برنامه سمت خدا
90-07-27
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-انتقال مفهوم ديني
سوال – در خصوص انتقال مفهوم ديني از ديدگاه خود توضيح بفرماييد ؟
پاسخ – مجموعه ي مفاهيم خوبي که ما در منظومه ي معارف ديني مي بينيم همگي مفاهيم ديني هستند. مفاهيم اخلاقي مانند نظم و صداقت که در همه جاي دنيا رواج دارد جزو مفاهيم ديني به حساب مي آيد. اما اصلي ترين مفاهيم ديني آنهايي هستند که ارتباط انسان را با خدا تنظيم و تعريف مي کنند. مفاهيم ديني از پشت پرده ي عالم واقعيتي که ما با آن مواجه هستيم حرف مي زنند. از باطن و از معنا سخن مي گويند. اما در کنار اين مفاهيم کليدي که عبارتند از اصل رابطه ي انسان با خدا، انسان با حيات آخرت، انسان و بقاء جاوداني در محضر پروردگار، يک سلسله ي مفاهيم اخلاقي و اجتماعي هستند که آنها نيز به اين مفاهيم ديني ملحق مي شوند. اما چرا ما اصالتاً اين مفاهيم را ديني قبول نمي کنيم؟ چون خداوند مي فرمايد: خدا از متقين قبول مي کند. نه اينکه کارهاي ديگر خوب نيست که خدا قبول نمي کند بلکه آنها کارهاي خوبي است که بخاطر خدا انجام نشده است. چون اين کارها دوام و ثبات نداشته و مبتلا به بسياري از آسيب ها و آفت ها خواهد شد. کارهاي خوب اخلاقي و اجتماعي که بخاطر خدا نيست، کم کم از مفهوم ديني بودن خارج مي شوند. مثلاً يک نفر صداقت دارد و مهربان است اما نه بخاطر خدا. اينها کارهاي خوب هستند، اما بدون خدا ارزش ندارد و در صورتي تبديل به مفهوم ديني مي شود که بخاطر خدا باشد. اينها منهاي خدا ارزش حقيقي خود را نداشته و به آن معنا مفهوم ديني به حساب نمي آيند. در اين صورت اخلاق سکولار و انسانيت بدون معنويت شمرده مي شوند. در نتيجه ما به آن ارزش لازم را نمي دهيم. چرا که اگر شما صداقت، مهرباني يا هر صفت خوب ديگري را داشته باشيد منهاي خدا، عوارض منفي زيادي را به دنبال خواهد داشت. اين افراد آفت زده مي شوند. آسيب هاي زيادي به آنها اصابت کرده و ثبات و جاودانگي نخواهند داشت. انسان خلق نشده که مانند بره ها موجود آرامي باشد. بايد مانند بنده ي خدا موجود آرامي باشد. بنابراين اصل مفاهيم ديني چيزهايي هستند که ارتباط ما با خدا را تنظيم مي کنند. در کنار اين مفاهيم، مفاهيمي هستند که رابطه ي ما را با خود، طبيعت و ديگران تنظيم مي کنند. اما همه ي اينها به خاطر خدا است. با اين کار ما جلوي اخلاق سکولار را گرفته ايم. اگر کسي ذاتاً فرد آرامي بود و خدا شناس هم نبود. بخاطر اخلاق آرام خود خيلي با آرامش با ديگران برخورد کرد. تا زماني که اين فرد به ديگران آزار نمي رساند، بسيار خوب است. اما او به کمال وجودي خود نرسيده است. خوبي اين فرد با ثبات و با دوام نخواهد بود. ما به همه ي انسان ها نمي توانيم اين صفت ژنتيک صبر را منتقل کنيم. مفاهيم اخلاقي جزو مفاهيم ديني هستند. مثلاً نظم هم جزو آنها است، اما نظمي که بخاطر خدا باشد. حضرت علي (ع) فرمود: تقواي خدا را داشته باشيد و نظم را رعايت کنيد. اگر در روابط سياسي يک نفر بسيار عدالت گرا و مردم گرا باشد، ولي خدا را نشناسد زياد ارزشي ندارد. عدالت منهاي خدا دوام و بقاي لازم را نداشته و در نهايت منجر به مفاسد ديگري مي شود. يک نفر نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: چرا شما موقع تقسيم غنائم عدالت را رعايت نمي کنيد؟ اين فرد دچار عدالت سکولار شده بود. اين فرد بعدها جزو خوارج شد و با اميرالمومنين (ع) جنگيد و به هلاکت رسيد. ما الان در زمانه اي هستيم که معنويت و اسلام ناب در جهان رو به گسترش است. تنها راه مقابله ي ابليسيان با معنويت اين است که مفاهيم اخلاقي سکولار را در مقابل آن قرار دهند. آنها مي خواهند نشان دهند که انسان ها از خدا بي نياز هستند. چه ضرورتي دارد که نماز شما را از بدي ها بازدارد. بياييد با مفاهيم اخلاقي از بدي ها دوري کنيم. در حالي که نماز رابطه ي انسان با خدا است. و خدا دوست دارد که نماز، ما را از بدي ها دور کند.
سوال – اولين قدم براي انتقال مفاهيم ديني به کودکان چيست؟
پاسخ – اولين قدم، بسترسازي مناسب براي انتقال مفاهيم ديني است. انسان بايد در يک موقعيت آرام و يک ارتباط مناسب با اعضاء خانواده قرار بگيرد. بايد معنا و فلسفه ي زندگي و وجود سختي ها را درک کند. بايد از لحاظ نگرشي يک نحوه ي برخورد مناسب با زندگي داشته باشد. وقتي که پدر و مادر با محبت با بچه برخورد کنند، بچه نيز نسبت به پدر و مادر احساس امنيت و احترام کند. در ضمن پدر و مادر را در ارتباط با زندگي و فلسفه ي سختي ها و شادي هاي آن يک انسان هاي متعادل ببيند. بچه مشاهده کند که پدر و مادر در مقابل مشکلات دست و پاي خود را گم نمي کنند و شناخت حقيقت زندگي را در رفتار پدر و مادر ببيند. پدر و مادر بدانند که چگونه شاد زندگي کنند. چون زندگي يعني مديريت شادي و غم ها. بنابراين در بستر سازي براي انتقال مفاهيم ديني به کودک دو اتفاق بايد بيفتد: يکي اينکه ارتباط فرزند با پدر و مادر و اطرفيان توأم با امنيت خاطر، محبت و احترام باشد. دوم اينکه بچه زندگي را از روي زندگي کردن پدر ومادر ياد مي گيرد. يعني پدر و مادر بلد باشند درست زندگي کنند. براي اين کار آنها بايد دوره ديده باشند. چهار بار در قرآن کريم ذکر شده که هدف خلقت شما آزمايش بوده است. بنابراين قبل از اينکه پدر و مادر بخواهند مفاهيم ديني را به فرزند خود منتقل کنند، بايد آن را بلد بوده و طبق آن زندگي کنند. در اين صورت يک بستر مناسب براي انتقال مفاهيم ديني وجود دارد.
سوال – خيلي از پدر و مادرها شيوه ي درست زندگي کردن و تربيت را مطالعه نکرده اند. در اين صورت بايد چکار کنند؟
پاسخ – اين يک ضرورت حياتي براي هر کسي است که شيوه ي درست زندگي کردن و نگاه کردن به آن را ياد بگيرد. پدر و مادر بايد درست به زندگي نگاه کنند و با آن تعامل کنند. البته درست يعني آن چيزي که طبق فرمايش خداي متعال باشد، نه طبق اخلاق سکولار. بعضي از افراد مي گويند که دنيا همين است و نمي توان کاري انجام داد و آن را عوض کرد. با اين نگرش، يک صبري را پيشه کرده و يک عقلانيتي را بکار مي گيرند که با زندگي بردبارانه تر برخورد کنند. اين نگاه درستي به زندگي نيست، هرچند ممکن است يک رفتار درست که همان بردباري است را در پي داشته باشد. افراد بايد بدانند که خدا از ما خواسته که در اين سختي رشد کنيم. با اين نگاه درست، خدا در نظر گرفته مي شود. امروزه خوبي هاي بدون خدا بسيار ترويج مي شود. از امام صادق (ع) پرسيدند که مروت يعني چه ؟ امام فرمودند : به نظر خود شما مروت يعني چه ؟ آن فرد گفت: مروت يعني جوانمردي و مردانگي. يعني اينکه اگر نعمت به تو داده شد شکر کن و اگر داده نشد صبر کن. با اين که اين دو حرف خوبي بود اما امام صادق (ع) فرمودند: پس سگ هاي مدينه هم اينگونه هستند. حضرت فرمودند : در نزد ما مروت يعني اينکه اگر نعمت به شما ندادند شکر کنيد و اگر دادند ايثار کنيد. اين يعني خوبي با خدا. پس خوبي بدون خدا اين بدي را دارد که سطح آن پايين است. و انسان ها در اين سطح پايين، احساس حقارت خواهند کرد. مگر اينکه خود را فريب بدهند. دومين خاصيت آن اين است که انسان هاي ضعيف به سراغ خوبي بدون خدا مي روند. گاهي اوقات ما انسان ها بخاطر ناتواني انسان هاي خوبي هستيم. امام رضا(ع) در يک سخن شريفي از امام سجاد (ع) مي فرمايند که اگر کسي گناه نمي کند گول او را نخوريد شايد توان اين کار را ندارد. خدا از ما مي خواهد در حالي که مي توانيم، گناه نکنيم. اين تربيت جذاب است. بعضي از افراد ساکت هستند. شما فکر مي کنيد که چقدر باحيا هستند. در حالي که افراد ترسويي هستند. يعني مي ترسند اظهار وجود کنند. برخي از افراد ساکت هستند و شما فکر مي کنيد که چقدر باحيا هستند. در حالي که خيلي حب مقام داشته و خودخواه هستند و کسي را لايق هم صحبتي خود نمي دانند. بعضي از افراد به صورت ژنتيک ساکت بوده و رفتار ديگري را بلد نيستند. خدا نخواسته که ما اينگونه باشيم. ما بايد بچه هاي خود را جسور تربيت کنيم. وقتي که يک عده اي از روي ژنتيک يا ناتواني يا... آدم هاي خوبي شدند بدون اينکه با خدا ارتباط داشته باشند، افراد بد مي توانند آنها را چپاول کنند. چرا کشورهايي که تحت نظر صهيونيست ها اداره مي شوند بحث هاي اخلاقي خوبي به مردم ارائه مي دهند ؟ براي اينکه هرچقدر مردم اخلاقي تر باشند، آرام تر هستند و کاري با مستکبران و زوگويان ندارند. اين يکي از بدي هاي، خوبي بدون خدا است. خوبي با خدا اجازه نمي دهد که کسي به انسان ظلم کند. يکي ديگر از بدي هاي، خوبي بدون خدا اين است که فراگير و با ثبات نخواهد بود. يعني همه ي آدم ها نمي توانند بدون خدا خوبي داشته باشند. اما وقتي که خدا در نظر گرفته شد، مي توان انواع تيپ هاي شخصيتي را در يک حدي از خوبي قرار داد. ايمان به خدا، هرفردي با هر شخصيتي را مي تواند به يک عنصر خوب تبديل کند. بنابراين محور مفاهيم ديني ارتباط با خدا است. فرعيات اين مفاهيم ديني هم، همه ي خوبي هايي است که در ارتباط با خدا است. بستر انتقال مفاهيم ديني به کودک اين است که ما در مقابل او خوب زندگي کنيم و نگاه ما به زندگي درست باشد. از طرف ديگر با فرزند خود خوب ارتباط برقرار کنيم. ما گاهي مي گوييم که خوب زندگي کنيم و گاهي مي گوييم که نگاه ما به زندگي خوب باشد. گاهي اوقات ما نمي توانيم خوب زندگي کنيم، ولي نگاه ما به زندگي درست است. اگر نگاه ما به زندگي درست باشد، به رفتار غلط خود اعتراف کرده و توبه مي کنيم. بچه در کنار ما همه ي اين چيزها را مي بيند. بنابراين نگاه، مهم تر از رفتارخوب است. اگر پدر و مادر بعنوان يک الگو به زندگي خود خوب نگاه کرده و تا آنجا که مي توانند خوب رفتار کنند، بچه در يک فضاي متعادل قرار گرفته و براي انتقال مفاهيم ديني آماده مي شود.
سوال – درخصوص آيات 22 تا 28 سوره ي قصص توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين آيات داستان آشنايي حضرت موسي ابن عمران با دختران شعيب و ازدواج موسي است. فتوت و جوانمردي آن حضرت باعث شد که با کساني که بر سر چاه بودند و به اين دختران نوبت آب نمي دادند برخورد کرده و آنها را نجات دهد. همه ي مردم بايد داستان حضرت موسي و برخورد متين و جوانمردانه ي آن حضرت را با اين دختران مرور کنند. اين داستان بايد در دبيرستان ها و کلاس هاي درس آموزش داده شود. خداوند متعال اين داستان را انتخاب کرده که با جزئيات توضيح دهد. در خصوص حياء اين دختران که بر سر چاه بودند و حياء حضرت موسي که چگونه آنها را تا خانه همراهي مي کند.
سوال - اولين مفهوم ديني که خانواده ها بايد به فرزندان خود انتقال دهند چيست؟
پاسخ – حديث شريفي از امام صادق (ع) و امام باقر(ع) نقل شده است. اين حديث مي فرمايد: فرزند شما وقتي که به سه سالگي رسيد، به او مفهوم لا اله الا الله را ياد بدهيد. وقتي که بچه سه ساله شد با اين ذکر و مفهومي به نام خدا آشنا مي شود. در سه سالگي بچه پدر و مادر، خواهر و برادر و اسباب بازي را مي شناسد. در اينجا بايد با نام خدا آشنا شود. آن هم با شيوه ي ذکر لا اله الا الله نه با اذکار ديگر. اين ذکر عضوي از اعضاء خانواده ي او خواهد بود. کم کم اين سوال براي او پيش مي آيد که اين خدايي که غير از او خدايي نيست، چه کسي است. يعني در سه سالگي قبل از صداقت و از بين بردن حسادت بايد اين ذکر به او آموزش داده شود. در اين سن ذهن بچه در حال آشنا شدن با خيلي از پديده ها است. اينجا ما ذکر خدايي را که نمي بينيم براي او آموزش مي دهيم تا به اندازه ي اين ذکر با خدا ارتباط برقرار کند. براي انتقال مفاهيم ديني ابتدا بايد از خود خدا شروع کنيم. به بچه بگوييم که تکرار کن هيچ خدايي به جز خدا نيست. کم کم براي او سوال ايجاد مي شود که خدا يعني چه. آنقدر اين کلمه ي خدا را در کلام اطرافيان مي بيند، که حس مي کند پس اين خدا بايد موجودي باشد که او را نمي بينيم. بزرگتر از همه است و همه با احترام از او ياد مي کنند. بر وحدانيت او همه تأکيد مي کنند و به او ياد مي دهند. همين آگاهي ها در روح بچه به وجود مي آيد. هرگاه بچه خواست پرسش هايي مي کند و متناسب با سن او ما پاسخ هايي خواهيم داد. کلمه ي لااله الا الله کلمه ي توحيد است. شما همراه با آموزش نام خداي تبارک و تعالي، لا اله را هم ياد مي دهيد. بعد در حديث مي فرمايد که او را رها کنيد تا هفت ماه بگذرد. بعد از آن محمد رسول الله را به آموزش دهيد. در اين سن کنجکاوي هاي بچه شروع شده و دوست دارد که با هر چيزي آشنا شود. شما بايد به اثر نوراني اين اذکار و اعماق فطرت لطيف انسان توجه داشته باشيد. بخش عظيمي از آثار معنوي و تربيتي اين اذکار در روح انسان ناپيدا است. به اينکه براي ما و فرزندان ما قابل لمس است ارتباطي ندارد. خواسته يا ناخوسته اثر خود را خواهد گذاشت. چون انسان باطن ژرف و عميقي دارد و اين کلمات بسيار نوراني هستند. خدا نور معنوي است که وجود پاک انسان ها به آن نور تمايل و تناسب دارد. بعداً دوباره کنجکاوي ها و پرسش هاي کودک شروع مي شود. عقل او شفاف تر شده و بهتر مي تواند مفاهيم معنوي را بفهمد. بعد او را رها کرده تا به سن چهارسالگي مي رسد. در اين سن درود به پيامبر اکرم (ص) و صلوات را به او ياد مي دهيم. بچه ممکن است معناي اين اذکار و ذکر صلوات را متوجه نشود، بايد معناي آن را نيز به او آموزش دهيم. بچه متوجه مي شود که همه ي افراد وقتي صلوات مي فرستند به پيامبر و اهل بيت او درود مي فرستند. از چهار سالگي به بعد ما بچه را با آشنايي و احترامي که همه ي افراد به پيامبر(ص) و اهل بيت او مي گذارند بزرگ مي کنيم. در اين يک سال تنها اين اذکار را بايد به او آموزش دهيم. بقيه ي مفاهيم اخلاقي را بايد به صورت عملي در اين يک سال به او آموزش دهيم. تا هفت سالگي نبايد به بچه امر و نهي جدي کنيم. يعني نبايد روي بچه فشار رواني بگذاريم بلکه بايد عملاً او را به اين جهت سوق بدهيم. در ادامه حديث مي گويد که در پنج سالگي دست چپ و راست و شرق و غرب را به او ياد داده و قبله را به او مي شناسانيم. و سپس سجده به سمت خانه ي خدا را به او آموزش مي دهيم. نه اينکه نماز خواندن را به او ياد بدهيم بلکه فقط سجده را به او آموزش مي دهيم. زيبا است که هر کودکي اولين خاطره اي که از رفتار ديني و نماز دارد، سجده باشد. در هفت سالگي بچه وضو و نماز را ياد مي گيرد. تا حالا اگر با شوخي، لذت و تفريح اين کارها را انجام مي داد، بايد از اين به بعد با برنامه انجام دهد. البته باز هم با محبت و لبخند اين کار را انجام مي دهيم. خيلي خوب است که قبل از هفت سالگي به بچه بگوييم مثلاً اگر اتاق خود را مرتب نکردي اشکالي ندارد من اين کار را مي کنم. اما از هفت سالگي بايد خود تو اين کارها را بکني. پيشنهاد من اين است که در هفت سالگي براي آغاز ورود کودک به دوران تربيت يک جشن بگيريم. البته جشن آغاز مدرسه، در مدرسه برپا مي شود. ولي بايد در خانه اين اتفاق بيفتد. بعد از اين جشن بايد به بچه گفت که مثلاً بايد اتاق را خود تو مرتب کني. البته اين کار بستر سازي است نه انتقال مفاهيم ديني. بعد از هفت سالگي بايد به بچه بگوييم که زندگي يعني رعايت ادب و اجراي آئين نامه، چه درسختي ها و چه در آساني ها. دستور است که ما از هفت سالگي به بعد بايد به بچه امر و نهي کرده و حتي نيازي نيست که براي آن دليل بياوريم. بچه بايد ياد بگيرد که انسان ها بايد با دستور زندگي کنند. فطرتاً آمادگي بچه بيشتر از تصور ما است و دستور را مي پذيرد. اگر به بچه دستور ندهيم بي هويت شده و خود را گم مي کند. معلم ها در مدرسه گواهي مي دهند که از سن هفت سالگي به بعد استعداد دستور پذيري بچه ها بالا است. مگر اينکه پدر و مادر او را خراب کنند يا معلم به گونه اي رفتار کند که وضع او را بهم بريزد. وگرنه دين مطابق فطرت است. بچه فطرتاً ضابطه مندي را دوست دارد و ما از هفت سالگي به بعد بايد فطرت او را بيدار کنيم. يک بار آنها را در حضور ديگران تشويق کرده و بگوييد که براي بچه هايي که دستورات را دقيق اجرا مي کنند دست بزنيد. گاهي پدر و مادر تحصيل کرده هستند و همه چيز را با دليل مي پذيرند. مي گويند که ما دلايل خود را چگونه براي اين بچه توضيح دهيم. بايد بدانند که بچه خيلي از اوقات دليل نمي خواهد و فقط مي خواهد که با نوع دستور آشنا شود. اين آهنگي است که ما بايد در زندگي نواخته و فضا را پر از آن کنيم. بچه هماهنگ با آن فضا، نماز را به راحتي خواهد خواند. اگر به بچه هيچ دستوري نداده و يکباره بگوييم که يک دستور الهي براي نماز آمده است. در اين فضا اين دستور بد جلوه خواهد کرد. اما اگر ما در هفت سالگي جشن ادب گرفتيم. به او ياد داديم که ادب يعني رفتار ضابطه مند. اکثر ما دليلي براي آداب نداريم و تنها چون يک ادب است آن را رعايت مي کنيم. از هفت سالگي بچه براي پذيرش اينها آمادگي دارد. در اين صورت خيلي راحت مي توانيم به او بگوييم که نماز، ادب در مقابل خدايي است که از سه سالگي با او آشنا شده ايم. اين مسئله با روان شناسي رشد پياژه هماهنگ است. با اينکه آنها نمي توانند همه ي ابعاد روحي انسان را بررسي کنند و بيشتر رفتار شناسي است. فطرت بشر به سهولت قابل مطالعه نيست. انشاء الله خداوند متعال شادي هاي ما را در اثر رفتار به دستورات الهي قرار دهد. و موفقيت را نزد ما در انجام آن دستورات قرار دهد.