برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-حفظ اثر تربيتي ماه رمضان
88-07-15
آيا ماه رمضان مي تواند يک اثر تربيتي ماندگار در ترک گناه داشته باشد ؟
يکي از آثار مهم ماه مبارک رمضان همانطور که در قرآن آمده : لعلکم تتقون يعني تقوي است که آن هم به تعبيري ترک گناه يا پرهيز از گناه است. توانايي براي گناه نکردن است. وقتي ماه رمضان به ما تعليم ميدهد که حلال دنيا را ترک کنيم، طبيعتا ترک حرام دنيا هم براي ما ساده خواهد شد. بعد از ماه رمضان انتظار نداشته باشند که معجزه رخ بدهد و در دل ما دخل و تصرفي بکنند و ما ببينيم چقدر احساس گناه نکردن داريم. نه آن هم ممارست و تمرين مي خواهد. خدا چند قدمي دست انسان را مي گيرد و بعد رها ميکند که روي پاي خودمان بايستيم. البته رها کردن مطلق نيست. اي کاش ماه رمضان بيشتر طول مي کشيد تا ما خودمان را بيشتر در بغل خدا مي انداختيم و کارهايمان را به او واگذار مي کرديم. اگر در اين ماه، شروع به ترک گناه بکنيم، خيلي مفيد و خوب خواهد بود. منتهي براي بهره برداري براي ترک گناه در اين ماه اقدام بکنيم. روز عيد فطر احساس خوش معنوي به انسان دست مي دهد. اين احساس خوش را در نظر بگيريد. بعد پيش خودمان اين جوري بگوييم : هر موقع مدتي گناه را ترک کنيم و مدتي از گناه فاصله بگيريم، چنين احساس قشنگي در دل ما ايجاد خواهد شد. براي ترک گناه، مختصري انرژي از آينده اي که گناه را ترک خواهيم کرد بگيريم.
چکار کنيم که از گناه بدمان بيايد و از آن نفرت پيدا کنيم ؟
اگر ما از گناه تنفر پيدا کنيم، سمت آن نمي رويم. اگر ما عشق به خدا پيدا کنيم، به سمت خدا خواهيم رفت. خوب اگر بدواً مي توانستيم ترک گناه بکنيم يا عشق به خدا پيدا بکنيم، مسئله حل بود. کدام انسان ناداني گناه مي کرد ؟ معلوم است که ما به سادگي نفرت از گناه پيدا نمي کنيم. معلوم است که ما به سادگي عشق به خوبي ها پيدا نميکنيم. کسي دنبال اين نباشد. ما نبايد دنبال ميانبُرهايي باشيم که کار ما را مخدوش بکند. چرا من مقابل اين انتظار مي ايستم؟ وقتي اين انتظار براي انسان ايجاد مي شود، انسان بدتر تنبل ميشود. خوب شدن را به زماني واگذار مي کند که تنفر پيدا کند. دنبال راههاي آسان تنفر پيدا کردن مي گردد. واقع بينانه دنبال راه ترک گناه نمي گردد. پس اگر ما تنفر پيدا بکنيم، چيز خوبي است. براي اينکه تنفر از گناه پيدا بکنيم، چند راه هست. يکي اينکه با خوب ها زياد نشست و برخاست کنيم. انسان وقتي به فضاي آدمهاي خوب مي رود، از گناه فاصله مي گيرد. راه ديگر اين است که با کساني که از گناه لذت مي برند، نشست و برخاست نکنيم. بعضي ها هستند وقتي فيلم سياه و سفيد مي بينند، رنگي تعريف مي کنند و انسان فريب مي خورد و ديگر نمي تواند از گناه فرار کند. اين نشست و برخاست ها بايد محدود بشود. بعضي ها اهل گناه هستند. اگر کسي از او گناه سر بزند، البته ما نمي توانيم معصوم پيدا بکنيم ولي بعضي ها اهل تبليغ گناه هم هستند. يک آدم معتاد بخاطر کمبود هايي که در زندگي اش حس مي کند، مجبور است ديگران را به اعتياد دعوت کند. زير پاي ديگران را خالي کند تا او را به سمت خودش بکشد و بتواند خودش روحيه پيدا کند. اين دو تا راه آسان است که به مرور در انسان تنفر ايجاد مي کند. راه ديگري که طولاني است مستلزم اين است که ما يک سري مقدمات نظري درباره ي گناه داشته باشيم تا بفهميم و بعد روي فهم خودمان مدتي فکر بکنيم. اصلا چرا گناه بد است ؟ ما فکر مي کنيم گناه ذاتا بد نيست. خدا بدش آمده و گفته اين کار را نکن و ما هم توي آن مانده ايم. نه گناه خودش بد است. مي فرمايد : گناه درد است. کسي که بيماري هاي وحشتناک را ديده، دوست ندارد آنها را بگيرد. ما بايد گناه را اين جوري تصور کنيم. اگر تصور نشود، مقدمات نظري ميخواهد که بفهميم بيهوده آفريده نشده ايم و گناه، از اين مسير خارج شدن و نابودي انسان است. من آن مقدمات طولاني را نمي توانم به اختصار بگويم. گناه کردن مثل اين است که کسي در گروه کُر يا نوازندگي خارج بزند. کسي که گناه بکند، همه ي کائنات و تمام هستي به او برمي گردند، غضب ميکنند و زندگي اش مختل ميشود. روحش مختل ميشود. براي شنيدن اين حرفها به زندگي ديگران هم کاري نداشته باشيد. اين قدر خودشان را مرتب مي کنند که فکر مي کنيم خبري نيست. کسي که گناه ميکند، از مسير خارج ميشود و مثل اين است که انگشت هاي خودش را قطع کرده باشد. بعد مي گويد : خدايا انگشتهاي مرا بهم وصل کن. خوب چرا اين کار را کردي ؟ مقدمه ي نظري گناه کردن و گناه نکردن بايد براي انسان جا بيفتد. مثلا وقتي ما غيبت مي کنيم، چرا غيبت مي کنيم ؟ ما در دنيا خلق نشده ايم که به بهشت مي رويم يا به جهنم ؟ پرسش اساس خداوند از ما نيست که بهشت مي روي يا جهنم ؟ گناه مي کني يا ثواب ؟ به ما آزادي داده اند که مرتبه ي بهشت خودمان را خودمان انتخاب بکنيم نه مثل فرشته ها مجبور باشيم در مرتبه اي قرار بگيريم که خدا تعيين ميکند. پس به ما آزادي داده اند که جاي خودمان را در بهشت پيدا بکنيم. چون اين آزادي واقعي است، ما گاهي اوقات از آن سوء استفاده مي کنيم و به جهنم ميرويم. پرسش اساسي خدا از ما اين نيست که گناه مي کني يا نه؟ پرسش اساسي خدا از ما اين است که تو از فرصت خودت، براي رسيدن به کداميک از قله هاي بهشت استفاده مي کني؟ فضا اين است. انسانها بايد اول خودشان را در اين فضا قرار بدهند. مردم فکر ميکنند خدا ما را به اين دنيا آورده که ما را آزمايش بکند که ببيند گناه ميکنيم يا نه؟ موضوع گناه از اول جلو مي آيد. اصلا براي اين نيست. شما ماشين ميخريد براي اين است که توي دره برويد يا نه ؟ مي خريد تا به مقصد برسيد. همه اش بنشينيم صحبت کنيم که توي دره نيفتيم. شما درست رانندگي بکن فکر رسيدن به مقصد باشيد. ما فضا را بايد ابتداً در ذهن خودمان يک فضايي قرار بدهيم که گناه از ما فاصله بگيرد. هر کس تنفر از گناه پيدا نکرد اين را بگويد: من فرصت پيدا نکردم که بينديشم که گناه چه بيراهه اي است. اين انديشيدن بايد صورت بگيرد. از اين که بگذريم، به تک تک گناهان مي رسيم. هر گناهي قبح جزئي خودش هم قابل درک است. ما که پشت سر کسي غيبت ميکنيم، او را خراب مي کنيم. اکثر غيبت ها حسادت است. حسادت ها انواع و اقسام مختلف هم دارد. بنده ي خدا به ما کاري ندارد. رشد مي کند و به جلوي مي رود و فاميل پشت سر او حرف مي زنند و خوشحال ميشوند. اين را بشنوند چون همه حسود هستند. حسود ميخواهد عجز خودش را پشت ديگران ارضا بکند. ما درباره ي ريشه ي گناه کمي باهم صريح تر صحبت بکنيم. مثلا بد لباس پوشيدن. مثلا اگر کسي گدايي بکند، شخصيت خوبي دارد ؟ اين ميگويد پول بده و اين مي گويد : کمي به من نگاه کن. اين رفتار ناجوري است. ممکن است دليل ديگري براي غيبت پيدا کنيم. حالا چرا بعضي مواقع ما حسود مي شويم ؟ فکر مي کنيم خدا ناتوان است از اينکه روزي ما را بدهد و آنرا نگه دارد و ديگري حق ما را بخورد. اگر تمام عالم جمع بشوند، نمي توانند حق ما را بخورند. ما به خدا اطمينان نداريم. مثل کسي که در حرم امام رضا (ع) دعا کرده بود که وام من را جور کن تا گرفتاري هايم برطرف بشود. ديدم توي فکر است. گفتم چرا تو فکر هستي ؟ گفت : دارم فکر ميکنم که امام رضا (ع) از کجا مي خواهد وام من را جور کند ؟ ما کوتاه نظر هستيم. امام صادق (ع) مي فرمايد: مومن با فکر شروع مي کند و بعد به حب و بغض و تنفر از گناه مي رسد. کلي فکر کنيد. در مورد تک تک گناهان مان به نتيجه مي رسيم. مثلا نمازمان را با تاخير مي خوانيم. ريشه ي آن را پيدا کنيم. چون هميشه يا با چوب يا با تشويق فوري کار کرده ايم. يک وقتي هم که خدا با شخصيت با ما رفتار مي کند مي گويد : فوري برخورد نمي کنم. بلند شو و نماز بخوان. اين را گوش نمي کنيم و با شخصيت برخورد نمي کنيم. اگر به ريشه ي تمام گناهان فکر کنيم، واقعا خجالت مي کشيم. اگر ديديم در رفتار با گناه ناتوان هستيم، گناه را به تاخير بيندازيم. همانطور که شيطان ثواب را براي ما به تاخير مي اندازد. همين طور عقب بيندازيم، شايد لذت از راه حلالش هم بدست مان رسيد و ديگر گناه نکرديم. اين يک مبارزه است.A
درباره ي افکار گناه آلود توضيح بدهيد.
براي ترک گناه، ما بايد خودمان را قدرتمند به ترک گناه ببينيم. ترک گناه را کار آساني ببينيم. روايت از حضرت علي (ع) داريم : ترک کردن گناه راحت تر از توبه است. توبه خيلي دشوار است. درک توبه دشوار است و به اين سادگي نيست. انسان به سادگي موفق به توبه نمي شود. روايت داريم : کسي که در دين بدعت مي گذارد نمي تواند توبه کند ؟ پرسيدند : چرا ؟ از بدعت گذاري لذتي مي برد که ديگر اجازه ي توبه به او نمي دهد. چون سرچشمه ي کاري بودن، شيريني دارد. حالا طرف آمده به دين يک چيزي اضافه کرده، معمولا موفق به توبه نمي شوند. گناه او عشق او است و از او جدا نمي شود. چون از آن واقعا پشيمان نيست و از آن لذت برده است. ائمه ما را از گناه مي ترسانند. روايت داريم : اصلا شما به گناه نياز نداريد. مثل اينکه من به شما بگويم اين کاغذ را ميل نکنيد. شما مي گوييد : عجب تذکر بي ربطي مگر من مي خواهم کاغذ بخورم. انسان نرمال ميل به گناه پيدا نمي کند. اين يک چيزي اضافي است. بخاطر فضاسازي ها و کمبودهايي که داريم، فکر مي کنيم ميل به گناه داريم. اولا ما ميل به گناه نداريم. ثانيا ترک گناه کردن خيلي آسان است. ثالثا توبه کردن خيلي سخت است. رابعا بخاطر سختي توبه کردن از گناه کردن فاصله بگيريم. اين مطالب را مدام تذکر بدهيم و محاسبه بکنيم. يک منظومه اي را به شکل محکم، در ذهن خودمان شکل بدهيم تا درست بشود. يکي از راه هايش اين است که يک روحاني در مجالس ماه رمضان، اين فضايي که بايد در ذهن درست بشود را فهرست وار به شما بگويد. يعني کار بکنيم. بدون کار کردن به ابعاد مختلف ماجرا، نمي توانيم از پس آن بربياييم. گاهي ما از اين مجالس فرار مي کنيم و ميگوييم اين ها براي ما نيست. اين بخاطر گناه است. يکي از کارهايي که گناه انجام ميدهد اين است که قلب انسان را زايل مي کند. روايت داريم : هرکس گناهي انجام بدهد، قطعه اي از عقل او برداشته ميشود که ديگر به او بر نمي گردد. ظاهرا با توبه هم، اين قطعه از عقل به شما برنمي گردد. ممکن است عذابتان نکنند. بالاخره گناه اين است. بايد يک اتفاقي در عالم بيفتد. ما به عالم چه جوري نگاه مي کنيم. مثلا مي خواهيم نفت در بياوريم. بايد چاه بکنيم با بيل و کلنگ نمي شود. چند هزار متر مي کنند. حالا مي گويند : در روح تو زيبايي هست عميقا فکر کن. مي گويد : نه من عميقا فکر نميکنم. ما بايد نسبت به يک فضاي معنوي باورهاي ابتدايي پيدا بکنيم. در عالم عمل و عکس العمل وجود دارد. من اگر جلوي ماشيني که با سرعت صد و بيست حرکت ميکند بروم، چيزي از من باقي نخواهد ماند. در عالم معنويات فکر مي کنيم تعارف است و واقعيت ندارد. در حاليکه واقعيتهاي آنجا خيلي محکم تر است. پس ما اين ها را درنظر بگيريم تا کار ترک گناه آسانتر بشود. بدون ترديد فکر گناه، مقدمه ي انجام گناه است. اگر کسي جلوي فکر گناه را جلوگيري نکرد، من به او مي گويم : گناه را هم نمي تواند جلوگيري بکند. چون فکر گناه، درون ساختمان روح انسان را سياه مي کند و همه جور ظلماتي پديد خواهد آورد. فکر گناه از خود گناه شيرين تر است. بيشتر انسان را فريب مي دهد. انسان در فکر گناه، فيلم سياه و سفيد را در ذهن خودش رنگي تعريف مي کند. تخيل گناه، گناه را براي انسان شيرين تر مي کند. جرم اين کار سنگين تر است. رسانه هاي امروز، مردم را وادار به تخيل گناه مي کنند و گناه افزايش پيدا ميکند و گرنه واقعيت گناه اين قدر لذت ندارد. فيلم ها و سريال ها، انسان را به هوس گناه مي اندازد. مواظب باشيد. بدانيم داريم به خودمان دروغ ميگوييم و زحمت خودمان را زياد مي کنيم. واقعيت گناه و دنيا اين قدر لذت ندارد. انسان متعادل ذوق زده نميشود. ازدواج هيچ اتفاق مهمي نيست. امور معنوي هم به انسان لذت مي دهند. شما بايد از گناه فاصله بگيريد و اگر مي خواهيد در آن نيفتيد، راهش اين است که فکر گناه را هم نکنيد. فکر گناه به ما دروغ مي گويد. خودمان اسير دروغ مان مي شويم. اگر کسي خودش را به خواب زده باشد، نمي توانيم او را بيدار کنيم ولي کسي که خوابش برده باشد، مي توان او را بيدار کرد. کسي که توي تخيل، گناه مي کند، خودش را به خواب زده است. از پيامبر روايت داريم : از مستي گناه بترس. مثل مستي شراب است و از مستي شراب هم بالاتر است. مواظب باشيد که مست نشويد. فکر گناه انسان را مست مي کند. عقل را زايل خواهد کرد. حالا با يک چنين انساني مي خواهيم صحبت بکنيم ؟ بهترين آداب ماه رمضان ترک گناه است.
در عيد فطر از خدا چه بخواهيم؟
عيد فطر روز، درخواست بزرگترين هاي عالم خلقت است. گناه اين قدر بد است که به انسان اجازه نمي دهد که از خدا بخواهد. کسي بخواهد، خدا به او ميدهد. ولي گناهکار نمي تواند که بخواهد. در قنوت عيد فطرت بگوييم : خدايا هر چي در روز عيد فطر به علي بن ابيطالب، امام زمان و پيامبر دادي، همان را هم به من بده. گناهکار دستش را جمع ميکند و مي گويد : به من که نمي دهند. اين بدبختي گناهکار است. گناه موجب ميشود که نتواند از خدا درخواست بکند. گناه انسان را مايوس مي کند. چون ميگويد: خدا به من عنايت نخواهد کرد، خدا هم به او عنايت نمي کند. اميدوارم ما به آثار زيانبار گناه فکر بکنيم. گناه هيچ منفعتي به انسان نمي رساند بلکه ضرر هم مي رساند. هر کس با لذتي به گناه برسد، اگر با گناه به اين لذت نمي رسيد، از راه درستش به لذت مي رسيد.