اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-04-10-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر-نهج البلاغه

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر

-نهج البلاغه

90-04-10

بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست، مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست، بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است مثل شهري که روي گسل زلزله هاست، باز مي پرسمت از مسئله دوري وعشق و سکوت تو جواب همه ي مسئله هاست.
سوال – نکته اي در مورد کتاب نهج البلاغه بفرماييد.
پاسخ – آب بايد توي برگ برود نه روي برگ. شما برگ يک گياه را بچين و روي زلال ترين آب يا آب زمزم بگذار، اين کار فايده اي ندارد و برگ پوسيده مي شود. همان آب آنرا زودتر از بين مي برد ولي وقتي مقدار کمي آب توي برگ برود و در رگبرگ ها جاري بشود برگ سبز و شاداب خواهد بود. مثل توپ مي ماند که بايد توي دروازه برود، بيرون دروازه فايده ندارد. وقتي توپ توي دروازه مي رود آنهايي که طرفدار تيم هستند خيلي ناراحت مي شوند. آنهايي هم که طرفدار تيم مقابل هستند هُو مي کنند زيرا توپ توي دروازه رفته است. اخلاقيات هم همين طور است. اخلاقيات بايد توي دل انسان بيايد. دل همان دروازه است. زبان روي دروازه است. ما دين روي زبان مان هستيم. همان که امام حسين (ع) فرمود: دين روي زبان شان است و در دل شان نيست. اين موجب مي شود که ديندارها تعصب بخورند که طرف مي گويد: من دين دارم ولي اين جوري است. بي دينان هم هُو مي کنند که اينها دين دارند. کلمات اميرالمومنين بايد به دل ما بيايد، اين سخنان مثل آب است و ما مثل برگ هستيم. اگر اينها به ذهن و رفتار ما آمد حتي يک حکمت آن به زندگي ما آمد، ما شاداب مي شويم و سبز مي مانيم. و اِلا اگر شما تمام نهج البلاغه را مرور بکني و بخواني، وقتي اين سخنان در دل ما رسوخ نکند گل نمي شود مثل توپ که وقتي به توي دروازه مي رود گل مي شود. کلام اميرالمومنين وقتي گل مي کند و امتياز به همراه خودش مي آورد که وارده دروازه ي دل ما بشود.
سوال – حکمت 62 نهج البلاغه را توضيح بدهيد.
پاسخ – مي فرمايد: چون تو را ستودند بهتر از آنها ستايش کن، چون به تو احسان کردند بيشتر از آنها ببخش. به هر حال پاداش بيشتر از آن کسي است که آغاز کرده است.
شما به درخت انگور آب مي دهي. ممکن است که آب چاه بدهي و آب خيلي هم زلال نباشد. درخت همان آب را بر مي گرداند و يک چيزي هم روي آن مي گذارد. به آن يک طعم، رنگ، شکل، خاصيت، ويتامين و نشاط همراه آن مي دهد. حضرت امير مي گويد از انگور کمتر نباشد، بهتر از آن چيزي که به تو داده اند پاسخ بده. اگر کسي شما را ستايش کرد، ستود و به شما توجه کرد، ببين بهتر از آن چکاري مي شود کرد همان کاررا بکن. اگر هديه اي به تو داد، توهديه اي قيمتي تر به او بده. اگر کسي به شما لطف و احساني کرد، ببين چه احساني قابل توجه تر از آن هست تو هم همان کار را با او انجام بده اما يادت باشد گرچه تو احسان بيشتري به او مي کني ولي پاداش بيشتر مال اوست چون او باعث شده که تو احسان بيشتري بکني. اگر او احسان نمي کرد شايد تو احسان نمي کردي. فضل و فضليت براي کسي است که شروع کننده است. اين فرمول يک نسخه است. امير مي خواهد فرهنگ نيکو کاري در جامعه فراگير بشود. راه فراگيري آن همين است. اگر انسانها بدانند که اگر خوبي کنند خوبي بيشتري پاسخ مي گيرند تشويق مي شوند. چرا الان خيلي ها پول هايشان را در بانک ها مي گذارند. چون طرف مي کويد که وقتي من صد هزار تومان مي گذارم اين دويست هزار تومان مي شود. الان هر بانکي بيشتر سود بدهد سود با اوست زيرا طرف بخاطر نيم درصد سود بيشتر به طرف آن بانک مي آيد. اميرالمومنين مي گويد در عالم خوبي هم همين طور است. ار انسانها بدانند که يک خوبي مي کنند و دو تا خوبي مي گيرند بازار خوبي ها رواج پيدا مي کند. الان چرا خوبي رواج پيدا نمي کند ؟ طرف به اندازه اي که به او خوبي کرده اند، به طرف مقابل خوبي مي کند. مثلا مي گويند که فلاني براي عروسي دختر ما چقدر آورد ما هم همان قدر مي دهيم در واقع داد و ستد مي کنند. مثلا فلاني اين سفره را براي ما انداخت، ما همان سفره را برايش مي اندازيم. بخاطر همين خوبي ها رونق پيدا نمي کند. اگر ما خوبي ها را اندازه گيري کنيم و به همان اندازه خوبي کنيم و بدي ها را اندازه گيري بکنيم و به همان اندازه بدي بکنيم پس با حيوانات فرقي نداريم. شما اگر به يک حيوان خوبي کني او هم به شما خوبي مي کند و دمش را تکان مي دهد و اگر بدي بکني تو را آزار مي دهد. پس اين يک رفتار حيواني است. رفتار انساني اين است که اگر بدي کرد توخوبي کن و اگر خوبي کرد توخوبي بالاتر بکن يعني هميشه شما بايد يک پله بالاتر باشي. در جهت معنوي هم تو بايد يک سر و گردن بالاتر از او باشي.
سوال – سوره ي نحل آيات 94 تا 102را توضيح بدهيد.
پاسخ - سبد گل چون روياين ميز است ثابت است زيرا ميز ثابت است. حالا اگر شما اين را روي آب روان بگذاري تا چشمت را بهم بزني سبد گل ديگر نيست چون جايي گذاشته اي که ثبات ندارد و حرکت دارد. مي فرمايد: دراين دنيا فقط يک نقطه است که ثابت و باقي است بقيه همه رفتني هستند. اگر تو خودت را به آن نقطه وصل کردي تو هم مي ماني و آن نقطه خداست. خدا باقي است. اگر خودت را به او ببندي تو هم باقي مي ماني. غير از خدا هرچه باشد فاني است. عرضه کردم دوجهان بردل کار افتاده به جز از عشق تو باقي همه فاني دانسته. تو هيچ کاري براي خودت نکن. تو مي روي و آنها هم مي روند. تنها چهره ي ماندگار خداست. هيچ کس چهره ي ماندگار نيست مگر اينکه به او وصل بشود. چون اميرالمومنين به خدا وصل شد باقي است. ديگران به خدا وصل نشدند و خودشان را به چيزهاي ديگر وصل کردند. چيزهاي ديگر نماند آنها هم نماندند. هرچه پيش شماست مي رود زيرا شما هم مي رويد. هرچه پيش خدا به امانت بگذاريد مي ماند و هميشه آنراداريد. الان مردم پولشان را بانک مي گذارند و به کسي نمي دهند چون ممکن است که فردا فرار کند و پول آنها هم برود. تو حاضر نيستي پولت را پيش هر کسي بگذاري، چرا خودت را پيش هر کسي مي گذاري. تو يک سرمايه ي اندکي داري به هرکسي نمي دهي و ميزان ثبات طرف براي تو خيلي مهم است. از خدا ثابت تر و باقي تر کيست ؟ بيا با خدا داد و ستد بکن.