برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-تربيت ديني در جامعه مهدوي
88-05-14
بسم الله الرحمن الرحيم
عشق از من و نگاه تو تشکيل ميشود
گاهي تمام من به تو تشکيل ميشود
وقتي به داستان نگاه تو ميرسم يکباره شعر وارد تمثيل ميشود
اي عابر بزرگ که با گامهاي تو از انتظار پنجره تجليل ميشود
تاکي سکوت مبهم شبهاي انتظار بر ديدگان غمزده تحميل ميشود
يک روز هم به پاس غزلهاي چشم تو بازار وزن و قافيه تعطيل ميشود
آن روز هفتسين اهورايي بهار موعود با سلام تو تکميل ميشود
قرار است درباره اثرات تربيتي در جامعهي ديني امروز در جامعهي مهدوي صحبت کنيم اما از حاج آقاي پناهيان ميخواهيم قبل از اينکه وارد بحث بشويم به اهميت تربيت ديني در جامعهي مهدوي يک اشارهاي داشته باشند بعد انشاالله برسيم به جامعهي مهدوي.
حاج آقا پناهيان: بسمالله الرحمنالرحيم. طبيعتاً ما وقتي به رسالت انبيا نگاه بکنيم و هدف خلقت انسان «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛ و من جنّ و انس را نيافريدم مگر براي اينکه مرا (به يکتايي) پرستش کنند.»(الذاريات/56) ميتوانيم تحليل کنيم که هدف جامعهي مهدوي و حکومت حضرت هم چيزي جز رشد انسان در جهت عبوديت نيست. منتها ما بر اساس نگاهي که نسبت به تربيت بايد داشته باشيم بايد بدانيم که اگر در جامعهي مهدوي در مورد تربيت صحبت ميکنيم تربيت يک مسئوليت عام و شامل هست همه در اين امر مشارکت ميکنند چون همه دارند بر يکديگر تأثير ميگذارند. من دوست دارم اين نکته را اينجا اشاره بکنم با آن اختصاري که عرض کردم فکر کنم پاسخ شما را عرض کردهام ولي اين را به آن اضافه بکنم در جهت اصلاح نگاه خودمان نسبت به مفهوم تربيت و يک جامعهي ديني اساساً نسبت به تربيت بايد چه موضعي داشته باشد. آن هم اينکه ماها وقتي برنامهريزي نکنيم براي اينکه روي همديگر تأثير مثبت بگذاريم لاجرم کموبيش تأثير منفي خواهيم گذاشت. يعني ما در تربيت يکديگر مؤثريم چون تربيت را قبلاً اينطور ترجمه کردهايم.
يعني اگر در واقع ما اثر مستقيم روي هم نگذاريم و اثر مثبت نگذاريم اثر منفي خواهيم گذاشت.
حاجآقا پناهيان: بين آنها چيزي نيست اين نکته خيلي مهمي است که ما نبايد از آن غفلت کنيم ما بايد هميشه حواسمان به اطرافمان باشد يعني وقتي خيلي از آدمها خودخواه ميشوند اين اثر بد تربيتي بيتوجهي به محيط است. ميخواهم بين اين دوتا يک مقدار ارتباط برقرار کنيم. وقتي که ما حواسمان به ديگران نيست که داريم روي ديگران چه تأثيري ميگذاريم، از هر جهتي. توي رفتارمان ميخواهيم آزاد باشيم، ميخواهيم راحت باشيم، ميخواهيم به خودمان باشيم، حتي ميخواهيم اعتنا نداشته باشيم به کسي ديگر، خب من اگر اعتنا به اطرافيانمانم نداشته باشم اطرافيانم کمبود محبت احساس بکنند و در اين فرآيند دچار مشکلات روحي بشوند اين تعادلها به هم بريزد خُب من دارم اثر تربيتي بد روي ديگران ميگذارم.
A اين اثر سوء خودش را نشان ميدهد!
حاج آقا پناهيان: بله. تربيت يک امري است که هم در ارتباط با انسان هم در ارتباط با ديگران هم در ارتباط با خود فرد هم دربارهي جامعه اگر روي آن به نحو مثبت برنامهريزي نشود و رها شود به نحو منفي تأثير خواهد گذاشت. روايت از اميرالمومنين هست در حيطهي فردي ميفرمايد: «اکره نفسک الالفداء فإنک مطبوع بلرزائل» خودت را وادار بکن به کارهاي خوب؛ به سمت خوبيها حرکت بکن و الا طبيعتاً خودبهخود اوضاع به سمت بديها پيش خواهد رفت.
اينجاست که حد وسط ندارد. درست است؟
حاج آقا پناهيان: بله. والا اينجوري ميشود. با اين که ما فطرتمان يک فطرت الهي است، با اينکه ما خوب زاده شديم، خوبيها در درون ما موجود هستند اما انگار آن خوبيها در درون ما کشف نشوند، تجلي نکنند و ته دل ما مدفون بشوند متعفن ميشوند و يا آثار بدي را از خودشان به جا ميگذارند. در روابط بين انسانها هم همينطور مثلاً ميبينيد که خداوند متعال ميفرمايد «وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» (المائده/2) کمک کنيد همديگر را به بّر و تقوا. به کارهاي خوب، عموماً به هر رفتار انساني که ميتوانيم درک کنيم و به تقوا و به آنچه که خدا دستور داده، به امور معنوي مستقيماً «وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ» انگار هر کسي اين کمک را نکند از آن طرفي ميافتد که بايد نهي شود البته گاهي از اوقات ما ممکن است شديداً روي هم تأثير منفي بگذاريم گاهي نه با بياعتنايي به صورت رقيق تأثير منفي بگذاريم.
خب حالا برگرديم به آن فرمايش اول شما تربيت در جامعهي مهدوي مساوي است با رسالت انبياء و هدف خلقت و هدف حکومت آقا امام زمان(ع). ولي يادمان باشد که بنا نيست حضرت ما را تربيت کنند فقط تربيت به عنوان يک امر فراگير فرهنگ ميشود در جامعه و اول نگاه عموم ساکنان جامعه مهدوي نسبت به تربيت اصلاح ميشود.
A يعني وقتي که گفتيم همه ما در تربيت ديني بايد روي هم تأثير بگذاريم در جامعهي مهدوي هم همين اتفاق خواهد افتاد يعني اينجوري نيست که بنشينيم دست روي دست بگذاريم؟!
حاج آقا پناهيان: همه وظيفهي خودشان را ميدانند يک جايي ميشود که همه ميفهمند بايد چکار بکنند.
آنچه که باور ميکنند که بايد روي هم تأثير بگذارند اگر اين باور هم نيست.
حاج آقا پناهيان: بله. تجربهي بشري شکستها و همهي تلخکاميها وضع را به اين جا رسانده و معرفت آدمها و عقل آدمها ايمان و صفاي باطنشان وضع را به اين جا رسانده که همه نسبت به تربيت احساس مسئوليت ميکنند. شما نميتوانيد هرجوري که ميخواهيد بگرديد، حرف بزنيد، بگوييد ديگران به من چه. دقت فرموديد؟ اين فرهنگ ميشود، اين نگاه ميشود، نگاه فراگير ميشود. لذا در جامعه مهدوي ما يک وقت همهي کارها را به حضرت واگذار نکنيم و آن ياران 113 نفرشان و فکر کنيم که بله حضرت و يارانشان ميآيند و ما را درست ميکنند و ما هيچ کاري لازم نيست که انجام دهيم. حالا که حضرت نيستند ما بايد تلاش کنيم وقتي که حضرت ميآيند ما خود به خود اصلاح ميشويم و اگر هم که اصلاح نشويم تقصير ياران حضرت هست که حتماً کوتاهي کردهاند، نه؛ آن زمان ما به خودمان ميآييم، به خودآمدني که اگر الان هم اتفاق بيافتد مقدمهساز ظهور ميشود.
A بله بسيار متشکر و سپاسگذار. حاجآقا پناهيان وقتي صحبت از انتظار ميشود بر ميگردم به مردم سرزميني نگاه ميکنم که ورد زبانشان دعاي اللهم عجل لوليک الفرج هست اگر ما که منتظر يک اتفاقي بزرگ هستيم زندگيمان با زندگي آن آدمهايي که منتظر آن اتفاق نيستند تفاوتي نکند اصلاً چرا منتظر هستيم؟ اين انتظار چه ويژگياي دارد؟ اين انتظار خودش چه اثرات تربيتي دارد؟ آقاي پناهيان خود اين انتظار يعني منتظر موعود بودن آيا اثر تربيتي دارد يا نه؟
حاج آقا پناهيان: مسلماً انتظار آثار تربيتي گستردهاي دارد ولي من ميخواهم قبل از اينکه به انتظار بپردازم يک مقدار من مقدمتاً عرض کنم که ما يک کاري بکنيم که اين انتظار اول تشديد بشود، اين انتظار يک مقدار جا بيافتد. بنده فکر ميکنم که کلمهي انتظار رواج دارد در جامعهي ما، ما با آن آشنا هستيم قلباً هم اين انتظار در وجود ما هست ولي قبل از اينکه برسيم به آثار انتظار بگذاريد که اين انتظار را يک انتظار حقيقي و عميق بکنيم. چه کار کنيم که اين انتظار نسبت به جامعهي مهدوي يک انتظار عميق بشود؟
يعني چه کار بکنيم که واقعاً منتظر باشيم؟
حاج آقا پناهيان: لازمه آن اين است که ما عميقاً و دقيقاً بدانيم چه اتفاقي قرار است بيافتد و عميقاً به آن علاقهمند شويم و عميقاً از اين وضع خودمان ناراحت شويم. اينها چند تا از عناصر کليدي انتظار هستند ما اگر از وضع خودمان راضي باشيم و يک تغييرات رفرمي مختصري را تقاضا بکنيم ديگر منتظر چي باشيم؟ داريم تعارف ميکنيم مثل اين است که مهمان ميخواهد به خانهي ما بيايد و ما بگوييم که بله بفرمايد حالا مهماني هم که خودش، خودش را دعوت کرده است. آقا ما قرار است يک زماني بيايم منزل شما، شما هم بفرماييد که بله بفرماييد. مثلاً اگر شما به بنده خبر بدهيد که من ميخواهم بيايم منزل شما يک وقتي. من ميگويم که خُب بله بفرماييد، جالبه اصلاً شما ديگر نميآييد. ميگوييد زياد تحويل نگرفت. خدا و پيامبران الهي دين و آيين ما به ما خبر دادند که مهماني براي شما خواهد آمد ما هم ميگوييم بله ما هم منتظريم هر موقع خواستند تشريف بياورند نه التهابي، نهسوزي.
يک بنده خدايي خيلي عبارت لطيفي داشت ميگفت که: به انتظار نشستن بزرگترين خطاي بشريت من به انتظار تو ميدوم. خيليها فقط مينشينند و فکر ميکنند همين که بگويند اللهم عجل لوليک الفرج آقا بيا کفايت ميکند.
حاج آقا پناهيان: همين نکتهاي که شما الان ميفرماييد ما اقدام بايد بکنيم، بايستيم، حرکت کنيم براي انتظار اين هم بازهم منوط به اين است که طرف واقعاً منتظر باشد الان ما ميبينيم دائم به مردم توصيه ميشود آقا اگر منتظر هستيد بايد اقدامت متناسب با اقدام يک منتظر باشد و دائم محاکمه ميکنيم آدمها را. بابا آدمها منتظر نيستند مشکل اين است که آنها نميدانند آن اتفاق قشنگي که خواهد افتاد چه اتفاقي است. هنوز خيليها از حکومت و جامعهي حضرت ميترسند ترسشان را ممکن است احتراماً يا اعتقاداً بيان نکنند ميگويند آقا زشت است ما بگوييم از حکومت حضرت ميترسيم ولي واهمه دارند. چه کساني واهمه دارند؟ همهي آنهايي که با نشست و برخاست با آدم مذهبيها واهمه دارند. فکر ميکنند حکومت حضرت هم يک چيزي شبيه به اينهاست ديگه. آدمها دوست دارند يک آزادي داشته باشند فکر ميکنند اگر يک حکومت ديني مقتدر فراگير تشکيل بشود خُب بعد اينها ديگر نميتوانند نفس بکشند، امکان گناه کردن ندارند. بعضيها فکر ميکنند حالا بالاخره تنگناهايي ايجاد ميشود. حضرت زهراي اطهر (س) وقتي که داشت از اميرالمومنين توي آن کوران و بحرانها دفاع ميکرد نکتهي جالبي را در مورد اميرالمومنين فرمود و اين نکتهاي که ميخواهم از حضرت زهرا نقل کنم آخرين کلماتي است که حضرت زهراي اطهر(س) با نهايت تأسف نسبت به مدينهاي که لياقت اميرالمؤمنين را نداشتند بيان کرد و از دنيا رفت اين آخرين سخنراني حضرت زهرا (س) و قسمت آخر سخنراني ايشان هم هست که ميفرمايد: نترسيد از اميرالمؤمنين، به دينداري خودش نگاه نکنيد او شما را آرام بر سرچشمه خواهد رساند به گونهاي شما را هدايت ميکند که شما اصلاً احساس نميکنيد که کسي شما را هل داد، کسي بر شما فشاري تحميل کرد و آنچنان شما را سيراب ميکند بعد حضرت تشبيه ميفرمايند ديديد که يک کسي توي تشنگي مشک آبي را به دهان بگيرد و بعد اين آب هم به صورتش بريزيد و هم بنوشد اينجوري شما را سيراب ميکند.
خب ما هنوز به آن نقطهي آغازين انتظار، نقطهي عزيمتي که انتظار بايد شکل بگيرد در وجودمان نرسيديم. البته چرا کلياتي گفته شده امنيت آقا زياد است برکت زياد است، راحت زياد است، معنويت، عقلانيت زياد است. اگر ما اين نکتهي تربيتي که شما فرموديد تربيت را ما در جامعهي مهدوي بحث بکنيم، بحث نشود در جامعه مردم فکر ميکنند که اينها به صورت معجزهآسا يک دفعه اينجوري ميشود آدمها يک دفعه صبح بلند ميشوند و ميگويند من چقدر علاقه به نماز دارم عجيبه واقعاً. يا مثلاً آدمها يک دفعهاي با دشمنانشان دوست ميشوند.
يک دفعه جامعه آرماني به وجود ميآيد.
حاج آقا پناهيان: بله خيليها اصلاً منتظر يک کسي هستند بر اسب سفيدي سوار باشد و بيايد و معجزهآسا همهي مشکلات را حل کند. خُب آنکه روز قيامت اين اتفاق ميافتد وقتي که ميرويم بهشت. اينجا دنياست يک روندي دارد اين خوب شدن جامعه يک روندي دارد ثبات اين خوب بودن. يک روندي دارد تکامل انسانها و جامعه. آن روند همين سازوکار تربيت است که من ميخواهم سر آن سازوکار صحبت کنم که بتوانيم همين الان هم به اين سمت حرکت کنيم، يک کمي تلاش کنيم، تکاپو کنيم، ببينيم نتيجه گرفتيم. اينکه ما در جلسات قبل ميگفتيم که استقلال آدمها را حفظ کنيم، مزهي آزادي را بچشند، مزه انتخاب را بچشند. بعد از آن طرف گفتيم که رعايت اين استقلال فرق دارد با آن بيتفاوتي که در فرهنگ غرب هست، فرق ميکند اين فضاي آزاد با فضاي آزاد غربي که واقعاً آزاد نيست تحميل علاقه است. يک علاقههايي را به شما تحميل ميکنند و بعد ميگويند هذا مسجد هذا کازينو هر کدام را خواستي برو نميدانند که اين رقابت يک رقابت ناجوان مردانه است. اخيراً توي برخي از ايالاتهاي آمريکا من شنيدهام بعضي از جاها که رفتم ديدهام مثلاً شهرداريها اجازه نميدهند که در چند متري مساجد حالا مسجد که کم آنجا هست کليسا و جاهاي ديگري از اين قبيل مثلاً دانسينگ و يک همچنين جاهايي تأسيس بشود. چون بالاخره به تجربه فهميدن که اين رقابت بايد يک رقابت عادلانهاي باشد و براي اين که عادلانه باشد نميتوانند اينها در کنار هم باشند. شما نميتوانيد تصاوير بد به جوان نشان بدهيد و تصوير مسجد هم بگوييد در آن يک کانال هست هر کدام را ميخواهي انتخاب کن. شما اينجا آمدهايد با نياز شهواني او، او را به بردي کشيديد و بعد ميگوييد حال آزاد هستي انتخاب کن. اين فضا در جامعهي مهدوي نيست واقعاً مردم آزاد هستند که بين خدا و خودشان انتخاب کنند واقعاً آزاد هستند که کدام مرتبه از مراتب بهشت را انتخاب کنند. هيچکس چيزي را به آنها تحميل نخواهد کرد نکتهاش اين است نه کفر و نفاق ميتواند چيزي را به اين انسانها تحميل کنند و نه امام زمان چيزي را تحميل ميکند اين دوتا را کنار هم قرار دهيد تا الان تاريخ چطور بوده 124000 پيغمبر آمدهاند و 114 قرن گذشته خوبان چيزي را تحميل نکردند اما از آن طرف که همه تحميل کردهاند به شيوههاي مختلف. حکومت حضرت سازوکار تربيتياش چيست؟ اين را مزهاش را دوستان من بايد فکر کنند تا بچشند تا به انتظار عميقتر برسند آنجا نه کسي آدمها را فريب ميدهد نه کسي تحميل ميکند بدي را به آدمها. حضرت هم که خوبي را بنا ندارند تحميل بکنند. آدمها با عشق و لذت خوب ميشوند و به جلو ميروند.
بله در مورد تربيت ديني در جامعهي مهدوي صحبت ميکنيم.
ميانبرنامه:
سپاس خدايي را که بخشنده اوست
همه فاني و ذات پاينده اوست
درود فراوان به پيغمبرم
محمد که شد هادي و رهبرم
چراغ هدايت چو آيين اوست
نکوبخت آنکسي که در دين اوست
زاحمد پسنديدهتر راه نيست
رهي بهتر از راه اسلام نيست
چو احمد مقام نبوت گرفت
دو دست تو دامان رحمت گرفت
هميشه ميگفت که يک پلک زدن غافل از آن ماه نباشم، شايد که نگاهي کند آگاه نباشم. خوش به حال همهي آنهايي که منتظر واقعي هستند.
حاجآقا پناهيان فرمويد که وقتي امام زمان (عج) بيايند نه خوبيها را تحميل ميکنند نه از آن طرف سپاه کفر و الحاد بديها را تحميل ميکنند. يک آزادي واقعي. ممکن است بيشتر توضيح بدهيد.
حاجآقا پناهيان: آن اصلي که در مباحث تربيتي جلسهي قبل هم ما مطرح کرديم و اصلاً تربيت ديني معنايش همين است اصل بسيار مهمي است آن هم رعايت استقلال فرد و آزاد گذاشتن او براي انتخاب. اصلاً به همين دليل است که همه انبياء الهي با طاغوتيان درگير ميشوند چون آنها کارشان به بند و بردگي کشيدن است. منتها الان در زمانهي ما با اينکه هوشياري نسبت به اين استقلال و آزادي در جهان بشريت زياد شده بندها نامرئي شدند به يک شيوههاي مثلاً مدرني اين کار صورت ميگيرد مثلاً من جلسات قبل عرض کردم خدمت شما قانونهاي اضافي، تشويق و تنبيههاي فراوان و فوري و سنگين يا تحقيرها و توهينها به بهانه اظهارنظرهاي مختلف، يا جاذبههاي دروغين و تزئينهاي فريبنده، اينها همه بند هستند ديگه؟ اين بندها را شما برداريد آدمها آزاد شوند اگر خواستند به سمت خدا بروند اگر نخواستند نروند و معمولاً هم ميروند منتها کم يا زيادش را بازهم خودشان هستند که انتخاب ميکنند. من توي مثال اقتصادي عرض کنم يک فضايي که به شدت بحران اقتصادي هست رقابت خراب است و دزديها فراوان باشد در اينجا طبيعي است که خيليها دست به دزدي بزنند خساست کنند، ناامني باشد. حضرت امنيت را فراهم ميکنند بعد امکان زورگويي را هم از يک گروهي ميگيرند خُب بعد طرف آزاد است ديگه ميتواند فکر کند در مورد سخاوت و ميتواند در مورد خساست فکر بکند و وقتي که فرصت پيدا کرد فکر کند ميگويد خُب من چرا خساست کنم. فضا ايجاد ميشود.
يعني همهي افراد جامعه اين اتفاق برايشان ميافتد يعني همه مينشينند فکر ميکنند و مثلاً به زيبايي عدالت پي ميبرند؟
حاجآقا پناهيان:A دقيقاً همين طور هست منتها آنجا هم وسوسهي شيطان و وسوسههاي نفس باقي ميماند و ميزان رغبت هرکسي و ميزان همت هر کسي با ديگران ممکن است متفاوت باشد. و اصلاً اين مسابقهي اصلي انسان بوده در اين دنيا مسابقهي اصلي اين نبوده که تو ميروي بهشت يا تو ميروي جهنم يا انتخاب کن مسيرA خودت را.
A اين ديگه ميشود فستبق الخيرات.
حاجآقا پناهيان: احسنت. يعني کدامتان کدام مرتبه از بهشت را ميخواهيد تمرين کنيد و برويد در اين ميان ممکن است بعضيها علاقهمند بشوند بروند به دوزخ. اينها ديگر ميل خودشان است. ولي ديگر وجه غالب اين نيست. خب ما در همچنين فضايي وقتي قرار بگيريم اين فضاي منطقي که فقط با تحقق ولايت پديد ميآيد آن وقت فضاي تربيتي خوب ايجاد ميشود. من يک مثال از تاريخ اهل بيت بزنم براي کلام خودم 3 امام اول ما به موضوع ولايت پرداختهاند. به موضوع تربيت که نپرداختهاند به معنايي که از امام سجاد (ع) سراغ داريم به موضوع تعليم و تربيت به شيوهاي که از امام سجاد و امام باقر و امام صادق (ع) سراغ داريم نپرداختهاند که. مثلاً امام سجاد آمدند کادرسازي کردند دانه دانه آدم ميآوردند و چهره به چهره تربيت ميکردند. چرا اميرالمؤمنين اين کار ار نکرد؟ چون اين در صورت ناتواني براي گرفتن حکومت است. آدم اگر حکومت را گرفت تمام جامعه را فضاي خانهي امام سجاد خواهد کرد. لذا اول حکومت. آقا امام زمان (ع) هم بيايند اول حکومت تشکيل ميدهند اول با طاغوت مبارزه ميکنند و بعد هدف مبارزه با طاغوت چيست؟ فضاي تربيتي مثل فضاي خانهي امام سجاد (ع) پديد بيايد من مثال بزنم از خانهي امام سجاد (ع) غلامشان را صدا زدند غلام نيامد آمدند دم در ديدند همين درب اتاق نشستهاند فرمودند: تو که صداي من را ميشنيدي پس چرا نيامدي؟ گفت: چون آقا از شما حساب نميبرم. اين آن فضايي است که من دارم در اين چند جلسه راجع به آن صحبت ميکنم. احساس امنيت ميکرد ميتوانست معصيت کند ولي آيا اکثر غلامان امام سجاد معصيت کردند؟ نه بعد آقا از او تشکر کردند که چنين خبر خوبي را به حضرت داده که از او حساب نميبرد. صدا زد خدايا ممنونت هستم که عليبنالحسين را جزو کساني که ازش حساب ميبرند قرار ندادهاي. غلام من تو را در راه خدا آزاد ميکنم غلام هم خيلي شرمنده شد. اين روش تربيتي است.
شما تصور کنيد جامعهي مهدوي اين روش را براي اکثريت انسانها ميخواهد ايجاد کند اين فضا را براي اکثريت جامعه ميخواهد ايجاد کند طبيعتاً به چنين نتيجهي زيبا خواهد رسيد چون انسانها فطرت دارند عقل دارند عقلها را حضرت شکوفا ميکند.
يعني در واقع بستر رشد براي همهي افراد جامعه به يک ميزان فراهم ميشود.
حاجآقا پناهيان: و بستر تحميل سقوط و کفر هم از بين ميرود با شمشير حضرت. شمشير ديگه مال آنجاست. شمشير مال نمازخوان کردن ما نيست آنهايي که الان بينمازي ميکنند شمشيري دارد آنها را وادار ميکند به بينمازي به احتمال خيلي زياد. اين شمشير چيست؟ شمشير تمسخر ديگران. شمشير اسارت روانياي که با تزئينهاي دروغين برايش ايجاد ميکنند. جلسهي قبل ما عرض کرديم بعضيها فيلم سياه سفيد را رنگي تعريف ميکنند. و آنقدر محاصره ميشود اين فرد که مجبور است تن بدهد به اين شرايط خصوصاً در مورد جوانها. يک روايت داريم که امام صادق (ع) ميفرمايد بين جوانها و غُلات جدايي بياندازيد آنهايي که غلو ميکنند آنهايي که بزرگنمايي ميکنند زيادهگويي ميکنند اين جوان هم يک احساس بينهايتطلبي دارد يک شوري دارد يک بلند پروازياي دارد او ميآيد الکي ميگويد نميداني فلان روش فلان شغل چه خبر است. اين اين قدر محکم ميگويد که اين واقعاً باورش ميشود ديگر عقل خودش را هم در توجيه آن دائم بکار ميگيرد فکر خودش را هم در توجيه آن بکار ميگيرد. فکر ميکنم حضرت دو گروه را خيلي حسابي حسابشان را برسند:
1-کساني را که با زور سرمايه و اسلحه و ثروت به جان مردم افتادهاند.
2- و يکي کساني که با زور هنر و فريب ابزار رسانهاي به جان مردم افتادهاند.
اين اسارت را حضرت پاره خواهد کرد.
A اينجاست که آن آزاديه ميآيد.
حاجآقا پناهيان: بله در يک فضاي آزاد قرار ميگيرند و معقول و طبيعتاً رشد پديد ميآيد. ما بايد آن جامعهي حضرت را دقيقاً لمس کنيم. نه اينکه تصور کنيم معجزهاي رخ ميدهد و ما ناخودآگاه و يک دفعه، بيخودي آدم خوبي ميشويم. نه اينکه حضرت به ما خوبي را تحميل ميکند بلکه رمز تربيتي حضرت، تربيت يعني روند خوب شدن جامعه اين است که حضرت از طرفي جلو فريب ديگران را ميگيرند از طرفي خودشان هم زور نميگويند. خودشان هم فريب نميدهند کسي را انتظار يک همچنين صحنهاي شاد ميکند انسان را.
A بله خيلي زيباست. ميگويد:
بيرون شو اي همايون از پشت پردهي غيب
تا در سهگاه مستي شوريدهتر بخوانم
مجري: پيرامون اثرات تربيتي انتظار صحبت ميکنيم. حالا که ما منتظريم آيا اين انتظار روي شخصيت ما، روي زندگي ما، روي جامعه ما اثري دارد؟ اثر تربيتي که به چشم بيايد يا خير؟
خدايا براي دل دادن از آن محبوب آسماني و معشوق پنهاني شايستهتر کيست همهي دلهاي عاشق را به ظهورش پيوند بزن.
من يک نکتهاي ميخواندم از شهيدآويني ميگفتند همهي تحولات تاريخي بشر در انتظار موعود صورت گرفته است حالا مضمون آن اين بود که انسانها به وضع موجود راضي نميشوند به خاطر اين است که يک تصوري از وضع موعود دارند براي همين است که بسنده نميکنند به آنجايگاهِ دائم ميخواهند تلاش کنند به آن جايي که بايد برسند، برسند.
ميخواهم بگويم که اين انتظار اين رسيدن به آن وضع موعود آيا براي حال ما اثر تربيتي دارد؟ حاجآقا پناهيان: بيشک همينطور هست ولي قبل از اينکه باز من بخواهم به آثار تربيتي انتظار بپردازم بر اساس آن آيهي شريفه در ادبيات ما البته در ادبيات قرآن کريم (آب کم جو تشنگي آور به دست – آب بجوشد آبت از بالا و پست) يک بحث مقدماتي کوتاه عرض بکنم اين آثار انتظار که ميخواهيم از آن صحبت کنيم مال اين انتظارهاي معمولي ماها نيست. انسان منتظر ميتواند از يک حداقلي انتظارش شروع بشود تا يک حداکثر. از حد متوسط بخواهد کمکم بالاتر برود اين آثار خودش را نشان ميدهد. ما براي تشديد انتظار ابتدا بايد تلاش کنيم. هر کسي که رفت و در دعاي ندبه نشست صرفاً گاهي هم اشک ريخت اين منتظر نيست ما ديدهايم امامان معصوم ما در انتظار آخرين امام چطور گريه کردند. نقل که ميشود انسان تعجب ميکند در حالي که آنها خودشان امام بودند. مضطرب امام هستيم ما آنها در موقعيت ديگري هستند خودشان ولي وقتي که تصور ميکنند طول دوران غيبت را آنچنان اشک ميريختند که همه ناقلان اين روايات ميگويند ما تعجب کرديم. لذا در مورد همين فضاي تربيتي که صحبت کرديم در زمان حضرت هست خيلي به تفکر و تخيل بپردازيم من نميدانم چرا در اشعار ما اين همه از زيبايي حضرت از خوبي حضرت به معناي نهايي کلمه صحبت ميشود اما از اينکه حضرت چه ميکند؟
A چه اتفاقي قرار است بيفتد؟
حاجآقا پناهيان: بله. اين روند چه جوري است چرا از آن صحبتي نميشود مثل اينکه ما از شهدا ميخواهيم صحبت کنيم دائم ميگوييم که شهدا خوب هستند ولي نميگوييم شهدا چگونه خوب شدند. مثلاً مردم فکر ميکنند شهيد همت، شهيد بروجردي، شهيد چمران اينها از اول به دنيا آمدند همينطوري بودند. اگر روند را نشان بدهند بچه من هم ميگويد: خب من الان در اين قسمت زندگي شبيه اين هستم بعد به آن مقطع خواهم رسيد. در دعاي ندبه شاعرانه به معناي امروزين کلمه با حضرت صحبت نميکند تمام اقدامات حضرت را يکي يکي ذکر ميکند (أين محي معالم دين و اهل أين قاسم شوکت المعتدين أين...) اينها را بينيد براي آنها اشک ميريزد براي اقداماتش گريه ميکند. مثلاً اين که شما فرموديد يک بستري را براي رشد فراهم ميکند منتظر براي اين بستر گريه ميکند کجاست آن روزي که من صبح از خواب که بيدار ميشوم نگران هيچ آيندهي شومي نباشم چون مولاي من هست و او وعده داده هر موقع در اقتصاد شکست خوردم من را تأمين خواهد کرد کجاست آن لحظههاي نوراني حياط زير سايهي تو که من اگر درس ميخوانم و کار ميکنم به خاطر خلاقيت و شکوفايي است نه به خاطر يک پول بخور و نمير که اگر در نگيرم پدرم در ميآيد.
اگر اين را بفهمد اينجاست که با تمام وجود اشک ميريزد، با تمام وجود ميخواهد و اين خواستن خودش ....
حاجآقا پناهيان: يک نکتهي ديگر هم اين انتقاد ميخواهم بکنم که گاهي از اوقات گفته ميشود که بله احساسات نسبت به آقا امام زمان زياد است و برويم نسبت به ايشان معرفت پيدا کنيم ضمن اينکه بنده خودم تا همينجا داشتم از معرفت صحبت ميکردم بدانيم دقيقاً چه اتفاقي ميافتد تا منتظر شويم عرض بکنم که هيچکس هم سر احساسات نسبت به حضرت نزند چون اين احساساتي که ما داريم يک احساسات بسيار اندک حداقلي است. حالا تو سر اين هم بخواهيم بزنيم به نفع معرفت جا ندارد. اشک که نبايد ريخت بايد خون گريه کرد در فراق حضرت. اين يعني احساسات. ما که هنوز به آنجا نرسيديم که کسي بگويد آقا احساسات بسه برو معرفت پيدا کن. البته اگر معرفت پيدا کنيم احساساتمان را هم تشديد خواهد کرد.
اما آثار تربيتي انتظار: يکي از آثار عجيب انتظار که کمتر کسي شايد به آن توجه کند اين است که ما خودمان را در دوران غيبت در اقليت ميدانيم در جهان يا نه؟ در اقليت ميدانيم منتظراني که با شناسنامه به تعبير مقام معظمرهبري موعود را ميشناسند کساني که در جامعه در اقليت هستند بهتر رفتار ميکنند. من اين را در بعضي از کشورها ديدهام بعضي از ايرانيها خودشان ميگويند ما اينجا اينقدر مرتب رفتار ميکنيم يک وقت به ما نگويند که شما ايرانيها اينجوري هستيد تحقيرمان نکنند. توي کشور خودمان هم هست بعضي از اقليتهاي مذهبي در کشور ما خيلي خوبتر رفتار ميکنند از همين مذهب در يک کشور ديگر مثلاً. آدم اين را ميبينيد که هر گروهي يک جا اقليت باشد بهتر رفتار ميکند.
چون خودشان را نمايندهي يک جمعي ميدانند در واقع شايد.
حاجآقا پناهيان: اگر ما منتظر هستيم و منتظر حکومت و جامعهي فراگيري هستيم که الان آن نيست ديگر خب پس ما در اقليت به سر ميبريم کو اثر احساس اقليت کردن؟ چقدر بايد قشنگ عمل کنيم؟ اين مهمترين اثر تربيتي انتظار هست که اين وضعيت را موجب ميشود.
ميشود از آثار ديگري مثل اميدبخشي، انرژيبخشي، احساس هويت و افتخار. شما به بچهي خود بگو عزيز دل من جهان آينده را امام تو اداره ميکند امام من و تو. ما صاحبان جهان خواهيم شد ما همان مستضعفان هستيم بعد بگوييد چرا ما را ضعيف کردند چون حرف حق ميزديم اين احساس هويت چقدر عالي ميتواند اثر بگذارد. اينها آثار انتظار هستند که ميشود خيلي روي آنها کار کرد احساس افتخار در کنار اميد در کنار احساس اقليت واقعاً در انسان تحول ايجاد ميکند.