اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-10-21-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان-نقش محبت در انتقال مفاهيم ديني

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان

-نقش محبت در انتقال مفاهيم ديني

90-10-21
سوال – کسي که گناه مي کند قسمتي از عقل او برداشته شده و باز نمي گردد. پس چرا برخي از گنهکاران هستند که خيلي کارهاي بزرگي انجام داده و کشف يا اختراعي کرده اند. منظور از کم شدن عقل با ارتکاب به گناهان چيست ؟
پاسخ -چرا ما مخترعين و مکتشفين بزرگ را آدم هاي گنهکاري مي دانيم. صرف اينکه از دين ما نيستند و يا در برابر دين ما موضع گيري مي کنند نبايد حتماً آنها را گنهکار دانست. نماز نخواندن و يا مصرف مشروبات الکلي در دين آنها گناه نيست. ممکن است آنها از يک راه برتري که توسط آخرين پيامبر باز شده خبر نداشته باشند. لذا از آنها مواخذه صورت نخواهد گرفت. در ضمن تمامي مخترعين، مکتشفين و انسان هاي بزرگ معمولاً يک تهذيب نفس دارند. معمولاً از فردي که به دنبال ظلم و هرزگي است کار بزرگي سر نمي زند. سوم اينکه ما نبايد هوش زياد را با عقل زياد اشتباه کنيم. برخي از افراد هوش زياد دارند اما عقل زيادي ندارند. مثلاً يک نفر داراي هوش زياد، قدرت انتقال و تمرکز بالا است، چيزهايي را مي بيند که ديگران آنها را نمي بينند. اين فرد ممکن است يک دزد خيلي حرفه اي باشد. يا مانند هيتلر ميليون ها انسان را به کشتن بدهد. يا حتي ممکن است وسائل کشتار جمعي درست کند، به اين فرد عاقل نمي گويند. بنابراين ما نبايد کساني که کارهاي بزرگ انجام داده اند را حتماً گنهکار بدانيم حتي اگر در دين ما نباشند. ما بايد به زندگي افرادي که کارهاي بزرگ انجام داده اند نگاه کنيم. با اين کار متوجه مي شويم که آنها نوعاً اهل دقت بوده اند. اگر به نفرات برجسته ي کشور خود و يا نفرات برتر کنکور نگاه کنيد، متوجه اين تهذيب نفس مي شويد. در هنگام صحبت متوجه مي شويد که مقدار اسلام گرايي آنها بيشتر از کساني است که اهل درس و بحث نيستند. نکته ي آخر اين است که اساساً عقل با هوش متفاوت است. خيلي اوقات انسان ها هوش دارند اما داراي عقل کافي نيستند. عقل يعني قدرتي که انسان بتواند دورترين نقطه ها را نگاه کند. هرکسي به دورترين نقاط نگاه کند، به زندگي جاويد تعلق خاطر پيدا مي کند. آقاي دکتر حسابي هيچگاه قرآن خواندن را ترک نمي کردند. چون به باطن عالم نگاه کرده و ژرف نگر بودند. يک بار آقاي دکتر حسابي يک سفره ي هفت سين را طراحي کرده و دانشمندان برجسته اي را دعوت مي کنند. با اين کار اين افراد با فرهنگ ايران آشنا مي کنند. همه ي ويژگي هاي سفره ي هفت سين را براي آنان توضيح مي دهند. يکي از دانشمندان بسيار مطرح جهاني همانجا مي گويد که ما چند سالي بيشتر نيست که به اين مفاهيم دست پيدا کرده ايم. اما شما از ديرباز با آنها آشنا بوده ايد. در آنجا يک شمع روشن بوده، يکي از ميهمانان مي خواهد آن را خاموش کند تا جشن شروع شود. اما دکتر حسابي مي گويند که اين کار را نکنيد ما يک عمر است که با نور و روشنايي زندگي کرده ايم. عقل همين چيزها است. اگر يک کسي وارد عرصه ي علم شد و فرهنگ خود را فروخت، يک فرد باهوش است اما عاقل نيست.
سوال – نقش محبت در انتقال مفاهيم ديني چيست؟
پاسخ – نقش محبت در انتقال مفاهيم ديني، نقش بسيار ظريفي است. اگر کسي با محبت بزرگ شود، برخي از مفاهيم ديني براي او قابل فهم تر خواهد بود. حتي مقدار ارزشي را که دين براي برخي از مفاهيم ديني اعلام کرده بهتر درک خواهد کرد. در قرآن کريم مي فرمايد: اگر يک نفر، کسي را بکشد، گويي همه ي انسان ها را کشته است و اگر کسي يک نفر را زنده کند، گويي همه ي انسان ها را زنده کرده است. در جهان امروز که قدرتمندان اين قدر آدم مي کشند اين حرف خيلي غريب است. مثلاً برخي از افراد نسبت به آمريکا نظر مثبتي دارند. اصلاً براي آنها مهم نيست که اين کشور انسان ها را مي کشد. آمريکا نه تنها افراد زيادي را مي کشد، بلکه مقدمات کشتن عده ي ديگري را نيز فراهم مي کند. اما اسلام مي فرمايد: اگر يک نفر را بکشيد گويي همه را کشته ايد. کسي که با محبت نباشد اين حرف را نمي فهمد. حتي اگر بفهمد که کشتن انسان بد است، اما اندازه گيري قرآن را متوجه نمي شود. کسي که با محبت نباشد، ميزان اهميت کشتن يک فرد را درک نمي کند. مثلاً شُکر در دين ما جايگاه برجسته اي دارد. در دين ما اگر شما اهل شکر نباشيد، نيمي از رابطه ي شما با خدا مخدوش مي شود. کسي که اهل محبت نباشد، اهل تشکر هم نيست. اين فرد خود را دوست داشته و نمي خواهي به کسي که اين همه نعمت را به ما داده، توجه کند. شکر براي کسي که اهل محبت نباشد، ارزشمند نيست. هرچقدر شما بخواهيد انگيزه ي ارادت را در او ايجاد کنيد، بي فايده است. چون متوجه اين مسئله نمي شود. کسي که در روابط اجتماعي و خانوادگي اهل محبت نبوده و خود خواه باشد، در مقابل محبت ديگران، پاسخ مثبت نمي دهد. حتي توصيه هاي اخلاقي را درک نمي کند. خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: خدا مسرفين را دوست ندارد. کسي که با کلمه ي دوست داشتن يا نداشتن آشنا نيست، هرچقدر اين کلمه را براي او تکرار کنيد متوجه نمي شود. مسلماً اين فرد بخاطر محبت خدا، از اسراف تنفر پيدا نمي کند. معمولاً مادران به فرزندان خود اين کلمه را مي گويند که مثلاً من دوست ندارم تو اين کار را انجام بدهي. در عالم کودکي معمولاً افراد اين سخن را مي پذيرند. اما وقتي بزرگتر شدند مي گويند که نه ما ديگر بزرگ شده ايم اين حرف را به ما نزنيد. در حالي که خدا با ما آدم بزرگ ها هم به همين صورت صحبت مي کند. مي فرمايد: اِنَ اللهَ يُحبُ التَوابين. من دوست دارم که شما توبه کنيد. اگر کسي آدم با محبتي نباشد، مسلماً اين حرف ها را درک نمي کند. نه اخلاق اجتماعي اين فرد و نه رابطه ي او با خدا درست است. پس با محبت و عاطفه بودن، امکان فهم برخي از مسائل را براي انسان افزايش مي دهد. دوست داشتن پيامبر اکرم (ص) و فرزندان ايشان عاطفه ي انسان را به جوش در مي آورد. دوست داشتن فرزندان پيامبر، انسان را با محبت مي کند. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: اگر شما فرزندان من را دوست داشته باشيد، خدا به شما حکمت مي دهد. حکمت يعني يک خوش فهمي کامل پيدا کرده و انديشه ي شما توليد علم مي کند. بنابراين محبت، فهم انسان را گسترش مي دهد. اگر شما خودخواه باشيد، شايد به سرعت نبض بازار را بدست آوريد. خودخواهي راه هاي سودجويي را به انسان بهتر نشان مي دهد. البته نمي توان گفت اگر کسي اهل محبت بود، نمي تواند در بازار به خوبي رشد کند. ولي اگر اهل محبت باشيد برخي از مفاهيم را درک مي کنيد.
سوال – آيا محبت از نگاه دين با محبت از نگاه مکاتب غربي متفاوت است ؟
پاسخ – محبت به دو صورت معنا مي شود. يکي محبت خودخواهانه است که همه ي افراد دارند. ديگري محبت غير خودخواهانه است که بايد به خاطر آن زحمت کشيده و کار تربيتي کرد. اين محبت مي تواند مبناي دين شناسي ما قرار بگيرد. محبت خودخواهانه يعني فرد دوست دارد که همه به او محبت کنند. اما هيچگاه خود او به اين فکر نمي افتد که به ديگران محبت کند. عشق به ديگري به خاطر غريزه ي جنسي در واقع يک جور خودخواهي است. اين نوع محبت به هيچ وجه اثر سازنده ندارد. محبت يعني دوست داشتن ديگري و گذشت از خود به خاطر فرد مقابل. معمولاً همه محبت را درک مي کنند و دوست دارند. اگر کسي از درد خود صحبت مي کند. ما نبايد هم زمان از درد خودمان با او صحبت کنيم بلکه بايد با او همدردي کنيم. اگر با محبت نباشيم، نه تنها دين را نمي فهميم بلکه براي دين داري انگيزه هم پيدا نمي کنيم. انگيزه پيدا کردن براي دين داري، فهم دين را افزايش مي دهد. کسي که با محبت نباشد، اساساً به دين علاقه پيدا نمي کند. خيلي اوقات ممکن است انسان دوست نداشته باشد نماز بخواند. اما به عنوان يک دستور ديني، نماز زندگي انسان را منظم کرده وفرد مجبور مي شود غير خودخواهانه عمل کند. اين رفتار غير خودخواهانه انسان را با محبت بارمي آورد. معمولاً يک فرد معمولي به نماز علاقه ندارد، مگر اينکه خيلي رشد کرده باشد. اما او نيز منضبط مي ايستد و نماز مي خواند. با اين رفتار غير خودخواهانه اميد است که اهل محبت بار بيايد. نماز باعث مي شود که فرد غير خودخواه شود. وقتي اينطور شد اهل محبت هم مي شود. اگر کسي خيلي خودخواه باشد دين را دوست نخواهد داشت. چون دين مدام به انسان دستورات غيرخودخواهانه مي دهد. اگر ما مي خواهيم فرزند خود را دين دار بزرگ کنيم، هم در مقام فهم دين و هم در مقام اجراي دين بايد او را با محبت بار بياوريم. وقتي بامحبت بزرگ شد، مي تواند با دين ارتباط خوبي برقرار کند. دين برنامه اي است براي غيرخودخواه و با محبت بودن. وقتي که ما به دين علاقه داشته باشيم، اگر کساني بخواهند با شبهه افکني و دعوت به هرزگي ها آن را از ما بگيرند. به راحتي آن را از دست نمي دهيم. وقتي که ما فرد با محبتي باشيم، انسان خوش فهمي مي شويم و در مقابل شبهه افکني مي توانيم پاسخ قوي بدهيم. فرد با عاطفه، منطق دين را درک کرده و خيلي راحت پاسخ مي دهد. محبت بصيرت به همراه مي آورد. به همين خاطر است که ما به محبت اهل بيت و رابطه ي عاطفي با پروردگار عالم تأکيد مي کنيم. دين ما يک سري قوانين خشک حقوقيA  نيست. تنها يک سري آئين نامه براي نجات از بحران ها نيست. دين عاطفه ي ما را پرورش مي دهد. با اين عاطفه، روح، عقل و درايت انسان رشد پيدا کرده وراه نجات را به سهولت پيدا مي کند.
سوال – لطفا ً درخصوص آيات 41 تا 49 سوره ي مبارکه غافر توضيح بفرماييد.
پاسخ – خدا با عاطفه ي انسان در قرآن بسيار سخن مي گويد. نمونه ي آن همين آيه ي مبارکه است. مي فرمايد: اي مردم من، من شما را به نجات دعوت مي کنم اما شما مي خواهيد من را به سوي جهنم و آتش ببريد. در آيه ي بعد مي فرمايد: شما من را دعوت مي کنيد که مشرک شوم، در حالي که من شما را به خداي مهربان، بخشنده و جبران کننده دعوت مي کنم. آيا شما دلتان مي آيد اين کار را بکنيد. اين کلمه ي دلتان مي آيد در نجواي عاشقانه ي ما در بسياري از آيات قرآن قابل تکرار است. اين کلمه يعني به دل و فطرت خود مراجعه کنيد. اگر کسي انسان با محبتي نباشد نمي توان از اين کلمه با او صحبت کرد.
سوال – برخي از پدر و مادرها مي گويند که ما بسيار به فرزندان خود محبت کرده و مراقب آنها هستيم. اما وقتي مي خواهيم از اين شيوه استفاده کنيم تا فرزندان به دين علاقه پيدا کنند و به آن عمل کنند فايده اي ندارد. اشکال چيست؟
پاسخ – ما بايد در خانه و در روابط خانوادگي به اين دو نوع محبت خودخواهانه و غير خودخواهانه توجه کنيم. مسلم است که پدر و مادر فرزندان خود را دوست دارند. اما اگر اين محبت طعم و بوي محبت خودخواهانه بدهد، اثر لازم را در تربيت ديني بچه نخواهد داشت. مثلاً ما فرزند خود را دوست داريم تا زماني که عصباني نشويم. اگر عصباني شويم، اولين تقاضايي که مي کنيم مرگ او است. و اين را با صداي بلند فرياد مي زنيم. هر مادري که فرزند خود را نفرين مي کند، درست است که او را دوست دارد. اما اين محبت در کنار نفرين، تبديل به يک محبت خودخواهانه مي شود. اگر کسي خود را خيلي دوست داشته باشد، حتي اگر با ديگران با محبت رفتار کند باز هم همه مي فهمند. اين نوع محبت ها اثر ندارد. پدر و مادر با محبت بايد، پدر و مادر غيرخودخواه باشند. بايد بتوانند عصبانيت خود را کنترل کنند. از اين طريق بچه مي فهمد که پدر و مادر او بامحبت هستند و مي خواهند او را به اين طريق بزرگ کنند. نبايد بر سردوست داشتني هاي خود مصرانه بايستيد و با ديگران درگير شويد. همه، فرزندان خود را دوست دارند و مي خواهند که آنها موفق شده و مايه ي فخر و مباهات شوند. اما محبت پدر و مادري که غير خودخواه بودن خود را در خانه به بچه ها اثبات کنند، آنها را خوب بار مي آورد. بخاطر نفس خود در مقابل چشم بچه ها با هم درگير نشويد. از خودگذشتگي باعث مي شود که ديگران در اطراف ما با محبت بار بيايند. صرف ابراز دوست داشتن کافي نيست. البته گاهي از اوقات ما بي موقع به فرزندان خود محبت مي کنيم. يا محبت خود را وابسته به کار خوب فرزند خود مي کنيم. اين کار اشتباه است بايد هميشه به فرزندان خود محبت کنيم. اگر بچه محبت هنگام تشويق را دوست دارد، به اين علت است که هميشه از محبت محروم است. هفت سال اول زمان محبت به کودک است. خيلي اوقات چون بچه ها در هفت سال اول بي آزار هستند، ما به آنها بي اعتنايي مي کنيم. در اين هفت سال بايد بچه را نوازش کرده و به او پرداخت. پيامبر اکرم (ص) اسوه است. با اينکه نماز خواندن براي ايشان از اهميت بالايي برخوردار بوده. اما نوه هاي پيامبر در هنگام نماز از پشت ايشان بالا مي رفتند. پيامبر سجده ي خود را طولاني مي کردند به اين خاطرکه بچه بر روي شانه ي ايشان بود. با اين کار پيامبر (ص) نشان مي دادند که بايد با بچه بازي و محبت کرد. در روايت داريم که هر پدر و مادري فرزند خود را ببوسد، بابت هر بوسه اي خداوند يک درجه در بهشت به آنها مي دهد. بنابراين محبت نبايد کوپني و از روي خودخواهي باشد. جداي از اينکه ما بايد فرزند خود را با محبت بار بياوريم، بايد بخش هاي محبت آميز دين را به فرزندان خود منتقل کنيم. مثلاً اينکه خدا به ما علاقه دارد، يکي از مفاهيم کليدي است که بايد به بچه ها منتقل شود. حتي قبل از هفت سال که بچه ها به دنبال آغوش گرم پدر و مادر هستند. و مي خواهند از اين مسئله مطمئن شوند که پدر و مادر آنها را دوست دارند. بايد همان زمان پدر و مادر اين مفاهيم را به آنها منتقل کنند. ما بايد يک سيره اي را از پيامبر اکرم (ص)، علي (ع) و امام باقر(ع) ياد بگيريم و در خانه اجرا کنيم. بايد به فرزند خود بگوييم، آيا مي داني که خداوند از من بيشتر تو را دوست دارد. اميرالمومنين (ع) وقتي به کسي محبت مي کردند. بلافاصله مي گفتند آيا مي دانيد که خدا بيشتر از من به شما شيعيان علاقه دارد ؟ يک ستوني بود که پيامبر گرامي اسلام به آن تکيه کرده و صحبت مي فرمودند. يک روز مردم يک منبر درست کردند و گفتند شما بعد از نماز بنشينيد و صحبت کنيد تا خسته نشويد. زماني که پيامبر(ص) خواستند بنشينند، ستون ناله کرد. آن ستون امروز نيز در مسجد النبي به نام ستون حنانه موجود است. همه صداي ناله را شنيدند. از پيامبر(ص) پرسيدند آيا اين صداي گريه مربوط به اين ستون بود ؟ پيامبر(ص) فرمودند: اين ناله بخاطر محبت ستون به من بود. بلافاصله بعد از اين صحبت پيامبر گرامي اسلام فرمودند: همين الان در بهشت خدمتگزاراني مشغول درست کردن خانه هاي شما هستند. ناله ي آنها در فراق شما مومنين، شديدتر از ناله اي است که اين ستون بخاطر من سر داد. بنابراين وقتي که ما مي خواهيم بچه هاي خود را بامحبت بار بياوريم بايد مفاهيم حبي دين را مقدم بکنيم. اين کاري که آموزش و پرورش انجام داده و دبستان را به دودوره ي سه ساله تقسيم کرده، کار بسيار هوشمندانه اي است. اين کار بسيار به مفاهيم تعاليم ديني نزديک است. اين حرکت بسيار زيبا است.
سوال – آيا ما بايد بيشترين تلاش خود را انجام دهيم که دين در نظر بچه ها محبوب جلوه کند يا اينکه بايد به طور کامل به بچه هاي خود محبت کنيم ؟
پاسخ – هردو کار بايد همزمان انجام گيرد. وقتي که از دين صحبت مي شود، بايد بخش هاي حبي دين را به آنها منتقل کنيم. اينکه خدا و ائمه ما را دوست دارند. اين بايد جزو اولين مفاهيمي باشد که به بچه هاي خود ياد مي دهيم. وقتي که امام رضا (ع) مي فرمايد: امام مانند مادر است. بچه بايد درک عميقي از مادر و محبت او داشته باشد، تا امامت را بفهمد. اگر پدر و مادررا به عنوان يک موجود عصبي و خودخواه بشناسد، نمي تواند امام را دوست داشته باشد. پدر و مادر بايد بدانند که براي فرزندان خود نمايندگان خدا بر روي زمين هستند. اگر با فرزند خود بد برخورد کنند، نظر او را نسبت به پروردگار، امام و پيامبر مخدوش مي کنند. به حدي که با هيچ اصول عقائدي نمي توان آن را جا انداخت. بنابراين پدر و مادر بايد جايگاه خود را درک کنند. مثلاً اگر خرجي براي فرزندان خود مي کنند آن را به رخ آنها نکشند. اگر اين کار را بکنند بچه فکر مي کند، پس خدا هم بخاطر روزي هايي که به ما مي دهد حتماً دعوا خواهد کرد. در آيه اي از قرآن مي فرمايد: خداوند متعال از فرد نعيم در روز قيامت سوال خواهد کرد. فردي نزد امام صادق (ع) آمد. حضرت از ايشان پرسيد اينکه خدا از نعمت سوال مي کند چه معنايي دارد. آن شخص گفت يعني اينکه خدا از نعمت هايي که به ما داده سوال مي کند. حضرت فرمودند: اگر يک روز شما به خانه ي من به عنوان ميهمان بياييد و من چند نوع غذا در برابر شما بگذارم. بعداز آن بخواهم از اين غذاها سوال و جواب کنم و حساب آنها را برسم آيا بد نيست ؟ آن فرد گفت چرا. حضرت فرمود: پس چرا خدا از ما سوال مي کند ؟ آن فرد گفت: پس خدا از چه نعمت هايي سوال مي کند. امام صادق (ع) فرمودند: خدا از نعمت ولايت سوال مي کند. اين اولياي من که در بين شما بودند و اينقدر شما را دوست داشتند. براي آنها چه کاري کرديد ؟ اگر ما با محبت و غير خودخواهانه برخورد کرديم، بچه هاي ما خيلي از اسرار دين را درک خواهند کرد. نکته اينجا است که پدر و مادر بايد با هم با محبت و غير خودخواهانه برخورد کنند. براي هم ايثار و دلسوزي کنند. اين کار باعث مي شود که بچه ها با محبت بزرگ شوند. در اين زمينه نقش مادر کليدي تر است. چون قدرت عاطفي خانم ها بالا تر است. اسلام دستور داده که کسي که بايد ابراز عشق و محبت کند خانم است. اگر مادر در مقابل بچه ها به پدر ابراز محبت نکند، بي عاطفه بودن به بچه آموزش داده مي شود. حتي اگر مادر با پدر به صورت عادي برخورد کند. بچه بي محبت بار مي آيد. بايد مادر از پدر دلجويي کند. اگر مادر اين کار را نکند، مطمئن باشيد که بچه ها محبت را ياد نمي گيرند. چون معلوم نيست که محبت مادر به بچه چقدر خودخواهانه و يا غيرخود خواهانه است. طبيعي است که مادر بچه ي خود را دوست داشته باشد. ولي غير خودخواهانه بودن محبت مادر را، بچه در رابطه ي او با پدر درک مي کند. بدون انضباط و ادب دوران هفت تا چهارده سال، اگر به بچه هاي خود زياد محبت کنيم، باعث لوس شدن آنها مي شود. بنابراين همه چيز به هفت سال دوم بستگي دارد. نبايد تشويق زيادي و بي جا انجام دهيم. اگر محبت هميشگي در کنار انضباط داشته باشيم، مشکلي ايجاد نمي کند.