اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-06-23-خانم نيلچي زاده-تربيت ديني

برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

تربيت ديني

90-06-23
سوال – من دختري شانزده ساله هستم که نمازهايم را سر وقت نمي خوانم و اين باعث شده است که مادرم به من شکايت کند که چرا نمازت را آخر وقت مي گذاري. من اگر نمازم هم قضا بشود آنرا بجا مي آورم در حاليکه خواهر بزرگتر من اصلا نماز نمي خواند و مادرم هم به او هيچ تذکري نمي دهد. مادرم فکر مي کند که با اين شکايت ها من نمازم را سر وقت مي خوانم ولي من احساس مي کنم که اگر آنقدر تذکر ندهد خودم به اين باورمي رسم که بايد نماز را سر وقت بخوانم. حتي ممکن است با ا ين همه شکايت ها از نماز رويگردان بشوم. آيا روش مادر من درست است؟
پاسخ – دين قرار است که ما را خوشبخت بکند و دين اسلام بعنوان بي غلط ترين دين آسماني قرار است که انسان را خوشبخت کند. خيلي انسانها ديندار هستند ولي خوشبخت نيستند. انسانهايي که بصورت الهي مثبت انديشي را ياد مي گيرند روش شان اين است که در ميان مشکلات خوبي هاي واقعي را ببينند، قدردان باشند و خوبي ها را گسترش بدهند. اين قدرتي است که همه انسانهاي موحد بايد ياد بگيرند. شما نگوييد که وقتي مادرم زياد به من اين مطلب را بگويد پس من دچار آسيب مي شوم، شما وقتي دچار آسيب مي شويد که مثبت انديشي توحيدي را نداشته باشيد. شما بايد اين مهارت را در خودتان افزايش بدهيد تا در هر موقعيتي حتي نابسامان تر از اين هم نه تنها دارائي هايت را از دست ندهي بلکه اضافه تر هم بشود.

در قرآن داريم که افراد خوب دچار مشکل مي شدند و افراد بد آنها را سرزنش مي کردند و آنها را بخاطر خوبي هايشان مورد شکنجه قرار مي دادند اما روز به روز بر ايمان شان اضافه شد و رفتارهاي خوبشان را گسترش دادند و توانستند افراد بد رفتار را هم اصلاح کنند. مادر شما بايد روش صحيح تربيت ديني را بياموزد. والدين بايد دقت کنند که رفتارهاي آنها به فرزندان آسيبي نزند زيرا امکان دارد که رشد هويتي آنها اين قدر جدي نباشد که بتوانند از خودشان مراقبت کنند بچه ها دين را از شما ياد مي گيرند. بچه ها آن جوري که شما مي گوييد يا مي خواهيد نمي شوند بلکه آن جوري که شما هستيد مي شوند. اين دختر خانم تبعيض ديده است گرچه اين تخريب مثبت است ولي اثر منفي دارد. دختر بزرگتر نماز نمي خواند ولي نسبت به او حساسيت ندارند ولي نسبت به دختر کوچکتر حساسيت مضاعف دارند. چون اين تبعيض مثبت به سرزنش تبديل شده است اثرش از بين رفته است. حضرت اميرمي فرمايند که سرزنش روحيه ي لجاحت را زياد مي کند خصوصا در جوانها.

در روانشناسي اسلامي تاکيد شده است اگر ما مي خواهيم در خانواده امر به معروف و نهي از منکر بکنيم. قرآن هم مي فرمايد که نماز را بپا داريد و خانواده را امر به نماز بکنيد ولي منظور از امر سرزنش کردن و دستور دادن نيست. منظور اين است که ما اين قدر نماز خواندن را در جلوي چشم بچه هايمان بزرگ و جدي جلوه بدهيم که بداند بدون نماز همه ي اعمالش در معرض آسيب است. داريم که نماز معيار همه ي خوبي هاست. اگر بچه ي من به اين باور برسد و من نهي دروني را در او قرار بدهم، او يک کنترل دروني خواهد داشت. ولي وقتي من بچه ام را بخاطر دير نماز خواندن سرزنش مي کنم، چون او مي خواهد بزرگ شدن خودش را نشان بدهد و شيطان او را گول مي زند و براي اينکه حرص مادرش را در بياورد از قصدي دير نماز مي خواند. يادمان باشد که سرزنش کردن نتيجه ي معکوس مي دهد. بعضي مواقع ما حقوق فرزندان مان را در تربيت ديني ضايع مي کنيم چون کارهاي خوب را با روش هاي نامناسب به آنها ياد مي دهيم. بهترين روش براي پدر و مادرهايي که مي خواهند بچه هايشان نسبت به دستورات ديني مخصوصا نماز جدي باشند اين است که اول خودشان در نماز خواندن جدي باشند. بعد اگر در خانواده فردي هست که در نماز سهل انگار است و در پيش چشم فرزند شماست، شما نشان بدهيد که جايگاه اين فرد ضعيف تر است. اين عزيز ما فکر مي کند خواهرش که نماز نمي خواند راحت تر زندگي مي کند.

شما بدون اينکه متوجه بشويد داريد کاري مي کنيد که او متوجه جايگاه خودش در پيش شما نشده است و آزرده است. زيرا نتيجه ي روش شما غلط است. ديگر اينکه اگر ما مي خواهيم بچه هاي مان در روش دينداري روش درستي را ياد بگيرند بايد دين را پازلي از زندگي شان قرار بدهيم مثلا نبايد نماز خواندن او ربطي به ميهماني رفتنش نداشته باشد، نماز خواندن و حجاب او ربطي به حُسن اخلاقش نداشته باشد. بعبارتي دين در تمام ارکان زندگي اش حضور ندارد. دين تکه اي از زندگي او است. در زمان ها و مکان هاي خاص اين فرد ديندار است. در زمان محرم و ايام فاطميه و ايام شهادت ها دين خودش را نشان مي دهد، وقت نماز دين خودش را نشان مي دهد ولي مواقع ديگر دين وجود ندارد. در حقيقت فضاي ديني فضاي جدي نيست بخاطر همين دين داري نمي تواند اين انسان را خوشبخت بکند. دين مداري است که مي تواند انسان را خوشبخت بکند. امام سجاد (ع) در دعاي خودشان براي فرزندان مي فرمايند: خدايا فرزندان من را طوري قرار بده که مطيع امر تو باشند و من را ياري کن که آنها را مطيع امر تو قرار بدهم. انسان دين مدار انساني است که زندگي اش را يک دايره ي بزرگ کشيده است و نقطه ي مرکزي زندگي اش خداست. اگر من نتوانم اين شکل را به بچه ام ياد بدهم اين بچه در زندگي بيشترين لطمه را مي خورد زيرا خوشي را بجاي خوشبختي مي گيرد و يک عمر اشتباه مي کند و بعد که به بن بست هاي زندگي اش رسيد فکر مي کند که خدايا من بايد چکار کنم. انسان دين مدار کسي است که نقطه ي ثابت زندگي اش خداست. وقتي من به بچه ام مي گويم که در شب قدر قرآن سر بگيريم، اين قرآن در زندگي اين بچه چقدر در روي سرش بوده است که حالا قرآن را قدر بداند و روي سرش بگيرد. در روز عاشورا و تاسوعا که ما بايد خودمان را با اهداف آسماني امام حسين (ع) نزديک بکنيم، اگر در زندگي ما حضور نداشته باشد و فقط ماجراي نذري ها و روضه خواني ها کم معرفت باشد بچه دچار مشکل مي شود. بعد ما مي بينم که يک عمر بچه ي ما با مسجد و نماز مانوس بوده و بعد از مدتي رها کرده است زيرا شما نگذاشته ايد که اين جوانه ي سبز ريشه بدواند يعني باغباني نکرده ايد. خود پدر و مادر اول بايد به معرفت برسند تا بتوانند اين معرفت را به بچه شان هديه کنند. پدر و مادرها مي توانند همزمان دو تا کار بکنند. اول اينکه باورمان بشود که آيين اسلام براي خوشبختي ما آمده است. قدافلح مومنون. فقط انسانهاي مومن خوشبخت هستند. ولي مومني که همه ي زندگي اش ايمان باشد و در همه ي اجزاي زندگي اش ببيند که خدا از چه چيزي راضي است. با اين نگاه فرد مومن سعي مي کند که مدار زندگي اش درست بچرخد و به زمينه هاي مختلف نچرخد. دراين حالت وقتي من رفتار و مناسک ديني را انجام مي دهم، اين رفتارها در من عميق مي شود. ديگر اينکه من بعنوان پدر و مادر خلاهايي را دارم و اين زمينه را فراهم بکنم که بچه ي من ارتباط با انسانهاي دين دار و آگاه که دنبال مطرح کردن خودشان نيستند و با امور دين عميقا آشنا هستند، داشته باشد. الان خانواده ها اين قدر که به تعيين رشته اي دانشگاهي بچه هايشان حساس هستند به دين بچه هايشان حساس نيستند. بعضي ها به رشته ي بچه هايشان پُز مي دهند. ما براي تعيين رشته ي بايد به استعداد و توانايي هاي بچه ي خودمان نگاه کنيم. اما تلقي ما به دين اين است که بچه ي ما هر چه مي خواهد باشد. غذايي که بچه ي من مي خورد براي من مهم است که مسموم نباشد. اما غذايي که وارد روح بچه ي من مي شود براي من مهم نيست و به همين خاطر براي اينکه بچه ي من وقتش را بگذراند انواع سي دي هاي کارتن و بازيهاي کامپيوتري را مي گيرم و مي گويم که ديگر به من کار نداشته باش، من کار دارم. با اين دليل والدين مسئوليت خودشان را واگذار مي کنند. والدين بايد نسبت به دين بچه ها هم جدي باشند. زيرا دين قرار است که چگونه زندگي کردن را به بچه ها ياد بدهد. ما بايد فلسفه ي زندگي را به بچه ها يادبدهيم که چرا اصلا ما بدنيا آمده ايم ؟

اگر من به فلسفه ي زندگي بي توجه باشم طبيعي است که بچه ي من راه اشتباه را انتخاب بکند. موضوع لا اکراه في الدين وقتي است که ما مي خواهيم دستورات ديني را بدون معرفت به بچه ياد بدهيم. در اينجا مادر بجاي اينکه به بچه معرفت بدهد به خود رفتار تاکيد مي کند. در اينجا لا اکراه في الدين معني مي دهد که شما با زور نمي توانيد به چه نماز خواندن را ياد بدهيد. شما بايد بچه را نمازگزار بکنيد نه نماز خوان. روح تعهد و مسئوليت پذيري و سپاس گزاري از خداوند را در وجود او ايجاد کنيد تا او بدون اکراه در مسير دين حرکت بکند. او بعنوان يک فرد دين دار نمي تواند بگويد که من مسلمان هستم ولي نماز نمي خوانم، حجاب چه معني دارد، خمس ديگر چيست. اين يک تعارض هويتي است. اين مثل داستان مولوي است که فردي مي خواست شيري را روي بدنش طراحي کند و هر قسمتي را که مي خواستند روي بدنش طراحي کنند چون درد داشت مي گفت که من شيري مي خواهم که يال ندارد و وقتي مي خواهند دم شير را طراحي کنند مي گويد که من شيري مي خواهم که دم نداشته باشد. مولوي مي گويد: شير بي يال و دم که ديد. بچه هاي ما اگر مي خواهند دين دار بشوند بايد دين را با تمام ظرفيت و به شکل صحيح و بعنوان قانوني بدون جايگزين بياموزند. وقتي من از آنها فقط رفتار را مي خواهم بدون اينکه او بفهمد چرا، يعني تربيت من مشکل دارد. اگر من از بچه ام بپرسم که چرا بايد نماز بخوانيم و او نتواند بيست دليل بياورد يعني اينکه تربيت کردن والدين مشکل دارد. ما براي ياد دادن فلسفه دين بايد به سن بچه نگاه بکنيم. در اينجا روش عمومي تمثيل است. مثلا وقتي بچه مي پرسد که شما مي گوييد: اگر من کار بدي مي کنم خدا من را مي بيند پس خدا کجاست ؟ در اينجا بايد با مثال به بچه ياد داد. مي توانيم بگوييم که الان من و تو نفس مي کشيم. اگر بيني مان را بگيريم نفس ما مي گيرد پس ما داريم تنفس مي کنيم. آيا هوايي که تو نفس مي کشي مي بيني ؟ در هوا ماده اي بنام اکسيژن هست که اگر به ما نرسد ما مي ميريم. من بايد از روشي که بچه ام مي فهمد به او کمک بکنم. اين قانون براي يک بچه ي پنج ساله خوب است ولي براي يک بچه ي هجده ساله خوب نيست و من بايد استدلال هاي کامل تري را به او بگويم. گلدان کوچک با اندکي آب سيراب مي شود ولي يک درخت تنومند را بايد جدي تر آبياري کرد. در جاهايي که من نمي توانم مي توانم از دين باوران کمک بگيرم و ما بايد جلسات دين آموزي را جدي بکنيم و با افراد طلبه و روحاني دوست باشيم. بچه بايد دين را در درون خانواده ياد بگيرد و با آموزش چهره به چهره بياموزد.
سوال – در مورد ضايع شدن حقوق فرزندان توضيحاتي بدهيد.
پاسخ – يکي ديگر از حقوق فرزندان بحث انتخاب همنشين براي خانواده و همنشين فردي است. بچه ها در سن نوجواني و جواني بيشتر از گروه هم سالان ياد مي گيرند. اگر ما مداخله ي غير مستقيم در انتخاب دوست براي بچه هاي مان شرکت نداشته باشيم بعد از مدت کوتاهي با اينکه مي بينيم خانواده، خانواده ي خوبي است اما بخاطر دوستاني که خوب نيستند بچه دچار آسيب شده است. اين يکي از مشکلات عميق روزگار ما هست. در اين مرحله خانواده ها واسپاري مي کنند و مي گويند که همينکه ما بچه را در مدرسه ي خوب گذاشتيم کافي است يا همين که ما در خانواده ي خوب هستيم کافي است. همنشيني که ما براي بچه مان انتخاب مي کنيم خيلي موثر است. روايتي از عبدالعظيم حسني داريم که در مجلسي امام جواد (ع) روايت بلندي را از پدرانشان نقل کردند تا به حضرت علي (ع) رسيدند و فرمودند که همنشيني با بدان موجب بد بيني نسبت به نيکان است.

اگر ما امروزمي بينيم که بچه هاي مان به روش ضد ارزش لباس پوشيدن، مدل آرايش و حرف زدن گرايش پيدا کرده اند بخاطر اين است که اين رويات را جدي نگرفته ايم. وقتي ما در خانواده با کساني ارتباط داريم که اينها انسانهاي توانمند و فهميده اي در عرصه ي دين مداري نيستند و لا ابالي هستند و خوشبختي را به خوشي تعبير کرده اند، اين جور افراد زمينه ي گرايش به بدي را در ما و بچه هايمان فراهم مي کنند. اگر بچه ي من با افراد بد معاشرت داشته باشد مطمئن باشم که بچه ي من نسبت به نيکان فراري بدبين خواهد شد. تا آنجا که امکان دارد ما دوست هاي بچه هاي مان را بشناسيم. و آنها را به منزل دعوت کنيم و به آنها فرصت بدهيم که آنها با ما انس بگيرند. ما روي روحيات و گفتار بچه ها نظارت بکنيم. خودمان را هم شان آنها بکنيم و وارد جمع دوستانه ي آنها بشويم تا به شناخت عميق تري برسيم. مرحلهي بعدي اين است که ما زمينه اي را فراهم بکنيم تا ارتباط بچه ي ما با بچه هايي که خوب نيستند کم رنگ بشود. در روز قيامت وقتي عده اي محشور مي شوند حسرت مي خورند که اي کاش ما با فلاني دوست نبوديم تا ما را از خدا و دين دور کند. مشکلي که امروزه در تربيت پيش آمده اين است که فضاي اختصاصي زيادي را بدست آورده اند. در بعضي از خانواده ها بچه ها اتاق اختصاصي دارند ولي پدر و مادر اتاق اختصاصي ندارند. اين يکي از روش هاي ضد تربيتي است که رخ داده است. فضاي خلوت براي آن کسي که هنوز به آن حد از آگاهي رشد توانايي نرسيده مي تواند آسيب رسان باشد. اگر شما مجبور هستيدکه براي بچه هاي زير هجده سال گوشي همراه تهيه بکنيد حتما خط ثابت بگيريد و به اسم خودتان تهيه کنيد و اين زمينه را فراهم بکنيد که نظارت غير مستقيم داشته باشيد. اجازه ندهيد که فضاي خلوت فضاي دائمي بشود زيرا امروزه زمينه ي آسيب براي بچه ها فراهم است. پس ما حق نداريم نسبت به خلوت بچه مان جهل داشته باشيم. ديگر اينکه اگر بچه مان دچار آسيب شد بدانيم که کجا تغافل بکنيم و کجا تغافل نکنيم. در روايات داريم که تغافل نصف عقل است. انسان عاقل بايد ياد بگيرد که چه جايي نديده بگيرد. اگر بچه ي من اشتباهي مي کند و خودش مي داند که اين کار غلط است و خودش حيا مي کند، من بايد در اينجا تغافل بکنم و زمينه ي خطا را براي او به حداقل برسانم. به او فرصت خوب بودن را بدهم و خوب بودن را به او القاء کنم. اگر وقتي بچه ي من راه اشتباهي را مي رود و نمي داند که اشتباه است من بايد به روي خودم بياورم و تغافل نکنم. من بايد در اينجا به روي بچه ام بياورم ولي وارد عرصه ي سرزنش نشوم. از قانون شش به اضافه ي يک استفاده بکنم و به او ياد بدهم که چطور بايد از اين چاله بيرون بيايد. بعد از آن مقابله مستقيم يا غير مستقيم است. ما گاهي اوقات بايد با عواملي که بچه ي ما را دچار مشکل کرده است مقابله ي مستقيم بکنيم. گاهي ممکن است که فضاي اينترنت غير کنترل شده براي بچه ها و بزرگترها زمينه ي آسيب را پيش بياورد. اگر ببينيم که بچه لجاجت مي کند ما نمي توانيم مقابله ي غير مستقيم داشته باشيم وبايد عوامل آسيب را قطع بکنيم و با رفتارهاي بد بچه مقابله بکنيم و تا حد امکان با خود فرد مقابله نکنيم.
سوال – سوره نور آيات 28 تا 31 را توضيح بدهيد
پاسخ – در اين آيات بحث نگاه براي مردان و زنان مومن است. خدا مي فرمايد: اي پيامبران به مردان بگو که نگاه خودشان را فرو خوابانند و اگر اين کار را نکنند بسياري از فضاهاي معنوي شان را از دست خواهند داد. در مردان شناخت زيبايي از طريق بينايي است. يکي از معيارهاي حجاب براي مردان مراعات نگاه است. خدا مي فرمايد: اي زنان شما هم مواظب نگاه خودتان باشيد. در اين آيه برخي از حقوق فرزندان مطرح مي شود ولي ظاهرش حقوق والدين است. اگر فرزندان بخواهند در عرصه ي خلوت پدر و مادر باشند بايد با اجازه باشند. اين در واقع حقوق فرزندان است تا آنها در مسير آسيب هاي هويتي قرار نگيرند و به خودشان آسيب نزنند. اگر ما بخواهيم بچه هاي مان را در شرايط دين مداري بار بياوريم بايد طراحي و شيوه ي مناسبي را براي آن داشته باشيم.
سوال – بعضي از کارهايي که شما مي گوييد والدين براي فرزندان انجام بدهند خيلي وقت گير است. آيا اين کارها واجب است که براي فرزندان انجام بگيرد؟
پاسخ – ما وقتي در مورد تربيت ديني صحبت مي کنيم دنبال اين هستيم که اين کار بي هزينه باشد. يک جوري باشد که ما براحتي به نتيجه برسيم. اما اگر به ما بگويند که فردي است که مي تواند در عرض شش ماه بچه ي شما را در رياضي توانمند بکند، حاضر هستيم که هر هزينه اي را بپردازيم. مردم حاضر هستند که بچه هايشان را بهترين کلاس ها بگذارند ولي برايش مهم است که بچه اش يک موقعيت برتري را بدست بياورد. ولي درعرصه ي ديني فکر مي کند که بايد راحت به آن موقعيت برسد و نبايد سختي بکشد. اگر بچه اي نياز به درمان جسمي داشته باشد آيا والدين براي او هزينه نمي کنند؟ حتما هزينه مي کنند. بيماري هاي روحي هم مهم است. بيماري هاي جسمي آزمون خداوند است براي اينکه من بتوانم مسير توانمنديهاي خودم را بيشتر بکنم و لزوما عقوبت الهي نيست اما بيماريهاي اخلاقي هم يک آزمون خيلي بزرگ است و هم يک عقوبت است. کسي که قواعد اصلي اخلاق را فراموش مي کند، قطعا بيماري او خيلي قويتر است اما چون اين يک امر رايج است ما ترجيح مي دهيم که آنرا ناديده بگيريم و اين خطر بزرگي دارد. اگر ما براي دين بچه هاي مان خرج بکنيم بهتر از اين است که لزوما براي سواد و مدرک او خرج کنيم. بچه هاي خوشبخت بچه هايي هستند که در بتوانند در مدار دين مدارج اخلاقي بالايي را بدست بياورند.