حجت الاسلام والمسلمين پناهيان – ابعاد حماسه زيارت اربعين
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد حماسه زيارت اربعين
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
تاريخ پخش: 20-08-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
آنچه از من خواستي با کاروان آوردهام *** يک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و ديوار عالم فتنه ميباريد و من *** بيپناهان را ببين دارالامان آوردهام
اندر اين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست *** کاروان را تا بدين جا با فغان آوردهام
تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم *** يک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
ديده بودم تشنگي از دل قرارت برده بود *** از برايت دامني اشک روان آوردهام
تا دل مهر آفرينت را نرنجانم ز درد *** گوشهاي از درد دل را بر زبان آوردهام
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان خوبم. بينندهها و شنوندههاي خوب و نازنينمان. يک پنجشنبهي ديگر توفيقي دست داد و مهمان لحظات ناب و نوراني شما هستيم. حاج آقاي پناهيان سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي پناهيان: خدمت بينندگان محترم سلام عرض ميکنم. اميدوارم دلهاي ما هرچه بيشتر اربعيني و امام حسيني باشد.
شريعتي: شايد بعد از اين سالها که اربعين يک تجلي همدلي و محبين بين شيعيان هست، راز اين محبت را شايد نميدانيم در کجا جستجو کنيم. اينکه هرسال اين محبت عميقتر ميشود و سردتر هم نميشود و مردم با دل و جان براي سيدالشهداء عزاداري ميکنند و اين محبت را در دل و جانشان ميپرورانند. اين محبت از کجا ميآيد؟
حاج آقاي پناهيان: بسم الله الرحمن الرحيم. در مورد راز محبت اباعبدالله الحسين(ع) بايد خيلي انديشه کرد. من هميشه عادت دارم دين را خيلي عقلاني تبيين کنيم. مگر اينکه آدم در يک استثناهايي به جايي برسد که هيچ توجيه عقلاني ندارد و فقط يک اتفاق الهي و معنوي و نوراني است که طبيعتاً بايد اسمش را معجزه گذاشت. معجزه امور خارقالعادهاي است که طبق قوانين عادي زندگي بشر قابل توجيه و تبيين نباشد. پيامبران الهي ميتوانستند معجزاتي را انجام بدهند. البته معجزه با سحر و جادو متفاوت است. محبت اباعبدالله الحسين در دلها به دليل مظلوميتش نيست. مظلوم در عالم زياد داريم. به دليل اينکه حضرت مجروح شدند، نيست. کساني که اينگونه جراحتها بر بدنشان وارد شده باشد و بعد به شهادت رسيده باشند در طول تاريخ کم نيستند. به دليل اينکه سر از بدن مطهرشان جدا شده و خانوادهشان به اسيري رفتند نيست. ما حتي کساني را داريم که خانواده آنها در وضع بدتري به اسارت رفتند. ما نميخواهيم مبالغه آميز برخورد کنيم. به دليل اينکه يک خانواده آنجا به شهادت رسيدند، در اشعار مشهور است: «من که داغ شش برادر ديدهام» يک خانواده به شهادت رسيدند، مگر کم در تاريخ کساني اينطور به شهادت رسيدند؟ حتي اعضاي خانواده خودمان برايشان اينطور اتفاقي بيافتد، نميتوانيم اينقدر متأثر شويم و ديگران را اينقدر متأثر بکنيم. علت متأثر شدن ما براي امام حسين يک امر عادي نيست. براي اينکه ظرفيت يک مصيبت در وجود انسان بماند چند سال است؟
بنده پدرم را از دست دادم. فکر ميکردم هميشه براي ايشان داغدار باشم. همه همينطور فکر ميکنند. خيلي متأثر شده بودم. ولي بعد ديدم ميگويند: خاک سرد ميکند. چرا براي امام حسين اين اتفاق نميافتد؟ حتي براي شهداي دفاع مقدس، مادر شهيدي ميگفت: من دو تا شهيد دادم. ياد شهداي خودم ميافتم نشاط پيدا ميکنم. اندوهي را که اول داشتم الآن ندارم. نسبت به ابا عبدالله الحسين اينطور نيستم. سؤال ميکرد که چرا فرق ميکند؟ مگر هردو شهيد نشدند؟ درست است مقام امام بالاتر است و فرزند من در برابر امام حسين هيچي نيست. ولي چرا اندوه من کم نميشود؟ حتي يک سري توجيهات عرفاني در مورد کربلا وجود دارد. امام حسين به لقاء الله رسيد. ياران امام حسين به اوج مقام معنوي رسيدند. همان کساني که اين حرفها را ميزنند، چند دقيقه بعد پاي روضه اشک ميريزند. يک اتفاق خيلي عجيب است. عزاداري و سوختن براي امام حسين اختياري نيست. برنامه ريزي شده نيست.
تبليغات ما، ذاکران اهلبيت، شعرها و روضهخوانيها به هيچ وجه عامل اين سوز و گداز نيست. يعني ما اگر اينقدر هنرمند بوديم و ميتوانستيم با تبليغات افراد را برانگيخته کنيم در خيلي از موارد ديگر از تبليغات استفاده ميکرديم. اثر تبليغ کوتاه مدت است. تکرارش زننده است. قصهي اباعبدالله الحسين اينطور نيست که عادت فرهنگي باشد. مردم سيزده بدر صحرا ميروند اما برايش نميسوزند. هستي خودشان را در سيزده بدر تقديم مردم نميکنند! اتفاقهايي که شما در اربعين ميبينيد.
مردم نوروز را گرامي ميدارند. شما جرأت نداريد سيزده روز تعطيلات را کم کنيد. ولي هيچکس بخاطر اين خون گريه نميکند. هيچکس بخاطر اين اينقدر عميق عشق بازي نميکند. در طول تاريخ براي هيچ موضوعي غير از اباعبدالله الحسين نميشود اينقدر عميق سوخت. اسطورهي تاريخي نيست. آدم اسطورههاي تاريخي را دوست دارد ولي اينطور با او ارتباط برقرار نميکند. بعضي اينقدر سطحي نگاه ميکنند انگار در اين جهان نيستند. امام حسين را با سياوش مقايسه ميکنند. ما هميشه دنبال يک تشنه لب و شهيد قهرمان ميگشتيم. بعد از سياوش سراغ امام حسين آمديم. آيا در تاريخ قبلاً مردم براي سياوش چنين کاري را ميکردند؟ ما براي ديگر امامان هم اين کار را نميکنيم. حتي براي اميرالمؤمنين(ع)! آيا اميرالمؤمنين(ع) مقامشان از امام حسين بالاتر نيست؟ آيا اميرالمؤمنين از امام حسين مظلومتر نبودند؟ آيا اگر بنا باشد به دليل امامت امام حسين و مقام معنويشان بسوزيم، شايستهتر نبود براي سوختنهاي اميرالمؤمنين بيشتر عزاداري کنيم؟ دو شب براي اميرالمؤمنين روضه ميخوانند، ديگر نه کسي ميتواند روضه بخواند و نه کسي ميتواند گريه کند! نميشود...
مگر امام حسن مجتبي با امام حسين فرقي دارند؟حتي امام حسين(ع) با فرياد بلند حماسه و غم خودشان را اعلام کردند. «هل من ناصرٍ ينصرني» ولي امام حسن مجتبي غمها را در خود فرو بردند. اينجا بايد بيشتر متأثر شويم، نميشويم. امام حسن مجتبي(ع) را دوست داريم و گاهي برايش گريه ميکنيم. اما کربلا چيز ديگري است. اينجاست که آدم معتقد به اين ميشود که يک معجزه دارد رخ ميدهد. اينها با محاسبات بشري جور درنميآيد و رسول خدا اين را فرمودند. رسول خدا از اين معجزه پرده برداري کردند. از اين راز، ميفرمايد: براي قتل أبا عبدالله الحسين حرارتي را خدا در قلوب مؤمنين قرار داده که هرگز اين حرارت سرد نميشود. اين يک امر استثنايي است. اين يک معجزه است. نه تبليغات مؤثر است. نه مطالعه تاريخي، نه شدت مظلوميت ايشان، نه امامت و معنويت ايشان، نه خيلي از عوامل ديگر. اينطور نيست که ما عادت کرده باشيم. مگر آدم به عاشقي عادت ميکند؟ بعضيها ميگويند: رسم ايرانيهاست. نه اين رسم نيست.
همه روضهخوانها و شاعران و مداحان ميدانند وقتي بهترين اشعار و روضهها را براي اباعبدالله ميخوانند، دقيق هم ميخوانند، بعدش همه قبول دارند حق مطلب ادا نشده است. چون ما امام حسين را دوست داريم، ناراحت ميشويم ايشان را سنگ ميزنند و به ايشان صدمه ميزنند. نه اينکه چون صدمه زدن، ايشان را دوست داريم. چون دوستش داريم نميتوانيم تحمل کنيم آب را روي اباعبدالله الحسين بستند و الا مسألهي تشنگي اينقدرها آتش به پا نميکند. چرا آن محبت را پيدا کرديم؟ صفاي باطن انسانها موجب ميشود به صورت ناشناخته با امام حسين ارتباط برقرار کنند. يک گرايش فطري در ما است. اين يک معجزه است.
هر آدمي در شرق و غرب عالم باصفا باشد، داستان امام حسين را ميشنود به صورت عجيبي متأثر ميشود. نام شخصيتي به نام حسين(ع) را که ميشنود متأثر ميشود. از نزديک در کشورهاي مختلف ديدم. ميگويد: چرا من متأثر شدم؟ خودش تعجب ميکند. من يک جوان روسي را ديدم که ايران آمده بود و تلويزيون هم مصاحبه ما با ايشان را پخش کرد. يک مهماني ترتيب داده شد. ميگفت: من از اخبار يورو نيوز داشتم ميشنيدم عاشورا يک عده براي فرزند آخرين پيامبر عزاداري ميکنند و چند تا هم سينه زني ديدم. يکباره تحت تأثير قرار گرفتم. پاي اينترنت آمدم. زدم حسين، چند مورد را به اضافه تصاوير قمه زني برايم آورد. به عزاداري امام حسين و فارسي زبانها رسيدم. نوحهها را گرفتم. همه مرا تحت تأثير قرار دادند. ميگفت: من در سرماي سرد روسيه هدفون در گوشم ميگذاشتم و دانشگاه ميرفتم. با اينها گرم ميشدم. براي اولين بار در عمرم گريه ميکردم. ميگفت: هيچي نميدانستم. اين جوان بعداً آمد، امام حسين را به او معرفي کردم. ميگفت: آرزويم اين است که يکبار اربعين بروم. مسلمان هم نبود. طبق عادتي که در گفتگوهاي دو طرفه دارم، گفتم: برداشت شما از امام حسين چيست؟ گفت: من فکر ميکنم او يکي از دوستان خداست و در راه رسيدن به خدا زجري کشيده و به اين دليل در دل مؤمنين قرار گرفته است. هرکس آدم پاکي باشد ايشان را دوست دارد. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قيامت/14) آدم به خودش بيناست. ميفهمد درونش يک اتفاقي رخ داد. مگر اينکه طرف عناد داشته باشد و به شدت خودخواه باشد. براي اينکه اين معجزه تقويت شود، يک نکته هم از امام صادق(ع) عرض کنم.
امام صادق(ع) ميفرمايد: کوهها را از جايشان تغيير بدهيد راحتتر از اين است که بخواهيد دلها را تغيير بدهيد. اين دل ما را امام حسين چقدر راحت تغيير ميدهد؟ اين معجزه مهمتر است يا معجزهي رود نيل و حضرت موسي؟ عقلاني قضاوت کنيم. امام صادق ميفرمايد: اينکه ايت دلها اينطور متأثر ميشوند، خلاف قاعده و بدون اينکه هيچيک از عوامل شناخته شده مؤثر باشند، اين مهمتر از شکافته شدن رود نيل است. شما اگر کنار رود نيل بودي و حضرت موسي(ع) با عصايي ميزد و اين رود شکسته ميشد، چه شکوهي را ميديدي؟ براي همه تعريف ميکردي. الآن شما بيشتر از اين معجزه تعريف کنيد که من ميبينم دلها چگونه براي امام حسين متأثر ميشود. چون واقعاً تکان دادن يک دل از جاي خودش سختتر از تکان دادن درياها و کوهها است.
بنده خودم وقتي در معرض دلهاي مردم قرار ميگيرم، من يک مقدار روانشناسي خواندم و ميدانم مردم چه ميشود گريه ميکنند و متأثر ميشوند. آيا ما يک فردي عاطفي هستيم و بعد از امام حسين متأثر ميشويم؟ نه اصلاً اينطور نيست. انسانها خيلي نسبت به زن و بچه خودشان عاطفه ندارند. منطقي برخورد ميکنند. ولي نسبت به اباعبدالله الحسين ميلرزند. فرو ميريزند. ديگر از يک جايي به بعد طاقت نميآورند. به تعبير حضرت زينب و روايات مثل مادري که جوان از دست داده ميبيني جوان براي امام حسين گريه ميکند. من بارها افرادي را ديدم که براي پدر خودشان اينطور گريه نکردند. در حالي که عاشق پدرشان بودند. وقتي من در کنار روضه و گريه مردم قرار ميگيرم، واقعاً احساس ميکنم در کنار معجزه الهي قرار گرفتم. اصلاً ديگر نيازي نيست يک پيغمبر جلوي چشم من معجزه کند تا من ايمان بياورم. معجزه عترت اباعبدالله الحسين واقعاً معجزه است. اعجاز يعني چيزي خارق العاده، چيزي وراي اين آثار طبيعي و شما نمونههاي متعدد جلوههاي محبت امام حسين را ميبينيد. دل با صفا باشد. اگر با تقوا باشد بيشتر، اگر با ايمان باشد بيشتر، براي امام حسين متأثر خواهد شد.
موکب داري در کربلا به شدت گريه ميکرد و متأثر بود. ميگفت: من هرسال خرجي که براي امام حسين ميکنم برميگردد. من ميخواهم برنگردد و يک چيزي براي امام حسين داده باشم. انگار داغ ديده و رفته قرباني بدهد و از او قبول نکردند. اين عادي نيست و با معاملات عادي جور در نميآيد. حتي دينداري ما با معادلات عادي جور درميآيد. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7) هرکاري که ميکني فايدهاش به تو برميگردد. اصلاً خدا نگفته بود، وجدانت ميگفت. مفيد به حال ما و جامعه است. ولي آدم به اباعبدالله(ع) که ميرسد، از مرز اين محاسبات عبور ميکند. اينجا آن کلام پيامبر اکرم(ص) واقعاً فهميده ميشود که براي اباعبدالله خدا يک حرارتي گذاشته است. ما چه استفادهاي از اين معجزه ميتوانيم بکنيم؟ 1- ايمانمان به خدا بالا برود و بدانيم خدا و قيامتي هست. اين کتاب و راه درست است. مگر ما معجزه ميبينيم نبايد ايمان ما افزوده شود؟ معجزه ميبينيم ايمان ما افزوده شود. چرا ما ميخواهيم آدمهاي حداقلي ببينيم؟ مرگ ديگران را ببينيم بترسيم و از ترس مرگ خودمان را جمع کنيم. خودمان را با ديدن حياتي که امام حسين به دلها ميدهد بيدار کنيم. اولين فايده اين است که ايمان خودمان را افزايش بدهيم. شايد قبل از اينکه ايمانمان را افزايش بدهيم بايد يک کار ديگر بکنيم. بايد فکر کنيم. درباره امام حسين و اين معجزه فکر کنيم. که اين يک معجزه است و با انديشيدن انسان به اينجا ميرسد. آدم بايد به اين فکر کند و به اين برسد.
بنده اولين پيشنهادم براي راهيان اربعين اين است که وقتهاي زيادي را در اين مسير براي فکر کردن بگذارند. يک مقدار نگاه کردن به صحنهها کافي است. به کمک قرآن فکر کنند. تنها شدن و به استراحت نشستند فکر کنند. فکر بهترين عبادت است. امام حسين خيلي انسان را به فکر مياندازد. به فکر بيافتيم. اين هم يکي از آثار معجزه است. به اين انديشه ميدان بدهيم. به عظمتش پي ببريم. «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (آلعمران/191) در خلقت آسمانها و زمين تفکر ميکنند. اين معجزه اباعبدالله الحسين در دلها بالاتر از خلق آسمانها و زمين است. چون انسان موجودي بالاتر از آسمانها و زمين است. انسان موجود بسياري عميقي است. ما کاري نداشته باشيم به اينکه انسانها از خودشان سطحي و حداقلي استفاده ميکنند. اين نبايد ما را به اشتباه بياندازد که انسان همان حيوان است و يک مقدار باهوش تر است. انسان واقعاً بزرگتر از کائنات است. وقتي آدم در خلقت آسمانها و زمين فکر کند به چه نتايج عميقي ميرسد؟ در مورد انسان فکر کند. پس يکي تفکر و يک افزايش ايمان شد.
يک کار ديگر هم ميشود انجام داد. خداي متعال در سفر حج يک توصيه دارند. توصيهشان چيست؟ «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب» (بقره/197) از حج توشه برگيريد و بهترين توشه تقواست. اين آيه خيلي انسان را تحت تأثير قرار ميدهد. حج به آن عظمت را خدا بيان ميکند و بعد ميفرمايد: برويد از اين سفر توشه بگيريد. توشه چيست؟ احساس خوش معنوي. ميفرمايد: «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» تقوا را توشه بگيريد. يعني آنجا تقوا جمع کنيد. من ميخواهم عرض کنم اربعينيها همين آيه قرآن را اجرا کنيد. در اين سفر با کوله باري از تقوا برگرديد. عزم کنيد که از اين به بعد مراقبت ميکنم از چيزهايي که نقطه ضعف شماست. بعد از زيارت ابا عبدالله الحسين يک ملکي ميآيد با انسان مصافحه ميکند. مکرر در روايات هست. به او خبر ميدهد خدا تو را بخشيد. زندگي تازهاي شروع کن! من از اول شروع کنم يعني تقوا داشته باشم.
سومين بهرهاي که ميتوانيم بشماريم، «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» از خود اين سفر ميشود مراقبت را شروع کرد. حالا که اينقدر دلها به هم نزديک است با هم فداکارانه رفتار کنيم. بارها من در اين سفر ديدم، يک کسي به کسي تنه زده و حتي موجب زمين خوردن کسي ميشود. بعضيها هستند عصباني ميشوند. اما بعضيها هم هستند، آن کسي که زمين ميخورد بلند ميشود عذرخواهي ميکند. او بلند ميشود مصافحه ميکند. به روي او نميآورد که شرمنده نشود. بهترين اقدام در اين سفر اين است که از همسفران مراقبت کنيم. به هم خدمت کنيم. ايثار را تمرين کنيم و شما خيلي زرنگي کرديد اگر اين کار را بکنيد. چون اينها همه زائر امام حسين هستند. تو هم همينطور که ميروي چند خدمت به ديگران بکن و انگار حضرت بايد يک زماني جواب شما را بدهد و از شما تشکر کند که شما زائران مرا تحويل گرفتيد. اين تقواست. مراقبت کنيم در اين سفر کسي را از خودمان نرنجانيم. خدا خيلي به کم قانع است. يکوقت ديديد به خوبي ما در اين سفر همه بديهايمان را بخشيد و حتي از بين برد و به ما کمک کرد. خدا از يک بندهاي خوشش بيايد بديهايش را از بين ميبرد. ميگويد: بيا من به تو کمک ميکنم که پاک شوي. پس سه تا بهره عالي از اين معجزه شريف ميتوانيم داشته باشيم و دايره تقوا خيلي گسترده است و در زمينههاي مختلف ميشود اين تقوا را سرايت داد خصوصاً در روابط اجتماعي. بگذاريد مردم بگويند: چرا اينهايي که اربعين ميروند، چقدر اخلاقشان خوب ميشود! مرد خانواده بد اخلاق است، خانمش ميگويد: تو را به خدا اربعين برو، تو وقتي ميروي تا شش ماه حالت خوب است.
شريعتي: بعد از ماه مبارک، بعد از اعتکاف، بعد از اربعين تا مدتي حال ما خوب است ولي بعد يادمان ميرود.
حاج آقاي پناهيان: از رسول خدا همين سؤال را پرسيدند. گفتند: يا رسول الله! ما وقتي در مجلس شما هستيم، حال ما خوب است. بعد کم کم يادمان ميرود. حضرت فرمودند: اگر ميتوانستيد اين حال را حفظ کنيد مانند حضرت عيسي بن مريم روي آب راه ميرفتيد. يعني اين اتفاق طبيعي است. ما بايد سعي و تلاش خودمان را بکنيم. آنجا تصميم بگيريم که خدايا من ديگر با تقوا زندگي خواهم کرد. «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» هم آنجا بايد تقوا را عمل کنيم. هم عزم کنيم براي متقي زندگي کردن بعد از سفر. خدا دوست دارد ما تمرين کنيم. گاهي از اوقات هم خدا امتحانهاي سختي را پيش روي ما ميآورد که ما دچار لغزش شويم تا خودمان را محکم بگيريم. عضلات روح خودمان را تقويت کنيم. چطور انسان در ورزش عضلات جسم خودش را تقويت ميکند. شيطان دارد ما را ورز ميدهد تا ما تقويت شويم. امتحانهاي الهي براي محکم کردن ماست و نبايد ما را مأيوس کند.
شريعتي: ميشود از اربعين يک الگويي گرفت و در زندگي شخصي و فردي آورد پياده کرد؟ در تعامل با خانواده و محيط کارمان پياده کرد؟
حاج آقاي پناهيان: مسلماً ميشود ولي بايد ساختارهاي قانوني اجازه بدهند. ساختارهاي قانوني و معيشتي بايد به ما اجازه بدهند. وقتي شما با جريمه و بيمه که رفتارهاي حداقلي هستند خواستي مردم را کنترل کني، صرفاً خواستي با اينها وادار به رفتار درست کني، فرصت و مجال براي اينکه آدم رفتار خوب داشته باشد پيدا نميشود. فرصت براي خوبيها پيدا نميشود. ما در مدرسه به طلبهها گفتيم: اين معنا ندارد که حضور و غياب به عهده ناظر مدرسه باشد. طلبه بي تفاوت نشسته است. ميگوييم: بغل دستي شما کجاست؟ ميگويد: نميدانم. هرکسي غايب شد مسئوليتش به عهده کل اعضاي کلاس است. آنها بروند احوال همديگر را بپرسند و مشکل يکديگر را برطرف کنند. يکي از طلبهها ميگفت: من دو روز غايب شدم، هفت نفر مرا کنار کشيدند و گفتند: کجا بودي؟ اين همان نظام امر به معروف و نهي از منکر است. ما امر به معروف و نهي از منکر را برداشتيم و جاي آن هزار قانون ديگر گذاشتيم. زياد نبايد به مردم زور بگوييم. مردم خوب هستند. ما اجازه نميدهيم خوبيهاي مردم بروز پيدا کند از بس ساختارهاي قانوني حداقلي بر مردم تحميل کرديم.
ما اگر نظام امر به معروف و نهي از منکر را از آموزش و پرورش تمرين کنيم. يک دبستاني هست گفتند: ما ميخواهيم اين روشها را پياده کنيم. ساعتها جلسه گذاشتيم. اولين چيزي را که حذف کرديم مستخدم از مدرسه بود. بچهها خودشان تميز کنند. بعد کار و کاسبي را در مدرسه راه انداختيم. يکي از دوستان ما ميگفت: بچه من رفته هر کاري را گشته، ديده بچهها دارند پول درميآورند. ميگويد: ما ديديم بعضيها کلاسهايشان را خوب تميز نميکنند، ما رفتيم اطلاعيه زديم که حاضر هستيم کلاسهاي شما را در بخشي از زوايا خوب تميز کنيم. اين اطلاعيه را زديم که بياييم پول در بياوريم. اينها ريشههاي اخلاق ماست. احساس مسئوليت ميکند. ميداند بايد پول دربياورد و زحمت بکشد. دوازده سال بيکاري و بيعاري را به بچهها تحميل ميکنيم و بعد ميخواهيم اين اخلاقش خوب باشد. اين نظامي که در اربعين پديد ميآيد را خوب بشناسيم و در زندگي خودمان جاري کنيم. براي جاري کردن اين بايد يک سري قوانين دست و پا گير، قوانيني که به انسان حداقلي نگاه ميکنند، ما چرا مرگ بر آمريکا ميگوييم؟ فقط به خاطر ظلم آمريکاست؟ نه. به دليل ساختارهاي فکري حاکم بر آن تمدن است که انسان را حداقلي نگاه ميکند و نتيجهاش ظلمهايي مثل ظلمهاي داعشي است. بعضيها اينقدر ساده لوح هستند فکر ميکنند ميتوانند تفکر و ساختارهاي غربي را بپذيرند اما ظلم نکنند. ظالم در آن جامعه توليد خواهد شد. داعشيهاي جنايتکار نتيجه و فرزند و ميوه چنين تفکري هستند. يک دفعه بيرون ميزند.
بعضيها به من ميگويند: شما چرا وسط بحثهاي اخلاقي و تربيتي از آمريکا و استکبار و بحثهاي انقلابي و سياسي ميکني؟ ميگويم: نتيجه همين است. بايد دقيق نگاه کنيم. بنده سعي ميکنم هيچوقت به مردم زور نگويم. مردم ما مردم خوبي هستند. اگر بدرفتاري دارند خيليها تقصير ساختارهايي است که ما در جامعه شبيه غربيها اعمال کرديم. ريشه ايثار و اخلاق را ميسوزاند. ريشه اين در آموزش و پرورش برميگردد. آموزش و پرورش بايد فرصت شکوفايي خصلتهاي خوب اخلاقي را به بچهها بدهد. براي اينکه اين اتفاق بيافتد بايد نظام آيين نامهها براي کنترل رفتارها در آموزش و پرورش تغيير کند. بچهها وقتي شيريني يک رفتار اخلاقي را بچشند در موقعيتي که قوانين به آنها اجازه بدهند. قوانين امکان شکوفايي استعدادهاي اخلاقي را سلب نکنند.
شريعتي: امروز صفحه 395 قرآن کريم، آيات 78 تا 84 سوره مبارکه قصص براي شما تلاوت ميشود.
«قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ «78» فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ «79» وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ «80» فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ «81» وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «82» تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «83» مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلَّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ «84»
ترجمه: (قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟! (روزى قارون) با تمام تجمّل خود در ميان قومش ظاهر شد، (با ديدن اين صحنه) آنان كه خواهان زندگانى دنيا بودند (آهى كشيده و) گفتند: اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده، براى ما نيز بود. براستى كه او بهرهى بزرگى (از نعمتها) دارد. و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت)، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد. پس ما، او و خانهاش را به زمين فرو برديم و هيچ گروهى نبود كه او رادر برابر قهر خداوند يارى كند و خودش نيز نمىتوانست از خويش دفاع نمايد. و همان كسانى كه موقعيّت ديروز او (قارون) را آرزو مىكردند (با ديدن صحنه هلاكت او) مىگفتند: واى! (بر ما) گويا خداوند، (رزق و) روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد، گشاده و يا تنگ مىگرداند، (و) اگر خداوند بر ما منت ننهاده بود، هر آينه ما را نيز (با او) به قعر زمين برده بود، واى! گويى كافران، رستگار نمىشوند. (ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مىدهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است. هركس نيكى آورد، براى او (پاداشى) بهتر از آن خواهد بود، و هر كس بدى آورد، پس كسانى كه كارهاى ناروا انجام دهند، جز (به اندازه) آنچه كردهاند، مجازات نمىشوند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و ادامه بحث را ميشنويم.
حاج آقاي پناهيان: اين آيه قرآن به شدت متناسب با بحث ما است. ما در اين بحث ميگفتيم: بعضيها تمدن غربي را به ظاهر برخي محسناتش نگاه ميکنند و شيفته آن ميشوند. ولي اين تمدن به دليل اينکه در قوانين و ساختارها با انسان به عنوان يک موجود حداقلي برخورد ميکند، که ما خيلي از ساختارها در کشور خودمان هم آورديم و اجرا ميکنيم، اجازه شکوفايي اخلاق و معنويت به انسان داده نميشود. در اربعين اين شکوفايي را ميبينيم. اين حرف را براي بعضيها که ميزنيم خيره به تمدن غرب ميشوند که چه عظمتي دارند. اينجا خداي متعال ميفرمايد: «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً» خدا قومها و ملتها و تمدنهايي را نابود کرده که خيلي قويتر بودند از کساني که شما با آنها مواجه هستيد. اين يعني اگر سبک زندگي تفکر حاکم بر قوانين و مقررات و فلسفه وضع اين مقررات و قوانيني که بر حيات بشر حاکم ميکنيم متناسب با فطرت نباشد و الهي نباشد، ممکن است در يک مدت اوج بگيرد ولي متلاشي خواهد شد. ما دوست داريم بتوانيم در اربعين الگويي را پيدا کنيم که اين الگو را عميق درک کنيم. الگوي اربعين اين نيست که وقتي برگشتيم در خانه و اداره سياهي بزنيم. ايستگاه صلواتي بزنيم. نام و ياد امام حسين را در زندگيمان بياوريم. نظام مدرسه را تغيير بدهيم. چطور در اربعين اين اتفاق ميافتد که فرصت براي ايثارگري پديد ميآيد، بايد قوانين و ساختارها را طوري تنظيم کنيم که فرصت براي ايثارگري پيش بيايد. در اين صورت است که دزدي و جنايت و ظلم کم خواهد شد و الا با قوانين حداقلي و حداقلي ديدن انسان بخواهيم زندگي انسان را کنترل کنيم، در چنين جوامعي ظلم و جنايات بيشتر خواهد بود.
شريعتي: اين روزها خيليها که تلويزيون را نگاه ميکنند يا وصف زيارت اربعين را ميشنوند يا روايات ثواب فضيلت زيارت سيدالشهداء در اربعين را ميبينند، تمام حسرت ميشوند و قطره قطره اشک ميريزند که چرا ما نميتوانيم برويم؟ حالا کسي مريض است و ناتوان است و مشکل دارد. اينها چه کار کنند؟
حاج آقاي پناهيان: اولاً اگر کساني متأثر ميشوند يا حسرت زده ميشوند از اينکه نميتوانند بروند يا توفيق رفتن ندارند، بايد به اينها تبريک گفت. اين علامت سلامت عترت و طينت آنها است. هرکس به زيارت امام حسين نرفت و علاقه هم نداشت برود، متأسف هم نشد، او بايد يک بازنگري در خويشتن خود داشته باشد. يک گرفتاري بزرگي وجود دارد که حسرت حضور در کربلا را نميخورد. اما به آنها بايد تسلي هم داد. واقعاً بعضيها با همين نيت و متأثر شدنشان ثوابي بيشتر از کساني که ميروند، ميبرند. چون ممکن است کسي که ميرود يک آسيبي به زيارت خودش بزند. ولي او چون نرفته ديگر ريا نميکند و دل شکستگي دارد و عجب هم پيدا نميکند. اين عبادتش مخلصانه برايش باقي ميماند. پس به دو دليل بايد به کساني که متأثر ميشوند از اينکه از کاروان اربعين جا ماندند تبريک گفت. يکي اينکه اصل اين تأثر و تأسف چيز خوبي است. حتي افراد بنشينند اشک بريزند و به اهل بيت توسل پيدا کنند که راه برايشان باز شود شايسته است. دليل ديگر اين است که به اينها هم پاداش داده خواهد شد. خانمهاي خانه داري که بچهها را نگهداري ميکنند و همسرشان ميرود. اينها اجر مضاعف ميبرند. يا کساني که در محل کار مجبور هستند به دليل اينکه همکارانشان رفتند فشار بيشتري را تحمل ميکنند. به دليل معاونت و همکاري اينها يقيناً اجر مضاعف دارند. در روايت هست کساني که خانوادههاي زائرين را مساعدت ميکنند، چقدر مورد عنايت پروردگار قرار ميگيرند. بايد يک نکتهاي هم بگويم که اگر کسي قصد نداشته باشد به زيارت اباعبدالله الحسين برود، اهل زيارت رفتن و سرمايهگذاري نباشد. به اين موضوع اهميت ندهد، در روايات آمده از عمر اين فرد کم خواهد شد. تصريح فرمودند که اگر بهشت برود جزء مهمانان بهشت خواهد بود نه جزء ساکنان بهشت. علامت ايمان علاقه داشتن به زيارت اباعبدالله الحسين است. اميدوارم همه زائرين هم براساس علاقه و عشق و هم براساس تکليف به کربلا مشرف شوند و زيارت اربعين هم زيارت بسيار ارزانتر از اينکه هست باشد، تا کسي که توانمند نبود بگويد: اربعين ميروم که امکاناتش براي من فراهم است. دست همه کساني که در راه اربعين به مردم خدمت ميکنند را بايد بوسيد.
شريعتي: انشاءالله شفاعت و زيارت سيدالشهداء نصيب همه ما شود.
حاج آقاي پناهيان: خدايا اين زيارت اربعين را براي همه زائران سفري پر از برکت و امنيت قرار بده. براي کساني که توفيق اين زيارت را پيدا نکردند، درسالهاي آينده توفيق اين زيارت را عنايت بفرما. دعاي زائران را که در صدر آن دعا براي فرج هست را مستجاب بفرما. دشمنان مؤمنين را نابود و مکرشان را به خودشان برگردان.
شريعتي: کاش آنان که چشمي داشتند *** گام مثل تو برميداشتند
«السلام عليک يا ابا عبدالله»