اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-03-22-حجت الاسلام والمسلمين عالي- مرگ

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين عالي

مرگ

90-03-22
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست ، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستي و بين من و تو فاصله هاست ، بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است مثل شهري که به روي گسل زلزله هاست ، باز مي پُرسَمَت از مسئله ي دوري عشق و سکوت تو جواب همه ي مسلئه هاست .
سوال – در مورد موضوع مرگ توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – ما مي خواهيم در مورد مهمترين بخش زندگي مان بحث بکنيم يعني درست است که ما پاره اي از زندگي مان را دنيا مي دانيم ولي خش اعظم و مهم زندگي ما پس از مرگ است . ما مي خواهيم در رابطه با مرگ و مسائل پيرامون آن بحث بکنيم . اين بحث بسيار مهم است .بالاخره ما معتقد هستيم که يک ابديتي در پيش داريم . ابديتي که تمام زندگي دنيا در مقابل آن به اندازه ي پلک زدني هم نيست . اگر فکر کنيم که ابديت يعني چه و بدانيم که ابديت ميليون ها و ميلياردها سال نيست بلکه چيزي است که انتها ندارد . شاگردان علامه طباطبايي تعريف مي کردند که ايشان در بين درس و بي مناسبت مي فرمود که آقايان ما ابد در پيش داريم . و اين را تکرار مي کردند . انسان در لابلاي زندگي اش نبايد دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چيزي را در پيش دارد . ده ها برابر عمر زندگي نوح در مقابل ابديت پلک زدني بيش نيست . نقل مي کنند که وقتي حضرت عزرائيل براي قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسيد که وقت اجل رسيد ؟ حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد .با اينکه عمر نوح خيلي طولاني بود و قرآن دوره ي نبوت ايشان را950 سال ذکر کرده است . حضرت عزرائيل فرمود که پس عمر مردم آخر الزمان را چه مي گويي که شصت هفتاد سال بيشتر نيست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود دنيا را با يک سجده تمام مي کردم . نوح هم مي گويد که عمرش زود گذشته است . اعتقاد ما به زندگي ابدي است و اگر ما به اين زندگي نپزدازيم و از آن غفلت بکنيم و نسبت به آمدن عالم ديگر غافلگير بشويم و يک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنه هاي هولناکي پيش بيايد . پس بايد بدانيم که قبل از مرگ چه اتفاقاتي رخ مي دهد ، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتي دارد ، ما چه آداب و وظايفي نسبت به خودمان و نسبت به فردي که در حال احتضار است ، هنگامي که ملک الموت مي آيد چه چيزي ديده مي شود ، هنگام جان دادن چه اتفاقي رخ مي دهد ، چه عواملي باعث آسان يا سخت جان دادن مي شود . در روايات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان مي کند . پيامبر فرمود که هر کسي بعد از هر نمازش مقداري قرآن بخواند سختي هاي هنگام جان دادن را نمي چشد . اگر کسي يک روز ماه رجب را روزه بگيرد سکرات مرگ بر او آسان مي شود .پيامبر فرمود : حضرت عزرائيل در هنگام خواندن نماز به همه ي مردم اشراف دارد ، اگر اين مردم را مواظب بر اوقات نماز ديد ، خود ايشان شهدتين را تلقين مي کند . امام صادق (ع) فرمود : اگر کسي نسبت به صله رحم مخصوصا نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت مي شود . مرحوم شيخ عباس قمي در کتاب منازل الاخرة ( من توصيه مي کنم که اين کتاب بخوانيد . شايد اثر آن از صد تا سخنراني اخلاقي بالاتر باشد .) نقل کرده که پيامبر بر بالين جواني بودند که در حال احتضار بود . پيامبر ان جوان را تلقين کرد و گفت که بگو لا اله الا الله . جوان زبانش بسته بود . پيامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضي هستي ؟ مادر گفت که اوشش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضي نيستم . پيامبر فرمود که الان وقت ناراضي بودن نيست . او در سختي است . زن گفت که خدا بواسطه راضي بودن شما راضي باشد . زبان جوان باز شد . پيامبر گفت که چه مي بيني ؟ گفت : يک فرد بد هيکل و بد بود را مي بينم که از بوي بد آن راه نفس من بسته شده است . پيامبر فرمود که بگو : يا من يقبل اليسير و يعفوا عن الکسير اقبل من اليسير يعفوا عن الکثير . اي کسي که از گناهان بزرگ ما مي گذري و اعمال کوچک و کم ما را قبول مي کني ، کم هاي ما را قبول بکن و گناهان زياد ما را ببخش . جوان اين را تکرار کرد . گفت: الان مي بينم که آن سياه رو دور شد و سفيد رويي معطر وارد شد. بعد راحت جان داد . محدث قمي مي گويد که نيکي نکردن به پدر و مادر باعث مي شود که نتواند تلقين پيامبر را هم بگويد. ما بايد اينها را بدانيم . ما بايد در مورد سوال و فشار قبر بدانيم . فشار قبر براي چيست و چطور بايد سوالات قبر را جواب بدهيم. بايد بدانيم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند يا خير و مي توانند آنها را ببينند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از اين بحث ها مي شنويم . ما معمولا از آن فرار مي کنيم و فرار کردن از مرگ مساوي با نيامدن مرگ نيست . به تعبير اميرالمومنين که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان . ان الذي موت تفرون منه انه ملاقيکم . غافل بودن نتيجه اش غافلگير شدن است . ما مي خواهيم که غافلگير نشويم . يکي از اصحاب پيامبر مي فرمايد که در تشييع جنازه اي پيامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست . پيامبر نگاهي به قبرکرد و گريه کرد و فرمود : براي چنين موقعي خودتان را آماده کنيد.
سوال – شايد احساس بشود که جوانان از شنيدن اين مباحث مکدر و ناراحت بشوند .نظر شما چيست ؟
پاسخ – جوانان ما بايد اين جواب را بشنوند و روي آن فکر بکنند . اولا واقعا کسي ضمانت نداده که ما تا پيري برسيم و در جواني نمي ميريم . کسي به ما چنين تضميني نداده است . رابطه ي حضرت عزرائيل با گرفتن جان ما ، يک رابطه ي دفعي و آني است. ما در دنيايي زندگي مي کنيم که همه چيز تدريجي است و عالم مادي همين است. وقتي مي خواهد باران بيايد ، قبل از آن هوا ابري مي شود و صداي رعد و برق مي آيد . قبل از آمدن شب و روز نشانه هايي است . ما به امور تدريجي و زماني عادت کرده ايم و فکر مي کنيم که حضرت عزرائيل هم با سر و صدا و نشانه مي آيد و جان ما را مي گيرد . مثلا فکر مي کنيم که اول بايد يک پيري يا بيماري بيايد بعد حضرت عزرائيل بيايد . حضرت عزرائيل موجود مجرد است نه مادي و جان ما را هم که مي خواهد بگيرد مجرد است . رابطه ي حضرت عزرائيل با جان ما رابطه ي آني و دفعي است نه تدريجي . شبيه اراده کردن شماست . براي اراده کردن که مي خواهد در جان شما اتفاق بيفتد زمان برنمي دارد . همين که اراده بکنيد که آب بخوريد ، اين اراده آني است البته ممکن است براي اينکه بخواهيد حرکت کنيد و ليوان آب را برداريد زماني طول بکشد چون بدن مادي است ولي اراده در جان شما آني مي آيد . وقتي اجل فرا برسد پير و جوان ندارد . حضرت امير در شعري مي فرمايد که مرگ ناگهان مي رسد. آيت الله اراکي اشک مي ريخت و اين ابيات اميرالمومنين را مي خواند : اي کسي که مشغول شدي و غافل شدي از مرگ ، مرگ ناگهان مي رسيد . کسي نبايد خودش را ايمن از مرگ بداند و بايد هميشه آماده باشد . به آيت الله شيرازي در کربلا گفتند که اگر يقين داشته باشيد که يک هفته ي ديگر مرگ شما فرا مي رسد چه کار مي کنيد ؟ گفت همان کاري که تابحال مي کردم يعني از جواني حواسش بوده است . پس اولا کسي ايمن نيست و ثانيا جوان بايد دنبال اين مباحث باشد. براي اينکه از همان اول فرصت ها را بدست بياورد و فرصت سوزي نکند . چون وقتي سني از او مي گذرد ديگر نمي تواند کاري بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه مي کند . وقتي سني از ما بگذرد براحتي نمي توانيم همه چيز را جبران بکنيم . بعضي از تلقات ريشه دارتر مي شود و نمي توانيم بعضي صفات را از خودمان دور کنيم . نمي توانيم بعضي از آداب زشت را از خودمان دور کنيم و بعضي خراب کاري ها را جبران کنيم. در تاريخ است که هارون الرشيد به اطرافيانش گفته بود که ببينيد کسي از پيران هست که در زمان پيامبر زنده بوده باشد و حديثي را بطور مستقيم از ايشان شنيده باشد . پيرمردي را پيدا کردند . او را در سبدي گذاشتند زيرا نمي توانست راه برود و پيش هارون الرشيد آوردند . او پرسيد که تو پيامبر را ديده اي ؟ گفت : بله من هفت ساله بودم که پيامبر را ديدم و يک جمله از او شنيدم . پيامبر فرمود : به مرور که انسان پير مي شود دو خصلت در او جوان مي شود اگر خودش را تربيت نکند يکي حرص شدن و يکي آرزوهاي طولاني . هارون الرشيد خوشحال شد و کيسه ي دينار طلا به او داد . پيرمرد تا در خروج رفت ولي دوباره او را برگرداندند و پيرمرد گفت که آيا هر ماه من اين مواجب را دارم ؟ هارون الرشيد خنديد و گفت رسول اکرم راست مي گفت . من داشتم فکر مي کردم که تو تا دم در زنده مي ماني يا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستي . در پيري تعلقات بيشتر مي شود . پس ما بايد در جواني به خودمان برسيم و فرصت ها را از دست ندهيم و در جواني بتوانيم از برکات و آثار مرگ استفاده بکنيم . امير المومنين در نامه ي سي و يک نهج البلاغه به امام حسن (ع) مي فرمايد که زياد ياد مرگ باش و ياد آن چيزي که بعد از مرگ است تا مغلوب مرگ نشوي .
سوال – چرا در روايات و آيات ما تاکيد به يادآوري مرگ شده است ؟
پاسخ – در منابع ديني ما بطور بسيار جدي به ياد مرگ پرداخته شده است . شما حدود يک هزار و دويست آيه در قرآن مي بينيد که اسمي از مرگ ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است . اين نشان دهنده ي اهميت مسئله است. مرحوم علامه ي مجلسي در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احاديث در اين مورد جمع آوري کرده است . در معارف ديني ما به اين مسئله پرداخته شده است . بعد از مسئله ي توحيد ما مسئله اي مهمتر از مسئله ي ياد مرگ نداريم . اين نشان مي دهد که سِّر عميقي در اين مسئله است . ما آنرا جدي نمي گيريم . با بستن چشمهاي مان روي موضوع ، واقعيت حذف نمي شود . ياد نکردن مرگ به معناي نبودن مرگ نيست . معناي آن بد مردن است . اگر کسي ياد مرگ نباشد معنايش اين نيست که مرگ به سراغش نمي آيد . ياد مرگ باعث نشاط و زنده دلي مي شود برخلاف آنچه که تصور مي شود که ياد مرگ باعث تلخکامي مي شود . از مهمترين آثار ياد مرگ سبکبالي است .
سوال – سوره ابراهيم آيات 25 تا33 را توضيح دهيد .
پاسخ – صفحه اي از قرآن نيست که خالي از ياد مرگ يا آثار آن باشد. پنج آيه از اين صفحه مربوط به مسائل آخرتي و اشاره هايي به منازل بعد از مرگ کرده است . آيه بيست و هفتم مي فرمايد : مومنين که ارتباط با دين و خدا را نگه داشته اند خدا آنها را تثبيت مي کند با کلمه ي توحيد که همان لا اله الا الله است . خدا روي اين کلمه آنها را نگه مي دارد و آنها را هم در دنيا و هم در آخرت امداد مي کند. در روايات داريم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدي مرگ ، امدادهاي خاصي به مومنين مي رسد . روايتي از امير المومنين از کتاب کافي نقل شده است که انسان که در آخرين روز دنيا و در آستانه ي آخرت است مال ، فرزند و اعمالش پيش چشم او مجسم مي شوند . او به مالش مي گويد که من براي تهيه شما خيلي زحمت کشيده ام ما براي من چه مي کنيد ؟ گفتند که از اين اموال کفني را براي تو تهيه مي کنيم که مي تواني با خودت ببري . به فرزندانش مي گويد که من محب شما بودند و براي بزرگ شدن شما زحمت زيادي کشيده ام . شما براي من چکار مي کنيد ؟ آنها مي گويند که ما تو را تا قبر همراهي مي کنيم و بيشتر از اين کاري از دستشان بر نمي آيد . اعمال در ملکوت عالم باقي مي ماند و مجسم مي شود که بعدا در مورد آن توضيح خواهيم داد . بعد به عمل خودش روي مي کند و مي گويد که تو براي من چه مي کني ؟ مي گويد : تو نسبت به من خيلي راغب نبودي که اعمال انجام بدهي ولي من هميشه با تو هستم . اگر اين شخص از مومنين باشد زيباترين و خوش بوترين و خوش پوش ترين افراد به سمت او مي آيند و به او بشارت رحمت الهي را مي دهند و به او خير مقدم خواهند گفت . فرد به اين زيبارو مي گويد که تو که هستي ؟ مي گويد که من عمل صالح تو هستم . از دنيا بيرون بيا و به سمت بهشت برزخي برو . بعد دو تا ملک براي سوال در قبر مي آيند . وقتي ملک از دين و خداي او سوال مي کند ، مي گويند که خدا تو را محکم نگه دارد . امير المومنين مي فرمايد که اين معناي آيه يثبت الله الذين امنو ... است و خدا اين جوري مومنين را امداد و دستگير مي کند .
سوال – در ادامه تاکيد آيات و روايات به ياد آوري مرگ توضيحاتي بفرماييد .
پاسخ – آيات و روايات تاکيد دارند که اين آثار مرگ انديشي از دست ما نرود . اکثر آيات مربوط به معاد و مرگ وآخرت در سوره هاي مکي قرآن است يعني سيزده سالي که پيامبر در مکه بود و سخت ترين دوران را ميگذراند . دوراني که بايد انسانهاي نابي تربيت بشوند که بتوانند سختي هاي گسترش دين را تحمل بکنند و فداکاري بکنند و انسانهاي خود ساخته اي باشند . در اينجا از آثار ياد مرگ استفاده مي شود تا اين سازندگي عظيم ايجاد بشود . هيچ عاملي از نظر تربيتي و رشد و اهميت يادمرگ ، سازنده و مربي نيست . چه چيزي در هشت سال دفاع مقدس باعث شده بود که اين قدر فداکاري ، اخلاق خوب ، گذشت ، ايثار ، رعفت ، صميميت و رعايت حقوق در بين جمع ايجاد بشود ؟ زيرا آنها خودشان را دائما در معرض مرگ مي ديدند . کسي که خودش را دائم در معرض مرگ ببيند طبيعي است که سبکبال و سبکبار است . در واقع شان دنيا را به اندازه آن مي بيند نه بيشتر . ودر مقابل ابديت دنيا را خيلي جدي نمي گيرد که بخاطر آن حرص بزند ، با ديگران درگير بشود و به ديگران ظلم بکند . او مي داند از پس امروز فردايي هست که اعمال و اخلاقش مجسم مي شود . من در باطن خودم اخلاقياتي دارم . حسد ، کينه ، سوءظن و بدبيني باعث شده که روح من تنگ بشود . چه بسا اين تنگي ها که در باطن من است زندگي آخرتي من را تنگ بکند . وقتي من اين چيزها را بدانم طبيعي است که رفتار خودم راعوض مي کنم . در جبهه اين اتفاق افتاده بود و آنها بدون هيچ تعلقي سرباز خدا و ولي خدا شده بودند . تا کسي مشکل خودش را با مسئله ي مرگ حل نکند نمي تواند سرباز خوبي براي خدا و ولي او باشد . در جنگ تبوک پيامبر فراخواني داد که نيروها جمع بشوند تا به سمت تبوک بروند . تبوک شش صد کيلومتر با مدينه فاصله داشت . و آنها مي خواستند که با روم مقابله بکنند . تابستان بود . عده اي شروع به بهانه جويي کردند که هوا گرم است و ممکن است که چشم ما به دختر مسحيان بيفتد و ما تحريک بشويم . آيا نازل شد وتعبيرش اين بود : آيا به زندگي دنيايي راضي شديد و سنگين بار شده ايد ؟ همين سنگين باري باعث شد که آنها جواب رسول خدا را ندهند . در وصف ياران ولي عصر داريم که آنها تمناي شهادت دارند . يعني تعلقات ندارند . معنايش اين است که آنها سبک بار هستند نه اينکه الان مي خواهند شهيد بشوند . ياد مرگ است که اين سبک بالي را بوجود مي آورد . عرفاي ما وقتي مي خواهند به شاگردان شان دستورالعمل بدهد ، ياد مرگ جزو دستورات شان است . آيت الله جمال گلپايگاني که مرجع تقليد بزرگي بود و همدرس آيت الله بروجردي بود و عرفاي بزرگي بود . او تا وقتي که در اصفهان شاگر آخوند کاشي بود ، به او توصيه کرده بود که شب جمعه ها حتما به قبرستان برو و در آنجا توقف کن و درنگ و تامل بکن . ايشان در نجف از شاگردان مرحوم قاضي بود و ايشان هم همين توصيه را داشته اند . آقاي گلپايگاني خيلي به قبرستان وادي السلام مي رفت و در زميني که قبري نبود مي نشست . بعد ها پس از مرگش همانجا محل قبر خودش شد . ايشانبه بعضي از خواص خودشان نقل کرده بودند که من ارواحي از اين قبرستان را در مکاشفاتي ديدم . در هواي گرم بعضي از ارواح با حالت زننده اي به سمت من مي آمدند . من آنها را شناختم . آنها متکبريني بودند که در دنيا هرچه از دنيا و آخرت به آنها مي گفتيم مسخره مي کردند . آنها به من التماس مي کردند که در اينجا ما در سختي هستيم چون تو از فرزندان رسول خدا هستي براي ما دعا بکن . ايشان پرخاش مي کردند و به آنها مي گفتند که گم شويد تا وقتي در دنيا بوديد گوش نمي کرديد و حالا که دست تان از دنيا کوتاه شده التماس مي کنيد . اين توصيه ها جزو دستورالعمل عرفا به شاگردان شان بوده است .ياد مرگ بودن از مهمترين عوامل تربيتي و سازنده است که بخاطر همين توصيه شده است .
سوال – چکار کنيم که مرتب به ياد مرگ باشيم ؟
پاسخ – ما بايد بهانه هاي مختلفي را براي مرگ انديش بودن ايجاد بکنيم . پيامبر وقتي بهار را مي ديد مي فرمود : بهار را که ديديد به ياد قيامت بيفتيد. اين يک بهانه است که انسان به ياد مرگ بيفتد و به آن توجه بکند . پيامبر وقتي از خواب بلند مي شد مي فرمود : خدارا شکر که ما را زنده کرد پس از مردن . زيرا خواب يک مرگ سبک است که در تعابير قرآن کنار مرگ گذاشته شده است . در خواب تعلق روح کاملا قطع نمي شود و اگر خدا اجازه بدهد روح بر مي گردد و اين تعبير قرآن است. تعبير پيامبر بعد از بلند شدن خواب اين بود که الحمدلله زنده شديم . اين عاقل بودن و زيرک بودن فرد است . پيامبر فرمود : نشاني انسان عاقل اين است که زياد ياد مرگ بکند . يکي از کارهايي که مي تواند به انسان کمک بکند رفتن به قبرستان است . البته نه قبرستاني که به شکل فضاي سبز درآمده است . به شکلي که در آنجا تامل بکنيم و خلوتي داشته باشيم و به قلب مان برسانيم که ما هم به اينجا گذر خواهيم کرد . کار ديگري که مي تواند به ما کمک کند شنيدن موعظه هاست . مثل موعظه هاي شنيداري زيرا ما احتياج به موعظه هاي شنيداري داريم . حضرت علي (ع) به بعضي افراد مي فرمودند که من را موعظه کن . طرف گفت که شما همه را مي دانيد . حضرت فرمودند : در شنيدن اثري است که در دانستن نيست . انسان بايد بشنود . آقايي مي گفت که پدرم وقتي مي خواست مادرم را براي نمازصبح اول وقت بيدار کند مي گفت : خانم بلند شو .آنقدر بخوابيم که ديگر کسي نيست که ما را صدا بزند . ما موعظه هاي نوشتاري هم داريم . کتاب منازل الاخرة از محدث قمي و کتاب سياحت غرب که آقاي قوچاني نوشته است را بخوانيد . آقاي مطهري با آياالله قوچاني ارتباطي داشته و پرسده چطور از احوالات بعد از مرگ خودت نوشته اي ؟ ايشان فرمودند که مقداري از احاديث و روايت که فرموده اند آن طرف چه خبر است و بعد مکاشفات . مکاشفات خيالات و خواب نيست بلکه منطبق بر روايات است و با روايت تاييد مي شود .کار ديگر وصيت کردن است . کسي با وصيت کردن نمي ميرد.
سوال – ما جوان ترها وقتي مي گوييم که مي خواهيم وصيت بکنيم يا از مرگ صحبت مي کنيم به ما مي گويند که اين حرفها را نزنيد . راهنمايي بفرماييد .
پاسخ – لازم نيست که ما سر و صدا بکنيم . شما وصيتي بکنيد که بتوانيد در اختيار کسي بگذاريد .گاهي وصيت کردن واجب است . هميشه مستحب نيست . نوشتن وصيت و هر چند وقت ديدن اين وصيت روي ما اثر مي گذارد . وصيت و کفن کسي را نمي ميراند اگر اجلش نرسيده باشد . ديدن کفن انسان را از دنيا جدا مي کند . به انسان تذکري مي دهد . اينها مي تواند به ما کمک بکند تا به ياد مرگ باشيم .
دعاي امام سجاد (ع) در سجده اين است که مي فرمايد : خدايا کاري بکن که ما از دنيا جدا بشويم که پُر از غرور و فريب است ، توجه ما به دنياي ابديت باشد ، آماده و مهيا براي مرگ بشويم قبل از اينکه به سراغ ما بيايد .