سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-توبه
88-07-08
A توبه به چه معنا است؟
يکي از فعاليت هاي عبادي ما در منظومه ي فعاليت هاي ما توبه نام دارد. توبه بازگشت انسان از مسيري است که حرکت مي کند. يا از يک کار برميگردد و پشيمان مي شود و يا يک روندي در زندگي داشته و مي خواهد اين روند را تغيير بدهد. هر موقع ما از خدا فاصله مي گيريم و از آزادي خودمان استفاده مي کنيم يا حسن سوء استفاده را بعمل مي آوريم و از خدا فاصله مي گيريم، خدا امکان توبه را براي ما گذاشته است. توبه اين است که انسان قلباً از مسيري که مي رود پشيمان بشود و با يک آگاهي و خود آگاهي بازگشت صورت بگيريد. و تغيير آن در رفتار هم ديده بشود.A مي توانيم توبه را سه جزيي اعلام بکنيم. خودآگاهي که انسان نسبت به رفتار خودش دارد. من اين کار را اشتباه کردم. بايد آنرا تغيير بدهم. هر تغييري نامش توبه نيست. بايد قلبا هم از بدي اين رفتار و هم از خوبي راهي که نرفته، ناراحت بشود و دلش تنگ شده باشد. دلتنگي يکي از عناصر زيباي توبه است. و بعد هم تغيير رفتار. در توبه هاي ما هر کدام از اينها و به هر مقداري که حضور داشته باشند به همان مقدار توبه ي ما ارزشمند خواهد بود. توبه آداب و شرايط زيادي دارد. در روايت داريم: به خدا قسم انسان از گناه نجات پيدا نمي کند مگر اينکه به گناه اقرار بکند. من اين اشتباه را انجام داده ام. روي اين شناخت هست. من فهميدم اين اشتباه را کرده ام، خدايا من را ببخش. بعضي مواقع کلي در خانه ي خدا مي رويم و به خدا مي گوييم: خدايا کلي ما را ببخش. خودمان هم نمي دانيم از کدام رفتارمان مي خواهيم توبه بکنيم. توبه بايد با اقرار همراه باشد. اقرار يعني من بدانم کدام کار را اشتباه انجام داده ام. دانايي يک عنصر آن است. دلتنگي و تاثر يک عنصر و تغيير رفتار هم يک عنصر آن است. گاهي دلتنگي و دانايي بشدت رخ مي دهد ولي تغيير رفتار اتفاق نمي افتد. اين توبه رقيق است. هنوز توبه ي کامل نشده است ولي نامش توبه است. گاهي دانايي رخ مي دهد ولي دلتنگي زياد رخ نداده است. تنفر از گناه رخ نداده است. اين هم توبه است منتهي توبه ي عاقلانه است تا عاشقانه. گاهي ميداند چه رفتاري غلط است و بيشترين توبه را سر تغيير رفتار مي گذارد. و تصميم مي گيرد ديگر اين کار را نکند. خيلي قشنگ تر است که اين ها را در فضاي عبادي به خدا بگوييد. صد مرتبه در مورد آن صحبت کند. صميمانه از خدا درخواست بکنيم که ما را ببخشد. اين براي روح ما مفيد خواهد بود.
31- اگر گناهان ما خيلي بزرگ باشد، خدا توبه ي ما را قبول مي کند؟
کسي گناهي انجام داده بود و بايد حد شرعي مي خورد تا پاک بشود. اين قدر وجدانش درد گرفته بود که حاضر بود اعدام بشود و از اين گناه پاک بشود. وقتي او اعتراف مي کرد، حضرت علي (ع) خودش را به نشنيدن زد و خودش را طرف ديگري مشغول مي کرد. مي خواست او همين جوري توبه کند و حد نخورد. حتي کسي فکر کرد ايشان بي توجهي مي کنند و آمد که توجه حضرت را جلب بکند، حضرت جوري با غضب به او نگاه کرد که او ميگفت: دوست داشتم مرده بودم و نگاه حضرت را نمي ديدم. تازه فهميدم ايشان عمداً بي اعتنايي مي کنند. هر گناهي را خدا مي بخشد. مگر اينکه شرک باشد و بگويد: خدا دو تا است و شرک جلي بزند و بحث هاي اعتقادي. گناه بزرگ ديگري هم هست و آن ياس از خدا است که فکر کند خدا او را نمي بخشد. در اعمال ماه حج، يکي از آخرين اعمال سعي بين صفا و مروه است. بيشترين دعايي که در آنجا سفارش شده اين است که خدايا حُسن ظن من را نسبت به خودت بالا ببر. ما بايد هنگام توبه مايوس نباشيم. خدا دوست دارد ما توبه بکنيم و توبه را مي پذيرد. در اين ترديد نکنيد. در اين ترديد کنيد که خدا حالا چقدر شما را دوست دارد ؟ اين وسوسه ها کار شيطان است. انسان هر گناهي را که مرتکب بشود جاي توبه در آن هست. بعضي ها ميگويند: من بارها توبه کرده ام و تعداد دفعات را سوال مي کنند ؟ جواني پيش آيت اله بهجت آمده بود و مي گفت: من نمي توانم توبه کنم و خدا من را نمي بخشد و روي اين اصرار داست که من درست نمي شوم. ايشان گفتند: پس هر وقت گناه کردي، توبه کن. خدا مي گويد: بنده ي من که گناه ميکند و در همان حال شرمنده ي من است، من به بزرگي خودم، او را مي بخشم. توبه يکي از عبادات اصلي ما محسوب ميشود. اين قدر توبه کردن اصالت دارد که بي گناهان را هم اهل توبه مي کند. بخاطر آثار زياد آن، ائمه هم توبه مي کردند.
32- آثار تربيتي توبه چيست ؟
آنقدر آثار تربيتي توبه بالا است، که گاهي انسان فکر مي کند که توبه بهانه اي بوده است که به اين آثار تربيتي برسيم. اگر من بخواهم روح را به جسم تشبيه کنم در مقابل بعضي از فعل و انفعالات فيزيولوژيک در جسم ما صورت مي گيرد. يک موادي از برخي از غدد مغذي ترشح ميشود و وارد خون ميشود. در روح هم اين اتفاقات مي افتد. تا ما کار را بدي انجام مي دهيم در روح ما غده هايي ترشح مي کنند و آن کار را توجيح مي کنند. عصباني مي شويم. ناسزا مي گوييم و بلافاصله بعدش مي گوييم: نه حقش بود. من خيلي به تنگ آمده بودم. هرکس کار بدي انجام ميدهد، شروع به دفاع کردن مي کند. اتفاقا اين رفتار دفاعي ما که در روانشناسي هم مورد بحث قرار مي گيرد و از بحث هاي خوب روانشناسي است. موقعي که کار بد انجام ميدهيم، اين خودش را بيشتر نشان مي دهد. اين يک وضعيت بد و خطرناکي براي روح انسان هست که وقتي کار بدي کرد، از آن دفاع مي کند. و نمي تواند از آن دفاع نکند. در مقام دفاع بعضي مواقع اعتقادات خودش را زير سوال مي برد. قرآن مي فرمايد: کساني که کار بد مي کنند در آخر خدا را تکذيب مي کنند. با توجه به اين روحيه ي انسانها که رفتار دفاعي مي کنند و خودشان را توجيح مي کنند و ديگران را تحقير ميکنند، توبه مهمترين اثر تربيتي آن اين است که رفتار دفاعي غلط را در انسان از بين مي برد. اگر انسان گفت: اشتباه کردم. علامت بزرگي شخصيت يک انسان است که انتقاد پذير باشد. بتواند بگويد: من اشتباه کردم. اعتراف به اشتباه شخصيت برجسته اي به انسان مي دهد که همه ي اين اشتباهات را جبران ميکند. بشرطي که کار اشتباه مشخص باشد. من مي دانم اين ضعف را دارم و بايد عوض بشوم. اعتراف به گناه يکي از برجستگي شخصيت انسان است. بعضي ها همينکه در مسيري قدم گذاشتند، چشم هايشان را مي بندند و شروع به دفاع کردن مي کنند. اين مثال را در طرفداري از تيم ها مي توانيد ببينيد. حتي شکست ها را هم توجيح مي کنند. تيمي که امتياز داشته باشد، آنرا تحقير ميکند. اگر چنين حالتي در منش سياسي، رفتار اجتماعي، رفتار فردي و اخلاق خانوادگي ما ايجاد بشود، به يک انسان غير بازگشت تبديل ميشويم.از شيطان پرسيدند: تو چه وقت بر انسانها مسلط مي شوي ؟ گفت: وقتي اولين گناه را بکند. چون گناه را که کرد، خودش از خودش دفاع مي کند. و در بقيه اش نياز نيست که من دخالت بکنم. توبه روحيه ي دفاع از خود را مي شکند. از شيطان مي پرسند: که تو چه وقت هلاک مي شوي ؟ مي گويد: وقتي انسان توبه مي کند. در اين موقع من او را وادار به گناه نميکنم چون انسان توبه کاري است. از هواي نفس استفاده مي کنم و دوباره او را هلاک مي کنم. هوي نفس يعني کاري که دلم مي خواهد انجام بدهم. ممکن است گناه هم نباشد ولي با همين انسان را کم کم خراب مي کند. وقتي انسان زياد به حرف دلش گوش کرد، ديگر نمي تواند جلوي خودش را بگيرد و گناه ميکند. ما بايد عناصر مقدس دل را بيدار کنيم. البته عناصر مقدس به اين سادگي از بين نمي رود. اگر همه ي آن هم از بين برود، مقداري از آن باقي مي ماند. اگر کسي را بخواهيم بيدار کنيم و به سمت خوبي ببريم کافي است که محبت بکنيم. گاهي ما مي خواهيم ديگران را به توبه وادار کنيم و در آنجا غرورش را مي شکنيم. مي گوييم: خجالت بکش، توبه کن. اين باعث ميشود گارد بگيرد و توبه به تاخير مي افتد. بايد به افراد محبت کنيم و به آنها ميدان بدهيم که خودشان بفهمند که اشتباه کرده اند. با لبخند و با آرامش و با موضع نگرفتن بايد اين کار را کرد. با افرادي که توبه نکن هستند ميشود اين کارها را کرد. اگر اين جور نشد ديگر خدا چاره اي ندارد که با بلا اين کار را بکند. بعضي ها روحيه ي خوبي دارند و با يک ذره قهر مي فهمند و توبه مي کنند. در سوره ي توبه مي فرمايد: پيامبر جواب سلام آنها را نداد و آنها تنها شدند و به کوه رفتند. دلشان از هم گرفت. حتي از همديگر جدا شدند تا حسابي پشيمان بشوند. تنها شدند و دلتنگي بوجود آمد. خدا به سمت آنها توبه کردند و آنهاهم توبه کردند. درستش اين است که اول خدا بايد توبه کند. اول خدا بايد به سمت ما برگردد، دلش بخواهد ما توبه کنيم. خدا در قرآن مي فرمايد: من بسوي بندگانم توبه کردم تا آنها بسوي من توبه کنند. اگر کسي توبه نميکند اول به خدا بگوييم: ببخش تا اين بتواند توبه کند. اين نمي تواند توبه کند تا شما با محبت به او نگاه نکني. برايش دعا کنيد. طرف مي گويد: من حال جلسه ي دعا را ندارم. خير. خدا حال ندارد دعاي او را بشنود. خدا دوست ندارد پيام او را بشنود. به او حال دعا نميدهد. همه ي اين ها را خدا بايد بدهد.
33- درباره ي تواضع توضيح دهيد.
يکي از صفات بدي که در وجود ما هست، تکبر است. چون دوست داريم بزرگ بشويم و راه بزرگ شدن اين نيست که مستقيم توي ديوار برويم. بايد از راهش برويم. راهش کوچک شدن در خانه ي خداست. به همين دليل مهمترين تربيت ديني ما که نماز است مهمترين ذکرش الله اکبر است که يادآوري مي کند تو بزرگ نيستي. خدا بزرگ است. چرا الله الرحمن يا الله غفور نيست ؟ چرا الله اکبر است ؟ توجه به بزرگي خدا، حال تکبر ما را مي گيرد. تکبر ما خود بخود رشد مي کند. مثل علف هرز مي ماند. نماز نخواني، اين علف هرز به درخت تبديل شده است. تکبر يک گياه خودرو و بسيار بدبويي هست و ميوه هاي زشتي هم دارد. بيشتر ريشه ي بدي هاي ما از تکبر است. در قرآن مي فرمايد: در روز قيامت متکبرين در بدجايي از جهنم هستند. يک در مخصوصي براي متکبرين قرار دارد. تکبر با نماز و توبه از بين مي رود. انسان وقتي توبه مي کند، خودش را مي شکند. توبه يعني از بين رفتن تکبر. خوب است هر چند وقت يکبار توبه کنيم. اگر گناه در ذهنشان نبود که توبه کنند، از کارهاي خوب شان توبه کنند. خدايا من از نمازم توبه ميکنم. آن جوري که بايد نماز نخواندم. خدايا آن جوري که شايسته ي تو بود، من انجام ندادم. آن جوري که بايد محبت به خلق بکنم، نکردم. آن جوري که بايد روزه مي گرفتم نگرفتم. از کاستي هايي که در دل کارهاي خوب است، توبه کنند. ما بعضي از اوقات فقط دنبال گناهان درشت مي رويم. اولياء خدا از همين چيزها توبه مي کردند. مقام ربوبي را مي ديدند و اعمال خودشان را نسبت به بارگاه ربوبي کم مي دانستند و دائم توبه مي کردند و اشک مي ريختند.
با عذاب وجدان بعد از توبه چکار کنيم ؟
چرا بعد از توبه اذيت نشويم؟ اين خيلي خوب است. در روايت داريم: وقتي کسي در اثر يادآوري گناه خودش اذيت مي شود، اين علامت اين است که خدا دوستش دارد. خدا کسي را که دوست ندارد کاري ميکند که گناه برايش مهم نباشد. عذاب وجدان خيلي انسان را رشد ميدهد. شخصيت انسان را معنوي تر خواهد کرد. انسان را از گناه فاصله خواهد داد. منتهي اين عذا ب وجدان را بايد کنار خدا داشته باشيم. نه تنهايي که موجب افسردگي بشود. بچه اي که مادرش را گم کرده، اول مادرش را پيدا مي کند و بعد در بغل مادرش گريه مي کند. پيامبر مي فرمايد: گريه کردن بچه ها را دوست دارم. روي اين ميشود کار کرد. ما بايد عذاب وجدان را دم در خانه ي خدا داشته باشيم و خبر داشته باشيم که خدا همه ناراحتي ما را جبران خواهد کرد. ما حق مان است که ناراحت باشيم چون گناه کرده ايم. خدا انسان را نوازش مي کند. پس اين عذاب وجدان علامت خوبي است. سعي نکنيد اين را زود از بين ببريد. در خانه ي خدا اشک بريزيد مطمئن باشيد خدا اين وضعيت را دوست دارد.
چکار کنيم که از معاصي نفرت پيدا کنيم؟
بايد همه ي کارهاي خوب را انجام بدهيم تا به اين نقطه برسيم. يکي اين است که با خوبها بيشتر رابطه داشته باشيم. انسان وقتي خوب ها را مي بيند از بدي خودش پشيمان ميشود. با آدمهاي خوب و آدمهايي که هوس گناه در سرشان نيست رابطه برقرار بکنيم. برويم آنها را ببينيم. يکي ديگر از راهها، انجام دادن کارهاي خوب است. کارهاي خوب نور است و وقتي نور آمد، بدي ها مي رود. بعضي وقت ها ما هيچ کاري نمي کنيم و دوست داريم که از گناه هم نفرت پيدا کنيم. مثلا عذاب وجدان داريم و هيچ حرکت خوبي هم انجام نمي دهيم. يکي ديگر از راهها اين است که توبه کنيم و به خودمان تلقين کنيم و هفت صد تا استغفرالله بگوييم. در حالت استغفار وقت بگذاريد و تمرکز بکنيد و آن قدر اين کار را انجام بدهيد تا کم کم آن تنفر پديد بيايد. راه ديگر قرآن خواندن است که در قلب انسان نور بوجود مي آورد. شرکت در روضه و ذکر مصيبت هم مهم است. در روايت داريم که نفس ما آن حيوان چموشي است که رام نمي شود و عمل و علم هم به آن کمک مي کنند. حالا چکار کنيم ؟ اين نفس را دور بزنيد. ما اميرالمومنين را دوست داريم. بنشينيم و غصه هاي ايشان را بخوريم. براي ايشان اشک بريزيم. درباره ي مظلوميت او فکر بکنيد. حضور در روضه يکي از کارهاي با عظمتي است که خيلي بزرگان روي آن تاکيد مي کردند.