اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-08-16-حجت الاسلام والمسلمين عالي- امام زمان

-برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين عالي

- امام زمان

89-08-16

مي خواستم تو را خورشيد بنامم از روشنايي منتشرت، ديدم خورشيد سکه ي صدقه اي است که تو هر صبح از جلد شرقي ات در مي آوري دور سر عالم مي چرخاني و در صندوق مغرب مي اندازي و بدين سان استواري جهان را تضمين مي کني، مي خواستم نام تو را ابر بگذارم از شدت کرامتت، مي خواستم تو را آسمان بنامم از وسعت آبي نگاهت ديدم که آسمان سجاده ي کوچکي است که تو براي غلامت زير پا مي افکني، مي خواستم تو را نسيم لقب دهم از لطافت و مهربانيت، ديدم نسيم فقط بازدم توست که در فضا قدسي فرشتگان تنفس ميکني، به اينجا رسيدم زيباترين و زيبنده ترين همان است که خدا براي تو برگزيده است، اي کريم ترين بخشنده ي روي زمين، اي جواد.

سوال – کساني که آخر الزمان را درک مي کنند بايد چه دعايي را زياد بخوانند ؟
پاسخ – ما بعنوان توسل به همه ي معصومين (ع) که يکي از راههاي تقويت دين داري است خصوصا با امام زمان (ع) بعنوان امام حي و زنده اي که تمام فيض ها و رحمتها از کانال اين بزرگوار به ما مي رسد. به اين عنوان دعايي را مطرح کرديم که امام صادق (ع) اين را به زُراره تعليم فرموده اند. وقتي امام درباره ي آخر الزمان و درباره ي سختيهاي آن زمان صحبت مي کردند، زراره از سختي هاي آن دوره ترسيد و پرسيد که اگر من آن زمان را درک کردم چکار بکنم ؟ امام فرمودند: با اين دعا ملازم باش. اين دعا در جلد 52 بحارالانوار است و در مفاتيح که دعاي غيبت امام زمان است با کمي تفاوت شيخ عباس قمي نقل کرده است. دعاي اما زمان است که محدث قمي نقل کرده است. بعد از دعاي عاليه المضامين است. مومنين از اين دعا غفلت نکنند بخصوص بعد از زيارت معصومين مثلا بعد از زيارت امام رضا (ع) که مشرف شدند دعاي عاليه المضامين خوانده ميشود، بعد دعاي غيبت است که فرموده اند که در عصر جمعه اگر کار ضروري نداشتيد اين دعا را حتما بخوانيد. که در اين دعا ما سه تا معرفت از خدا مي خواهيم. يکي معرفت به خودش، يکي به پيامبر و يکي معرفت به امام که اين سه معرفت را از خدا مي خواهيم. معرفت صنع خداست ما بايد زمينه هايش را در خودمان ايجاد بکنيم که آن معرفت عطا بشود. امام فرموند که اين دعا را ملازم باشد. دعا يعني يک درخواست واقعي يعني دنبال آن سه تا معرفت باش که اگر اين سه معرفت را پيدا کني نوري در قلب تو پديد مي آيد که اين نور الهي است و در فتنه هاي آخر الزمان تو را هدايت ميکند.
سوال – در حديثي مي فرمايد: هرکس بميرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است. منظور از مرگ جاهليت چيست ؟ معرفت به امام زمان (عج) چگونه حاصل ميشود ؟
پاسخ – يکي از سوالهاي مهم در باب امامت و مهدويت همين سوال است. حديث بالا هم متواتر است. مرگ هر کسي زندگي و حيات اوست. مرگ هر کسي تابع زندگي اوست بنا به روايت هر جوري که زندگي کرده اي همان جور هم مي ميري. اگر زندگي در هدايت بوده، استعدادهاي انساني شکوفا شده، نوري در وجودش شکل گرفته و در صراط مستقيم الهي حرکت مي کرده، مرگش هم يک مرگ طيب و طاهري است. يک مرگ با معرفتي است که در انتقال از عالم دنيا به آخرت از او استقبال ميکنند، يک مرگي است که رشد ندارد يعني انتقال از يک کلاسي به کلاس خيلي بالاتر رفتن است و رشدي بدنبال دارد. مرگ جاهلي دنبال حيات جاهلي است. اگر کسي زندگي جاهلانه اي داشته باشد، در تاريکي قدم برمي داشته، استعدادهاي انساني او رشد پيدا نکرده، ضلالت و گمراهي از راه حق مثل کفر، شرک و عناد با خدا داشته و يا زندگي حيواني داشته است در مقابل خدا نبوده است که بقول قرآن پايين تر از از زندگي حيواني است. حيوانات استعداد رشد نداشتند ولي من داشتم و خرابش کردم. از اين جهت اين شخص از حيوان پايين تر است. طبيعتا در مرگ او هم رشدي نيست. مرگ جاهلي است، مرگي است که در آن سقوط است، سقوط به قهر خداي متعال و در وادي غضب خدا وارد شدن است. اين مال کسي است که به هدايت امام، نتوانسته صراط را پيدا کند. صراط يک راه بيشتر نيست و اين فقط توسط کسي ميتواند به صراط مستقيم برسد که آن فرد را ه را رفته است. بنابر اين اگر کسي بدون امام باشد، بدون هدايت و نورانيت او باشد، در کفر و گمراهي خواهد ماند. در همان دعا هست که خدايا اگر حجتت را به من معرفي نکني من دينم را بدست نخواهم آورد و کسي که گمراه از صراط بشود رشد نمي کند و با همان تاريکي از دنيا خواهد رفت، اين معرفتي که در اين روايت اشاره کرده است که بايد به امام پيدا بکنيم. اين معرفت يک شناخت نَسَبي امام نيست. اين خوب است که بدانيم پدرانشان چه کساني بودند و حتي فضايل آنها را هم بدانيم اما اينها آن معرفتي که مانع از مرگ جاهليت بشود نيست. اينها را چه بسا دشمنان اهل بيت هم مي دانستند. آنها هم پدر و مادر اهل بيت را مي شناختند و مي دانستند که چه فضايلي دارند. آن معرفتي که انسان را از مرگ جاهلي نجات مي دهد اين است که انسان يک باور قلبي داشته باشد نه فقط شناخت هاي ذهني و علمي که دل هنوز باور نکرده است. معرفت يعني اينکه ولايت و سرپرستي او را بر خودم قبول داشته باشم و همچنين اولويت او را بر خودم قبول داشته باشم. همان که پيامبر در غديرخم به مردم فرمود: مردم من نسبت به شما بر خودتان تقدم ندارم؟ و صاحب اختيارتر از خودتان نيستم ؟ همه تصديق کردند. معصوم، پيغمبر و امام کسي است که هم علم بي خطا دارد هم عمل بي خطا و هم عصمت دارد. امام عطوفت سرشار و بسياري دارد که کاملا دلسوزتر به من از خود من است و آگاه تر از مسائل من به خود من است. من بايد خودم را در اختيار چنين کسي قرار بدهم. عقل اين را اقتضا مي کند. اين تقليد کورکورانه نيست، کمال عقل است که انسان خودش را به کسي که از من به من مهربانتر و به مصالح من به خودم آگاه تر است بسپارد. اين همان صراطي است که انسان را رشد مي دهد و استعدادها را شکوفا ميکند. من با امام همان صراط را طي ميکنم. اين همان نوري است که غير از او هيچ نور ديگري نيست. امام باقر(ع) با قسم به شاگردش ابا خالد مي فرمايد: اهل بيت نور زمين و آسمان هستند. در جاي ديگر مي فرمايد: نور امام در قلب مومنين که باعث هدايتشان مي شود از نور خورشيد روشن تر است. اين نور جوري آشکار است و انسان را جلو مي برد. ما به امام زمان (عج) اين جوري سلام مي دهيم: السلام عليک يا نورالله...اي نور الهي که هدايت ميکني. معرفت آن باور قلبي است. معرفت آن نوري است که در قلب تابيده و روشن شده نه اينکه فقط ذهن روشن شده باشد. اين باطن شفاعتي است که روز قيامت به آن محتاج هستيم. خلق اولين و آخرين حتي انبياء محتاج شفاعت پيامبر اکرم و آل او هستند. چون شفاعت فقط بخشش از گناهان نيست. شفاعت فقط در اين نيست که آنها واسطه ي شفاعت بشود که گناهان بخشيده بشود. شفاعت براي اين است که آنها باعث بشوند درجاتي بدست بيايد و هيچ درجه اي در قرب الهي طي نميشود مگر با وساطت اين ها. آن شفاعت عظيم از همين دنيا شروع ميشود، از اينکه دست مان را به آنها بدهيم. اگر ما تابع آنها بشويم، تبعيت بکنيم همين مسير منتهي ميشود به اينکه در آخرت اگر مشکلي در دنيا باعث مشکلاتي در آخرت ميشود آنها کمک مي دهند.

شفاعت ياري دادن به کسي است که خودش دستش را داده. اينکه ائمه فرموده اند که شفاعت شان شامل بعضي ها نميشود مثل آنهايي که کاري با نماز و اهل بيت نداشتند، آنهايي که ظلم هاي زيادي داشتند بگونه اي که ارتباط شان با اهل بيت قطع شده است، از آنها تبعيتي نداشتند وقتي در دنيا تبعيتي نداشتند و شباهتي نداشتند طبيعي است که شفاعتي هم شامل حال اين ها نمي شود. بزرگواري مي فرمود که امام زمان (عج) در جايي فرموده: ما بايد شما مومنين را ببريم، با ايمان و تقواي خودتان به ما کمک بدهيد. اگر کسي اهل گناهي باشد که او را از ولايت اهل بيت خارج نکرده باشد يعني در حالي که شيعه ي اهل بيت است گناهاني را مرتکب بشود، کار شفاعت را بر اهل بيت سخت مي کند. چه بسا اهل بيت بايد از طرف خداوند به او بلايي بدهند که پاک بشود. ممکن است بيست سال زمين گير بشود و در اين بلا اولين کساني که غصه مي خورند خود ائمه هستند. مثل امير المومنين در نهج البلاغه فرمود: من که دارم شما را مي برم به من کمک بدهيد و خودتان بياييد. معرفت با تسليم و تبعيت بدست مي آيد. حالا سوال اين است که اگر ما قرآني را بخوانيم و ثواب آن را به امام زمان (عج) هديه کنيم آيا در قبال اين اهداء امام به ما تفضل مي کند ؟ بله - آن خيري که توفيق پيدا شده که ما به خود اهل بيت هديه کنيم اين توفيق را خداوند متعال به وساطت واسطه ي فيضش به ما داده است. چون هر توفيقي که براي انسان حاصل ميشود به واسطه ي فيضي است که خداوند به ما کرده است و به ما داده است. پس او عنايتش قبل از کاري است که ما کرديم حالا چه برسد به بعدا وقتي کسي اين لطف را از خدا دريافت کند و آن را خرج امام زمان (ع) بکند. مثلا قرآن مي خواند و ثوابش را به حضرت مي داده که در روايت دارد که قرآني که به معصومين هديه بشود ثوابش را نفس ها نمي تواند بشمارد. اين ثواب يک چيز بيرون از ما نيست که بگوييم فلان کار را مي کنيم ثواب ميبريم. اين ثواب درجاتي پيدا مي کنيم. اين يک کيسه ي بيروني نيست که ذخيره بشود. ثواب درجاتي است که در خود ما اتفاق مي افتد خود ما هستيم که رشد ميکنيم.

اگر کسي اين ثواب ها را به حضرت هديه بکند اين ثواب هاي عجيب را به او مي دهند يا به نيابت امام زمان (عج) زيارتي برود يا صدقه اي براي سلامتي حضرت بدهد يا کاري را انجام بدهند و به مادر بزرگوارشان هديه بکنند که من توصيه مي کنم که حتما اين کار را بکنند مثلا در نذرهايشان ثواب سوره اي از قرآن را به مادر حضرت هديه کنند و کسي که به مادر ايشان عنايت کند ببينيد که فرزند چه عنايتي خواهد کرد. در مقابل اين کار، کارهايي که حضرت براي ما مي کند فوق العاده است. حضرت خضر با اينکه پنهان و ناشناس است کاملا فعال است. او را نمي شناسند ولي در اجتماع حضور دارد از حوادثي که رخ مي دهد آگاه هست و به مصالح افرادي که در اطرافش است آگاه است. فعاليت هايي را به نفع مومنين و ضعفا انجام ميدهد. در عين حال هدايت هايي را براي کسي که قابليت هدايت دارد تعليمات و تربيت هايي بر او انجام ميدهد. يک ولي خدا بصورت پنهان و ناشناخته کارهايي را بصورت کاملا فعالانه انجام مي دهد و تصرفات ولايي ميکند. وجود حضرت امام زمان (عج) ناشناس و ناشناخته در اين عالم کاملا فعال است. چنين نيست که ما فکر کنيم که زمان غيبت زنگ تفريحي است که امام زمان (عج) کنار است. الان فقط حکومت ندارد. بقيه ي شئونات امامت مثل هدايتها، دستگيريها و الطاف برقرار است. اولا مثل پدري مهربان مراقب است. کسي که ياد حضرت باشد يک جور ديگر به او نگاه مي کند. البته اين شان براي همه ي ائمه بوده است ولي در حال حاضر اين حجت الهي است. اين روايت در اصول کافي است کسي پيش امام رضا (ع) آمد و گفت که براي خانواده ام دعا کنيد. اما گفت که من اينکار را نمي کنم يک پدر دائم دعا گوي بچه اش است. اين بزرگواران اين چنين ناظر و حامي هستند که اگر کسي از مومنين مريض بشود آنها هم مريض مي شوند، اگر کسي از مومنين غمناک بشود آنها هم غمناک ميشوند، اگر کسي از مومنين مسرور بشود آنها هم مسرور مي شوند چون با هم سنخيت دارند. اگر کسي دعا کند آنها برايش آمين ميگويند و اگر کسي سکوت کند باز هم برايش دعا ميکنند. يکي از ياران حضرت علي (ع) بنام رُمَيِه تب داشت و گفت: روز جمعه به نماز جمعه در مسجد کوفه رفتم. در اين ميان تب من زياد شد و تحمل کردم تا نماز تمام بشود و وقتي بيرون رفتم درد داشتم. امام فرمود: چه شده ؟ درد مي کشيدي و فرمود که هيچ مومني نيست که مريض بشود و ما مريض نشويم و هيچ مومني نيست که محزون بشود و ما محزون نشويم و فرمود: هيچ مومني دعا نميکند مگر اينکه ما براي او آمين بگوييم. بعد رُميه گفت که شما با همه اين جوري هستيد؟ ايشان فرمودند: بله هر کس در مشرق و مغرب عالم باشد. پدر مهربان همه جا حامي و ناظر بچه هايش است. علامه مجلسي در جلد 53 بحار نقل کرده است که سيد بن طاووس مي گويد: به سرداب امام زمان (عج) رفتم. روي پله هاي اول بودم و انتها را نمي ديدم. و شنيدم صداي مناجاتي از زير زمين سرداب مي آيد. دقت کردم ديدم صداي امام زمان (عج) است. ديدم حضرت بر شيعيانش دعا ميکند که خدايا شيعيان ما با ما سنخيت دارند اگر گناه حق اللهي انجام داده اند تو از آنها بگذر و اگر حق الناسي بوده از حق ما اهل بيت به آنها بده تا از همديگر بگذرند تا از هم راضي بشوند. آنجا که افتاده ايم دستگيري ميکند خيلي از دستگيري ها را ما متوجه نمي شويم. بزرگواري ميگفت که حاجتي داشتم و به امام زمان (عج) گفتم که شما متوجه ما نيستي و گفت که در حالتي به من گفتند که فلاني تو نبودي که بچه بودي در خطر افتادي و ما نجاتت داديم و در دلت انداختيم که عالم دين بشوي و گفت که اين قدر شرمنده شدم که ديدم آقا همه جا دستش بر سر من بوده و من متوجه نبوده ام. فرموده اند: ما شما را رها نکرده ايم اگر توجهات ما نبود بلاها شما را از بين برده بودند.
سوال – چطور ميشود در دل امام زمان (عج) جا بازکرد ؟
پاسخ – آن چيزي که بطور خاص براي امام زمان (عج) مهم است اين است که بر عهدمان با ائمه که همان عهد الهي است باقي بمانيم. عالمي در مشهد حدود 40 سال پيش فرمود که راننده کاميوني اين را براي من نقل کرده است. من باري براي مقصد دوري در زمستان زده بود. مقداري که از مشهد گذشتم ديدم که جاده پر از برف است ماشين را کنار زدم ولي ماشين را روشن نگه داشتم که در گرماي اتاقک ماشين باشم. چند لحظه ماشين خاموش شد و هر کاري کردم ماشين روشن نشد. خيلي ترسيدم که نکند من دراين هوا يخ بزنم. داشت خوابم مي گرفت و فهميدم که اگر بخوابم يخ مي زنم. يادم آمد که بگويم يا امام زمان (عج) کمک کن. خجالت ميکشيدم که با خدا حرف بزنم زيرا نمازهايم را درست نمي خواندم و معصيتي را مرتکب مي شدم. در اينجا با خدا عهد بستم که اگر نجات پيد کنم نمازهايم را اول وقت بخوانم و آن معصيت را ترک کنم. فردي را ديدم که آچاري دستش بود. فکر کردم اين هم راننده اي است که ماشينش خراب شده است. کنار ماشين آمد. گفت چه شده و برايش توضيح دادم و گفت که کاپوت را بالا بزن و هر وقت که گفتم ماشين را روشن کن و خلاصه ماشين روشن شد و گفت: خدا تو را به مقصد مي رساند و به او گفتم که حالا برويم ماشين شما را درست کنيم. گفت: نه من کمک نميخواهم. گفتم به شما پول بدهم گفت: من احتياج ندارم. گفتم: اين نامردي است. گفت: مردي چيست ؟ گفتم: اينکه اگر کسي کمک کرد ما هم به او کمک کنيم. گفت که اگر تو مرد هستي به عهدي که بستي عمل کن. گفتم: کدام عهد ؟ گفت: همان عهدي که با خدا بسته بودي که نمازت را اول وقت بخواني و معصيتي را ترک بکني. پيش خودم گفتم که من اين را به کسي نگفته بودم. فهميدم که استغاثه ام قبول شده است. چيزي که ما را به خدا نزديک مي کند همان عهدمان است. ما با خدا عهد داريم. با امام زمان (ع) عهد داريم. اي امام زمان (ع) عهد من اين است که کار شما را بر کار خودم مقدم بدارم و به کار شما اهميت بدهم. هر مقداري که مي توانم خودم و ديگران را به اين راه بياورم.
سوال – بازخورد برنامه ي سمت خدا را چطور ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ – من اين برنامه را خيلي مناسب ديدم از روي سوالات و پيام هايي که از متدينين براي ما فرستاده شده است فهميديم که اين برنامه توانسته جايگاه خوبي پيدا کند. انشاءاله باز هم توفيق داشته باشيم خادم معارف اهل بيت باشيم. يادگاري از من به شما اين است که وقتي پيامبر از معراج برگشت يک يادگاري براي ما گذاشت و آن نماز است. نماز عهد ما با خداست. نماز را محکم بگيرد.