برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-ثمرهA عملي ايمان
90-11-12
يازده بارجهان گوشه ي زندان کم نيست، کنج زندان بلا گريه ي باران کم نيست. سامرايي شده ام راه گدايي بلدم، لقمه ناني بدست، دست شما نان کم نيست. قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند، بر دل کعبه همين داغ فراوان کم نيست. يازده بار بجاي تو به مشهد رفتم، بپذيرش بخدا حج فقيران کم نيست. زخم دندان تو و جام پر از خونابه، ماجرايي است که در ايل تو چندان کم نيست. بوسه ي جام به لبهاي تو يعني اين بار، خيزران نيست ولي روضه ي دندان کم نيست. از همان دم پسر کوچکتان باران شد، تا همين لحظه که خون گريه ي باران کم نيست.
سوال- ثمره ي عملي ايمان چيست و چگونه ايمان مي تواند در زندگي روزمره ي ما تأثير بگذارد؟
پاسخ – اگر انسان به فرد ديگري علاقه داشته باشد، هر لحظه خود را در کنار او احساس مي کند حتي اگر با او زندگي نکند. اين مسئله ممکن است در خصوص يک شخص و يا يک وضعيت خاص باشد. حتي ممکن است رسيدن به يک قله و يا يک پيروزي باشد. در اين صورت انسان لحظه لحظه ي زندگي خود را با آن پيروزي سپري مي کند. در فيلم ها زياد ديده ايم که يک نفر به يک آرمان و يا يک شخص علاقه ي زيادي دارد. و اين علاقه ي زياد باعث شده که حس کند هر لحظه با او زندگي مي کند و در عمق نگاه او هميشه آن چيز و يا آن شخص حضور داشته باشد. ايمان به خداوند، باعث مي شود که خدا اينگونه با انسان همراه شود. پدر و مادرهايي که مي خواهند ايمان را آموزش دهند بايد بدانند که چه چيزي را ياد مي دهند. ما بايد خدا را به گونه اي در باور فرزند خود قرار دهيم که حس کند هر لحظه با خدا زندگي مي کند، خدايي که فوق العاده مهربان و قدرتمند بوده و هميشه با ما همراه است. ايمان هم در آموزش مفاهيم ديني کمک کننده است و هم خود آن کليدي ترين مفهوم است. براي اينکه بفهميم فرزند ما خوب آموزش ديده يا نه، بايد ببينيم هر لحظه با خدا زندگي مي کند يا خير. مثلاً به فرزند خود بگوييم که تو مي تواني تنها در اتاق خود تا صبح بخوابي چون خدا با تو است و تنها نيستي. خداي مهربان تو را همراهي مي کند. ما بايد در ادبيات و محاوره ي خود خدا را زياد حاضر کنيم. دشمنان اهل بيت گاهي از کلمه ي انشاء الله و لاحول ولاقوه الا بالله استفاده کرده و عليه دين شمشير مي کشيدند. البته به اين معنا نيست که اين اذکار، کلمات خنثايي هستند بلکه اثرات بسيار نوراني دارند. خصوصاً اگر ما با ادبيات خود اين اذکار را به فرزندان خود منتقل کنيم. ما بايد کاري کنيم که بچه هميشه حضور خدا را در کنار خود حس کند. فوري ترين ثمره ي عملي ايمان اين است که باعث مي شود که هميشه انسان با خدا همراه باشد. وقتي انسان ايمان داشته و با خدا باشد، عالم را محضر خدا مي بينيد. حضرت امام فرمودند: عالم محضر خدا است در محضر خدا معصيت نکنيد. در ارتباط با فرزندان جنبه ي حمايتي خداوند خيلي مهم تراز جنبه ي نظارتي او است. ما متعلق به خداوند هستيم و هيچگاه ما را رها نمي کند حتي بالاي سر ما لحظه اي نمي خوابد، تمام مدتي که ما خوابيده ايم او بالاي سر ما بيدار است. اولين کسي که وقتي چشم باز مي کنيم با ما حرف مي زند خود خداوند است، هيچگاه در زندگي مزاحم ما نمي شود و با آرامش همه چيز ما را تحمل مي کند، بسيار صميمانه ما را نگاه مي کند، انساني که با خدا است هيچگاه تنها، وحشت زده و غمگين نيست. بسياري از آثار بد روحي در او از بين مي رود. ايمان ثمره ي روحي عجيبي دارد. ما به عنوان پدر و مادر، معلم و جامعه وظيفه داريم که به زيبايي با خدا بودن را به فرزندان منتقل کنيم. البته نه با شعار بلکه با عمل. مثلاً وقتي که کودک دروغ گفت به او بگوييم که حتي اگر ديگران متوجه دروغ تو نشوند، بازهم دل خداوند از اين کار تو مي شکند. يعني در هرکاري خدا را حاضر کنيم. به کودک نگوييم که وجدان تو ناراحت مي شود. چون ايمان قوي تر از وجدان است. برخي از افراد هنگام گناه دچار عذاب وجدان مي شوند. ولي اگ کسي دچار عذاب ايمان شد، برجسته تر بوده و شخصيت بزرگتري دارد. ايمان انسان را بيشتر از بدي ها نگاه مي دارد. چون وجدان قدرت زيادي ندارد. پس ثمره ي عملي ايمان يعني با خدا بودن. به پسر و دختر خود بگوييم که شما ديگر تنها نيستيد. اگر يک پدر و مادري در حال از دنيا رفتن باشند، به فرزند خود مي گويند که تو تنها نيستي، خدا با تو است، من تو را به خدا مي سپارم، اين سپردن به خدا بايد در هر لحظه اتفاق بيفتد. اين مسئله زندگي را شيرين تر مي کند. اينکه ما بايد به چه چيزهايي ايمان بياوريم، فهرست بسيار طولاني دارد. در يک تقسيم بندي کلي مي توان گفت که ايمان به خدا، ايمان به خوبان عالم، ايمان به باطن اين افراد که داراي فضيلت هاي بسيار برجسته اي هستندA و ايمان به آخرت. اين سه مورد، باور کليدي هستند. اينکه ما يک حيات ديگر داريم و در اين حيات زندگي جاودانه خواهيم داشت. ايمان به وجود مقدس آقا امام زمان (عج) يکي از عجيب ترين ايمان هايي است که از ما خواسته شده است. امام حسن عسگري (ع) حدود شش سال امامت کردند. در جواني و در سن بيست و نه سالگي به شهادت رسيدند. در اين دوران تنها يک بار ازدواج کردند و يک فرزند هم داشتند. تنها فرزند ايشان حضرت امام زمان (ع) هستند. در همين مدت کوتاه از عمر شريف خود چهار بار زندان رفتند. دشمنان نتوانستند ايشان را تحمل کنند و در نهايت به شهادت رسيدند. امام حسن عسگري (ع) در حالي شيعيان را رها کردند که احساس مي کردند شيعه به يک بلوغ رسيده است. يعني شيعه مي تواند به فضايل امامي ايمان بياورد که در پشت پرده است. حتي امامي که عمر عادي ندارد. ايمان به امامي که او را نديده ايم و بايد با همين ايمان با او ارتباط برقرار کنيم. بعضي از افراد اصرار دارند که امام زمان (ع) را ببينند. اگر از روي محبت باشد اشکالي ندارد. ولي ممکن است براي برخي از روي بي ايماني باشد. يعني مي خواهند ايشان را ببينند تا ايمان بياورند. نبايد ما اينگونه ايمان بياوريم. با شهادت امام حسن عسگري (ع) معلوم شد که ما مي توانيم و مکلف هستيم که به امام غايب ايمان بياوريم. مقدمات اين ايمان عقلانيت است. اينکه زمين بدون حجت باقي نمي ماند و هميشه امام براي حيات اجتماعي بشر لازم است. براي حيات فردي و اساساً براي حيات عالم وجود امام ضروري است. رسول خدا و اولياي خدا به ما فرموده اند که امام ما پشت پرده ي غيبت خواهد بود و بهره ي ما از او مانند بهره ي ما از آفتاب در پشت ابر است. در اين حالت ما روز بودن را مي فهميم ولي خورشيد را نمي بينيم. در زمان اميرالمومنين (ع) نيازي نبود که افراد به وجود ايشان ايمان بياورند. بلکه بايد به فضايل و ولايت ايشان ايمان مي آوردند. الان کار ما بسيار سخت تر است. ائمه فرموده اند که درجه ي مومنين زمان غيبت از مومنين در زمان هاي ديگر بالاتر است. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند که اينها از روي کتاب ايمان آورده اند. يعني با تفکر و فکر مومن شده اند. پس ايمان نقش بسيار کليدي در دين ما دارد. اساسي ترين محور دين ما يعني ولايت و امامت، تنها به واسطه ي ايمان تأمين مي شود. اگر ما به امام زمان (ع) ايمان بياوريم هر لحظه حضور او را در کنار خود احساس مي کنيم. امام کسي نيستند که ما بخواهيم زياد به دنبال ايشان بگرديم. ما به دنبال ايشان مي گرديم از اين جهت که به غيبتشان اعتراض کنيم. ولي هر لحظه بايد حضور ايشان را احساس کنيم. حضرت امام خميني بسيار حضور امام زمان (ع) را احساس مي کردند. دو بار حضرت امام در صحيفه ي خود فرمودند کهA کاري نکنيم امام زمان (ع) بخاطر ما نزد خدا شرمنده شود. يکي از اين دوبار دليل آن را توضيح مي دهند. مي فرمايند: وقتي که يک غلام کار خطايي انجام دهد، ارباب او نزد اهل محل سرافکنده مي شود. ما غلامان حضرت هستيم. اگر کار خطايي انجام دهيم امام زمان (ع) بخاطر ما نزد خدا سرافکنده مي شود. اين سخنان يک عارف، سياستمدار و يک انسان فوق العاده عاقل است. انساني که فوق العاده اهل دقت و معنويت است. اين سخن يک فرد عوام نيست. چقدر ايشان حضور امام زمان (ع) را در کنار خود حس مي کند. اگر امام زمان (ع) هر شب براي ما طلب مغفرت نکنند، به اين سادگي ها ما ديندار باقي نمي مانيم. يکي از آثار ايمان، احساس حضور است. ايمان به امام زمان (ع) يعني احساس حضور و معيت. کسي که نسبت به امام زمان (ع) يعني ابر قدرت عالم احساس حضور کند، انساني آرام، متين، سيراب و سرشار مي شود. پدر و مادري که در خانه به راحتي ناراحتي ها و گرفتاري هاي خود را ابراز کرده و در آن ها غرق مي شوند ؛ نشان مي دهند که از ايمان خبري نيست. اين افراد فرزند خود را بي ايمان بار مي آورند. اگر کسي واقعاً خدا و امام زمان (ع) را داشته باشد مي داند که اين مشکل حساب شده به او رسيده و طرحي در پشت سر آن است. شايد برکت ديگري از جاي ديگري براي او گشوده شود. اگر فرد با هر مشکلي به هم ريخته شود در واقع آموزش بي ايماني به فرزند خود مي دهد. ما بايد هميشه آرامش خود را حفظ کنيم و بچه ها به هم ريختگي ما را نبينند. در اين حالت بچه متوجه مي شود که اين آرامش بخاطر چيست. و او احساس حضور را درک مي کند. A در واقع ما با نشان دادن ثمره ي ايمان، آن را آموزش مي دهيم. يکي از مفاهيم قدسي که حقيقت شيريني است و دين ما آن را به ما معرفي کرده، اين است که خدا ما را فوق العاده دوست دارد. بسياري از افرادي بخاطر عدم درک اين حقيقت اهل دوزخ شده اند. پيامبر اسلام (ص) فوق العاده ما را دوست دارد. آقا امام زمان (ع) پرونده ي اعمال ما را مکرراً مي بينند. به فرموده ي قرآن کريم، رسول خدا پرونده ي ما را مکرر مي بينند. نه به اين خاطر کهA بي کار هستند و يا تکليف مشقت باري است که از جانب خداوند به دوش آنها گذاشته شده است. بلکه به اين دليل که ما را دوست دارند. هر دليلي به جز اين علت را خود شما رد خواهيد کرد. اگر شک کنيم معلوم است که ما خيلي از چيزها را باورنکرده ايم. کمبود محبت بزرگترين بيماري بشر است. ريشه ي بسياري از گرفتاري ها است. کمبود محبت انسان را زياده خواه مي کند. حب دنيا در انسان تقويت مي شود. هميشه انسان احساس خلاء کرده و از ديگران شکايت مي کند. دوست دارد به جاهايي برسد که اصلاً ارزش ندارد. براي رسيدن به يک خوشخبتي موهوم هميشه تلاش مي کند. ولي وقتي که انسان از محبت سيراب و سرشار باشد اين مشکلات را ندارد. اگر خواستيد با کسي وصلت کنيد با خانواده اي اين کار را بکنيد که بچه هاي آنها از محبت سيراب باشند. اگر کمبود محبت داشته باشند زندگي شما با مشکل مواجه مي شود. بسياري از درگيري هاي زن و مرد در خانواده ها ناشي از کمبود محبت است. محبت بسيار گران قيمت است و انسان به سادگي از محبوبيت سيراب نمي شود. در زيارت امين الله مي خوانيم: خدايا من را محبوب تمام آسمان ها و زمين قرار بده. يعني وقتي انسان وارد مکاني مي شود همه ي ذرات خوشحال شوند. انسان نياز به يک چنين محبتي دارد. در قرآن کريم مي فرمايد: آدم هاي بد مانند فرعون وقتي که مي ميرند آسمان و زمين براي آنها گريه نمي کند. يعني وقتي انسان مي ميرد آسمان و زمين بايد براي او گريه کند. کسي که بگويد من نياز به محبت ندارم، يا نياز خود را ناديده گرفته و يا از رسيدن به سرچشمه ي محبت مأيوس شده است. انساني که خيلي تشنه ي محبت است بايد يک عاشق بزرگ به او محبت داشته باشد. اين عاشق بزرگ در ابتدا خود خداوند است. سپس پيامبر خدا و بعد امامان معصوم هستند. يک جواني که آيت الله بهجت را همراهي مي کردند مي گفتند که هروقت ايشان با ديگران خداحافظي مي کردند، افراد به ايشان التماس دعا مي گفتند. يک بار آقاي بهجت گفتند اين افراد بي خود التماس دعا مي گويند چون من همه ي آنها را خودم دعا مي کنم. يعني دل ايشان براي اطرافيان خود مي تپيد. هرگاه اميرالمومنين (ع) به دوستان و شيعيان خود ابراز محبت مي کردند. بلافاصلهA مي فرمودند که خدا بيشتر از من شما را دوست دارد. چطور پيامبر و امامان بلافاصله اين نکته را مي فرمودند، ولي ما آن را به بچه هاي خود ياد آوري نکنيم. پدر و مادر ها ابتدا بايد محبت خود را به بچه ي خود اثبات کنند و هر بار نيز بگويند که خدا و امام زمان (ع) بيشتر از ما شما را دوست دارند. ايمان به محبوب بودن نزد امام زمان (ع) امر شيريني است. مانند قيامت و جهنم هولناک نيست و يا مانند بهشت، دوراز دست نيست. ايمان به محبت يک امر شيرين است. البته اين ايمان سخت است و بايد تمرين زيادي بکنيم. واي بر پدر و مادرهايي که در طول زماني که بچه در اختيار آنها است محبت خود را اثبات نکرده و مهم تر از آن محبت خدا و امام زمان (ع) را به بچه انتقال نداده باشند. آنطور نباشد که اگر بچه در جايي شنيد که امام زمان (ع) و خدا بيشتر از مادر شما را دوست دارد. نزد خود بگويد که مگر مادر هم ما را دوست دارد. پس يکي از موضوعاتي که بايد به آن ايمان بياوريم، ايمان به محبت خداوند متعال و اولياي خدا است.A
سوال – درخصوص آيات 48 تا 60 سوره ي مبارک زخرف توضيح بفرماييد.
پاسخ- آيات قرآن هميشه ما را به فکر کردن دعوت مي کنند. در يکي از اين آيات خداوند متعال مي فرمايد که اگر ما مي خواستيم بجاي شما فرشته اي مي آفريديم و در روي زمين قرار مي داديم. فرشته ها حرف ما را گوش مي کردند و اينقدر تمرد و عصيان هم در کار نبود. يعني اينکه خداوند متعال ما را به درک حکمت اين کار دعوت مي کند. اينکه خداوند متعال خواسته تا ما به واسطه ي اين اختيار به يک ارزش برسيم. پشت سر اين آيه مانند بسياري ديگر از آيات قرآن محبت نهفته است. اگر پشت سر آيات دوزخ و عذاب الهي هم محبت خدا را ببينيد، ايمان آورده ايد که خدا شما را دوست دارد. اگر خدا ما را دوست نداشت اين همه فرياد دوزخ را بر سرما نمي کشيد. اگر ما را دوست نداشت اينقدر کافران و ظالمان را به عذاب تهديد نمي کرد. ما بايد به محبت پروردگار به خود ايمان بياوريم. آنقدر بايد نماز خوانده و حال خوش و باصفا پيدا کنيم و خود خواهي هاي خود را دور بريزيم تا اين ايمان در دل ما طلوع کند. A ما بايد به اين ايمان برسيم و شهود پيدا کنيم. يک جواني مي گفت زماني که من به حج عمره رفته بودم، در کنار خانه ي خدا قرآن مي خواندم تا آن را ختم کنم. يک باره حجم آيات قرآن يک پيامي را به قلب من داد. من به تعداد آيات قرآن دل نگراني خدا را نسبت به خود ديدم و محبت خدا را درک کردم. A A در کنار خانه ي خدا فرياد زدم و حس کردم که در حال سکته هستم. حجم آيات قرآن نشان مي دهد که چقدر خدا ما راA دوست دارد. ما بايد اين ايمان را به بچه هاي خود منتقل کنيم. يکي از جاهايي که ما بايد از زبان استفاده کنيم هنگام محبت است. کلاً اسلام زياد با تشويق موافق نيست ولي مي فرمايد اگر کسي را دوست داشتيد به او بگوييد. خصوصاً مي فرمايد که اگر پدر و مادر با بوسيدن محبت خود را به فرزندان ابراز کنند، بابت هر بوسه خداوند يک درجه در بهشت به آنها مي دهد. پس ما بايد محبت خود را اعلام و اثبات بکنيم. و از طرفي فرزندان را بايد به محبت به ديگران دعوت کنيم. زماني که انسان شروع به خودخواهي بکند يعني از محبت فاصله گرفته است. وقتي که از محبت فاصله گرفت ديگر باور نمي کند که يک انساني به نام امام زمان (عج) اينقدر به او محبت دارد. چون فرد خودخواه همه را با خود مقايسه مي کند. و چون خود او فرد خودخواهي است اين مسئله را درک نمي کند. نگذاريم بچه هاي ما خودخواه شوند. محبت خود را به بچه هاي خود اثبات و اعلام کنيم. به بچه هاي خود بگوييم که خدا ما را دوست دارد و اگر هم بلايي بر سرما مي آورد بخاطر شدت علاقه است. البته ذکر هم خيلي مهم است. در لابلاي گفتگو ها اين مسئله را به فرزندان خود يادآوري کنيم. ايمان با ذکر تقويت مي شود. ذکر به معناي تکرار، يادآوري و غفلت نکردن است. انسان مومن فردي است که وقتي او را مي بينيم به ياد خدا مي افتيم.
سوال – آيا اينکه هفته ي وحدت را هفته ي وحدت و رحمت بناميم، به نظر شما درست است يا خير؟
پاسخ – يک نفرغير مسلمانA از حضرت علي (ع) پرسيد که چرا شما پيامبر را رحمت للعالمين مي ناميد. در حالي که پيامبر شما اگر هم رحمتي باشد براي مومنين و مسلمانان است. حضرت علي (ع) فرمودند که پيامبر ما در ميان همه ي پيامبران به صورت استثنايي رحمت للعالمين است. به اين خاطر که پيامبر ما مأمور به تعريض بود در حالي که پيامبران گذشته مأمور به تصريح بودند. پيامبران گذشته پيام خود را صريحاً عنوان مي کردند. کسي که فرمان صريحي را که يک پيامبر داده نشوند به دوزخ مي رود. اما پيامبر ما با اشاره سخن مي گفتند. اگر کسي نمي گرفت و يا انکار مي کرد براي بهانه آوردن مهلت داشت. همين روش پيامبر که به کافران مهلت مي داد تا بتوانند بهانه بياورند، در واقع يک رحمتي براي آنان بود. حتي زماني که پيامبر از کلمه ي مولي در عبارت«من کنت مولي فهذا علي مولي » استفاده کردند هم به همين دليل بود. يعني اگر کسي نپذيرفت بلافاصله از دين خارج نشده باشد. بنابراين پيامبر ما پيامبر رحمت للعالمين است. در آخرين وصيت هاي امام حسن عسگري (ع) اين نوشته آمده است که به شيعيان توصيه کرده اند با ديگر مذاهب مهربان باشيد. کسي که از آنها از دنيا رفت به تشييع جنازه ي او برويد. اگر مريض شدند به عيادت آنها برويد. آخرين امام، شيعيان را توصيه به وحدت مي کند. ايشان روي اين مسئله دقت داشتند که ما هم بويي از رحمت للعالمين را برده باشيم. در آخر هم مي فرمايند کاري کنيد که هرکس شما را ديد بگويد آفرين به شيعه ي امام حسن عسگري (ع).A از همينجا است که اين دين رحماني درک مي شود. حتي آنجا که ما نسبت به دشمنان غضب داريم به دليل همين رحمتي است که در دل ما است. دل ما براي همه ي مردم ستمديده و مظلوم دنيا مي سوزد. ما بندگاني از خداي رحمان هستيم که اثري از رحمت او در وجود ما هم است. آنجا که غضب انقلابي هم در وجود مومنان است بخاطر همين رحمت است. ما بايد براي رحمت للعالمين بودن پيامبر گرامي اسلام جشن هاي جهاني بگيريم. خود ما نيز بايد در مقابل اين دين احساس مسئوليت کنيم. آنقدر با ديگران مهربان باشيم که پيامبر گرامي اسلام را در جامعه ي خود نمايندگي کنيم. يک بار پيامبر گرامي اسلام (ص) يک گروهي را ديدند و فرمودند که چرا من شيريني ايمان را در وجود شما نمي بينم. گفتند يا رسول خدا شيريني ايمان چيست؟ فرمود: شيريني ايمان به تواضع است. شما متواضع نيستيد. اين شيريني ايمان بايد در شماA ديده شود. بنابراين رحمت در صورت هاي مختلف بايد در رفتار ما تجلي پيدا کند.
سوال – اگر محبت شيرين است پس چرا پدر و مادرها آن را از فرزندان خود دريغ مي کنند و يا چرا خود ما از هم دريغ مي کنيم؟
پاسخ – اکثر اوقات ما غفلت مي کنيم. ما به سادگي بهشت را از دست دادهA و به ارزاني جهنم را براي خودA مي خريم. پدر و مادر معمولاً بچه ي خود را دوست دارند. و اگر از محبت دريغ مي کنند اکثراً بخاطر غفلت است. گذشته از غفلت، خودخواهي هم وجود دارد. يعني بجاي اينکه به بچه ها بپردازند به خود مي پردازند. اين کار خودخواهانه رفتار کردن است. امام صادق (ع) در مصباح الشريعه مي فرمايد که ريشه ي ذلالت و گمراهي غفلت است. آدم ها ذاتاً بد نيستند اما غفلت مي کنند. البته وقتي که ما ابراز محبت را به گونه اي قرار دهيم که پا را از عدالت فراتر بگذاريم. يعني در سنين هفت تا چهارده سال که زمان تربيت است، محبت را دستمايه ي ادب نکردن بچه ها قرار دهيم، دچار آسيب مي شوند. A اگر ما محبت و ادب کردن را در کنار هم داشته باشيم، محبت آسيب نخواهد ديد.