اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-05-21-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان-تربيت ديني

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان

-تربيت ديني

88-05-21

اهميت تربيت ديني در جامعه مهدوي چيست؟

وقتي ما به رسالت انبياء و هدف خلقت انسان نگاه کنيم مي توانيم هدف جامعه مهدويت و حکومت حضرت را چيزي جز رشد انسان در جهت عبوديت تحليل نکنيم. منتهي ما براساس نگاهي که به تربيت بايد داشته باشيم، بايد ببينيم اگر در جامعه مهدوي در مورد تربيت صحبت ميکنيم، تربيت يک مصونيت عام و شامل است. همه در اين امر مشارکت مي کنند چون همه روي هم تاثير مي گذارند. ما وقتي برنامه ريزي نکنيم که روي هم تاثير مثبت بگذاريم، لاجرم کم و بيش تاثير منفي خواهيم گذاشت. يعني ما در تربيت يکديگر موثر هستيم. ما نيايد از اين مسئله غفلت بکنيم. ما بايد حواسمان به اطراف باشد. اينکه خيلي از آدمها خودخواه ميشوند اثر بد تربيتي، بي توجهي به محيط است. مي خواهيم بين اين دوتا رابطه برقرار کنيم. وقتي ما حواسمان نيست که روي ديگران از هر جهتي چه تاثيري ميگذاريم چون مي خواهيم در رفتارمان آزاد باشيم مي خواهيم به کسي اعتنا نداشته باشيم. خوب اگر من به اطرافيانم اعتنا نداشته باشم، اطرافيانم کمبود محبت احساس بکنند، در اين فرايند دچار مشکلات روحي بشوند و بهم A A مي ريزند. و اثر تربيتي بد روي ديگران مي گذارند. تربيت امري است که هم در رابطه با انسان است هم در ارتباط با خود فرد و خود انسان و هم در ارتباط با جامعه است. اگر روي آن به نحو مثبت برنامه ريزي نکنيم و رها بشود، به نحو منفي تاثير خواهد گذاشت. روايت از حضرت علي (ع) داريم: خودت را وادار به کارهاي خوب بکن و اِلا خودبخود به سمت بدي ها پيش خواهد رفت. با اينکه فطرت ما الهي است و خوب زاده شده ايم و خوبي ها در درون ما موجود هستند اما اگر اين خوبي ها در درون ما کشف نشوند، تجلي نکنند و ته دل ما مدفون مي شوند و يک آثار بدي در انسان مي گذارند. اينکه خدا مي فرمايد: بهم ديگر در کارهاي خوب و تقوي کمک کنيد و هرکس اين کمک را نکند، نهي ميشود. گاهي ما روي هم شديدا اثر منفي مي گذاريم و بعضي مواقع با بي اعتنايي بصورت رقيق تاثير منفي بگذاريم. تربيت در جامعه ي مهدوي مساوي است با رسالت انبياء و هدف حکومت حضرت مهدي ولي يادمان باشد بنا نيست حضرت فقط ما را تربيت کند. تربيت بصورت يک فرهنگ، يک امر فراگيري در جامعه ميشود. و ديدگاه عموم ساکنان جامعه مهدوي نسبت به تربيت اصلاح ميشود. همه وظيفه ي خودشان را در اين جامعه مي دانند. تجربه ي بشري و شکست ها و همه تلخ کامي ها به اينجا رسانده، عقل آدمها و ايمان و صفاي باطنشان وضع را به اينجا رسانده که همه نسبت به تربيت احساس مسئوليت مي کنند. شما نميتوانيد هرجوري مي خواهيد بگرديد و حرف بزنيد و بگوييد: ديگران به من چه ؟ اين فرهنگ و نگاه فراگير ميشود. در جامعه مهدوي همه ي کارها را به حضرت واگذار نکنيم. نگوييم حضرت و يارانشان مي آيند و دنيا را خوب ميکنند و ما کاري نداريم. الان که حضرت نيستند ما بايد تلاش بکنيم. حضرت بيايند ما خود بخود اصلاح ميشويم و اگر اصلاح نشوييم حتما تقصير ياران حضرت ميگذاريم. نه آن A زمان ما به خودمان مي آييم، به خود آمدني که اگر هم اتفاق بيفتد مقدمه ساز ظهور ميشود.

12- آيا منتظر موعود بودن اثر تربيتي دارد ؟

مسلما آثار تربيتي دارد. ما اول بايد کاري بکنيم که اين انتظار تشديد بشود. و اين انتظار جا بيفتد. کلمه ي انتظار در جامعه ي ما رواج دارد و با آن آشنا هستيم و قلبا اين انتظار در وجود ما هم هست ولي قبل از اينکه به آثار انتظار برسيم، بگذاريد اين انتظار را يک انتظار عميق و حقيقي بکنيد. چه کار کنيم اين انتظار نسبت به جامعه ي مهدوي يک انتظار عميق بشود و واقعا منتظر باشيم ؟ لازمه اش اين است که ما عميقا و دقيقا بدانيم چه اتفاقي ميخواهد بيفتد و عميقا به او علاقمند بشويم و عميقا از اين وضع خودمان ناراحت بشويم. اين ها از عناصر کليدي انتظار هستند. ما اگر از وضع خودمان راضي باشيم و به يک تغيير فرمي مختصر را تقاضا بکنيم ديگر منتظر چه باشيم ؟ تعارف مي کنيم. مثل اينکه ميهمان مي خواهد بيايد و ميهماني است که خودش را دعوت کرده است و مي گوييم: بله بفرماييد. پيامبران وامامان خبر داده اند که ميهماني براي شما خواهد آمد. ما هم ميگوييم: بله ما منتظر هستيم. تشريف بياورند. نه التهابي و نه سوزي. ما بايد اقدام کنيمA  و مقدمه ي آن اين است که ما منتظر باشيم. اگر منتظر هستي بايد اقدامت مثل اقدام يک منتظر باشد. و آدمها را محاکمه ميکنيم. آدمها منتظر نيستند. نميدانند چه اتفاقي خواهد افتاد ؟ خيلي ها از جامعه ي حضرت مي ترسند و اعتقادا آنرا بيان نمي کنند و ميگويند: زشت است اگر اين را بيان کنيم. ولي واهمه دارند. همه ي آنهايي که با نشست و برخاست با آدمهاي مذهبي واهمه دارند A فکر مي کنند. حکومت حضرت هم در همين مايه هاي است. آدمها دوست دارند آزادي داشته باشند و فکر ميکنند اگر اين حکومت مقتدر دين تشکيل بشود، بعد اينها ديگر نميتوانند نفس بکشند. امکان گناه کردن ندارند. بعضي ها فکر ميکنند تنگناهايي ايجاد مي شود. اين آخرين سخنراني حضرت زهرا در باره حضرت علي (ع) به مردم مدينه است. مي فرمايد: از امير المومنين نترسيد. به دين داري خودش نگاه نکنيد. او شما را آرام به سرچشمه مي رساند. بگونه اي شما را هدايت ميکند که شما اصلا نميکنيد کسي شما را هل داد يا فشاري بر شما وارد نخواهد آمد. و آنچنان شما را سيراب ميکند مثل کسي که مشک آب را مي خورد و آن را هم به سر و رويش بريزد. اين جوري شما را سيراب مي کند. ما هنوز به نقطه ي آغازين انتظار که بايد در وجود ما شکل بگيرد نرسيده ايم. البته کلياتي گفته شده است. امنيت و برکت زياد است. معنويت و عقلانيت زياد است. اگر ما تربيت را در جامعه ي مهدوي بحث نکنيم، مردم فکر ميکنند اين ها بصورت معجزه آسا اين طوري مي شود. آدمها صبح بلند مي شوند و مي گويند: من قدر علاقه به نماز دارم. يا آدمها با دشمنانشان دوست ميشوند و همه منتظر کسي هستند که براسب سفيدي سوار باشد و بيايد و معجزه آسا همه چيز را حل کند. اين اتفاق روز قيامت مي افتد وقتي که ما به بهشت مي روييم. اينجا دنيا است و يک روندي دارد. خوب بودن روندي دارد و ثبات اين خوب بودن روندي دارد. تکامل انسانها در جامعه روندي دارد که آن روند همين ساز و کار تربيت است. اين ها مي خواهند سر اين ساز و کار صحبت کنند که بتوانيم همين الان هم به آن سمت حرکت بکنيم، تلاش و تکاپو بکنيم، اينکه مي گوييم استقلال آدمها را حفظ کنيم و مزه ي آزادي و انتخاب را بچشند، رعايت اين استقلال با آن بي تفاوتي غرب فرق ميکند. اين فضاي آزاد با فضاي آزادA  غرب که تحميل علاقه است نه آزادي فرق مي کند. جديدا در بعضي ايالات آمريکا اجازه نميدهند در نزديکي مسجد و يا کليسا دانسينگ افتتاح بشود چون به تجربه فهميده اند که اين رقابت بايد رقابت عاقلانه اي باشد. براي اينکه عادلانه باشد نيمتوانند کنار همديگر باشند. شما نمي توانيد تصاوير بد به جوان نشان بدهيد و تصوير مسجد را هم نشان بدهيد و بگوييد: هر کدام را مي خواهيد انتخاب کن. شما بنيان شهواني او را به بردگي کشيده ايد بعد مي گوييد: آزاد هستي انتخاب بکن. اين فضا در جامعه ي مهدوي نيست. مردم واقعا آزاد هستند که بين خدا و خودشان انتخاب بکنند. واقعا آزاد هستند که کدام مراتب بهشت را انتخاب بکنند. هيچ کس چيزي را به آنها تحميل نخواهد کرد. نه کفر و نفاق ميتوانند چيزي را به کسي تحميل بکنند نه امام زمان تحميل مي کند. اين دو تا در کنار هم قرار بدهيم. 1124 پيامبر آمده و 14 قرن گذشته، خوب ها چيزي را تحميل نکردند ولي از آن طرف بدي ها رابه شيوه هاي مختلف تحميل کرده اند. حکومت حضرت ساز و کار تربيتي اش چيست ؟ بايد مزه اش را چشيد تا به انتظار عميق تر رسيد. آنجا نه کسي آدمها را فريب مي دهد نه کسي بدي را به آدمها تحميل ميکند و حضرت هم بنا ندارند خوبي را تحميل کنند. آدمها با عشق و لذت خوب ميشوند.

A درمورد اينکه در جامعه ي مهدويت نه خوبي را تحميل مي کنند و نه بدي را، بيشتر توضيح بدهيد.

يکي از علتهايي که انبياء با طاغوتيان درگير مي شوند بخاطر اين است که آنها کارشان به بند کشيدن انسان است ولي پيامبران به آزادي و استقلال فرد مي انديشند. نسبت به اينکه اين هوشياري در اين زمان نسبت به آزادي بيشتر شده، بندها نامرئي شده اند. اينکار با شيوه هاي مدرني صورت مي گيرد. مثلا قانون هاي اضافه و تشويق ها و تنبيه هاي فراوان و فوري و سنگين يا تحقيرها و توهين ها به بهانه ي اظهار نظرهاي مختلف يا جاذبه هاي دروغين و تزيين هاي فريبنده، همه ي اين ها بند است. شما اين بندها را برداريد و انسان ها آزاد مي شوند، اگر خواستند بسمت خدا بروند و اگر خواستند نروند A و معمولا هم مي روند. منتهي کم A و زياد را خودشان انتخاب مي کنند. يک مثال اقتصادي عرض بکنم. در فضايي که به شدت بحران اقتصادي است و دزدي هاي فراوان باشد خوب طبيعي است خيلي ها دست به دزدي بزنند و خساست ميکنند زيرا نا امني است. حضرت نا امني را از بين مي برند. بعد امکان زور گويي را از عده اي مي گيرند، بعد فضايي هست که طرف ميتواند در مورد خساست فکر بکند. و وقتي فرصت فکر داشتن داشته باشد ميگويد: چرا من خساست بکنم ؟ اين فضا براي همه ايجاد ميشود. البته در آنجا هم وسوسه هاس نفس باقي مي ماند و ميزان رغبت هر کسي و ميزان همت هرکسي ممکن است با ديگري تفاوت داشته باشد. مسابقه ي اصلي انسان بودن در دنيا اين نبوده که تو به بهشت مي روي يا به جهنم ؟ و يا مسير خودت را انتخاب کني.A  کدامتان، کدام مرتبه از بهشت را مي خواهيد تمرين کنيد و برويد. در اين وسط بعضي ها علاقمند مي شوند که به دوزخ بروند. اين ديگر ميل خودشان است ولي وجه غالب اين نيست. وقتي ما در چنين فضايي قرا بگيرم فضاي منطقي که فقط با تحقق ولايت پديد ميآيد، آن وقت فضاي تربيتي خوب ايجاد ميشود. سه امام اول ما به موضوع ولايت پرداختند. به موضوع تربيتي که ما از امام سجاد (ع) داريم، نپرداخته اند. امام سجاد (ع) آدم سازي مي کردند. دانه دانه آدم مي آوردند و تربيت مي کردند. حضرت علي (ع) اين کار را نکرد چون حکومت در دستش بود و احتياج به اين کار نداشت. امام زمان هم که بيايند، اول حکومت تشکيل مي دهند. اول با طاغوت مبارزه مي کنند. و فضاي تربيتي مثل خانه ي امام سجاد (ع) بوجود بيايد. امام سجاد غلامشان را صدا زدند و او نيامد. ديدند که در اتاق نشسته. گفتند چرا جواب نمي دهي ؟ گفت: چون از شما حساب نمي برم. احساس امنيت مي کرد. مي توانست معصيت کند ولي اکثر غلامان امام سجاد (ع) معصيت نمي کردند. آقا از او تشکر کرد که چنين خبر خوبي به او داده است که از او حساب نمي برد. و از خدا سپاسگزاري کرد و غلام را در راه خدا آزاد کرد. جامعه ي مهدوي مي خواهد اين فضا را براي اکثريت انسانها ايجاد بکند. طبيعتا به اين فضا خواهد رسيد. چون انسانها فطرت و عقل دارند. حضرت عقل ها را شکوفا مي کند. بستر سقوط و کفر را هم از بين مي برد. شمشير حضرت براي آنجاست. شمشير حضرت براي نمازخوان کردن ما نيست. کساني که الان نماز نميخوانند به احتمال زياد شمشيري آنها را وادار به بي نمازي ميکند. شمشير تمسخر ديگران. شمشيري که با تزيين اسارت هاي دروغين براي او ايجاد مي کنند. بعضي ها فيلم سياه و سفيد را رنگي تعريف مي کنند. و فرد محاصره ميشود و مجبور است به اين شرايط تن بدهد. بخصوص در مورد جوانها. روايت از امام صادق (ع ) داريم: بين جوانها و کساني که غُلو مي کنند فاصله بيندازيد. بزرگنمايي ميکنند. زياده گويي ميکنند. اين جوان هم يکA  احساس نياز بي حد طلبي دارد. بعضي ها اين قدر چيزي را محکم مي گويند که جوان باورش ميشود و فکر خودش را هم در توجيح او بکار مي گيرد. فکر کنم حضرت دو گروه را حسابشان را مي رسد. يکي با کسانيکه با زور اسلحه و قدرت و ثروت به جان مردم افتاده اند و يکي کساني که با زور هنر و فريب ابزار رسانه به جان مردم افتاده اند. حضرت اين اسارت را از بين خواهد برد. همه در يک فضاي آزاد و معقول قرا مي گيرند و رشد پديد مي آيد. ما بايد جامعه ي حضرت را دقيقا لمس کنيم. نه اين که تصور کنيم معجزه اي رخ مي دهد و ما نا خودآگاه آدم خوبي مي شويم. نه اينکه حضرت خوبي را به ما تحميل مي کند. بلکه رمز تربيتي حضرت و روند خوب شدن جامعه اين است که حضرت از طرفي جلوي فريب ديگران را مي گيرد، از طرفي خودشان هم زور نمي گويند. و کسي را فريب نمي دهند. انتظار چنين صحنه اي انسان را شاد مي کند.


14- اثرات تربيتي انتظار را توضيح دهيد.

آثار انتظار که مي خواهيم درباره ي آن صحبت بکنيم، مثل انتظارهاي معمولي ما نيست. انسان منتظر، انتظارش مي تواند از يک حداقلي شروع بشود تا يک حداکثر. از حد متوسط بخواهد کم کم بالا برود، اين آثار خودش را نشان مي دهد. ما براي تشديد انتظار بايد تلاش بکنيم. هرکس در دعاي ندبه نشست و اشک ريخت منتظر نيست. امامان ما در انتظار امام موعود ببينيد چطور اشک مي ريزند و انسان تعجب مي کند. براي اينکه آنها خودشان امام بودند. آنها در موقعيت ديگري هستند ولي وقتي طول دوران غيبت را تصور مي کردند آنچنان اشک مي ريختند که ناقلان مي گويند: ما تعجب کرديم. در مورد اين فضاي بايد خيلي تفکر کنيم و به تخيل بپردازيم. در شعرها از خوبي حضرت صحبت مي شود ولي از اينکه حضرت چه مي کند و روند چه شکلي دارد صحبت نمي کنند. مثل اينکه ما از شهدا بخواهيم صحبت بکنيم، ميگوييم شهدا خوب هستند ولي نمي گوييم شهدا چطوري خوب شدند ؟ مثلا مردم فکر مي کنند شهيد همت و شهيد بروجردي A و شهيد چمران از اول که بدنيا آمدند همين جوري بوده اند. اگر روند را نشان بدهند، بچه ي من هم مي گويد: من در اين قسمت زندگي شبيه او هستم و به آن مقطع هم خواهم رسيد. در دعاي ندبه شاعرانه با حضرت صحبتA  نمي کنيم. تمام اقدامات حضرت را يکي يکي ذکر ميکند. و براي اقداماتش گريه ميکند. منتظر براي اين بستر گريه مي کند. در قسمتي مي گويد: کجاست آن لحظه هاي نوراني که زير سايه تو که اگر من درس ميخوانم کار مي کنم بخاطر خلاقيت و شکوفايي است. بعضي ها A درباره ي احساسات نسبت به حضرت صحبت مي کنند. مي گويم: اين احساسات نسبت به حضرت با احساسات ما فرق مي کند. اين حداقل احساسات است. در فراق آقا اشک نبايد ريخت، خون بايد گريه کرد. اين يعني احساسات و ما هنوز به آنجا نرسيده ايم. البته اگر معرفت پيدا کنيم احساستمان هم تشديد پيدا خواهد کرد. اما آثار تربيتي انتظار، يکي از آثار عجيب انتظار که کسي هم به آن توجه نمي کند اين است که ما خودمان را در دوران غيبت در جهان در اقليت مي دانيم. منتظراني که با شناسنامه موعود را مي شناسند، در اقليت هستند. پس من که در جامعه در اقليت هستم بهتر رفتار مي کنم. بعضي از ايراني ها مي گويند: ما در خارج خيلي مرتب رفتار ميکنيم تا نگويند: شما ايراني ها اين جوري هستيد و تحقيرمان نکنند. بعضي اقليت هاي مذهبي در کشور ما خيلي خوب رفتار مي کنند از همين مذهب در کشوري ديگر و انسان آنرا مي بيند. هر جا گروهي اقليت باشد بهتر رفتار ميکند. اگر ما منتظر حکومت و جامعه ي فراگيري هستيم و در اقليت هستيم، آيا آن رفتار خوب در ما ديده مي شود؟ چقدر بايد قشنگ عمل بکنيم. اين عمده ترين اثر تربيتي انتظار است که اين وضعيت را موجب ميشود. آثار ديگر اميد بخشي، احساس هويت و افتخار است. شما به بچه ات بگو: جهان آينده دنيا را امام من و تو اداره مي کند. ما صاحبان جهان خواهيم شد. ما همان مستضعفان هستيم A و ما را ضعيف کردند چون حرف حق مي زنيم. اين هويت عالي چقدر مي تواند اثر بگذارد. اين ها آثار انتظار هستند که ميشود خيلي روي آنها کار کرد. احساس افتخار در کنار اميد در کنار احساس اقليت در انسان تحول ايجاد مي کند.