اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-10-23-خانم نيلچي زاده-خواستگاري و ازدواج

برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

-خواستگاري و ازدواج

88-10-23
دختري 18 ساله هستم، تنها برادرم فوت کرده است، من براي پر کردن جاي خالي او با پسري هم سن و سال خود، ارتباط تلفني دارم. آيا اين کار گناه است؟
اين يک فتح باب مي شود براي اينکه دوستي بين دختر و پسر تا چه اندازه اي درست است و تا چه اندازه اي مي تواند به آنها آسيب بزند، خود اين خواهرمان گفتند کهA  با فوت برادرم اين زمينه را براي خودم مجاز دانستم، پس شما يک خلاء عاطفي داريد و آماده ايد که هر آب آلوده اي را بنوشيد تا آن خلاء پر شود. آسيب پذيري شما بيش از هر کس ديگري است، قطعا شما به طور ناخودآگاه، قبل از اين که بخواهيد اين آدم را بشناسيد به او عادت خواهيد کرد و بعد از عادت، انس مي گيريد و ترک کردن اين آدم برايتان سخت مي شود و اين يعني يک نارنجکي که ضامنش کشيده شده و آماده براي انفجار است. براي ايشان سه پيشنهاد دارم. يکي اين که رابطه را براي آن کسي که واقعا دوستش دارد يعني خدا، که يک رابطه عاشقانه دو طرفه است، کامل کنار بگذارند. بعضي افراد گفته بودند مي شود گناه را يکباره ترک کرد ؟ فقط يک تصميم جدي مي خواهد و يک برنامه عملياتي. ترک گناه و دور شدن از زمينه هاي گناه، در حقيقت رابطه ها را از هر طريقي که هست، تلفن، پيامک، ديدن و نامه را قطع کنيد و بعد ارتباط خود را با خدا جدي تر کنيد و بعد رابطه عاطفي خود را با خانواده زياد کنيد. شما يک عضو خانواده را از دست داده ايد پس اگر با بقيه افراد خانواده سعي کنيد رابطه عاطفي قوي تري برقرار کنيد متوجه مي شويد آنها هم مثل شما، نيازمند اين رابطه هستند و شما بهتر از هر کس ديگري مي توانيد به يکديگر کمک کنيد، با يک تعادل سازنده و خوب و بالنده.
من ازدواج کرده ام و قبلا شخصي را دوست داشتم و الان هم از طريق پيام تلفني در ارتباط هستم و همسرم اطلاع ندارد، آيا اين عمل گناه است؟
اين دوست داشتن چه معني دارد ؟ آيا کسي را که قبل از ازدواج فکر مي کرده کانديداي ازدواج با او هست، وقتي ازدواج کرده آيا مطلع شدن همسرشان به معني اين نيست که رابطه عاطفي آنها فوق العاده آسيب اساسي خواهد ديد؟ پس کاري که پنهاني انجام مي شود خيلي وقت ها همان باطن گناه است که ما ترجيح مي دهيم حتي از خودمان هم پنهان کنيم. وقتي شما مي توانيد لذت محبت همسرتان را بچشيد و بتوانيد اين فرد را از زندگيتان حذف کنيد، خوبي هايي که در او مي بينيد موجب شده به او انس بگيريد، سعي کنيد اين خوبي ها را در همسرتان پيدا کنيد و اگر نيست، ايجاد کنيد، شما قطعا به عنوان يک زن قدرت خلاقيت داريد. يادتان نرود شما امانت دار خالقيت خدا در وجودتان هستيد. شما قدرت آفرينش زيبايي ها را در آن کسي داريد که دوستش مي داريد و او هم به شما علاقه دارد. اين رابطه هر چه زودتر قطع شود راه نجات از دره هاي سقوط خيانت به خودتان و همسرتان را پيدا کنيد.
حد شرعي صحبت کردن و ارتباط با نامحرم چه ميزان مي باشد؟
براي ارتباط با نامحرم فرقي ندارد ما مجرد يا متاهل، زن يا مرد باشيم، يک ملاک و قاعده عمومي وجود دارد و آن اينکه هر موقع حس کرديم اين فرد نامحرم براي ما موضوعيتي از محبت ويژه پيدا کرده به نوعي به او عادت کرديم و دوست داريد صداي او را بشنويد، با او چت کنيد و حس کنيم در کنار او آرامش داريم ولي کاذب است چون کار شيطان رنگين کمان زيبا انداختن روي گناه است. براي همين هم يک ميدان مغناطيسي روي گناه ايجاد مي کند و خلاء او براي ما طوري شود که دچار آشفتگي شويم و دلمان مي خواهد که او در کنار ما باشد يعني يک آرامش حقيقي را از دست داديم و آرامش کاذبي را بدست آورديم. اينجا قطعا ما دچار حريمي شديم که خداوند قرق گاه خودش قرار داده است و بايد بلافاصله از آن دور شويم يعني قبل از اينکه کارت قرمز بگيريم در همان کارت زرد حواسمان جمع باشد، در چراغ چشمک زن سر چهار راه روابط بين دو جنس متوجه شويم که بايد رابطه را کم رنگ کنيم، مديريت احساس و مديريت هيجانات عاطفي چيزي است که انسان به صورت ارادي و آگاهانه آن را دارا است ولي امروز در زندگي مدرن همه فکر مي کنند که بايد با آخرين سرعت از اين مرزها عبور کنند تلقي آنها اين است که ما تمايل ويژه اي نداريم مگر چه اشکالي دارد ؟ موجب مي شود که آن نيازهاي دروني سيراب شود، يا حتي گاهي اوقات فرد فکر مي کند با اين رابطه به سلامت روحي خود کمک مي کند. اين ها همهA A A  دروغ هاي بزرگ است که به خود مي گوييم و نشانه اش همان وجدان درد است، وجدان دردي که آدم مي گيرد تا وقتي است که هنوز اين گناه برايش عادي نشده است، بعد از اينکه گناه عادي شد، وجدان درد هم اين قدر ساکت مي شود که شما فکر مي کنيد اصلا گناه کار خوبي است. کساني که گناه نمي کنند انگارمجرم هستند، جاي خوبي و بدي عوض شده است پس راه حل ما اين است که حواسمان باشد در ارتباط با نامحرم، در گفتن، شنيدن و ديدن مدار قلبمان کف دستمان است. مراقب باشيم که هم به خودمان و هم به طرف مقابلمان خيانت نکنيم. مبادا در رفتارها و گفتارها آن پالس عاطفي قوي بيايد و جايگزين يک رابطه انساني شود.
شوهر خيلي خوبي دارم اما نمي تواند نگاه خود را کنترل کند و هر زن زيبايي که مي بيند به او عميقا خيره مي شود. چگونه او را راهنمايي کنم؟
در معيار ازدواج قرار شد زيبايي طرف مقابل يکي از آن اولويت هايي باشد که تا در مراحل بعدي نگاه کنيم يعني اول به خاطر زيبايي سراغ فرد نرويم، اما زيبايي هاي حقيقي آن زيبايي هاي عاطفي و معنوي است. حالا چرا همسر ايشان نمي تواند اين زيبايي را ببيند ؟ شايد در ارتباط عاطفي و محبت اين زن و شوهر آن جنبه هاي زيبايي به حداقل خودش رسيده يعني اين خانم تمايلات سالم و خوب همسر شما را شايد پاسخگو نيست. هميشه وقتي چه زن و چه مرد مي بيند همسرش اشتباه مي کند يک بار به خودش برگردد و خود انتقادي کنند، ببيند چه غلط ديکته اي در گفتار يا نوع تعاملشان هست که موجب شده يک جوري دوري عاطفي بينشان رخ دهد. اگر ديدند که همه آن غلط ديکته ها را پاک کردند و همچنان همسرشان ادامه مي دهد پس معلوم مي شود يک اختلال هويتي در همسر وجود دارد. حالا بايد دنبال درمان همسرشان بروند، خودشان مشاوره بگيرند براي اينکه بتوانند همسرشان را درمان کنند. اگر همسر ايشان جزء اين طيف باشد يعني اين خانم همه مهارت هاي زنانه خود را در مدار سلامت بکار مي برند و همچنان همسرشان تمايل به زن هاي ديگر دارند لازم است که در نوع گفتگوها و رفتارها ببينند آيا اين عدم تمايل در زمينه هاي ديگر هم است يا نه ؟ يعني اين عدم سلامتي که در رفتار و برخوردش هست آيا در خواسته هاي ديگرشان اين عدم سلامتي وجود دارد. آنجا ديگر بايد به فکر درمان جدي باشند يعني از يک نشانه عبور مي کنيم و مي رسيم به يک شناخت هويتي. اگر اين خانم به طور صريح به همسرشان بگويند که من از اينکه به خانم هاي ديگر نگاه مي کنيد ناراحت مي شوم، کار صحيحي نيست. اول اينکه همسرشان در حقيقت کيبورد شخصيتي اش دستش آمده، هر موقع بخواهد به شوخي يا جدي همسرش را اذيت مي کند. دوم اينکه به طور ناخودآگاه طرف مقابل را به سمت لجبازي مي کشانيد و سوم اينکه با اين صراحت گفتار پرده حيا و احترامي که بايد بين زن و شوهر حفظ شود از بين مي رود. پس اشتباه عمل نکنيد به طور غير مستقيم ايجاد جاذبه و محبت و نهايتا اگر به نتيجه نرسيديد حتما مشاوره خوب و اميني را پيدا کنيد و از او راهنمايي بگيريد.
من پسري را دوست دارم و او هم من را دوست دارد. مي خواهيم با هم ازدواج کنيم اما پدرش نمي گذارد چون او دانشگاه مي رود. آيا ازدواج مانع درس خواندن است؟
اگر بگويم نيست اشتباه کرديم و اگر بگويم هست باز هم اشتباه کرديم يعني چه؟ يعني مهم اين است که آن طرف مقابل ما درس را کجاي زندگي قرار داده است، بعضيها بچه درس خوان هستند که فکر مي کنند تا وقتي درس مي خوانند نبايد هيچ نوع فعاليت اقتصادي يا اجتماعي جدي داشته باشند، اينها اگر قطعا ازدواج کنند به همسرشان خيلي سخت خواهد گذشت. اما اگر کسي استA  که به اين حد از بلوغ اجتماعي رسيده که درس را به عنوان يکي از زمينه هاي رشد شخصيتي مي بيند، در اين حالت چه بهتر که درس با ازدواج همراه باشد. ما معمولا به دوستان دانشجو پيشنهاد مي کنيم سال دوم و سوم دانشجويي جزء بهترين سالهاست براي ازدواج. به خاطر اينکه سال اول شما هنوز در هياهوي درس و دانشگاه هستيد و هنوز خودتان و رشته را پيدا نکرده ايد. سال آخر هم درگير پايان نامه و آماده شدن براي دوره بعدي هستيد، سال دوم و سوم يک مقدار به آرامش رسيده ايد. معمولا آمار ازدواج دانشجويي که کمتر از دو درصد خوشبختانه شکست عاطفي و ازدواج در آن بوده بيشترين موفقيت در همين سال دوم و سوم بوده است.
A خانمي هستم که شوهرم هميشه در زندگي با زورگويي رفتار مي کند. چکار کنم؟
اگر اين آقا در خانواده اي است که زورگويي را از پدر و مادر به صورت ديکتاتورمآبي ياد گرفته است، قطعا رفتار ايشان را خيلي سخت تر مي شود تغيير داد چون به صورت تربيتي ياد گرفته و از بچگي با زورگويي کارش را پيش برده است اما اگر نه، پدر و مادر روحيه ديکتاتوري نداشته و اين فرد در خانواده معروف به ديکتاتور است، من هميشه به دوستان مي گويم اگر آقايي داد زد، فرياد زد، تعجب نکنيد، عصباني هم نشويد، داد زدن يک مرد يک زير نويس آن اين است که من نياز به توجه و محبت دارم، همان طور که گريه کردن يک خانم ترجمه دارد، لطفا من را نوازش عاطفي کن، کلامي، رفتاري و گفتاري، پس اين فرد زورگو شخصيت پنهان ضعيف يک کودک دروني دارد که آن کودک درون به قول اريک فرن به عنوان يک روانشناس کودک آلوده است. دلش مي خواهد با زورگويي جلب توجه کند، مي خواهد بگويد من کي هستم، شما با محبت به او نشان دهيد که کسي هست.
آيا در زندگي زناشويي، عاشق کس ديگري بودن بدون فکر بد گناه است و اگر گناه است چه طور بايد فراموش کرد؟
وقتي ما ازدواج مي کنيم با خود و خدا عهد مي بنديم. در اديان توحيدي زرتشت، يهود، مسيحيت و کامل ترين آنها اسلام، عقد قرار داد دو طرفه بين زن و مرد نيست. عقد يک قرار داد سه طرفه بين خدا، زن و مرد است. خدا مستقيما پا مي گذارد وسط اين معامله و مي گويد که من هستم که شما دو نفر را به يکديگر پيوند مي زنم و در اين رابطه حواسمان باشد ما اول با يکي ديگر عهد بستيم. پس خط قرمزهايي که او برايمان گذاشته بايد جدي بگيريم حتي روانشناسان و انديشمندان به شکل ديگر مي گويند که قبل از ازدواج چشمانتان را باز کنيد تا درست انتخاب کنيد اما بعد از ازدواج چشمانتان را به ساير محبت ها کامل ببنديد تا بتوانيد مزه محبت همسرتان را بچشيد. وقتي شما چشم به محبت و توجه جنس مخالف خود نمي بنديد قطعا شما وارد آن حريمي شده ايد که آسيب هاي زيادي به روابط عاطفي خواهد زد و به طور ناخودآگاه تخم نفاق و خيانت را در وجودتان کاشته ايد و متاسفانه دنياي امروز، دنياي عشق بي مرزي را توصيه مي کند که هر زني مي تواند عاشق هر مردي شود و هر مردي مي تواند عاشق هر زني شود حتي اگر متاهل باشد و اين يعني يک فاجعه بزرگ يعني فروپاشي خانواده، يعني بچه ها ياد بگيرند که خيانت کردن به يکديگر جزء قانون هاي زندگي است و اين چيزي است که قطعا تلخي و زشتي آن را اين خانم و يا آقايي که دل به کسي غير از همسرش بسته دير يا زود خواهد ديد. خيانت جزء آن چيزهايي است که در همين دنيا نتيجه اش عايد فرد مي شود، رسوايي، تنهايي و سرشکستگي و اين محدوديت هم براي خانم ها است و هم براي آقايان اما يک تفاوت کوتاه دارد. لازم نيست مردي براي خودش مجاز بداند اول ما بايد با خدا حساب و کتابمان را يکي کنيم. اجازه بدهيد وارد اين تله انفجاري نشويم، ازدواج مجدد و ازدواج موقت دو تا ازحريم هاي الهي است که خداوند با شرايط ويژه به مرد اجازه داده است اما نه اينکه هر مردي هر زني را که دلش خواست. يک مرد متاهل نمي تواند به يک زن متاهل دل ببندد، اگر يک خلا در زندگي شخصي او باشد، بايد اول آن خلاء را بر طرف کند، بعضي ها امروز ازدواج مجدد و موقت را مثل ماجراي ملانصرالدين اجرا مي کنند.

مي گويند: يک شب ملا را ديدند که زير نور ماه در کوچه دنبال چيزي مي گردد، مي پرسند ملا چه چيزي گم کرده است ؟ گفت دنبال انگشترم مي گردم. گفتند که کجا گم کرده اي ؟ گفت: در خانه. گفتند که پس چرا در کوچه دنبال آن مي گردي ؟ گفت: چون خانه تاريک است و کوچه روشن است. بعضي از مردها خانه تاريک کن و بيرون روشن کن هستند يعني در خانه خودش روابط سالمي که مي تواند با همسرش داشته باشد را از او دريغ مي کند و مي گويد: من در زندگي خلاء عاطفي دارم و مي توانم ازدواج موقت يا مجدد کنم. اين يک هشدار بزرگ به همه خانم ها است. اگر روابط عاطفي خوب و سالمي را در زندگي خود نداشته باشيد گريزگاه هوس پيش مي آيد و بعد احيانا اگر فردي خوب دين را نفهميده باشد دنبالA A  عنوان هاي ديني هم نيز برايش مي گردد. قطعا ازدواج مجدد و موقت جزء تب اورژانس عاطفي است و شرايط خود را دارد. کاش يک روز جامعه ما به اين بلوغA A  مي رسيد که زن ها و مردها بدون حب و بغض به خودشان اجازه مي دادند حرف خدا را درست بشنوند. قطعا راه بيرون رفتن از بسياري مشکلات جامعه ما ازدواج مجدد و موقت است اما نه هر مردي و نه هر زني. اينجا لازم است که يک چکاب معنوي و عاطفي از خودمان انجام دهيم.
حدود دو سال است پسري را دوست دارم و عاشق او هستم. تمام خواستگارانم را رد کرده ام ولي ايشان هر بار بهانه اي مي آورد. چه کار کنم ؟
بايد از اين دوستمان بپرسيم مشکل شما با خوستگاران چيست ؟ علل رد کردن آنها را دسته بندي کنيم، 1-اينکه فردي، فرد ديگري را دوست دارد اما پدر و مادرش مانع مي شوند، اگر واقعا شما هنوز ازدواج نکرديد فردي را دوست داريد، مهم نيست بيننده ما دختر است يا پسر و مهم نيست چه کسي مخالف اين ازدواج است، دلتان را با خودتان يکي کنيد، با خودمان يک دل باشيم چند تا دل نداشته باشيم، واقعا طرف مقابل ما شرايط اينکه پدر يا مادر خوبي براي فرزندانمان باشد را دارد؟A  يا صرفا دل بستيم به همين اندازه اي که من او را دوست دارم و او هم من را دوست دارد، تهمت زدن چيز بدي است و بدتر از آن اين است که آدم به خودش تهمت بزند، خيلي ها به خودشان تهمت عاشقي مي زنند، تهمت بدي است و امتحانات سختي هم پشت سرش دارد.
چه تستي وجود دارد که مطمئن شوم واقعا اين پسر را دوست دارم؟
اينکه ببينيم اگر خداي نکرده اين زيبايي هاي ظاهر را در تصادف يا آتش سوزي دچار سيب شود، آيا همچنان حاضرم در کنا او باشم؟ اگر بدانم ايشان قبل از من فرد ديگري را دوست داشته، ببينيد امتحانات مختلف از دلم مي گيرم، انشاء الله هيچ کدام از اين شرايط پيش نيايد ولي براي تست گرفتن قطعا بايد بزنگاههاي قلبم را چک کنم و اِلا تا وقتي که دو نفر قربان صدقه يکديگر مي روند هيچ مشکلي وجود ندارد. اگر نتيجه تست مثبت بود، قدم دوم را برمي داريم. پس 1- يک خود آزمايي مي کنيم که واقعا اين فرد شريک مناسبي براي زندگي ما هست يا نه؟ 2- آيا حاضر هستيم در شرايط سخت در کنار او باقي بمانيم ؟ 3-حالا اينجا وظيفه من است که احساس قلبي خود را به آداب و رسوم عقلاني شرعي و منطقي ترجمه کنم. بايد فردي را که در فاميل و دوستان قدرت نفوذ و قدرت بيان دارد را پيدا کنم و اين فرد بايد خدا ترس باشد، من روي اين صفت تاکيد دارم، چون اگر تقوا نداشته باشد خداي نکرده آسيب هاي جدي تري وارد مي کند اگر پدر يا مادر مخالف است و براي صحبت کردن بيايند، به طور غير مستقيم امکان دارد بگوييد چرا ما مهارت قاطعيت داريم، مهارت تصميم گيري داريم اگر خود اين فرد برود و بگويد بسم الله، من اين فرد را مي خواهم يا اين فرد را مي گيرم يا هيچ کس ديگر، باعث مي شود حرمت ها شکسته شود. پدر و مادر شما خيلي وقت ها امکان دارد بعضي حرف ها را به شما نتوانند بزنند و اين بد است ولي وجود دارد. شما شايد آن مطلبي که کنار قلبتان وجود دارد به خاطر اينکه احساستان درگير شده است حتي نتوانيد آن را به زبان و کلمات ترجمه کنيد، به بستگان بگوييد و بگذاريد فردي که به شما نزديک است مثل خاله، دايي، عمو، يک دوست عاقل، يک معلم خوب از او کمک بگيريد و او مترجم قلب شما براي نزديکان شود و يک واسطه شود و اين واسطه حريمي بين شما و اطرافيان ايجاد کند. اين قلب را در تپش قرار ندهيد که فکر مي کنيد فردي را دوست داريد و به خاطر او بايد صبر کنيد، سه سال، چهار سال، دين و دنيايتان، دنياي احساساتان، همه چيز، مانع مي شود و جلوي آن گرفته مي شودA  يک باره مي بينيد آن پسري که خيلي هم به او علاقه داشتيد کارت ازدواجش دستتان مي آيد و مي گويد: من تصميمم را گرفتم و آن وقت شما فکر مي کنيد بايد با زندگيتان چکار کنيد، خيلي سخت است دوباره بتوانيد خودتان را بسازيد.
دختري را دوست دارم و خانواده ام خبر دارد ولي آنها شخص ديگري را براي من در نظر گرفته اند. او دختر خوبي است و عاشق او هستم. راهنمايي بفرماييد.
من معتقدم که اين آقا پسر آن چيزي که در دلش بوده را کامل نگفته يا نتوانسته يا نخواسته بگويد. چون مادرها معمولا اين خصيصه ي غريزي را دارند و نسبت به فرزندان خيلي حساسند. اگر اين دختر خانمي که مادر انتخاب کرده يک فرد ويژه با ويژگي هاي ممتاز است، او را هم ببينند و بررسي کنند بعد از ديدن اين دو نفر به مادر بگويند به دلايلي به فرد اول تمايل دارم، اگر نتوانستند مادر را قانع کنند که من معتقدم مي توانند، ايشان به طور جدي قانع کردن را شروع نکرده اند چون پرسيده اند که خودم نمي دانم چکار کنم ؟ يعني ايشان ترجيح مي دهند بي هيچ حرف و حديثي دل مادر را بدست آورند، خيلي خوب است، A  فوق العاده ارزشمند است اما اگر عاشق دختر ديگري است و او نيز شرايط مثبتي را دارد او را مطلع کنند و بخواهيد که مادرشان هم ايشان را ارزيابي کنند و احياناًA  اگر نقاط ضعف و قوتي وجود دارد، ايشان به عنوان مشاور به شما کمک کنند، بعداً در دو کفه ترازو بگذاريد و افق آينده زندگيتان را ببينيد و فکر کنيد ده سال آينده با هر کدام از اين دختر خانم ها ازدواج کنيد، کجاي زندگي خواهيد بود ؟ آن وقت راحت تر تصميم مي گيريد.
خواستگاري دارم که از لحاظ اعتقادي با ما هماهنگ نيستند. آنها بي حجاب هستند و ما با حجاب هستيم. تکليف چيست ؟
يکي از آن شرايط ازدواج، همسان همسري،A  کفويِِِّتA  و هم شأنيA  است. هم شأني در اعتقاد، در ايمان و اخلاق. اگر باورها و رفتارهاي ديني در حد متعارفي که دين از ما مي خواهد در خانواده طرف مقابل وجود ندارد، يقين بدانيد شما بعد از دو سال چالش هاي سنگيني را خواهيد داشت يعني مدام در کشمکش هاي فکري و رفتاري هستيد، مدام رفتارها به صورت هاي مختلفي تعبير مي شود و بدترين حادثه وقتي اتفاق مي افتد که بچه ها به دنيا مي آيند و مي خواهند تربيت شوند، حالا تحت دو تربيت متضاد قرار مي گيرند و مهمترين آسيب را خواهند ديد. حجاب يکي از رفتارهاي کوچک ديني نيست، يک ضرورت ديني است که اگر آن را انکار کنيم به گونه اي که موجب انکار نبوت و توحيد شود از دين خارج است. پس حجاب را جدي بگيريم البته حجاب قرآني که حداقل دارد. حداکثر همه اين است که اصل حجاب را به عنوان يک دستور خوشبختي الهي در زندگيمان جدي بگيريم، اگر آنها با حجاب کنار نمي آيند، بدانيد که بعدا مشکلات عجيب و غريبي را خواهيد داشت. اگر اين دختر خانم يک آدم خود ساخته باشد، مثلا رشته تحصيلي که مي خواسته انتخاب کند اگر افراد خانواده مخالف بودند و رشته خوبي بود و ايشان توانسته مقاومت کند يعني آدم مستقلي است، اگر که موقعيت فکري ايشان طوري باشد که مي تواند مستقل از خانواده فکر کند، اين فرد رشد يافته است. هيچ ايرادي ندارد، اگر من ببينم که حتي در انتخاب رنگ لباسش، جوراب، کفش، ضرورتا همه بايد نظر بدهند و طبق نظر خانواده عمل کند و به قولي دهان بين است، A  نه، قطعا اين فرد فقط فکر مي کند که با محبت و با قول اوليه قبل از ازدواج مي تواند ازدواج کند و قطعا بعد از آن سختي هايي خواهد داشت.
من با آقا پسري قرار ازدواج گذاشته بودم و سوگند خورديم، اما به هم نرسيديم الان 2سال است که با فرد ديگري با اجبار پدرم ازدواج کرده ام اما راضي نيستم، من از اينکه قسم قرآن خورده ام شرمنده قرآن هستم و آن طوري که مي خواستم نشد و بسيار افسرده هستم. راهنمايي بفرماييد.
سوگندي که آدم مي خورد و مي شکند قطعا بايد کفاره آن را بدهد. براي بيرون رفتن از اين وجدان درد ديني خداوند راه حل گذاشته است، البته آنجايي که مي توانيم اصلا دليلي ندارد ما قسم بخوريم و قسم خوردن به طور کلي مکروه است. اگر که هم قسم شدند، قطعا چيزي است که به دين ما مي آورد، جزو قسم هاي کفاره دار نيست. قسم هاي ويژه اي براي کفاره داريم ولي اين به عنوان يک رفتار است که هم عهد شدن دو نفر با يکديگر است. هر دو نفر گفته اند که ما با هم خواهيم ماند، معلوم نيست اگر به هم مي رسيدند خوشبخت مي شدند. راه اول، رابطه اش را با خدا و قرآن بيشتر کند، همان قرآني که به آن قسم خورده ايد يبشتر در آن تدبر کنيد و بخوانيد، قطعا قرآن دروازه هاي نور را به سمت قلبتان باز مي کند. دوم، ارتباط خود را با همسرتان بيشتر کنيد، وقتي خطبه عقد خوانده مي شود خداوند دو هديه به عروس و داماد مي دهد که به درجه ايمان هم بستگي ندارد، يکي مودت و يکي رحمت است، محبتي که بايد اظهار شود، روحيه بخششي که بايد در کنار خطاهاي يکديگر رخ دهد، اين دو را در زندگي تان فعال کنيد تا بتوانيد خوشبختي را بچشيد. من کتابي را که مربوط به اين بحث است معرفي مي کنم، يک کتاب چهار جلدي است که انتشارات آستان قدس رضوي متتشر کرده است (دو کوچه قبل از بله ) براي دوستاني که مي خواهند ازدواج کنند، شرايط قبل از ازدواج و مهارت هايي براي خواستگاري و اين که چه فردي را مناسب ببينيم. کتاب بعدي مربوط به بعد از ازدواج است (مهارت هاي ارتباطي همسران ) که نوع ارتباط سالم و پوياي بين دو همسر را بيان مي کند، تحکيم پيوند زناشويي که کمک مي کند يک زندگي موفق، روز به روز بتواند اصالت و عمق بيشتري پيدا کند. کتاب بعدي (مديريت تعارض همسران ) اين کتاب مي گويد هيچ اشکالي ندارد که شما صد در صد با نظر همسرت موافق نباشي اما بايد ياد بگيريد که مهارت قهر و آشتي داشته باشيد و مهارت اينکه بتوانيد مشکلات بين خودتان را حل کنيد.
سه کتاب در مورد بحث رزق و روزي خدمت عزيزان معرفي مي کنم و با مراجعه به آنها، بحث هايي که ما خلاصه آن را خدمتشان مي گوييم مفيد خواهدA  بود. نوشته اعجاز کلام کوتاه در يکصد نسخه طلايي، روش هاي موفقيت در کسب و کار. اين کتاب جزو مهارت هاي زندگي بر اساس نگرش اسلامي است، در اين کتب آمده، بر حسب آيات و روايات عبارت هاي دقيقي را دارد و به ما مدل مديريت رزق و روزي را ياد مي دهد و کمک مي کند چطوري زندگيمان را خوب اداره کنيم، از اين کتاب ماجرايي را نقلA A  مي کنم. ماجرايA  فردي است که در زمان پيامبر (ص) جزء کساني بوده که وقتيA  بانگ اذان بلند مي شود فوري خود را به نماز، آن هم نماز پشت سر پيامبر مي رساند، يک توفيق بزرگ نماز اول وقت و نماز جماعت است، اين فرد در يک فقر و سختيA  است و سراغ پيامبر (ص) مي رود و مي گويد: من مي خواهم مقداري گشايش در رزق داشته باشم، حضرت مي فرمايد: ثروت و مال به نفع تو نيست، هر چند وقت يکبار آن را مطرح مي کرد و نهايتا پيامبر (ص) به او دو درهم هديه مي دهد و براي او دعا مي کند. اين فرد براي خودش کنار مسجد مغازه اي مي خرد و کم کمA  روزيش زياد مي شود. اين قدر که موقع نماز او مشغول کسب و کار است. يکي از مهارت هاي معنوي اين است که هر چيزي که از خدا خواستيم، قبل از آن قابليتش را بخواهيم و الا خدا آن را به ما مي دهد و بعد جزء رفوزه يا تجديدي ها در مي آييم. اين ثروت باعث شد فرد توفيق نماز اول وقت را از دست بدهد و يواش يواش يک وعده نماز را به مسجد مي رفتA  و تعداد گوسفنداني که خريده بود آنقدر زياد شد که از مدينه خارج شد و ديگر نتوانست براي نماز بيايد. يک روز مامورين پيامبر(ص) براي گرفتن زکات به سراغ او رفتند و او گفت: اين باج است و منA  زکاتA  نمي دهم. در همين حال آيه اي نازل شد: کساني که از فضل ما مي خواستند و ما به آنها عطا کرديم اما آنها اعراض کردند و به سمت خدا نيامدند، وقتي اين آيه را شنيد به قدري ناراحت شد که به پيامبر(ص) گفت، من حاضرم همه ثروتم را بدهم ولي اين آيه در حق من نازل نشده باشد. پيامبر(ص) گفتند: نمي خواهد مالت را بدهي فقط همان دو درهمي که داده بودم را برگردان. دو درهم را برگرداند و برکت از مالش به آن شکلي که ايمانش را از بين برده بود رفت و دوباره به فقر برگشت. در روايت داريم: ايمان بعضي از بنده ها حفظ نمي شود مگر با فقر، البته ثروت فرصت خوبي است براي اينکه ما بتوانيم معامله اي با خدا انجام دهيم و جلب محبت و رحمت الهيA  را بکنيم. اين داستان را از کتاب گشايش روزي، انتشارات نورالزهرا نقل کردم، اين کتاب خوبي است که عوامل رزق و روزي و برکت در زندگي را از اعمالي که ما بايد در زندگيمان انجام دهيم مشخص مي کند، کتاب آخر، درمان فقر از آقاي روح الامين کلباسي مي باشد که تمام واجبات و مستحبات و مکروهات و محرمات و آدابي که مرتبط با اين مي شود که ما چکار کنيم فقر معنوي فقر اخلاقي و فقر مادي در زندگيمان نيايد وجود دارد. A A A A A