برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح زيارت جامعه کبيره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 94/02/13
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
صلاح کار کجا و من خراب کجا * * * ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس * * * کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را * * * سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد * * * چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بينش ما خاک آستان شماست * * * کجا رويم بفرما از اين جناب کجا
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است * * * کجا همي روي اي دل بدين شتاب کجا
بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال * * * خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست * * * قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا
شريعتي: سلام ميگويم به همهي دوستان خوب عيد ميلاد با سعادت امام علي عليه السلام روز پدر روز معلم روز کارگر مبارکتان باشد مثل هميشه بهترينها را براي همهي شما آرزو ميکنم به يمن و نورانيت اين روزها حال و هواي دکور ما عوض شده از آقاي آب دواني و دوستانشان بي نهايت سپاسگزارم در کنار شما هستيم و محضر حاج آقاي رنجبر سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقا رنجبر: عليکم السلام بسم الله الرحمن الرحيم من هم خدمت شما و بينندگان خوب عرض سلام و ادب و احترام دارم.
شريعتي: سلامت باشيد اين ايام را به شما هم تبريک ميگويم در بخش ابتدايي گفتگويمان شرح ابيات اين غزل حافظ را داريم و در بخش دوم فرازهاي ناب زيارت جامعهي کبيره را با هم مرور ميکنيم ميفرمايد.
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است * * * کجا همي روي اي دل بدين شتاب کجا
حاج آقا رنجبر: معيارها عموما تغيير کرده اند متفاوت شده اند همين طور معيارهاي زيبايي. يک زماني که زمان حافظ بود يکي از عناصر زيبايي در چهره يعني يکي از چيزهايي که جلوهي جمال محسوب ميشد و هر کس در چهره داشت ميگفتند چهرهي زيبايي دارد سيب زنخدان بود. يک حفره يک گودي يک فرو رفتگي در چانهي بعضيها است اگر خوب دقت بکنيد يک شباهتهايي به شب دارد سيب را که از درخت ميچينيد يک نگاهي ميکنيد و بعد به اين فرورفتگي چانه نظر ميکني ميبيني يک شباهتهاي مختصري به هم دارند به همين خاطر به اين فرو رفتگي چانه ميگفتند سيب زنخدان. زنخدان يعني چانه و چون شباهت داشت به سيب به آن ميگفتند سيب زنخدان. يعني زنخداني که همانند سيب است. و هر کسي سيب زنخدان بود يکي از اجزاي زيبايي را داشت. الآن اين طوري نيست الآن شايد اگر کسي سيب زنخدان داشته باشد برود ترميم بکند جراحي هم بکند. مثل خال مثل ابروان کماني چطور آنها عناصر زيبايي بودند اين هم همين طور منتها حافظ وقتي که اشاره ميکند به اين نمادهاي زيبايي مثل سيب زنخدان يا خال يا ابروان محرابي يا گيسو يا چنين چيزهايي منظورش صفات زيبا است حالا اگر دربارهي خداوند صحبت ميکند منظورش صفات زيباي خداوند است اگر در باب يک ولي خدا صحبت ميکند منظور صفات زيباي آن ولي خدا است حالا اين جا نهيب ميزند.
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است. اول ترکيب مبين به ترکيب درست و فصيح فارسي نيست در زبان فارسي ما نميگوييم مبين به ميگوييم نگاه مکن به. به همين دليل شايد هم اصلا اين نسخه نسخهي صحيحي نباشد که حافظ مبين به آورده چون در قديمي ترين نسخهي حافظ داريم مبين تو به سيب زنخدان که چاه در راه است. خيلي از نسخهها مبين به زدند. يعني نگاه نکن ميگويد به سيب زنخدان حق يعني صفات زيباي حق تنها نگاه نکن صفات جمال را نبين چاه در راه است مثل چاه در مسير حرکت است در مسير سلوک پايينت ميکشد به جاي اين که حرکتت بدهد پيش ببرد پايينت ميکشد.
شريعتي: ديدن زيباييهاي خداوند؟
حاج آقا رنجبر: فقط. شما به يک خانم ميگويي اين چه ترکيبي است اين چه قيافه و ريختي است که با اين وضع ميآيي بيرون جواب خدا را چه ميدهي خيلي خانم مودب و معتقدي باشد به شما ميگويد که خدا درياي رحمت است درياي مغفرت است درياي آمرزش است خدا اکرم الاکرمين است ارحم الراحمين است اين خداي با اين عظمت و با اين شکوه ميآيد به اين تار مو گير ميدهد؟ اين قدر خدا کوچک و حقير است؟ اين قدر خدا تنگ نظر است نه شما خدا را نميشناسيد
تو مگو ما را بدان شه بار نيست * * * با کريمان کارها دشوار نيست
متاسفانه روي سنگ قبور بعضي از بزرگان هم شما اين دو خط شعر را ميبينيد که
وَفَدْتُ عَلَي الْکَريمِ بِغَيْرِ زادٍ مِنَ الْحَسَناتِ وَ الْقَلْبِ السَّليمِ
وَ حَمْلُ الزّادِ اَقْبَحُ کُلِّ شَيْءٍ اِذَا کَانَ الْوُفُودُ عَلَي الْکَريمِ
ميگويد وارد شدم بر يک کريم بر يک آقا يعني بر خداوند بدون اين که در کارنامهي اعمالم کوچکترين حسنهاي داشته باشم هيچ کار خوبي من در اين عالم نکردم بدون اين که دل پاکي نداشته باشم اصلا يک چيز بالاتري من بگويم اصلا آدم که پيش يک کريم ميرود نبايد با خودش چيزي ببرد زشت ترين چيز است توهين است که بخواهي با خودت قلب سليم ببري يا بخواهي با خودت اعمال صالح ببري نقل هم ميکنند که اين دو بيت از سلمان فارسي است که وصيت کرده روي کفن او نوشته شود درست يا نادرست ما بايد با قرآن تطبيق بدهيم اهل بيت هم ميگفتند هر گاه سخني از ما نقل شد معيار شما قرآن باشد اگر منطبق بود برداريد از ما است اگر نبود رها کنيد. ما اين دو خط شعر را با قرآن تطبيق ميدهيم هيچ تطابقي ندارد «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّـهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (شعرا/89) خود خدا ميگويد آن روز هيچ چيز براي انسان فايدهاي ندارد جز دل پاک. آن وقت تو ميگويي من قلب سليم ندارم چون زشت است قلب سليم را ببرم يعني خدا به زشتيها دعوت کرده است؟ يا «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى» (بقره/ 197) توشه برداريد پيش من دست خالي نياييد بعد تو ميگويي خيلي زشت است آدم بخواهد سراغ يک کريم برود دستش پر باشد؟ اين همين است خدا درياي رحمت است خدا درياي مغرفت است و از شگردهاي شيطان است قرآن ميگويد «وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ» (فاطر/5-لقمان/33) مبادا آن غَرور يعني فريبنده يکي از نامهاي شيطان غَرور است مبادا آن موجود فريبنده شما را فريب بدهد به چي فريب بدهد؟ بالله به وسيلهي خدا مگر ميشود به وسيلهي خدا فريب داد؟ بله همين است که بگويد خدا درياي کرم است خدا درياي مغفرت است
شريعتي: يعني اميد محض.
حاج آقا رنجبر: بله فقط اميد. به وسيلهي خداوند فريب ميدهد ميگويد خدا دريا است بله خدا درياست ولي يک قطره اش به من و شما نخواهد رسيد الآن درياي خزر يک دريايي است از آب کو يک قطره؟ براي من براي شما اين جا چرا؟ چون ما دوريم درياي خزر دريايي است از آب براي کسي که کنارش باشد او حظ و بهرهاي ميبرد نه آن کسي که دور است بله خدا درياي رحمت است براي کسي که به او نزديک باشد نه کسي که دور باشد يک خانمي خودش را بزرک ميکند نقاشي آرايش ميکند سر تا پا بعد ميآيد در برزن و بازار يک خانمي هم در بندرعباس ظهر تابستان خرما پزان سرتا پا چادر سياه محجب ميرود بازار که دو ماهي براي بچه هايش بگيرد اين خانم سرتا پا حرف خدا را روي سر گذاشته آن خانم سر تا پا حرف خدا را زير پا گذاشته خدا نسبت به او کريم باشد نسبت به اين هم کريم باشد پس کو عدالتش همان خدايي که گفته من کريم ام همان خدا گفته من هم عادل ام وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ فريبتان ندهد شيطان به وسيلهي صفات زيباي خداوند بگويد خدا کريم است ارحم الراحمين است حالا حافظ همين آيه را ترجمه کرده ميگويد.
مبين به سيب زنخندان که چاه در راه است، فقط به رحمت به کرمش به بزرگواري اش نگاه نکن خيره نشو همه اش نگو کريم است نگو آقا است نگو تواب است خدا يک صفات ديگري هم دارد
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است
همين براي تو چاه است همين تو را اهل گناه ميکند همين تو را گستاخ ميکند
کجا روي همي اي دل بدين شتاب کجا
عزيز من چرا با اين عجله داري به سمت گناه حرکت ميکني پياده شو با هم برويم يک تأملي بکن بله خدا درياي رحمت است نه براي تو درياي لطف است نه براي تو براي کساني که به او نزديک باشند
شريعتي: در واقع براي رسيدن به آن رحمت بايد موانع رحمت را برداريم
حاج آقا رنجبر: بله احسنت. مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است کجا روي همي اي دل بدين شتاب کجا.
چو کحل بينش ما خاک آستان شما است * * * کجا رويم بفهما از اين جانب کجا
در بين پرندگان يک پرنده است که اسمش باز است اين هم ويژهي شاهان است يک پرندهي شاهانه است به همين خاطر هم خيلي قيمتي است اين باز مولانا يک قصهاي دارد ميگويد يک وقتي يک بازي در آسمان داشت پرواز ميکرد منتها به يک سمتي پرواز ميکرد که نبايد ميکرد طوفان بود گرد و غبار بود ولي رفت رفت و رفت اين گرد و غبار وارد چشمش شد نتوانست ببيند هر چقدر هم تلاش کرد نشد گرد و غبار غليظ تر شد هر چقدر در برابر اين طوفان مقاومت کرد نشد بالاخره سقوط کرد در کجا؟ در يک ويرانه اي. از قضا آن ويرانه هم پر از جغد بود جغدستان بود اين جغدها تا ديدند يک بازي آمده در اين ويرانه ترسيدند شيون و فرياد که اين آمده جاي ما را بگيرد نگران شدند. يکي بالش را ميکشيد يکي پايش را ميکشيد هر چه ميگفت من مال اين جا نيستم.
من نميمانم در اين جا ميروم * * * سوي شاهنشاه راجع ميشوم
اصلا جاي من اين جا نيست. من را رها کنيد بعد هم به آنها گفت يک چيزي من به شما بگويم اگر بياييد با من همراه شويد اگر با من هم پا شويد شما هم در دستگاه شاه يک جلالت و شکوهي پيدا ميکنيد من آمدم شما را با خودم ببرم باز يک چنين شأني دارد يعني ميتواند جغد را تغيير بدهد به يک مقام بالاتري منتها خودش گاهي وقتها غفلت ميکند و فراموش ميکند و از سلطان فاصله ميگيرد. يک روز از سلطان فاصله گرفت از قضا گزارش به يک پيرزن افتاد اين پيرزن هم تا ديد يک باز شکاري است سريع گرفت پاهايش را بست و گره زد نگاه به بال هايش کرد گفت چرا بال هايت اين قدر بلند است به ناخن هايش گفت چرا ناخن هايت اين قدر دراز است چرا تو را تيمار نکردند يک قيچي آورد شروع کرد اين بالهاي کبوتر را کوتاه کردن اين ناخن هايش را کوتاه کردن غافل از اين که اين هر چه دارد از همين بال و ناخن است اگر در آسمان اوج و پروازي دارد به خاطر همين بال هايش است اگر صيد و شکاري دارد به خاطر ناخن هايش است وقتي بالها را از او گرفتي پرواز و آسمان را از او گرفتي او را زميني کردي مولانا ميگويد انسان وقتي به سراغ آن کساني که نبايد برود ميرود حرکت ميکند نه تنها چيزي به او افزوده نميکنند بلکه از او ميکاهند اگر قوتي است اگر قدرتي است اگر جمالي است آن وقتي است که انسان کنار سلطان عالم باشد آن جا است که به همهي اينها راه پيدا ميکند و دست پيدا ميکند حکايت ما و خدا و ديگران حکايت همان باز و سلطان و پيرزن است. اگر از خدا فاصله گرفتي سراغ هر کس بروي خيلي که بخواهد به تو لطف بکند از تو کم ميکند خيلي که بخواهد به تو توجه و مراقبت بکند. يک دعايي هم داريم در ماه رجب خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ (دعاي ماه رجب) خدايا باختند آنهايي که بر غير از تو وارد شدند هر کس بر غير تو وارد شد باخت ميگويد شما به هر کسي وارد شويد شما ضرر ميکنيد و اگر به خدا وارد شويد شما سود خواهيد کرد حالا حافظ همين را ميخواهد بگويد منتها به زبان خودش ميگويد.
چو کحل بينش ما خاک آستان شما است.
کهل يک سنگ سياه است اين را ميکوبند پودر ميکنند ميشود سرمه ميکشند به اطراف چشم. هم چشم زيبا ميشود هم معتقد بودند که بينايي چشم بيشتر ميشود حالا حافظ ميگويد بينش ما انديشهي ما اگر بخواهد زيبا شود اگر افکار زيبايي بخواهد در ذهن ما وارد شود افکار ما زيبا شود اين نياز به کهلي دارد سرمهاي دارد سرمه اش خاک آستان شما است. يعني هر کسي سر بر آستان تو بگذارد در برابر تو خاک ساري بکند اين دو اتفاق مبارک برايش ميکند ديگر حرف باطل و پوچ و بيهودهاي به سرش نميزند چون شما وقتي سر به سجده ميبري يعني خدايا تمام افکار ناروا را از سرم بيرون کردم وقتي افکار ناروا را بيرون کردي افکار پاک و زلال وارد ذهن شما خواهد شد
چو کحل بينش ما خاک آستان شماست * * * کجا رويم بفرما از اين جناب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست * * * قرار چيست صبوري کدام خواب کجا
يک وقتي من اين آيهي قرآن را ميخواندم «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (زمر/9) آيا آنان که ميدانند با آنان که نميدانند برابرند؟ برايم مدتها سوال بود خدايا اين يعني چه؟ آخر اين سوال است؟ اصلا اين نياز به وحي دارد؟ نياز به پيامبر دارد يعني اگر وحي نميشد اگر پيامبر اين آيه را نميآورد ما نميفهميديم که آدم دانا با آدم نادان برابر نيست مدتها اين در ذهن من بود من معتقدم هر آيهاي که در قرآن آمده خداوند آن را در عالم طبيعت براي انسان به نمايش ميگذارد بروز و ظهور خارجي دارد اگر اين آيه در ذهنت باشد بالاخره به جوابش خواهي رسيد ميبيني اش. يعني هر چه شنيدي آن جا خواهي ديد. يک شبي در حرم حضرت معصومه سلام الله عليها بودم بين دو نماز بود دو بچه ديدم يکي ده دوازده ساله بود و يک دختر بچهي دو سه ساله. من آن جا اين آيه برايم روشن شد با ديدن اين دو نفر. ديدم اين بچه شاد و شنگول سرحال سرخوش است دستش در دست برادرش است اين طرف را نگاه ميکند آن طرف را نگاه ميکند دستش را بالا ميبرد پايش را بالا ميبرد خيلي خوش خوشحال. اما برادر بزرگ تر ديدم آرام دارد از گوشهي چشمش اشک ميريزد فهميدم اينها گم شدند منتها دختر بچه چون کوچک است نميفهمد گم شده و نميداند گم شدن يعني چه. آن بزرگ تر چون بزرگ تر است ميداند گم شده و ميداند گم شدن چه عواقبي دارد گم شدن يعني تنهايي يعني بي پناهي يعني بي کسي يعني آوارگي يعني سر انجام گنگ و مبهم اينها را ميداند بعد گفتم هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ خدا ميخواهد اين را بداند بله من خدا ميدانم اين مسئله خيلي ساده است و ميدانم که تو ميداني اينها با هم برابر نيستند فرق دارند من ميخواهم به تو بگويم آيا آن فرق را در تو احساس ميکني؟ آن کسي که نميداند سرخوش است شلنگ تخته ميزند عين خيالش نيست انگار نه انگار ولي آن کسي که ميداند نگران است چشم اشکباري دارد مضطرب است اين طوري سرخوش نيست و پايکوبي نميکند بي قرار است حالا حافظ ميگويد.
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست کدام حافظ؟ همان حافظي که بيت اول به تو گفتم صلاح کار کجا و من خراب کجا حافظ خراب حافظي که مست است و اهل معرفت است ميمعرفت نوشيده از اين حافظ شما نميتوانيد توقع قرار و خواب داشته باشيد بي قرار است نگران است چون ميداند امام حسين عليه السلام يک فرازي دارد ميگويد هر گاه پدرم را در خلوت ميديدم ميديدم که گريه ميکند. چرا؟ چون ميداند نگران است قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست.
قرار چيست صبوري کدام خواب کجا
شريعتي: خيلي خوب خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم خدا شما را حافظ بکند دوستان همراه ما باشند حتما در بخش بعدي هم خدمت شما هستيم و فرازهاي ناب زيارت جامعهي کبيره را براي ما حاج آقاي رنجبر شرح خواهند داد. ثواب تلاوت آيات امروز را هديه ميکنيم به روح بلند و آسماني حضرت عليه عليه السلام صفحهي 435 قرار امروز دوستان خوب ما است آيات 4 ام تا 11 ام سورهي مبارکهي فاطر در سمت خداي امروز تلاوت ميشود همراه شما خواهيم بود در بخش بعدي. زندگي تان منور به نور صلوات باشد
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ?4? يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ ?5? إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ ?6? الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ?7? أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّـهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ?8? وَاللَّـهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَ?لِكَ النُّشُورُ ?9? مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّـهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ ?10? وَاللَّـهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَ?لِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرٌ ?11?
ترجمه:
اگر تو را تکذيب مي کنند [اندوهگين مباش] يقيناً پيش از تو هم پيامبراني تکذيب شده اند. و همه امور به خدا بازگردانده مي شود. (?) اي مردم! بي ترديد وعده خدا [درباره قيامت] حق است، پس اين زندگي دنيا [ي زودگذر،] شما را نفريبد و شيطان فريبنده، شما را [به کرم] خدا مغرور نکند. (?) بي ترديد شيطان، دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگيريد. [او] گروهش را فقط [به اين سبب به فسق و فجور] دعوت مي کند که اهل آتش سوزان گردند. (?) کساني که کفر ورزيدند، عذاب سختي براي آنان خواهد بود، و کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند، براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است. (?) پس آيا کسي که کردار زشتش براي او زينت داده شده و [به اين سبب] آن را خوب ديده [مانند کسي است که در پرتو ايمان، خوبو بد را تشخيص داده است؟] همانا خدا هر که را بخواهد [به کيفر تکبّرش در برابر حق] گمراه مي کند و هر که را بخواهد هدايت مي نمايد. پس مبادا جانت به سبب حسرت هايي که بر آنان مي خوري از بين برود؛ بي ترديد خدا به آنچه انجام مي دهند داناست. (?) خداست که بادها را فرستاد تا ابري را برانگيزند، پس ما آن را به سوي سرزمين مرده رانديم و زمين را پس از مردگي اش به وسيله آن زنده کرديم؛ زنده شدن مردگان هم اين گونه است. (?) کسي که عزت مي خواهد، پس [بايد آن را از خدا بخواهد، زيرا] همه عزت ويژه خداست. حقايق پاک [چون عقايد و انديشه هاي صحيح] به سوي او بالا مي رود و عمل شايسته آن را بالا مي برد. و کساني که حيله هاي زشت به کار مي گيرند، براي آنان عذابي سخت خواهد بود، و بي ترديد حيله آنان نابود مي شود. (??) و خدا شما را از خاک [مرده]، سپس از نطفه آفريد، آن گاه شما را زوج هايي [نر و ماده] قرار داد. هيچ ماده اي باردار نمي شود و بارش را نمي نهد مگر به علم او، و هيچ کس عمر طولاني نمي کند واز عمرش کاسته نمي شود مگر اينکه در کتابي [چون لوح محفوظ] ثبت است. بي ترديد اين [کارها] بر خدا آسان است. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: به مناسبت اين ايام پر برکت از نرم افزار جامع برنامهي سمت خدا رو نمايي شد به سايت ما مراجعه بکنيد samtekhoda3.ir متنها و صوت برنامهها به تفکيک روزها و کارشناسان در اين نرم افزار طراحي شده ميتوانيد ان شاء الله دريافت بکنيد و مورد استفادهي شما قرار بگيرد حجمش بسيار پايين است و کارآيي بسيار بالايي دارد براي تلفنهاي همراه و دستگاههاي ارتباطي مشابه مثل تبلت. اشارهي قرآني را حاج آقاي رنجبر بفرماييد ان شاء الله در ادامه همراه شما خواهيم بود.
حاج آقا رنجبر: گفت اي اياز آن پوستين را ياد آر ميگويند سلطان محمود غلامي داشت به نام اياز که خيلي در چشم او محبوب بود منتها اياز در گذشته چوپان بود پوستيني تن ميکرد و ميرفت صحرا گاهي وقتها از کاخ سلطان محمود فاصله ميگرفت ميرفت در کوه گذشتهي خودش و به آن پوستين خودش خيره ميشد ميگفت گذشتهي تو اين بود و خود اين باعث ميشد که رفتار و کردار و گفتارش به گونهاي نباشد که بوي غرور و نخوت و کبر و تکبر بدهد خودش را گم بکند و اين خيلي تاثير دارد آدمها وقتي گذشتهي خودشان را پيش رو داشته باشند روي حال و اکنون و روي آتيه و آيندهي خودشان فوق العاده تاثير دارد سعدي هم يک جايي دارد که جواني نسبت به مادر خودش نافرماني کرد درشتي کرد مادرش بلند شد رفت گهوارهاي که در انبار بود آورد گذاشت برابرش گفت يادت باشد يک زماني آن قدر کوچک ميشدي که در اين جا ميشدي.
خردي ات را فراموش کردي که درشتي ميکني.
اين به خاطر اين است که نگاه به گذشته آيندهي انسان را اصلاح ميکند بر همين اساس قرآن کريم گاهي وقتها گذشتهي ما را پيش روي ما قرار ميدهد. ميگويد »وَاللَّـهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ» يادت باشد هر که هستي هر چه هستي از جايگاه و مقام و موقعيتي که امروز داري يک روزي تو خاک بودي همين خاکي که زير پا است يک روزي نطفه بودي گذشتهي خودت را فراموش نکن
اي اياز آن پوستين را ياد آر. يک نکتهي لطيف ديگري هم که با خودش دارد اين است که ببين خاک نطفه وقتي دست ما ميافتد انسان ميشود حالا اگر انسان خودش را به دست ما بدهد چه خواهد شد.
تو نطفه بودي خون شدي * * * وانگه چنين موزون شدي
پيش من آي اي آدمي * * * تا زيت نيکو تر کنم
ببين من از خاک نطفه چه ساختم انسان ساختم من يوسف ساختم حالا اگر انسان خودش را به من بسپارد از او چه خواهم ساخت؟
شريعتي: بسيار عالي. خيلي ممنون در اين ايام خيلي از دوستان خوب ما اين توفيق را دارند که معتکف باشند در مساجد ما براي خيلي از بينندگان ما هم اين توفيق حاصل شده براي ما و همهي دوستان خوب سمت خدا حتما دعا بکنند در اين ايام که در مساجد هستند يک فرصت خوب براي تأمل و به تعبير حاج آقاي پناهيان عزيز اصرار براي ملاقات خداوند متعال ان شاء الله مبارکشان باشد. کدام فراز از فرازها را خواهيم شنيد.
حاج آقا رنجبر: رسيديم به آن فراز اُولِي الهِجَاء يک مشت بذر وقتي برابر من و شما بگذارند ما نميدانيم اينها بذر گل است يا نيست يا بذر چه گلي است چه گلي نيست اما همين را بگذاريد برابر کسي که در کار گل باشد به محض اين که ميبيند ميگويد اين بذر گل ياس است و اگر کاشته شود گل ياس ميشود و عطر گل ياس هم چنين عطري است اين که از ظاهر به باطن و واقع و حقيقت امر انسان منتقل شود و از ابتدا پايان را ببيند اين را تعبير به فراست فتانت ميکنند به فراست و فتانت هِجاء هم گفته ميشود اُولِي الهِجَاء يعني کساني که صاحبان فراست اند يعني از ظاهر هر چيز به باطن آن چيز پي ميبرند اين که گفته ميشود اهل بيت اُولِي الهِجَاء هستند يعني اينها مثل من و شما اسير ظواهر نيستند اينها عبور ميکنند از ظواهر اينها پشت صحنهي اين ظواهر و پشت پرده را ميبينند به همين خاطر به شما ميگويند اگر اين کار را بکني مکروه است يعني چه؟ يعني نا خوش است يعني اين حرکت يک ناخوشيهايي براي تو رقم ميزند يک جاي ديگري را ميبينند حجاب ندارند اُولِي الهِجَاء است چرا پيامبر ميفرمايد كُلُّ أمرٍ ذى بالٍ لَم يُذكَر فيهِ بِسمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ (بحارالأنوار، ج 73، ص 305) هر کاري که با نام خدا آغاز نشود با نام خدا شروع نشود بي نتيجه است يعني آن نتيجهاي که تو بايد از آن برداري برنميداري کل امر استثناء هم ندارد هر کاري را ميگويد. چرا؟ چون صاحب فراست است چون پايان را ميبيند او ميداند که اين آبي که من و شما ميبينيم اين آب زنده است اين لقمهاي که من و شما سر سفره ميگيريم اين لقمه زنده است پيش من و شما مرده است اصلا ما زندگي و مردگي در ارتباط با آب و غذا به کار نميبريم ميخندند اگر بگوييم اين آب زنده است آب مايهي زندگي است ولي خودش که زنده نيست يا اين لقمهاي که شما مصرف ميکنيد موجود زنده است ولي اينها ميگويند اين زنده است عين خودش است شما ميشنوي اين هم ميشنود شما ميبيني اين هم ميبيند شما يک حرف خوش به گوشت ميرسد شاد ميشوي اين هم همين طور تو وقتي بسم الله ميگويي اين شاد ميشود وقتي شاد شد تو را شاد ميکند يک کسي که دلشاد باشد کنار هر کس قرار بگيرد او هم دلشاد ميشود يک کسي هم که ناراحت و افسرده است افسرده دل افسرده کند انجمني را ميگويد تو وقتي بسم الله نميگويي اين لقمه دل مرده است مصرفش که ميکني آن نتيجه انرژي که بايد از اين لقمه بگيري را نميگيري همه چيز در عالم زنده است لذا ميگويد هر کاري ميکني بسم الله بگو تا نتيجه اش را بگيري تا آن برايت خوش يمن و مبارک باشد يک هفته پيش بود من يک کليپي ديدم از يک خانمي در همين شبکههاي تلويزيوني خودمان هم اين برنامه را داشت اين دو شيشه آورده بود ميگفت شما دو شيشه برداريد در خانه تان دو شيشهي خالي که ترشي ميريزند داخلش اين را خوب بشوريد بعد هم بگيريد روي آتش يک حرارتي به آن بدهيد که کاملا ضد عفوني شود بعد يک پرتغال را نصف کنيد نصفش را بيندازيد در اين شيشه نصفش را در آن شيشه سر اين شيشهها را محکم ببنديد روي هر کدام يک برچسب بزنيد منتها روي يکي حرفهاي مثبت بزنيد حرفهاي مودبانه روي يک برچسبي هم حرفهاي منفي و غير مودبانه بگذاريد يک گوشهاي چهار پنج روز ديگر برويد نگاه بکنيد ميبينيد آن نيمهي پرتغالي که در آن شيشهاي که رويش حرفهاي بي ادبانه نوشتي شروع کرده به ضايع شدن و کپک زدن ولي آن نيمهي دوم سالم است من خودم آزمايش کردم يک هفتهي پيش امروز که آمدم سر برنامه نگاه کردم ديدم راست ميگويد يعني نيمهي ميوهاي که من برچسب روي شيشه اش حرفهاي بي ادبانهاي نوشته بودم نوشته بودم تو نميفهمي تو شروع نداري واقعا شروع کرده به کپک زدن آن يکي سالم بود ولي آن خانم اين ميوه را آورده بود ميگفت اين مال سه ماه پيش است اين کاملا کپک زده اين کاملا سالم است ميگفت شعور دارد احساس دارد ميفهمد مشت نمونهي خروار است در آزمايشگاه ميخواهند خون يک کسي را آزمايش بکنند تمام خونش را که آزمايش نميکنند يکي دو قطره چند قطره آزمايش ميکنند حالا شما براي اين که بفهمي عالم شعور دارد همه اش که لازم نيست امکاناتش را نداري يک زماني ميگفتند آب شعور دارد ما امکاناتش را نداشتيم حالا يک پرتغال که همه جا است دو شيشه هم که همه جا است بسم الله آزمايش کنيد بعد از چهار پنج روز تماشا کنيد اين ثابت ميکند که عالم شعور دارد
شريعتي: يک درختي بود ميگفتند اگر بار ندهد يکي برود تبر بزند يکي ديگر وساطت بکند
حاج آقا رنجبر: اين را علامه طباطبائي ميگويند. ميگويد من نجف بودم يک کتابي به دستم رسيد به نام فلاحت روميه ميگويد آن جا اسرار طبيعت را نوشته بود که اگر يک درختي داريد که ميوه نميدهد دو نفر بشويد برويد کنار آن درخت يکي تبر به دست ميگويد من ميخواهم درخت را قطع کنم به چه درد ميخورد ميوه نميدهد آن يکي هم خواهش تمنا يک سال به او فرجه بده وساطت شفاعت بکند اگر اين کار را بکنيد آن درخت آن سال بار و محصول خوبي خواهد داد علامه طباطبائي ميگويند اين کتاب را بستم گذاشتم کنار سالها بعد آمدم ايران رفتم تبريز حالا اين کتاب در ذهنم نيست يک باغي داشتم وارد شدم همان ورودي باغ يک درخت خشکي بود درخت سيبي داشتيم کاملا خشک شده بود به باغبان گفتم اين به چه درد ميخورد حالا اين کتاب در ذهنم نيست اين به چه درد ميخورد قطعش بکن گفت نه آقا سي چهل سال اين درخت اين جا بوده حيف است چه کار داري علامه طباطبائي ميگويد ما رفتيم در باغ يک گشتي زديم دوباره آمديم کنار همين درخت گفتم ببين اين را قطع کن اين به چه درد ما ميخورد او هم گفت نه ولش کن چه کارش داري اگر علامه طباطبائي نگفته بود من نميگفتم ايشان ميگويد همان سال اين درخت سبز شد شکوفه داد و به بار نشست جالب اين که آن سال دو بار ميوه داد بعد ميگويد ميدانيد چرا دو بار ميوه داد؟ چون من دو بار تهديدش کردم بعد ميگويد من به تمام دوستان باغدار خودم گفتم يادم آمد به آن کتاب اگر درختي داريد بار نميدهد برويد تهديش کنيد ميگويد تمام دوستان من اين تجربه را داشتند و اين اتفاق هم براي آنها افتاد يعني درختشان محصول داد بعد علامه از همان جا نتيجه ميگيرد اين که قرآن ميگويد عالم عالم شعور است همه چيز شعور دارد همه چيز احساس دارد و يک روزي همه چيز شهادت ميدهد قيامت «وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ» (غافر/51) است روزي است که شاهدان قيام ميکنند شاهدان يعني در ديوار يعني درخت بعد نتيجه ميگيرد در اين عالم هيچ جايي کنج و خلوت و دنج نيست اين که من يک جايي رفتم خلوت خالي ذهن هيچ بني بشري خطور نخواهد کرد اين مفت ترين حرفي است که بشر در طول تاريخ بر سر زبان داشته است نه همه چيز شاهد است همه چيز گواه است همه چيز سميع است همه چيز بصير است
ما سميعيم و بصيريم و خوشيم * * * با شما نامحرمان ما خامشيم
شريعتي: بسيار خوب خيلي ممنون کمتر از دو دقيقه فرصت داريم خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم حال و هواي دکور ما هم عوض شده ان شاء الله هم خداوند متعال بپسندند و هم مورد پسند و توجه و رضايت شما قرار بگيرد اگر نکتهاي باقي مانده بفرماييد اگر نه که دعا بکنيد و خداحافظي بکنيم
حاج آقا رنجبر: گفت ياد ده ما را سخنهاي دقيق * * * تا تو را رحم آورد آن اي رفيق
ماه دعا است گاهي وقتها يک جملاتي نا خواسته نا خود آگاه بر سر زبان انسان جاري ميشود که درياي رحمت الهي را به جوش ميآورد سعدي هم يک جايي دارد ميگويد
تنم ميبلرزد چو ياد آورم * * * مناجات شوريدهاي در حرم
مي گويد کسي کنار حرم خدا خانهي خدا ايستاده بود داشت با خدا نجوا ميکرد مناجات ميکرد يک چيزهايي گفت تن من سعدي لرزيد معلوم است که عرش خدا درياي رحمت خدا به لرزه ميآيد ميگفت
ور از جهل غائب شدم روز چند * * * کنون آمدم در به رويم مبند
خدايا اگر نيامدم نادان بودم به حساب ناداني من بگذار. ان شاء الله از اين ماههاي جاري خداوند از اين جمله حرفها بر زبان ما جاري بکند و درياي رحمتش به جوش بيايد
شريعتي: خيلي ممنون اين ايام البيض ذاتا تقدس و نورانيت دارد حتما در اين روزها و شبها چه آنهايي که معتکف اند چه آنهايي که توفيق نصيبشان نشد حتما ما را از دعاي خير خودشان فراموش نکنند ما هم دعايتان ميکنيم ولي سخت محتاج دعاي خير شما هستيم بهترينها را براي فرد فرد شما آرزو ميکنم والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.