برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-تربيت ديني
88-05-07
گستره ي تربيت ديني کجاست؟
تعريف تربيت ديني اثرگذار بر ديگران، براي رشد است. تربيت به اين معنا نخواهد بود که يک کسي رشد ديگران را بعهده بگيرد و يا صاحب رشد ديگران بشود. رابطه در تربيت ديني يک رابطه ي آزادتر تلقي کرديم. انسانها به زيبايي از کنار هم عبور ميکنند مانند گلي که بوي خوشش را به مشام همه مي رسانند. اينگونه تاثير گذاري در ديگران بکنند. معني تربيت ديني را اگر اين بگيريم، گستره ي تربيت ديني فقطA در خانه و مدرسه محدود نخواهد شد. همه با هم کار تربيتي مي کنند. شما يک لباسي مي پوشيد. فردي ميگويد: چقدر اين قشنگ است. چقدر به شما مي آيد. اين را از کجا خريدي ؟ اين روي شما تاثير مي گذارد. نگاه ديگران روي شما تاثيرگذار است که دفعه ديگر چه لباسي بپوشيد. يا وقتي ديگران درباره ي زندگي شما نظر مي دهند، روي شما تاثير مي گذارند. يا از زندگي خودشان براي شما حرف مي زنند و يک حادثه ي کوچک را خيلي بزرگ مي کنند تا از ديگران کم نياورند و روي ديگران تاثير بگذارند. اين تاثيرها وقتي ماندگار مي شود و زياد ميشود و پشت سرهم مي شود، اسمش تاثير تربيتي است نه فقط تاثير تبليغي. بعضي افراد در يک لحظاتي خيلي آمادگي براي گرفتن پيامي از کسي يا از اطرافيان خودشان دارند. اگر آن لحظه يک پيام بد بفرستي و تاثير بد تربيتي بگذارد، شما پيش خدا مسئوليت خواهيد بود. روز قيامت علاوه بر جواب خودت بايد جواب او را هم بدهي. و مي گوييد: من نميخواستم رويش تاثير بگذارم، او در اوج آمادگي تاثير پذيري بود. انسانها در هنگام عبور و مرور سادهA و از کنا ر هم رد شدن، تاثير تربيتي روي هم نمي گذارند. فوقش تاثير تبليغي مي گذارند. حالا ما چکار کنيم ؟ بعضي انسانها آمادگي شان براي تاثير پذيري بالا است. کما اينکه بعضي مواقع انسانها تاثير پذيري شان کم است. درگير مسئله ي دروني هستند و پاي منبري هم بنشينند تاثير نمي پذيرند. ولي ما همه جا در حال تاثير گذاري بر روي يکديگر در هستيم. شما تربيت را از يک محيط بسته و از يک رابطه ي دو طرفه ي محکم خارج کنيد و در روابط آزادتر قرار بدهيد. آن موقع خواهيد ديد که تربيت گستره ي وسعي دارد. روايت مي فرمايد: مومنين به گردن هم حق پيدا مي کنند. بايد روز قيامت اين حقي که گردن همديگر پيدا کرده اند را پاسخ بدهند. يعني تسويه حساب خودشان که انجام شد، حالا بايد ببينند دين ديگران ر ا هم ادا کردي يا نه ؟ مثلا چه کسي گردن ما حق پيدا مي کند. فرمود: حداقل کسي که گردن شما حق پيدا مي کند کسي است که چهل قدم با او راه رفته ايد. روز قيامت سوال مي کنند که حق او را ادا کردي يا نه ؟ حالا ببينيد در اين عبور و مرورهايي که با هم داريم، دوست و يا همکار، چقدر بايد دقت داشته باشيم. اين فضا انسان را از حصار تن خوديت بيرون مي آورد، وقتي حصار تنگ غم ها و افسردگي ها افزايش پيدا مي کنند عصباني شدن ها و خيلي مسائل پيشA A مي آيد. کافي است انسان در يک فضاي قشنگي، فکر تاثير گذاري بر ديگران هم باشد و هرکس خودش را مربي حساب بکند. انسانهايي که خيلي به خودشان مطمئن هستند و نمي خواهند تاثير بپذيرند، اتفاقا از يک جاهايي و از يک کساني تاثيراتي مي پذيرند که اصلا به آنها نمي آيد و خيلي هم ضرر خواهند کرد. مثل کسي که خواستگاران دخترشان را رد مي کنند و بعد به بدترين آنها جواب مثبت مي دهند. در افکار عمومي هم اين موضوع هست و حکمتي هم پشت آن هست. کساني که به سادگي از هر کسي الهام نمي گيرند، يک جاهايي توسط کساني که خيلي از آنها ضعيف تر هستند تاثيرات وحشتناکيA مي پذيرند و ناخود آگاه اين کار را ميکنند. لذا سفت بودن در تاثير نپذيرفتن خيلي بد است. حالا ريشه ي روايي و ديني آن را عرض بکنم. وقتي در دين ما مي فرمايد: در هر نگاه مومن عبرتي هست. ممکن است کودکي از کنار شما رد مي شود و درخواستي از شما مي کند. ممکن است الهامي به شما مي کند. يا پيامي براي شما داشته باشد و با شما حرف مي زند. دست خودش نيست. ما خدا را پشت سر او ببينيم. کسي دارد گدايي مي کند و از کنار شما رد مي شود. تکدي گري کار خوبي نيست. اما ممکن است او لابلاي حرفهايش کلمه اي گفت و به شما پيامي فرستاد. بعضي ها سر چهار راهها فال مي خرند که ببينند در آن لحظه چه الهامي به آنها مي دهد. مي فرمايد: در هر نگاه مومن، درسي از اطرافش هست. زيرا خدا اين درسها را تعبيه کرده است. برنامه ي روز شما را ديده است. شما مانند توريستي هستيد که در اين پول يک مديري وجود دارد که از صبح تا آخر شب شما را برنامه ريزي کرده است. شما تمام لحظات را با حکمت نگاه کن. در اينجا بايد انسان مهارت داشته باشد و قشنگترين پيامها را از آن بگيرد. قشنگترين دريافتها را داشته باشد. خيلي از اوقات غرور ما آدمها موجب ميشود که باب تاثير پذيري خودمان را ببنديم. تواضعي مي خواهد. زميني که فرو افتاده تر باشد، آب بيشتري در آنجا جمع خواهد شد. آمادگي اين را داشته باشيم که از هر حادثه ي خوب و بد و از هر آدمي در اطراف خودمان درس بگيريم. اگر اين آمادگي علامت تواضع انسان است. اگر اين تواضع باشد تربيت مي شوند. حديثي مي فرمايد: بهترين چيزي که پدر ها و مادرها مي توانند براي فرزندانشان به ارث بگذارند، ادب است. چون اگر بچه ي شما با ادب شد، همه چيز از همه کس خواهد گرفت. همه دوست دارند به او خدمت کنند. شما همه جا با او نيستيد. او تواضع دارد و همه مُريد فرزندان شما هستند. هرکسي به او خدمتي خواهد کرد. يکي ميگويد: بيا به تو نکته اي ياد بدهم. يکي مي گويد: بيا من تو را برسانم. يکي مي گويد: بيا من تو را به يک معامله ي خوب راهنمايي بکنم. کافي است اين فرو افتادي را به او ياد بدهيم، مثل اينکه همه پدرهاي او هستند، همه دلسوزهاي او خواهند بود. A پيامبر گاهي به اطرافيانشان مي گفتند: چيزي بگوييد که ما هم استفاده کنيمA و آنها را مي پذيرفتند. البته در مقابل پيامبر کسي حرفي نداشت. پذيرش خيلي مهم است. در يکي از خاطرات پسر آقاي بهجت از پدرشان مي گفتند: پدر براي ما قصه و داستان تعريف مي کردند و ما بايد از قصه و داستان منظورشان را متوجه مي شديم. ايشان مي گفتند: بعلت کهولت سن پدرم من همرا ه ايشان در يک اتاق بوديم و من از ايشان نگهداري مي کردم. روزي ايشان به من گفتند: فلان آيت الله پايش را جلوي فرزند ش دراز نمي کرد و من فهميدم که ايشان خجالت مي کشند جلوي من پايشان را دراز کنند. و بعد از آن، بين اتاق پرده کشيدم. نمي گويد: پسرم بيرون برو. تو بايد خودت اين مطلب را بگيري. و خودت متوجه بشوي. اين تربيت ديني است. اين گل زيبايي است که از درخت آويزان است. ما ازکنار آن عبور مي کنيم و يقه ي ما را نميگيرد که بيا من ميخواهم به تو چيزي بگويم. پس اگر کسي خواست در اين فضا تاثير تربيتي بپذيرد آمادگي خودش بايد بالا باشد. البته آمادگي اش بايد بالا باشد که هر بويي را استشمام نکند و از هر چيزي تاثير نپذيرد. هرکسي از مسئوليت خودش خبر داشته باشد. پس گستره ي تربيت وسيع شد. همه در حال تاثير گذاري روي ديگران هستند. هرکس لباس مي پوشد و بيرون مي آيد، بگويد: خوب حالا آثار تربيتي اين را چکار کنم. شادي روي ديگران تاثير بگذارد و ماندگار بشود. از آن طرف هم، همه بايد آمادگي داشته باشند که بهترين بو را از محيط خودشان استشمام بکنند. عطر فروشي مي گفت: من سعي ميکنم در محيطي که بوي بد هست نروم. چون شامه ام خراب ميشود. يک موسيقي داني هم بود که مجري از او پرسيد: موسيقي هاي تلويزيون چگونه است ؟ و ايشان گفت: من گوش نمي دهم و مجري تعجب کرد. گفتند: چرا ؟ گفت: چون گوشم خراب ميشود. من نميتوانم هر چيزي را گوش کنم. در فضاي تربيتي همه بايد مواظب باشند که تاثير تربيتي روي ديگران مي گذارند و مواظب باشند چه تاثيري از ديگران مي پذيرند.
A درباره ي راه کار تربيت ديني که دوري از تشويق و تنبيه بود، توضيح دهيد.
کارمندي وارد اداره ميشود و براي او يک کارت ساعت زني گذاشته اند که تاخيرهاي او را مورد تنبيه قرار ميدهد و اضافه کاري او را مورد تشويق قرار ميدهد. محصل در مدرسه درس ميخواند و تا آنجا که ميآموزد يک تشويقي بنام نمره وجود دارد که زياد ميشود و آثار حقوقي بر آن مترتب ميشود. A شخصيت دادن اطرافيان بخاطر اين نمره است. اگرنمره کم بشود، تنبيه هاي جانبي دارد. زندگي ما پراز تشويق ها و تنبيه ها است. اکثر قوانين و آيين نامه ها هم اين تشويق ها و تنبيه ها را مديريت مي کنند. هرچه زندگي انسان بيشتر در حصار قافله تشويق ها و تنبيه ها اسير باشد از شخصيت انسان خوبي ها و فضيلت هاي آن کاسته ميشود. و به ديگران وابسته ميشود. معلوم است که اگر کسي با اراده خودش از خواب بيدار بشود بهتر از آن است که با ساعتA شماته دار و يا يک پارچ آب از خواب بيدار بشود. ببينيد اين دو فضا چقدر متفاوت است. ما بايد از اين تشويق ها کم بکنيم. قانونمند زندگي کردن خوب است ولي زياد قانون داشتن خوب نيست. چرا او خودش بخاطر ويژگي هاي اخلاقي و شخصيتي اين جور نباشد. خيلي ها ميگويند: اين تشويق ها و تنبيه ها و قانون ها بخاطر اين است که او را عادت بدهيم. واقعا اين نتيجه را داده است. آيا کسي رفته و آمار بگيرد که حالا ما اين قدراز کارت ساعت زني و نمره استفاده کرده ايم بچه ها بدون کارت ساعت زني و نمره خوب درس مي خوانند و سر کار مي روند و روي پاي خودشان ايستاده اند و يا همه خودشان هم اين را به اهرم ها واگذار کرده اند. فقط بحث مربي که نيست. بحث زندگي ماست که اينگونه با ما رفتار مي کنند. ما در جامعه ي مهدوي، جامعه ي کم قانوني خواهيم داشت. قانون بايد با شيوه ي خاصي طراحي بشود و از خود قانوني نبايد زياد استفاده کرد. قانونها را افزايش بدهيم. امضاء عقدنامه ها را افزايش بدهيم، A پليس ها را افزايش بدهيم و آمار طلاق ها هم بالا مي رود. ما هدفمان اين نيست که قانونمند زندگي کنيم، ما هدفمان اين است که خوب زندگي کنيم. قانونها تشويق ها و تنبيه ها را مديريت مي کنند. کسي در يک محيط کار کوچک سعي کند کمترين قانون را استفاده بکند و در قانون اسراف نکند. معلم ها و خانواده ها اين ها را دقت کنند. بعضي وقتها درس هايي در مدرسه باشد که نمره نداشته باشد. در اينجا هرکس خودش است. تو زندگي بايد خودت باشي. پيامبر اکرم آمده که به ما بگويد: خودت هستي. برو. حالا يک حمايت ها و هدايت هايي هست. براي همه چيز تنبيه ها و تشويق هايي هست و خدا که در اين وسط چند تا دستور پنهان و پيچيده داده، تنها مي ماند. ما آدمهاي بدي نيستيم. ما خدا را قبول داريم. چرا نماز را کاهلي ميکنيم ؟ چون فقط نماز است که تشويق و تنبيه ندارد. بقيه چيزها تشويق و تنبيه دارد. مربيان جامعه بايد به استعدادها توجه کنند نه به تشويق و تنبيه. به همين دليل امامان و پيامبران ما از بهترين آدمها انتخاب ميشوند. حالا ما در محيط خانه اين تشويق و تنبيه را کاربردي تر بکنيم. پدرها و مادرها هميشه با محبت و با هديه باشند و آن چيزي را که بايد اثبات بکنند، اثبات بکنند که يک موقع ذهنيت منفي پيش نيايد. اطمينان خاطر به يکديگر بدهند و اين ها هنگام خطا يا هنگام کار خوب به تنبيه هاي فوري رو نياورند. تا کسي کار بدي از او سر زد، زبان سرزنش باز نکنند. چند روز بعد به او بگوييد. کمي به خودش مهلت بدهيد که فکر بکند. اگر خواستيد او را نصيحت بکنيد که مقابل جمع نباشد که سرزنش بحساب نيايد. اگر خواستيد نصيحت بکنيد از منطق استفاده بکنيد. از تحقير کمتر استفاده بکنيد. اگر کسي کار خوبي هم انجام داد بگوييد: بله خيلي عالي. بيشتر از اين جلو نروييد. به همين دليل که ايشان فرزند ماست، قربان صدقه اش برويم. خسيسي به خرج ندهيم و بگذاريم وقتي که نمره ي خوبي گرفت بگوييم: فدات بشوم. در حالت معمولي بگوييد: فدات بشوم. بعضي خانواده ها تنبيه بد ندارند ولي تشويق بد دارند. اگر کودک چهار ساله کار خوبي انجام داد، اگر زياد تشويق بکنيد، دفعه بعد خودش را تکرار مي کند و خلاقيت جديد به خرج نمي دهد. دوباره اداي حرف قبلي را درمي آورد تا مامان دوباره او را تشويق بکند. خلاقيت او را گرفته ايد. تشويق شيرين است و بچه را گيج ميکند. بگذاريد خلاقيت ادامه پيدا بکند. به خود بچه شخصيت بدهيد نه به نمره کم و يا زياد او. اين استقلال را از چهارده سالگي به فرزندان بايد بدهيم. از اين سن شما بايد با بچه مشورت بکني. ما پانزده ساله را خيلي بچه مي دانيم. در بيرون هم اگر بدي از کسي ديديم در مقام تربيت او را زود مجازات نکنيم. يک جوري به او منتقل بکنيم. در مسئله ي تربيت ما تربيت فکري هم داريم. يکي از نکاتي که در تربيت فکري هست. اين است که صريح نگوييد. بگذاريد خودش بگيرد. کليدي ترين مباحث در قرآن مثل ولايت صريح گفته نشده است. اسم علي بن ابيطالب را در قرآن نياورده است. مي گويد: خودشان بايد بفهمند. دين ما اهل اشاره است. فضا بايد عوض بشود. نيش ها را نبايد با کنايهA زد. اين بد است. بعضي ها مي گويند: غربي ها هم مي گويند: به کار همديگر نبايد کار داشته باشيم. من دخالت بيجا و تنبيه بيجا نداشته باشم، به کار کسي کار نداشته باشم و بعد مهر و محبت و عطوفت هم باشد بايد چه کار کرد ؟ وقتي با کسي همسايه شدم به آنها مهماني بدهم. از آنها دلجويي کنم و احوالپرسي کنم. اين توجه و دلسوزي باشد و در کنار آن عدم دخالت را هم داشته باشيم. البته جا انداختن اين رفتار در جامعه طول مي کشد. تا ما مي گوييم بيايد تشويق ها و تنبيه ها را زياد نکنيد، همه ياد امور دين مي افتند و مي گويند: به نماز ما کاري نداشته باشد. بنده عرض مي کنم اين حرفهاي ما موجب تضعيف دين نشود. ما در همه جاها تشويق ها و تنبيه هاي سخت داريم ولي وقتي به دين مي رسيمA مي خواهيم شُل رفتار بکنيم. همه بايد با هم باشد. اگر مي خواهيم رفتاري که دين گفته پياده کنيم مثلا وقتي ميخواهيم براي نماز صبح فرزندانمان را بيدار کنيم، آنها را تلخ بيدار نکنيم. شيرين بيدار کنيم که خاطره خوشي هم از بيدار کردن در ذهن بچه باقي بماند. کنکور هم قبول نشد، همين جوري با او رفتار کنيم. اگر براي نماز صبح خواب ماند، مي گوييم: اشکالي ندارد جبران مي کنيA و بگوييم مهم در زندگي درس است. و در مورد درس سخت برخورد کنيم. دوگانه برخورد نکنيم. در جامعه هم نسبت به ارزشها و عموم ارزشهاي انساني يک تعادلي را برقرار کنيم. پس در غرب اگر کسي هم بميرد به او کاري ندارند. اما اينجا دلسوزي و قرابت وجود دارد. ارتباط و دلسوزي هست ولي در غرب نيست و اين تفاوت بين اين دو است. نماز جماعت نبايد در اداره اجباري باشد.