برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-تربيت ديني
88-07-22
به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد ميکشد به دو رکعت الصلاه عشق
مجري: آدم سخنچيني بود با هر زحمتي بود خورش را به خانه امام صادق (ع) رساند و به حضرت گفت فلات فاميلتون را ديدم که به شما دشنام ميداد و از شما کلي بدگويي ميکرد. امام از خدمتکارش خواست که برايش آب بياورد مشخص بود که ميخواست براي نماز وضو بگيرد مرد با خودش گفت حتماً امام ميخواهد کسي را که بهش دشنام داده نفرين کند به همين خاطر هم تمام حرکات امام را زير نظر گرفت نماز امام (ع) که تمام شد امام دست به سوي آسمان گرفت و دعا کرد خدايا من اين شخص و فاميل خودم را بخشيدم اما تو براي بخشيدن او سزاواتر هستي. کرم تو بيشتر است آن را ببخش و مجازات نکن. مرد سخنچين وقتي اين رفتار امام را ديد از منزل امام بيرون آمد و رفت.
مجري: انشاا... خداوند به همهي ما کمک بکند تا سيرهي عملي اهل بيت(ع) را دنبال بکنيم و مکاتي که در تربيت ما بکار بردند و تمام تلاششون اين بود که ما در مسير مستقيم قرار بگيريم انشائ ا... قدر بدانيم.
آيا نسبتي بين امام صادق (ع) و تربيت ديني هست؟
پناهيان: بله بسم الله الرحمن الرحيم عليالقاعده تمام امامان ما در جريان انجام رسالت خودشان هم به تربيت آحاد جامعه ميپرداختند هم به تربيت عموم مردم. روند کلي حرکت جامعه را به سمت خدا سوق ميدادند. اما امام صادق(ع) در اين زمينه ويژگيهاي خاصي دارند اولاً بيشترين بياناتي که ميتوانيم آن بيانات ائمه هدي عليهم السلام را بيانات تربيتي به حساب بياوريم از امام صادق (ع) به ما رسيده حتي بسياري از کلمات ديگري که از اميرالمومنين علي (ع)، از امام زينالعابدين(ع) و حتي امام باقر (ع) نقل ميشود براي ما و حتي وجود نازنين پيامبر گرامي اسلام (ص) اينها اکثراً از امام صادق (ع) به ما نقل شده لذا فراوانترين معارف تربيتي را ما ميتوانيم بگوييم از امام صادق (ع) دريافت کرديم اين يک نسبت حضرت که نسبت خاصي است. نسبت دوم حضرت با تربيت اين است که بيشترين فرصت را يافتند در بين امامان ما که به تربيت اطرافيان و شاگردان خودشان اقدام کنند.
وقتي امام صادق(ع) به شهادت رسيدند رقمهاي متعددي که خيلي قابل توجه هم هست به نسبت آن زمان از شاگردان حضرت نقل ميکنند يک رقم چهار هزار شاگرد هست که اين شاگردها را بايد به تعبير امروزيها گفت همه به نوعي خودشان به درجهي اجتهاد يا فهم عميق دين (فقاهت) رسيدند پس از امام صادق (ع) به کار تربيتي روي آوردند و اين فرقي بود که بين امام حسين (ع) و امام صادق (ع) ميتوانيم در نظر بگيريم اگر امام اگر امام حسين(ع) قيام کردند براي برقرار کردن دين و بعد نتيجهاش آن شد که ميدانيم. امام صادق(ع) قيام کردند براي اينکه کساني را تربيت کنند که طي يک روند بسيار طولاني بشود دين را اقامه کرد. شايد امام صادق (ع) را اولين بنيانگذار و مقدمهساز ظهور آقا امامن زمان(ع) و تربيت سربازان حضرت از نوع خودشان بشود تلقي بکنيم البته امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) هم مقدمهسازيهايي داشتند ولي بيشترين زمان و اقدامات در جهت تربيت در زمان امام صادق (ع) صورت گرفت و حضرت شايد از اين روش بتوانيم تعبير بکنيم که استفاده کردند: آدم تربيت ميکردند که تعليم هم در روند تربيت البته جايگاهي دارد و بعد اين آدمها را معرفي ميکردند به عنوان نمايندگان اين مرام حقه حتي نکات ريز را هم رعايت ميکردند يا دوستانشان را وادار ميکردند نکات ريز را رعايت بکنند. مثلاً يکي از دوستان حضرت ماهي دستش بود داشت ميبرد منزل حضرت فرمودند: چرا اينطور رفتار ميکني؟ گفت آقا شما خودتان فرموديد مرد ميرود خانه آذوقهاي رزق زن و بچهاش دستش باشد ببرد. اين مستحب است. آقا فرمودند: بله ولي شما چون ماهي بوي ناخوشايندي ميدهد اين را در وسيلهاي بگذار کسي از کنار تو رد ميشود نگويد دوست امام جعفر صادق چه بوي بدي ازش به مشام ميرسيد. حالا يا کسي که در اين مسير قرار دارد. از اين دقايق تا آن مسائل معنوي خاص که يکبار سر درس صداي خودشان را بلند کردند وقتي داشتند بحثي را براي شاگردانشان بيان ميفرمودند يک جملهي معترضهاي بيان کردند. فرمودند: کسي بدون وضو (حالا به تعبير ديگر البته به کار بردند) به محضر امام زمانش نميرسد. يکي از اصحاب بيرون داشتند ميآمدند صداي حضرت را که شنيدند برگشتند تطهير کردند و پاک و پاکيزه خدمت امام زمانشان رسيدند. از اين نکات تا بسياري از نکات ديگر شايد ما بتوانيم بگوييم بخاطر تغيير حکومت بنياميه با بنيمروان به بنيعباس يک فرصتي براي امام صادق(ع) پيش آمد براي تربيت شاگردانشان. به همين دليل هم امام صادق(ع) را رئيس مذهب ناميدهاند يا عالمان ديني را عموماً شاگردان امام جعفر صادق(ع) مينامند. برخوردهاي تربيتي حضرت و فرمايشاتشان در اين زمينهها بسيار گرانبهاست حتماً کساني که اهل مطالعه معارف ديني هستند از محضر ايشان بسيار بهره بردهاند و خواهند برد.
مجري: من زندگاني امام صادق(ع) را که مطالعه ميکردم يک نکتهاي به ذهنم رسيد و آن اينکه کاري نداريم که امام حسين (ع) قيام کرد يا امام صادق(ع) شاگردان زيادي تربيت کرد من با خودم فکر کردم که امامان معصوم ما همه دنبال اثرات ماندگار بودند. يعني قيام امام حسين تا امروز ماندگار است و تربيت امام صادق و مکتبي که امام صادق پايهريزي کرد يا استحکام بخشيد به آن، تا امروز ماندگار است اما چيزي که هست اين است که چقدر وظيفهي ما سنگين ميشود در قبال اين آموزههايي که از امام صادق(ع) مثلاً به دستمان رسيده؟ چقدر ما خودمان را مسئول ميدانيم در برابر آموزههاي دينمان و نکات تربيتي که آنها به ما ارائه دادهاند.
فرق بين تربيت ديني و غير ديني را بفرماييد تا از منظر امام صادق (ع) به اين موضوع بپردازيم.
پناهيان: تذکري که شما فرموديد را من تکميلهاي برايش عرض بکنيم. بله واقعاً همانطور که فرموديد مسئوليت ما خيلي سنگين ميشود در قبال اين همه معارفي که از اهل عصمت و طهارت به ما رسيده و ما بايد خوف اين را داشته باشيم که مبادا قدرداني نکنيم و خب بياعتنايي بکنيم اما در کنار اين تخفيف يک تشويقي هم من ميخواهم داشته باشم و آن اينکه واقعاً اين معارف کار ايفاي نقش و اجراي مسئوليت را هم آسان ميکنند کار دينداري را هم آسان ميکنند اين طور نيست که اگر اين معارف را ما شنيديم فقط مسئوليتمان افزايش پيدا کند نورانيتمان هم افزايش پيدا ميکند راحتتر ميتوانيم دينداري بکنيم و خيلي از اتفاقات قشنگ ديگر هم خواهد افتاد.
يک نفر ميگفت که من اگر زياد بروم پاي اين منبرها و توي مجالس و کتاب بخوانم مسئوليتم زيادتر ميشود پس ندانم بهتر است. گفتم: خب از آن طرف امکانات هم بيشتر ميشود، راحتتر ميشوي. مبارزه با نفس برات راحتتر ميشود، نوراني ميشوي، خدا برات احترام قائل است. بعد يک عالمي آمدند يک احترام خدا کلي نور دارد براي شما. موجب حرمتگزاري ديگران هم براي شما خواهد شد.
اگر ما برويم سراغ اين معارف واقعاً رشدمان راحت هم خواهد شد. اين تشويق را در کنار آن تخريف...
نکته جالبي بود جواني تو پيامکها حاج آقا داشتيم که بنده خدايي همين نکتهاي که شما اشاره کرديد گفته بود که من پاي منبرها نميروم سعي ميکنيم کمتر کتاب بخونم به دليل اينکه مشئوليتم بيشتر ميشود و نميتوانم به اينها عمل بکنم اين خودش مسأله اي است. گرچه حاج آقا ما چيزهايي که داريم قدرش را نميدانيم ديگه بعضي اين احاديث تو کتابها ساده به دستمان رسيده خيلي راحت.
پناهيان: «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (زمر/67 و انعام/91) خداوند متعال خودشان همه فرمودند که کسي قدر خدا را نميتواند آن طور که بايد و شايد بداند ولي اين نبايد مانع حرکت ما به سمت خدا بشود يا عامل پرهيز بشود. نه، دل شير داشته باشيم براي مناجات و گريه در خانهي خدا بگوييم خدا ما قدر داني نکرديم براي اقدام برويم بگوييم معارف کمکمان ميکنند.
راجع به فرق تربيت ديني و غيرديني قرار بود صحبت کنيم.
همانطور که در جلسات قبل بحث کرديم يک معنا در نظرمان ممکن است حاضر بشود تحت عنوان تربيت نايافتگي، بيتربيت بودن، بدتربيت شدن. ما از اين صحبت نميکنيم بلکه از تربيت ديني صحبت ميکنيم که خدا، ايمان به خدا در جهت انگيزهسازي و راهنمايي براي رشد ما کمک ميکنند و تربيت غيرديني که آنجا هم ميرويم سراغ کارهاي خوب، اهداف انساني. منتهي انگيزه خدا، ايمان به غيب، حتي قيامت و معاد در کار نيست.
ما درباره اين دوتا موضوع مقداري جلسات قبل صحبت کرديم مثلاً گفتيم که اگر تربيت ديني باشد دين انسان را به صورت فراگير در همه خوبيها رشد ميدهد. در تربيت غيرديني معمولاً اينگونه نيست. دين انسان را بسيار عميق تربيت ميکند. در تربيت غيرديني معمولاً اينقدر عمق ندارد ونکاتي که در جلسات قبل ذکر شد.
نمونههايي را از کلمات امام صادق(ع) ذکر ميکنم که ميبينيد اگر کسي خدا را در نظر بگيرد چقدر ايمان به خدا و در نظر گرفتن خدا در تربيت او مؤثر واقع ميشود که شما اگر اين ايمان به خدا را نداشته باشيد اينقدر قوي به خودسازي نخواهيد پرداخت، انگيزه اينقدر قوي نخواهد بود، راه را اينقدر شفاف و دقيق پيدا نخواهيم کرد. در يک روايتي امام صادق(ع) ميفرمايد: ذيل آيه کريم قرآن «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ، وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» (قيامت/14و15) ميفرمايد که پيامبر گرامي اسلام نقل فرمودند: «من اسره سريرهً علي بعه ردائها ان خيراً فخيراً وانشراً فشراً» همانطور که عرض کردم در قسمت اول کلام ما بسياري از کلماتي که از پپامبر گرامي اسلام داريم نقل قول از امام صادق(ع) است چون ايشان شاگرد داشتند که يادداشت بکنند احاديث را و از آن به بعد اين کار خيلي رواج پيدا کرد بين شاگردان حضرت قبل از آن هم البته بود کساني مثل ابوحمزه ثمالي و ديگران براي امامان ديگر اين شاگردي را داشتند. در اينجا امام صادق(ع) ميفرمايد که پيامبر اکرم فرموده است هرکسي در نهانخانه دل خودش چيزي را پنهان کند خدا که شاهد است آن را در ميآورد از نهانخانه دلش لباس ميکند تنش ميکند. اگر چيز خوبي پنهان کردي به خوبيها خواهي رسيد اگر چيز بدي ته دلت پنهان کردي به بديها خواهي رسيد.
خدا ما را آزاد گذاشته فقط آزاد نگذاشته براي اينکه اگر ميل داشتيم ليوان را برداريم ميتوانيم اينقدر اثر بگذاريم در عالم و با بگذاريم سرجايش، بنوشيم آب را يا ننوشيم اينقدر خدا ما را آزاد گذاشته و براي ما اثر در عالم قائل شده ته قلب خودت يک نيتي ميکني، يک چيزي دوست داري کاش من پول داشتم به فلاني کمک ميکردم همين رد شد يک لحظه. مثل يک شهابي نوراني کرد آسمان دلت را. يک روزي به يک توفيقاتي دسترسي پيدا ميکني که نميداني مال چيست. مال همان يک لحظه است، مال همان شهاب است. مال اين نيت خير است. ببينيد خدا وقتي آمد در جريان تربيت ديگر من فقط رفتارم را کنترل نميکنم تو ته قلبم را هم کنترل خواهم کرد و اولياء خدا ميگردند ته قلبشان ببينند چيزي نيامده ناخودآگاه يک اموري وارد قلب انسان ميشوند مثلاً يک کسي ميگويد کاش من ميرفتم سمت معصيت و اينها آنوقت بعدها توفيق ثواب که پيدا نميکند هيچ بلکه توفيق گناه پيدا ميکند. ميگويد خدا چرا من را مياندازي سمت گناه خب شما يادت رفته که دلت ميخواست يک چنين چيزهايي را و به آن نه نگفتي.
اگر ما ايمان به خدا را بياوريم تو مسير تربيتي خودمان يک ظرايفي را بايد رعايت بکنيم که در زندگي عادي با بحثي مثل وجدان و عقل انسان در درکي که دارد از خوبيها نميتوانستيم به اينجاها برسيم اينجاست که ضرورت رسالت انبياء مشخص ميشود و اينکه امامان معصوم ميآيند رهنمودهايي را ميدهند. اگر بنا بود ما خودمان اين چيزها را بفهميم که همهاش را بفهميم، کاملش را بفهميم، عميق بفهميم واقعاً نيازي نبود به رسالت رسولان.
من ميخواهم از همين بحث يک روايت ديگر از امام صادق (ع) را نقل کنم که ميفرمايند: «ان المؤمن لينو دنبه فيحرم رزقه» مؤمن بعضي وقتها نيت يک گناه ميکند از رزقش محروم ميشود.
نيت گناه ميکنه خداوند ميگه يک رزقي را ديگه بهش ندهيد چون اين ديگه تناسب ندارد. نه اينکه خداوند بخواهد خساست بکند نعوذ بالله. خدا خساست نميکند در واقع اين ظرفيت گيرندگي ديگه نيست مثل اينکه با برق يک باطري شما بخواهيد يک نورافکن را روشن کنيد خب ديگر نميشود شما تقاضا بکنيد از مدير فني ميگوييد آقا خواهش ميکنم ميگه به خواهش و تمنا ربطي ندارد اين انرژي ندارد اين نميتواند ديگر جذب بکند و اين کار را انجام بدهد.
من ميخواهم با اين کلمات امام صادق(ع)که امثال اين کلمات نوراني بسيار زياد هستند توجه را جلب بکنم به تفاوت تربيت ديني و تربيت غيرديني عنصر اساسي تربيت ديني ايمان به خدا است و عنصر ديگر اين است که خداوند راه نشان ميدهد، خداوند متعال به پيامبرش ميفرمايند که اگرذمن به تو آنچه را که آموختم نميآموختم تو نميتوانستي راه را پيدا کني حالا بعضيها ميگويند ما با وجدان و عقل خودمان پيدا ميکنيم راه را، بله آدم تا يک مقداري راه را پيدا ميکند در اين ترديدي نيست ولي نميتوانيم همهاش را پيدا کنيم اگر ما عقل نداشتيم اصلاً نميفهميديم حق چيه باطل چيه؟ خداوند راست ميگويد يا دروغ ميگويد: نفوذ بالله دروغ که به خدا نميشود نسبت دارد. ارزش کلام خدا را درک نميکرديم پس ما يک مقدار عقل داريم که کلام خدا را درک بکنيم اگر ما وجدان نداشتيم نميفهميديم زيبايي چيه؟ زشتي چيه در عالم رفتارها و روحيات مردم؟ و وقتي متوجه نشديم فضائل رو درک نميکرديم خب معلومه پس ما ميفهميم هيچ پيامبري هم نيايد ما خودمان درک ميکنيم اين مسائل را. اما پيامبران الهي آمدند چيکار کنند. اين دفائن عقول را دفينه آن چيزهايي که ذخيره هست و گنجينههايي است که پنهان است اينها را شکوفا بکنند. تربيت ديني يعني اين که ما با دين خودمان را بار ميآوريم و بارور ميکنيم هم قلب خودمان را و هم عقل خودمان رو اينجاست که يک دفعه يک توصيههايي ميبينيم از امام صادق(ع). فکر کنم در يک جلسهاي به مناسبتي اينجا من مطرح کردم اين را خيلي به دوستان خودم ميگويم اين خاطره را از امام صادق(ع) اينجا هم فکر ميکنم ذکر شد: داشتند عبور ميکردند کسي داشت پنجره آشپزخانهي خانه خودش را شکافي ايجاد ميکرد که درست بکند. پنجره درست بکند براي اتاقي که در داخل آن غذا درست ميکردند، امام صادق(ع) عبور ميکردند فرمودند: چه کار ميکنيد گفت مشغول بنايي هستم و فعلاً پنجرهايي باز ميکنيم که اين دود مطبخ از اين پنجره به بيرون برود. ايشان چون من فکر ميکنم رفيق تا حدي خصوصي حضرت بود حضرت اين را بهشون فرمودند: بعضيها ظرفيت شنيدن اين حرفها را ندارند. فرمودند که: بگو که من پنجره را دارم باز ميکنم براي اينکه ببينم وقت نماز کي هست. دود آشپزخانه هم بيرون ميرود. نيت خير ميآورد در زندگي انسان تربيت ديني نيتهاي الهي و نوراني ميآورد توي زمين بازي حرفي را ميشنيدم قديمها ميگفت که فلان بازيکن حرکت بدون توپش داخل زمين خيلي خوب است کساني که خوب ميتوانند اين حرکت را انجام دهند فضا باز ميکنند براي ديگر بازيکناني که توپ در دستشان هست. روح انسان هم چيزي شبيه به همين است بعضيها حرکت بدون توپ ندارند حرکت بدون توپ يعني چه؟ نيت بدون عمل. ميگويد من که پول ندارم چرا نيت کنم به فلاني کمک کنم پس ولش ميکنم من که پول ندارم بروم حج چرا دعا کنم چرا نيت کنم؟ کاش من حج بودم. پس ولش کن حرکت بدون توپ در اينجا در مقام تشبيه عرض ميکنم حرکت با نيت هست خداوند که آمد تربيت ديني که آمد شما از يک استعدادي استفاده ميکنيد که در دنيا نميشود از اين استعداد استفاده کرد فقط در ارتباط با خدا ميشود از اين استعداد استفاده کرد آن هم نيتهاي خوب است.
اينها همان تفسير الاعمال و باالنيات است؟
پناهيان: بخشي از آن نه تنها اعمال با نيت هست بدون عمل نيت شما را هم قبول دارند. مجري: اين فقط در تربيت ديني است؟
پناهيان: اين فقط در تربيت ديني است. تربيت ديني معمولاً ما را وجدانمان را دعوت کند به اين که ظلم نکن به اين دعوت ميکند که خدمت بکن ديگه به اين دعوت نميکند که آقا نيت کن نوراني شوي ديگه عقل انسان اگر خدايي در بين نباشد به اين جاها نميرسد. لذاست که تربيت ديني يک نورانيتهايي را از اين ظرايفي و فرصتهايي استفاده ميکند به انسان ميدهد که در تربيت غيرديني اين چيزها يافت نميشود
در تربيت ديني قبول دارم که حالا خدا خيلي پررنگه و پررنگتر است (ميگويم پررنگتر چون علت داره). تو تربيت غيرديني هم حالا کاري به لايکا نداريم آنهايي که اصلاً دين تو زندگيشون هيچ حرفي نميزند آنهايي که اصلاً خدا را قبول ندارند ولي بالاخره آنها هم خدا دارند يعني
پناهيان: بله ولي آب به خاطر خدا نميخورند خدا يه قسمتي از زندگيشون بقيهي زندگيشون هم يه قسمتي ديگه است.
مجري: يعني خدا سرجاي خودش است کارهاي زندگيشون هم جاي ديگه است.
پناهيان: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ » (حج/11) علي حرفٍ حرف به زبان عربي اين آيهي قرآن است ميفرمايد: که يعني يک طرفي از زندگيشان است همهي زندگيشان را نگرفته است.
«قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (انعام/162) بگو من به خاطر خدا حتي زندگي ميکنم حتي به خاطر خدا ميخواهيم بميرم ولي آنهايي که تربيت ديني زندگيشان را پر نکرد ميگويند هر موقع دلم براي خدا تنگ شد ميروم سراغ خدا، هر موقع نياز داشتم ميروم سراغ خدا هر موقع لازم بود از خدا اطاعت ميکنم بقيهاش را هم دارم زندگيام را ميکنم. اين ببينيد کجاست، آن ببينيد کلامي که از رسول خدا نقل شد يا ابوذر براي خوابيدن و خوردنت هم نيت کن. اگر کسي به خاطر خدا بخوابد تا صبح برايش عبادت مينويسند اون موقع شما حساب کنيد که يک کسي دستگاه وجودش را روحش را گذاشتند توي شارژ اگر کسي به خاطر خدا بخوابد با يا تو ميخوابم در خواب تو را بينم از خواب چو برخيزم اول تو به ياد آيي اين قسمتها را تربيت ديني اينقدر قشنگ روي آن کار ميکند که تربيت غيرديني اصلاً سرد است با همهي خوبيهاش روح ندارد.
يعني توي تربيت ديني ما خدا حرف اول را ميزند و همه چيز در سايه خداست، تمام حرکاتمان، رفتارمان، اعمالمان همه چيز بهخاطر خداست.
پناهيان: حتي نيازهاي ضروريمون را ما به خاطر خدا برطرف ميکنيم اين عشق را تو زندگي انسان وارد ميکنيم. عرفاي ما در ادبيات عارفانه از مفهوم عشق به همين دليل استفاده کردند براي اينکه براي ما قابل تصور و قابل تصديق بشود به ما ميگويند ببيند اگه کسي عاشق باشد درست است همهي زندگيش را به هرجا بنگرم روي تو بينم تحقق پيدا ميکند. آدم يکم نگاه ميکند ميگويد آره عاشق يک پيرمرد را هم شبيه معشوقه خودش ميبيند يک کودکي را هم شبيه معشوقهي خودش ميبيند پرندهاي رد ميشود ميگويد معشوقهي من رد شد واقعاً اين تصور ميآيد در ذهنش. ما انسانها با مفهوم عاشقي ميتوانيم تصور بکنيم يک معشوقي آمده است تمام زندگي يک کسي را فتح کرده شيرين هم هست برايمان. اين تحقق پيدا نميکند جز با همين تربيت ديني.
چند نکته کاربردي و کليدي که به درد زندگي امروزمان ميخورد از امام صادق(ع) برايمان بگوييد.
من به ذهنم رسيد که قبل از ذکر برخي از نکات کاربردي چون در قطعهي قبل به مفهوم محبت ختم شد بحثمون کمي از محبت امام صادق (ع) عرض بکنم، اساساً ما ميدانيم هر مربي با محبت متربيان خودش را بهتر تربيت ميکند فرض بفرماييد گروهي از شيعيان در محضر امام صادق(ع) نشسته باشند معرفت به حضرت هم داشته باشند شما فرض بفرماييد که خود شما هم جزء آن گروه هستيد و محضر حضرت را درک ميکنيد و فاصلهي بين حضرت و خودتان را تا آنجايي که چشمتان کار ميکند ميبينيد بعد امام صادق(ع) تأثير نفسشان هم که معلوم است نورانيت وجودشان هم که بسيار مشهود است يک دفعه حضرت برگردند به شما و دوستانتان بفرمايند «و الله ليحب ريحکم و ارواحکم» بوي شما و جانهاي شما را به خدا قسم دوست دارم. آدم چه طوري تحت تأثير قرار ميگيرد؟
در تربيت ديني مفهومي است به نام عشق که در تربيت غيرديني نيست حرارتي وجود دارد دين ميآيد زندگي انسان را داغ ميکند دل انسان را گرم ميکند، دل انسان را نرم ميکند اما در زندگي غيرديني اينطور نيست اصلاً خوب بودن منهاي دين سرد است فوقش ولرم است گرم نيست آتش نيست البته متأسفانه خيليها نگاهشون به دين سرد است فکر ميکنند دين هم خيلي آهنين و خشک دارد ما را به خوبيها دعوت ميکند ولي کسي وارد وادي بشود ميبيند که اصلاً بحث محبت يک بحث ديگر است. امام صادق(ع) مظهر دين ما است مظهر تماميت فضائل است از مثلاً نوههاي خودشان ميديدند کوچکها را دارند رد ميشوند اشک ميريختند. ميگفتند: آقا چرا داريد گريه ميکنيد؟ ميفرمود: من وقتي که هر خردسالي را از ذورارهي اباعبدالحسين ميبينم ياد کربلا ميافتم نميتوانم تاب بياورم گريه ميکنم اينقدر رقت قلب داشتند امام صادق(ع). يه بار يکي از دوستان حضرت آمدند منزلشان ديدند حضرت بعد از نمازي دست روي زمين گذاشتند تکيهگاه دارند گريه ميکنند شديد و ميفرمايند: مولايم، به کسي خطاب ميکنند آقاي من غيبتک غيبت تو خواب را از چشمانم برده آسايش را از من گرفته طعام من را بريده حالا يک صفحهي طولاني است اين کلمات حضرت. ميگويد من مانده بودم حضرت به چه کسي مي گويد مولاي من غيبت تو اين چنين کرده با من. ايشان که خودشان امام زمان هستند بعد ازشون سؤال کردم که آقا شما خطاب به چه کسي اين حرفها را ميزديد؟ فرمود: خطاب به مهدي که به دنيا خواهد آمد غيبت خواهد کرد دوران غيبتش را تصور کردم دلم آشفته شد. اين عشق کجا پيدا ميشود جز دين؛ دين اين آتش رو در دل انسان ايجاد ميکند ما فقط نبايد بچههاي خوبي باشيم ما بايد عشق بکنيم از خوب بودن خودمان لذت ببريم ما فقط نبايد يه راه سعادت و کمال پيدا بکنيم و بعد آدم خوبي بشويم و ديگر هيچ ما بايد در مسير اين خوبي خوب شدن، مست بشيم. کلمهي مست شدن را من از اميرالمؤمنين (ع) دارم ميگيرم يه موقع فکر نکنيد استعارهي شاعرانهايست حضرت فرمودند در زمان آخرين امام مردم از شدت نعمت و زيباييهايي که دارند هزش را ميبرند مست ميشوند نه از شراب و بعد شما ميدانيد واقعاً مستکنندهترين عامل در زمان حکومت حضرت محبت خود حضرت است. تربيت ديني واقعاً اتفاقات نوراني را موجب ميشود حرارت ميدهد ما خيلي از اوقات دين را سرد مطرح ميکنيم ياد حضرت امام رضوان الله تعالي عليه به خير که در مقدمهي کتاب جنون عقل و جهل است گويا اين طور که يادم هست ميفرمودند اگر کسي معارف ديني را احکام ديني را بدون ابعاد عرفانيش مطرح بکند خيانت کرده به معارف ديني. آن حالهاي از عشق و عرفان و سرمستي که همه احکام ديني را همهي فضائل را همهي بايدها و نبايدهاي ديني را در برگرفته آنها را نگوييم دين خشک ميشود. دين خشک نيست دين زندگي انسان را هم نازه طراوات ميبخشد خوبي بدون دين خشک است.
دوتا نکتهي کاربردي: مثلاً امام صادق(ع) «مَنْ هَمَّ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَلْيُعَجِّلْهُ فَإِنَّ كُلَّ شَيْءٍ فِيهِ تَأْخِيرٌ فَإِنَّ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَظْرَة» (اصول کافي، ج2، ص143) ميفرمايند: که اگر کسي همت کرد يک کار خوبي را انجام دهد زود انجام بدهد چون شيطان ببيند شما با تأخير داريد اين کار را انجام ميدهيد ميآيد وسط يه مشکلي ايجاد ميکند هر کار خيري ميخواهي انجام بدهي شيطان يک طمع بهم زدن دارد. کار خوبي است ميخواهي انجام بدهي زمانش آينده نيست زمانش هر موقعي ميتواند باشد همان موقع انجام بده. دقت بکنيم ميبينيم چقدر شيطان کارهاي خوب را از دست ما گرفت. اينها تاکتيکهاي تربيت ديني است. بازهم تربيت ديني چون حضور شيطان را هم اين طرف داريم اگر الهامات غيبي را از جانب خداوند متعال در نظر ميگيريم.
يا در يک روايت ديگري از امام صادق (ع) ميفرمايند: «عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَل»(اصول کافي، ج9، ص559) نکات کاربردي و عملي را ميخواهم عرض کنم. کسالت و تنبلي دشمن عمل است هيچ وقت نبايد کسالت در زندگي انسان باشد. يا امام باقر(ع) تربيت ديني اينجاها خودش را نشان ميدهد ترجيحش را بر تربيت غيرديني. ميفرمايد: «مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ، فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ.»(اصول کافي، ج9، ص560)کسي حال زندگي دنيايي خودش را نداشته باشد اين کارهاي معنوياش هم به درد نخواهد خورد يعني دين نيامده است فقط نماز تو را قشنگ کند شما رفتي سرکار چرا لبخند نزدي چرا بيحال بودي چرا با ارباب رجوع و ديگران قشنگ برخورد نکردي پس تو دينت هم به درد نميخورد. تربيت ديني دنياي انسان را هم قويتر از دنياي دنياطلبان آباد ميکند يک مؤمني را ديديد حال نداشت انرژي نداشت طمع نکنيد اين را با تشويق به پول و درآمد تحريکش بکنيم که يک کاري را انجام دهد بگيد تو ايمانت ضعيفه.
انشاالله خداوند ايمانمان را قوي بکند. از امام صادق (ع) ميخواندم جايي که مؤمن نوک کوه هم که باشد و نوک قله هم که باشد احساس تنهايي نميکند انشاالله خداوند بهمون ايمان بده ايمان سرشار.
انشاالله امام صادق (ع) ما را مورد شفاعت خودشان قرار بدهند.