برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
-اعتماد به نفس
88-07-20
سوال - يک فرد درون خود چه اندازه اعتماد به نفس بايد داشته باشد که به سمت خود پسندي کشيده نشود؟
پاسخ - همه ي ما مي دانيم کسي مي تواند روي پاي خود بايستد که خود را باور کرده باشد. براي داشتن اعتماد به نفس ما نياز داريم که اول خود را بشناسيم. خيلي از ما توانايي ها، نقاط ضعف و قوت خود را خوب نمي شناسيم به همين دليل زمينه ي آسيب پذيري ما زياد مي شود. بعضي ازA A انسان ها عيب هاي خود را در چشم خود خيلي بزرگ مي کنند يا اجازه مي دهند ديگران اين کار را بکنند به همين دليل بطور مداوم خود را سرزنش مي کنند. يک گفتگوي دروني در آنها است که به مجرد اينکه کوچک ترين اشتباهي مي کنند خود را سرزنش مي کنند. آنها کساني هستند که در معرض کمبود اعتماد به نفس قرار خواهند گرفت. اما عده ي ديگري در سويي ديگر قرار دارند آنها راه اشتباه را مي روند. آنها آنقدر خود را قبول دارند که ديگر هيچ کس را قبول ندارند، حرف فقط حرف خودشان است حتي اگر غلط باشد. راه فقط راهي است که آنها انتخاب کرده اند حتي اگر همه ي خيرخواهان عالم آنها را از اين راه برحذر دارند. در دو سوي اين ويژگي مثبت اعتماد به نفس، عزت نفس و کرامت نفس، دو همسايه ي ناجور قرار گرفته اند که اگر يک ذره غافل شويم خانه ي قلب ما را تصرف مي کنند. همسايه اي که افراط مي کند تکبر است که از عُجب شروع مي شود. عُجب يعني خود پسندي و خود باوري اضافه. مثالي بزنم مانند چراغ هاي فتيله اي وقتي مي خواهيم روشنايي بيشتري بگيريم گاهي آنقدر فتيله ي آن را بالا مي کشيم که چراغ دود مي کند. اعتماد به نفس اضافي مانند ماشين هايي است که سرعت اضافي دارند هم سرعت آنها دچار مشکل مي شود و هم سلامتي آنها براي رسيدن به مقصد. آدم هايي که اعتماد به نفس اضافي دارند يا آدم هاي مغرور آدم هايي هستند که دوستان کمي دارند. آدم هايي هستندA که معمولاً در هنگام شکست کسي را ندارند که به آنها تکيه کنند و از او کمک بگيرند.
آنها بخاطر خود پسندي که دارند ديگران را از خود دور مي کنند و به خاطر اعتماد به نفس زيادي که دارند معمولاً اهل مشورت نيستند به همين دليل خود را در معرض انواع خطرها قرار مي دهند. ريسک هاي بزرگ مي کنند و شکست هاي بزرگ مي خورند و معمولاً مدت طولاني در لاک خود هستند تا احياناً بتوانند خودشان را مجدداً پيدا کنند. به جاي بلند همتي، بلند پروازي دارند. يعني به جاي اينکه تلاش خود را زياد کنند فقط خيالات در زندگي خود دارند که براي رسيدن به آنها تلاش واقعي نمي کنند. خودپسندي باعث مي شود که رابطه ي انسان با خود دچار مشکل شود. وقتي که من دچار خودپسندي شومA ديگر نمي توانم نقص هاي دروني خود را ببنيم. اگر هم ديگران بگويند باور نمي کنم و ترجيح مي دهم خودم را بدون نقش و نگارهاي غلط ببينم. به همين خاطر ممکن است بطور مداوم اشتباهات من بيشتر شود. در آيات داريم که انسانهاي خود پسند از خدا فاصله مي گيرند چون کبريايي رداي خدا است و اگر کسي دچار تکبر شود ادعاي خدايي کرده است. انسانهايي که اعتماد به نفس ندارند بطور مداوم آرزو مي کنند که کاش جاي ديگري بودند. راحت خود را سرزنش مي کنند ولي راحت از سر اشتباهات خود نمي گذرند. در حقيقت اشتباهات خود را اصلاح نمي کنند و آن را تکرار مي کنند اما خودشان را مي خورند که چرا اشتباه کرده اند. کوچک ترين اشتباه خود را خطاي خيلي بزرگ مي بينند، معمولاً انرژي کمتري دارند و فاقد انرژي هستند. کساني که اعتماد به نفس ندارند به همان نسبت موقعيت هاي کمتري به دست مي آورند. فاقد غرور وA ويژگي هاي مثبت شخصيتي هستند که اجازه ندهند ديگران نسبت به آنها رفتار نامناسبيA داشته باشند. راحت نمي توانند تصميم بگيرند اما امکان دارد ريسک هاي بزرگ کنند. اين ريسک ها در حقيقت انتحار شخصيتي است. نمي توانند در مقابل اين همه ترديد خود صبوري کنند و خسته مي شوند، گاهي اوقات به سيم آخر مي زنند. يک مفهوم مقدس که در فرهنگ توحيدي و به طور مشخص در فرهنگ اهل بيت داريم همان چيزي است که در سوره ي دهر داريم. تأکيد بر اينکه اهل بيت (ع) از خود چيزي را ايثار کرده اند که خود به آنها خيلي احتياج داشته اند. حالا اين مفهوم ايثار زماني کهA A مي خواهد در مصاديق زندگي ما قرار بگيرد، در شخصيت افرادي که دچار اعتماد به نفس کم هستند و کساني که اعتماد به نفس زياد دارند و همچنين کساني که اعتماد به نفس متعادل دارند چه نوع رفتاري نشان داده خواهد شد ؟ آنها که اعتماد به نفس کمي دارند زماني که به وادي ايثار مي رسند احساس خود شکوفايي مي کنند اما به شکل غلط. A يعني چه ؟ يعني از آن خود مقدس مي گذرند. ما در حقيقت دو تا خود داريم، يک خود و يک خود غير واقعي که خود نيست. نفس اماره ي ما آن نفس غير مقدس ما است که گفته اند مراقب خود باشيد. به قول قرآن کريم عليکم انفسکم. حالا آن خود مقدس ما چيست ؟ همان دم الهي که نفخت فيه من روحي خداوند دم الهي خود را در همه ي ما انسانها دميده است به اين جهت ما بايد عزيز باشيم. مؤمن که نفخه ي الهي را در زندگي خود تجلي داده عزتش در اختيار خود او نيست در اختيار خداوند است. حالا اين فردي که دچار کمبود اعتماد به نفس است نوع رفتار او در وادي ايثار چيست ؟ به همه به جاي محبت، بي اندازه محبت مي کند. طوري که از نظر ايماني، جسمي، روحي و رواني دچار آسيب هاي سنگين مي شود. نتيجه اينکه يک روزي چون از ديگران پاسخ مناسب را دريافت نمي کند از تمام ايثارهايي که کرده پشيمان مي شود. ممکن است بپرسيد چرا پشيمان مي شود ؟ وقتي من به ديگران باج عاطفي مي دهم هر کس مشکل دارد من حل المسائل مي شوم و اصلاً به نيازهاي خود و بستگان درجه يک خود که نسبت به آنها وظيفه دارم نگاه نمي کنم و مهم براي من اين است که کسي از من چيزي مي خواهد به راحتي به او بله بگويم، چرا که انسان هايي که اعتماد به نفس پاييني دارند مهارت نه گفتن درست را ندارند و نمي توانند به موقع نه بگويند. بارها از دست و سلامتي خود عقب افتاده اند به اين خاطر که کسي با آنها کار داشته، زنگ زده يا به خانه ي آنها آمده و او به شخص مراجعه کننده پرداخته نه به خود. گاهي پدر و مادر ها اين بلا را بر سرفرزندان خود مي آورند، وجهه ي بيروني آنها، آدمهاي خَيّر، توانمند و بسيار خوب است اما آب در کوزه و ما تشنه لبان مي گرديم. بچه ها در خانه اصلاً پدر و مادر را نمي بينند، ارتباط عاطفي آنها خيلي گسسته است، اينجا مي گويند چراغي که به خانه روا است به مسجد حرام است. يعني اگرA شما افرادي داريد که بايد به آنها رسيدگي کنيد و اولويت اول شما هستند حق نداريد بهA ديگران بپردازيد و از آنها غافل شويد که آنها دچار مشکل شوند. اين اولويت بندي خيلي مهم است، اگر ما اشتباه کنيم قطعاً به جايي مي رسيم که ديگر قابل جبران نيست. از همين جا پدر و مادر هايي را داشته باشيد که در حيطه ي اجتماعي روي سر آنها قسم مي خورند اما گاهي امکان دارد در خانواده ي ايشان بچه ها دچار آسيب هاي شديد اخلاقي و رفتاري شوند. حالا اگرA A بيننده اي حس کند که در مرز عدم اعتماد به نفس قرار دارد، راهکاري را به او پيشنهاد مي کنيم. البته اجازه بدهيد که اصطلاح عدم اعتماد به نفس را بکار نبريم همه ي ما بخشي از اعتماد به نفس را داريم اما من نمره اي که به آن دادم زير ده است. امکان دارد کسي نمره ي او دو شود يا 9 شود، با هم فرق دارد. همگي ما يک بخشي از اعتماد به نفس را داريم والا هرگز نمي توانستيم کوچک ترين فعاليتي انجام دهيم، يعني يک مقدار خود را قبول داريم اما به اندازه اي که به حد نصاب و استاندارد برسد که بتواند من را به پويايي صحيح برساند نيست. اما براي آنهايي که اعتماد به نفس پايين دارند راه هاي زيادي براي خروج از اين ورطه وجود دارد: اول اينکه کارهايي را که نيمه تمام گذاشته اند تمام کنند. چون يکي از زمينه هاي استرس زا که اعتماد به نفس را پايين مي آورد، کارهايي است که مي دانيم بايد انجام دهيم ولي تعلل مي کنيم و پشت گوش مي اندازيم. با يک چنين ويژگي ما خود را بيشتر سرزنش مي کنيم. يعني اجازه مي دهيم مدام يک چيزي وجود داشته باشد که باعث شود ما خود را سرزنش و تحقير دروني کنيم. خوب با اين خصوصيت چه کنيم ؟ به سراغ کارهايي که انجامA A A نداده ايم برويم و از بين آنها آسان ترين را انتخاب کنيم و انجام دهيم. امکان داردA اين کار آسان دوختن دکمه ي يک لباس باشد که هروقت به سراغ آن مي رويم و آن را مي بينيم دچار مشکل دکمه نباشد، آن را بياوريم و اصلاح کنيم. شايد اين کار به نظر پيش پا افتاده باشد اما يادمان باشد که مني که اعتماد به نفس پايين دارم اگر بخواهم از کارهاي بزرگ شروع کنم هرگز شروع نخواهم کرد. خيلي وقت ها آدم هايي که اعتماد به نفس آنها کم است به همين دليل تأييد طلبي افراطي دارند، مدام بايد ديگران به آنها رسيد بدهند که آقا تو خيلي خوب هستي آنها نيازمند تحسين هاي اضافي هستند، به همين دليل رفتارهاي اغراق گونه دارند. حتي ما در بحث اختلال هاي شخصيتي داريم، کساني که نوع پوشش ايشان در يک محيط خيلي متفاوت است و خيلي توي ذوق مي زند کساني هستند اعتماد به نفس پايين دارند، ولي به اين طريق مي خواهند خود را پنهان کنند. آن خودي که جسارت بروز و ظهور را ندارد. دوم سعي کنيم در بين حلقه ي دوستاني باشيم که خوبي هاي ما را مي بينند و اشتباهات ما را با نرمي و لطافت جوري که ما آزرده نشويم تا دوباره زخم ما عميق شود گوشزد مي کنند. پس درحلقه ي دوستاني که حمايتگر هستند و فرد را حمايت و محبت و کمکA مي کنند، شخص داراي اعتماد به نفس پايين يواش يواش به حد مناسبي مي رسد. راه حل ديگري که براي بالا بردن عزت نفس وجود دارد اين است که ما در ارتباط عاطفي خود قطعاً بايد با آن آب کر الهي که در جلسه ي قبل گفتيم ارتباط خود را خيلي عميق تر کنيم. يعني آن کسي که بدون هيچ قيد و شرط ما را دوست دارد، ارتباط معنوي خود را با خدا بالا ببريم، اگر ارتباط ما با خدا قوي و جدي شود تازه مي فهميم خيلي از خوبان عالم همه ي هنر ايشان اين بوده که عيب هاي احتمالي خود را هم مي ديدند. وقتي که من به عنوان کسي که اعتماد به نفس پاييني دارم به مناجات هاي 15 گانه ي امام سجاد نگاه کنم متوجه مي شوم که با کدام يک از تيترهاي اصلي آن ارتباط برقرار مي کنم. مثلاً مناجات تائبين مربوط به کساني است که از اشتباهات خود خيلي ناراحت هستند. من هروقت در يک چنين فازي قرار مي گيرم مناجات تائبين آن را پانسمان و درمان مي کند، اين زخم بدست رحمت خدا پانسمان مي شود. هرچقدر من بيشتر در اين مناجات عميق شوم و آن را بخوانم و زمزمه کنم راه حل ها را درون آن ببينم قطعاً راه من به سمت خوبي ها بيشتر باز مي شود. همين طور به سراغ ساير مناجات ها برويم مانند مناجات شاکّين، کساني که از دست خود گله دارند. وقتي من به جايي مي رسم که مي گويم خدايا چرا من اين قدر ناموفق هستم ؟ چرا هر وقت مي خواهم اشتباهات خود را درست کنم بدتر مي شود ؟ در اين حالت مناجات شاکّين من را به فازي مي برد که ارتباط من با خدا، خدايي که مي تواند همه ي نقص ها را درست کند به زيباترين حالت قرار مي گيرد. در حقيقت من با کسي درد و دل مي کنم که شنواترين و مهربان ترينِ عالم نسبت به من است و چه کسي ياد داده که من چگونه بگويم ؟ امام سجاد (ع) کسي است که آن نقشه هاي ملکوتي را در زندگي و در وجود من مي آورد و مرا از زيبايي لبريز و پرنشاط مي کند. حالا مي خواهيم در مورد کساني که افراط در اعتماد به نفس دارند و مي خواهند خود را درمان کنند صحبت کنيم. خوب بعد از خود کم بيني به خود بزرگ بيني مي رسيم، يعني آن کسي که اعتماد به نفس اضافي دارد.
اگر کسي دچار اين عارضه است و مي خواهد خود را درمان کند مي توانيم راه حل هايي را به او پيشنهاد کنيم. آن کسي که دچار خود بزرگ بيني است در حقيقت هميشه خود را با کوچک تر از خود مقايسه کرده و به زبان ديگر هميشه جلوي رشد خود ايستاده است. کسي که خود پسند است به خاطر ويژگي هايي که دارد احتمال آسيب ديدن او خيلي زياد است چون حرف کسي را قبول ندارد. براي اينکه خود را اصلاح کند بايد سعي کند با آدم هايي که از جهت عقلي، علمي و معنوي و از جهات مثبت اخلاقي از او بالاتر هستند معاشرت کند. اين موجب مي شود که يک مقدار کوچکي خود را ببيند. آدم هايي که زياد براي خود حساب باز کرده اند بايد کوچکي خود را ببينند وA اين کوچکي بايد بدون تحقير باشد، بلکه با سلامتي نفس همراه باشد که بتواند خود را از اين وادي عبود دهد. دومين راه حل اين است که آدم هاي مغرور آدم هايي هستند که خدا در زندگي آنها کم رنگ شده و يا به حاشيه و يا بالاي طاقچه رفته است، يعني گاهي اوقات آنها هم مثل همه ي ما و شايد در اين زمينه بيشتر از ديگران نياز دارند ارتباط خود را با خدا قوي کنند. سراغ چه چيزي بروند و چکار کنند ؟ درA ارتباط با خدا من نهايت کوچک بودن خود را مي بينم و نهايت بزرگي خدا را، بزرگي که که آن را به من نمي فروشد، بزرگي که من را تحقير نمي کند بلکه دست مرا مي گيرد تا بزرگم کند. اينجاست که ما مي توانيم به سمت مابقي مناجات هاي خمس عشر برويم. مناجات الشاکرين يعني کساني که از خدا تشکر مي کنند بابت نعمت هاي بزرگي که خيلي از ما آنها را نمي بينيم. اين مناجات خيلي زيبا به ما مي گويد کهA چه چيزهاي زيبا و قشنگي در زندگي ما وجود داشته که هيچ وقت آنها را نديده و لحاظ نکرده ايم. معمولاً ما چيزهايي را مي بينيم که با حواس پنجگانه ي خود آن ها را حس کنيم. بتوانيم بشماريم يا احياناً آنها را شکر کنيم ولي مناجات الشاکرين قلب انسان را سرشاراز زيبايي ها و لطافت ها مي کند. دومين مناجاتي که خيلي مي تواند به اين دوستان کمک کند مناجات مطيعين است. مناجات کساني که مي خواهند خود را مدام در مدار چشم گفتن نسبت به خدا قرار دهند. آدم هاي مغرور به کسي راحت چشم نمي گويند، آنها بايد به کسي چشم بگويند که بدانند خيلي دانه درشت است آيا دانه درشت تر از خدا در عالم وجود دارد ؟ خوب اين دو تا راه حل براي دوستاني که در معرض اين آسيب هستند بود. اما اجازه دهيد اينجا يک نکته را عرض کنم امکان دارد بيننده هاي اين برنامه نه دچار خود کم بيني باشند نه خود بزرگ بيني، اما با آدم هايي از هر دو سنخ مواجه باشند چکار بايد بکنند ؟ نوع رفتار و مهارت رفتار با آدم خود کم بين بايد چگونه باشد ؟ و مهارت ارتباطA با آدم خود بزرگ بين چگونه بايد باشد ؟ سعي کنيد آدمي که خود کم بين است را تحسين کنيد. خوبي هاي او را به او بگوييد تا بتواند توانمندي هايي که در او است ولي آنها را باور ندارد ببنيد. به او کمک کنيد موفقيت هاي کوچک را مزه مزه کند ولي کارهاي بزرگ از او نخواهيد. قطعاً اگر کارهاي بزرگ از او بخواهيد که باعث شود او را دچار ترس و اضطراب کند اين کمبود اعتماد به نفس روز به روز بيشترA خواهد شد. سعي کنيد با ابراز محبت صادقانه او را حمايت کنيد. آدم هاي خود کم بين مانند بوته ي گل هايي هستند که گل هاي آنها از حد معمول کوچک تر است پس نياز به نور محبت و آبياري احترام و مسئوليت دادن و اعتماد به نفس دارند، يعني اجازه دهيد حتي گاهي اوقات اشتباهات کوچک کنند.
من يک نکته ي کوچک عرض کنم که در بحث تربيت کودک خيلي جدي است شما ديده ايد يک بچه ي دو يا سه ساله وقتي ميهمان به خانه مي آيد خيلي جدي مي خواهد ميهمان ها را ارزيابي کند نوع مواجهه ي شما را ببيند. شما ميوه جلوي ميهمان مي گذاريد و يک چاقو کنار آن قرار مي دهيد، معمولاً چاقو چيزي نيست که شما در دسترس بچه بگذاريد ولي بچه به خاطر ناداني خود اعتماد به نفس اضافي پيدا مي کند مي خواهد برود و چاقو را امتحان کند، شما چه واکنشي نشان مي دهيد ؟ جلوي او را مي گيريد. حالا اگر اين چاقوخيلي تيز باشد شما براي اينکه او را از خطر دور کنيد يا بايد به ميهمان بگوييد که بشقاب هاي خود را برداريد و ياA مي گوييد کارد خود را قايم کنيد، اين بچه به دنبال کوچک ترين فرصتي است که آن را امتحان کند. من هميشه چيزي که به دوستان عرض مي کنم اين است که اجازه ي اشتباه کردن به فرزندان خود بدهيد ولي اشتباهاتي که قابل جبران باشد. اگر نتواند اشتباهات قابل جبران انجام دهد ممکن است اشتباهات خيلي بزرگتري انجام دهد. مي گويم چاقويي کنار بشقاب ميهمان بگذاريد که شايد راحت حتي نشود با آن خيار را خورد کرد و اجازه دهيد بچه ي شما جيز بودن را بفهمد، اينکه شما بطور مداوم به بچهA مي گوييد که اين جيز است او هيچ تصور ذهني ندارد چون تا حالا تجربه اي نکرده است. اجازه دهيد حتي دست خود را ببرد يک مقداري هم خون بيايد، اگر خون آمد آنوقت مي توانيد بگوييد جيز اين است. حالا ديگر هرکس به خانه ي شما بيايد، پدر، مادر بزرگ، خواهر و برادر، چاقو را به او نشان مي دهد و مي گويد جيز. يعني او فکر مي کند اين داده ي اطلاعاتي او چيز منحصر به فردي است که هيچ کس آن را نمي داند. ما براي اينکه ياد بگيريم که از شکست هاي خود پل پيروزي بسازيم بايد ياد بگيريم که درکودکي به بچه ها اجازه دهيم که اشتباهات کوچک قابل جبران انجام دهند اما تحت نظارت ما. اشتباهاتي که به جسم، به روح و به معنويت آنها آسيب جدي نرساند. اينها در حقيقت بايد تحت يک تدبير و مديريت حقيقي قرار گيرد، اين در مورد آدم هايي که اعتماد به نفس آنها پايين است. اما آنها که دچار خود بزرگ بيني هستند و مغرور هستند و مدام مي خواهند ديگران را تحقير کنند راه مقابله اين است که آدم ها به او نيازمند نباشند پس هر موقع که کنار آدمهاي مغرور قرار مي گيريد به آنها محبت کنيد اما احترام زياد نگذاريد و از ايشان بي نياز باشيد، بي نيازي شما باعث مي شود آنها مجبور شوند به رفتار خود فکر کنند و يک بازنگري در رفتار خود انجام دهند.
سوال - من و شوهرم هردو لجباز هستيم. وقتي بحثمان مي شود نمي توانيم جواب هم را ندهيم و سر يک موضوع وقتي بحث مي کنيم هر دو با هم به چالش کشيده مي شويم. نگران اين هستيم که مبادا اين مجادله ها ما را به سمت طلاق بکشاند.راهنمايي بفرماييد.
پاسخ - لجبازي کاريکاتور استقلال طلبي است. کساني که لجباز هستند دلشان مي خواهد کسي به کار آنها کار نداشته باشد. احتمالاً اين زن و شوهر به جزئيات اعمال و رفتار يکديگر کار دارند، زن و شوهر مانند دو ستون زير يک سقف هستند اگر فاصله ي آنها خيلي نزديک شود در تعاملات دچار مشکل مي شوند و سقف فرو مي ريزد، وقتي فاصله ي آنها خيلي دور هم شود باز سقف فرو مي ريزد. در حقيقت هر کدام از آنها بايد حريم و حرمت خود را حفظ کنند. روحيه ي لجبازي کودکِ آلوده ي درون ما آدم ها است آدمهايي که نمي توانند استقلال صحيح داشته باشند يا آن را ياد نگرفته اند بنابراين لجبازي مي کنند. راه حلي که پيشنهاد مي کنم براي اين خانم اين است البته شايد اين تلقي پيش آيد که چون هم من خانم هستم وهم ايشان اين بحث را براي ايشان گفته ام اما عرض کنم بحث ما فراجنسيتي است درخصوص انسان است چه از جنس زنانه و چه از جنس مردانه. اگر در هرکدام از اين جنس ها ويژگي خاصي باشد حتماً عرض خواهم کرد مثل سکوت که فرمول آن را عرض کردم. سکوت فقط مربوط به خانم ها نيست طبق عرف مي گويند هميشه خانم ها بايد در زندگي نيم من باشند نه اين مهارت نيم من شدن مهارت انسان است که بايد يک جاهايي سکوت خلاق داشته باشد، اين مهارت انساني است چه زن و چه مرد. اين خانمي که گفته اند من و همسرم هردو لجباز هستيم در حقيقت از خود و همسرخود شناخت دارند چرا نمي توانند اين روحيه را کنار بگذارند؟ چون در جزئيات زندگي حساسيت زيادي دارند. از يک جايي که راحت تر است کار را شروع کنند، شايد ايشان از خريد همسر خود يا نحوه ي پوشش يا دکور منزل و يا جزئيات ديگر ايراد مي گيرند، از يک جايي شروع کنند و به خود اين امتياز را بدهند که در يک روز بحشي از اين لجبازي ها را ارادي کنار بگذارند. لجبازي جزو کارهايي است که ارادي سراغ ما مي آيد و اگر به فکر آن نباشيم در ميان سالي به يک روحيه ي وحشتناک تبديل مي شود و از انسان يک موجود عجيب و غريب مي سازد. حالا بعضي ها مي گويند که ما وقتي نزديک هم هستيم با هم دعوامي کنيم. ممکن است من و شوهرم باهم رابطه ي صميمانه اي نداشته باشيم اما به محض اينکه از هم دور مي شويم شوهرم به من ابراز محبت مي کند.
چرا وقتي ما آدم ها کنار هم هستيم از هم آزرده مي شويم ؟ به خاطر دخالت زيادي که شايد مي کنيم و يا بخاطر محبت زياد. اگر در کنار هم بودن موجب اصطکاک و تنش مي شود، يعني ما براي يکديگر فرصتي که اختصاصي باشد قرار نمي دهيم. يعني چه ؟ ببينيد قطعاً يک مرد نياز دارد وقتي درخانه است زماني را براي مطالعه قرار دهد يا تلويزيون ببيند و به کارهاي شخصي بپردازد، خانم هم همينطور. اگر آن آقا اعتراض کند خانم شما چرا نشستي و مطالعه مي کني در زماني که هر دو کار فردي خود را مي توانند انام دهند طبيعي است که بلافاصله مشکل ايجاد مي شود. يا نه خانم زماني که آشپزي مي کند به او بگويد چرا اين جوري غذا مي پزي مادر من اين جوري مي پزد يا چرا اينطور جارو مي کني ؟ مادر من آن طور جارو مي کند، اين را به قول معروف مي گويند زياد گيردادن. اينها موجب مي شود که صميمي ترين افراد کاملاً از يکديگر آزرده شوند، راه حل اين است که باور کنيم طرف مقابل ما مي داند و مي تواند راه هاي خوبي را انتخاب کند و حتي اگر کار او اشتباه است بعداً شايد بتوانم به او کمک کنم ولي در حين کار جز آزردگي چيز ديگري نخواهد بود
A سوال - يک سال از زندگي مشترک ما گذشته ولي هنوز همسرم سفرهاي مجردي خود را کنار نگذاشته است. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ - سفر مجردي چه براي خانم ها و چه براي آقايان روشي محسوب مي شود که نمي شود به آن نزديک شد. لزوماً چيز بدي نيست اگر با خود بدي نياورد و اگر تعادل حفظ شود. مثلاً سالي يک و يا دو بار آقا يا خانمي که ازدواج کرده اشکالي ندارد به سفر مجردي برود چون حلقه ي دوستان قطعاًA A مي تواند بخشي از انرژي هاي روحي و معنوي او را تأمين کند. اما اگر اين رويه تبديل شود به اينکه آقا سال تا سال با خانم خود بيرون نرود ولي هر دو يا سه ماه يک بار با دوستان خود بيرون برود نشان دهنده ي اين است که اين آقا هنوز باور نکرده که متأهل شده است. توصيه ي من به اين خانم اين است که شما سعي کنيد در کنار اين که نقش يک همسر را داريد نقش يک دوست را هم داشته باشيد، اين هنر به همسر شما کمک خواهد کرد تا يواش يواش خود را پيدا کند مگر اينکه اشکال جاي ديگري باشد که بايد جستجو کرد. حالا خانمي گفته اند همسر من مي گويد: من زماني با تو خوب رفتارمي کنم که تو خوب باشي. ما مي گوييم حتي مادر ها به فرزندان خود محبت مشروط مي کنند، همان ايده آل و همان بهشتي که مي خواستيم بياوريم. گفتيم محبت بايد نامشروط باشد براي اين که من محبت نامشروط را به طرف مقابل ياد دهم بايد اول خودم محبتم را نامشروط کنم يعني اگر اين خانمي مي خواهد شوهرش بدون قيد و شرط او را دوست داشته باشد بايد خودش ياد بگيرد که محبتش بي قيد و شرط باشد نه اينکه تا وقتي که خواسته هاي اين خانم عملي شود بگويد محبت مي کنم ولي به محض اينکه کوچک ترين تخلفي کردن قهر کنند و کنار بگذارند و به کوچک ترين ارتباط عاطفي هم پشت پا بزنند. من وقتي مي توانمA به طرف مقابل محبت نا مشروط را ياد دهم که خود بارها و بارها اين کار را کرده باشم.
سوال - چرا خدا به مردها اجازه مي دهد که اين همه ظلم کنند و بعد به ما زن ها مي گويند که سکوت کنيد؟
پاسخ - خدا هيچ وقت به هيچ کس اجازه ي ظلم نمي دهد. حضرت علي (ع) مي فرمايد: اگر تمام عالم را به من بدهند و بگويند پوست جويي را از دهان موري به ظلم بگير اين کار را نخواهم کرد. حضرت علي (ع)، مرد مردان هستي است، خداوند هيچگاه به کسي اجازه ي ظلم نداده. اما اگر گاهي مردها ظلم مي کنند شايد اين روحيه ي خانم ها است که دلمان مي خواهد هميشه طرف مقابل را محکوم کنيم. آقايان هم شايد اين کار را بکنند و بگويند خانم ها اين طور هستند. اين غلط است هرکس که ظلم کند نتيجه کار خود را قطعاً خواهد ديد. سختي هاي آن را در اين دنيا و نتيجه ي حقيقي آن را در آخرت اگر توبه نکند خواهد ديد. اما سکوت کردن براساس آن مهارتي که خدمت دوستان عرض کردم، سکوت خلاق يک توانمندي است و اين توانمندي را هرکس به آن مجهز شود فرقي نمي کند.
سوال - من براي بهتر شدن زندگي مشترک تلاش زيادي کردم ولي نتيجه ي مثبت نگرفتنم. تقريباً نااميد شده ام. خسته هستم. احساس مي کنم راه حل هايي که شما پيشنهاد مي دهيد ديگر جواب نمي دهد. چکارکنم ؟
پاسخ - ببينيد يک موقع هست که احساس مي کنيد يک مقدار دندان شما درد مي کند خيلي هم جدي نيست، بستني سرد مي خوريد درد مي گيرد، کافي است يک کم با حرارت دست يا با حوله ي گرم آن را گرم کنيد. راه حل اول تسکيني است. بعد يک چند روز بعد مي بينيد نه مثل اينکه دندان يک مقدار بيشتر درد مي کند ترحيج مي دهيد قرص مسکن مي توانيد روي آن بگذاريد، دوباره راه حل بعدي را بکار مي بريد باز هم درد درمان نمي شود يک مدت همين جور ادامه مي دهيد غافل از اينکه مشکل روز به روز عميق تر مي شود و شما به اين تشکيل دل سپرده بوديد. خيلي وقت ها راه حل هايي که براي حل مسائل پيش مي گيريم خيلي کمتر از آن مشکل است، گاهي ما نياز به درمان هاي اساسي داريم. تا وقتي به نزد دندان پزشک مي رويد او مي گويد اول عکس آن را بگيريد بعد که مي آوريد مي گويد اين بايد عصب کشي شود مشکل آن زياد است. خيلي وقت ها نوع مشکلي که در زندگي ايجاد شده نياز به مشاوره هاي جدي دارد، من بارها عرض کردم گاهي اوقات امکان دارد من يکي دو تا مهارت را بلدA نباشم يا بعضي جاها روش هايي را بايد آموزش ببينم تا زندگي من به يک سامانه ي خوبي برسد. اما گاهي اوقات يک مشکلات اساسي در زندگي من است مثلاً اگر کسي در زندگي قرار دارد که طرف مقابل او خيلي دروغ گو است و اهل فريب است يا طرف مقابل ويژگي هاي شخصيتي بسيار نابهنجاري دارد يا انواع مشکلات وجود دارد اين نمي تواند با دو يا سه توصيه و مهارت حل شود بلکه نياز به يک درمان پي گير و مستمر دارد آنهم زير نظر متخصص امر. گاهي چند متخصص يا مجموعه اي از متخصصين بايد نظر بدهند و کمک کنند. اين دوست ما بهتر است به مشاور خانواده مراجعه کنند و احياناً مشاوره هاي فردي در اين زمينه بگيرند.
سوال - لطفاً مهارت هاي مربوط به اعتماد به نفس را بگوييد.
پاسخ - اعتماد به نفس يک ويژگي است که به ما جرأت و جسارت انجام کارهاي خوب را به شکل موفقيت آميز مي دهد. براي اينکه بتوانيم در اين زمينه خوب جلو برويم بايد از راه حل هاي درستي استفاده کنيم اول اينکه بايد ياد بگيريم که خوبي هاي خود را ببينيم، دوم اينکه ياد بگيريم اشتباهات کوچک خود را ببخشيم و ناديده بگيريم. کسي که اشتباهات خود را مي بخشد ديگران را راحت تر مي بخشد. ويژگي ديگري که کمک مي کند ما روي مدار تعادل و عزت نفس قرار بگيريمA از خود کم بيني دور شويم اين است که اجازه ندهيم کارهاي عقب افتاده ي زيادي داشته باشيم. هر کاري را درمورد آن تعلل و تنبلي کنيم بار منفي بر دوش ما است و قطعاً مارا دچار استرس و اضطراب مي کند. استرس اضافي و اضطراب زياد مي تواند اعتماد به نفس فرد را پايين بياورد. پس زمينه هاي استرس را تا اندازه اي مي توان کنترل کرد. بعضي متخصصان در اينجا قانون هشتاد، بيست را بيان مي کنند مي گويند در حقيقت ما 80 درصد از وقت خود را براي 20 درصد از کارهاي خود مي گذاريم. اگر با يک چنين فرمولي پيش رويم در زندگي خيلي از وقت هاي خود را براي کارهاي کم اهميت مي گذاريم اما مدام کارهاي مهم را پشت گوش مي اندازيم. اگر در زندگي برنامه ريزي کنيم و وقت هاي خود را تنظيم کنيم، تصميم گيري هاي به موقع و درست انجام دهيم، در اين برنامه ريزي هاي درست موفقيت هاي کوچک نصيب ما خواهد شد. هر موفقيت برگ امتيازي است بر روي کارت شارژ اعتماد به نفس ماA و براي اينکه اعتماد به نفس بيشتري پيدا کنيم، روحمان دچار دود زدگي نشود و اعتماد به نفس اضافه پيدا نکنيم و زياد خود را تحويل نگيريم لازم است که هميشه خود را با کساني که بالاتر از ما از جهت معنوي و فکري و روحي هستند مقايسه کنيم. حضرت امام 15 دستور دارند براي اينکه انسان ها بتوانند خود را خوب بسازند. يادم مي آيد سالهاي 58 و 59 اين دستورالعمل هاي خودسازي امام همه جا بود. دو فرمول را ايشان براي تعادل اعتماد به نفس معنوي مي گويند: اول براي اينکه اعتماد به نفس معنوي پويايي خود را از دست ندهد و مرداب نشود زياد خود را تحويل نگيريد. در هر درجه اي که هستيد در مسائل معنوي خود را با بالاتر از خود مقايسه کنيد. آنوقت هيچ وقت نمي ايستيد و فکر نمي کنيد ديگران بايد به شما احترام بگذارند. حس مي کنيد خيلي راه داريد براي اينکه برويد و به آن عظمت روحي برسيد. ايشان مي فرمايند در مسائل مادي هميشه به پايين تر از خود نگاه کنيد تا دچار بازي برتري به دنيا چشم و هم چشمي و تفاخر و به زبان قرآن تکاثر نشويد. گاهي اوقات افتادن در بازي تبليغات و تجملات انسان را خيلي از معنويات دور مي کند. هميشه خود را در ماديات با پايين تر از خود مقايسه کنيد و در معنويات با بالاتر از خود. و آن وقت راه و جاده را پيدا مي کنيد که اسم آن صراط مستقيم است که جهت و سمت و سوي آن به سمت خدا است.