برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين عالي
ارتباط با اموات
90-07-03
تيغ مردان خورشيد در مشت کورسوي شب تيره را کشت، يک زبان زندگي يک زبان مرگ ذوالفقاري سخنگوي در پشت، قومي از زخم و خون نسل در نسل از تبار جنون پشت در پشت، سوزشان آتش تور موسي داغشان مهر محراب زردشت، کوله بر پشت و سجاده در پيش جاده در پيش رو جاده در پشت، مهر پايان مرداب در دست حکم آغاز طوفان در انگشت،
سوال- در خصوص ارتباط اموات با قبورشان و ارتباط آنها با زائرين قبور توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – چهارمين بخشي که نوع ارتباط اموات با عالم دنيا است ارتباط با قبور خاکي و زائرين قبر آنها است. درست است که وقتي شخصي از دنيا مي رود ارتباط تدبيري روح او با بدن قطع مي شود. يعني ديگر روح، بدن را مديريت نمي کند. و کنترل يک بدن سبکي به نام بدن برزخي و مثالي را به عهده مي گيرد اما چون سال ها با بدن خود بوده و با آن انس گرفته است بعد از مرگ نيز انس و علاقه ي او با اين بدن برقرار است. به بدن خود و قبري که اين بدن در آن مدفون است توجه و علاقه دارد و به قبرها و بدن هاي ديگر کاري ندارد. بخصوص در ساعات و روزهاي اوليه ي پس از مرگ، با اينکه روح از بدن جدا شده و در برزخ است اما آنقدر توجه و علاقه به آن دارد که اگر اين بدن را حرکت بدهند و تشييع کنند، غسل بدهند و آنرا در داخل قبر قرار بدهند هنوز حس مي کند که داخل بدن است و فکر مي کند که اين وقايعي که براي بدن اتفاق افتاده، در واقع براي خود او اتفاق افتاده است. همه ي ما در خواب اين مسئله را چشيده ايم. يک زماني است که ما نمي دانيم خواب هستيم و بدن گوشتي ما زير لحاف است و با بدن سبک ديگري در خواب حرکت مي کنيم. اما اين مسئله را نمي دانيم و فکر مي کنيم که هنوز در بيداري هستيم. لذا اگر از يک بلندي بيفتيم فکر مي کنيم که اگر به زمين بخوريم متلاشي مي شويم. در عين حال آن بدني که در خواب است اگر زمين هم بخورد هيچ اتفاقي نمي افتد. اما چون روح به آن بدن گوشتي علاقه دارد فکر مي کند در خواب نيز همان است. اين اشتباه براي او رخ مي دهد. يک مرتبه فرياد زده و از خواب بيدار مي شود و تازه متوجه مي شود که کابوس مي بيند. بخاطر شدت انس و علاقه، اين اشتباهات رخ مي دهد. شخصي هم که از دنيا رفته چون به شدت با بدن مادي خود علاقه و انس پيدا کرده است در آن ساعات و روزهاي اوليه که با عالم برزخ را نيافته و با بدن برزخي خود انس نگرفته است، هنوز گمان مي کند با بدن خاکي است و چيزهايي که به سر آن بدن مي آيد فکر مي کند براي خود او اتفاق مي افتد. زماني که بدن را به حفره ي خاکي مي برند فکر مي کند که جاي زندگي او اينجا است. در حالي که محل زندگي او برزخ است. اما چون با بدن ارتباط شديدي دارد به اين صورت است. يک مدت که از ساعات و روزهاي اوليه ي مرگ بگذرد و آرام آرام با آن عالم و بدن برزخي انس پيدا کند، ديگر آن شدت و علاقه ي او با اين بدن مادي و خاکي کم مي شود. اما هيچگاه به طور کلي قطع نمي شود. حتي اگر سالها پس از مرگ بدن او در قبر بپوسد باز هم به آن ذرات بدن، انس و علاقه و توجه دارد. با توجه به اين مطلب اگر از ما بپرسند بهترين و نزديک ترين راه ارتباط با اموات کجا است ؟ مي گوييم کنار قبر آنها. چون اموات به قبر توجه دارند. بهترين و نزديک ترين جاي ارتباط با اموات جايي است که کنار جسم آنها است. اين ميت از عالم برزخ هنوز به آن توجه و عنايت دارد. به همين جهت در دستورات ديني ما توصيه شده براي زيارت اهل قبور، هديه دادن، دعا، استغفار و قرآن خواندن به کنار قبر آنها برويد با اينکه مي توان از راه دور قرآن بخوانيم و براي آنها هديه کنيم. اين مسئله نيز به آنها مي رسد اما بر سر مزار خصوصيت بيشتري دارد. چون نزديک تر است و راحت تر ارتباط برقرار مي شود. توجه اوليه ي اموات در عالم دنيا به آن مکان است. لذا اگر در آن مکان باشد سُرور زيادي براي آنها ايجاد مي شود. محمد بن مسلم از ياران بسيار خوب امام صادق (ع) از حضرت مي پرسد: آيا وقتي ما به زيارت اهل قبور مي رويم آنها متوجه مي شوند؟ امام صادق (ع) مي فرمايند: به خدا قسم بله. هم مي فهمند که شما رفته ايد و هم خوشحال مي شوند و با شما انس مي گيرند. در روايت ديگري داريم که وقتي زائر قبر اموات مي رود، يک مقدار ترس و وحشت به آنها دست مي دهد. و از تنهايي دل آنها مي گيرد. بنابراين کنار قبر رفتن اين خصوصيت را دارد. چون نگاه شخص متوفي در عالم برزخ هنوز به اين جسم و قبري که محل جسم او است برقرار است. به خاطر همين ارتباط و علاقه اي که اموات با جسم خود دارند، گفته شده که بعد از مرگ به بدن احترام بگذاريد. فکر نکنيم که شخص از دنيا رفته و هرکاري مي خواهيم با بدن انجام دهيم. گفته شده که هنگام دفن، شخص را در محل آلوده دفن نکنيد. چون ارتباط روح و علاقه و توجه او با بدن هنوز برقرار است. اين احترام به بدن در واقع احترام به روح است. نبش قبر حرام است به اين خاطر که روح اذيت مي شود از اينکه مي بيند به او بي احترامي مي شود. همانطور که وقتي شخص زنده است اگر به او بي احترامي شود ناراحت مي شود. در آنجا نيز که چون هنوز علاقه ي روح به بدن وجود دارد بي احترامي به بدن در واقع بي احترامي به آن شخص مومن است. به همين خاطر است که در خصوص زيارت ائمه (ع) گفته اند که چه زيارت از دور و چه سلام دادن از نزديک هر دو خوب است اما زيارت از نزديک افضل است. چون ائمه به جسم مطهر خود و قبري که جسم در آن قرار دارد عنايت دارند. فضاي آن مکان فضاي عنايت و توجه اهل بيت و يک فضاي معنوي ويژه است. از اين جهت گفته هرچقدر به کنار قبر آنها براي زيارت برويد بهتر است. به همين دليل است که گفته اند وقتي که کسي از دنيا رفت اگر امکان دارد در حرم هاي مطهر معصومين و نزديک قبور آنها دفن کنيد. چون وقتي که معصوم به قبر خود عنايت دارد، آن محوطه يک معنويت خاص دارد. البته آن جسمي را که به اماکن مقدسه مي برند بايد يک صلاحيت حداقلي داشته باشد که بتواند از آن فضاي معنوي که عنايت معصوم به جسم خود است بهره مند شود. به همين دليل توجه روح به جسم است که برخي از بدن ها بعد از مرگ پوسيده نمي شود. برخي از روح هاي پاک و مطهر وقتي که از دنيا مي روند، خدا به احترام آن توجهي که آنها به بدن خود دارند بدن را نگاه مي دارد. به عبارت ديگر آن روح مطهر و پاک، با اجازه ي خداوند و با توجه به اين بدن، کاري مي کند که بدن پوسيده نشود. اين مسئله فقط در مورد انسان هاي خاص اتفاق مي افتد و براي همه نيست. فقط در مورد کساني که روح هاي بسيار قوي و پاکي دارند. چون به بدن خود توجه دارند به اذن پرودگار با اين توجه کاري مي کنند که بدن پوسيده نشود. لذا بدن اولياي الهي هيچگاه نمي پوسد. بدن برخي از بندگان خوب خدا غير از معصومين نيز به اين صورت است. مرحوم ابن بابويه شيخ صدوق که در همين نزديکي تهران است نزديک به هزار سال پيش در زمان غيبت صغري زندگي مي کرده است. که ايشان به دعاي امام زمان (ع) هم به دنيا مي آيد. وقتي پدر ايشان از حضرت درخواست کرده بود که دعا کنيد خداوند يک فرزند صالح به من بدهد. امام زمان (ع) دعا کرده و شيخ صدوق به دنيا آمده بودند. ايشان کتاب هاي بسيار ارزنده و متعددي دارند که يکي از آنها از منابع چهارگانه ي حديثي شيعه است. در زمان فتحعلي شاه قاجار، حدود صد و نود سال پيش بر اثر يک بارندگي و سيلي که کنار قبر ايشان راه افتاده بود، قبر تخريب شده و بدن ايشان مشخص مي شود. برخي از بزرگان زمان به آن سرداب و زيرزمين براي ديدن بدن مي روند و مي بينند کاملاً سالم است. مرحوم آيت الله خوئي، مرحوم آيت الله حکيم و مرحوم آيت الله شاهرودي رفتند و ديدند که بدن مرحوم شيخ طوسي در نجف کاملاً سالم بود. شيخ طوسي نيز حدود هزار سال پيش زندگي مي کرده است. معروف است که در زمان شاه اسماعيل صفوي قبر حر به دليلي شکافته مي شود، بدن او کاملاً سالم بوده است. در تاريخ است که به دليل زخمي که ايشان برداشته بود حضرت ابا عبدالله يک دستمالي بر روي سر ايشان بسته بودند. حتي آن دستمال نيز بود. بعد از آن شاه اسمعيل صفوي دستور داد که يک بارگاه براي ايشان درست کنند. البته اين به آن معنا نيست که اگر هر بدني پوسيد پس آدم خوبي نبوده است. به هرحال پس از مرگ ارتباط مديريتي روح از بدن برداشته مي شود و نمي تواند آن را حرکت بدهد. اما علاقه به اين بدن وبه دنبال آن به قبري که اين بدن در آن است، وجود دارد. از راه دور نيز خيرات و مبرات به اموات مي رسد. البته اين را انکار نمي کنيم که محل قبر يک توجهي دارد. که اگر فرد بتواند قبري را پيدا کرده و به کنار آن برود بهتر است. در عين حال اگر قبري در دسترس نبود اينطور نيست که هدايا نرسد.
سوال – اينکه گفته اند اگر زماني بسيار غمگين هستيد يا زماني که بسيار خوشحال هستيد به قبرستان برويد چه سري دارد؟
پاسخ – اکثريت ما شايد خاطره ي خوشي از قبرستان نداشته باشيم. چون معمولاً گريه و ناله و غصه از آن شنيده ايم. يا در آنجا به خاک سپاري عزيزان خود رفته و دوري را در آنجا ديده ايم. و از آن بالاتر، مي دانيم که گذر ما هم به آنجا خواهد افتاد. همه ي اين موضوعات باعث مي شود که قبرستان زياد خوشايند نباشد. اما اگر با نگاه ديگري به قبرستان نگاه کنيم متوجه مي شويم که خيلي هم ناخوشايند نيست. با اين نگاه که قبرستان يک مدرسه ي تربيتي است. يک مرکز فرهنگي است و در عين حال که قبرستان است فرهنگستان نيز است. جايي است که ملکوت با ملک ارتباط بسيار قوي دارد. آن ارواحي که در عالم برزخ هستند همگي به آن قبرستاني که بدن آنها دفن است توجه دارند. ارواح آنها در آن مکان در تردد است. البته آمدن ارواح به عالم دنيا اينطور نيست که بخواهند راه بيايند. در واقع توجه است و به محض اينکه به جايي توجه کنند در آن مکان هستند. بنابراين قبرستان جايي است که ارواحي که در آنجا دفن هستند به آن مکان توجه دارند. ارواحي که اهل لااله الا الله شده اند و از غفلت در آمده و هوشيار و بيدار شده اند. انسان به اين ديد نگاه کرده و هفته اي يک مرتبه به قبرستان برود. پيامبر اکرم (ص) هفته اي يک بار پنج شنبه ها به قبرستان مي رفتند. و توصيه مي کردند که اموات خود را زيارت کنيد. به آنها سلام داده و مي توانيد از آنها عبرت بگيريد. در جاي ديگري پيامبر(ص) فرمودند: اگر قبور را نگاه کنيد غفلت ها مي ريزد. اگر کسي ده دقيقه به قبر نگاه کند شايد آن روز ديگر گناه نکند. اگر ده دقيقه داخل قبر را حتي اگر خالي هم باشد نگاه کند بعيد است که آن روز غيبت کرده و دروغي بگويد. جنبه ي غفلت زدايي قبرستان بسيار قوي است. افرادي که عادت به گناه دارند و دوست دارند که يک شوک به آنها وارد شود که اين عادت را ترک کنند، قبرستان مي تواند آنها را تکان دهد. حتي ممکن است موعظه هم نتواند آنها را تکان بدهد.
سوال – ما چگونه بايد از قبرستان عبرت بگيريم ؟
پاسخ - رفتن به قبرستان و کناريک قبر نشستن. نگاه کردن به آن، ديدن يک ميت که در قبر مي گذارند و همراه او بودن، موثر است. در روايت داريم که وقتي يک ميت را تشييع مي کنند و شما همراه آن مي رويد گمان کنيد که خود شما داخل آن تابوت هستيد. جزو آدابي که در روايات به آن اشاره شده اين است که هنگام تشييع يک ميت فرض کنيد که خود شما را حمل مي کنند. وقتي که در قبر مي گذارند خودتان را در آن موقعيت فرض کنيد. چون همه ي اينها براي ما پيش مي آيد. به هرحال اينها براي ديگران نيست و براي خود ما هم است. اگر کسي مي خواهد بيشتر بداند مي تواند به مفاتيح آن قسمتي که دعا و مناجات اميرالمومنين (ع) در مسجد کوفه است و آيات مربوط به آخرت را ايشان در آنجا جمع کرده است مراجعه کرده و با دقت آن را بخواند. همه ي آنها تذکري است که انسان بايد از قبرستان بگيرد. متأسفانه تا حدي حتي در بين متدينين اين چيزها کم شده است. شما نگاه کنيد در کتاب هاي روانشناسي که در رابطه با روان انسان است، يک صدم آن مقداري که در رابطه با غريزه ي جنسي يا هوش صحبت شده از مرگ سخني به ميان نيامده است. مي گويند به بچه ها در اين رابطه چيزي نگوييد. در کتاب ها ننويسيد. قبرستان ها هم که در فضايي خارج از شهر است و سعي مي کنند آن را به صورت فضاي سبز و پارک تبديل کنند که اگر کسي به آنجا رفت تفريح کند. اينها باعث مي شود که انسان از اين فضا دور شود. در حالي که اگر نگاه کنيد مي بينيد که اهل بيت چگونه رفتار کرده و چگونه توصيه مي کردند. امام کاظم (ع) در حال عبور بودند که تشييع جنازه اي را ديدند. ايشان با آن افراد همراه شدند. زماني که خواستند شخص را در قبر بگذارند، امام کاظم (ع) نگاه به قبر کردند و جمله اي فرمودند که واقعاً تکان دهنده است. فرمودند: دنيايي که آخر آن به جايي ختم مي شود که انسان با يک کفن و دست خالي مي خواهد در دو متر جا قرار بگيرد، از ابتدا نبايد به آن دل ببندد. و از آخرتي که اول آن با اين شروع مي شود، انسان بايد خيلي بترسد. اين درست است که در روايات جمله ي هنگام شادي و غم بايد به قبرستان رفت، وجود ندارد اما توصيه ي بسياري از اهل معرفت و بزرگان است. گفته اند به قبرستان برويد تا قبرستان شما را تعديل کند. قبرستان به کساني که خيلي سرخوش هستند مي گويد: زياد خوشحال نشويد. چون خوشي هاي اينجا پايدار نيست. به کساني که خيلي ناراحت هستند قبرستان مي گويد: اين غم ها مي گذرد، افسرده و مأيوس نشويد. هرچه را که نپايد، دلبستگي را نشايد. لذا عرفاي بزرگ ما هميشه به شاگردان خود توصيه مي کردند که به قبرستان برويد. گفته شده که آقاي قاضي زياد وادي السلام مي رفتند. زماني هم که مي رفتند يک يا دو ساعت مي نشستند. حتي برخي از افراد اعتراض مي کردند که مگر شما کار ديگري نداريد که اينجا مي نشينيد. مشخص است که اينها اين مسئله را جدي گرفته بودند. متأسفانه از خواص دنياي غفلت زا است که جاي جدي و شوخي را عوض کرده است. ما حاضر هستيم براي يک فيلم يا يک بازي وقت زيادي بگذاريم ولي حاضر نيستيم براي جدي ترين مسئله ي زندگي خود، يعني ابديت آنقدر وقت بگذاريم. آقاي آقا جمال گلپايگاني برخي از شب ها در قبرستان مي ماندند. البته ظرفيت اين افراد به گونه اي بوده است که مي توانستند شب در آن مکان بمانند. نوع استفاده ي آنها از قبرستان با نوع استفاده ي ما خيلي متفاوت بود. چون آنها چيزهايي مي ديدند و مي شنيدند. آقاي محمد تقي آملي از بزرگان تهران بودند و چهل سال پيش مرحوم شدند. ايشان مي گفتند که من به قم رفته بودم. ايام محرم بود. بعد از زيارت حضرت معصومه (س) نشستم و يک روضه اي هم گوش کردم. بعد از آن به قبرستاني که نزديک حرم بود رفتم. وارد شده و به اهل قبور سلام کردم. ارواح با بدن هاي مثالي خود آنجا نشسته بودند و همه جواب سلام من را دادند. بعد ديدم که همگي آنها چون زمان عاشورا بود براي اباعبدالله (ع) ذکر گرفته اند. هرکسي به نوبه ي خود مي تواند از قبرستان بهره ببرد.
سوال – درخصوص آيات چهل و چهار تا پنجاه و پنج سوره ي مبارکه ي فرقان توضيح بفرماييد.
پاسخ – خطاب خداوند متعال در آيه چهل و چهار اين سوره به برخي افراد هواپرست است که همه ي زندگي خود را براساس هوا و هوس تنظيم مي کنند. اين اشخاص نه اهل گوش کردن به ديگران هستند که نکته از ديگران بگيرند نه اينکه خود آنها به آن عقل و فکر لازمي که بايد در زندگي برسند، رسيده اند. اين بدترين نقطه ي سقوط براي يک فرد است که اگر به او بگويند: چهار پا، توهين به چهار پايان است. خدا مي فرمايد: اين افراد مانند چهار پا هستند بلکه هم بدتر. چون امکانات چهارپايان در همين حدي است که دارند و تقصيري هم ندارند. اما امکانات بي نهايت در اختيار انسان گذاشته شده و سقوط کرده است. بنابراين اين طبيعي است که از چهار پا عقب افتاده اند. بعلاوه چهارپايان در حيوانيت خود نفع دارند. چون در خدمت يک موجود برتر به نام انسان هستند. اما انسان هاي سقوط کرده چون در خدمت شيطان هستند فقط ضرر هستند. نکته اي که در اين آيه است اين است که ملاک انسانيت اين است که انسان يا بايد از درون خود اهل تعقل باشد و راه را پيدا کند يا حداقل از ديگري بشنود. آن فردي که نه خود او اهل تعقل است و نه از ديگري مي شنود ملاک انسانيت را ندارد.
سوال – درمورد فوايد قبرستان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - يکي از مهمترين فوايد قبرستان موعظه اي است که انسان از قبرستان مي گيرد و تذکري که به گفته ي پيامبر اکرم (ص) باعث مي شود غفلت هاي انسان بريزد. فايده ي دومي که سر زدن به اهل قبور دارد، سرور و خوشحالي است که براي آنها به ارمغان مي آورد. يعني فايده ديگر به ما باز نمي گردد بلکه به آنها باز مي گردد. هدايايي که به کنار قبر آنها مي بريم، دعا و استغفاري که براي آنها مي کنيم و صدقاتي که براي آنها داده مي شود، فوق العاده است. درست است که هدايايي که براي اموات مي دهيم اصل آن به ما باز مي گردد، ولي نفعي براي ميت دارد که نبايد آن را کوچک بگيريم. يکي از آقايان مي گفت: من پدر خود را که از اهل علم بود خواب ديدم. از ايشان پرسيدم هدايايي که ما مي فرستيم به شما مي رسد؟ گفت براي اينکه بفهمي چه نفعي براي ما دارد مثالي مي زنم. در حمام هاي عمومي قديم گاهي به صورتي بود که هوا خيلي گرم بوده و نفس کشيدن سخت مي شد. فرض کنيد در آن لحظه در باز شود و يک نسيم خنک به داخل بيايد. چطور در آن زمان احساس راحتي و خوشي مي کنيد. هدايايي که براي ما مي فرستيد اينطور ما را خوشحال مي کند. کارهاي خيري که ما انجام مي دهيم و به اموات خود هديه مي کنيم، در واقع اصل آن به خود ما باز مي گردد اما به آنها هم نفع مي رسد. آنها به اين نفع خيلي محتاج هستند و براي آنها ضروري است. يکي از فوائد ديگر سر زدن به قبرستان در مورد امواتي که از خويشان ما هستند، صله ي رحم است. بعد از مرگ اينطور نيست که رابطه ي خويشاوندي قطع شود. در روايتي از امام صادق (ع) است که خير کثيري به واسطه ي اين صله ي رحم به شخصي که زائر قبر شده مي رسد. يکي مکان هايي که حاجت انسان برآورده مي شود قبرستان است. بخصوص در کنار قبر پدر و مادر. دليل آن اين است که شما وقتي يک هديه اي براي ميتي مي بريد بخصوص اگر اين ميت پدر و مادر باشد، آنها را بسيار خوشحال مي کنيد. آنها شما را دعا کرده و دعاي شما را آمين مي گويند. در روايتي از اميرالمومنين (ع) است که زيارت کنيد اموات خود را زيرا آنها خوشحال مي شوند. حاجت خود را در کنار قبر پدر و مادر خود بگوييد. بخاطر دعا و کاري که براي آنها انجام داده ايد، آنها نيز تلافي مي کنند. از اين جهت است که دعا کردن در کنار قبر والدين، بخصوص علما، شهدا و اولياي الهي مستجاب مي شود. مرحوم آيت الله اراکي مي فرمايد: نشد که من حاجتي داشته باشم و بر سر قبر ميرزاي قمي که در قم است بروم، سوره ي ياسين به او هديه کنم و حاجت من برآورده نشود. اگر قبري که به زيارت او مي رويم قبر مطهر ولي خدا باشد، برکت رفتن به زيارت فوق العاده مي شود. چون شما در محيطي قدم مي گذاريد که فضاي پاک و مطهر است. شما در زيارت معصوم مي گوييد: شما پاک هستيد، از افراد پاک به دنيا آمده ايد، زميني که در آن دفن شده ايد مطهر است. طبيعي است که وقتي شما به اين فضا وارد مي شويد يک معنويت از آن مکان به شما منتقل مي شود. در سوره نساء آيه ي شصت و چهار خداوند متعال توصيه مي کند: اي پيامبر اگر افرادي گناه کرده و به خود ظلم کرده اند به زيارت تو بيايند (نه فقط در زمان حيات تو بلکه شامل بعد از مرگ هم مي شود) اگر از خدا طلب مغفرت کنند و تو هم براي آنها بخواهي و واسطه شوي، حتماً خدا آنها را مي بخشد. در اين آيه ي شريفه دو مطلب اثبات مي شود. يکي زيارت معصومين و يکي هم استمداد و توسل به آنها. هيچ قيدي در اين آيه نيست که مربوط به حيات پيامبر در دنيا باشد. يعني هم شامل زمان حيات و هم بعد از مرگ ايشان مي شود. برخي از فرقه ها از جمله وهابيون، توسل به اموات و همچنين زيارت قبور اولياء را شرک مي دانند. همين آيه کاملاً هر دو مطلب را اثبات مي کند. متأسفانه اينها که توسل و زيارت را حرام و شرک مي دانند به اين خاطر است که حيات برزخي بعد از مرگ را قبول ندارند. چون مي گويند: وقتي يک نفر مُرد به يک توده ي خاک تبديل مي شود، تا زماني که در قيامت برانگيخته شود. در اين ميان عالم برزخ را قبول ندارند. ما آيات و روايات متعددي در اين زمينه داريم که حيات برزخي بعد از مرگ کاملاً موجود است. اهل سنت هم روايت نقل کرده اند و همه ي رهبران چهارگانه ي اهل سنت به مستحب بودن زيارت پيامبر اکرم (ص) فتوا داده اند.
سوال – چه زمان هايي براي زيارت قبور بهتر است ؟
پاسخ – همه ي زمان ها براي زيارت اهل قبور و سر زدن به آنها خوب است اما شب ها رفتن مکروه است. روايتي هم از پيامبر اکرم (ص) است که فرمودند: روزها براي زيارت اهل قبور برويد و شب نرويد. البته اين در ارتباط با زيارت غير معصومين است. شايد علت آن اين باشد که شب ها در محضر صاحب ولايت يک پذيرايي ويژه دارند، از اين جهت نبايد مزاحم آنها بشويم. اگر هم مي خواهيد چيزي شب به آنها برسد هديه از دور بدهيد. در خصوص روز نيز، روزهاي متعددي در روايات بيان شده است. داريم که پيامبر اکرم (ص) روزهاي پنج شنبه مي رفتند. حضرت زهرا نيز در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه براي زيارت شهداي احد مي رفتند. در روايت ديگري هم داريم که ايشان شنبه ها مي رفتند. اما در روايت صريحي از امام باقر (ع) داريم که بهترين وقت بين الطلوعين صبح جمعه است. يعني بعد از اذان صبح تا زماني که هنوز خورشيد سر نزده است. از امام باقر (ع) روايت است که در روز جمعه قبور را زيارت کنيد. اگر يکي اموات در يک سختي باشد مابين طلوعين به او آزادي داده مي شود. و مي فهمند کسي آمده است. در روايتي از امام صادق (ع) داريم که جواب هم مي دهند. بعد از طلوع خورشيد مي شنوند اما ديگر جواب نمي دهند. اهل سنت روايتي از پيامبر(ص) نقل کرده اند به اين مضمون که اگر کسي بعد از مرگ من را زيارت کند مانند اين است که در زمان حيات، من را زيارت کرده است. و هرکس قبر من را زيارت کند من شفيع او هستم. فقط وهابيون هستند که مخالف اين مسئله هستند. آن هم به اين علت که حيات برزخي را قبول ندارند.