اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-08-06-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان-تربيت ديني

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان

-تربيت ديني

88-08-06

چرا به آنچه که اعتقاد داريم و به آنچه که ايمان داريم عمل نمي کنيم؟
مي خواهم از منظر ديگري به اين موضوع نگاه بکنيم که چرا به باورمان عمل نمي کنيم؟ ما اگر باورمان عميق و درست باشد، عمل خواهيم کرد. ولي اگر از منظر ديگري به اين سوال نگاه بکنيم اين است که باور ما ضعيف است و ما منتظر هستيم وقتي باورمان خيلي بالا رفت عمل بکنيم. اين اشتباه ماست. اگر چيزي را عميقاً باور کرديم و به اوج رسيد عمل خواهيم کرد. بله اين مسلم است. اگر کسي به يک باور عميق برسد آنرا در رفتار خودش متجلي خواهد کرد. به ما ياد داده اند که شما اگر ايمان تان هم کامل نبود، همان ايمان ضعيف خودتان را در عمل تجلي بدهيد تا ايمان تان قوي بشود. ايمان با دو چيز خيلي قوي ميشود. يکي با علم و يکي باعمل. وقتي ما با يک سلسله معارف خودمان را محاصره ميکنيم، حال بهتري داريمAA  و انگيزه ي بيشتري پيدا مي کنيم. در اينجا با علم، ايمان خودمان را تقويت ميکنيم. علم راه هاي ديگر را مي بندد و ما را نسبت به خدا متوجه تر ميکند و ايمان تقويت ميشود. مهمتر از اين، عمل ما ايمان ما را قوي مي کند. شما که مي دانيد اينکار ثواب دارد، انجام بدهيد. آنجايي که مبارزه با نفس نمي خواهد و آنجايي که ترک گناه آسان است، ايمان خودت را نشان بده، ايمان تقويت ميشود و وقتي تقويت شد به عمل خواهد رسيد. ما ايمان مختصر خودمان را تقويت نميکنيم. تقويتش با عمل است. من مي گويم يک ميليارد نمي توانم براي خدا مايه بگذارم. هزار تومان ميتوانم مايه بگذارم. وقتي در مخمصه مي افتم براي اينکه وجدانم راحت بشود، به فقير مي دهم. خدا مي گويد: بخاطر من همين را هم بده. وقتي انسان در راه خدا انفاقي در حد بسيار کم داشته باشد، ايمانش پشتوانه ي او قوي ميشود. حالا او آماده است سه هزار تومان در راه خدا بدهد. حالا سه هزار تومان داد، آماده است که پنج هزار تومان بدهد. البته بايد ريا نکنيم تا خدا بپذيرد. اگر صادقانه باشد خدا قبول مي کند. پس اگر ايمان ما ضعيف است بخاطر اين است که ما به ايمان اندک خودمان بهاء نمي دهيم. براي ايمان اندک ارزش قائل نيستيم. پس بياييم کارهاي کوچک در اثر ايمان را انجام بدهيم. اين را مي توانيم. از اين ها غفلت نکنيم. در اثر ايمان، آماده ي کارهاي بزرگ مي شويم. چون ايمان مان قوي ميشود.

فرق بين تربيت ديني و غير ديني را بگوييد.
تربيت ديني، کارکردن با انگيزه ي ايمان به خدا و براي خدا و تقرب به خدا است ولي تربيت غير ديني کارهاي خوب مي کند بدون اينکه ربطي به خدا داشته باشد. تربيت ديني با برنامه هايي که خدا مي دهد همراه است ولي تربيت غير ديني طبق تشخيص خود انسان است. تربيت غير ديني ممکن است بد نباشد ولي کم است. تربيت ديني ترجيح هايي دارد و تفاوت هايي هم دارد. يکي از تفاوت هاي تربيت ديني با غير ديني اين است که تربيت ديني ثبات قدم ايجاد ميکند. در قرآن بارها يُثبت اَقدامَکُم آمده است. انسان نياز به ثبات قدم دارد. کساني که بدون خدا خوب مي شوند، معلوم نيست ثبات قدم داشته باشند البته ما در فيلم خيلي چيزها مي بينيم. قهرمان فيلم ها بايد ثبات قدم داشته باشند و گرنه داستان درست نمي شود. ولي در زندگي واقعي آن جور که قرآن مي گويد: کساني که ايمان به خدا دارند، ثبات قدم دارند. ثبات قدم يعني اينکه در بحران ها نمي لرزيم، در پيچيدگي ها فريب نميخوريم، خودمان را فريب نمي دهيم، انگيزه ي انسان را ضعيف نمي کند تا کم کم براي خوب شدن بي انگيزه بشود. اينها مصاديق ثبات قدم هستند. حتي شرايط سخت تر و حادتر شد، انسان محکم تر هم خواهد بود. در تاريخ ديده شده است که کساني که ايمان به خدا داشته اند، ثبات قدم بيشتري داشته اند. البته در مقابل کسانيکه ايمان به خدا ندارند و خوبي هايي را بدست آورده اند ثبات قدم هايي را مشاهده مي کنيد که آنها ارزش ندارند. خوبي نيستند. مثل تعصب هاي کورکورانه، لجاجت ها و کينه توزي ها که آنها هم به نوع خودش، ثبات قدمي درست مي کند. کسي که حسود باشد و حسادتش شديد بشود، ثبات قدم پيدا مي کند. آن ثبات قدم ها انسان را منحرف خواهد کرد يا کسي عناد با حق پيدا کرد، آنها بي تربيت و بد تربيت شدن انسان است نه تربيت غير ديني. لذا وقتي شما با ايمان به خدا ثبات قدم پيدا ميکنيد دچار آفتها، تعصب ها و لجاجتها نخواهيد شد. يکAA  خاطره ي خيلي عجيب براي شما بگويم. از يکي از مراجع عظام نقل شده است که ايشان مي خواستند نمايندگي کسي را امضا بکنند که نمانيده ايشان بشود و امور معنوي مردم را اداره بکند و از ايشان تعريف ميکردند که ايشان سي سال است که نماز جماعت اول وقتشان ترک نشده است. ايشان امضا نکردند. گفتند: چرا ؟ ايشان گفتند: چطور مي شود سي سال کار واجب تر از اين براي انسان پيش نيايد؟ يعني انعطاف پذيري که در تربيت ديني است. بعضي ها آدم هاي انعطاف پذير هستند و اين را انجام نمي دهند ولي بعضي ها گير مي دهد که بايد رکورد من ثبت بشود. گاهي اوقات تصميم ميگيريم کار خوب و مستمري انجام بدهيم ولي يک دفعه کار واجب تري پيش مي آيد و کار واجب تر را انجام ميدهيم. خانه ي امام حسين (ع) آمدند و ديدند خانه شان رونقي دارد. گفتند: شما مثل پدرتان زندگي نمي کنيد. امام فرمودند: خانمم دلش اين طور خواسته است. يک وقت شرايط تغيير مي کند البته تغيير درست. در تربيت ديني، ثبات قدمي که اسمش را مي شود لجاجت گذاشت، وجود ندارد. هيچ چيزي مثل تربيت ديني در انسان ثبات قدم ايجاد نمي کند. انسان در اينجا مي تواند کمک خدا را مشاهد بکند. مومنين مي توانند اين تجربه را متوجه بشوند. تفاوت ديگر اين است که شما با تربيت ديني تعداد بيشتري را مي توانيد براي حرکت در برنامه ي خودتان به سمت خدا هماهنگ کنيد ولي در تربيت غير ديني حالا چه کسي انگيزه پيدا کند ؟ چه کسي وجدانش بيدار بشود؟ چه کسي سليقه اش بخورد؟ دين از طبقات فرهنگي مختلف و روحيات مختلف و جنسيت هاي مختلف سرباز گيري ميکند و همه را يک شکل ميکند. هيچ عاملي مثل دين در هماهنگ کردن انواع طبقات مردم قدرت ندارد. جامعه شناس ها هم ميگويند. وقتي در کعبه همه يک شکل نماز مي خوانند. اين چه قدرتي است؟ قدرت دين است. اگر مي گفتند: خودتان خوب باشيد ؟ چه چيزي ميخواست انسان را وادار به خوبي بکند؟ وجدان؟ فرهنگ منافع مادي؟ زيبايي گرايي؟ اينها قدرتشان بالاتر است يا قدرت خدا ؟ مثلا بعد از خواند قرآن، آدمهاي مختلف مثلا حسود يا بخيل يا... علاقمند به خواندن قرآن شده اند. خداوند روي نقطه ضعف همه دست مي گذارد و به آن جهت ميدهد. در تربيت غير ديني اين قدرت وجود ندارد. خوب بودن بدون خدا تا حدي ممکن است ولي عميق نمي شود و اين خوب بودن غريب مي ماند. واقع بينانه نيست که همه خوب بشوند. اما خوب بودن در فضاي جامعه ي ايماني غريب نمي ماند، قوي ميشود و اثر خودش را مي گذارد.

تا همين جا تربيت ديني در جامعه ي ما چکار کرده است ؟ کسي بخواهد نقص انساني را برطرف بکند، بايد حُسن او را ببيند و اعتراف بکند. حتي کسي بخواهد نقص خودش را برطرف کند، بايد حُسن خودش را ببيند. حتي در مناجات حضرت امير المومنين وقتي حضرت ميخواهند از کمي ها استغفار کنند و خودشان را کم بينند و کمي هاي خودشان را بدي تعبير مي کنند، در همان جا مي بينيم حضرت خوبي هاي خودش را مي گويد. خدايا من ميدانم که شما مهربان هستي. آيا مساوي است کسي که سجده مي کند در خانه ي تو با کسي که سجده نميکند ؟ يعني من دارم سجده مي کنم. خدايا من اميد به کرم تو دارم. با اينکه مناجات جايي هست که انسان بايد کاستي هاي خودش را بگويد مي بينيد که به زيبايي نيمه ي پُر ليوان هم ذکر ميشود. اگر بخواهيم جامعه را درست کنيم نبايد خوبي هاي آنرا انکار کنيم. اگر کسي خواست به جواني کمک کند تا درست بشود بايد خوبي ها ي او را انکار نکند. جامعه ي ما ضعف هاي زيادي دارد. چرا خوبي هاي آنرا انکار مي کنيد. ما خوبي هاي فراوان در جامعه داريم و الان هم داريم. بعضي وقتها اين خوبي ها پنهان هستند و هنرمندان وظيفه دارند اينها را آشکار کنند. گاهي خوب بودن را به فقير و غني يک جور عرضه مي کند. فردي که در زمان شاه جزء گارد شاه بود بعد جز ياران امام ميشود و فردي هم که در حوزه ي علميه کتک خورده بود مي آيد و يار امام ميشود. چه چيزي اين دو را مثل هم مي کند. قبلا مارکسيست ها ميگفتند: ثروت را برداريد تا فقير و غني در کنار هم قرار بگيرند و ما مي گفتيم: دين را بياوريد و اين دو طبقه در کنار هم قرار مي گيرند. اين قدرت تربيت ديني است. يک وقت يک نفر را از گناهکاران مي آورد. يک وقت يکي را از ثواب کارها مي آورد و اين ها را باهم هماهنگ مي کند. قدرت ايمان قدرت خارق العاده اي است. ما بزرگترين همايش بين المللي را در زمان حج داريم. در جهان همايش به اين عظمت نيست. بنده اعتقاد شخصي خودم اين است که دستهايي در کار است که حج را به جهانيان نشان ندهند. مردم مستند حج را در جريان قرار بگيرند. حج فراتر از اسلام است. نشانه هاي حضرت ابراهيم که ابوالانبياء است مي باشد. و بزرگ همه ي انبيائي است که دين هايشان در دنيا زنده است. داستان حضرت ابراهيم را همه بلد هستند. يهودي ها، مسيحي ها. ببينند که ما جا پاي حضرت ابراهيم ميگذاريم. اين قدرت را فرهنگ بدون دين مي تواند ايجاد بکند ؟ آيا منافع اجتماعي مي تواند اين قدرت را ايجاد بکند ؟ چه چيزي در زندگي بشر قدرت هماهنگ ساختن انسان ها را دارد. يک مدير خوب يک نفر را با جانم و عزيزم بکار مي گيرد و يک کسي را با تهديد و يا پول دادن. يک مدير خوب اين را در اطرافيانش انجام مي دهد. اسلام هم از اين کارها خيلي قشنگ انجام مي دهد. يکي مي گويد: من از آيات بهشت قرآن بطرف خدا ميروم و يکي مي گويد: با آيات جهنم قرآن مي ترسم و بطرف خدا مي روم. خلأ ها را اين طوري برطرف مي کند. اگر در جزئيات تربيت ديني برويم واقعا قدرت دين را خواهيم ديد. چند نفر پيش امام صادق (ع) آمدند و سوال مشترک داشتند و امام به هرکدام يک جواب متفاوت داد. فراخور حال هرکس به آنها جواب داد و همه هم درست بود.

چکار کنيم در تربيت ديني به افراط و تفريط کشيده نشويم؟
يکي از مسائل مشهور علم اخلاق اين است که ما چگونه راه تعادل ميان افراط و تفريط را پيدا کنيم. حد وسط بين شجاعت غير عاقلانه و جُبن را پيدا کنيد. حد وسطش شجاعت است. در مباحث اخلاقي مطرح ميشود که کجاي آن شجاعت است ؟ چه مقدار بيشتر تهور است يا شجاعت غير عاقلانه ؟ و از کجا بيشتر ترس است ؟ اين يکي از مشکلات علم اخلاق است. در مقام نظر بحث کردن در مورد آن دشوار است و در مقام عمل هم رعايت کردنش سخت است. اما يک راه حل عرض کنم. در جهت برطرف کردن مشکل افراط و تفريط ما بايد از همه ي خوبي ها مقداري برداريم. اين خوبي ها همديگر را متعادل مي کنند و نمي گذاردند ما به افراط و تفريط بيفتيم. مثلا اگر صداقت داشته باشيد ولي حيا نداشته باشيد ممکن است به مادرتان بگوييد: تو چه وقت از دنيا مي روي که ما راحت بشويم؟ کاملا صادقانه گفته است. ولي بايد يک کم هم خجالت مي کشيد و خجالت، صداقت را کنترل مي کرد. فوقش شما آدم بي عاطفه اي هستي ولي نبايد اين را بيان مي کردي. حيا افراط و تفريط دارد. جايي مي خواهد حقش را بگيرد بخاطر حيا نمي گيرد. روايت داريم: محروميت با حيا بهم نزديک هستند. حالا بايد يک عنصري مثل حق طلبي و شجاعت کنار اين قرار بگيرد. گاهي ترس ما موجب تشديد حياي ما ميشود. پس ما همه ي خوبي ها را با هم داشته باشيم. اين خوبي ها همديگر را متعادل مي کنند. گاهي به کلاس اخلاق رفتن خوب است براي اينکه انسان از همه ي خوبي ها بشنود. بررسي کند ببيند اين را دارد يا نه. ما بايد به همه ي وظايف توجه کنيم. مثلا مي گويند: پسري افراطي شده است. به وظيفه اش درباره ورزش توجه نميکند، به وظيفه اش درباره ي احترام به پدر و مادر توجه نميکند. دو تا وظيفه را ترک کرده و يک خوبي را گرفته و در اين خوبي افراط خواهد کرد. يک نفر مي گويد: من به زيبايي خيلي اهميت مي دهم. معلوم است خيلي خوب هست. اما اگر به زيبايي خيلي اهميت داد به دل شکستن اهميت نداد، اين ميشود اهل تبرج و اهل سوزاندن دل ديگران، اهل کشاندن ديگران به رقابت، اهل خرد کردن اعصاب ديگران. يک خوبي گرفته و کنار آن خوبي ديگري نگذاشته که همديگر را تعديل کنند. خوبي ها هستند که از افراط و تفريط جلو گيري ميکنند. تربيت ديني خوبي اش اين است که خوبي ها را باهم به انسان مي دهد. به يکي از قوم بني اسرائيل عذابي در سر نماز نازل شد. بخاطر اينکه او ديد بچه ها دارند خروسي را زجر کُش مي کننند و نمازش را نشکست که به کمک آن خروس برود. اين قدر خروس را جلوي نماز او اذيت کردند تا مُرد. خدا او را به عذاب مبتلا کرد. يعني خوبي نماز را گرفته ولي خوبي نجات دادن خروس را در نظر نگرفته است. اينها حالت افراط و تفريط درست مي کند.

پيشرفت در غرب را چگونه توجيه مي کنيد؟
در جوامع غربي امتيازاتي به چشم ديده ميشود. خيابان مرتب است. گردش کار در ادارات عالي است. البته جزئيات آن فرق مي کند. ما غرب را تلويزيوني مي بينيم. حتي وقتي در آنجا هم حاضر مي شويم تلويزيوني مي بينيم. نقص هاي آن را نمي بينيم چون جديد است. خوب است به اعترافات آنهايي که به ايران مي آيند، گوش بدهيم. من نميگويم همه ي امتيازات آنها را ما داريم. تقاضاي من اين است که در خوبي غرب مبالغه نکنيم. اهميت بحث در اين است که ما مي خواهيم رشد پيدا بکنيم. يکي از الگوهاي رشد يافته در مقابل ما غرب است. يا ما بايد مثل آنها بشويم با همه ي کاستي ها و خوبي هاي آنها يا بايد از آنها بگذريم تا بگونه اي بهتر بشويم. يکي از موانع رشد ما اين است که غرب را در مقابل ديدگان خودمان، مطلق قرار بدهيم. وقتي که بخواهيم رشد بکنيم، اول بايد عيب غرب را ببينيم. اينها کارخانه ي پرسودي درست کرده اند. ببينيم تمام تجربياتشان چيست ؟ بعد که ديديم اگر بيشتر از اين نبينيم، تازه اگر رشد کنيم، مثل آنها مي شويم. ببينيم کارخانه ي پرسودي که درست کرده اند با چه امتيازي است. کاستي هايي دارند. طرحي بريزيم که کاستي هاي آنها را نداشته باشيم. بحث در اين است. ما تکنولوژي غرب را انکار نمي کنيم. علمي که در غرب به آن بها داده شده را انکار نمي کنيم. البته اين را هم ميگوييم که علم در فضايي بهتر از غرب که فضاي سرمايه داري است بهتر مي تواند رشد کند. هم بحث نظري مي توان در اين باره کرد هم بحث اعتقادي. بحث اعتقادي آن اينگونه خواهد بود که ما خبر داريم ما ايمان داريم علم در زمان حکومت حضرت بسيار پيشرفته تر خواهد شد. اين خبر اعتقادي. در جامعه ي موعود علم بيشتر پيشرفت ميکند. بحث نظري اين است که اگر شما انگيزه ها را براي انديشمندان ارمغان بياوريد، کار خلاقيت شان رونق بيشتري پيدا خواهد کرد. خالص ترين انگيزه ها چيست ؟ تربيت ديني انسان را وادار مي کند که براي خود شکوفايي درس بخواند و کار کند. از درس خواندن لذت مي برد. علم در غرب پيشرفت کرده ولي تحت نظام سرمايه داري است. ما معتقد هستيم که علم تحت نورانيت فرهنگ ديني و حاکميت ديني بيشتر پيشرفت خواهد کرد. اگر کسي گفت بحث کن. بحث ميکنيم و اگر کسي گفت ثابت کن، آدرس جامعه ي موعود را مي دهيم. برخي از عناصر فرهنگي مثبت غرب را انکار نمي کنيم. وضع ترافيک خيابانهاي غرب بهتر است. فرهنگ سازي براي ترافيک به چند شيوه ممکن است ؟ آيا به هر شيوه اي ترافيک خيابان ها درست بشود درست است ؟ مثلا اگر فقط ما با جريمه اينکار را بکنيم، ارزش بالاي انساني دارد که من از ترس پليس خطا نکنم. اين انگيزه را کنار اين انگيزه بگذاريد که من بخاطر خدا خلاف شرع نکنم. اين چقدر زيباتر است. اگر بگوييم: بخاطر خدا خوب باش بهتر نيست تا بگوييم: بخاطر پليس خوب باش. بيشتر امتيازاتي که در غرب هست مي توانيم از راه ديگري بدست بياوريم. آن راه قشنگ تري است. دانشگاه و حوزه بايد از آيات قرآن و روايت جزئيات را بصورت راه کار بدهند. آيا فقط با جريمه ترافيک درست ميشود. آيا ميشود برخورد پليس تغيير بکند و بعد ترافيک درست شود ؟ پليس تحقير نکند. اگر ما از قرآن جزئيات برداشت بکنيم آيين نامه براي زندگي خودمان بريزيم. مي توانيم نظامات اجتماعي را طراحي کنيم. جامعه ي ما فرهنگ پذيري بالايي دارند. پاي خدا در ميان باشد بيشتر فرهنگ پذيري خواهند کرد.

چکارکنيم اراده مان در مورد عبادت تقويت بشود ؟
برنامه ي اندکي براي عبادت خود بريزيم. انگيزه داريم روزي يک جزء قرآن بخوانيم ولي برنامه ريزي کنيم و روزي يک صفحه قرآن بخوانيم. ائمه سفارش کرده اند که شما عمل کم انجام بدهيد اما مداوم. وقتي حرم مي رويم مي خواهيم تمام ادعيه ها را و زيارت جامعه يکبيره را بخوانيم و دفعه بعد ميگوييم: دو ساعت طول مي کشد پس حرم نمي رويم. اگر وقتي هيجان معنوي ما را گرفت و حال خوشي پيدا کرديم براي خودمان برنامه ي سنگين عبادت نگذاريم که بتوانيم ادامه بدهيم و بصورت مدام نباشد. تسبيحات حضرت زهرا را بگويند و يکسال ادامه بدهند. جا که افتاد يک تعقيبات ديگر کنار آن بگذاريد.