اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-09-09-خانم نيلچي زاده-حسادت و چشم زخم

-برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

-حسادت و چشم زخم

88-09-09
سوال- من و شوهرم همديگر را بي نهايت دوست داريم. در زندگي خوشحاليم و لذت مي بريم ولي مي ترسيم که ديگران به خوشبختي ما حسادت کنند و ما را چشم بزنند. چه کار کنيم؟
پاسخ- اولين راه اين است که خودنمايي نکنند يعني نعمتهاي خود را زياد به چشم کساني که ندارند، نکشند. چون گاهي اوقات يک نعمت ساده و پيش پا افتاده هم امکان دارد به نظر ديگران برسد و حسادت افرادي را برانگيزد خصوصا اگر همراه با محبت عميق و صميمانه باشد. بخش قابل توجهي از اين محبت بايد مثل ريشه هاي يک درخت پنهان بماند تا بتواند عمل تغذيه را خوب انجام دهد و آن را سرشار کند.

قطعا اين زن و شوهر با استفاده از مهارتهاي درست زندگي زناشويي، ارتباط خود را روز به روز بهتر مي کنند ولي لازم است که دوست داشتن همديگر را پيش ديگران ابراز نکنند تا که حس حسادت يا حسرت در ديگران برانگيخته نشود. بعضي افراد جلوي ديگران مثلا در مهماني ها از همسرشان بدگويي مي کنند در حالي که قلبا او را دوست داشته و صفاتش را مي ستايند و اين کار را فقط براي پيش گيري از چشم زخم انجام مي دهند که درست نيست اگر ديگران خوبي همسر را ديده باشند فکر مي کنند اين فرد چه قدر ناسپاس است و با وجود همسرخوب، قدردان نيست و اگر خوبي همسر را نديده باشند و با نگاه يک حسود نگاه کنند، با خودشان مي گويند: خدا را شکر، زندگي اينها، آنقدر هم که فکر مي کرديم رو به راه نيست و حسود از اين جهت خوشحال هم مي شود ولي بنده مي پرسم که آيا وظيفه ي ما اين است که اشتباهات ديگران را بيشتر کنيم يا کمتر؟ در حقيقت ما براي فرد حسود يک نوشابه ي خانواده باز کرده ايم يعني اينکه حسادت تو بجا است پس من همه ي خوبي ها را هم زشت نشان مي دهم و اين رفتار قطعا غلط است. اولا در آن دروغ به کار رفته ثانيا تهمت است. خيلي وقتها فرد با اين رفتار و گفتار، نعمت خود را از دست مي دهد چون ناسپاسي لفظي مي کند و درعين حال با چنين رفتاري باعث مي شود که آن نعمتهاي حقيقي که زندگي را شيرين کرده، در فکر ديگران زندگي خوبي جلوه نکند و يک حس نااميدي کم رنگي را هم درديگران ايجاد مي کند چرا که مي خواهد چشم نخورد، بنابراين راههاي بهتر و منطقي تري هم وجود دارد. مثلا در يک مهماني پيش خانمي از همسر او تعريف مي کنند که او چه قدر خوب است. دراينجا اين خانم بايد شروع کند به تعريف کردن از خوبي هاي افرادي که در اين جمع هم حضور دارند مثلا بگويد درست است که همسر من ويژگيهاي خوب زيادي دارد و من هم از اين بابت خدا را شکر مي کنم ولي همسرشما هم ويژگي هاي خوبي دارد که شما نمي بينيد و به آنها ياد بدهد که علاوه بر بديها، خوبيهاي همسرشان را هم ببينند و خوبيهاي خود را هم تبديل به بدي نکنند زيرا فقط انسانهاي حساس و احيانا حسود، خوبيهاي ديگران و بديهاي خود را مي بينند. دوم اينکه جلوي ديگران شکر خدا را کند و در حقيقت رابطه ي آن ويژگي مثبت با خدا را، پيش چشم خود و ديگران بياورد. مثلا اگر ديگران مي گويند که شوهر شما خيلي مهربان است، بايد بگوييد که من خدا را شکر مي کنم که به من همسر مهرباني داده است و اميدوارم لياقت اين نعمت را داشته باشم و بتوانم اين نعمت را زياد کنم، نعمتي را که خدا به من امانت داده و معلوم نيست تا چه موقع وجود داشته باشد يعني آن واقعيت حقيقي را. زيرا ما نمي دانيم که اين نعمتي که خدا به ما عطا کرده تا چه موقع در اختيار ما خواهد بود. ما وقتي دچار حسادت مي شويم که فکر مي کنيم ديگران دارند و ما نمي توانيم داشته باشيم و وقتي دچارغرور مي شويم که فکرمي کنيم آن چيزي که ما داريم، ديگران ندارند و ما همه ي خوبيها را براي هميشه داريم درحالي که همه ي اينها دروغ هاي بزرگي است که ما به خودمان مي گوييم به همين دليل است که مي گوييم خودت باش، نه کوچکتر و نه بزرگتر. سوم اينکه افرادي که از خوبيهاي ديگران تعريف مي کنند، ويژگيهاي مثبت را در جمع خود شناسايي کنند. مثلا وقتي ميگويند که همسر شما مهربان است، شما به آنها يادآوري کنيد که اين مهرباني ايشان، درحقيقت با ويژگيهاي خوب رفتاري و گفتاري تقويت شده است تا توانمندي هاي خودش را نشان بدهد مثلا در جواب آنها بگويد: خيلي وقتها هم امکان دارد که مشکلات مختلفي پيش بيايد ولي قطعا صبوري هاي من هم موثر بوده تا محبت او روز به روز بيشتر شود.
سوال- من گل فروش هستم و در رابطه با شغلم با خانمهايي سر و کار دارم که بايد بهترين سليقه هايم را دراين رابطه به کار ببرم ولي همسرم نسبت به اين قضيه حسودي مي کند؟
پاسخ- اين تقريبا مشکل تمام آقاياني است که در کارشان به طور جدي با خانمها سر و کار دارند و آن طبيعت حساس خانمها هم مي تواند موجب حساسيت ويژه بشود. اولين توصيه ي ما اين است که براي کمک به خانمها در انتخاب گلها نيازي به صميميت مضاعف شما نيست زيرا گاهي اوقات امکان دارد فکر کنيم که چون مي خواهيم در شغلمان به توانمندي هاي ويژه برسيم پس حتما بايد با همه ي مشتريهاي خود صميمي شويم، چه خانم باشند و چه آقا، اين کار ضرورتي ندارد به خصوص وقتي که يک جنس مخالف، مشتري ما باشد. قطعا اين صميميت، بهداشت رواني من و طرف مقابلم را دچار خدشه مي کند. چه لزومي دارد که من کاري را انجام دهم که خط قرمز خداست و اگر زمينه ي اشتباه در فکر و خيال و قلب اين آقا ايجاد شود، آن غيرت خانم صحيح است.
سوال- من پدر دو فرزند هستم و فرزند کوچکترم را بيشتر دوست دارم و از اينکه فرزند بزرگترم از اين موضوع احساس حسادت کند مي ترسم. چه کار کنم که او اين موضوع را نفهمد؟
پاسخ- ما به اين پدر خوب تبريک مي گوييم که در زندگي حواسش به رابطه ي عاطفي خوب، بين فرزندانش هست و اينکه فرزند کوچکتر را بيشتر دوست دارند طبيعي است، اکثريت هم همين طور هستند. زيبايي رفتار و گفتار او و نيز داشتن اشتباه در اداي کلمات او و همچنين شيريني آن اشتباه گفتن هاي او به جان همه مي نشيند. پس طبيعي است که انسان به بچه ي کوچکتر توجه بيشتري داشته باشد چون آنها به قدري احساس نياز خود را معصومانه و صميمانه به ما انتقال مي دهند که شش دانگ وجود ما را به خودشان جلب مي کنند اما راه حل اول اين است که حتما براي ابراز محبت به فرزندان ديگر يک وقت اختصاصي قرار دهند يعني روزهاي هفته را تقسيم کرده و در هر روز يک ساعت وقت پدر و مادر به تنهايي براي يک فرزند باشد و در آن به طور اختصاصي به آن فرزند محبت شود بدون اينکه از او گزارشي بخواهيد يا او را سرزنش يا نصيحتي کنيد و يا به درسهاي او رسيدگي کنيد بلکه فقط يک رابطه ي عاطفي و دوستانه با فرزند داشته باشيد که تصور نکند، فرزند دوم جاي او را گرفته است. دوم اينکه بسياري از محبت ها از طريق فرزند کوچکتر به فرزندان ديگر منتقل شود مثلا اگر براي فرزند کوچکترهديه اي خريده مي شود، براي فرزندان ديگر هم هديه تهيه شود و به دست فرزند کوچکتر به آنها داده شود تا با اين کار رابطه ي عاطفي بين فرزندان را بيشتر کنيم. طوري رفتار نکنيم که فرزندان بزرگتر آرزو کنند که فرزند کوچکتر نباشد چون او محبت پدر و مادر را دزديده است. در يک زمانهايي بايد محبت به فرزند کوچکتر را پنهان کرد تا آنها به جاي رقابت با يکديگر با هم رفاقت کنند و رابطه ي خواهري و برادري آنها شکل بگيرد اما اگر اين طور نباشد، با هم رقابت خواهند کرد و گاهي اوقات هم مي توانند به يکديگر آسيب هاي جدي وارد کنند.
سوال- خانمم از من بزرگتر است وچون بچه دار هم نمي شود، خانواده ام اصرار دارند که من ايشان را طلاق دهم ولي خودم با اين قضايا مشکلي ندارم. چه کنم ؟
پاسخ- البته تلقي اين که براي انتخاب، خانم، بزرگتر از آقا باشد، اولويت نيست اما وقتي دو نفر با هم ازدواج کرده و کانون آرامش و محبتي را زيرسايه ي خداوند تشکيل دادند، نهايت ظلم است که بستگان و دوستان دائما سعي کنند، رابطه ي آنها را خراب کرده و به يکي از آنها پيشنهاد طلاق از ديگري را بدهند. در فرهنگ اهل بيت توصيه هاي عجيب و غريبي دراين رابطه داريم که اگر زن و شوهري با هم اختلاف پيدا کردند آنها را به هم وصل کنيد و اگر حتي حرفهاي شما فقط باعث سرد شدن رابطه ي آنها شود و نه جدايي بين آنها،عقوبتها ي خيلي سختي درانتظار شما خواهد بود. به همه ي خانواده هايي که ناآگاهانه و از روي دلسوزي فکرمي کنند با جدايي فرزندشان از همسرش، احيانا بتوانند زندگي بهتري را تشکيل دهند، توصيه مي کنم که قدري خدا و قيامت را هم به ياد بياورند چون ما حق نداريم که يک زوج الهي و خوشبخت را جدا کنيم بخاطر اينکه احتمال مي دهيم شايد در آينده آنها دچار مشکل شوند. اين حس خودخواهي ما است که فکر مي کنيم بهتر از خدا و خود آنها مي توانيم مصلحت زندگي آنها را تشخيص دهيم و برايشان نقشه ي راه بکشيم. قطعا آسيب اين موضوع براي افرادي که اين توصيه ها را مي کنند بيشتر از آن خانواده خواهد بود. من به اين زوج توصيه مي کنم خود را از اين حرفها دور نگه دارند و رابطه ي مثبت عاطفي خود را بيشتر تقويت کنند تا حرفهاي غلط ديگران روي آنها اثر بدي نگذارد. براي بچه دار نشدن آنها هم خوشبختانه امروزه علم براي آنها راهکارهاي جدي دارد و اگر راههاي پيگيري و حل کردن مسئله ي ناباروري هم به نتيجه نرسد باز امکان اينکه فرزند داشته باشند، هست و اگر اين هم نباشد باز زندگي باقي است و مهم اين است که همديگر را باور کنند نه حرفهاي غلط و دروغ ديگران را. بعضي ها معتقد هستند که اگر خانم در سنين بالاتر بزرگتر باشد، مشکل ايجاد مي شود. آنها استدلال مي کنند که زنها زودتر شکسته مي شوند مثلا يک خانم سي ساله، ده سال بعد، يک خانم چهل ساله مي شود ولي آن آقايي که 25 سال دارد ده سال بعد تازه 35 ساله مي شود. دراين موارد اگر هنوز زندگي تشکيل نشده بود ما مي گفتيم که بهتراست اين زندگي شروع نشود. اما وقتي زندگي شروع شده است و يک موجود جديدي هم متولد شده که ما نيز حق کشتن او را نداريم بايد کمک کنيم تا با کمترين آسيب و بيشترين موفقيت اين کار جلو برود. براي اينکه مشکلاتي براي اين طور خانواده ها پيش نيايد، آنها بايد براي سلامتي، شادابي، رابطه ي عاطفي و موفقيتشان نسبت به خانواده هاي ديگر، سرمايه گذاري مضاعفي کنند و چه بسا با اين سرمايه گذاري مضاعف بتوانند در بين دوستان و آشنايان به عنوان خانواده ي موفق ضرب المثل بشوند.
سوال – من زني هستم که حتي گاهي به نان شب خودم هم محتاج هستم ولي به هيچ عنوان حسادت نمي کنم چون خدا را دارم يعني همه چيز دارم.
پاسخ- ما وقتي که از مرز گمرک الهي عبور مي کنيم و به عالم آخرت وارد مي شويم، در بهشت هيچ تکليفي متوجه بهشتيان نيست مگر شکر خدا. پس انسان شاکر انساني است که مي تواند نعمتهاي خدا را ببيند و با شيريني و رضايت خدا، شکر خدا را بجا آورد در اين صورت در همين دنيا بهشت او کليد خورده است که من اسم آن را شِکَر شُکر يعني کسي که جانش، کلامش و نگاهش شيرين است، گذاشته ام. دنياي روانشناسي به آن مثبت انديشي مي گويد و ما به آن شهد شيريني مي گوييم زيرا مومن با تمام وجود شيرين است و محبت خدا را حس مي کند و مي بيند حتي اگر نيمه ي خالي ليوان هم باشد باز نيمه ي پُري وجود دارد و به همين خاطر مي تواند رضايت خدا را بچشد. ولي انسان حسود همه چيز مي تواند داشته باشد اما لذت رضايت خدا را نمي چشد و به همين خاطر بيچاره است پس کسي که رابطه ي خود را با خدا تقويت مي کند زيبايي هاي زندگي و دارايي هاي حقيقي خود را مي بيند و قطعا يکي از انسانهاي بهشتي است که ما او را روي کره ي خاکي مي بينيم.
سوال- اگر مردي نسبت به همسرش نه حسادت داشته باشد و نه غيرت، آيا به اين معني است که همسرش را دوست ندارد؟
پاسخ- حسادت نداشتن خيلي خوب است و کسي که حسود نيست بايد براي خودش آن را به عنوان يک ويژگي مثبت و يک مقام احسن بداند. اما اگرغيرت ندارد، غيرت نداشتن نشانه ي بي محبتي نسبت به طرف مقابل و در حقيقت يک نوع بي تفاوتي به زيبايي هاي زندگي است. اگر در زندگي من فردي است که نسبت به او هيچ غيرتي ندارم و هر کسي هم درست يا غلط مي تواند در کنار او قرار بگيرد و براي من اصلا اهميتي نداشته باشد قطعا بي عاطفه هستم يا عاطفه ام خيلي ضعيف شده است و بايد غيرت زيباي الهي را درخود بيشتر تقويت نمايم.
سوال- همسرم مرا دوست دارد ولي ابراز نمي کند. مرا راهنمايي کنيد.
پاسخ- معمولا خانمها بيشتر به ابراز محبت توجه دارند. انسانهاي برون گرا و درون گرا در احساساتشان با هم فرق مي کنند. انسانهاي درون گرا شايد صد بار دوست داشتن طرف مقابل را در قلبشان مرور کنند اما شايد به سختي، بتوان ابراز محبت را از دهان آنها بيرون کشيد. اگر طرف مقابل ما انسان درون گرا باشد بايد بدانيم که آنها به راحتي نمي توانند ابراز محبت کنند ولي گاهي با رفتار و عملشان، ابراز محبت را نشان مي دهند. بعضي افراد هم هستند که در زندگي ياد گرفتند که نبايد محبت خود را ابراز کنند در حقيقت يک زمينه ي اکتسابي و تربيتي است که در خانواده ديده شده است و گمان مي کنند که محبت هاي موفق، آنهايي بوده که اصلا ابراز نشده و هيچ وقت بين پدر و مادر به طور جدي گفته نشده است و اين همان زمينه اي است که اگر نبينيم در ارتباط با اين شخص خاص دچار مشکل شده و مي گوييم که چرا اين انسان ؟ پس چون ابراز محبت نمي کند، شايد مرا دوست ندارد و به اصل محبت شک مي کنيم. گاهي اوقات هم علتش اين است که شايد من با کوچکترين ابراز محبت، دچار توقع زيادي از او مي شوم و او هم از اين موضوع مي ترسد يا بين اطرافيان اين موضوع را ديده است که با ابراز محبت، توقعات طوفاني به سراغ آنها مي رود به همين دلايل بايد ظرفيت هاي خود را بالا برده تا اگر به ما ابراز محبت شد، خيلي توقعات عجيب و غريب و بيشتر از توان طرف مقابل نداشته باشيم. اگرهم او ياد نگرفته يا خوب ابراز محبت کردن را نمي داند، بدون سرزنش و نق زدن، کم کم با ابراز محبت خودم به او کمک کنم که او هم اين کار را ياد بگيرد.
سوال- آيا از نظر اسلام چشم زخم وجود دارد؟
پاسخ- اين موضوع در بين همه ي ملل، اديان و آئين هاي مختلف مطرح است و مي توان گفت که آنها به نوعي چشم زخم را قبول دارند و معتقد هستند که از طريق نگاه مي توان به ديگران آسيب رساند اما اسلام به عنوان يک دين آسماني و نيز در قرآن کريم هم در مورد چشم زخم تاکيد دارد که افراد مي توانند از طريق چشم، نگاه و نوع ويژگي هاي شخصيتي خود به ديگران آسيب برسانند. در سوره ي قلم آيه اي را مطرح مي کند که وقتي به شأن نزول آيه دقت مي کنيم در آن ماجراي فردي در بين اعراب است. وقتي افرادي متوجه مي شوند که نمي توانند به پيامبر آسيب جدي برسانند به سراغ فردي مي روند که بسيار به چشم شوري معروف است تا او با نيروي باطني شيطاني خود بتواند از اين طريق به پيامبر آسيب وارد کند و در شأن نزول آن گفته شده است که آيه ي وان يکاد در همين زمان نازل شده است. در حقيقت اين پناهگاهي است که خداوند براي پيامبر اسلام نازل فرموده تا کساني که مي خواستند با چشم خود به پيامبر آسيب برسانند ذکر الهي و کلام خداوند را از دهان مبارک پيامبر مي شنيدند. حالا درباره ي مقابله با چشم زخم آيا مي توان کسي را متهم به چشم شوري کرد؟ در بعضي ملتها حتي اکنون هم گاهي افراد را به همين دليل مي سوزانند چون آنها موجب خشکسالي در يک قبيله شده اند يا موجب وارد شدن آسيب به يک خانواده شده اند. تهمت چشم شوري زدن به ديگران حرام و گناه است و ما حق نداريم به کسي بگوييم چشم شور، و تلقي ما دائما اين باشد که ما از طريق او ممکن است آسيب ببينيم. همه ي ما مي توانيم ويژگي چشم شوري را پيدا کنيم چون قبلا گفتيم که يکي از علتهاي چشم شوري، حسادت است يعني کسي در درون خود يک انرژي منفي انباشته اي به نام حسادت دارد و آن نيروي باطني او براي از بين بردن نعمتهاي ديگران است تا از اين طريق به ديگران آسيب برساند. حالت دوم اين است که امکان دارد فردي از روي محبت و علاقه ي زياد که مثلا با حالت شگفتي زياد بگويد: واي چه قدر زيباست يا واي چه قدر زياد است، در حقيقت با اين وايي که با تمام وجود ابراز مي کند، نيروي عظيم دروني خودش را مانند يک سيلاب به طرف مقابل منتقل مي کند. اين کار مانند اين است که کسي آنفولانزا گرفته باشد و با يک عطسه ي خيلي بد، محيط اطراف خودش را کاملا آلوده کند و به اطرافيان آسيب برساند. حتي اگر با خوشحالي و خرسندي هم گفته شود، چشم زخم منتقل مي شود دقيقا براي همين گاهي اوقات مادر و پدر هم مي توانند فرزندان خود را چشم بزنند و ربطي هم به حسادت ندارد چون يکي ديگر از علت هاي چشم زخم تحسين زياد است. براي همين است که عده اي مي گويند که ما افراد موفقي هستيم و مي ترسيم که مورد چشم زخم قرار بگيريم در واقع چشم زخم از طريق کساني که خيلي به نظر آنها موفقيتشان شگفت انگيز است هم، مي تواند باشد. راه حل هاي زياد اما غلط هم براي اين موضوع زياد است مانند همراه داشتن انواع سنگها و صدفها يا شاخ کرگدن و يا شانه ي هدهد و عاج فيل که در ملل مختلف براي مقابله با چشم زخم استفاده مي کنند. بخشي از آنها که جزء ادبيات عاميانه ي مردم است، رايج تر به نظر مي رسد مانند زدن به تخته ي چوبي يا تعارفات را به کار بردن يا نوشتن برچشم بد لعنت، پشت ماشين. کار رايج ديگر شکستن تخم مرغ است که با زغال روي آن خط مي کشند و بعد آن را مي شکنند و گاهي اوقات هم که اين کار چند بار تکرار مي شود و تخم نمي شکند آنها مي گويند: ما حتما بايد اين کار را انجام دهيم. در اينجا ما به عنوان کسي که معتقد هستيم يک قدرت حقيقي در عالم، وجود دارد و هيچ برگي از درخت، بدون اجازه خداوند نمي افتد پس چرا بايد به چيزهايي پناه ببريم که نود درصد آنها دروغ است. اصل چشم زخم و راه مقابله با آن، واقعيت است اما راههاي دروغين درکنار آنها آمده است. يعني يک آب گل آلوده ي عجيب وغريبي از انواع مهره هاي آبي رنگ که مدل چشم درست مي شود تا چشم زخم را از بين ببرد البته جالب است که رنگ آبي در لغت نامه ي دهخدا که او هم از خيام به عنوان يک حکيم ياد کرده و مي گويد که ايشان معتقد است که فيروزه با رنگ آبي، قدرت برگرداندن طول موج منفي چشم زخم را دارد و وقتي اين مطلب با بحث رنگ درماني و روانشناسي رنگها که امروزه در دنيا مطرح است، مقايسه مي شود معلوم مي شود که همين موضوع مطرح شده که رنگ آبي، رنگ آرامش است و با اين ويژگي قدرت برگرداندن انعکاس امواج منفي را به طور کامل دارد. شايد هم يکي از علل استحباب استفاده از نگين فيروزه، علاوه بر داشتن عالم ملکي و ملکوتي، قطعا همين رنگ آبي خاص خودش باشد که اثرات ويژه اي دارد و امروز علم هم توانسته آن را اثبات کند. البته رنگ آبي خيلي کم، مي تواند اثر گذار باشد زيرا ميدان تاثير گذاري آن فقط فيزيک است ولي چشم زخم از متافيزيک يعني درون و باطن فرد بيرون مي آيد به عبارتي ديگر وقتي ما به عنوان يک انسان موحد و مسلمان به در خانه ي اهل بيت رفته و از آنها راه حلي براي مقابله با چشم زخم مي خواهيم، آنها راه حلهاي خيلي دقيق آسماني را به ما نشان مي دهند. امام صادق (ع) مي فرمايند: هر موقع حس کرديد که در معرض چشم زخم ديگران قرار گرفته ايد سه با ر اين ذکر شريف را بگوييد و طبيعتا هرچه اين ذکر با تمام وجود گفته شود اثرش نيز خيلي بيشتر خواهد بود که: ما شاءالله لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم يعني آنچه که خداوند بخواهد همان خواهد شد. يعني اي کسي که نگاه منفي از روي حسد يا علاقه يا تحسين داري و اين نعمت به نظرت چيز عجيبي آمده است آنچه خدا بخواهد، درعالم رخ مي دهد و هيچ کس کوچکترين قدرتي درس عالم ندارد مگر به واسطه ي خداوندي که عظيم است. وقتي فرد با تمام وجود اين ذکر را مي گويد، تمام انرژيهاي منفي اطراف خود را خنثي مي سازد. اين به عنوان يک راه حل مقابله با چشم زخم است و از همين جا هم بين ما رايج شده است که وقتي از چيزي يا کسي خوشمان مي آيد ماشاءالله مي گوييم. اگر تلفظ درست اين ذکر را به کار نبريم و مثلا بگوييم ماشالا، اثر مثبت آن از بين نمي رود ولي مانند آن ويتاميني است که به حداقل ميزان جوش رسيده و ويتامين آن هنوز هست اما خيلي کم يا مانند نور خورشيد که در پشت ابر کمتر گرم خواهد کرد. پس ياد بگيريم که ذکر کامل و درست را همان طور که قبلا گفتيم، ادا کنيم و با اين ذکر دوباره به خدا مي گوييم که خدايا باور دارم که هيچ چيز در عالم جز اراده ي تو تاثير گذار حقيقي نيست و يک بار ديگر موحد بودن خود را به سوي خداوند اعلام مي کنم. دومين ذکر را که امام صادق (ع) خواندن آن را دراين مواقع تاکيد کردند دو سوره ي ناس و فلق است که به عنوان پناهگاه مي باشند که هرجا احتمال خطر مي دهيد با خواندن اين سوره ها در پناه خداوند برويد و خود را در پناه تخم مرغ و شانه ي هدهد يا از اين قبيل اجسام قرار ندهيد چون بخش قابل توجهي از اين کارها بخاطر توهمات ذهن بشر است که فکر مي کند اينها مشکل گشا هستند. سومين راه حل صدقه دادن است. هر وقت احساس کرديد که در معرض چشم زخم قرار گرفته ايد صدق خود را به خدا اثبات کنيد و صدقه دهيد تا بلاها را از شما دور کند. در روايا ت داريم که صدقه هفتاد نوع بلا را ازما دور مي کند. اين در حقيقت خريدن لطف خدا نيست زيرا لطف خداوند بي دريغ است. من با اين کار اثبات مي کنم که هستم، مانند آن پيرزني که با يک گلوله ي نخ آمده است تا در زمره ي خريداران يوسف محسوب شود اگر چه اين گلوله ي نخ هيچ ارزشي ندارد ولي با آن کار بندگي خود را ثابت مي کند. ما با اين کار ثابت مي کنيم که يقين داريم درعالم هيچ اهريمني نمي تواند هيچ کاري انجام دهد و اگر کوچکترين اتفاقي در عالم رخ مي دهد براي امتحان شدن ما و رفتن بيشتر ما به سمت خداوند است و يکي ديگر از توصيه ها همراه داشتن و نيز قرائت آية الکرسي است که البته بين ما ايراني هاي مسلمان رايج است. مثلا حتي براي نوزاد هم وان يکاد را به عنوان آويز به لباسش استفاده مي کنند. البته بهتر از همه ي اين کارها اين است که ما با قرائت وان يکاد بطور دائم آن را بر جانمان بنشانيم و آخرين کاري که در فرهنگ اهل بيت هم تاکيد ويژه شده است دود کردن اسپند است يعني يک ماده ي طبيعي با عمل ملکوتي. شايد ما فکرکنيم که اين کار فقط جنبه ي بهداشتي دارد مثلا حتي اخيرا بعضي عزيزان براي مقابله با آنفولانزا نوع آ يا براي از بين بردن عاملهاي بيماري زا براي آمدن حاجي ها اسپند دود مي کنند. واقعا همين طور است اما هرچيزي در اين عالم چهار بُعد دارد. بُعد اول بُعد فيزيکي است و بُعدها ي متافيزيکي آن هم از ملکوتي آغاز مي شود. در روايتي داريم که هيچ دانه ي اسپندي نيست مگر اينکه فرشته اي همراه آن است يعني دانه ي اسپند بُعد ملکوتي ويژه اي به همراه دارد و کارکردهاي خاصي هم دارد. جالب است که باشگاه خبرنگاران جوان هم براساس تحقيق علمي ثابت کرده بود که استنشاق بوي اسپند ترس را کم کرده و ايجاد آرامش مي کند يعني از فيزيک و دنياي مادي و جسمي فرد شروع مي کند تا بَعد هم به عالم روح و روان و معناي او برسد. خيلي از چيزهايي را که خداوند در دنيا به ما عطا کرده است، بُعد ملکوتي و آسماني آن به قدري قوي است که مي تواند آسمان را به زمين بياورد. نکته اي هم در مورد صدقه دادن هست که همان طور که خداوند از ما خواسته است که در صبح دورکعت نماز، درظهر و عصر چهاررکعت و درمغرب سه و درعشاء چهاررکعت نماز بخوانيم، حالا همه هفده رکعت را با هم بخوانيم براي اينکه راحت شويم. اين نمازها در زمانهاي مختلف روز، مانند آبي است که در زمانهاي مختلف پاي گلدان مي ريزيم، با دادن صدقه هم به مقدار کم در هر روز، در حقيقت ذکر الهي در زندگي هر روز ما جاري مي شود. صدقه يادآوري اين است که من در زندگي محتاج خداوند هستم و اعلام مي کنم خدايا من آنچه را دارم درراه تو خرج مي کنم پس تو هم مرا در زندگي از آن خودت قرار بده.