارت کنيد.