اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-06-16-خانم نيلچي زاده-حقوق فرزندان

برنامه سمت خدا

-خانم نيلچي زاده

-حقوق فرزندان

90-06-16
سوال – در مورد بي توجهي به حقوق فرزندان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – فرزندان حقوق ويژه اي را به گردن والدين دارند که منفعت اين حقوق اول براي خود والدين است. هر وقت ديديد که فرزندي به پدر و مادرش احترام مي گذارد بدانيد که آن والدين به وظيفه ي خودشان خوب عمل کرده اند. البته توفيق الهي هم نصيب آنها شده است و آنها با آگاهي و توفيق الهي اين موفقيت را بدست آورده اند. گاهي اوقات مي گويند که در مورد حقوق فرزندان چيزي نگوييد زيرا همين الان هم بچه ها از ما طلبکار هستند و ما از پس خواسته هاي آنها بر نمي آييم. ما مي خواهيم حقوق فرزندان از نظر اسلام را براي شما بگوييم. اولين حقي که بچه ها به گردن پدر و مادرهايشان دارند اين است که اين فرزند پدر و مادرخوب و متديني داشته باشد و اهل بندگي خدا باشند. مثلا شما مي بينيد که بعضي مواقع پدر و مادر رفتار خوب اخلاقي نسبت به يکديگر ندارند و با هم تفاهم ويژه ندارند، فرزنداني که به بلوغ رسيده اند به مادرشان مي گويند که چرا با پدر ما ازدواج کردي ؟ ما پدرمان راضي نيستيم و او پدر خوبي نيست. يا ممکن است که به پدرشان اين حرف را بزنند که شما چرا مادر ما را انتخاب کردي ؟ او به وظايف ديني و اخلاقي خودش عمل نمي کند. پس ويژگي انتخاب همسر نبايد اين باشد که ما يک همسر خوب با ويژگي هاي ظاهر خوب داشته باشيم. بايد حواسمان باشد که اين مردي که الان به او پاسخ مثبت مي دهيد مي تواند پدرخوبي براي فرزندان شما باشد و او را مي توانيد بعنوان يک پدر خوب بپذيريد ؟ اگر رفتار و روحيات او در فرزندان شما باشد آيا براي شما قابل پذيرش است ؟ اين بعنوان يک معيار نکته ي مهمي است. براي آقايان هم همين طور است. براي آقايان تاکيد بيشتري شده است که همسري انتخاب کنيد که بتواند فرزند شما را پرورش بدهد. آيا اخلاق اين خانم را مي پذيريد که در آينده تمام زواياي پنهان او در فرزند شما تاثير خواهد داشت ؟ روايت داريم که بچه ها شخصت پنهاني والدين شان را آشکار مي کنند. بچه ها هويت آشکار شده ي خود والدين هستند. اهل بيت به ما ياد داده اند که مسئوليت خودتان را تمام شده تلقي نکنيد، بد و خوب رفتار بچه هاي شما پاي شما نوشته مي شود. پس نگوييم که چکار کنيم، از پس بچه مان برنمي آييم. والديني که دلسوز هستند ولي کارآمدي هاي لازم را در خودشان ايجاد نکرده اند و مي گويند که چکار کنيم؟ نقش تربيتي مادر يک نقش فوق العاده ممتاز است. اهل بيت هم اين جايگاه ويژه را ما گفته اند. همه ي انديشمندان تاکيد کرده اند که جايگاه مادر در هويت سازي فرزندان منحصر به فرد است. اما گاهي اين قدر توجه به اين نقش مي شود که نقش گفتار، شخصيت و رفتار پدران فراموش مي شود و همين زمينه ي آسيب ها مي شود. گاهي بچه ها گله اي مي کنند که حق است. مثلا مي گويند: پدر ما بيکاري اختياري دارد يعني مي تواند کار کند ولي کار نمي کند. پدرمان مي گويد: حالا که مادرت کار مي کند و زندگي مي گذرد. اولين اثر منفي اين براي خدا پدر است. تقاضاي امکاناتي که در توان والدين باشد از حقوق فرزندان است. امکان يک موضع و توانمند يک موضوع ديگر است. پدري که مي تواند ولي مي گويد که من راحت تر هستم و از صبح تا شب بيکار است. گاهي اوقات مي گويد که بايد کاري باشد که من بپسندم يا اينکه مادر درآمدي دارد و به مادر واگذار مي کند، در صورتي که نفقه دادن واجب است. يک موقع پدر شرايطي را فراهم کرده است که بچه در زندگي حداقل ها را ندارد و پدر سهل انگار است. در درجه اول اين پدر احترام خودش را از دست مي دهد. يعني احترامي که قلبا يک فرزند مي تواند به پدرش بگذارد به حداقل مي رسد. اگر اين فرزند مراقب امنيت عاطفي و معنوي خودش نباشد ممکن است که دچار آسيب شديدتري بشويم و آن اين است که برخوردهاي گفتاري و رفتاري در خانواده رخ بدهد.

در حقيقت پدر در جايگاه حاکميتي خودش که بايد به بهترين شکل حاکميت بکند، در آن جايگاه قرار نمي گيرد. گاهي والدين بصورت مدرن به حقوق بچه هايشان کم توجهي مي کنند. پدرها کار مي کنند و مادرها هم معمولا شاغل هستند يا سعي مي کنند که يک جوري کمک خرج باشند. در خانواده هاي کم درآمد اين تقريبا يک الگوي رفتاري شده است. وقتي به اين والدين مي گوييم که چرا شما اين قدر کار مي کنيد، مي گويند: براي اينکه ما مي خواهيم بچه هاي مان بهترين مدرسه بروند و بهترين دانشگاه قبول بشوند. اين خيلي خوب است ولي بعدش چه ؟ توجه نکردن مستقيم به تربيت بچه ها يکي از حقوقي است که والدين به آن توجه نمي کنند. ما تربيت بچه ها را به نهادهاي اجتماعي مي سپاريم و فکر مي کنيم که اگر تلويزيون روشن باشد حتما بچه هاي مان چيز خوبي ياد مي گيرند. بله بچه ها چيزهاي خوب ياد مي گيرند ولي قطعا چيزهاي بد و حرفهاي بد هم ياد مي گيرند. چون همه ي چيزهايي که از رسانه ي ملي ما پخش مي شود، آن چيزي که بايد باشد نيست. مثلا پدر و مادر براي بچه کامپيوتر مي خرند و انواع سي دي و دي وي دي ها را تهيه مي کنند و به بچه مي گويند که بازي کن. اگر ما اين را هوشمندانه مديريت نکنيم بخشي از ظرفيت تربيتي او را آسيب مي زند. آيا سوال کرده ايم که براي بچه ي ما چند ساعت در هفته کامپيوتر مفيد است ؟ وقتي بچه ها منفعلانه در معرض رسانه هاي شنيداري و ديداري هستند ضريب هوشي آنها پايين مي آيد. ما وقتي بچه مان را در يک مدرسه خوب ثبت نام مي کنيم، تازه خيال مان راحت مي شود. ما در اينجا داريم حقوق بچه مان را از بين مي بريم. جاي ارتباط خلاق و عاطفي خودمان را به کساني سپرده ايم که نمي دانيم آنچنان به بچه ي ما مي پردازند يا خير. و اگر هم به بچه ي ما بپردازند هرگز جاي پدر و مادر را نمي گيرند. بچه هاي امروز مادر و پدرهاي خوبي دارند اما گاهي اوقات بچه ها بعنوان بچه يتيم بزرگ مي شوند مثل اينکه نه پدري و نه مادري بالاي سرشان است. يعني اگر پدر و مادر هم نبود همين روال بود. ما بايد براي بچه هاي مان يک ارثيه ي خيلي خوب بگذاريم. اگر شما اين کار را نکنيد از حق بچه تان زده ايد. اميرالمومنين مي فرمايند: بهترين ميراث براي بچه ها ادب است. اگر ما بچه هاي مان را مودب به ادب الهي بار بياوريم و روحيه اش طوري باشد که به فضايل اخلاقي اش بپردازد. در حقيقت ما بادي در خانواده فضيلت اخلاقي را رشد بدهيم. زمينه ي تقوا را فراهم کنيم که اين ويژگي براي بچه مهم باشد. تقوا يعني خود کنترلي دروني. آيا ما بچه هاي مان را طوري تربيت کرده ايم که بتوانند عرصه ي تقوا را داشته باشند ؟ قبلا بچه ها از پدر و مادرها حساب مي بردند ولي الان خيلي کمتر حساب مي برند. لزوما قرار نيست که بچه ها از ما حساب ببرند. پدر و مادرها در درجه ي اول خودشان آداب الهي راعمل کنند. بچه ها آنجوري که ما زندگي مي کنيم، زندگي خواهند کرد. بچه هاي ما آن جوري مي شوند که ما عمل مي کنيم نه آن جوري که مي گوييم و نه آن جوري که مي خواهيم. اگر من در زندگي بد قول و کم توجه هستم، اگر من در روند تربيتي بچه ام با همسرم به يک روش تربيتي مشترک نرسيده ام، اگر من و همسرم بي انضباط هستيم، بچه اين بي انضباطي را ياد خواهد گرفت. بعد پدر به بچه مي گويد که تو به پدرت رفته ايم. روش غلط تربيتي شروع شد. ما بايد قبل از اينکه بچه دار بشويم حقوق فرزندمان را رعايت کنيم و اگر اشتباهاتي هم داريم در مقابل فرزندان بايد مراقب آن باشيم. گاهي بچه ها اشتباهات ما را گوشزد مي کنند. و گاهي بلد نيستند که چگونه اشتباهات ما را به ما بگويند. اگر ما مي خواهيم حقوق آنها را رعايت کنيم بايد حرف آنها را بپذيريم و از آنها عذرخواهي کنيم.
اگر ما اين کار را بکنيم پيش چشم بچه هاي مان بزرگتر مي شويم. آداب الهي در درجه ي اول بايد در عمل ما خودش را نشان بدهد. اگر ما مي خواهيم که بچه هاي مان نماز خوان باشند، ما بايد نمازگزار باشيم. يعني نماز در همه ي حيطه هاي زندگي مان باشد. اينکه من فقط فوايد و آثار نماز را بگويم بچه ي من نماز خوان نمي شود. اگر مي مي خواهم بچه ام در زندگي آينده اش موفق باشد و با همسرش تعامل خوبي داشته باشد بايد از الان حقوق او را رعايت کنم. بايد در زندگي احترام به همسر را به فرزندم نشان بدهم. قرار نيست که همسر را پدر و مادر انتخاب کنند ولي مي توانند بعنوان يک مشاور امين و آگاه او را کمک کنند. زيرا براي دو تا جوان در بحث انتخاب، احساسات يک بحث مهم است. همين که طرف در دل او جاي باز کند ممکن است که مشکلات آينده را نبينند. مثلا گاهي فرزند به والدين خودش اعلام مي کند که آمادگي ازدواج را دارد و حداقل شرايط ازدواج را هم دارد ولي والدين به اومي گويند که تو هنوز شغل درستي نداري و تو خودت را هم نمي تواني اداره بکني و ما هنوز داريم تو را اداره مي کنيم. با هزار روش مي خواهند او را منصرف کنند. چه بسا پدرو مادر حق داشته باشند. ممکن است که اين بچه هنوز موقعيت اين را بدست نياورده باشد که خانواده را بصورت مقطعي اداره کند. ما به بچه هاي مان قدرت اقتصادي را ياد نمي دهيم زيرا مي ترسيم موقعيتي اقتصادي که به بچه هاي مان داده ايم، خراب کنند. فردي خدمت امام صادق (ع) رسيد و گفت که مقداري از پولم را پسرم از بين برده است. آقا به او تشر مي زنند و مي گويند که پول تو مهمتر است يا تربيت بچه ات ؟ اگر به او روش ها را ياد داده اي، حالا کار او را اصلاح کن. مهم اين است که من عقل اقتصادي بچه ام را بارور بکنم. آيا من اين امکان را فراهم کرده ام که بچه ام بتواند مسئوليت بپذيرد ؟ دراينجا اگر گناهي براي اين فرزند پيش بيايد، اين گناه هم بر گردن پدر و مادر و هم بر گردن فرزند است.

در بضي مواقع ما مي بينيم که گناه دارد سکه ي رايج زندگي مي شود. يعني ما داريم از چراغ قرمز خدا عبور مي کنيم. بعضي از بچه ها مي گويند که پدر و مادر ما از کارهاي ما خبر دارند ولي به روي ما نمي آورند، اين يعني اينکه ما به بچه هاي مان خيلي بي توجه شده ايم. زمينه ي ازدواج مناسب را فراهم کردن فقط اين نيست که ما براي دخترهاي مان جهيزيه تهيه کنيم و براي پسرهاي مان امکان مسکن يا اشتغال آنها را فراهم کنيم بلکه مهمتر از همه ي اينها اين است که در عرصه ي تربيتي اين امکان را فراهم کنيم که قدرت ريسک آنها در براي شکست هاي اخلاقي پايين بيايد و قدرت توان مديريتي براي يک زندگي خوشبخت و توحيدي بالا برود. ما بايد زمينه را فراهم بکنيم که فرزند يک ازدواج مناسب را داشته باشد. يکي ديگر از حقوقي که ما به آن بي توجهي مي کنيم اين است که در روايت داريم بچه هاي تان را در دوران نوجواني و جواني به کارهاي سخت وادار کنيد. اين با ادبيات مدرن امروز نمي خواند. مي گويند: بگذار بچه راحت باشد و تا ساعت ده بخوابد زيرا تابستان است. کار سخت يعني کاري که با زحمت زياد بتواند نتيجه اي را بدست بياورد و آن نتيجه دلنشين فرزند باشد. مهم اين است که کارها را آسان نکنيم. ما الان قبل از اينکه بچه هاي مان بتوانند فکر کنند، بهترين امکانات را براي آنها مي گذاريم يا اينکه مي گوييم که ما خليي سختي کشيده ايم ولي مي خواهيم بچه هاي مان در پَر قوبزرگ بشوند. نتيجه ي اين کار فرزند ابزاري است مثل گلداني مي ماند که به آن زياد آب داده ايد، ريشه اش مي پوسد. چرا الان بچه هاي ما براحتي مي توانند از موقعيت شغلي، درسي و زندگي شان انصراف بدهند ؟ بخاطر اينکه مي گويند: ما خوشمان نيامد، خيلي سخت بود. کساني که در رفاه زياد بار مي آيند، عملا قدرت مقابله با سختي ها را ندارند. استرس سختي و مشکلات مثل فلفل توي غذا است که کم آن موجب سلامتي است به شرط اينکه کم آن باعث بشود که من تلاش جدي بکنم و باعث بشود که من روحيه ي مبارزه طلبي داشته باشم نه روحيه ي تن پروري. حالا اين طور هم نباشد که همه ي کارهاي سخت را به بچه بدهيم. اگر بچه ي شما تا ده درجه توان دارد شما تا شش درجه به او کار سخت به او تحميل کنيد. زيرا اگر کار خيلي سخت به او بدهيد هم او خسته مي شود و هم شما نمي توانيد آنرا مديريت کنيد. پس زمينه ي اصلي براي اينکه ما بتوانيم به حقوق بچه هاي مان توجه کنيم، فرايند تربيت او را تا وقتي که نوه دار بشود بعنوان اينکه ثمرات ما خواهد بود، جدي بگيريم.
سوال – سوره مومنون آيات 60 تا 74 آيات را توضيح بدهيد.
پاسخ – در اين آيات شريفه خداوند از گروهي ياد مي کند که آنچه خداوند به آنها داده است در راه خداوند مي دهند. در حقيقت آنها زندگي شان را روي مدار خدامحوري قرار داده اند و قلبشان از ترس شيرين الهي پر است. اينها کساني هستند که در کار خير سرعت مي گيرند. هيچ کار خيري نيست مگر اينکه در کار خير شريک مي شوند. اينها کساني هستند که جزو برندگان هستند.
سوال – در ادامه بحث حقوق فرزندان توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – پس مهمترين فرايندي که جزو حقوق فررزندان است و الان به آن کم اهميتي مي شود، فرايند تربيتي است زيرا الان اين فرايند تربيت به نهادهاي اجتماعي سپرده مي شود. امام سجاد (ع) در کتاب صحيفه ي سجاديه دوتا دعاي ويژه دارند. دعاي اول امام در مورد دعاي به والدين خودشان است که به همه ي ما ياد مي دهند که چطوري براي پدر و مادرهاي مان دعا بکنيم. حضرت مي فرمايند: خدايا اگر من در حق پدر و مادر کم توجهي کرده ام يا آنها را اذيت کرده ام اين کم توجهي هاي من را براي آنها توفيقي براي تبديل به کار خير و کم کردن گناهان آنها بکن. پس اگر والدين در تربيت بچه هاي شان سختي مي کشند خداوند در مکانيسم هستي پاداش هايي را قرار داده است که زحمت هايي که براي رشد و تربيت بچه هاي تان مي کشيد هرگز گم نمي شود و اجر و نتايج آن به شما برمي گردد. دعاي دوم دعاي حضرت براي فرزندانشان است. حضرت مي فرمايند که من مي خواهم بچه هايم اهل تقوا و نيکوکار بشوند. يک وقت مي بيند که پدرو مادر اهل خير هستند ولي بچه هايشان اصلا کار آنها را قبول ندارند شايد علت آن اين باشد که ما از بچه هاي مان زده ايم. پدر و مادري که بيشتر وقت خودشان را در بسيج، مسجد و اداره يا جلسات علمي يا اقتصادي مي گذرانند، بچه ها از آنها فراري خواهند شد. آنها به ابرار نمي رسند زيرا ما کارهاي خوب مان را با کارهاي غلط مخلوط کرده ايم و بچه دچار آسيب شده است. آيا ما مي توانيم دعاي (فرزند )امام سجاد (ع) را براي خواهر يا برادر بخوانيم ؟ خير. ما دعاهاي ديگري داريم که براي دوستان، اقوام و همسايگان است. امام مي فرمايند که ترس از عقاب را قرار بده. اگر بچه هاي ما راحت گناه مي کند معلوم است که من نسبت به آنها کم توجهي کرده ام. مگر موارد خيلي استثنائي. خدا داستان پسر نوح را بيان مي کند او در خانه ي نوح بزرگ شده ولي اهل گناه است. در اينجا پدر اهل بي توجهي و ظلم کردن به پسر نبوده است بخاطر اينکه پدر همه ي تلاش خود را کرده است ولي تلاش هاي او ثمري نبحشيده است. چون قرار است هر کس با اراده ي خودش يا بهشت يا دوزخ را انتخاب بکند. مهم اين است که من بچه ي خودم را در معرض تقوا قرار بدهم. مثلا من بچه ام را در مهدکودکي مي گذارم که انواع شيوه هاي غير الهي در آن رايج است و ذهن و فکر اين بچه مدام رفتارهاي غلط را دريافت مي کند. وقتي کم تقوايي را از افراد خانواده دريافت مي کند، من نمي توانم توقع داشته باشم که بچه ام يک بچه ي خوب و موفقي بشود. گاهي مواقع والدين درانتخاب رشته و موقعيت شغلي بچه هاي شان را اجبار مي کنند. ما بايد اول ببينيم که استعداد، توان و امکان فرزند ما چيست ؟ گاهي بچه استعداد آنرا دارد ولي ما آنرا در موقعيت قرار نداده ايم که استعداد ويژه پيدا بکند. گاهي شغل آنها را نمي پسنديم. امروزه سرکشي والدين به محيط تحصيل و شغلي فرزندانشان بصورت نظارت پنهان کم شده است. بخاطر همين بسياري از حقوق فرزندان دچار آسيب است. ما بچه هاي مان را در شهرديگري به دانشگاه مي فرستيم و فقط براي او پول مي فرستيم، ما بايد در آنجا حضور پيدا بکنيم و ببينيم که بچه ي ما کجا درس مي خواند و دوستان او را بشناسيم. ما بعضي مواقع نسبت به دوستان آنها امر و نهي مستقيم مي کنيم يا اينکه کاري به آنها نداريم و مي گوييم که چکار بکنيم، بايد جواني کند. اين هم غلط است. ما بايد مداخله ي غير مستقيم بکنيم تا فرزندمان دوستان خوبي داشته باشد. در دعاي امام داريم که خدايا به بچه هاي من سلامت اخلاقي، ديني و جسمي عطاب کن و زمينه ساز همه ي اينها خود ما هستيم.
سوال – دختري بيست ساله دارم ودر خانواده ي متديني زندگي مي کنم. در خانواده ي ما غيبت کردن معنايي نداشت تا اينکه برادر من ازدواج کرد و همسر او خيلي دروغ مي گويد و هميشه دوست دارد که بالاتر از ديگران باشد و در همه ي مسائل هم دخالت مي کند. البته اين خانم خوبي هايي هم دارد و براي ما کارهايي را انجام مي دهد ولي بعد منت مي گذارد. او فقط گفته ي خودش را چه حق باشد چه ناحق، قبول دارد و برادر من هم با اينکه مي داند همسرش دروغ مي گويد با او هيچ برخوردي نمي کند. ما اوايل چيزي نمي گفتيم و بعد پشت سر او حرف مي زديم زيرا جلوي او نمي توانستيم بگوييم. حالا غيبت کردن ازعروس ما کار هر روزما شده است. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – لازمه ي اين کار اين است که ريشه ي غيبت کردن را از بين ببريم. شجاعت اخلاقي خانواده ي شما کم است. کسي که غيبت مي کند شجاعت اخلاقي او کم است و دچار يک نوع حيا ناداني و احمقانه است. يعني اينکه ما بخاطر رودربايستي نتوانم عيب کسي را جلوي روي او طوري بگويم که او ناراحت نشود و کارش را اصلاح کند. اين خانم نياز دارد که احساس بکند انسان مهمي است. احتمالا ايشان در خانواده ي شما يا اجتماع يک نوع احساس تحقيرشدگي دروني دارد که با دروغ هايش سعي مي کند خود بزرگي بيني خودش را ارضا کند. اگر محاسن خوبي دارد شما از قانون يک باضافه ي شش استفاده کنيد. محاسن او را بگوييد ولي عيب هاي او را هم بگوييد. مي توانيد با همديگر عيب هايش را بگوييد ولي نه اينکه بصورت حمله ي شديد باشد. ديگر اينکه نيازمندي خودتان را به اين خانم کم بکنيد. اگر نيازمندي شما به اين خانم زياد باشد او مي تواند با منت گذاشتن به شما آسيب برساند.