اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-11-12-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر-شرح زيارت جامعه کبيره

حجت الاسلام والمسلمين رنجبر

موضوع: شرح زيارت جامعه کبيره

تاريخ: 93/11/12

 

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


بيا که قصر عمل سخت سست بنياد است * * * بيار باده که بنياد عمر بر باد است

غلام همت آنم که زير چرخ کبود * * * ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب * * * سروش عالم غيبم چه مژده‌ها داده است

که ‌اي بلند نظر شاه باز سدره نشين * * * نشيمن تو نه اين کنج محنت آباد است

تو را ز کنگره‌ي عرش مي‌زنند سفير * * * ندانمت که در اين دام­ گه چه افتاده است

نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل * * * بنال بلبل بي دل که جاي فرياد  است

حسد چه مي‌بري اي سست نظم بر حافظ * * * قبول خاطر لطف سخن خدا داد است

شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان عزيز. سالروز ورود حضرت امام راحل عظيم الشان به ميهن اسلامي و آغاز دهه‌ي فجر انقلاب اسلامي را به همه‌ي شما تبريک و شادباش مي‌گويم. خدمت حاج آقاي رنجبر سلام عرض مي‌کنم.

حاج آقا رنجبر: عليکم السلام بسم الله الرحمن الرحيم من هم خدمت شما و همه‌ي بينندگان خوب و نازنين عرض سلام و ادب و احترام دارم من هم تبريک عرض مي‌کنم ايام بسيار خجسته و مبارک را.

شريعتي: خوشحاليم خدمت شما هستيم به رسم يکشنبه‌ها در بخش ابتدايي گفتگويمان با حاج آقاي رنجبر شرح ابياتي از اين غزل حافظ را خواهيم داشت در بخش دوم گفتگو دريافتي از فرازهاي ناب زيارت جامعه‌ي کبيره گفت غلام همت آنم که زير چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است.

حاج آقا رنجبر: رنگ راحت ريخته مي‌شود ولي راحت جمع نمي‌شود. به راحتي مي‌چسبد ولي به راحتي جدا نمي‌شود. وقتي هم جمع مي‌شود و جدا مي‌شود آن ردش و اثرش مي‌ماند. از طرفي هم رنگ‌ها متنوع اند متلون اند انواعي دارند الواني دارند ده‌ها بلکه صد‌ها رنگ ما داريم. حافظ يک تشبيه بسيار حکيمانه‌اي دارد در بابا تعلقات دل بستگي‌ها وابستگي‌ها مي‌گويد اين تعلقات دقيقا شبيه رنگ مي‌ماند لذا مي‌گويد رنگ تعلق. يعني تعلقي که مثل رنگ است. مثل اين که شما مي‌گوييد چراغ هدايت يعني هدايتي که مثل چراغ است. چرا تعلقات مثل رنگ مي‌مانند؟ چون همان طوري که رنگ به راحتي ريخته مي‌شود و به راحتي جمع و جدا نمي‌شود تعلقات هم دقيقا همين طور است آدم راحت دل بسته مي‌شود. اما به راحتي دلکنده نمي‌شود. خيلي از اين‌هايي که افتاده اند در وادي عشق و عاشقي يک نظر ديدند دل بستند ولي نتوانستند سال‌ها دل کنده شوند و برکنده شوند مثل رنگ است راحت مي‌چسبد ولي راحت جدا نمي‌شود. حالا حافظ مي‌گويد بعضي‌ها هستند اهل تعلق اند اهل دل بستگي و وابستگي هستند بعضي‌ها هستند که از تعلقات دلبستگي‌ها و وابستگي‌ها آزاد آزادند اين‌ها هيچ تعلقي ندارند از آن طرف بعضي چيزها هستند که تعلق پذير هستند يعني دل بستگي بر دار هستند بعضي چيزها تعلق پذير نيستند مثلا اين لجن‌هاي جوب خيابان تعلق پذير نيستند شما يک کسي را پيدا نمي‌کند بگويد من عاشق لجن‌هاي خيابان هستم. تعلق پذير نيستند ولي بعضي چيزها تعلق پذير است زيبايي دارايي تعلق پذير است به واسطه‌ي جذبه‌اي که دارد. حالا حافظ مي‌گويد من غلام آن کساني هستم که از هر چيزي که تعلق پذير باشد آزاد باشند يعني تعلق نداشته باشد

غلام همت. خيلي همت مي‌خواهد. همت يعني اراده آن هم نه هر اراده‌اي اراده‌ي خيلي محکم فولادين عظم ملوکانه. همت در کلام حافظ يعني اراده دارد که بر سر تربت ما چون گذري همت خواه. مي‌گويد تمام سرمايه‌ي ما همت است اراده است من به هر کجا که رسيدم از رهگذر اراده بوده تا دلت بخواهد من اراده دارم لذا مي‌آيي سر مزار من يک چيزي بخواه که من داشته باشم به تو بدهم. آن چيزي که من دارم و مي‌توانم به تو بدهم همت است اراده است. بر سر تربت ما چون گذري همت خواه اين گيرت بيايد همه چيز گيرت مي‌آيد. که زيارت گه رندان جهان خواهد بود. يک پيش بيني هم مي‌کند يادتان باشد ما در آن غزل سحرگه رهروي گفتيم که در شرح ره مي‌خانه بنما تا بپرسم مآل خويش را از پيش بيني گفتم انسان وقتي اهل معرفت شد پيش بين مي‌شود هم آينده‌ي خودش را مي‌تواند به راحتي ببيند و هم آينده‌ي ديگران را مي‌بيند و چون حافظ به اين معرفت دست پيدا کرد لذا پيش بين شد. خودش پيش بيني کرده و اتفاق هم افتاده مي‌گويد

بر سر تربت ما چون گذري همت خواه * * * که زيارت­گه رندان جهان خواهد شد

چند صد سال پيش پيشبيني مي‌کند که يک روزي اين مزار من تربت من زيارت گاه مي‌شود آن هم نه براي اهل شيراز يا اهل فارس يا اهل ايران جهان واقعا همين طور است از دور و نزديک جهان مي‌آيند تا مزار و آرامگاه حافظ را زيارت کنند. پيش بيني مي‌کرد علت اين که بعضي‌ها فال مي‌زنند تفال مي‌زنند به حافظ به خاطر همين است حافظ اهل معرفت بود لذا مي‌تواند پيش بيني بکند و اتفاقا بعضي از پيش بيني‌ها هم خيلي دقيق و درست در مي‌آيد خدا حفظ کند آقاي پورمحمدي به خود من گفت اين دور که من را دعوت کردند براي معاونت سيما مي‌گفت من در مطب دکتر بودم حافظ برداشتم فال زدم بروم جام جم نروم جام جم مي‌گفت اين شعر آمد که کمند صيد بهرامي بيفکن جام جم بردار که من گرديدم اين صحرا

نه بهرام است و نه گورش. مي‌گويد جام جم بردار پيش بيني مي‌کند. پس وقتي مي‌گويد همت همت يعني اراده فروغي بسطامي هم دارد در غزل معروفش که

مردان خدا پنده‌ي پندار دريدند * * * يعني همه جا غير خدا هيچ نديدند

هر دست که دادند همان دست گرفتند * * * هر نکته که گفتند همان نکته شنيدند

فرياد که در رهگذر عالم خاکي * * * بسي دانه فشاندند و بسي دام تنيدند

همت طلب از باطن پيران سحرخيز * * * زيرا که يکي را ز دو عالم طلبيدند

مي گويد از اين‌ها همت بخواه اراده بخواه اين‌ها يک کساني بودند که از بين دنيايي که نقد بود و آخرتي که نسيه بود وعده‌ي صرف بود اين نقد را گذاشتند آن نسيه را برداشتند ببين چه اراده‌ي استواري داشتند که گفت همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيدند همين است حالا حافظ مي‌گويد غلام همت. اين‌هايي که غلامي مي‌کنند براي ديگران و نوکري و چاکري مي‌کنند مخلص و مريد اند مريد و مخلص و غلام چه هستند؟ يا طرف خيلي جيب پر پوري دارد غلام جيبش است يا قدرتي دارد غلام قدرتش است حافظ مي‌گويد من غلامي اين چيزها را ندارم من حلقه‌ي غلامي اين چيزهاي ناچيز را به گوش ندارم من غلام همت ام اگر يک کسي اراده‌اي داشته باشد من غلام او هستم به خاطر همت اش. غلام همت آنم که زير چرخ. چرخ يعني آسمان قدما فکر مي‌کردند آسمان دور زمين مي‌چرخند لذا به آسمان مي‌گفتند چرخ. کبود هم يعني آبي رنگ نيل گون. غلام همت آنم که زير چرخ کبود يعني زير اين آسمان آبي. ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است از هر چيزي که رنگ تعلق يعني تعلقي که مثل رنگ مي‌ماند راحت مي‌چسبد و به راحتي جدا نمي‌شود ز هر چه رنگ تعلق پذير گفتيم بعضي چيزها تعلق پذير است بعضي چيز‌ها نيست آزاد است. آزاد باشد رها باشد و به هيچ چيز دل بسته نباشد.

شريعتي: يعني مي‌تواند رنگ او را بگيرد و نمي‌گيرد.

حاج آقا رنجبر: بله اين جنس آدم‌ها واقعا تماشايي اند. ما نديده ايم يا کم ديده ايم ولي خيلي تماشايي اند خدا رحمت کند يک آقايي بود در قم از دنيا رفت مرحوم علي صفائي آن وقت‌ها هم روي آثارش نوشته مي‌شد عين صاد کتاب‌هاي فراواني هم دارد کم نظير هم است کتاب هايش از جهت محتوا. چون رگ و پوست و استخوان اين مرد با آيات قرآن و روايات گره خورده بود. قرآن مي‌خواند اشک مي‌ريخت اين مرد خيلي بي تعلق بود. من اصلا بي تعلقي به تمام معنا در اين وجود مي‌ديدم آدم‌هايي که از همه جا رانده و مانده بودند طرف ورشکست شده بود زندان رفته بود آبرويش رفته بود مي‌آمد به او پناه مي‌آورد و اين پناه مي‌داد يک بخشي از خانه اش را قرار داده بود براي اين‌ها شب و روز در باز بود مي‌آمد با اين‌ها غذا مي‌خورد با اين‌ها حرف مي‌زد اين‌ها را نصيحت مي‌کرد با اين‌ها مي‌رفت بيرون قدم مي‌زد چرا؟ چون تعلقي به نام و نشان خودش نداشت بالاخره شما کنار يک آدمي که زندان رفته ورشکست شده بد نام شده وقتي کنار اين مي‌نشيني بالاخره به شأن شما جايگاه شما اعتبار شما قطعا آسيب مي‌زند طرف بايد خيلي نسبت به جايگاه و اعتبار و شأن خودش بي تعلق باشد اين‌ها را پناه بدهد به ما برسد مي‌گوييم اتَّقُوا مَوَاضِعَ التُّهَمِ خودت را بايد از موضع تهمت برهاني هستند کساني که با اين‌ها نشست و برخاست کني ولي اين مرد مي‌گويد درست است آن روايت گفته ولي از اين طرف من اگر با اين ننشينم اين با اين نا اميدي پيش برد به پوچي مي‌رسد و خودش را حلق آويز مي‌کند من چه کاره ام؟ من اين جا بنشينم که به آبرو و حيثيت من لطمه‌اي نخورد او به نيستي و فنا برسد چه کسي گفته اين جا جاي عمل کردن به اين روايت است؟ هر روايتي جايگاه خودش را دارد يا يک وقتي يک کسي يک مقدار زيادي پول به او داد گفت هر کاري دلت خواست با پول بکن اين هم تقسيم کرد بين افرادي گفت اين را بدهيد به طلبه‌هايي که نيازمند هستند قرضي وامي دارند مي‌خواهند خانه بخرند ازدواج بکنند يک ريال براي خودش برنداشت يکي از دوستان ما مي‌گفت که هجده ميليونش را فقط به من داد حتي به پسر خودش يک ريال نداد. مي‌گويد من هم تقسيم کردم مي‌گويد جالب است هفته‌ي بعدش اين آدم يک چک صد هزار توماني داشت و پول نداشت اين را پاس کند با هم آمديم تهران تا از کسي قرض بگيريم تا چک ايشان برگشت نخورد اين قدر بي تعلقي. يکي از دوستان مي‌گفت يک وقتي به ايشان زنگ زديم گفتيم خانمي است باردار است گرماي قم هم خيلي اذيتش مي‌کند يک پنکه نياز دارد نگفت دارم بيا ببر گفت کجا ببرم؟ گفتم نمي‌خواهد شما کجا ببري شما باش من مي‌آيم از شما مي‌گيرم گفت باشد گفت رفتم ديدم سر خيابان ايستاده پنکه به دست يعني آماده که من اين را بدهم پنکه‌ي اتاق خودش را از پريز مي‌کشيد که يک کس ديگري از آن استفاده کند اين جنس آدم‌ها مثل پر کبوتر اند شما پر کبوتر را بزن در نهر آب و در بياور يک قطره آب بر نمي‌دارد ولي آدم‌هايي که تعلق دارند مثل اسفنج اند شما يک اسفنج را فرو بکن تا آن جايي که بتواند و ظرفيت داشته باشد آب را بالا مي‌کشد.

شريعتي: يک شاخه‌اي از زهد است؟

حاج آقا رنجبر: همين طور است. زهد نداشتن نيست که بگوييم نبايد داشته باشي زهد در بند داشته‌ها نبودن است. همين اسير داشته‌هاي خودت نباشي. زمين گيرت نکند. دهه‌ي فجر است يادي هم از امام بکنيم امام مظهر اين بي تعلقي بود هيچ تعلقي به زن و فرزند خانه و کاشانه شهر و ديار درس و مدرس و مدرسه نداشت يعني وقتي پاي خدا مي‌آمد وسط همه‌ي اين‌ها رنگ مي‌باختند و بي رنگ مي‌شدند آزاد بود از همه‌ي اين ها. بعضي‌ها اسير بودند طرف مي‌گفت اگر من يک حرفي بزنم فردا من را مي‌اندازند در زندان زن و بچه‌ي من چطور مي‌شود؟ اصلا اين همه شاگرد که ما با خون دل جمع کرديم کجا مي‌روند؟ داستان اين‌ها چه مي‌شود؟ اين شهر قم اين کتاب خانه‌ها اين درس و مدرسه‌ها را رها کنيم ما را مي‌اندازند سيستان بلوچستان اصلا ما بدنام مي‌شويم با اين بدنامي‌ها چه کار بکنيم. ولي امام از همه‌ي اين‌ها رها بود از همه‌ي اين‌ها آزاد بود آزاد بود از همه چيز حتي از آزادي. برايش مهم نبود قم باشد زندان باشد ترکيه باشد نجف باشد مرز کويت باشد پاريس باشد. آزاد آزاد بود. و انسان وقتي خودش آزاد بود مي‌تواند ديگران را آزاد کند. الآن دست و پاي من و شما را با طناب سفت بسته باشند نه من مي‌توانم شما را آزاد کنم نه شما مي‌تواني اما يک کسي از اين در وارد شود آزاد باشد هر دوي ما را مي‌تواند آزاد کند امام چون خودش آزاد بود توانست يک ملتي را آزاد کند چون خودش رها بود توانست ملتي را رها کند گاهي وقت‌ها در باب اهل بيت گفته مي‌شود اين‌ها اين همه قدرت داشتند پس چرا زندان؟ چرا در حصر و حصار و محاصره دو سه نوبت قبل پاسخ‌هايي داديم يک پاسخش هم همين است اين‌ها آزاد بودند از آزادي از همه چيز آزاد بودند اگر بخواهد آزاد بودن خودش را از آزادي نشان بدهد بايد برود گوشه‌ي زندان بنشيند که براي من فرقي نمي‌کند من مثل خورشيدم که هر کجا باشد کار خودش را مي‌کند چه بالا باشد چه پايين باشد چه اين طرف آسمان آن طرف آسمان باشد براي ما بيرون داخل زندان فرقي نمي‌کند آن چه که اين جا واقعا سوال است و مسئله است اين است چطور مي‌شود انسان يک چنين جايگاهي پيدا بکند. آزاد شود از همه چيز. رها شود از همه چيز.

شريعتي: خيلي کار دشواري است

حاج آقا رنجبر: فرمولش را حافظ مي‌دهد

من همان­دم که در بند تواَم آزادم

مي گويد تنها راه همين است انسان وقتي که بند خدا شد بسته‌ي خدا شد آزاد مي‌شود. يک جاي ديگر صريح تر مي‌گويد مي‌گويد.

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد * * * که بستگان کمند تو رستگارانند

مي گويد کساني رسته هستند آزاد اند رها هستند بي تعلق اند که بسته باشند ولي بسته‌ي تو باشند بنده‌ي تو باشند ما فکر مي‌کنيم بندگي در مقابل آزادي است ابدا. در منطق قرآن بندگي در مقابل بندگي هاست. مي‌گويد اگر بنده‌ي من نبودي بنده‌ي هر کس و ناکسي بايد باشي ءَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَهُ الْوَ'حِدُ الْقَهَّارُ آدم بله قربان گوي يک نفر باشد بهتر است يا بله قربان گوي چند نفر که هر کدام براي خودشان يک سازي مي‌زنند پس بندگي در مقابل بندگي هاست نه در مقابل آزادي. اين آزادي ميوه و ثمره‌ي بندگي است يعني اگر شما بنده‌ي خدا شديد آزاد مي‌شوي از بندگي‌هاي ديگران. لذا تمام انبيا آمدند براي همين بگويند بنده‌ي خدا شويد تا به آزادي برسيد مومنان را زانبيا آزادي است فلسفه‌ي بعثت همه‌ي انبيا همين بوده است. اين‌ها آمدند که بندگان خدا را به آزادي برسانند ولي گفتند راه آزادي بندگي است اگر شما بندگي خدا را بکنيد از همه‌ي بندگي‌ها آزاد و رها مي‌شويد دقيقا مثل اين که اين جا ده طناب آويز است اگر شما به يکي از شما بياويزي از چند تاي ديگر آزاد و رها مي‌شوي اين آدم‌هايي که به خدا وصل نيستند بسته‌ي خدا نيستند اين‌ها مجبورند به هر چيزي بسته شوند و فکر مي‌کنند که آزاد اند اين‌هايي که بي خانمان اند هر شب در يک خانه و جايي هستند ولي کسي که از خودش خانه‌اي دارد کاشانه‌اي دارد از همه‌ي خانه‌ها و کاشانه‌ها رها و آزاد است چون به يک جايي بسته است از همه جاي ديگر آزاد است. آزادي تحفه‌ي انبيا است و در ادامه‌ي آن‌ها آزادي تحفه‌ي اهل بيت است اين‌ها هم باز مظهر بي تعلقي بودند اگر بي تعلقي يک نقطه‌ي اوج و پاياني داشته باشد يک نقطه‌ي منتهايي داشته باشد اهل بيت هستند. يعني ما آزاد تر از اين‌ها نداريم لذا اين که به ما توصيه شده بياييد دست تان را به ما بدهيد يعني چه؟ دقيقا مثل کسي است کنار ساحل است يک نفر هم وسط دريا دارد غرق مي‌کند اين دستش را دراز کرده مي‌گويد دستت را به من بده اگر دستت را به من بدهي رها و آزاد مي‌شوي از اين گرفتاري نجات پيدا مي‌کني اهل بيت چون خودشان آزاد بودند لذا مي‌توانند ديگران را هم آزاد بکنند. ان شاء الله ما هم اين توفيق را داشته باشيم فقط با اين‌ها دست بدهيم.

شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون ان شاء الله در سايه‌ي عبوديت و بندگي ما هم به آن آزادي و آزادگي برسيم. صفحه‌ي 344 قرار امروز اهالي خوب سمت خداست آيات 38 ام تا 42 ام سوره‌ي مبارکه‌ي مومنون در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود و چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه بکنيم به روح بلند و ملکوتي امام راحل عظيم الشان که اين انقلاب ثمره‌ي قيام هوشمندانه‌ي آن يارسفر کرده است. تمام لحظات زندگي تان منور به نور صلوات باشد برمي‌گرديم خدمت شما خواهيم بود.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ?28? وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ ?29? إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ ?30? ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ?31? فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ ?32? وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ ?33? وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ ?34? أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَابًا وَعِظَامًا أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ ?35? هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ ?36? إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ?37? إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ ?38? قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ ?39? قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ ?40? فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ?41? ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قُرُونًا آخَرِينَ ?42?

ترجمه:

پس هنگامي که تو و آنان که با تو هستند، بر کشتي سوار شديد، به خاطر اين نعمت بگو: همه ستايش ها ويژه خداست که ما را از اين گروه ستم پيشه نجات داد. (??) و بگو: پروردگارا! مرا در جايگاهي پرخير و برکت فرود آور، که تو بهترين فرودآورندگاني. (??) همانا در اين [سرگذشت] نشانه هايي [از قدرت، رحمت و انتقام خدا] براي عبرت گيرندگان است؛ و يقيناً ما آزمايش کننده بندگانيم. (??) سپس بعد از آنان قومي ديگر را به وجود آورديم. (??) و پيامبري از خودشان در ميان آنان فرستاديم که خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودي نيست، آيا [از پرستش معبودان باطل] نمي پرهيزيد؟ (??) و از سران و اشراف قومش که کافر بودند و ديدار آخرت را تکذيب مي کردند، و آنان را در زندگي دنيا از وسايل و ابزار مادي فراواني برخوردار کرده بوديم، گفتند: اين جز بشري مانند شما نيست که از آنچه شما مي خوريد مي خورد، و از آنچه شما مي آشاميد مي آشامد. (??) و بي ترديد اگر بشري مانند خود را اطاعت کنيد، يقيناً زيانکاريد. (??) آيا به شما وعده مي دهد هنگامي که از دنيا رفتيد و خاک و استخوان شديد [زنده از گور] بيرونتان مي آورند؟ (??) [از عقل ما] دور است و بسيار دور است آنچه به شما وعده مي دهند، (??) جز اين زندگي دنياي ما [زندگي ديگري] وجود ندارد، همواره [گروهي] مي ميريم و [گروهي ديگر] به دنيا مي آييم، و ما پس از مرگ برانگيخته نخواهيم شد. (??) او نيست مگر مردي که بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور کننده او نيستيم. (??) گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذيب آنان ياري ده. (??) خدا فرمود: همانا پس از اندک زماني پشيمان مي شوند. (??) پس فرياد مرگبار [عذاب] آنان را بر [پايه وعده به] حقِّ [ما] فرو گرفت، و آنان را چون خاشاک روي سيل قرار داديم؛ پس قوم ستمکار [از رحمت خدا] دور باد. (??) سپس بعد از آنان قومي ديگر را به وجود آورديم. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: اشاره‌ي قرآني را حاج آقا امروز بفرمايند

حاج آقا رنجبر: بعضي اسم‌ها است که بي مسما است بي معنا است اصلا نمي‌آيد به آن چيزي که گذاشته شده چند شب پيش ديدم در برنامه‌ي شوک مي‌گفت يک نوع شيشه است که اسمش گل است. به آن مي‌گويند گل. ببينيد چه اسم بي مسمايي گل را گذاشته روي چيزي که جز خوار کنندگي چيزي ندارد اما بعضي اسم‌ها است که با مسما است مثل گل سرخ واقعا هم گل است هم سرخ است اسم‌هاي خدا اسم‌هاي ماه البته بعضي از آن‌ها يک چنين نسبتي دارد. نام‌هايي که روي بعضي از ما است مثل همان نام گل روي شيشه است. اصلا نمي‌آيد. به طرف مي‌گويند صادق يک جو صداقت ندارد به او مي‌گويند جواد يک ذره جود ندارد بي مسماي بي مسما است اما نام‌هاي خدا اين طور نيست مثل گل سرخ است واقعا وقتي خدا مي‌گويد من غفارم غفار است من ستارم مي‌پوشانم مي‌پوشاند نمونه اش چقدر لغزش‌ها خطاها ما از خودمان خبر داريم که هيچ کس خبردار نشده ستاريت او را مي‌رساند. يکي از نام‌هاي زيباي خدا که گفت «وَ لِلَّهِ الاسْمَآءُ الْحُسْنَي‌» (اعراف/179) اسم‌هاي خدا زيباست چون با معنا است يکي اش اسم رب است که در آيه داشتيم. که واجب است روزي چند بار ما در نمازمان که در سوره‌ي حمد آمده اين را به زبان بياوريم خيلي با معنا است رب از ريشه‌ي ربوبيت است در تعريف ربوبيت مي‌گويند حرکت دادن چيزي از نقص به کمال يعني ناقص است کاملش کند منتها کامل کردن دو جور است گاهي به تخليه است از آن کم کنيم گاهي به تحليه است به آن بيفزاييم گاهي به پيرايش است گاهي به آرايش مثلا يک قطعه سنگ اگر بخواهد به کمال خودش برسد بايد مثلا بشود مجسمه اگر بخواهد بشود مجسمه کمالش هم در همين است بايد تخليه شود يعني اضافاتش بايد جدا شود هيچ چيز نبايد به آن اضافه کنيم بايد از آن کم کني ولي يک هسته‌ي خرما اگر بخواهد به کمال خودش که درخت خرما بودن است برسد اين بايد اضافه کني ريشه بدهي تنه بدهي برگ بدهي ميوه بدهي قد و قامت بدهي به آن اضافه کني تا به آن کمال خودش برسد رب آن کسي است که اول مي‌داند کمال چه چيزي در چه چيزي است و آن را هم به کمال خودش برساند و سوقش بدهد بعضي گلايه مي‌کنند مي‌گويند هر چه تلاش مي‌کنيم کوشش مي‌کنيم همه اش سر سطر و خانه‌ي اول هستيم اين يعني چه؟ يعني کمال تو به اين است به داشتن نيست به نداشتن است به کم داشتن است تو از اين مسير مي‌رسي نه که تلاش نکن هر چه مي‌تواني تلاش بکن هر چه قدر مي‌تواني کوشش کن اما اگر به جايي نرسيدي شکوه نکن کمال تو در اين است چون او رب است يک کسي هم مي‌بيني دست به خاک مي‌زند طلا مي‌شود دست به خاکستر مي‌شود تلاش مي‌زند کمال اين در اين است اين اگر بخواهد به جايگاهي که خدا برايش در نظر گرفته برسد از جايگاه غني مي‌رسد اين با فقر در هم فرو ريخته مي‌شود. يک باغبان اين جا بوته‌هاي گندم دارد آن جا بوته‌هاي برنج دارد آبي که به بوته‌ي برنج مي‌دهد به بوته‌ي گندم نمي‌دهد اگر همان آبي که پاي برنجي که بايد هميشه آب باشد بدهي به گندم مي‌پوسد اگر آب کمي که به گندم مي‌دهد بخواهد به برنج بدهد برنج‌ها از بين مي‌رود کمال برنج در آب زياد است کمال آن بوته‌ي گندم در آب کم است. و اين کمال را فقط او مي‌داند لذا فقط او رب است لذا در اين آيه هم به پيامبر خطاب مي‌کند «وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا » (مؤمنون/29) بگو رب تو مرا فرود بياور هر جا تو فرود بياوري آن جا مبارک است براي من هسته‌ي خرما اگر بيايد در خاک مبارک است درخت مي‌شود اما اگر اين هسته‌ي خرما را انداختي در سطل زباله مبارک نيست از بين مي‌رود ديگر نخل نمي‌شود مي‌گويد خدايا ديگران من را پرتاب مي‌کنند يک جاهايي که نبايد پرتاب بکنند من دارم از دست مي‌روم نه آن‌ها من را جايي قرار ندهند تو من را فرود بياور «مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ» (مؤمنون/29) تو بهترين فرود آورندگاني تو من را هر جا فرود بياوري در فقر باشد در غني باشد هر کجا باشد کمال من در آن است

شريعتي: خيلي ممنون فراز‌هاي زيارت جامعه‌ي کبيره را در جلسات گذشته حاج آقاي رنجبر اشاره کردند هفته‌ي قبل فرمودند اهل بيت اصول الکرم هستند مي‌توانيد به سايت ما اشاره کنيد فايل صوتي و فايل متني آن را دريافت کنيد. امروز مي‌رسيم به اين که اهل بيت قَادَةَ الْأُمَمِ هستند. يعني چه؟

حاج آقا رنجبر: بوي گل انسان را به سمت گل مي‌کشاند. شما داريد مي‌رويد در باغچه گل نرگس است گل ياس است نا خود آگاه نا خواسته وقتي بوي آن گل به مشام شما مي‌رسد شما را به سمت خودش مي‌کشاند و در برابر آن خم مي‌شويد و بوي بهتر و بيشتري استشمام مي‌کنيد گفت

بوي گل ديدي چون آن جا گل نبود * * * جوش مل ديدي که آن جا مل نبود؟

بو قلاووز است و رهبر بر تو را * * * مي‌کشد تا خلد و تا کوثر تو را

مي گويد بوي گل تو را به سمت باغ و گل مي‌کشد خدا گل عالم وجود است اهل بيت بوي گل اند يعني اين‌ها هستند که فقط بوي خدا را مي‌دهند به همين خاطر اين‌ها هستند که آدم‌ها را به سمت خدا مي‌کشانند همان طور که بوي گل است که شما را به سمت گل مي‌کشاند. به همين خاطر در زيارت جامعه به اين‌ها قاده مي‌گويند جمع قائد است از ريشه‌ي قود يعني کشاندن قائد يعني کسي که مي‌کشاند به رهبر هم که مي‌گويند قائد چون امت را به دنبال خودش به سمتي و مقصدي و مقصودي مي‌کشاند اين‌ها قاده هستند يعني اين‌ها کساني هستند که انسان را به سمت خدا مي‌کشانند به شرط اين که انسان خيلي دور نشده باشد گفت.

دور مرو دير ميا اگر دور شوي کاري از دست اين‌ها ساخته نيست به شرط اين که انسان خيلي سکوت نکرده باشد

شريعتي: دور شدن يعني چه؟ يعني خارج از محيط ولايت اين‌ها بودن؟

حاج آقا رنجبر: همين طور است اين قدر انسان خودش را آلوده و آغشته کرده چون هر آلودگي فرسنگ‌ها ما را دور مي‌کند ما را سقوط مي‌دهد يک دانه گندم اگر چهار انگشت مثلا زير خاک باشد با آب باران مي‌آيد بالا ولي اگر اين دانه‌ي گندم چهار متر رفت زير خاک ديگر آب باران مي‌رسد به آن؟ امکان ندارد. اهل بيت هم قاده هستند ما را مي‌کشانند به سمت خدا به شرط اين که ما خيلي سقوط نکرده باشيم اميرالمومنين چه کار مي‌تواند براي ابن ملجم بکند؟ خيلي دور شده خيلي سقوط کرده ولي امام حسين براي حر مي‌تواند کاري بکند چون حر خيلي دور نشده خيلي سقوط نکرده اين‌ها قاده هستند مي‌کشانند به شرطي که ما خيلي دور نشده باشيم خيلي سقوط نکرده باشيم قاده الامم. امم جمع امه است امة همان امتي که خودمان مي‌گوييم گروه و دسته و جماعت. امم يعني گروه‌ها و دار و دسته‌ها مي‌گويد اين‌ها قاده الامم هستند يعني از هر دار و دسته‌اي که باشي باش اصلا از طائفه‌ي الواط و اوباش شهر باش باش مهم نيست ما مي‌توانيم تو را بکشانيم همان طور که طيب‌ها را کشاندند آخوند کاشي‌ها را کشاندند طرف تمام بدنش خالکوبي بود به جايي رسيد که شد استاد آيت الله عظمي بروجردي چهل مجتهد را تربيت کرد چرا؟ چون خيلي دور نشده بود اين‌ها صفت باران دارند باران هر بذري هر دانه‌اي هر هسته‌اي را مي‌تواند بالا بکشاند به همان شرطي که عرض کردم دور نشده باشد لذا مي‌گوييم قاده الامم يعني از هر دار و دسته و طائفه‌اي هستي اغنيايي فقرايي بالايي پاييني پولداري بي پولي يک کاري بکن به چشم اين‌ها بيايي از چشم اين‌ها دور نشوي. اين‌ها تو را بالا مي‌کشند البته ما بارها گفته ايم باز هم مي‌گوييم زيارت جامعه لايه لايه و تو در تو است ما فقط آن لايه‌ي کف و سطحش را داريم مي‌گوييم و الا دنيايي از معنا و اعتقادات زير اين‌ها خوابيده است ولي براي ما نيست. ما دقيقا مثل اين است که اگر بخواهيم از آن حرف‌ها بزنيم هم خودمان نمي‌فهميم هم نمي‌شود فهماند مثل اين است که شما انجيري بدهيد به يک گنجشک اين انجير لقمه‌ي گنجشک نيست بايد خورد خورد کني ذره ذره کني که ديگر آن هم نمي‌شود از شکل و قيافه‌ي خودش مي‌افتد لذا قاده الامم معاني خيلي بالا و بلندي است امم يک معنايش اين است که تمام هستي و کائنات. فقط ما نيستيم که امت تشکيل مي‌دهيم پرندگان هم امت تشکيل مي‌دهند قرآن مي‌گويند پرندگاني که در آسمان دارند پرواز مي‌کنند اين‌ها امت‌هايي هستند مثل شما يعني مثل شما امام مي‌خواهند مثل شما قائد مي‌خواهند تمام گياهان تمام گل‌ها تمام اين دريا‌ها امم اند اين معاني مال ما نيست درکش هم سخت مي‌شود گاهي محال هم است و ما هم نبايد وارد اين وادي‌ها شويم يا امم يک معناي ديگرش اين است که اين‌ها تمام امت‌ها چه امت‌هاي پس از پيامبر چه پيش از پيامبر اين‌ها بودند که به سمت خدا کشاندند براي آن‌ها هم قائد بودند حتي قائد انبيا بودند يعني اهل بيت اند که موسي را به سمت خدا کشاندند عيسي را به سمت خدا کشاندند حالا ممکن است شما بگوييد اين‌ها که هزار و چهار صد سال قبل که نبودند چه حرفي است که شما مي‌زنيد ولي اين‌ها مي‌گويند که ما بوديم يک گل مي‌گوييم اين گل چند وقتش است مي‌گويي چهار ماه يعني چه؟ قبل از چهار ماه بود يا نبود؟ بود. اما خاک بود در قالب خاک بود قالبش را عوض کرده آمده در اين قالب پس بود اهل بيت هم مي‌گويند درست است هزار و چهارصد سال پيش ما نبوديم ولي در اين قالب نبوديم ما نور بوديم خَلَقَكُمُ اللَّهُ اَنْواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ آدرس هم مي‌دهند مي‌گويند ما کجا بوديم؟ مي‌گويند ما نور بوديم و آن نور ما اين‌ها را به سمت خدا مي‌کشاند شما شب مي‌روي کنار دريا اين آب‌ها بالا مي‌روند پايين مي‌آيند جزر و مد است اين‌ها مال چيست؟ مي‌گويند مال ماهي است که در آسمان است آن نور است که اين را دارد به سمت ساحل مي‌کشاند مي‌گويند ما حکم ماه را داشتيم ما بوديم که ديگران را به سمت ساحل حق مي‌کشيديم.

شريعتي: پس اين انوار در عوالم گذشته بودند

حاج آقا رنجبر: اين‌ها ديگر مال ما نيست آن چيزي که مال بنده و جناب عالي است اين است که ما از هر دار و دسته‌اي باشيم ما را مي‌توانند به سمت خدا بکشانند به شرطي که از اين‌ها دور نشويم دل بدهيم و خودمان را در معرض قرار بدهيم آب لجن اگر کنار يک رود قرار بگيرد اين رود يک باره همه اش را برمي‌دارد با خودش مي‌برد پاکش مي‌کند زلالش مي‌کند از آلودگي‌ها هم دورش مي‌کند اين‌ها مثل همان رود هستند ما مثل همان آب هستيم اگر خودمان را سر راه اين‌ها قرار بدهيم اين‌ها ما را مي‌برند و ما را پاک و زلال مي‌کنند.

شريعتي: خيلي ممنون از شما فردا ان شاء الله با حضور حاج آقاي فرحزاد عزيز خدمت شما خواهيم رسيد. حاج آقاي رنجبر دعا بکنند همه آمين بگوييم

حاج آقا رنجبر: روح مکرم امام ان شاء الله شاد باشد همين طور ارواح همه‌ي شهداي انقلاب

شريعتي: الهي آمين. گفت

کي مي‌شود بيايي و نيلوفر آوري * * * گل‌هاي رنگ رنگ به هر دفتر آوري

باران شوي بهار شوي قطره قطره گل * * * لب وا کني گلاب خوش قمصر آوري

اللهم عجل لوليک الفرج.