اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-06-25-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان-دعا

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان

-دعا

88-06-25
جايگاه دعا چيست؟
در ميان همه ي عبادات ما، دعا جايگاهي دارد که صريحا اهل بيت آنرا بيان فرموده اند. در روايت داريم : دعا مغز عبادت است. در بين همه ي عبادات ما، ارزش دعا از اعمال خوب ما هم بالاتر است. روايت داريم : دعا به تنهايي به اعمال خوب ما در تمام طول زندگي طعنه مي زند. ارزش دعا بسيار بالا است. در يکي از آيات قرآن مي فرمايد: اُدعوني استجب لکم. بخوانيد تا اجابت کنم شما را. قسمت دوم آيه مي فرمايد : اگر کسي از دعا تکبر بورزد، او را با خواري به دوزخ خواهم برد. چون خدا فرموده : دعا کنيد تا شما را استجابت بکنم. او همانطور نشسته و دعا نمي کند. اسم اين تکبر است. و تکبر هم پاسخ هاي آن چناني دارد. دعا علاوه بر اينکه ارزش بالايي دارد، ضرورت هم دارد. وقتي استجابت دعا را ميگويند، انسان بايد بترسد که نکند دعا نکنم و جزء متکبرين قرار بگيرم. يکي از اوقات استجابت دعا بعد از نماز يوميه است. کسي که دعا نميکند، خدا ميگويد : نمازش را به او برگردانيد زيرا او به من حاجت ندارد. پس عملش ارزش ندارد. يعني او هيچ حاجتي نداشت که براي من مطرح بکند. پس دعا هم جايگاه رفيعي دارد وهم يک ضرورت است. در روح انسان هم دعا جايگاه قشنگي دارد. تمام زندگي ما به غير از دعا مي توانند واقع بينانه باشد. در دعا مي توانيم بلند پروازي کنيم. حس خودمان را در بينهايت پرواز بدهيم. اين براي خدا خيلي مهم است. مي فرمايد : من مي خواهم ببينم اگر اين محدوديت ها نبود، از من چه مي خواستي ؟ تمام بهشت و آينده ما طبق همين رقم خواهد خورد. دعا لحظه ي تنفس روح انسان است. اگر تنفس نباشد، اکسيژن از بين خواهد رفت. و مرگ را بدنبال خواهد داشت. اگر بخواهيم به اثر تربيتي دعا بپردازيم نکته اي را عرض کنم. اينکه انسان بداند فقير است، فقير در خانه ي خدا بار نمي آيد. اينکه بداند نياز دارد، تکبرش زايل نميشود. اينکه انسان بداند خدا غني است، اين آگاهي انسان را عبد مولا قرار نخواهد داد. اينکه ما فقير در خدا هستيم بايد به روح ما بچسبد و ما بايد تربيت بشويم و حقيقت براي ما جا بيفتد، کل وقت روزانه را بايد براي دعا بگذاريم. در حساس ترين وقت، در سحرها و در تنهايي براي دعا وقت بگذاريد. هرکسي بداند فقير در خانه ي خدا است، A  يک بد اخلاقي ندارد. ريزتر از اين است که عرض اندام بکند. شلوغ بکند، به کسي شر برساند، يک گدا اين حرفها را ندارد. اگر کسي بزرگي خدا را باور کند، تکبر نمي کند. اگر کسي فکر کند که صاحبش هست، سرA  کسي داد مي زند ؟ به کسي بي احترامي مي کند ؟ اثر تربيتي دعا تمام خوبي ها و بدي هاي ماست. يک اثر تربيتي دارد که شما کوچک خدا ميشويد. و خدا بزرگ شما ميشود. از آغوش مادر به آغوش خدا مي رويم. هيچ چيزيA  مثل دعا، رابطه ي انسان را با خدا و خودش و انسان برقرار نمي کند. خدا دوست دارد ما دعا کنيم. خدا به اندازه ي هيچ چيز از دعا کردن ما خوشش نمي آيد.

امام سجاد (ع): خدا به بالاترين چيزي که محبت دارد، اين است که از او چيزي بخواهيد. خدا بزرگي است که متکبر است و تکبر به خدا برازنده است. تکبر براي ما بد است چون ميخواهيم خودمان را جاي خدا بنشانيم. پس ما برويم دعا بکنيم و در آخر بگوييم : خدايا خوشت آمد ؟ در ادبيات کهن ما ميگويند : اگر به سگ غذا بدهيد تا آخر عمر در خانه ي شما را رهاA  نمي کند. ولي تا به گربه غذا بدهيد از خود شما فرار مي کند. بعضي ها ميخواهند شباهتي به اين گربه پيدا بکنند تا از خدا ميگيرند، فرار مي کنند. البته اين در آيات قرآن هست که در کشتي که مي نشينند خدا را مخلصانه صدا مي زنند. همينکه کشتي به ساحل مي رسد مشرک ميشوند. ما جز سر سجاده ي دعا تواضع نداريم. بايد همين جا بايستيم تا درست بشويم. شايد اگر ما سر سجاده تواضع و خلوصي به دعا داشته باشيم مستجاب الدعوة بشويم. اين هر چه مي خواهد به او بدهيد برود. چون او اگر چيزي هم نخواهد باز متواضع است. اينها مستجاب الدعوة ميشوند البته بحث صلاح خدا هم هست. بعضي مواقع در مصلحت ما نيست و دعا به تاخير مي افتد. يک علت تاخير اين است که ما مثل گربه رفتار مي کنيم. خدايا به من بده من تا سال بعد ديگر مزاحمت نمي شوم. خدا ميگويد : حالا فعلا باش.
27- چرا انسانها بايد در برابر خدا کوچک بشوند و از او چيزي بخواهند ؟
اين سوال شما يک اهميت تاريخي دارد. در عصر ما در عرصه ي معنوي، اين استراتژيک مهمي است. انسان امروز در مقابل خدا متکبر است. خدا را در خدمت خودش مي داند. گاهي به خدا سر مي زند که خودش را تخليه کند. بعضي غربي ها نيايش را اين جوري تعريف مي کنند که مهم نيست با چه کسي نيايش مي کنيم. مهم اين است که تو با او مناجات بکني و تخليه بشوي و بروي. در معنويت مدرن، خدا کوچکتر از بشر است. ولي در معنويت کهن ما که معنويت حاکم بر جهان هم خواهد بود يک رابطه حقيقي بين انسان و خدا برقرار است و در آن رابطه انسان عبد و برده متواضع و کوچک است و خدا بزرگ است. ذکر اول نماز اين را براي ما ياد آوريA  مي کند. اولين وصفي که بايد از خدا به خودت تلقين کني بزرگي خداست. چرا؟ ماA  مي خواهيم از خود خدا دريافتي داشته باشيم يا نه ؟ وقتي ميخواهيم از خود خدا دريافت داشته باشيم، بايد استعداد داشته باشيم. استعداد با اين تواضع پديد ميآيد. متکبر از خدا هيچ دريافتي نمي تواند داشته باشد. اصلا نميشود. مثل اينکه بچه ي شيرخوار نمي تواند قرمه سبزي بخورد. اين بچه معده اش کشش ندارد. اين بچه نمي گيرد. اگر کسي متکبر باشد از خدا هيچ دريافتي ندارد. کسي در سر کوچه ي ما مغازه اي زده تا ما از او خريد کنيم و او دلبري کند. ما در مغازه اش ميرويم و جنس مي خريم ولي به خودش نگاه نميکنيم. يک روزي خودش مي گويد : بهتر نيست خود من را بخواهي. خدا نيازهاي ما را در خانه اش گذاشته است که ما نيازها را از او بخواهيم و يکبار چشممان به او بيفتد و خودش را بخواهيم. نيازها را کنار بگذاريم. فلسفه ي دعا اين است که ما به خود خدا توجه بکنيم. اگر به اين نقطه برسيم دريافت از خود خدا لياقت مي خواهد. کسيA  که متواضع شد، رب عالم ميشود و دنيا را زير و رو مي کندA  و اين با عزت انسان منافات ندارد. خدا در قرآن مي فرمايد : از من اطاعت کن. من تو را مثل خودم مي کنم. آنگاه مي تواني خلق کني و اراده کني. اولياء خدا همه اين قدرت ها را داشتند ولي استفاده نمي کردند. بجاي اينکه بيشتر از اين قدرت ها لذت ببرند از خود خدا لذت مي بردند. کوچک بودن ما يک واقعيت است. اگر از واقعيت بيرون بزنيم خراب شده ايم. اگر ما درتعادل خودمان باشيم اين اثر ايجاد ميشود که خدا از خودش به ما بدهد. فلسفه ي دعا همين است که خودش را به ما بدهد. امام صادق (ع) مي فرمايد : يکبار داشتم ميگفتم : اللهم، پاسخ آمد : لبيک. امام فرمود : از لذت پاسخ خدا يادم رفت که چه مي خواستم بگويم. همه ي آنهايي که دعا ميخوانند، حس رقيقي از اين معنا را با کمک اعتقادات و دل باصفاي خودشان دارند بشرط اينکه به چيزي که مي خواهند از خدا بگيرند، بيشتر از خود خدا علاقه نداشته باشند. در ادعيه داريم : بعضي وقتها تو دعا را به تاخير انداخته اي و من از سَر ناداني با تو دعوا کرده ام. اين يکي از معاصي است که بايد استغفار کنيم.A 
28- آداب دعا چيست ؟
براي اينکه شبيه افرادي که مثل گربه هستند دعا نکنيم يعني با بي چشم و رويي با خدا برخورد نکنيم، يکي از آداب دعا اين است که چيزي را که تا بحال از خدا گرفته اي از آن ياد بکني. بعضي ها مي گويند: اي خدا من بيچاره و بدبخت هستم. اين خيلي بي انصافي است. شما هيچ کدام از نعمت ها را در نظر نگرفتي. اول بگو من اين ها را دارم و تو اين لطف ها را به من کرده اي. در دعاي عرفه داريم: امام حسين (ع) وقتي دعا را با شکر شروع مي کنند نيمي از دعا شکر است و نمي خواهند از آن شکر بيرون بيايند. تا آخر اين شکر ادامه دارد. يکي از آداب دعا، حمد خدا و ثناي الهي است. اگر ما آداب دعا را رعايت مي کنيم يکي از شرايط استجابت دعا را هم فراهم کرده ايم که بعدا به آن مي رسيم. شما تشکر کنيد و در اين هنگام يک آرامشي بوجود مي آيد. يک توجه به خداي در شما پديد مي آيد. فلسفه ي دعا تحقق پيدا ميکند. با خدا مهربان مي شود. آن عتاب از سر ناداني پيش نمي آيد. در واقع لايق مي شوي که مرحمتي را از طرف پروردگار، علي رغم استعدادها دريافت کني. خدا استعدادهاي آنرا هم فراهم مي کند. چون تو خيلي خوب شده اي. يکبار هم که شده بخاطر نيازهايA  ديگر خودت به نعمت هاي قبلي نگاه کردي. کسي چند تا مشکل داشت و به من گفت و من خودم ماندم که چطوري ايشان را اميدوار کنم. گفتم : ميشود چيزهايي که داري بگويي تا من بنويسم. همه را نوشتيم. و حالش بهتر شد و گفت: خيلي فرق کردم. شکر خدا را بجا بياوريم. چيزهايي که بدون درخواست به ما داده بجا بياوريم. مثل چشم. امام حسين (ع) در اين قسمتها ناله ميکند. يکي ديگر از آداب دعا ثناي خدا است. اينکه خدايا من ميدانم تو قدرتمند هستي، حکيم هستي، همه ي کارهايت درست است. تا فلسفه ي دعا اتفاق بيفتد. بعضي ها حرم امام رضا (ع) مي روند که از خدا شکايت بکنند. فلسفه حرم آمدنشان اين است. از عظمت و کبرياي خدا بگوييم. يکي ديگر از آداب دعا اين است که بگرديم و ببينيم خدا چه کسي را دوست دارد يايد از آنها بکنيم. همين صلوات فلسفه هاي عميقي دارد. رابطه را تسهيل مي کند. مي گويد : قبل از دعا و بعد از دعا صلوات بفرستيد، دعا اجابت ميشود. تواضع به خدا يک فريب در آن دارد. مي گويد : من متواضع هستم. شايد دروغ مي گويد. اين بحث از زمان خلقت آدم تا الان هست. شيطان سجده هاي طولاني مي کرد. تا به آن مقام رسيد و بعد خدا او را امتحان کرد و گفت : به اين انسان سجده کن و خدا گفت : نمي توانم. پس اين سجده ها دروغ بود. يک موقع کسي به کسي تواضع ميکند چون زورش به او نمي رسد و گرنه او را ميزند. اين تواضع نيست. شما ميخواهيد تواضع خودتان را به خدا اثبات کنيد که فلسفه ي دعا هم هست. به علي بن ابيطالب احترام بگذار که معلوم بشود تو متواضع هستي. نه مثل کسي که روز غدير پيش پيامبر آمد و گفت : اگر خدا واقعا علي را جانشين تو قرارداده، بگو الان من را نابود بکند. عذاب هم آمد و نابودش کرد. معلوم است که چقدر در قلبش متکبر است. اگر به خدا تواضع ميکند زورش نمي رسد. ولي روحش متواضع نيست. پس صلوات پذيرش فلسفه ي دعا را در دل ما تحقق مي دهد و استجابت دعا را نزديک ميکند. البته وضو هم داشته باشد خوب است. در روايت داريم : وضو نور است. وقتي شما در نور باشيد بهتر ديده ميشويد. وضو و قرآن خواندن انسان را نوراني ميکند.
29- مدتي است که خدا من را فراموش کرده است و جواب من را نمي دهد.A 
بعضي ها به فلسفه ي ارتباط خودشان را با خدا و ساختاري که در حيات است به آن توجه ندارند. فکر ميکنند که يکي دو بار دعا کردند خدا بايد جبرئيل امين را بفرستد و بگويد : ما پيغام شما را شنيديم. اگر اين جور باشد ديگر اعتقاد به غيب ارزشي ندارد. ايمان به غيب از لحظه ي نااميدي شما شروع ميشود. ايمان به غيب يعني من هيچي نديده ام ولي قبول دارم. خدا فرشته نازل نميکند. وحي نمي فرستد. ارزش ما به اين است. به پيامبرانش وحي نازل ميکند چون آنها را مي شناسد. شخصيت هايي را براي پيامبري انتخاب ميکند که اگر به او وحي نازل نکنم، يقينش همان قدري هست که بوده. علي بن ابيطالب مي فرمايد : اگر همه ي پرده هاي غيب بالا برود، ايمان من يک ذره افزايش پيدا نخواهد کرد. زيرا ايمانش خيلي بالا است. خدا خيلي از چيزها را نمي کند. آنهايي که مستجاب الدعوه هستند و خدا فوري جواب آنها را مي دهد. اينها اين مرحله را گذرانده اند. هر چه خدا آنها را امتحان کرده اند، سربلند بيرون آمده اند و گفته اند : خدايا ميدانم تو هواي من را داري. در روايت آمده است : مستجاب نشدن دعا يکي از دلايلش، ممکن است بدي انسان باشد. يکي از دلايلش ممکن است شدتA  علاقه ي خدا به انسان باشد. در جاي ديگر فرموده اند : حُسن ظن داشته باشيد. لذا ما بايد از گناهان مان توبه کنيم. بگويم : خدا دوستم دارد و جوابم را نمي دهد. حتما خدا به شما علاقه دارد. شما در سعي بين صفا و مروه دعايي داريم : که خدايا حسن ظن من را به خودت زياد کن. آن دعاي شما مستجاب بشود، اگر اينجا دعا کني و مستجاب نشود مي گويي : خدا من را دوست دارد. مي گويد : تو پيش من بمان. من تو را دوست دارم. بعضي مواقع که خدا دعا را زود مستجاب ميکند زيرا از طرف بدش مي آيد. روايت داريم: به او بدهيد که برود. اين آدم درستي نيست. نمي خواهم صداي او را بشنوم. گرفتاري که براي مومن پيش مي آيد، علامت محبت خدا به اوست. اين خيلي بد است که فکر کنيم که خدا ما را فراموش کرده است. خدا فرعون را فراموش نکرد و به موسي گفت : با او آرام صحبت کن. اينجا محبتش را به فرعون نشان ميدهد. من گناهکار، اگر کسي عيب من را بگويد، خدا تمام گناهان من را براي او مي نويسد. اين بنده من است چرا آبرويش را بردي ؟ غيبت مگر گناه نيست. ما آدم بد، پس چرا باز گفته غيبت کردن او حرام است ؟ پس ما را دوست دارد. ما بعضي مواقع در محاوره هاي مان کفر مي گوييم. جواني در حرم امام رضا (ع) ميگفت : چکار کنيم امام به ما نگاه کند ؟ مگر او نگاه نميکند؟ اين خيلي بي ادبي است. اينکه ما دوست داريم او به ما نگاه بکند، نتيجه ي نگاه امام به ما است. نبايد اين حرفها را درباره ي خدا بزنيم. بايد بگوييم : من مومن هستم به اينکه خدا به من علاقه دارد و خدا هيچ وقت من را رها نمي کند.