اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-03-12-خانم نيلچي زاده-صله رحم و ديدار خويشاوندان

برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

-صله رحم و ديدار خويشاوندان

89-03-12
سوال - درباره ي ديدار با خويشان و نزديکان توضيح بفرماييد.
پاسخ - در فرهنگ ديني زماني ما بعنوان يک انسان توانمند، مؤثر و خلاق معرفي مي شويم که ارتباط ما باديگران، ارتباطي پر از معنويت و نورانيت باشد. ما بوسيله يک رابطه متقابل رشد کرده و اطرافيان ما نيز از آسيب ها دورشده و رشد خواهند کرد. به همين دليل مدام به ما تأکيد شده که حواس شما به اطرافيان باشد. در درجه اول به آنان که با شما رابطه خويشاوندي دارند يعني به کساني که به صورت سببي و نسبي به شما متصل مي شوند. همه ما شنيده ايم کساني که قطع رحم کنند و دور فاميل يک خط قرمز بکشند، انسانهايي هستند که از رحمت خداوند خواهند شد. اگر کسي به دور بستگان خود خط قرمز بکشد، دور رحمت خداوند خط کشيده است. با يک چنين نگاهي مي خواهيم امروز با يکديگر صحبت کنيم و ببينيم ايام نوروز که زمان ديد و بازديد ها است و ما سعي مي کنيم که سال نو را براي يکديگر شيرين کرده و احياناً دلخوري ها از بين ببريم و بيشتر به يکديگر محبت کنيم و هواي همديگر را داشته باشيم، چکار کنيم که اين لحظات شيرين و نوراني بتواند ماندگاري طولاني تري داشته باشد.همه ما ارتباط با اقوام را قبول داريم اما گاهي اوقات دردسرهاي جدي در اين خصوص پيش مي آيد. يکي از جرو بحث هايي که عموماًA  مابين زن و شوهر ها رخ مي دهد اين است که اول به ديدن مادر من برويم يا مادر تو؟ اجازه دهيد اينجا آن توضيح کلي را عرض کنم : گاهي اوقات خانم ها از من سوال مي کنند که محبت کردن به مادر شوهر و پدر شوهر به اندازه محبت به پدر و مادر ارزشمند است يا خير؟ چون اين رابطه با يک واسطه است به ما ارتباط ويژه ندارد و ما نهايتاً بخاطر همسرخود به آنها محبت مي کنيم. من مي گويم قطعاً بدانيد محبت به مادر شوهر و پدر شوهر يا مادر زن و پدر زن به سه دليل اثرات ماندگار تري دارد. اولين دليل اين است که زماني که شما به پدر و مادر همسر خود توجه و محبت مي کنيد در حقيقت آن رابطه مستقيم فرزندي را که از اول نداشته ايد و بعداً با رابطه دامادي و عروسي فرزند آنها شده ايد، پس اين محبت بصورت آگاهانه رخ دهد، چرا که درواقع آن رابطه غريزي و طبيعي به يک رابطه ارادي و آگاهانه وخلاق تبديل شده است. حالا اگر با آگاهي در اين زمينه قدم برداريد موجب مي شود که اين رابطه بصورتي زيباتر جلوه گر شود. محبت من به پدر و مادر خود بسيار طبيعي است مانند محبت پدر و مادر به فرزند است. اما محبت خالصانه به پدر و مادر همسر همانگونه که به پدر و مادر خود محبت مي کنيم به اصطلاح روان شناسان يک نوع از خود بيرون آمدن و شکوفايي است. دومين دليل اين است که اگر خداي نکرده روزي همسر شما به هر دليل خوب و زيبا و يا دليل بد در زندگي شما نباشد مثلا به شهادت رسيده باشد، از شما جدا شده باشد و. .. به هر دليلي او ديگر همسر شما نباشد، پدر و مادر او همچنان تا آخر عمر براي شما پدر و مادر خواهند ماند. اين رابطه فقهي که مي گويد پدر شوهر و مادر زن براي هميشه به عروس و داماد محرم مي مانند حقيقتي هميشگي است. پس من جداي از همسر يک رابطه مستقيم با پدر و مادر او دارم. اگر بايک چنين نگاهي به قضيه بنگرم ديگر بخاطر همسر خود به آنها محبت نمي کنم، بلکه به خاطر خود آنها به ايشان محبت مي کنم. البته در همان مثلث طلايي که من رابطه مستقيم با خدا دارم و در اين رابطه مستقيم همه دل خود را کف دست مي گذارم و به پدر و مادر همسرم عاشقانه و بي ريا محبت مي کنم. چقدر زيبا است روز اول عيد که به ديدن بزرگترها مي رويم داماد پيشنهاد بدهد که من مي خواهم به ديدن پدر و مادر همسرم و عروس نيز بگويد که دل من مي خواهد به ديدن پدر شوهر و مادر شوهرم بروم. نهايتاً هرکدام توپ را به زمين فرد مقابل پاس مي دهند نه براي اينکه برنده شوند بلکه براي اينکه عشق خود را به خدا نشان دهند و اگر احياناً ديدند که اختلاف ميان آنها ايجاد شده است و نمي توانند يکديگر را قانع کنند از روش پيامبر استفاده کنند. پيامبر گفتند هرگاه شما مابين دو کار خوب مانديد قرعه بکشيد يعني اعلام کنيد که من مي گويم پدرشوهر و مادر شوهر و شما مي گوييد پدر خانم و مادر خانم قرعه مي کشيم اسم هر کدام آنها که در آمد به ديدن او مي رويم و هر باز نيز مي توانيد اين کار را بکنيد. البته گاهي اوقات ممکن است شرايط متفاوت باشد يکي از آنها بيمارستان باشند يا شرايط سختي داشته باشند مثلاً امکان دارد بقيه خواهر و برادرها نباشند و يا. .. اگر شرايط ويژه دارند و نياز آنها به محبت بيشتر است، بدون اينکه بخواهيم تأمل کنيم بايد آن را بپذيريم. من هميشه به خانم ها مي گويم يک عروس موفقA  کسي است که مادر شوهر بهترين پناهگاهA  او باشد بيشتر از مادر خودش، و يک داماد موفق کسي است که پدر زن و مادر زن او بيشتر از پدر و مادر خود از او حمايت کنند. اين بعنوان يک روش خلاق کمک مي کند نه به براي اينکه صرفاً بخواهيم در زندگي موفق باشيم، براي اينکه خدا دوست دارد من از خودخواهي ها و منيت ها جدا شوم تا در اين جدا شدن خدا را پيدا کنم و با پيدا کردن خدا زندگي خود را طراحي کنم.
سوال – هفته اي چند بار لازم است دختر خانم و آقا پسري که ازدواج کرده اند و در مکاني دورتر زندگي مي کنند به ديدار پدر و مادر خود بروند ؟
پاسخ - سوال خوبي است بخصوص براي زوج هاي جوان و يا زوج هايي که نظر آنها با يکديگر متفاوت است. يکي مي گويد دل من مي خواهد هر روز سر بزنم ديگري مي گويد روزي دو بار و يکي مي گويد ماهي يک بار نيز زياد است. من براي اينکه پاسخ سوال شما را بدهم يک سوال مي کنم : من به شما مي گويم من يک گلدان دارم روزي چند بار به آن آب بدهم يا هفته اي چقدر آب بدهم با نشاط باقي مي ماند ؟ شما چه جوابي به من مي دهيد ؟

در حقيقت زماني که شما يک گلدان از گلفروش مي خريد او مي گويد حواس شما باشد هفته اي يک بار به آن آب بدهيد بيشتر آب بدهيد ريشه هاي آن خراب مي شود. گلدان ديگري را که بر مي داريد مي گويد روزي دو بار به آن آب بدهيد و يک گلدان ديگر را نيز مي گويد دو روز يک بار به آن آب بدهيد. پس من به اقتضاي زندگي والدين خود و همسرم نگاه کنم، مثلاً کسي که فرزند اول يا فرزند آخر يک خانواده است و يا در يک خانواده کم جمعيت مي باشد، پدر و مادر نياز بيشتري به توجه او دارند. چون براي آنها جدا شدن از بچه ها سخت است، خصوصاً شش ماه يا يک سال اول ما بايد خيلي هواي پدر و مادرها را داشته باشيم. يا امکان دارد پدر و مادر ما يکي از آنها فوت کرده باشد و ديگري تنها زندگي کند نياز در اين صورت نياز به سرکشي و محبت بيشتري دارد. به شرايط فرد مانند يک گل زنده در يک گلدان نگاه کنيد و به آنها کمک کنيد. اما اينجا يک هشدار جدي بدهم گاهي اوقات ديده شده فرد بدون اينکه با همسر خود ارتباط دلي ايجاد کند مي گويد من بايد به پدر و مادر خود هر روز سر بزنم و هرچه طرف مقابل بگويد نياز و اقتضاعات زندگي من با اين شکل هماهنگ نيست مي گويد نه اگر نمي خواهيد تکليف خود را روشن کنيد، اين بدترين حالت و يک رابطه شکننده است. چاره ايجاد همدلي است. من چه عروس و چه داماد يک خانواده باشم بايد بتوانم محبت همسر خود را به سمت پدر و مادر خود سوق دهم «بقول حافظ تو خود حجاب خوي از ميان برخيز» يعني من بعنوان مرد خانواده اجازه ندهم ارتباط همسرم با مادر من فقط بخاطر من باشد. يک کاري کنم اين دونفر با يکديگر دوست شوند و زماني که دوست شدند خيلي راحت تر با هم کنار مي آيند. واگر من بعنوان عروس يک خانواده مي بينم همسر من با پدر و مادر من ارتباط خوبي ندارد سعي کنم که رفاقت آنها را باهم بيشتر کنم.
يک غلط مشهوري که در ذهن ما متدينين است را اصلاح کنم : ما شريعت را فقط فقه مي دانيم و اين خيلي بد است. بله در قوانين فقهي ما شوهر هرجايي را که دوست نداشته باشد و يا صلاح نداند و يا اصلاً نخواهد و دوست نداشته باشد مي تواند اجازه ندهد که همسرش برود. اين را حق خود مي داند، اين از لحاظ فقهي درست است اما مگر همه دين من فقه است. ما در دين خود احکام داريم که همان فقه است، اما آداب و اخلاق و عقايد ما نيز جايگاه ويژه دارد از دين مگر بايد فقط فقه آن را گرفت. فقه در حقيقت آن شاخ و برگي است که طراوت و زيبايي زندگي را تأمين مي کند، اما ميوه دين من اخلاق من است. پيامبر فرمودند من مبعوث شدم که بزرگي ها و زيبايي هاي بشر را در اخلاق کامل کنم و گرنه همه آئين ها شريعت دارند. پس من بايد از فقه پلي بزنم براي عرفان و معرفت الهي. يعنيA  خيلي وقت ها از حق خود بگذرم و آن را مديريت کنم. من اينجا مي گويم اگر آقايي يا خانمي صرفاً از دين فقه را فهميد ابتدا او را بيدار کنيم که خواب نماند و بگوييم اشتباه کردي دين تو فقط فقه نيست. فقه آن بخش جدي و اساسي است که روابط را تنظيم مي کند، اما مثل اين است که شما فقط در سفره غذاي اصلي را بگذاريد، آب، نوشابه، سالاد و نان نگذاريد و بگوييد اين غذا را بايد خشک بخوريد. نه، غذاي اصلي دين من اخلاق استA  در اخلاق مي گويد : اگر ديديد همسر شما نياز جدي دارد و حتي خيلي وقت ها آن نياز را بيان نمي کند شما فقط ديديد که خسته و کلافه و دلخور است نياز او را برآورده کنيد. ديده شده يک خانم يا يک آقا مي گويد من وقتي مي بينم همسرم خسته و کلافه است يک جوري بهانه مي کنم و مي گويم به ديدن پدر و مادرتو برويم، خيلي دل من مي خواهد آنها را ببينم. وقتي مي رويم و کمي با آنها صحبت مي کند مي بينم خيلي حال او بهتر شد. در حقيقت رگ خواب و نبض همسر من دست من است و مي توانم به او کمک کنم. اگر قرار باشد در زندگي ما فقط قانون باشد حتي اگر اين قانون زيباترين، بهترين و عالي ترين قانون که همان اسلام و شريعت است نيز باشد، قطعاًA  بدانيد زندگي ما خشک و خشن خواهد شد.

حالا چند پيشنهاد به خانمي که همسر او مي گويد نبايد به خانه مادر خود برود بکنم : شما براي آنکه بتوانيد همسر خود را راضي کنيد 1- اصلاً با او بحث نکنيد 2- اصلاً صراحتاً به او نگوييد که مي خواهم به خانه مادر خود بروم 3- زمينه انواع جرو بحث ها و آسيب ها را ايجاد نکنيد 4- محبت و احترامي را که مي کنيد دوبل کنيد با اين روش نمي خواهيد باج دهيد بلکه مي خواهيد منيت را از بين ببريد. من مي گويم به اين علت است که روابط عاطفي بين دو نفر ضعيف شده و کارت شارژ عاطفي خيلي پايين آمده است. حالا ديگر آنقدر طرف مقابل را دوست نداريد که بخاطر دل او کنار بياييد. پس لازم است که من آنقدر به حساب عاطفي او واريز کنم تا در يک نشاط معنوي بگويد اگر مايل هستيد به خانه مادرشما برويم. در واقع شما بايد رگ خواب همسر خود را بدانيد و بدانيد همسر شما چه نيازهاي صحيح و مثبتي دارد حتي امکان دارد اين نياز بصورت عمومي و ظاهري خيلي هم درست نباشد اما چون او دوست دارد انجام دهيد البته ياد ما باشد که از چراغ قرمز خدا عبور نکنيم و اين دوست داشتن ها در دايره دوست داشتن هاي خدا باشد. نه اينکه بخاطر همسر خود مرتکب گناه شويم که موجب شود از چشم خدا بيفتيم که واي به من و همسر من اگر کاري کنيم که از چشم خدا بيفتيم که آنوقت خيلي زود از چشم هم مي افتيم.
سوال – اگر شما بخواهيد به ديدن کسي برويد که يکي از اقوام نزديک با او قهر است و از شما گله کند که چرا به ديدن او رفته ايدA  پس من با تو هم قهر هستم و اينگونه اختلاف پيش بيايد شما چه مي کنيد؟
پاسخ - من اينجا يک پيشنهاد مي دهم : من مي دانم که دو نفر باهم قهر هستند مثلاً دو برادر يا دو خواهر يا دو جاري يا عروس و مادر شوهر و يا داماد و مادر زنA  و مي خواهم عيد به ديدن هر دو بروم ولي بايد از آنها مخفي کنم و کاري کنم که هيچکدام از يکديگر باخبر نشوند. نيازي به فيلم بازي کردن نيست کاري کنيد که هردو را با هم آشتي دهيد، کسي که براي آشتي دادن قدم بر مي دارد يک تعداد زيادي خداوند براي او باديگارد مي فرستد. بگذاريد اين را بصورت مستند عرض کنم نقل مي کنند که آخرين خطبه اي که پيامبر قبل از فوت خود در شهر مدينه قرائت کردند، خطبه بسيار بلند و عجيب و غريبي است من توصيه مي کنم همه دوستان که کتاب شريف صواب الاعمال را خدمت ايشان معرفي کرديم و قرار شد در هر خانه اي اين گنج بزرگ باشد، آخر اين کتاب را نگاه کنند در اين خطبه حضرت مي فرمايند : هرکس براي آشتي دادن دو نفر قدم بردارد فرشته هاي الهي پيوسته بر او درود و سلام مي فرستند. يعني اين آدم با سلام و صلوات و دعاي ملائکه هر يک قدم خود را برمي دارد. اين آفرين و بارک اله ملائکه به او يک انرژي معنوي و يک نورانيت ويژه مي دهد و قدرت تأثير گذاري او را زياد مي کند و تا زماني که بازگردد در اين نورانيت ويژه که همه ملائک متوجه او شده اند قرار مي گيرد. و دومين اتفاقي که در عالم هستي رخ مي دهد اين است که پاداش اين فرد ثواب شب قدر است، ليلة القدر خيرٌ من الف شهر، در حقيقت به اندازه هشتاد و خورده اي سال عمري که برابر باA  هزار ماه است براي اين آدم بارش نورانيت رخ مي دهد. ملکوت وجودي او به کمال مي رسد و يک ظرفيت عجيبي در خود اين فرد ايجاد مي شود. يعني من بجاي اينکه از اين و آن مخفي کنم و يا بخاطرA  دل يکي ديگري را کنار بگذارم کاري مي کنم که تلاقي نور رخ بدهد. و مي فرمايند گناه او به اندازه پاداش شخصي استA  که ميان دو نفر ايجاد صلح و آشتي کرده است يعني همانطور که اگر کسي ارتباط ميان دو نفر را به هم بزند گناه مي کند اين فرد دقيقاً برعکس او ثواب آن را مي برد و خداوند براي او کارت شارژ معنوي را پر مي کند. و يک چنين آدمي قدرت اين را پيدا مي کند که رابطه معنوي بين اينها را اصلاح کند. حالا اگر اين دونفري که ارتباط آنها با يکديگر قطع شده است زن و شوهر باشند اينجا ديگر ثواب آن چيزي است که تصور آن سخت تر از تصديق آن است. يعني اهل بيت مي خواهند بگويند در ملکوت چه اتفاقاتي مي افتد اي مردم مبادا غافل بمانيد. شما مرغ باغ ملکوت هستيد و مال اين عالم خاکي نيستيد و بدانيد بعد ملکوتي شما کارهاي خود را مي کند حتي اگر هوشيار نباشيد. براي آشتي دادن زن و شوهر بعنوان کساني که خداوند دوست دارد عاشقانه با يکديگر زندگي کنند خداوند ثوابي گذاشته که نمي توان تصور ساده اي براي آن کرد. پيامبر مي فرمايند اگر کسي زن و شوهري را با يکديگر آشتي دهد ثواب هزار شهيد مي برد. شب قدر ياد شما باشد قرار شد کسي که دو نفر را باهم آشتي مي دهد ثواب هزار ماه را ببرد اما اينجا ثواب هزار شهيد را مي برد و براي هر يک قدمي که بر مي دارد ثواب عبادت يک سال را مي برد. شما حساب کنيد هرچه راه دورتر، هر چه کار سخت تر و هرچه اين دو نفر سمج تر باشند ثواب شما بيشتر خواهد بود. معني حقيقي ثواب اين است که در وجود من ابعاد ملکوتي آفريده مي شود و سعه ي وجودي من به اندازه کل ملکوت عالم مي شود. آنقدر بزرگ مي شوم که ظرفيت جذب اين مقدار نورانيت را پيدا مي کنم چون نمي شود که من ظرفي نداشته باشم بعد خداوند در آن نور بريزد. پس اول به من يک ظرفيت افزوده و ويژه مي دهد. امکان دارد دوستان خوب ما اينجا بپرسند قبول است آشتي دادن ثواب زيادي دارد اما ما چگونه آنها را آشتي بدهيم؟ آشتي دادن در صورتي که يکي از دو طرف و يا هر دو آنها لجباز باشند که بسيار سخت تر است. امکان دارد گاهي مصلحت اين باشد که دو نفر آشتي نکنند؟
قرآن کريم که معجزه جاويد است و هر لحظه معجزات خود را به ما نشان مي دهد، دقيقاً در باره زن و شوهرهايي که به تعبير قرآن بين آنها شقاق افتاده است يعني زن اين طرف جوي است و مرد آن طرف جوي و با يکديگر کاري ندارند و به محض اينکه با يکديگر ارتباط برقرار کنند انواع خشونت هاي روحي و جسمي را در مقابل يکديگر و يا پشت سر هم اعمال مي کنند، مي گويد اگر دو نفر از اين دو خانواده بيايند و واقعاً بخواهند که ميان آنها صلح برقرار کنند نه اينکه مثلاً يک نفر از طرف خانواده عروس بيايد و بگويد فايده اي ندارد اينها بايد از يکديگر جداشوند و يا همينطور از طرف خانواده داماد، اين دو حکم به درد نمي خورند و اگر آنها بخواهند بين اين زن و شوهر اصلاح ذاتA  کنند و فضاي صميميت آفتابي و باراني برقرار کنند، من نيز سهم خود را مي گذارم. حالا منِ خدا به ميدان مي آيم اما لطف کنيد شما همه هنر خود را به کار ببريد، يعني اگر زن وشوهري سه بار با هم دعوا کنند معلوم است که من يا هر کس ديگري که مابين آنها وساطت کرده است نتوانسته مشکل آنها را برطرف کند مانند بسياري از بيماري ها که خداي ناکرده ما مدام از اين دکتر به آن دکتر مي رويم اصلا ً تشخيص هنوز داده نشده که بتواند دارويي بدهد و شايد دارو داده ولي مشکل را بيشتر کرده است، خوش بحال آن کسي که به نزد پزشکي برود که بتواند درد او را درست بفهمد. گاهي اوقات متأسفانه ما چه در مشاوره هاي رسمي و چه در مشاوره هاي غير رسمي توصيه هاي غلط به زن و شوهرها مي کنيم. مي گوييم مثلاً او با تو بد رفتارA  مي کند تو نيز با او قهر کن يا او حق تو را ادا نمي کند پا را در يک کفش بکن و بگو من حقم را مي خواهم يا مهريه خود را اجرا بگذار. متأسفانه حواس ما نيست که در فرهنگ ديني من و در نگاه اهل بيت، اخلاق و حقوق مانند شير و شکر به هم آميخته هستند اگر آنها را از هم جدا کنيم هرکدام عوارضي دارند. اگرما مدام توصيه هاي اخلاقي کنيم مشکل ايجاد مي کند چون گاهي اوقات بايد حق خود را بخواهيد و اگر کسي فقط حقوق خود را در زندگي بخواهد قطعاً دچار مشکل خواهد شد. البته حقوق به تنهايي خيلي بيشتر مشکل ساز خواهد بود چون روح انسان نياز به آن اخلاقيات دارد. پس من مي خواهم دو نفر را باهم آشتي دهم و فکر مي کنم چون اينها چند بار با هم قهر کرده اند و با هم کنار نمي آيند شايد مصلحت ا است که با هم قهر باشند، نه اينگونه نيست لازم است که ديگر من به اين مشکل بعنوان يک سرما خوردگي ساده نگاه نکنم که با دوتا ويتاميل ث حل مي شود بلکه بايد از کسي کمک بگيرم چون اينها دو مريض لجباز هستند که خودشان نزد دکتر نمي روند، من بايد از چند نفر افراد توانمند مشورت بگيرم و بگويم افرادي هستند با اين ويژگي ها من چکار کنم و کمک کنم آن عشق و محبتي که در سر سفره عقد و در ماه عسل به يکديگر داشتند دوباره زنده شود.
سوال - اگر وارد مجلسي شويم بعنوان صله ارحام و آن جا مجلس گناه باشد اينجا مصلحت چيست آيا ديدار از اقوام مصلحت است يا ترک آن مکان ؟
پاسخ - معناي صله رحم اين نيست که ما در مجلس گناه حاضر شويم، صله رحم خيرخواستن و خيرخواهي کردن است و اينکه از من به او بدي نرسد حتي اگر او در نهايت بدي است. از پيامبر سوال مي کنند ايشان مي فرمايند صله رحم حتي به يک جرعه آب و يک سلام وحداقل اينکه از جانب شما دچار زحمت و آزار نشوند. ما در عرف خود صله رحم را مساوي با ديد و بازديد و نهار وشام پيش يکديگر بودنA  مي گيريم، نه اين ضرورتي ندارد بلکه من هستم که بايد روابط خود را به يک شکل خوب و زيبا طراحي کنم. بخصوص خانواده هايي که فرزنداني دارند که هنوز به سن رشد نرسيده اند و از رفتارهاي غلط تأثير پذيري دارند. ما بايد مراقب باشيم اگر دوست و آشنا و فاميلي داريم که متأسفانه گناه و ثواب براي آنها يکي شده و آنقدر صدا خفه کن گناه روي وجدان آنها آمده است که ديگر خوبي و بدي براي آنها يکي شده است و بدي ها را زيبا تر از خوبي ها مي دانند، لازم است ارتباط ما با آنها به گونه اي باشد که بتوانيم آنها را از گناه جدا کنيم اگر حضور ما در جمع باعث مي شود که به اندازه بودن ما گناه کم شود برويم، اما اگر باعث مي شود که در نهايت بد رفتاري آنان به گناه ادامه دهند و شما را محکوم به اين موضوع بدانند، بدون اينکه رفتار غلطي انجام دهيد و آنان را دچار آسيب کنيد بگوييد چون مجلس گناه است اجازه رفتن مي خواهيد. اين رفتن و برگشتن شايد يک تلنگري به احساس آنها باشد اما تأکيد مي کنم بدون تنش و درگيري و بدون بحث و گفتگو و بدون اينکه آنها را دچار آسيبي کنيم که نتوانند پس ورد الهي فطرت خود را باز کنند اين کار را انجام دهيم. اگر در محفلي گناه است من مي توانم وارد نشوم نهايتاً تماس تلفني بگيرم و يا براي آنها هديه اي بفرستمA  البته هديه اي که نتوانند در گناه استفاده کنند.
سوال- پدر من پزشک است و به کلي از من، مادر و خانواده غافل شده است او مي گويد مردم به من بيشتر نياز دارند.
پاسخ - پيشنهاد من به ايشان اين است بدون اينکه اين پدر متوجه شود از منشي ايشان به اندازه زمان دو مريض وقت بگيرند براي هر مريض شايد يک ربع يا ده دقيقه ايشان وقت مي گذارند حتي لازم نيست که اسم خود را بگويند فقط اعلام کنند که براي دو مريض وقت مي خواهند و در آن ساعت با گل و يادداشت ويک جعبه شيريني بروند و بگويند ما حق ويزيت شما را نيز پرداخت مي کنيم ولي آمده ايم با شما گپ بزنيم و با شما يک گفتگوي پر عاطفه بکنيم چون ما نيز به شما احتياج داريم. گاهي اوقات بيشتر از مريض هاي شما. البته اجازه دهيد همينجا به همه پرستاران و پزشکان و هر کسي که در کادر درمان است تبريک بگويم آنها که عيد ندارند و عيد آنها اين است که دردي از دردمندان بردارند و يادمان باشد کسي که يک شب پرستاري و حمايت از يک مريض مي کند بقدري خداوند در ملکوت براي او خيرات جمع مي کند که مي تواند به همه پخش کند. اما اين پيشنهاد را به همه پزشکان و همه کساني که در کادر درمان هستند مي کنم ايشان بخشي از زمان مربوط به خودشان است يعني مديريت زمان دست خود ايشان است. به اندازه يک مريض يا نهايتاً سه مريض آخر وقت به منشي بگويند که وقت من را خالي کن و آن وقت را به خانواده اختصاص دهند. همينجا از همان آخرين سخنراني پيامبردر مدينه عبارتي را خدمت دوستان عرض کنم ايشان مي فرمايند هرکسي که به اهل و عيال خود به هر نحوي رسيدگي نکند يا با خويشاوندان خود قطع رابطه بکند، خداوند عزيز و بلند مرتبه که در روز قيامت به نيکوکاران پاداش مي دهد از او پاداش نيکو را دريغ مي کند. اين همه زحمت کشيد و به ديگران رسيد اما خداوند مي گويد سهم تو مصادره شده است و حساب تو دستت نخواهد رسيد و او را به خودش واگذار مي کند و خداوند هر کسي را در آخرت به حال خودشA  واگذار کندA  در صف هلاک شدگان مردد خواهد ماند به اميد اينکه شايد راه نجاتي براي او باز شود. اين يعني يک هشدار عظيم که پيامبر به همه ما مي گويند که حواس ما به خانواده خود بيشتر باشد.
سوالA  – من هر وقت که مي خواهم به منزل والدين خود بروم بايد کلي به خانم خود التماس کنم و نهايتاً او با بي ميلي مي آيد و در آنجا نيز با ايما و اشاره مي گويد که زودتر برويم. من با اين بي ميلي خانمم در رفت و آمد با اقوام چه کنم ؟
پاسخ - سه مسئله را در سوال ايشان پيدا کرديم : يک – شما هنوز خانم خود را نمي شناسيد و نمي دانيد چه چيزي ايشان را آزرده مي کند قطعاً يک چيزي آنجا است که ايشان را آزرده مي کند. شايد پدر و مادر شما به شما محبت مي کنند ولي به ايشان احترام مي گذارند در حالي که ايشان نياز به محبت پدرو مادر شما دارد اين هم مسئله دوم. پس اول بايد همسر خود را بشناسيد البته مستقيم از ايشان نپرسيد که مگر در خانه ي پدر و مادر من چه اتفاقي مي افتد که مدام مي گوييد برويم بلکه بگوييد دل من مي خواهد که در منزل پدر و مادرم به تو خوش بگذرد اما حس مي کنم که تو آزرده خاطر هستي چه اتفاقي در دل تو مي افتد نه در بيرون، چون مهم احساس اين فرد است. شايد کسي حرف نامناسبي زده است يا حرفي را نقل کرده يا رفتاري داشته است به من بگو تا من بتوانم کمک کنم که تو آن محبت حقيقي و صميمانه پدر و مادر من را بچشي. پس يک - من در يک گفتگوي صميمانه، با محبت و بدون بازخواست شرکت کنم تا بفهمم که چرا او آزرده است. دو- از پدر و مادر خود بخواهم که بجاي احترام و بلکه مکمل احترام به او محبت کنند، ما احترام را مي خواهيم اما گاهي اوقات احترام به اين علت است که ما نمي توانيم با فردA  مقابله کنيم و مجبورهستيم به او احترام بگذاريم. من به همه خانواده ها مي گويم بيشتر از فرزند خود به عضو تازه وارد محبت کنند. خانواده داماد و خانواده عروس حواسشان باشد اگر عروس شما به خانه شما آمد بيشتر از پسر خود عروس خود را تحويل بگيريد و اگر داماد به خانه شما آمد بيشتر از دختر خود داماد خود را تحويل بگيريد. اين کمک مي کند که شما توفيق بيشتري در عروس داري و داماد داري داشته باشيد.
سوال – من وقتي به منزل والدين همسرم مي روم حس مي کنم که آنها احترامي را که به بقيه دختران و پسران خود مي گذارند به من و همسرم نمي گذارند چه کنم ؟
پاسخ - من اينجا همان نگاه آسيب شناسي را مي گويم بايد علت آن را پيدا کنيد. شايد همسر شما در جواني يا در انتخاب شما يا در مسائل ديگر رفتاري را داشته که پدر و مادر هنوز رنجيده خاطر هستند. شايد اينها سبب شده که شما را جدي تحويل نگيرند يا شايد علت اين است که بقيه فرزندان بيشتر هواي پدر و مادر را دارند. شايدA  شما مانند يک ميهمان غريبه مي آييد و مي رويد و شايد دليل آن احساس دروني شما است و واقعيت خارجي آن خيلي کم باشد. در حقيقت آنقدر من در ذهن خود تکرار کرده امA  که من را خيلي نمي خواهند که باور کرده ام. براي اينکه بتوانيد اين ورق را برگردانيد علت ها را جستجو کنيد و همزمان آنها را برطرفA  کنيد. اين را بدانيد که پدر و مادر همسر شما براي اينکه بتوانند مانند بقيه و حتي بيشتر به شما محبت کنند بايد شما آن رابطه صميمانه را با آنها داشته باشيد حتي اگر از آنها دلخور هستيد زماني که تنها هستند دلخوري خود را به آنها بگوييد. مثلاً بگوييد زماني که شما با بقيه مي گوييد و مي خنديد ولي ما را تحويل نمي گيريد ما فکر مي کنيم که ما را اصلا ً دوست نداريد و به ما مانند انگشت ششم و يا ميهمان هاي اضافي نگاه مي کنيد. احساس خود را بيان کنيد و بگذاريد هر چيزي که در دل آنها است بيرون بريزد. نهايتاً از قانون ديگه چي استفاده کنيد اين قانون مي گويد که اگر ديديد طرف مقابل خيلي آزرده است و حرف هاي زيادي براي گفتن دارد و حتي در اين گفتن ها مداوم تو را آزار مي دهد وقت آن است که از سکوت خلاق استفاده کنيد و صبر کنيد مانند کسي که غذاي مسموم خورده است تمام اين سم ها خارج کند، حرف او را قطع نکنيد، نکات را يادداشت کنيد و نهايتاً به او بگوييد که منتظر هستم بقيه حرف شما را بشنوم ديگه چي ؟ آنقدر ادامه دهد که خيال او راحت شود و نفس او پر شود از عشق و عاطفه اي که من با سکوت خود به او ارزانيA A  کرده ام.
سوالA  – آيا ثواب خدمت به مادر شوهر با مادر برابراست؟
پاسخ -A  نه گاهي بيشتر و گاهي کمتر است. قرار شد ثواب خدمت کردن به هرکسي در اين عالم به اندازه پشتوانه در بانک مرکزي او باشد به اندازه نخ اسکناسي که به من مي گويد پشتوانه اسکناس عمل من چقدر است. هر چقدر عمل من بيشتر براي رضاي خداوند باشد قدرت آن بيشتر مي شود. ديديد يک موقع مي گويند بنزين معمولي، يک موقع مي گويند بنزين سوپر و يک موقع نيز مي گويند سوخت جت، هر چقدر عمل من نه فقط بخاطر احساس دروني من بلکه بيشتر براي خدا باشد اثر آن نيز بيشتر خواهد بود. حالا اين محبت چه به مادر باشد و چه به مادر شوهر بايد فقط براي خدا باشد و بخاطر اينکه عشق و لبخند زيباي خداوند را در زندگي خود ببينم و بچشم.
دعا مي کنم همه ما که دور سفره نشسته ايم آنقدر بتوانيم خود را آسماني و زيبا بکنيم که امام زمان اولين عيدي را به ما بدهد و آن نيزاين باشد که ظهور ايشان بسيار بسيار نزديک شود. الهم عجل لوليک الفرج.