برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
-خواستگاري و ازدواج
89-06-31
سوال - به دختر خانمي که مي گويد ازدواج سنتي از مُد افتاده، چه جوابي بايد داد؟
پاسخ - دعواي بين سنت و مدرنيته درمباحث انديشه اي بحث نظري جدي دارد اما بصورت عملي چگونه مي توان مشکل را حل کرد؟ من مي گويم بجاي اينکه بگوييم چه چيزي جديد و چه چيزي قديمي است بايد ببينيم چه چيزي خوب است. بعضي از چيزها تاريخ انقضاء ندارد و خوبي و بدي آن هميشگي است. مثلاً دروغ قديم خيلي بد بوده است الان نيز خيلي بد است، بدگويي کردن قديم خيلي بد بوده است الان نيز بد است، محبت از زماني که انسان آفريده شده است خيلي خوب بوده الان نيز خيلي خوب است. آيا اينکه مي گوييم محبت قديم خيلي خوب بوده يعني اينکه سنتي بوده و الان ديگر از مد افتاده است ؟ در حقيقت اگر اينجا بخواهيم فلسفه علم و زندگي را مطرح کنيم و بخواهيم به زبان ساده براي همه بينندگان خوب خود بگوييم، دعواي سنت و تجدد يا سنت و مدرنيته برسر روش و مدل است اما گاهي اوقات روش ها و مدل ها با محتوا يک ارتباط تنگا تنگ دارد. مثلاً شما مي گوييد قديم زماني که مي خواستند با خدا ارتباط برقرار کنند نماز مي خواندند حالا چه احتياجي است ما مديتيشن مي کنيم يا براي خدا نامه مي نويسيم. ما مي گوييم اين روش و قالب با اينکه سنتي است اما ماندگار و هميشگي است، بعضي از چيزها تاريخ بردار نيست، نماز بهترين و کامل ترين نوع حرف زدن با خدا است و با خدابودن و از خدا شنيدن است. پس مدل و روش ها گاهي اوقات فراتر از زمان است. قديم هر کسي که تشنه مي شد آب مي خورد البته الان بعضي ها زماني که تشنه مي شوند نوشابه مي خورند و براي همين نيز انواع ناراحتي هاي گوارشي را دارند. زماني که ما باور کنيم دنياي مدرن لزوماً دنياي بهتري است از دنياي مدرن آسيب مي بينيم. همان مدل ها و روش هايي که به خواستگاري مربوط نيست اما در زندگي ما خيلي رايج شده است، جوان ها و نوجوان هاي ما امروزه خيلي علاقه به خوردن غذاهاي فست فود دارند ساندويچ مي خورند اما اگر به آنها بگوييم که مي خواهيم يک لقمه براي شما نان و پنيريا ماکاراني يا الويه درست کنيم بخوريد مي گويند نه چرا که آنها فکر مي کنند شکل اشکال دارد درصورتيکه نه اين ساندويچ همان لقمه است اما به روش جديدتري تبديل شده است. به دوستان متجددي که در ميان دعواي سنت و مدرنيته مانده اند مي گويم يک فلسفه جديدي بوجود آمده است به نام پست مدرن که نقد. مدرنيته و بازگشتن به سنتهاي خوب گذشته است.اگر يکي از طرفين دختر يا پسر خواستگاري سنتي را نپذيرفت چه ؟
ياد ما باشد ما بايد مابين سنت و مدرنيته يک آشتي معقول ايجاد کنيم ما نمي گوييم که حالا اگر يک آقا پسري اعلام کرد که خانم من براي خواستگاري شما مي خواهم بيايم به او بگوييم که اجازه نداريد دو کلمه ديگر صحبت کنيد اين شماره تلفن منزل ما اگر خواستيد تماس بگيريد و به منزل ما بياييد. يا اينکه دختر خانم بگويد اين آقا پسر حتماً بايد با خانواده خود با دسته گل بيايد. من اگر بخواهم حرف دل جوان ها را بگويم نظر آنها اين است که شما مي گوييد ما دو جلسه با هم حرف بزنيم، خانواده آنها بيايند و خانواده ي ما را نيز ببينند ديگر تمام است پس ما اين را قبول نداريم، من مي گويم حرف جوان ها در اين مورد درست است. چرا که اگر ما فکر کنيم بايد بر روي همان نشست و برخواست اوليه و گفتگوهايي که صورت مي گيرد براي يک عمر تصميم گيري کنيم غلط است. اما خواستگاري با مکمل هاي آن مي تواند جوابگوباشد. مکمل هايي مانند معرف، مشاور، واسطه، تحقيق، گفتگو و سؤال و جواب، همه اينها با هم قرار است مدل خواستگاري صحيح را ايجاد کند. پس جلسه ي گفتگوي دختر و پسر با يکديگر و خانواده هاي آنها يک پروسه يا يک فرآيند است مجموعه اي از يک سري کارها است. اما ياد ما باشد تا زماني که وارد روش رسمي خواستگاري نشود آسيب زايي آن فوق العاده بالا است چون بجاي خواستگاري به دوستي هاي نابهنجار تبديل مي شود. يعني دو نفر که به هم علاقمند شده اند و به نوعي دلداده هم هستند و ترجيح مي دهند با هم ارتباط داشته باشند يا به همديگر انس و عادت پيدا کرده اند که اين مدل امروزه رقيب دروغين ازدواج شده است.
سوال – لطفاً در خصوص رفع آسيب هاي روحي براي دختران صحبت کنيد زماني که خواستگار براي آنها مي آيد ولي آنها را نمي پسندد.
پاسخ - از آنها بپرسيد چرا شما را نپسنديده اند؟ ما خيلي وقت ها بايد از خط هاي نانوشته پي ببريم در بين هر خط نوشته يک خط نا نوشته وجود دارد، همينطور که در هر کلمه لحن آن صدا خط نانوشته است که به وسيله آن ما مفهوم را در مي بابيم. اگر آن خانواده صرفاً بخاطر نداشتن زيبايي آن چناني جوان منفي داده اند همان بهتر که رفتند، بخاطر اينکه اين فرد توقع داشت شما به يک عروسک تبديل شويد و او عروسک گردان باشد از همه ي زيبايي هاي زنانه شما فقط زيبايي ظاهري را مي بيند و چه بسا اگر زن زيباتري را ببيند به دنبال او حرکت کند. اگر صرف ثروت و موقعيت اقتصادي بوده بازهم خوش بحال شما که رفتند، چون اگر مي ماندند انواع تنش ها، سرزنش ها و تحقير ها مي توانست در اين زندگي نصيب شما شود. اگر بخاطر حرف هاي غلطي است که ديگران در ارتباط با شما زده اند جا دارد که در ارتباطات اجتماعي، خوبي هاي اخلاقي و رفتاري شما خود را نشان دهد. گاهي اوقات امکان دارد دختران خوب ما در محيط کاري و تحصيلي بخاطر محجوب بودن منزوي به نظر برسند. يعني اين افراد اصلاً شناخته شده نباشند و مورد شناسايي اوليه نيز قرار نگيرد. گاهي با تمام فعاليت هايي که فرد دارد بازهم اينگونه است بقول يک دوست عزيزي مي گفت در خانه ما مادر من با همه همسايه ها ارتباط دارد اما آنها من را بعنوان دختر خانواده خيلي کمتر ديده اند يک روز که همزمان براي رفتن به دانشگاه من از در خانه خارج شدم گفتند ايشان مثل اينکه مستأجر اين خانه است. امروزه گاهي اوقات آنقدر دختران و پسران ما کمتر با خانواده حضور اجتماعي دارند که کسي اصلاً نمي داند اين خانواده دختري در اين سن و سال دارد دقت کنيم که اين ويژگي ها را جدي بگيريم. حالا چکار کنيم که افسردگي رخ ندهد، من اينجا بحث سن نشاط را کامل کنم: کسي که دل او به ايمان زنده است و دستورات اسلام را تابلوي اصلي زندگي خود کرده است حتي اگر صدو بيست يا صدو پنجاه سال نيز زندگي کند با نشاط و جوان است چون دل مؤمن هميشه با نشاط است و جسم او نيز در نهايت پويايي است. با چه ويژگي هايي اينها قابل دسترسي است ؟ براي دختر خانم ها با ويژگي هاي خاص خود مثلاً ورزش بعنوان يک تفريح سالم لزوماً بايد بخشي از زندگي امروزآنها باشد. اگر نگاه کسي نگاه اصالتاً ديني است بايد ياد او باشد ورزش نکردن يعني از دست دادن نشاط و شادابي اوليه ي جسمي او، باضافه اينکه بسياري از اضطراب ها و استرس ها که بيماري قرن حاضر است با ورزش خوب به راحتي کم مي شود و تقليل پيدا مي کند. توصيه اي که من به دوستان مي کنم اين است که هفته اي سه بار نيم ساعت تا چهل دقيقه پياده روي بسيار تند بصورتيکه عرق شما در بيايد بکنيد. اگر ورزش در زندگي ما جدي شود خيلي از تنش هاي عصبي به حداقل مي رسد چون خيلي وقت ها انرژي زياد ما در خود ما از بين مي رود بعد ما را دچار فرسايش دروني مي کند. کسي که ورزش همگاني انجام مي دهد در يک مداري از سلامت جسمي و رواني بسر مي برد. زود رنج نيست و اينگونه نيست که اگر کسي به او گفت بالاي چشم تو ابرو است زود گريه کند برنجد يا صداي او بالابرود و داد بزند خيلي راحت کنار مي آيد. آنهايي که معمولاً به شرايط خوب جسمي از لحاظ ورزش و سلامتي دقت نمي کنند طبيعتاً آدم هايي آسيب پذير هستند، البته شرط اصلي، ارتباط معنوي و ويژه با عالم ملکوت است. يکي از ابعاد وجود ما تن ما است اما تن مساوي با من نيست، بايد حواس من به آن من حقيقي و آن پرنده ملکوتي که در وجود من است خيلي جمع باشد، اين من زماني که در معرض امواج منفي گناه و غفلت قرار مي گيرد طبيعتاً نشاط و شادابي آن به حداقل ممکن مي رسد و آسيب پذير مي شود. حتي امکان دارد در اين آسيب پذيري سراغ گناه بيشتر برود، وسوسه شيطان اين است که خيلي از گناهان نشاط براي تو مي آورد، انواع موسيقي هاي مبتذل، انواع روش هاي غلط، انواع مجالس نامناسب و. .. شيطان مي گويد تو که جوان هستي يک مقدار اين چيزها را رها کن چقدر دعا مي خواني، چرا اينقدر نماز مي خواني، چرا ارتباطات معنوي خود را قوي مي کني يک کمي هم به فضاهايي از اين دست که فکر مي کني گناه است بيا. بعضي از گناهان قطعاً مي توانند لذت کاذب داشته باشد، آدم ها بخاطر ميدان مغناطيسي لذت هاي کاذب آن به سراغ گناه مي روند. اما بعد از لذت يک حسرت عميق است، آدم هايي که دچار رفتارهاي غلط هستند و مي خواهند شادي کاذب بدست بياورند، آدمهايي با نشاط موقت هستند مانند کسي که مدام بايد دوپينگ کند تا بتواند به طور عادي زندگي کند. پس توصيه من براي رفع افسردگي و دلخوري هاي اين دوستان اين است که نشاط معنوي و نشاط روحي را جدي تر بگيريد و در اين ارتباط حقيقي بگذاريد ويژگي هاي مثبت شخصيتي، معنوي و کمالات اخلاقي شما را بجاي جاذبه هاي زنانه و زيبايي هاي ظاهري شما بشناسند. که آن وقت شما دستمال چندبار مصرف يا يکبار مصرف مي شويد. عرضه زيبايي هاي ظاهري به معناي ورود به يک ميدان با رقيب هاي قدرتر است و دنياي امروز که تجارت برهنگي را بعنوان سومين تجارت پرسود مطرح کرده است، رقيب هاي زيادي را با عکس و فيلم و سينما و هزار و يک جاي ديگر براي شما بوجود خواهد آورد آنوقت هميشه بايد حسرت بخوريد. زيبايي را در درون خود و مال خود بکنيد تا هيچکس نتواند از شما جلو بزند.
سوال – خواهش مي کنم بگوييد مراسم خواستگاري را اينقدر سخت نگيرند مگر مي خواهند ميوه بخرند که هرچه عيب است روي دختر مي گذارند و مي روند و ديگر پشت سر خود را نگاه نمي کنند.
پاسخ - اين سؤال خيلي خوبي است ما گفتيم که اگر عيبي را ديديد هم نبايد به رخ طرف بکشد و او را سرزنش کنيد چون سرزنش کردن جزو بي اخلاقي هاي خواستگاري است. خداوند کسي را که سرزنش مي کند تهديد عجيبي کرده است. اگر واقعاً عيبي در طرف مقابل باشد اعم از عيب اخلاقي و رفتاري، جسمي و خانوادگي و من او را به آن عيب سرزنش کنم در روايت از اهل بيت است که اين بنده از دنيا نمي رود مگر اينکه به همان عيب آزمايش مي شود. يعني نظم عالم هستي فوق العاده ويژه و دقيق است و اگر تو کسي را به واقعيت بدي که در او است سرزنش کردي تو خود در همان چاله خواهي افتاد و نمي تواني از آن بيرون بيايي. ولي واي به کسي که به قول قرآن عيب جو است ويلٌ لِکلِ حُمزةٍ لمزه يعني طرف اصلاً عيب ندارد ولي براي اينکه بخواهد خود را تبرعه کند عيبي را روي ديگران بگذارد. اينجا در حقيقت به بابي وارد شده است که خداوند مي گويد واي بر تو. ديديد مادر با تمام مهرباني زماني که فرزند اشتباه بزرگي مي کند مي گويد واي به حال تو اگر دستم به تو نرسد. خدا مي گويد واي به حال شما دست من به شما مي رسد و بدجوري زمين مي خوريد آنجا که بايد خوبي هاي شما گل کند همه آن را به عنوان بدي در شما مي بينند بخاطر اينکه بيخود به روي ديگران عيب گذاشتيد. بدترين نوع عيب گذاري، عيب گذاري روي دختر هاي پاکدامن و عفيف است.
براي بعضي از عيوب مثلاً قد بطور خاص روش خيلي منطقي تري وجود دارد. من در خواستگاري ها ديده ام اگر يک ويژگي ظاهري خاصي وجود دارد مثلاً قامت بلند يا قامت ميانه و پايين، فرد معمولاً قبلاً از خواستگاري يا از همان معرف سؤال مي کند و اعلام مي کند که اين فرد از لحاظ قد و قامت يا ويژگي ظاهري به گونه اي است که طبيعتاً مي خواهد فردي را که هماهنگي بيشتري دارد انتخاب کند. در اين موقعيت خيلي راحت مي توان شناخت، اما اگر چنين چيزي اتفاق نيفتاد و مجلس خواستگاري برقرار شد معمولاً هر دو خانواده به اين نتيجه مي رسند که ما به هم نمي خوريم. بعداً هم خيلي راحت و سريع بدون نيش و کنايه يعني بدون بکار بردن کلمه اي که مزمت در آن است واقعيت را بگويند اينکه قامت اين دو نفر به هم نمي خورد و تفاوت قامت اين دونفر مي تواند موجب شود که انگشت نما بشوند. به همين دليل علارغم همه ويژگي هاي خوب دختر خانم شما ما عذرخواهي مي کنيم و براي ايشان آرزوي خوشبختي مي کنيم.
سوال – من يک سال است که ازدواج کرده ام و خوشبخت هستم مادر بسيار مهرباني دارم اما خواسته هايي دارد که من نمي توانم اجرا کنم مثلاً از من مي خواهد در فيلم عروسي برادرم با همان وضعيت حضور داشته باشم اما من دوست ندارم چه کنم ؟
پاسخ - ما آفرين مي گوييم به اين خانم و همه کساني که وقتي به حقيقت رسيدند حتي بخاطر عزيزترين کسان خود از حقيقت عبور نمي کنند. اين آفرين مربوط به خداوند است نه مربوط به من يا چهار نفر ديگر مانند من، خدايي که ارحم الراحمين است و بهترين خيرها را براي بنده خود رقم مي زند. مي فرمايد که فَاستَقِم کَما اُمِرت و تلقي قرآن همين است يعني نوع نگاهي که ملکوت به زندگي ما ارزاني مي کند اين است که کساني که مي گويند خدا پروردگار ما است قالو ربٌ اله واقعاً باورشان شده که خدا بخيل نيست و هرچيزي را که گفته حرام است چيزي است که براي او محروميت مي آورد. خدا مي گويد کساني که اين حرف را قبول کردند ثم الستَقاموا و پايمردي کردند و روي عقيده حق خود ايستادند ديگر نگهبان آنها ملائکه هستند. تَتَنَزلُ عَليِهمُ المَلائِکه خدا مي گويد من فرشته هاي خود را از آسمان به اينها نازل مي کنم تا کارت تبريک الهي را تقديم آنها کنند و اين کارت تبريک زمينه موفقيت هاي بعدي را پيش مي آورد. اما يک نکته: مادر شما از شما گناه خواسته است و همينطور که خداي ناکرده امکان دارد فرزندي کارخلافي را از مادر بخواهد همانطور که در جلسات قبل گفتم، در بحث مهارتهاي زندگي توحيدي ما به دوستان عرض مي کنيم قرار نيست کسي که به گردن شما حق دارد مانند مادر يا همسر و فرزند چون حرف غلطي را زده است با رنجيدگي خاطر به او نه بگوييد. با تمام عشق و محبت و با ادب بيشتر و با روحيه ادب ايراني و مسلماني بابت اينکه نمي توانيد به خواسته اوعمل کنيد از او عذرخواهي کنيد. نگوييد که شما چرا بي دين هستيد چرا حرف خدا را نمي فهميد من به شما مي گويم اين حرام است، چون در اين صورت آدم خوب هايي که حرف آنها حرف خدا است گاهي اوقات خدا کنار مي رود و حرف آنها حرف من مي شود يعني منيت مهم مي شود. من به شما مي گويم حرف خدا اين است چرا حرف من را مي شکنيد، گاهي اوقات شيطان از طريق منيت به آدم هاي خوب غلبه مي کند. باور من بشود که من بنده خدا هستم و خداوند از من حمايت مي کند اما قرار نيست دل مادر خود را بشکنم بلکه به او بگويم هرچه که شما به من بگوييد من خاک پاي شما هستم و اگر چيز خوبي هم در شخصيت و ويژگي هاي اخلاقي من وجود دارد از تربيت خوبي است که بخش قابل توجهي از آن را شما در زندگي من ايفا کرديد. همان تربيت خوب به من اجازه نمي دهد که خلاف محبت هاي خدا کاري را انجام دهم بخاطر همين اجازه مي خواهم که چنين اشتباهي را نکنم. يعني تا آخرين مرحله اجازه ندهم که اين رابطه شکننده شود، حتي اگر مادر پرخاشگري کرد و رفتار غلطي را انجام داد فرد سر خود را زير بيندازد و واقعاً بقول امام سجاد (ع) خود را مانند يک برده در مقابل يک سلطان ببيند، دعاي امام سجاد در صحيفه سجاديه، دعاي فرزند در حق پدر و مادر. اين روحيه کمک مي کند که ما با پدر و مادر هاي خود يک و به دو نکنيم. اما اگر اين دست اختلافات مابين زن و شوهرها باشد داروي آن همانطور که مولوي گفته است محبت است که کيمياي زندگي است. با محبت و ملاطفت بدون سرزنش و بدون غر زدن و رفتار هاي تنبيهي بايد تفاهم ايجاد کرد البته ما يک کمي کم صبر هستيم مي خواهيم اگر الان گفتيم نيم ساعت بعد اجرا شود.
الان بايد بگوييد گاهي تا يک ماه، دو ماه، شش ماه و تا يک سال با محبت پيش ببريد که قلب طرف مقابل آرام شود و همراهي کند. وقتي که ببيند بحث لجبازي نيست آرام مي شود، چون ببينيد آن خانمي که با آرايش در مجالس حاضر مي شود و همسر او مي گويد من از اين رفتار آزرده هستم وهرچه به او مي گويم قبول نمي کند حتماً در ابراز محبت صميمانه و به دست آوردن دل همسر خود کم گذاشته است. شما بايد زمينه هاي ديگري که همسر شما ويژگي هاي خوب دارد مدام تشويق کنيد و مدام از آنها تعريف کنيد تا اعتماد به نفس او بالا برود. اصلاً اينکه نيازمند جلوه گري هاي کاذب است بخاطر پايين بودن اعتماد به نفس است، اين محبت کردن خيلي وقتها مي تواند حلاّل مشکل باشد. مانند همان که اگر اين آقا مي خواست اين خانم را به منزل مادر خود ببرد هزار و يک مدل به دل او راه مي رفت تا اين کار انجام شود الان نيز همين کار را بکند.
سوال – دختري بيست و چهار ساله هستم که يک روز بطور اتفاقي به يک شماره پيامک زدم که او پاسخ داد الان چند روزي است که با او در تماس هستم و او به من پيشنهاد ازدواج داده است آيا مي توانم به او اعتماد کنم ؟
پاسخ - بگذاريد يک دفاعيه را از خدا داشته باشيم اگر کسي در چاه بيفتد مي گويند خدا انداخته است، اگر کسي در چاله اي افتاد مي گويند خدا، اگر در يک ازدواجي نا موفق باشند مي گويند چه کنيم قسمت بود خدا خواسته است. ياد ما باشد خدا همه خوبي ها را براي ما مي خواهد ما هستيم که بايد انتخاب کنيم. خيلي ساده انگارانه است که با يک پيامک اشتباه يک چنين مسائلي پيش بيايد، بعد از ارسال پيامک اشتباه راه درست اين بود که شما عذرخواهي مي کرديد و مي گفتيد که اشتباه فرستاده ايد و مسائل بعدي را بوجود نمي آورديد. اما اگر اين فرد واقعاً تمايل به ازدواج با شما دارد بايد وارد سيستم منطقي، متعارف و مرسوم بشود چون زمينه ي اوليه از يک راه متعادل و سالم رخ نداده است. گاهي اوقات افراد مي گويند کسي بعنوان مزاحم تلفني چه با گوشي همراه و چه با تلفن ثابت با ما ابراز آشنايي کرده است و او ويژگي هاي خوبي دارد و ما مي خواهيم ازدواج کنيم. متأسفانه اين باب در کشور ما در حال رايج شدن است که فرد با همين تماس هاي اشتباهي تلفني و به اسم خدا تمام کردن يک جوري کار خود را پيش مي برد. نه اين کار غلط و ساده راه بدست آوردن يک زوج خوب نيست فقط مي تواند به يک صورتي هواي نفس ما را سيراب کند همان هواي نفسي که ما اسم دل بر روي آن مي گذاريم. مي گويد حس مي کنم که به دل من نشسته و در دل من جا پيدا کرده است، اين چه دروغي است که به خود مي گوييم؟ براي اينکه اين دروغ را بسنجيم و واقعيت آن را ببينيم و يک درصد احتمال دهيم که اين فرد مانند هر کس ديگري فرد مناسبي باشد زمينه ي يک خواستگاري متعارف را فراهم کنيد. مانند هر خواستگاري ديگري اين فرد بيايد و وارد مدل ارزيابي خانوادگي و بررسي و تحقيق و گفتگو شود حقي است که مي تواند از آن استفاده کند.
سوال - من جواني هستم که اخيراً درس طلبگي را انتخاب کرده ام اما اکثر دختراني که به خواستگاري آنها رفته ام و محجبه نيز بوده اند گفته اند به اين شرط با شما ازدواج مي کنيم که در آينده لباس روحانيت نپوشيد چه کنم؟
پاسخ - همه ي ما مي دانيم که لباس روحانيت به واسطه اينکه شبيه ترين لباس به لباس اهل بيت و پيامبر است قداست ويژه دارد. به همين دليل کساني که درس دين را مي خوانند با اين لباس در جامعه ممتاز مي شوند. البته ياد ما باشد اين لباس مانند خيلي از لباس هاي ديگر نيست مثلاً روپوش سفيد يک پزشک فقط در مطب و بيمارستان استفاده مي شود، طبيعتاً يک پزشک زماني که در مترو، هواپيما يا قطار سوار مي شود شما نمي توانيد تشخيص دهيد که او پزشک است يا يک پرستار يا يک کارگر يا هر کس ديگري در هر شغلي لباس اين افراد مختص زماني است که خدمت انجام مي دهند. کسي که لباس طلبگي مي پوشد لباس او در حضور اجتماعي هميشگي است يعني هميشه در خدمت خدا و خلق خدا است و اين مسئله يک مقدار زيادي دردسر درست مي کند بخصوص که در جامعه توقع مردم اين است که اگرکسي لباس روحانيت پوشيد بايد جزو قديسين يا معصومين (ع) باشد. بقول يک فردي مي گفت من زماني که رانندگي مي کنم عمامه را بر سرم مي گذارم اما اگر مجبور شوم از قوانين راهنمايي رانندگي که شبانه روز در حال تغيير است تخطي کنم، ترجيح مي دهم عمامه خود را روي صندلي بگذارم و بگويم من نيز مانند يک شهروند عادي اشباه مي کنم. اما اگر کسي من را ببيند که با عمامه روحانيت در جايي که دور زدن ممنوع است دور مي زنم همه مي گويند ديديد کشور دست روحانيت هست و هرکاري بخواهند مي کنند. اصلاً اين روحاني چرا اشتباه کرد در صورتيکه اگر عمامه او را نبينند مي گويند زود برو نگذار مأمور بيايد. مي خواهم بگويم ما يک سري توقعات کاذب در جامعه نسبت به روحانيت داريم وتلقي ما اين است که معصوم است، اما ياد ما نرود کسي که لباس پيامبر را مي پوشد غلط ديکته هاي کوچک او نيز خيلي بزرگ است. حق نداريم ما زماني که اين لباس را پوشيديم به خودمان اجازه دهيم که بعضي اشتباهات را بکنيم. در حقيقت اين لباس به قدري روحانيت و معنويت دارد که هر زمان من شايستگي آن را دارم بايد آن را بپوشم. آن دختر خانمي که مي گويد براي من مهم نيست که اين درس را شما خوانده ايد اما لباس اين شغل و مشغله و دغدغه زندگي را نپوشيد، يک مقدار بخاطر تنش هاي اجتماعي است. مثلاً اگر يک روحاني بخواهد در سطح شهر ماشين بگيرد يک عده مخصوصاً جلوي او ويراژ مي دهند و انواع طنز ها را نيز بکار مي برند، که آقا بنز به تو نداده اند يا ماشين خود را کجا گذاشته ايد که مي خواهيد ماشين معمولي سوار شويد. در جامعه امروز ديني ما انواع روش ها و تنش ها را داريم اينها را بايد جدي بگيريم و جزئي از مديريت زندگي اجتماعي ما باشد. خيلي از طلبه ها و روحانيت خوب ما مظلوم مي شوند بخاطر اينکه شايد يک کسي اشتباهي مرتکب شده و به اسم همه نوشته شده است. گاهي اوقات مثلاً ديده ايد که يک خبري در روزنامه نوشته مي شود تحت اين عنوان که پزشکي که اتفاقاً جراح يا پزشک پوست بوده است بايک گواهي جعلي طبابت کرده است، تا يک مدت شما مي بينيد که مطب پزشکان پوست خلوت مي شود چرا که افراد مي گويند نکند اين دکتر نيز همانطور باشد. امکان اين است که کسي از لباس روحانيت استفاده غلط بکند، دادگاه ويژه روحانيت نيز به همين دليل بوجود آمده است. بله کسي که لباس روحانيت را پوشيده است بطور دائم در خدمت خدا و خلق خدا است و اين لزوماً بدان معنا نيست که در جامعه و در کنار مردم نباشد. تلقي اين دختر خانم اين است که اگر من با اين آقاي روحاني ازدواج کنم و قرار باشد يک شب به رستوران برويم آيا اين آقا با من براي خوردن غذا مي آيد؟ نود درصد نمي آيد خوب من هم جوان هستم و دلم مي خواهد يک شب در رستوران غذا بخورم. چاره اين است که يک مقداري جامعه و يک مقداري دختران و يک مقداري نيز طلبه هاي خوب جوان ما چشم هاي خود را خوب بشويند.
اگر جايي در شأن روحانيت است و مجلس گناه و ناسالم نيست وموقعيت اجتماعي براي اين حضور وجود دارد دليلي ندارد که خود و خانواده را محروم کنيد. تلقي ما اين است که چون روحاني است اگر به رستوران برود خيلي بد است، بله هر رستوراني به اين دليل که شرايط مناسبي ندارند نمي توانند بروند اما اين دليل نيست که رستوران و پارک نروند. نبود روحانيت مابين مردم خيلي وقت ها مشکل ايجاد کرده است. يعني زماني که شما از مطب پزشک تا صف نانوايي در اتوبوس و مترو و تمام جاهايي که افراد معمولي هستند حضور پيدا نمي کنيد اين دغدغه براي همه بوجود مي آيد که چرا روحانيت در بين ما نيستند که ما زندگي آنها را ببينيم. حرف دل خود را به آنها بزنيم و اگر مي خواهيم انتقاد نيز بکنيم. چون جاي انتقاد نيست گاهي سرزنش و تنش بوجود مي آيد. تلقي من اين است که آن دختر خانمي که نه مي گويد در واقع به لباس پيامبر نه مي گويد و آن آقاي طلبه اي که بخاطر اين مسئله خانواده خود را حتي بخاطر امور حلال در محروميت مي گذارد ياد او باشد که خانواده خود را نسبت به روحانيت بد بين مي کند و گاهي اوقات در بچه ها اثر منفي مي گذارد. بعضي از افراد که با نيش کلام و رفتار خود طلبه و روحاني را آزار مي دهند ياد آنها باشد که اين فرد جريمه مي شود بخاطر اينکه لباس پيامبر را پوشيده است. البته اگر روحانيت نباشد قطعاً دين دچار آسيب هاي اساسي مي شود که حضرت امام مي فرمايند جامعه بدون روحانيت مانند کشور بدون طبيب است و طبيب هاي معنوي جامعه همان کساني هستند که سر و دل به رواج روش پيامبر مابين مردم سپرده اند.
سوال – آيا دختر خانمي که مايل است با يک فرد طلبه ازدواج کند و يا طلبه اي که به دنبال فرد مورد نظرخود است مي تواند از سايت ساج استفاده کند ؟
پاسخ - سايت ساج الان مسئله آموزش هاي قبل از ازدواج را دارد اما در طول سال جاري به مسئله همسرگزيني نيز خواهد پرداخت و در واقع سامانه هاي علمي آن در حال تکميل است. در اين موقعيت قطعاً افرادي که مي خواهند با دانايي وارد يک زندگي خوب و موفق بشوند مي توانند گزينه هاي متناسب با خود را پيدا کنند. سامانه ساج در آينده ي پيش رو قطعاً اين مورد را نيز خواهد داشت.
سوال - حدود چهار سال پيش با پسري دوست شدم و قصد ازدواج داشتم اما بعداً که عاقل تر شدم توانستم برخلاف نظر او به اين دوستي خاتمه دهم الان حدود يک سال و نيم است از اين مسئله مي گذرد اما من نمي دانم به خواستگاراني که براي من مي آيند اعتراف بکنم و بگويم يا نه اگر بگويم چه نظري نسبت به من که حتي دستم به دست او نيز نخورده است پيدا مي کنند لطفاً من را راهنمايي کنيد.
پاسخ - چند روز پيش در مشهد من جلسه اي را خدمت دوستان بودم انتهاي جلسه يکي از خانم ها يادداشتي را به من داد که مربوط به همين سؤال بود، به اين مضمون که به دخترها بگوييد زندگي عملي من به اين صورت بود که در يک رابطه دوستانه غلط با يک آقا پسري قرار گرفتم و بعد از اينکه فهميدم کار من اشتباه است اين دوستي را قطع کردم و توبه کرده و تصميم گرفتم رابطه خود را با نامحرم در مداري قرار دهم که خدا مي پسندد و اجازه ندهم به عرصه ي دل و خيال و فکر و رفتار من کشانده شود. بعد از اين توبه ي واقعي ازدواج کردم و همسر من بسيار نجيب و پاک است و اين را به شکرانه ي همان توبه مي دانم. خيلي از دوستان از نحوه ي توبه سؤال مي کنند خلاصه ي آن را گفتيم تصميم جدي گرفتن، جبران کردن و پاک کردن قلب خود و اينکه خود را در مسير ارتباط با نامحرم قرار ندهيم. هرچيزي که از آن فرد در اختيار ما است نوشته، يادداشت يا هديه را دور بريزيم و اجازه ندهيم هيچ نوع حلقه ارتباطي وجود داشته باشد تا بتواند انرژي هاي منفي خود را از دور به سمت ما بفرستد. قلب خود را نيز براي خداوند خالص و کامل کنيم. در مناجات المحبين و مناجات شعبانيه گفتيم که خيلي خوب مي توانيم ارتباط قلبي خود را با خدا تنظيم کنيم. حالا اين دوست ما مي گويد من توبه کردم و يک سال و نيم هم نشان دادم که از جهت روح و فکر و قلب پاک و پاکيزه هستم و در گذشته نيز سعي کرده بودم رفتار خود را مراقبت کنم و اين متأسفانه زماني که افراد در ميدان هاي گناه قرار مي گيرند کم رخ مي دهد. اما اينکه مي گويد دروغ بگويم يا راست ؟ ما مي گوييم دروغ هرگز، راست بله ولي نه همه ي آن. دليل اين جواب اين است که خداوند اين مدل را به ما ياد مي دهد التاعِبُ مِن الظَن کَمَن لا ذَنب لَه کسي که از گناه برگردد و واقعاً قصد او اين باشد که ديگر اين گناه را نکند مانند کسي است که هرگز اين گناه را نکرده است. پس از آن زماني که پرونده شما سفيد است حرف بزنيد و اگر از گذشته شما پرسيدند بگوييد بناي هميشگي زندگي من پاکدامني بوده است و اين بنا را هميشه مراقبت کرده ام. با وجود رفتار هاي مختلف گنج پاکدامني فکري و رفتاري خود را هميشه حفظ کرده ام. حالا اگر آقا پسر صريح سؤال کند و بگويد اگر بعد از ازدواج بفهمم چنين و چنان مي کنم آيا در اين شرايط باز هم اعتراف لازم است ؟
دو تيپ شخصيتي خاص فقط اينگونه اعتراف مي گيرند، يک تيپ افرادي هستند که احتمالاً با دختران زيادي ارتباط داشته اند و حالا مي خواهند با دختر خانمي ازدواج کنند که با هيچ کس ارتباط نداشته است. يا اينکه جزو افرادي است که يک وسواس فکري ويژه دارد. معمولاً اين دو تيپ شخصيتي به اين صورت اعتراف مي خواهند يعني به کسي که مي خواهند از او خواستگاري کنند بعنوان يک مجرم نگاه مي کنند. ضرورت دارد که شما ببينيد مابقي ابعاد شخصيتي او نيز به همين صورت است خوب اگر هست که بعداً شما هرجايي بخواهيد برويد با يک نگاه بدبينانه ويژه با شما رفتار خواهد کرد. من فکر مي کنم کسي که اينطور رفتار مي کند قطعاً بايد از او سؤال مقابل را هم کرد. شما در ارتباط خود با نامحرم تا به حال چگونه رفتار کرده ايد ؟ اين سؤال نه بخاطر اينکه مساوي بشويد بلکه به اين خاطر که اين فردي که به خود اجازه مي دهد براي کسي که به خواستگاري او آمده خط و نشان بکشد و بگويد اگر روزي بفهمم که پسري به تو پيامي داده يا حرفي زده روزگار تو را سياه مي کنم سلامت رواني ندارد. اين رفتار نه با نگاه روانشناسي منطبق است نه با نگاه الهي، خدا مي گويد تو بايد روش زندگي خود را به سمت من قرار دهي و از اشتباهات عبور کني و آنها را تکرار نکني يعني تو از خداوند جلوتر هستي ؟ پس تو مي خواهي در زندگي ما خدايي کني اين فکر مناسب براي ازدواج نيست.
ما دو جلسه است که در ارتباط با اخلاق در خواستگاري صحبت مي کنيم يعني اينکه چه ويژگي هاي خلقي در نزد ما مسلمانان است که افتخار مي کنيم پيامبر ما براي تکميل زيبايي ها و بزرگواري هاي اخلاقي بر روي اين کرده خاکي آمد و دست بشريت را گرفت و از چاه بيرون آورد و مانند يوسف به تخت عزت نشاند ؟ چنين ويژگي هاي اخلاقي قطعاً از همان ويژگي هاي عمومي شروع مي شود و در مسئله خواستگاري چون خلاصه يک زندگي است خيلي واضح تر به چشم مي آيد. قرار شد ما به فواي به عهد دقت کنيم، از ساعتي که براي خواستگاري قول مي دهيم تا وعده اي که براي يک مراسم مي دهيم و توافقي که بر سرمهريه مي کنيم و چيزهايي از اين دست را به عنوان يک ويژگي اخلاقي خاص ببينيم. اگر از عيوب ديگران مطلع مي شويم حق نداريم آن عيوب را به سرزنش و نيش و کنايه تبديل کنيم و باعث رفتارهاي غلط ديگران شويم. اينها به عنوان ويژگي هاي اخلاقي مثبتي که بايد خانواده دختر و پسر و خود دختر خانم و آقا پسر نسبت به هم داشته باشند بايد مد نظر قرار گيرد. باضافه اينکه چيزي که ما در مدار اخلاق خواستگاري نياز داريم اين است که ما نيامده ايم يک کالايي را بخريم چه خانواده داماد و چه خانواده عروس که در اين خريد و فروش به سود مادي و يا لزوماً اقتصادي و اجتماعي آن توجه کنيم بلکه اين قضيه همان است که اخلاق خواستگاري را از بين مي برد. به عبارت ديگر جلسه ي خواستگاري براي اين برگزار شده که آن خانه ي زيباي الهي که پيامبر فرمودند محبوب ترين ساختمان و سازه در اسلام ازدواج است تشکيل شود، پس اين جلسه يک جلسه ي خدايي است. شما وقتي که مي خواهيد به زيارت امام رضا يا امام حسين برويد به چه صورتي خود را آماده مي کنيد ؟ يا وقتي که مي خواهيد به مکه مکرمه برويد چگونه خود را براي يک ديدار آماده مي کنيد؟ ما نياز داريم اين جلسه ي خواستگاري را با آن نور معنويت ببينيم نه جلسه اي براي عيب جويي، پي جويي، آزار و براي زحمت.
سوال – به نظر شما براي جلسه ي خواستگاري داماد دست خالي بيايد يا گل بياورد و عروس چه مقدار براي اين جلسه مهيا شود؟
پاسخ - اينجا يک کتاب خوب معرفي کنم: کتاب جوانان و انتخاب همسر از آقاي علي اکبر مظاهري که جزو کتابهاي برتر کشور در موضوع خانواده بوده است قطعاً مي تواند کمک کند که دوستان جزئيات آن را با مصاديق بدست بياورند. اما اينکه خانواده پسر وقتي به خواستگاري مي آيند گل و شيريني باخود بياورند يا خير ؟ در کشور ما و در اغلب شهرها اين رايج است که جلسه ي اولي که براي خواستگاري مي روند براي اينکه به خانواده اي که همديگر را نمي شناسند زحمت مي دهند و شايد اين جلسه ادامه پيدا کند و شايد هم تمام شود اما بالاخره زماني را از آنها گرفته اند و ميهمان آنها بوده اند، روي فرش آنها نشسته اند و از ميوه و شيريني آنها استفاده کرده اند يک حقي به گردن آنها آمده است. براي اينکه حتي اگر اين جلسه خواستگاري ادامه هم پيدا نکند اما سعي مي کنند با آن خلق زيبا بعنوان يک ميهمان به خانه آنها وارد مي شوند سعي مي کنند چيزي را با خود ببرند که نشانه محبت يک خواستگار است. اما بعضي از خانواده ها مي گويند ما اين را بد مي دانيم چون بردن گل و شيريني اين معنا را دارد که ما اين دختر را پسنديده ايم در صورتيکه ما اصلاً نمي دانيم اين دختر را مي خواهيم يا خير ؟ توصيه ي من به اين دوستان اين است که بردن گل و شيريني در مجلس خواستگاري يک ادب اجتماعي و ديني است، لزوماً به اين معنا نيست که شما دختر را پسنديده باشيد بلکه در قبال محبتي که آنها کرده اند شما نيز محبت کرده ايد و در يک تعادل رفتاري قرار گرفته ايد. گاهي اوقات امکان دارد خانواده پسر فکر کنند که مي توانند هر زحمتي را به خانواده عروس بدهند. بقول يک دختر خانمي مي گفت که پدر من تهديد کرده و گفته من ديگر بهترين ميوه و شيريني ها را براي خواستگار نمي گيرم آنقدر خواستگار به خانه ي ما آمده و تو به آنها جواب رد دادي ديگر از اين به بعد ميوه و شيريني با خود تو. اين را براي مزاح عرض کردم ولي گاهي استنباط اين است که خانواده ي دختر بايد در يک شرايط ويژه، ميوه و شيريني آنچناني باشند. نه اينها قطعاً برجي است که در کنار خرج زندگي براي خدا نشسته است و خيلي وقت ها از همين جا آسيب هاي زندگي شروع مي شود. ما قرار است در کنار ارتباط معنوي و ارتباط سالم روحي و رواني خود، محبت را به ديگران عرضه کنيم چه با هم زندگي مشترک را شروع کنيم و چه هرگز همديگر را نبينيم.
سوال – آيا در جلسه ي اول خواستگاري بايد سؤالات خصوصي مطرح شود يا ديدار خانواده ها کفايت مي کند؟
پاسخ - قبلاً اشاره اي را به اين موضوع داشتيم که مدل متداولي که مدل خوبي هم است اين است که جلسه ي اول دختر و خانواده دختر توسط خانواده ي پسر ديده مي شود. بخاطر اينکه دخترخانم زماني که با آقا پسر مواجه مي شود طبيعتاً حجاب خواهد کرد و اين حجاب بخشي از ويژگي هاي مد نظر آقا پسر براي شروع زندگي مشترک را مي پوشاند، مادر، خواهر و ديگران بعنوان راويان صادق و نه راويان عيب جو و کساني که بقولي براي ديدن مجسمه و مانکن آمده اند بلکه بعنوان کساني که در يک سلامت نفس حرکت مي کنند و فقط بعنوان کسي باشند که ويژگي هاي ظاهري و نوع برخورد و تعامل اين دختر خانم را اعلام مي کنند در جلسه ي اول مراجعه کنند. امکان دارد بگويند آقا پسر ما اين دختر را در دانشگاه و محيط کار ديده است بخاطر همين مي خواهد از جلسه اول ما را همراهي کند، توصيه ي من اين است که خانواده آقا پسر بيايند و نهايتاً اين آقا پسر يک نيم ساعت يا چهل دقيقه بيرون باشد و بعد اگر ديدند اين توافق بيشتر جلو رفت اجازه بگيرند از خانواده دختر و بخواهند که آقا پسر نيز بيايد. کتاب قبلي که در باره حضرت زهرا(س) بود کتاب فرياد مهتاب از مجموعه کتاب هاي آقاي مهدي خداميان آراني است، کتاب همسر دوست داشتني نيز از کتابهاي ايشان است. جلسه ي آينده بحث حيا و نجابت و مهارت هاي زندگي با حيا و با نجابت را شروع خواهيم کرد.A