برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين عالي
-برزخ
90-06-06
سوال – ارواح در برزخ چگونه زندگي مي کنند ؟
پاسخ – در زندگي آخرت بعد از مرگ، هر کسي ميهمان اخلاق، اعمال، ملکات و عقايد خودش است. اين جور امور به لذت هايش تبديل مي شوند اگر به لذت تبديل بشود و به عذاب تبديل نشود. در عين اينکه نظام آخرت نظام اجتماعي است و در تامين نياز به ديگران وابستگي ندارد، اما در عين حال مي توانند با هم جمع بشوند و همديگر را ببينند. يکي از لذت هاي خوب در بهشت، ملاقات هايي است که مومنين با هم دارند. روايتي در کتاب کافي از امام صادق (ع) داريم که ارواح که به شکل جسم هستند يعني صورت هاي مثالي دارند، در بوستانها و باغ هاي بهشت هستند، همديگر را مي شناسند و با هم سوال و پرسش دارند، وقتي يک نفر از دنيا مي رود و به عالم روح مي پيوندد، برزخيان مي گويند که او را رها کنيد زيرا خسته است. او از وحشت بزرگي خلاص شده است و بعد از مدتي، از احوالات قوم و خويش خودشان در دنيا از او سوال مي کنند. اگر بگويد که وقتي من در دنيا بودم او زنده بود، بهشتيان اميد دارند که او در بهشت به آنها مي پيوندد. اگر بگويد که او قبل از من مُرد، بهشتيان مي گويند، اي واي حتما او به برزخ سقوط کرده است. چون اگر بهشتي بود پيش ما مي آمد. اين نشان مي دهد که بهشتيان در برزخ با هم ملاقات دارند. ملاقات بهشتيان با هم صرفا يک برخورد معمولي نيست که از تنهايي دربياند و لذتي ببرند، نيست و خيلي بالاتر از اين حرفهاست. بهشتيان وقتي با هم ملاقات مي کنند، صفا و نورانيت شان بهم منتقل مي شود چون آنها بهشتي هستند. وقتي دو نفر مومن در دنيا همديگر را ملاقات مي کنند به يکديگر ثواب و معرفت مي رسانند. سلامي که مي کنند به يکديگر ثواب مي دهند، وقتي با هم دست مي دهند، به يکديگر نورانيت منتقل مي کنند و محبت مي ورزند. در آخرت هم ملاقات بهشتيان صرف يک ملاقات معمولي نيست. در اين ملاقات به يکديگر صفا و نورانيت مي دهند و رشد مي کنند. در قرآن ملاقات بهشتيان را طرح مي کند که بهشتيان از هم سوال مي کنند و در تفسير مي گويند که از معارف اهل بيت سوال مي کنند. در آنجا ملاقات دائم در معرفت و رشد است و لحظه اي هدر ندارند که به بطلان بگذرد. بنابراين خود اين ملاقات براي آنها يک رشد است. ملاقات بهشتيان با يکديگر قانوني دارد. اين قانون هميشه برقرار است. قانون آنها اين است که فردي که درجه ي بالاتري دارد مي تواند به پايين بيايد و پاييني ها را ملاقات بکند ولي کسي که درجه ي پاييني دارد نمي تواند به درجه ي بالا برود. اين يک قانون کلي هميشه ي بهشت است. کسي که درجه ي پايين بهشت را دارد، استحقاق اين را ندارد که بالا برود. او بايد دردنيا استحقاق کسب مي کرد. ديگر اينکه آن کسي که پايين است و به درجه ي بالاتر برود، در آنجا احساس حقارت مي کند و غصه مي خورد. ولي در بهشت غصه نيست. کفار هم با يکديگر ملاقات دارند و همديگر را مي شناسند ولي دين آنها عذاب است. کساني که اهل فحش وکينه و عداوت هستند، در همين دنيا وقتي همديگر را مي بينند، در عذاب و فشار روحي هستند. روايتي از ابوبصير است که از امام صادق (ع) سوال مي کند که ارواح مومنين کجا مي روند ؟ امام فرمود: ارواح مومنين در جايگاههاي بهشتي خودشان هستند، مي خورند، مي آشامند و همديگر را ملاقات مي کنند. خوردن و آشاميدن در بهشت رشد است، صرفا يک لذت طعام يا نوشيدني نيست. بهشتيان وقتي يک طعام را مي خورند علاوه بر لذت خوردن که مي برند، مهم برايشان دست حق است که اين را به آنها مي دهد. اگر شما در اين دنيا يک هديه از بزرگي بگيريد که خيلي ارزش مادي ندارد ولي لذت بالايي مي بريد زيرا لذت بخاطر اهداء است، بخاطر آن دستي است که آنرا به شما داده است. در اين دنيا هم هستند کساني که لذتشان بيش از آنکه از خوردن ها و آشاميدن ها باشد از اطعام است. يعني از آن دستي که داده و اين لذت بخش است. لذا غذا خوردن براي آنها قرب، رشد و معرفت جديدي است. امام سجاد(ع) درمناجات الذاکرين ( يعني کساني که حواسشان جمع است ) به خدا مي فرمايد که خدايا هر لذتي که در اين دنيا بردم و ذکر تو در آن نبود استغفرالله. يک مومن هيچ کارش غافلانه نيست حتي خودنش هم همينطور است. چنين کسي در کارهاي دنيايي اش هم به ياد خداست يعني هيچ موقع غافل نيست. اين افراد وقتي طعام را مي بينند چون ازدست حق است، از خدا تشکر مي کنند وديگر اينکه اسراف نمي کنند زيرا اسراف را بي احترامي به هديه مي دانند. آقا ميرزا رحيم ارباب که در گلزار شهداي اصفهان دفن است، وقتي داشت سبزي پاک مي کرد دانه دانه برگ هاي ريحان را پاک مي کرد و يک نفر گفت که اگر شما همه را با هم بِکنيد، کنده مي شود. ايشان گفت که اگر من همه را با هم بکنم ممکن است که يکي ازاين برگ ها کنده نشود و اگر از من گله بکند که چرا هديه ي خدا را ضايع کردي من چه جوابي بدهم ؟ البته ما نمي خواهيم اين همه ريزبيني اولياء خدا را داشته باشيم اما از اين طور هم نباشد که دانه درشت هاي اسراف را هم نبينيم. پس اسراف بي احترامي به هديه هاست. در بهشت خستگي از خوردن و آشاميدن نيست. بعضي ها فکر مي کنند که ما اگر در بهشت صدسال غذاي خوب بخوريم، بالاخره تکراري و يکنواخت مي شود. اگر بهشت يکي از باغ هاي دنيا بود که فقط سيب و گلابي و کباب مي آورند، بعد از مدتي تکراري مي شد. ولي اين طور نيست. خدا در قرآن مي فرمايد: بهشتيان نمي خواهند که جايشان عوض بشود و جاي ديگر برود. زيرا آنجا خدا ميهمان دار است و رزق مي دهد. دست خدا را مي بينند و خدا را ميزبان مي دانند. در عالم آخرت رشد عملي نيست. ولي معرفت مرحله به مرحله رشد مي کند. شما وقتي به قبرستان مي روييد، مي گوييد: اسلام عليک يا اهل لا اله الا الله: سلام بر شما اهل توحيد. اينها به آن طرف رفتند و چشمان باز شد و چيزي را فهميدند که تابحال نفهميده بودند. آنها فهميدند که همه عالم را خدا اداره مي کند. لاحول و لا قوة الا بالله را درک کردند، لذا اهل لا اله الا الله شدند و رشد کردند. مرحوم آيت الله بهاءالديني شاگردي داشت که از نظر تقوا قوي بود ولي از نظر درسي ضعيف بود. اين شاگرد بعد از مدتي از دنيا رفت. آيت الله بهاءالديني فرمود که او در برزخ چه رشدي کرده است. اگر آنرا در دنيا به او مي گفتند نمي فهميد ولي الان در آنجا چه رشدي کرده است. در آنجا دائم رشد علمي و معرفتي برقرار است. پس شغل اصلي آنها ملاقات ها و خوردن و آشاميدن هاست و دائما دارند رشد مي کنند. تمام اينها در بهشت بزرخي است. اين بهشت بلافاصله بعد از مرگ شروع مي شود. علاوه بر اين ملاقات ها و و خوردن و آشاميدن که بهشتيان در منازل بهشتي خودشان دارند و جهنميان در جايگاه هاي جهنمي برزخ دارند، از روايات برمي آيد که يک ملاقات همگاني و يک پذيرايي ويژه چه براي بهشتيان و چه براي جهنميان برقرار است. در روايات داريم که اهل بهشت را هر روز به وادي السلام مي برند و يک پذيرايي ويژه از آنها مي کنند که غير از پذيرايي است که در منزل هاي بهشتي برزخي خودشان داشته اند و براي جهنميان هم چنين مجمعي در برهوت است که در آنجا يک عذاب مضاعفي براي آنها هست. اين روايت در فروع کافي است که مي فرمايد: يکي از اصحاب همراه حضرت امير از کوفه خارج شدم و به وادي السلام رسيديم. ( البته با وادي السلام فعلي قدري فرق مي کند ) حضرت امير توقف کرد و مثل اينکه داشت با عده اي حرف مي زد واين قدر امير ايستاد که من خسته شدم و عباي خودم را روي زمين پهن کردم و گفتم که آقا شما خسته شديد بفرماييد روي آن بنشينيد. اميرالمومنين فرمود: ايستادن من لحظه اي گفتگو با ارواح مومنين بود. اگر پرده از چشم تو کنار برود مي بيني که ارواح مومنين با هم گفتگو دارند. هر شخص مومني که از دنيا برود به او مي گويند که به وادي السلام ملحق شو و اين قطعه اي از بهشت برين است. در بحارالانوار مرحوم مجلسي روايتي داريم که قنبر و عده اي همراه با علي مي رفتند و به چند فرسخي کوفه رسيدند که زمين برهوتي بود. ( وادي السلام زمان حضرت اميرالمومنين همين است. وادي السلام الان قبرستاني در نجف است ولي آن موقع شهر نجفي نبود. فقط شهر کوفه بود. يک فرسخ بعد از کوفه بياباني وسيعي بود که چند تا قبر در آن بود که بعدا شهر نجف در آن بيابان وسيع قرار گرفت و در روايات منظور اين وادي السلامي است که نجف در آن قرار گرفته است. ) وقتي حضرت به اين سرزمين رسيدند نشستند. قنبر مي خواست چيزي پهن کند که حضرت روي خاک ننشيند ولي حضرت قبول نکرد. حضرت فرمودند که اينجا تربت يک مومني هست يا محل ملاقات مومنين است. يکي از اصحاب گفت: اينکه اينجا قبر يک مومني است يا بعدا قبر مومني مي شود معلوم است ولي اينکه محل ملاقات مومني است يعني چه ؟ حضرت فرمودند: اگر پرده از جلوي چشم شما کنار برود مي بيند که در پشت کوفه مومنين گروه، گروه نشسته اند و با هم ملاقات مي کنند. دراين پشت کوفه ارواح مومنين است و در برهوت ارواح کفار است. ( برهوت بيابان وسيع، مخوف و متعفني در يَمن است. منظور اين نيست که ارواح در زمين خاکي وادي السلام يا برهوت هستند بلکه منظور اين است که آنها در ملکوت وادي السلام يا برهوت هستند. يعني با چشم عادي ديده نمي شود. چون ارواح دربدن هاي مثالي هستند و روي خاک نمي نشينند. شخصي به امام صادق (ع) گفت که برادر من در بغداد است و مي ترسم در آنجا که جاي مقدسي نيست از دنيا برود. امام فرمود که نگران نباش که برادرت کجا مي ميرد. هيچ کسي در شرق و غرب عالم نمي ميرد مگر اينکه روحش را به وادي السلام مي رسانند. طرف پرسيد وادي السلام کجاست ؟ امام فرمود: پشت کوفه. گويي من آنها را مي بينم که با هم نشسته اند و با هم حرف مي زنند. مرحوم ملکي تبريزي استادحضرت امام فرمودند که من در وادي السلام ديدم که حلقه هاي ارواح مومنين با هم نشسته اند و با هم مجلس دارند.
سوال – سوره ي حج آيات 31 تا 38 را توضيح بدهيد.
پاسخ –آيه ي سي و دو مي فرمايد: اگر کسي شعارهاي الهي يعني نشانه هاي دين را احترام بگذارد و بزرگ بشمارد، اين نشان مي دهد که تقواي قلب و پاکي باطن دارد. يعني هر کس خداترس است و در باطنش از خدا حساب مي برد، به نشانه هاي ديني احترام مي گذارد و اينها را آشکار مي کند. اين آيه درست خلاف حرف است که بعضي ها مي گويند: باطن تو پاک باشد ظاهر را براي چه مي خواهي. مي گويند مگر دين داري اين است که موقع عزا پرچم سياه بزني يا ريش بگذاري يا حجاب داشته باشي يا اسم ائمه را روي بچه ات بگذاري. دينداري ظواهري دارد. باطن کسي که از خدا حساب مي برد بايد ظاهرش هم نشانه هايي داشته باشد. اگر شما تمام ظواهر را کنار بگذاريد محتوا هم از دست مي رود. پس کسي که دين دار است بايد ظواهر دين خودش را آشکار بکند و اين معنايش تظاهر نيست بلکه مي خواهد نشانه هاي خدا را حفظ بکند و در ظاهر زندگي اش داشته باشد. مثل اينکه ما اول غذا بلند مي گوييم بسم الله ارحمن الرحيم. و هنگام آمدن اسم پيامبر صلوات مي فرستيم. بايد اين شعائر را پاس داشت.
سوال – در سرزمين وادي السلام و برهوت پذيرايي ويژه اي از ارواح مي شود. توضيح بفرماييد.
پاسخ – در يک زمان مشخصي ارواح مومنين را از منزل هاي بهشتي خودشان به وادي السلام مي برند. در کتاب کافي به نقل از شيخ کليني روايتي داريم که امام باقر مي فرمايد: در هنگام غروب يعني از اول شب آنها را به وادي السلام مي برند و آنجا متنعم مي شوند و همديگر رامي شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج مي شوند. پس اين پذيرايي ويژه در شب است. در برهوت هم همين جور است. از قرائن روايات بدست مي آيد که چهره ي دنيايي وادي السلام ارتباطي با چهره ي اميرالمومنين و نجف دارد. قبر حضرت علي از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود. ما در هنگام سلام دادن به حضرت امير مي گوييم: سلام بر تو و آن دو نفري که در کنار تو آرام گرفته اند. سرزمين وادي السلام ارتباطي با قبر اميرالمومنين و نجف و ولايت دارد. پس وادي السلام وادي سلامتي و امنيت است. يعني وادي ولايت است. هر کس وارد اين وادي ولايت بشود ايمن از همه ي عذابها است. ارواح مومنين در وادي ولايت در وادي السلام وارد مي شود و پذيرايي آن در محضر ولايت رسيدن است واستفاده از جرعه هاي ناب از حضرت علي (ع) و ائمه است البته هر کس به تناسب لياقت و ظرفيت خودش. هر کسي در حد خودش يک جرعه اي از جام ولايت اميرالمومنين و محبت اهل بيت را مي چشد که اين بالاترين لذت هاي بهشت است. خوردني هاي بهشت پايين ترين لذات بهشت است. در کامل الزياره که استادشيخ مفيد آنرا نوشته است دارد که در قيامت وقتي بهشت را براي يک عده آماده مي کنند، آنها دور امام حسين (ع) مي چرخند و توجهي به بهشت ندارند و بهشت گله مند مي شود که چرا آنها توجهي به من ندارند. زيرا آنها صاحب بهشت را پيدا کرده اند. کساني که اهل معرفت هستند در بهشت دنبال اين لذت ها هستند. شاگرد مرحوم الهي قمشه اي نقل مي کردند که ايشان وقتي نهج البلاغه را درس مي داند در قسمت هايي مي گفتند که دعا کنيد که به بهشت برويم و اين درس را از خود اميرالمومنين بگيريم. اينکه مي گويند: شبها به قبرستان رفتن مکروه است شايد وجهش اين است که شبها مومنين را به پذيرايي مي برند، مزاحم آنها نشويد. وقتي شما براي زيارت سر قبر مومني مي رويد، صاحب قبر به شما که زائر او هستيد توجه دارد و توجهش به وادي السلام کم مي شود يا مانع رفتن به آنجا مي شود. يکي از مادر شهدا شبها سر قبر شهيدش مي رفت. يک بار خواب ديد که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسيد که اينها کجا مي روند؟ پسرش گفت که آنها به زيارت اميرالمومنين مي روند. (البته اين يک مويد است نه دليل مطلب) مادرش گفت که پس چرا تو نمي روي ؟ گفت: من به احترام شما نمي روم. از آن موقع ديگر مادر شهيد شبها به سر قبر پسرش نمي رفت و مي گفت که من نمي خواهم مانع اين بشوم که پسرم به زيارت اميرالمومنين برود. پس شايد وجه اينکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد اين است که ما مانع پذيرايي ويژه نشويم.
خدايا، اگر در اين ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهي قرار نگرفته ايم، در همين لحظه مورد رحمت خدا قرار بگيريم.