اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-03-27-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر-نهج البلاغه

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر

-نهج البلاغه

90-03-27
دلم امروز گواه است کسي مي آيد حتم دارم خبري هست گمانم بايد فال حافظ هم بار که مي گيرم باز مژده اي دل مسيحا نفسي مي آيد، بايد از جاده بپرسم که چرا مي رقصد مست موسيقي گامي شده باشد شايد ماه در دست بدنبال که اينگونه زمين مست مي چرخد و يک لحظه نمي آسايد، گله کم نيست ولي لب به سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لب بگشايد.
سوال – در مورد نهج البلاغه توضيح بفرماييد.
پاسخ – آب تماشايي است چه وقتي که فواره مي شود و بالامي رود، چه وقتي که آبشار مي شود و فرو مي ريزد چه وقتي هم که در جوي يا نهري جاري مي شود. صداي آب خيلي آرام بخش است و به انسان آرامش مي دهد بشرطي که آب صاف و زلال باشد. آي که گل آلود هست اصلا تماشايي نيست. وقتي که سيل آب مي آيد و گل آلود است هيچ تماشايي ندارد، صداي خوشي هم ندارد. صداي آب گل آلود نه تنها به شما آرامش نمي دهد بلکه خيلي هم کسل کننده و خسته کننده است. انسانها هم دقيقا مثل آب هستند و چنين تقسيم بندي دارند. بعضي از آنها زلال و صاف هستند و يک صفايي دارند. انسان وقتي کنار اين افراد مي نشيند آرامش پيدا مي کند. رفتار، کلام و نگاه آنها به عالم و هستي خيلي تماشايي است. بعضي ها هستند که مثل آب آلوده هستند و اصلا تماشايي نيستند. شما دوست داريد که اصلا اين انسان را نبينيد و اگر او را ديديد کنار او ننشينيد و وقتي او کنار شما مي نشيند اذيت مي شوي و دوست داري که زود از او فاصله بگيري. خوب است که اگر انسان مي خواهد کنار کسي بنشيند آن فرد کسي باشد که مثل آب زلال و گوارا باشد مثل اميرالمومنين. چه کسي از اميرالمومنين بهتر که کنار او بنشينيم. ما که مي خواهيم حرفي و سخني بشنويم، چه سخن و حرفي زلال تر از کلام اميرالمومنين است.
سوال – حکمت 297A  از نهج البلاغه را توضيح بدهيد.
پاسخ – مي فرمايد: عبرت ها چقدر بسيار هستند و آنهايي که از اين عبرت ها پند مي گيرند چقدر کم هستند.
چرا شما از استکان چاي داغ را به نعلبکي مي ريزي؟ زيرا مي خواهي سرد بشود. چرا وقتي چاي را در نعلبکي مي ريزي سرد مي شود؟ چون نعلبکي سطحش باز است و دهانه اش گشاد است ولي استکان اين طوري نيست. يک چاي داغ زود در استکان سرد نمي شود. اين استکان و نعلبکي دارد به ما درس مي دهد. استکان مي گويد که استکاني نباش، سينه ي تنگ و بسته اي نداشته باش زيرا وقتي حرف داغي مي شنوي مدتها داغ هستي، وقتي يک حرف آتشيني مي شنوي مدتها آتشي مي شوي. بعضي ها با يک کلمه برافروخته مي شوند و کينه هاي چندين و چند ساله دارند و تا طرف را مي بينند برافروخته مي شوند. زيرا سينه ي بازي ندارند. نعلبکي مي گويد که بيا مثل من باش. سينه ي باز و گشاده داشته باش زيرا خودت راحت مي شوي. اگر کسي حرف تلخ و تندي زد اذيت نمي شوي و زود از يادت مي رود. بعضي ها وقتي حرفي به آنها مي زني يک لحظه داغ مي شوند و بعد سرد مي شوند. اينها سينه ي باز و گشاده اي دارند. چقدر انسانها هستند که اين درسها را فرا بگيرند. بيشتر انسانها چاي در استکان را مي بينند و مي گويند که چاي کمرنگ پرر نگ سرد داغ است. چه کسي است که درس بگيرد. حضرت مي گويد که همه ي عالم حرف دارد و استکان خودش يک کتاب حرف دارد ولي انسانها از آن درس نمي گيرند. درس گرفتن ها خيلي کم است. اميرالمومنين به اين درسها عبرت مي گويد زيرا وقتي انسان درس گرفت عبور مي کند و راه مي افتد. انسان وقتي مي بنيد که نعلبکي اين جوري به او درسم مي دهد، مي گويد چکار کنم که سينه ام باز بشود و به دنبال آن مي رود و حرکت مي کند. قرآن مي گويد: حالا که دنبال کسي مي روي، دنبال هر کس نرو واز هر کسي نپرس. اگر مي خواهي سينه ي بازي داشته باشي، دنبال کتابهاي غربي نباشد اينها به تو راه نشان نمي دهند. برو ببين پيامبر و اميرالمومنين چه مي گويند. اوست که تجربه دارد و سعه ي صدر دارد. الم نشرح لک صدرک. اگر مي خواهي بار شدن سينه را بفهمي پيش او برو زيرا او راه را رفته است و پيامبر يک نسخه ي چند کلمه اي براي شما مي پيچد. پيامبر مي گويد: هرگاه که ناراحت شدي در درون خودت بريز و بيرون نريز تا سعه ي صدر پيدا کني. مثل اينکه اتفاقي نيفتاده است. بعضي از روان شناس ها فکر مي کنند که انسانها زودپز هستند. مي گويند که بايد تخليه بشوي و ِالا منفجرمي شوي. انسانها از نگاه قرآن چاه هستند. قرآن مي فرمايد که بعضي از چاهها تعطيل شده هستند زيرا مردم از آنها استفاده نمي کنند. مصداق اين چاه اميرالمومنين است. يعني چاه را انسانها مي داند و در راس آن اميرالمومنين است. پس ما چاه هستيم. يکي در يک متري آب مي دهد و يکي در سي صد متري آب مي دهد. هرچه شما در اين چاه بريزي، چاه يک سانتيمتر بالا نمي آيد. بخاطر همين پيامبر مي گويد که هرگاه ناراحت مي شوي در خودت بريز زيرا ظرفيت پيدا مي کني. وقتي ظرفيت پيدا کردي ديگر هر که هر چي گفت برايت مهم نيست. مثل اينکه در يک زمين بزرگ سطل زباله اي بگذاري، اين سطل اصلا به چشم نمي آيد زيرا آنجا باز است. ولي اگر يک اتاق سه متري باشد اين سطل زباله خودش را نشان مي دهد. مي فرمايد: چقدر عبرتها فراوان هستند ولي عبرت ها چه بسيار اندک هستند.
سوال – سوره ي حجر آيات 32 تا 52A  را توضيح بدهيد.
پاسخ – وقتي فرش پارگي و فرسودگي پيدا مي کند آنرا پيش رفوگر مي برند. بعضي از رفوگرها خيلي ماهر هستند و وقتي فرش را رفو مي کند فرش مثل حالت اول خودش مي شود. حتي گاهي بهتر هم مي شود. در اين آيه خدا مي گويد که به مردم بگو من رفوگر خوبي هستم. اگر شما خطا و لغزشي داشتيد به سراغ من بياييد من همه را اصلاح و رفو مي کنم و مي آمرزم. مي فرمايد: به بندگانم بگوخودم مي آمرزم با مهرباني. ولي يادمان باشد که همان فرش هم تا حدي رفوپذير است. اگر فرش خيلي فرسوده و پاره شد ديگر مشکل رفوگر نيست بلکه مشکل فرش است. در قديم لباس هايشان را هم رفو مي کردند. کسي پيراهنش پاره شد و پيش رفوگر رفت و آنرا رفو کرد. بار دوم و سوم و چهارم هم همين کار را کرد. دفعه ي آخر رفوگر عصباني شد و لباس را به سمت طرف پرت کرد. پرتاب رفوگر سوي من جامه من کرد گفتا که دگر جامه ي تو دوختني نيست. گفت که من رفوگر خوبي هستم ولي اين لباس رفوپذير نيست. خدا کند که ما مشکلات را تا آنجا پيش نبريم که خدا بگويد که شما ديگر قابل اصلاح نيستيد.