سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-انتقال مفاهيم ديني
90-07-20
سوال – من پيامکي با محتواي برنامه هاي کودک براي آقاي ماندگاري فرستادم اما مطرح نشد. وقتي که آقاي پناهيان به سوال مادر نگران ديگري پاسخ دادند واقعاً دلم گرفت. شما مطمئناً برنامه هاي کودک تلويزيون را نديده ايد. وگرنه چنين پاسخي به اين سوال نمي داديد. خواهش مي کنم حداقل يک هفته وقت بگذاريد تا برنامه هاي کودک تلويزيون را ببينيد و بفهميد که نگراني ما مادران بيهوده نيست. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اساساً کار تربيتي در ارتباط با فرزندان کار حساسي است و پدر و مادر ها حق دارند که نگران باشند. درروايت تصريح شده که در آخرالزمان که ما در آن قرار داريم کار تربيتي خيلي دشوارتر مي شود. اين موقعيت به وضعيتي تشبيه شده که حيوانات فرزندان خود را به دندان گرفته و از ترس دشمن فرار مي کنند. يعني پدر و مادرها نه تنها بايد نگران باشند بلکه فرزندان خود را برداشته و فرار کنند. در خصوص برنامه هاي کودک و رسانه يک نکته اي جلسه ي قبل گفته شد که من هنوز به آن تأکيد مي کنم. متأسفانه اين نکته به خوبي رعايت نمي شود. من مطالبه ي آن مادر را که گفتند برنامه ي خوبي از تلويزيون مي خواهيم ، ريشه اي کردم. يعني گفتم از اين به بعد بپرسيد کدام صاحب نظري پشت اين برنامه است. اگر ما اين مسئله را بپرسيم خودبخود اتفاقات خوبي خواهد افتاد. وگرنه گله ي دائمي و درست نشدن قضيه يک وضعيت مستمر خواهد بود. در اين صورت ما مي دانيم با چه افرادي طرف هستيم و چه انديشه اي در پشت اين روش وجود دارد. وقتي در يک برنامه مغز متفکري به عنوان مسئوليت محتوايي معرفي نشود ، بايد اين تذکر مدام به مديران رسانه داده شود.
مديران رسانه نيز بايد به برنامه سازها گفته و آنها نيز به عواملي بگويند که ممکن است زياد درگير با مسائل محتوايي نباشند. من گفتم که بچه ها را زياد نبايد در محيط استريل بزرگ کرد. ما تمام مسئوليت تربيتي فرزندان خود را به رسانه واگذار نکنيم. حتي اگر رسانه خوب هم باشد، اما موثر ترين عامل تربيتي دردوران کودکي خصوصاً در هفت سال اول و دوم خانواده است. در کل جداي از اين محيط عمومي نمي توان بود. نه اينکه فرزندان خود را جلوي تلويزيون بگذاريم و بگوييم که از اين برنامه ها نگاه کنند. اما وقتي که خواستيم فرزندان خود را از اين برنامه ها جدا کنيم بايد با يک منطق قوي اين کار را کرده و تأثيرات تربيتي خود را بالا ببريم. وقتي که رفتار پدر و مادر جذاب تر از برنامه ي تلويزيوني باشد ، ديگر جاي نگراني نيست و برنامه ي کودک زياد نمي تواند بر روي آنها تأثير بگذارد. اگر بنياد خانواده قوي بوده و روش هاي تربيتي اصولي باشد ، اين برنامه ها مي تواند اثر بگذارد اما بسيار اندک خواهد بود. انشاء الله اين تأثيرات در حد تزريق واکسن باشد. واکسن در واقع يک ميکروب ضعيف شده است. بعضي از افراد اصرار دارند که فرزندان خود را به محيطي ببرند که بدون استثناء همگي حافظ قرآن و مودب هستند. من معتقد هستم که ما بايد در محيط عادي فرزندان خود را رشد دهيم. بچه به مدرسه مي رود و يک حرف زشت مي شنود. به خانه مي آيد ما با او صحبت مي کنيم و زشت بودن آن رفتار يا حرف را به او تذکر مي دهيم. در واقع بايد فعاليت کرد. اين بچه در آينده وارد جامعه خواهد شد ، بايد بتواند با خطا و خطر مواجه شده و مقابله کند. معناي اين حرف اين نيست که صدا و سيما برنامه هاي خود را درست نکنند. اما برنامه هاي صدا و سيما درست نخواهد شد مگر اينکه حضور کارشناسان محتوايي در برنامه ها اصالت بيشتري داشته باشد. از آن به بعد مي توانيم اين کارشناسان را نقد کنيم. الان امکان نقد از لحاظ محتوايي زياد امکان پذير نيست. حتي اگر برنامه هاي رسانه خوب هم شود ، ما چالش هاي محيطي براي فرزندان خود خواهيم داشت. اگر ما حتي کودک خود را در يک محيط کاملاً مذهبي تربيت کنيم و برنامه هاي تلويزيون هم عالي باشد، آيا از مسئوليت پدر و مادر در تربيت فرزند کاسته خواهد شد؟ نه تنها کم نشده راحت تر هم نخواهد شد. چون شما وقتي يک بچه را در محيط مذهبي و با برنامه هاي خوب تربيت کرديد ، بايد او را از خطرات بزرگتري پرهيز دهيد. يکي از آنها عجب و غرور است که آفت هر عبادت و آدم خوبي است. شما خيلي راحت مي توانيد خود و ديگران را متقاعد کنيد که گناه نکنند ، اما به سختي مي توانيد خود و ديگران را متقاعد کنيد که ريا نکرده وعجب پيدا نکنند. اندازه گيري اينها در عبادات ما موجود است. بهتر است ما محيط خود را اصلاح کرده و براي انجام کارهاي سخت تر برويم. هيچگاه مسئوليت خانواده را از تربيت حذف نکرده وآن را قدرتمند تر از رسانه بدانيم. سهمي که ما به محيط ، برنامه هاي آموزشي و حتي آموزش و پرورش مي دهيم بيشتر از حد واقعي آن نباشد. من گاهي اوقات برنامه هاي تلويزيوني را ديده ام. انسان متوجه مي شود که بعضي از برنامه ها کاملاً آموزش رقص است. بعضي اوقات تکرار موسيقي هاي رپ و شوهايي است که درغرب اجرا مي شود. البته يک مقدار رقيق تر شده تا مرز حرام و حلالي که صداي کسي در نيايد. اما هرکسي با اين برنامه انس بگيرد به موسيقي رپ علاقه پيدا خواهد کرد. گاهي اوقات من از فرزندان خود خواهش کرده ام که برخي از برنامه هاي کودکان را نگاه نکنند. چون اين برنامه ها عمومي است و ما مي توانيم با خانواده ي خود يک قراري گذاشته و نسبت به بعضي چيزها پرهيز داشته باشيم. همچنان که ما نسبت به برخي از غذاها پرهيزمي کنيم. اگر رابطه ي پدر و مادر با کودک خوب باشد و بتوانند همديگر را متقاعد کرده و با محبت اين کار را بکنند نه تنها بارمنفي نداشته بلکه هوشمندي هم ايجاد مي کند. اگر در هفت سال اول برخورد عالي باشد ، در هفت سال دوم ادب پذيري بچه خيلي بالا است. بنابراين انتظار ما از محيط زياد نباشد و انتظار نداشته باشيم که محيطي باشد که زمينه ي هرنوع آزمايش و امتحاني را درآن از بين برده باشيم. خدا امتحان گرفته وآزمايش مي کند. امتحان با تحريک معصيت و تحريک نفس به شهوات است. البته با توجه به اينکه بچه نمي تواند خوب و بد را تشخيص دهد و يا پدر و مادر نمي توانند او را از تأثير پذيري از فضا نجات دهند ، رسانه بايد خود را عوض کند.
وقتي ما مي گوييم که محيط استريل نباشد منظور اين نيست که پر از ميکروب باشد. ما بايد احتمال برخورد دانش آموز با همکلاسي هاي نااهل ، يا زد و خورد در مدرسه و... را بدهيم. بچه بايد با اين سختي ها رشد کند. خدا محيطي که صد درصد فاقد ميکروب باشد را خلق نکرده است. حتي محيط هاي مذهبي نيز بدون ميکروب نيست. به اين دليل که آن محيط ها نيز آفت هاي خاص خود را دارد. مسئولين بهداشت و درمان مي گويند اگر دست و صورت بچه را بيش از چهار يا پنج بار در روز بشوييد آسيب پذيرتر مي شود. ما بايد با واقعيت مواجه شويم البته نه به اين معنا که ماهواره را به خانه آورده و او را از فطرت خود دور کنيم.با اين کار، زشت ترين صحنه ها را براي بچه عادي کرده و کاري کنيم که در آينده تعادل روحي خود را براي يک زندگي درست از دست بدهد. ضمناً من به کساني که فرزندان آنها خيلي اسير اين برنامه هاي تلويزيوني هستند پيشنهاد مي کنم که در همان ساعت يک برنامه ي بازي هيجان انگيز براي بچه هاي خود طراحي کنيد. در اين صورت بچه ها ترجيح مي دهند با شما بازي کنند تا مقابل اين برنامه ها بنشينند. حتي اگر رسانه برنامه ي خوبي هم داشت شما برنامه ي بازي خود را با بچه ها ادامه دهيد. اين احساس مسئوليت براي تربيت فرزند که نکات زياد پيچيده اي هم ندارد هميشه بايد در نظر گرفته شود.
سوال – پيام من خطاب به مادري است که از برنامه هاي کودک تلويزيون انتقاد کرده است. هنر هنرمندان اين است که در قالب شعر و موسيقي مضاميني چون آغاز هرکار با نام خداوند ، شکرنعمت هاي خداوند ، نيکي به والدين ، سلام کردن ، رعايت بهداشت ، خوش خلقي ، کمک به ديگران ، دوري از غيبت و تهمت ، مسخره کردن وهزاران مفهوم ديگر را به کودکان ياد دهند. مگر اينها آموزه هاي دين و قرآن نيست. باضافه ي اينکه کودکان آموزش از طريق شعر و موسيقي شاد را بهتر مي پسندند. به نظر شما چه ايرادي دارد که اين مضامين خوب در قالب شعر و موسيقي آموزش داده شود. اين هم يک نوع انس با قرآن است البته با آموزه هاي آن نه با متن آن. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – چندي پيش مي گفتند وقتي که در گاوداري ها موسيقي پخش مي کنند ، شير آنها بهتر مي شود. بعد از مدتي گفتند درست است که بهتر شير مي دهند اما بعد از آن مجنون مي شوند چه مقدار پست سر آموزش مضامين با موسيقي ريتميک تفکر منطقي و انسان شناسانه قرار دارد؟ همينکه براي بچه خوشايند بود آيا دليل بر اين است که ما بايد اين کار را انجام دهيد ؟ آيا بچه هر غذايي را دوست داشت دليل بر اين است که آن را بخورد ؟ اينکه بچه از هر بازي خوشش آمد دليل بر اين است که آن را انجام دهد ؟ ممکن است ما با موسيقي ريتميک توجه بچه ها را بهتر و راحت تر جلب کنيم ، براي اينکه هنر نداريم بدون اين ابزار توجه آنها را جلب کنيم. اين تدبير را نداريم که بتوانيم به اعماق فطرت آنها راه پيدا کنيم. از طرف ديگر اگر با موسيقي تندي آموزه هايي را بيان کرديم و بچه ها نيز همراهي کرده و لذت بردند و برخي از امتيازات روحي آنها از دست رفت چکار کنيم ؟ آيا ما بايد به هر قيمتي بسم الله الرحمن الرحيم و شکر خدا را به بچه ياد دهيم. حتي به اين قيمت که بخش هايي از روح او را به موسيقي معتاد کنيم ؟ به قول حضرت امام و مرحوم شاه آبادي اعتياد به موسيقي يک نوع مواد مخدر روحي است. هرچقدر مضامين عالي باشد بايد ديد در چه قالبي است. ملاک نه جذابيت است و نه خوشايند بودن شعر نزد بچه ها. ملاک يک سري مباحث انسان شناسانه است. بايد ديد بر انسان چه چيزهايي تأثير منفي دارد. وقتي که حضرت امام مي گويد:اعتياد به موسيقي مانند اعتياد به مواد مخدر است براي روح انسان و در روح انسان يک کاستي هايي را ايجاد مي کند. يک انسان شناس است و اين مسئله را عنوان مي کند. بنابراين ما بايد دوز مصرف موسيقي را در برنامه ي زندگي خود پايين بياوريم. حداقل به آن معتاد نشويم تا به قسمت هاي ديگر روحي ما صدمه نزند. يک نفر مي گفت من با موسيقي خوب هيجان پيدا کرده و شروع به فعاليت مي کنم. گفتم اين خيلي اشتباه است که تو نتواني بدون موسيقي در خود هيجان توليد کني. اينکه نتوانيد با تفکر يک انگيزه ي قوي در خود ايجاد کنيد يعني اينکه براي زندگي مبنا نداريد ما بايد اين محاسبات انسان شناسانه را انجام دهيم ، بعد در اين خصوص نظر بدهيم که چه اشکالي دارد دستورات دين را با موسيقي آموزش دهيم. اگر قالب ضربه بزند اما محتوا خوب باشد چه فايده اي دارد.
سوال – در مورد آموزش رياضي، علوم و غيره يک سازماني وجود دارد ، و مي دانيم که فلان مطلب مناسب با درک بچه در فلان مقطع است يا خير. اما متأسفانه درخصوص آموزش دين به کودکان چنين سازماني وجود ندارد. من به عنوان يک مادر دو سال و نيمه نمي دانم از کجا بايد شروع کنم. آموزش چه مطالبي مفيد بوده و در چه زمينه هايي مضر است. به هرحال ما مدام در حال صحبت کردن هستيم اما چه چيزهايي را بايد بگوييم و چه چيزهايي را نبايد بگوييم. ما کتاب قصه تهيه مي کنيم. اما نمي دانم آيا کتاب هايي در مورد زندگي انبياء مخصوصاً آن قسمت هايي که مخصوص عذاب هاي الهي است مناسب سن فرزند من است يا خير. آشنا کردن بچه با خدا، دعا، نماز، اسراف نکردن، آسيب نرساندن به حيوانات و ارزش هاي ديگر مانند صبر و احترم به ديگران و غيره از چه سن و به چه صورتي بايد باشد ؟
پاسخ -در دانشگاه هاي ما محلي براي مطالعه و پژوهش در مورد اين موضوع وجود ندارد. اينکه در چه سني چه آموزه هاي ديني بايد منتقل شود. در آموزش و پرورش بخش خاصي در اين زمينه وجود ندارد و حوزه هاي علميه نيز نهاد يا سازمان خاصي را به اين منظور تأسيس نکرده اند. هرچه کار در اين زمينه است به صورت پراکنده است و برخي نيز براساس سليقه ي خود اين کار را انجام داده اند. ما در کشور خود پژوهش هاي لازم در خصوص رشد ديني را انجام نداده ايم. من در فضايي که يک چنين مرجعيت علمي براي چنين تدبيري وجود ندارد نسبت به برنامه هاي آموزش و پرورش منتقد هستم. برنامه هاي آموزش دين در هفت سال اول ، در دوران ابتدايي و راهنمايي را متناسب نمي دانم. استدلال هاي خاص خود را هم دارم که شايد صحيح باشد يا خير. آموزش و پرورش بايد در اين زمينه سرمايه گذاري کند. اين سازمان با مراجعه به چند روحاني نمي تواند مسئوليت را از خود سلب کند. دولت بايد در اين زمينه سرمايه گذاري کند. بطور کلي ممکن است دولت به حوزه هاي علميه کمکي انجام دهد، ولي سرمايه گذاري هاي خاص است که استعدادها را جهت مي دهد. وقتي که پياژه بحث رشد را آنقدر تقويت کرد ، بودجه هاي بسيار زيادي در خدمت او بودند. به اين وسيله او توانست بررسي هاي خود را دقيقاً انجام دهد. ما بايد با تجربه و تعلق و با استفاده از منابعي که از ائمه(س) و پيامبراکرم (ص) در اختيار داريم به پاسخ عالمانه در اين خصوص برسيم. متأسفانه در حوزه و دانشگاه و خصوصاً در دولت جمهوري اسلامي سال ها است که چنين نيازي وجود دارد. اين کمبود بايد برطرف شود.امسال ما براي دانشجويان نخبه يک کلاس اخلاق در طرح ضيافت نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها داشتيم. ما مباحث اخلاقي را با يکديگر بحث مي کرديم، بسياري از آنها در ارزيابي خود گفتند که مطالب براي ما تازه و تأثير گذار بود. دوستان گفتند که ما بايد اين مباحث را براي دانشگاه ها تدوين کنيم تا به يک درس اخلاق تازه تبديل شود. ما فکر کرديم که اين درس اخلاق که در دانشگاه ها مورد استقبال قرار مي گيرد بايد در دوره ي راهنمايي به افراد آموزش داده شود. ولي در مملکت ما اگر شما يک نتيجه اي را در آموزش عالي بگيريد و بخواهيد آن را در آموزش وپرورش پياده کنيد تقريباً امر غير ممکني است. چون اتاق فکري آنها با هم متفاوت است. ما در دانشگاه ها بايد کاستي هاي آموزش و پرورش را جبران کنيم. قرار است که اتاق فکرهاي برنامه ريزي محتوايي آموزش و پرورش و آموزش عالي انشاء الله يکي شود. ولي متأسفانه وضع الان به اين صورت است. گفتن ما باعث مي شود که يک برانگيختگي ايجاد شود و ما براي تربيت ديني فرزندان در دانشگاه و مدرسه يک جا برنامه ريزي کنيم. والدين مي توانند خيلي کارها انجام دهند و اگر هر ايرادي هم در محيط ديدند مي توانند با بچه هاي خود صحبت کنند و آنها را از مشکلات عبود دهند.
سوال – لطفاً درخصوص آيات 45 تا 55 سوره نمل توضيح بفرماييد.
پاسخ – يک پرسش اساسي از جانب انبياء الهي در آغاز اين صفحه از زبان حضرت صالح (ع) مطرح مي شود. فرمود: چرا قبل از اينکه خوبي ها را تجربه کنيد به سراغ گناهان مي رويد ؟ شما از خوبي ها چه بدي ديديد که اينقدر عجله داريد به سراغ گناهان برويد ؟ اين سوال را در فضاهاي مختلف مي توان تجربه کرد. به ويژه در اين فضاي تربيتي. کاري کنيم که بچه هاي ما در فرصتي که تحت تربيت ما هستند خوبي ها را تجربه کنند. وقتي خوبي ها را تجربه کنند يک اثر دلنشين درقلب آنها باقي خواهد ماند. در اين صورت اگر به سمت گناه هم بروند يک روز بازمي گردند.
سوال – آيا اميري کردن بچه در هفت سال اول باعث نمي شود که او لوس شود ؟
پاسخ – اصلي ترين نکات اين است که ما بدانيم در تربيت چه کاري مي خواهيم بکنيم. و چه چيزي را بايد به فرزندان خود منتقل کنيم. قبل از تربيت ديني بايد زندگي را به بچه آموزش داد. زندگي مديريت خوشي ها و ناخوشي ها است. ناخوشي هايي که فلسفه داشته و بايد باشند. نحوه ي برخورد ما با آنها مي تواند تلخي هاي زندگي را کاهش دهد ولي هيچوقت از بين نمي برد. ما بايد با اين روش شروع کنيم. ما در هفت سال دوم وقتي که مي خواهيم ناخوشي ها را به بچه نشان داده و در کنار آن ازبچه ادب بخواهيم و دلم مي خواهد ها را يک مقدار تضعيف کرده و کنار بزنيم. بايد در هفت سال اول به قدر کافي به بچه محبت کرده باشيم. در هفت سال اول به قدر کافي به بچه آزادي داده باشيم تا زماني که درهفت سال دوم با سختي ها مواجه مي شود مشکل پيدا نکند. به راحتي تلخي هاي زندگي را پذيرفته وادب را که يک مقدار ضابطه مند کردن فرد و جلوگيري از خودخواهي ها است بپذيرد. ما بايد بنا را با آسايش و راحتي بچه در هفت سال اول محکم کنيم. اين کلمه ي امير واقعاً به اين معنا نيست که بچه فرمانده باشد.
اميرالمومنين (ع) مي فرمايد فرزند تو تا هفت سال ريحانه ي تو است. ريحانه لطيف بوده و نياز به مراقبت بيشتر دارد. مثلاً اگر شما يک گلداني داشته باشيد که برگ هاي آن به سمت آفتاب رفته باشد ، زماني که گلدان را جابجا مي کنيد ، اجازه مي دهيد که برگ آرام آرام تغيير جهت دهد. بنابراين برخورد با ريحانه شيوه ي خاصي دارد. بايد در هفت سال اول امنيت خاطر ، محبت و پناهگاه محکم خانوادگي را براي بچه ايجاد کرده باشيد. خيلي اوقات پدر و مادرها با بچه ي خود مدارا مي کنند، اما با يک يا دو دعوا بچه پشتوانه ي امنيتي خود را درخانه از دست مي دهد. بچه به سهولت به سمت پنهان کاري رفته و چون احساس دشمني مي کند به سرعت به سمت دشمني کردن مي رود. ما مي توانيم در هفت سال اول بچه را امر و نهي کنيم اما نبايد او احساس دشمني بکند. نبايد احساس امنيت او از بين برود. ولي مثلاً اگر با چاقوي تيزي بازي مي کند نبايد اورا رها کنيم و بگذاريم هر کاري مي خواهد انجام دهد. مهم اين است که ما انتظاري که از اين نحوه ي برخورد با بچه را داريم مشخص باشد. اينکه بچه با کمال آرامش به هفت سالگي برسد. و از دلم مي خواهد ها سيراب باشد. ما زحمت بکشيم و اين دلم مي خواهد ها را جهت دهيم و بعد با او همراهي کنيم. با اين کار بچه اطمينان خاطر دارد که با پدر و مادر خود جنگ و دعوا ندارد. از هفت سالگي به بعد که پدر و مادرها مي خواهند براي اين دلم مي خواهد ها برنامه بگذارند ، بچه احساس مي کند که يک بازي جديد است که شروع شده. ما مي توانيم در سخت ترين شرايط بچه را اداره و مديريت کنيم. ولي بايد مراقب باشيم که بچه چه برداشتي مي کند. ما قبل از هفت سال اول اسير برداشت هاي بچه هستيم. اگر در مقابل فرزند خود به ديگري محبت کرديم و او برداشت غلط کرد. بايد رفتار خود را به گونه اي اصلاح کنيم که اين برداشت غلط براي او ايجاد نشود. محبت کردن به ديگري در مقابل چشم بچه ي سه ساله اشکالي ندارد. ما نبايد از ترس حسادت او ، به بچه ديگري محبت نکنيم. ولي بايد اين مسئله ي حسادت را حل کنيم. موضوع اين است که برداشتي که بچه مي کند ، برداشت مناسبي باشد. در هفت سال اول تعليم و تربيت بايد باشد. اما بايد انعطاف پذير بوده وآئين نامه اي نباشد. در روايتي داريم که وقتي بچه سه ساله شد به او لا اله الا الله را ياد بدهيد. وقت سه سال و هفت ماهه شد محمد رسول الله (ص) را به او بياموزيد.
پس ما بايد آموزش قبل از هفت سال داشته باشيم. وقتي که فرزند شما به سمت خطر مي رود بايد به او آموزش دهيد که اين وسيله خطرناک است. نبايد بچه اين ها را تجربه کند ، شايد به اين وسيله بخود صدمه ي سنگيني بزند. در اين هفت سال پدر و مادر بايد عميقاً وقت گذاشته و به او توجه کنند. با بچه حرف بزنند. معمولاً پسرها ديرتر زبان باز مي کنند اما در همان موقع نيز خيلي چيزها را فهميده و درک مي کنند. پدر و مادر بايد با بچه ي خود گفتگو کرده و بفهمند که او چه چيزي را مي خواهد. اگر چيزي را که مي خواهد به او داديد، امنيت خاطر پيدا کرده و فکر مي کند هرچه بخواهد پدر و مادر به او مي دهند. پدر و مادر با شيوه ي گفتگو با يکديگر بايد به بچه ادب ياد بدهند. به شيوه ي ريحانه با او برخورد کرده وبه او امر و نهي نکنند. اگر بچه کاري کرد و عذر خواهي نکرد. در سن پنج سالگي نبايد او را مجبور به اين کار بکنيد. اين روش يعني تربيت بالاي هفت سال را در سني کمتر، اجرا کردن. اگر مي خواهند در اين سن به بچه عذرخواهي کردن را ياد بدهند، بايد پدر و مادر يک نمايش اجرا کرده و مدام در آن از هم عذر خواهي کنند. خداوند متعال يکي از روش هاي تربيتي براي فرزندان را تئاتر قرار داده و بازيگران آن نيز پدر و مادر هستند. وقتي پدر و مادر به يکديگر اعتنا نداشته و يا رفتارهايي را در مقابل نگاه اين بچه انجام دهند. و در مقابل مدام بخواهند با بچه به صورت امر و نهي برخورد کنند، اين حديث جلوي آنها را مي گيرد. اينکه اين بچه در اين هفت سال امير است و نبايد به او امر و نهي کرد. البته بعد از هفت سال نيز اين نمايش وجود دارد. اما در اين زمان امر و نهي هم مي توانيد بکنيد. انشاء الله خداوند متعال خانه هاي ما را محل تربيت سربازان امام زمان (عج) قرار دهد.