برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين پناهيان
-انتقال مفاهيم ديني
90-07-13
غزل تر از غزل، گل تر زگل، زيبا تر از زيبا، تو از الله اکبر آمدي، از اشهد ان لا، شهادت مي دهم معراج يعني چشم هاي تو، شهادت مي دهم چشم تو يعني سوره ي اسرا، غريبه نيستي اين روزها بسيار دلتنگم، براي اين دل تنها ترم دستي ببر بالا، دلم زرد است، شب هايم همه سرد است، يا خورشيد بقيعستان اشکم بسته شد، يا قبة الخضرا، تو مي گويي زمان ديدن هم بازهم فردا، و من مي گويم امشب زودتر حالا، همين حالا.
سوال – چرا نبايد به خواسته هاي دل که لذتبخش است رسيد؟ چرا بايد با هواي نفس مبارزه کرد؟ خدا اين همه لذت را براي ما آفريده است. فکر نمي کنيد اينگونه زندگي سخت و سخت تر مي شود؟
پاسخ – زندگي يعني مديريت شادي ها و غم ها. وقتي که يک نفر زندگي مي کند يعني با دو پديده ي سختي و آساني، آرامش و بهم ريختگي و مشکلات برخورد مي کند. انسان با سختي ها مبارزه کرده و از خوشي ها لذت مي برد. ما در درگيري هاي زندگي سرگرم شده ايم. دين يعني راهنمايي درست براي اين نوع مديريت. يک دروغ بزرگي به انسان ها گفته شده وآن هم اين است که زندگي مي تواند بدون سختي ها باشد. بياييد سختي ها را از زندگي خود حذف کرده و فقط از دنيا شادي ببريم. اين سخنان دروغ است. زندگي انسان نمي تواند به طور کامل سرشار از شادي باشد. اين يک خيال و پندار باطل است. ابليس يک دروغگوي بزرگ است. قرآن کريم مي فرمايد: ابليس مي گويد من مي خواهم کل زندگي را زيباتر از آن چيزي که است جلوه دهم. تا انسان ها را فريب داده و مشغول کنم. يک دانشجويي در کشور کانادا به من همين اعتراضات را مي کرد. من به او گفتم که آموزه هاي ديني مطابق فطرت انسان است. اما ايشان مي گفت اين کشور اعتقادات ديني در خصوص محرم و نامحرم را رعايت نمي کنند، راحت هم هستند. گفتم اگر مقيداتي که اسلام در خصوص محرم و نامحرم آورده است رعايت نشود زندگي سخت مي شود. ايشان گفت اين مسائل در اينجا حل شده است. قرار بود اين دانشجو هفتاد کانالي که در کانادا بصورت رايگان است وهمه از آن استفاده مي کنند را براي من توضيح دهد. يکي از اين کانال ها روشن بود و در آن نشان داد که يک خانمي به صورت يک آقا سيلي زد. ازآن آقا پرسيدم چرا اين خانم اين کار را کرد؟ گفتک اين خانم با اين آقا دوست است، اما اين آقا به او خيانت کرده او هم عصباني شده است. به ايشان گفتم شما که گفتيد اين مسائل در اين کشور حل شده است. گفت نه اينقدر حل نشده. اينکه به ما دروغ بگويند که همه چيز حل شده و ما مي توانيم يک زندگي بدون پيري، بيماري، مرگ و درگيري با مشکلات داشته باشيم، اشتباه است. چون اين درواقع تعريف بهشت است نه دنيا. ما بايد براي برخورد با مشکلات آمادگي داشته و آنها را بپذيريم. دنيا دار بلا است. اما گاهي اوقات انسان ها مي خواهند به خود دروغ بگويند و فکر کنند که يک زماني در زندگي مي رسد که انسان هيچ مشکلي نداشته باشد. يک آماري در اروپا گرفته شده که در طي آن ميزان رضايتمندي مردم را در هفتاد سال اخير اندازه گيري کرده اند. از هفتاد سال پيش تحولات زيادي براي راحتي زندگي مردم بوجود آمده است. دراروپا نيز که از آخرين تحولات استفاده مي کنند. اما در اين آمار مشخص شده که يک درصد هم ميزان رضايتمندي انسان ها از زندگي افزايش پيدا نکرده است. ما مي خواهيم لذت ببريم که رضايت داشته باشيم. اگر ميزان جمع بندي رضايتمندي هر کسي را نگاه کنيم به اين سادگي قابل افزايش نيست. اما اگر ما راهنمايي دين را در مديريت سختي ها و آسايش بپذيريم، مي تواند سطح رضايتمندي انسان را از زندگي بالا ببرد. ما به خاطر اين دروغ بزرگي که کار ابليس است به سختي ها تأکيد کرديم. کار همه ي انسان هاي آرزوپرور و خوش خيالي است که خود را بيهوده به خوش خيالي مي زنند. و وقتي هم که اين انسان ها با مشکلات مواجه مي شوند نمي توانند آن ها را هضم کنند. بنابراين ما بايد از همان اول اين سختي ها را به فرزند خود آموزش دهيم. حتي اگر کساني که بدون قيد و بند در مورد روابط آزاد زن و مرد زندگي مي کنند مورد بررسي قرار گيرند، نشان مي دهد که ميزان رضايتمندي آنها نسبت به خانواده ها و افرادي که مقيد هستند کمتر است. اين مسئله را با تست هاي روانشناسي و بررسي شاخص هايي که مي تواند ميزان رضايتمندي واميد را نشان دهد مي توان مشخص نمود. دين رضايتمندي از انواع لذت ها را به ما نشان مي دهد. آرامش، شهوات، خوردن، مقام اجتماعي و. .. همگي لذت دارند. شما اگر بخواهيد لذت و رضايتمندي را افزايش دهيد چاره اي جز اين نداريد که راهنمايي دين را بپذيريد. دين در قدم اول به شما راست مي گويد. مي گويد که در اين دنيا هم بلا است و هم آرامش. دين هم راهنماي خوبي است براي نحوه ي برخورد با سختي ها و هم راهنماي خوبي است براي نحوه ي برخورد با شادي ها. مثلاً يکي از لذايذي که در دنيا وجود دارد، لذتي است که بين زن و مرد است.
اسلام اين لذايذ را مديريت کرده و مي گويد که از اين لذت ها با اين مقررات و محدوديت ها استفاده کنيد. وقتي که شما نگاه خود را از نامحرم برداريد، سطح رضايتمندي شما از اين امور افزايش پيدا مي کند. در غرب، مردها از خيلي از چيزها کمتر لذت مي برند. در واقع اين قيدهايي که ما احساس مي کنيم دست و پاگير است فقط براي اين است که انسان ها لذت بيشتري ببرند. اسلام مي خواهد انسان ها لذت بيشتري ببرند تا با خدا رفيق شده و به سمت او حرکت کنند. تا وقتي که فرد از اين خلقت ها لذت نبرد، رابطه ي او با خدا خوب نمي شود. ما نمي گوييم که بايد با مطلق لذت ها مبارزه کرد. بايد مديريت کنيم که چگونه لذت ببريم. حتي اگر اين مديريت را بعنوان يک سختي بپذيريم، سطح رضايتمندي ما افزايش پيدا خواهد کرد. اين بلايي است که در دنيا وجود دارد و شما نمي توانيد دنيا را تغيير دهيد. اصل اول تربيت اين است که به فرزند خود بگوييم ما بايد سختي ها را مديريت کنيم. اولين راه براي مديريت اين است که خود شما سختي ها را بپذيريد. اگر برخي از سختي ها را قبول کنيد مقيد مي شويد. بعد از آن اگر کسي از شادي ها و خوشي ها سخن گفت مي گوييم که اتفاقاً دين همه ي مديريتي که به ما پيشنهاد مي دهد فقط براي عبور از سختي ها نيست. بلکه براي افزايش لذت بري هم است. دين مي گويد که وقتي غذا مي خوريد با اينکه لقمه ي آخر غذا دلچسب است، آن را نخوريد. فرد مي گويد معده ي من هنوز جا دارد چرا مي گوييد که خوردن لقمه ي آخر مکروه است. اسلام مي گويد که فيزيک بدن به گونه اي آفريده شده که عصب هاي معده مي خواهند پيام سيري را به مغز برسانند. اما اين پيام يک مقدار دير مي رسد. بنابراين نبايد عجله کرد. اگر فکر مي کنيد هنوز يک يا چند لقمه ي ديگر معده ي شما جادارد، ديگر غذا نخوريد. چون اين کار ظرفيت اضافي به معده تحميل مي کند. خوردن غذاي اضافي هيچ اثري جز بيماري ندارد. وقتي هم که مريض شديد ديگر نمي توانيد غذاي خوش مزه بخوريد. پس براي اينکه در آينده لذت برده و مزه ي اين لذت در کام شما بنشيند، از يک لذت که همان خوردن لقمه ي آخر غذا است صرف نظر کنيد.
تمام پيشنهادات دين اينگونه است. يعني همه ي لذت هايي را در نظر مي گيرد، که فرد مي خواهد اما ممکن است آنها را نبيند. پيشنهاد ديگر اسلام اين است که تا زماني که به طور کامل گرسنه نشده ايد غذا نخوريد. چون با اين کار استعداد غذا خوردن خود را نابود مي کنيد. ديگر از نان خالي لذت نبرده و در اين صورت بايد هزينه ي زيادي را براي غذاي خوشمزه صرف کنيد. و اين هزينه ي زياد شما را از لذت هاي ديگر محروم مي کند. يکي از اين لذت ها هم لذت هاي روحي است. شما مي توانيد عاشق يک معشوق بسيار بزرگي شويد که مي تواند بيشترين سرور را در دل شما ايجاد کند. چرا بايد کاري کنيد که عاشق نشده و نتوانيد مزه ي عشق را ببريد. خلاقيت شما از بين مي رود. زماني که هوس بازي کرده و عادت کنيد به وسايلي که از بيرون شما را سرگرم مي کنند مانند موسيقي، قدرت خلاقيت شما از بين مي رود. وقتي که خلاقيت خود را از دست بدهيد، لذت گفتن غزل هايي مانند غزل هاي حافظ را از دست مي دهيد. خدا مي گويد به همه ي لذت هايي که در دنيا وجود دارد برسيد. اسلام مي گويد که بايد با هواي نفس مبارزه کرد. يعني بايد با علاقه و لذتي که باعث سقوط شما شود مبارزه کرد. وگرنه اسم علاقه هايي که شما را بالا مي برد هوا نيست. ما نبايد همه ي لذت ها را معدوم کنيم. و از نظر اسلام ممنوع است که ما با همه ي لذت ها مبارزه کنيم. پيشنهاد هايي که خدا مي دهد، براي افزايش قدرت و تنوع لذت بري ما است. خدا مي گويد لذتي ببريد که شما را نابود نکرده و لذت هاي ديگر را از شما سلب نکند. دين نگاه ما را به سختي ها عوض مي کند. توقع هرکس از دنيا زياد باشد بيشتر لطمه مي خورد. اگر يک دختر و پسري ازدواج کنند و توقع آنها از همسرشان خيلي زياد باشد، کار آنها به طلاق ختم مي شود. وقتي يک بچه توقع دارد هرکاري که مي کند از آن لذت ببرد، نمي توان نماز خواندن را به او آموزش داد. چون نماز يک لذت فوري ندارد. اگر پدر و مادرها راست بزرگ را به فرزند خود نگفته اند، اميد نداشته باشند که نماز خوان شود. اينکه يک بچه اي به شيوه ي غلط نمازخوان شود بسيار خطرناک است. يعني اينکه با تشويق هاي غلط و دروغ هاي عارفانه بچه را نمازخوان کردن اشتباه است. در اين صورت بچه يک مدت نماز مي خواند اما بعد متوجه مي شود که همه ي چيزهايي که در خصوص آمدن نور و بالارفتن سطح او از بچه هاي ديگر کلاس و غيره به او گفته اند دروغ بوده است. به همين جهت نماز زده مي شود. اينکه يک نمازخوان، بي نماز شود بسيار بدتر از اين است که يک بچه اي ديرتر نمازخوان شود اما درست اين کار را بياموزد.
بدترين ضد انقلاب ها کساني هستند که يک سابقه ي مذهبي داشته اند. اين افراد حتي حاضر به آدم کشي هم مي شوند. در تاريخ اسلام نيز همين طور است. منافقان از کافران قساوت قلب بيشتري داشته اند. منافق يعني کسي که يک مدت مسلمان بوده و بعد از اسلام خارج شده است. پس ما نبايد به هر قيمتي فرزند خود را نماز خوان کنيم. بايد با يک روش درست با او رفتار کنيم. روش درست اين است که اساساً بچه ي ما سختي هاي دنيا را باور کرده و بداند که بايد شيوه ي برخورد با سختي ها را ياد بگيرد. بايد کارهايي را انجام دهد که دوست ندارد. قطعاً بخشي از فعاليت هاي ما، چيزهايي است که دوست نداريم. اين درواقع ادب است. البته ممکن است گاهي اوقات ما ادبي را هم رعايت کنيم که دوست داريم. ولي ادب، يعني رفتارطبق آئين نامه، نه از روي خواستن. اگر کودک گفت براي چه بايد نماز بخوانيم، بگوييم بخاطر ادب در برابر پروردگار. همانطور که ادب حکم مي کند اگر فردي عزادار شد، در مقابل او لباس مشکي پوشيد. اولين تعريف نماز اين است که نماز ادب است. فلسفه ي ادب اين است که بپذيريم قرار نيست همه ي کارهايي را که مي کنيم دوست داشته باشيم.
سوال – در خصوص سوره ي شعراء آيات 160 تا 183 توضيح بفرماييد.
پاسخ – يکي از نوادر آياتي که در قرآن خيلي تکرار شده اين است که همه ي پيامبران وقتي که مبعوث شدند اين را گفتند که من راست گفته و امين هستم. من فرستاده ي امانت داري هستم. تقواي الهي داشته باشيد و از من پيروي کنيد، يعني بخاطر خدا دست خود را به من بدهيد تا شما را همراه ببرم. نه اينکه پامبران بخواهند سلطنت کنند. وقتي که پيامبر مي گويد از من اطاعت کنيد يعني دست خود را به من بدهيد. و اين برنامه را بخاطر خدا اجرا کنيد. چرا بخاطر خدا دست خود را به پيامبرداده واز اين راه عبور کنيم؟ چون هيچکس مانند خدا ما را دوست نداشته و نگران ما نيست. هرچقدر ما بخواهيم خودخواهانه به سعادت برسيم، روز قيامت پرده ها کنارمي رود. در آنجا مي گوييم اي کاش همه ي دنيا را براي جواب دادن به اين خداي مهربان تلاش کرده بوديم. نه بخاطر خودخواهي هاي خود. پاسخ دادن به اين خداي مهربان خيلي دلنشين تر از اين است که من بخواهم به خواسته هاي خود برسم.
سوال – آيا اين مطالبي که شما درخصوص بهره گيري از لذت ها و تنوع آنها در فرهنگ دين گفته ايد، مربوط به دين اسلام است. ما هرچه از اسلام ديده و شنيده ايم جلوگيري از هر لذتي است که انسان به آن تمايل دارد.
پاسخ – تبليغات و تعليمات ديني، تبليغات روشن و کاملي نيستند. در طول دوران آموزش و پرورش ما يک طرح خوب براي تعليمات ديني نداريم. حتي در دانشگاه ها نيز وجود ندارد. بعضي از جاها دين خوب آموزش داده مي شود، اما افراد به دنبال آن نرفته اند. ممکن است اين سوال کننده به دنبال اين نرفته باشد که ببيند اين مسائل و تعليمات چقدر در اسلام فراوان است. البته ما آموزش دهنده هاي خوبي نيستيم و خوب هم دين تبليغ نشده است. بخاطر همين برخي از افراد فکر مي کنند که دين فقط ممنوعيت ايجاد کرده است. دين شيوه ي مديريت صحيح بين رنج ها و شادي ها را به انسان آموزش مي دهد. اين محدوديت ها مربوط به دين نيست بلکه مربوط به دنيا است. بخاطر مشکل معده ي ما است که دين مي گويد لقمه ي آخر را نخوريد. دين از واقعيت ها به ما خبر مي دهد. دين ما را راهنمايي مي کند که چگونه با محدوديت ها برخورد کنيم. مديريت کردن يعني اينکه ما پذيرفته ايم که شادي و سختي هر دو در دنيا است. پذيرفته ايم که بايد سختي ها را حذف کرد. اما بايد نحوه ي برخورد با آنها را بلد بود. اين يعني مديريت کردن.
سوال – آيا لازم است در همه ي مراحل تربيتي ديني و انتقال مفاهيم ديني به فرزندان خود، فلسفه ي وحکمت آن عبادت را به آنها بگوييم. يا مي توان در جاهايي تعبدي عمل کرد ؟
پاسخ – تا يک حدي مي توان فلسفه ي همه ي عبادات را گفت. مثلاً براي نماز که سخترين عبادتي است که کسي بخواهد فلسفه ي آن را بيان کند، يک فلسفه ي بسيار زيبا وجود دارد که راضي کننده هم است. مثلاً اينکه بگوييم فلسفه ي نماز ادب است. يکي از دانشجويان اهل جمهوري آذربايجان مي گفت که من در ايران وقتي که مي خواهم با کسي سلام کنم دست خود را به نشانه ي ادب بر روي سينه ي خود مي گذارم. اما در کشور ما اين گونه عمل کردن بد است. من به مردم کشور خود چگونه بگويم که اين آداب اسلامي است. من به اين دانشجو گفتم که اين آداب اسلامي نيست، بلکه آداب ايراني است. شما آداب خود را داشته باش. آداب يعني آئين نامه هايي که انسان ها در روابط اجتماعي و در بسياري از موقعيت ها برقرار مي کنند. براي اينکه اين آداب زندگي را سهل تر و زيباتر کند. شما در هر مملکتي که برويد آداب آن مملکت را رعايت مي کنيد. وقتي حضرت امام به فرانسه رفته بودند پرسيدند که اين مردم چه چيزي را دوست دارند. گفتند گل. ايشان گفتند که براي همسايه ها که ما آنها را اذيت کرده ايم گل بگيريد و به آنها بدهيد. ما به خدا مي گوييد که خدايا ما مي خواهيم با تو در سخن بگوييم. با چه ادبي اين کار را بکنيم. خدا مي گويد آن را من خودم تعيين مي کنم.
سوال – موضوعي است که مدتي است من و خانواده و دوستان من که فرزندان خردسالي دارند را مشغول کرده است. آيا تا کنون يک روز از وقت خود را به تماشاي برنامه هاي کودک تلويزيون اختصاص داده ايد ؟
پسر من چهار سال دارد و هر روز اين برنامه ها را تماشا مي کند. چون اين برنامه ها از تلويزيون جمهوري اسلامي پخش مي شود، ما با اطمينان فرزندان خود را با آنها سرگرم مي کنيم. فرزنداني را که مي خواهيم در مسير بندگي تربيت کنيم. و آن روز که نه ما خواهيم بود و نه شما قرآن و انقلاب را به دست آنها بسپاريم. مدتي است که اين برنامه ها هيچ بار ديني براي بچه ها ندارد. در بهترين حالت وقتي که بخواهند از خود خلاقيت نشان دهند يک رفتار خوب يا زشت را مبناي يک داستان قرار مي دهند و چند دقيقه در رابطه با آن نمايش بازي مي کنند. بعد از آن نمايش شعرهايي با موسيقي هايي براي بچه ها اجرا مي شود و عروسک ها با آنها شروع به رقصيدن مي کنند. البته مجريان نيز از اين حرکات موزون بي بهره نمي مانند. نه از قرآن خبري است و نه از سوره هاي کوچک. نه حتي از يک صلوات که بچه ها با اين فضا آشنا شوند. البته شايد در روزهاي عزا و شهادت بجاي شعر از بچه ها بخواهند که صلوات بفرستند. ذائقه ي فرزندان ما عوض شده به طوري که صوت و لحن قرآن و بازي هاي سرگرم کننده براي آنها جذاب نيست. پسر من از اين عروسک ها کاملاً رقص را ياد گرفته و تا آهنگي نواخته مي شود به تقليد از آنها حرکاتي را انجام مي دهد. لازم به ذکر است که ما اهل تعصب بي جا نيستيم. ما مادران تحصيل کرده اي هستيم که در پايتخت زندگي کرده و نگران ذائقه ي ديني فرزندان خود هستيم. لطفاً ما را راهنمايي کنيد. انشاء الله تمامي برنامه هاي کودکان مطابق دين ساخته شود نه با اين توجيح که در مقابل ماهواره بايستند، از اصل خودمان هم بيفتيم و اصل را فداي اين مبارزه کنيم.
پاسخ – اين دغدغه ها خيلي براي ما مطرح مي شود. ما هميشه با مردم ربرو هستيم و بازخوردها را مي بينيم. اما ما نبايد اميد داشته باشيم که برنامه هاي رسانه، برنامه هاي بسيار عميقي باشند، مگر اينکه ساختار توليد برنامه در رسانه تغيير کند. افرادي داراي حکمت و معرفت بالا پشت اين برنامه هاي ساده ي کودکان قرار گيرند. وقتي ما يک برنامه را مي بينيم بگوييم که مغز متفکر اين برنامه چه کسي بوده است. اگر يک متفکر هوشمند، انديشمند و با تفکر ديني پشت يک برنامه باشد، انسان مسئوليت محتوايي برنامه را از او مي خواهد. اين يک راه حل است. کارمندان هنري يا يک فيلم نامه نويس فني نمي توانند در اين زمينه پاسخگو باشند. اگر تهيه کننده پاسخگو است، ما معمولاً تهيه کننده را بعنوان يک انديشمند نمي شناسيم. اگر ما در مديريت توليد برنامه ها، جايگاهي را براي چنين تفکرهايي خالي نگاه داريم و آن را پر کنيم، خود بخود خيلي از اتفاقات خوب پيش مي آيد. در ضمن ما نبايد کودکان خود را زياد استريل تربيت کنيم. البته به اين معنا نيست که فرزندان خود را مقابل ماهواره قرار دهيم و يا آنها را تسليم صدا و سيما بکنيم. اما واقعاً جاي نگراني نيست. آنقدر فطرت کودکان ما، خوبي پدر و مادرهاي ما و قوت دين ما بالا است که راحت مي تواند اين مشکلات را پشت سر بگذارد.
انشاء الله خداوند همه ي تهديدهايي که در زندگي سر راه ما است را به فرصت تبديل کند.