برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
-پرسش و پاسخ
90-04-15
سوال – با توجه به اينکه تصميم هاي درست براساس دليل هاي منطقي گرفته مي شوند، زن با آوردن دليل هاي منطقي مرد را در گرفتن تصميم بهترياري مي کند پس چرا نبايد دليل آورد؟
شما گفته ايد اگر خواستگار فرد مردي منطقي است و براساس اسلام تصميم مي گيرد با هميشه چشم گفتن مخالفت نکنيد. اين آقا که معصوم نيستند پس ممکن است برخي از تصميم هاي ايشان اشتباه باشد آيا بايد بدون چون و چرا چشم گفت ؟ درست است که مرد مدير جامعه ي خانواده است و دستورات مدير البته به شرط موافقت با دستورخدا لازم الاجرا است. اما به مديران هم مي شود اعتراض کرد. به نظر من از حرف آن خواستگار محترم بوي مردسالاري مي آيد. چيزي که زن هاي قديم مجبور به تحمل آن بوده اند اما زن هاي امروزي با توجه به قدرت بيشتري که بدست آورده اند کمتر حاضر به قبول آن مي شوند. مگر نه اين است که در جريان ازدواج زن و مرد هر دو بايد من خود را کنار گذاشته و براي ما تلاش کنند. من فکر مي کنم کسي که انتظار هميشه چشم گفتن را دارد داراي من بسيار بزرگي است. من کاملاً گيج شده ام. از يک طرف يکي از نتايج ازدواج داشتن همراه و همسفر است و از طرف ديگر اگر حرف فقط حرف مرد باشد ديگر همراهي وجود ندارد. علاوه بر همه ي اينها احاديثي وجود دارد که بر اطاعت زن از مرد تأکيد مي کنند. عاجزانه از شما درخواست دارم که پاسخ بدهيد چون خودم هم بخاطر دليلي مشابه دليل اين خانم يکي از خواستگاران خود را رد کردم. جواب شما باعث شد که ديگر اشتباهي را مرتکب نشوم البته اگر کار من اشتباه بوده است.
پاسخ – هر کسي که در زندگي زناشوئي مي خواهد روحيه ي لطافت و صميميت ايجاد کند، طبيعتاً بايد در جان و دل همسر خود جا بازکند. نه اينکه صرفاً با يک سري استدلال ها بخواهد مسير خود را باز کند. از دوستان خواستيم که اگر در مرحله ي خواستگاري کسي چنين ويژگي را دارد و اعلام مي کند که مي خواهم همسر من مطيع باشد. دخترخانم و خانواده ي او دو مسئله را ارزيابي کنند و بعد در مورد آن تصميم بگيرند: عقل و دين آن طرف را بسنجند. ببينند ميزان عقل و تدبير او و تحت اراده ي خداوند بودن زندگي او تا چه اندازه است. به ميزاني که نمره ي بالايي بدست بياورد، چشم گفتن به او يک فرمول موفقيت آميز است. جا دارد ما انواع کساني را که دوست دارند در زندگي مشترک طرف مقابل به آنها چشم بگويد بررسي کنيم. اين فرمول صرفاً مردانه نيست بلکه زنانه هم است. يعني يکي از زوجين دوست دارد که همسر او مطيع محض باشد. يک سري افراد کساني هستند که حق و حقيقت براي آنها حرف اول را نمي زند بلکه من حرف اول را مي زند. اگر دختر خانم مربوط به خانواده ي زن سالار باشد يا به دلايل مختلف احساس کند که حق زن را همه جا ضايع کرده اند حالا بايد در زندگي شخصي خود حق زنان را در طول تاريخ از همسر خود بگيرد فکر مي کند که حرف من بايد حرف اول خانه باشد. به دلايل مختلف: موقعيت اجتماعي، سواد، توانمندي هاي من وبه دليل اينکه من زن هستم و مسئوليت ويژه اي در خانواده دارم. دختراني که در خانواده ي زن سالار فکر مي کنند که لزوماً بايد زن سالاري رخ بدهد. پسرهايي هم که در خانواده ي مرد سالار هستند يعني پدر حرف اول را مي زند و به نظرات ديگران اهميت نداده و به حرف حق و حق سالاري توجه ندارد اين الگو را از پدر مي گيرند. اينها هر دو جزو تيپ آسيب ديده و بيمار خانوادگي هستند. متأسفانه الگوي کمي هم نيست و نسبتاً در حال افزايش است و يک هماوردي بين پسرها و دخترها رخ مي دهد که هرکدام مي خواهند طرف مقابل را مطيع محض خود بکنند. به طوري که خانم ها اعلام مي کنند زن ذليلي مرد بخشي از مردانگي او است. اگر قرار باشد مرد باشد بايد حرف زن را بي چون و چرا گوش دهد. يا اينکه فکر کنيم مرد با تمام خودخواهي ها بدون اينکه عقل و تدبيري داشته باشد و اهل ديانت باشد بخواهد حرف اول را بزند. يک چنين چيزي در دين ما وجود ندارد. دستور اسلام و اهل بين يک فرمول طلايي است که نوع تعامل درون خانواده بايد به زيبايي و دلخواهي باشد. يعني يک روش شناخته شده و دلپسند. اينکه من گفتم استدلال نکنيم منظور من اين بود که در خانواده مراقب باشيم که اعتماد يکديگر را جلب کرده و ظرفيت عزت نفس خود را بالا ببريم و هواي دل يکديگر را داشته باشيم. اما معناي آن اين نبود که روي بي عقلي زندگي کنيم. اگر گفتيم استدلال نکنيم به اين معنا نيست که تفکر و عقل و انديشه تعطيل شود. به اين معنا بود که به اسم استدلال باب مشاجره باز نشود.
سوال – من دختري هفده ساله هستم و با وجود وضع مالي نسبتاً خوب خانواده ام پول ماهيانه اي که به من داده مي شود خيلي کم است. باورکنيد اگر بگويم چقدر مي خنديد. پولي که من مي گيرم با پولي که يک دختر ابتدايي در يکي از اقوام که وضع مالي پايين تري هم نسبت به ما دارند مي گيرد برابري مي کند. در تنگنا قرار گرفته ام نيازهاي جدي دارم که واقعاً نمي توانم آنها را برآورده کنم. چند دفعه وسوسه ي دزدي از کيف والدين به سر من زده است. مي ترسم شيطان من را گول بزند. مادر من برنامه ي شما را مي بيند لطفاً ما را راهنمايي کنيد.
پاسخ – يکي از آن خلاء هاي جدي که در تربيت فرزند داريم، تربيت بلوغ و عقل اقتصادي آنها است. ما معمولاً به بچه هاي خود ياد نمي دهيم که چگونه زندگي خود را تدبير اقتصادي کنند. چون تدبير اقتصادي بخشي از توانمندي هاي ويژه ي فرزندان ما است و به آنها کمک مي کند. دستورات ديني خيلي خوب و دقيقي هم اينجا وجود دارد. قطعاً علم روز هم مي تواند به ما کمک کند. ما به بچه ها ياد بدهيم که پولي را که به آنها مي دهيم بتوانند درست مصرف کنند حتي اگر کم است. بتوانند با همان پول کم صرفه جويي کرده و پس انداز کنند. اگر ما يک چنين کاري را نکنيم نمي توانيم توقع داشته باشيم که فرزندان ما بعداً در زندگي خود دچارآسيب هاي جدي نشوند. بعضي از افراد دچار مصرف گرايي زيادي هستند. مثلاً برخي از خانم ها درزندگي خود خلاء هاي عاطفي را با خريد زياد جبران مي کنند. مقدار زيادي لباس و وسيله هاي مختلف مي خرند که هرگز استفاده نمي کنند. يا چيزهايي را مي خرند که اصلاً به آن احتياج ندارند. بعد براي خريد چيزهاي اصلي بدون پول مي مانند. پس مهم اين نيست که ما به فرزند خود چقدر پول مي دهيم بلکه مهم است که به او ياد دهيم آن مقدار پولي را که دارد مديريت کند. هم پس انداز کند و براي روز مبادا بگذارد، هم به خرج هاي روزانه ي خود برسد وهم در جايي که پول او کم است بتواند اولويت سنجي کند. اين تدبير اقتصادي هم براي دختر ها و هم براي پسرها ضروري است. اما دومين نکته اين است که ما بايد بزرگ شدن فرزندان خود را جدي بگيريم. اگر بچه هاي ما بزرگ شده و از سن کودکي به نوجواني و جواني رسيده اند، بايد دست آنها را باز بگذاريم مگر اينکه احتمال دهيم که به خطا بيفتند. ولي اينکه اين دختر خوب مي گويند نيازهاي خيلي جدي دارم و پولي در اختيار ندارم و پول من کمتر ازبچه هايي است که از جهت سني و موقعيت خانوادگي از ما پايين ترهستند به ايشان توصيه مي کنم وقتي شما مي توانيد موفق باشيد که نيازهاي جدي خود را اوليت سنجي کنيد. اگر اين اولويت ها را لحاظ نکنيد حتي اگر ده برابر اين مبلغ را به شما بدهند احتمال اين است که بازهم فکر کنيد اي کاش پول بيشتري داشتيد. اين مشکلي است که در دارايي مال و ثروت وجود دارد و مربوط به تمام آدمها است. البته سن جواني سن تنوع طلبي است و انسان يک سري نيازهايي را دارد که نيازهاي واقعي نيست بلکه نيازهاي همسالان او است و فکر مي کند اگر مثل آنها نباشد حتماً يک چيزي کم دارد. اين امکان هم وجود دارد خانواده اين پول را به خانم بدهند و بگويند هرچه وسيله ي شخصي نياز داري بايد با اين پول تهيه کني. يعني به نوعي او را رها کنند و يا بخواهند از اين طريق او را مسئوليت پذير کنند. اگر واقعاً نمي توان با اين هزينه اين چيزها را تأمين کرد لازم است که شما براي خود يک برنامه ريزي ويژه تري بکنيد. خانواده هم بايد عقل و مديريت اقتصادي را به بچه ها ياد بدهد و متناسب با سن و نياز آنها کمک هزينه ي آنها را بيشتر کند. اگر دل نگران هستند که اين پول ها را در راه اشتباهي خرج کنند اين پول ها را زماني به او بدهند که با آنها مشورت اقتصادي کند. يا فرزند آنها يک محاسبه ي هفتگي يا ماهيانه را به پدر يا مادر ارائه کند بدون اينکه مدام زير ذره بين برود. ما بايد گاهي اوقات اجازه دهيد که فرزندان اشتباهات کوچکي را انجام دهند. مثلاً اگر مانتو، لباس، کفش يا کيفي که جنس خوبي ندارد اما قيمت کاذبي هم دارد مي خواهد بخرد و لازم است که با او مشورت کرده و بگوييم که جنس اين چيزي که مي خواهي بخري خوب نيست ولي اجازه دهيم که تصميم آخر را خود او بگيرد. بچه هاي ما بايد ياد بگيرند که مسئوليت اشتباهات خود را بپذيرند. آدم هايي که هميشه از ديگران مي خواهند بجاي آنها تصميم بگيرند و يا پدر و مادرهايي که هميشه تصميم گيري هاي نهايي را انجام مي دهند بچه هاي خود را در يک فقر مسئوليتي پرورش مي دهند. اين بچه ها پر از آسيب هستند و هميشه با روحيه ي فرافکني مواجه مي شوند و وقتي اشتباه مي کنند ديگران را مقصر مي دانند. اما اينکه اين خانم درآخر گفته گاهي شيطان من را وسوسه مي کند که به کيف پدر و مادر خود دست زده و ازآن پول بردارم الان وارد يک بحران جديد شده است. يعني نيازي دارد که عزيزترين افراد خانواده آن را درک نکرده اند. اگر الان نتوانيد با يک زبان دلنشين، عاقلانه و درست، بدون دعوا، لجبازي و قهر کردن نياز خود را به مادر خود بگوييد و او را قانع بکنيد و يا او شما را قانع کند چطور مي توانيد بعدها که وارد دانشگاه شديد و با استاد و همکلاسي خود دچار اختلاف نظر شديد مسئله ي خود را حل کنيد ؟ آيا آنجا هم لزوماً بايد از دل و فکر آنها بدزديد؟ اگر وارد محيط کارشديد و با همکار و رئيس خود دچار اختلاف نظر شديد آنجا چکار مي خواهيد بکنيد؟ در آينده با همسر و فرزندان خود چگونه مي خواهيد اختلاف خود را حل کنيد ؟ اين يک فرصت خيلي خوب، ساده اما جدي است که بتوانيد در اين موقعيت ياد بگيريد مسئله خود را حل کنيد. اين مسئله را معضل نديده و بتوانيد تبديل معضل به مسئله را ياد بگيريد. يعني بگوييد من يک مسئله دارم و جواب آن اين است که به پولي بيش از اين نياز دارم. من مي خواهم مادر خود را قانع کنم اما چگونه بايد به او بگويم که بپذيرد؟ مسئله راه حل دارد من به دنبال گزينه هاي مختلفي مي گردم که براي آن تبيين کنم. اما چيزي که مادر من قبول دارد نه آن چيزي که من قبول دارم. شما وقتي که مي گوييد دختر فلاني از من بيشتر پول مي گيرد فوراً مادر شما خواهد گفت تو به زندگي بقيه چکار داري؟ چون شما مقايسه ي غلط کرده ايد و اين روش جواب نمي دهد. اما اگر شما بگوييد مادر وقتي که شما در سال قبل به من اين مقدار پول مي داديد من اين نيازها را نداشتم. الان يک مقدار پول تو جيبي من بالا تر رفته اما من اين نيازها را دارم آيا شما مي توانيد به من کمک کنيد که چگونه با اين مقدار پول نيازهاي خود را برآورده کنم ؟ يعني بجاي اينکه لجبازي کنيد يک مشورت دوستانه و دخترانه داشته باشيد قطعاً مي توانيد از آن مسير نفساني دور شويد.
سوال – لطفاً در خصوص سوره اسراء آيه ي 8 تا 17 توضيح بفرماييد.
پاسخ – در آيه ي چهارده خداوند صحنه اي از صحنه هاي قيامت را براي ما بازگو مي کند. صحنه اي که قطعاً پيش روي همه ي ما آدم ها خواهد بود. وقتي که نامه ي عمل هر فردي را به دست او مي دهند مي گويند قاضي، شاهد، متهم و شاکي خود تو هستي. هرحکمي دادي ما قبول مي کنيم. کتاب خود و نامه ي عمل خود را بخوان. کافي است. اگر خود تو رأي دهي براي ما قابل قبول است. عليه خود قاضي باشيد. خداوند اين کار را مي کند به اين خاطر که در روز قيامت همه ي انسانها در يک هوشياري ويژه قرار مي گيرند. يعني همه ي حجاب ها، توجيح ها و فکرهاي غلط از انسان فاصله گرفته است. حالا وقتي که به نامه ي عمل خود نگاه مي کند، مي فهمد که چه کرده است. در آيات ديگري داريم که فرياد مي زند: واي برمن هيچ کم و زيادي نيست مگر اينکه در اين نامه نوشته شده است. هيچ احساسي از دل من عبور نکرده مگر اينکه اينجا ثبت شده است. نامه ي عمل فرد فوق العاده حساس است چون خداوند به آنچه که در وجود ما پنهان است آگاه مي باشد و نيت همه ي انسان ها را مي داند. خداوند اين صفحه را روز قيامت براي ما باز مي کند. در آيه ي پانزده دارد که بار کسي را روز قيامت هيچ کسي نمي تواند به دوش بکشد. گاهي اوقات در جامعه از اين آيه ي شريفه به معناي غلط استفاده شده است. وقتي که کسي را امر به معروف مي کنند و او را از زشتي باز مي دارند اين آيه را به غلط تفسير مي کند که به کار من کار نداشته باشيد. اين اشتباه بزرگي است که مي کنند. همانطور که اگر من و تو سوار کشتي زندگي باشيم، تو بخشي از کشتي را سوراخ کني قطعاً آبي که در کشتي وارد مي شود زندگي من را هم تهديد خواهد کرد. در عرصه ي زندگي اجتماعي و سرنوشت اخروي ا فرادي که گروه هستند قطعاً آسيب مي بينند. اما اينکه قرآن مي گويد کسي نمي تواند بار ديگري را به دوش بکشد يعني من نمي توانم ديگران را به گناه و غفلت دعوت کنم و بعد بگويم گناه آن به گردن من. شما نماز هاي خود را نخوانيد و يا دير بخوانيد و يک مقدار کمتر حجاب داشته باشيد و فلان گناه را انجام دهيد اشکالي ندارد، در روز قيامت من جوابگو هستم. اين جزو آن قلدري هاي غلط و کاذبي است که گاهي اوقات براي نفس برخي از افراد دلنشين شده است. خداوند در اينجا يک هشدار جدي مي دهد: روز قيامت هيچکس به داد شما نمي رسد. اگر پدر و مادر، همسر، کسي که او را خيلي دوست داريد و يا کسي که او شما را خيلي دوست دارد به گناهي دعوت کرد، هرگز بخاطر او حاضر نشويد که وارد جهنم شويد که هرگز او نمي تواند نجات دهنده ي شما باشد.
سوال – دختري هيجده ساله هستم وحدوداً شش ماه است که چادر را انتخاب کرده ام و دوست ندارم به هيچ قيمتي آن را از دست بدهم اما من در حال افسرده شدن هستم. چون ديگر مانند قبل نمي توانم به کوه و اردو بروم و از تفريحاتي از اين قبيل استفاده کنم. اگر بروم بايد يک گوشه بنشينم آيا من بايد اين وضع را تحمل کنم ؟ آيا اينها امتحان الهي هستند ؟
پاسخ – چادر هديه ي خداوند است به زن هاي مومني که مي خواهند خود را در مدار نوراني پاکي قرار دهند و حفظ حريم الهي را بکنند. اما اينکه با چادر نمي توانند فعاليت هاي اجتماعي و تفريحي خود را داشته باشند مي گويم که نه اينطور نيست. شايد علت اينکه چنين فکري را مي کنيد به اين خاطر است که هنوز با چادر آميخته نشده ايد. آموخته نشدن موجب شده که شما فکر کنيد وقتي مي خواهيد چادر خود را حفظ کنيد نمي توانيد فعاليت کنيد. شما به فرصت نياز داريد تا بيشتر تمرين کنيد. براي يک خانم چادري که اهل ديانت است بايد نشاط و شادي در بالاترين حد خود باشد ولي با الگوهاي موقرانه. به راحتي مي توان با چادر انواع فعاليت ها ورزشي و اجتماعي را داشت بدون اينکه هيچ مانعي باشد. البته کنترل کردن چادرهاي رايج يک مقدار سخت است. طبيعي است که چادر براي افرادي که عادت ندارند سخت باشد. اگر يک کسي به جمکران يا حرم امام رضا(ع) مشرف شود اما در عمر خود چادر به سر نکرده باشد وبخاطر شرافت اين مکان خود را مقيد به چادر کند، طبيعي است که نتواند آن را حفظ کند. چرا که تمرين نکرده است. دليل آن از يک طرف عدم تمرين است و ازطرف ديگر به اين دليل است که اين چادر، چادر اصيل ايراني نيست.
سوال – کمک گرفتن از دکتر و مطالعه ي کتاب براي تعيين جنسيت فرزند قبل از بارداري آيا گناه محسوب مي شود؟
پاسخ – اگر شما فکر مي کنيد که تصميم گيرنده ي قطعي هستيد و خداوند هيچ نقشي ندارد يک نوع شرک اعتقادي است. در هر کار ديگري نيز همينطور است يعني در کارهاي بسيار ساده و عادي و کارهاي ارادي ما فکر کنيم که در عالم نقش جدي داريم و خداوند همه ي کارها را به ما واگذار کرده است، يک چنين چيزي وجود ندارد. اما اگر به تعيين جنسيت فرزند اينطور نگاه کنيد که بتوانيد با تغذيه و مراقبت هاي ويژه ضريب موفقيت خود را از پنجاه درصد به شصت يا هفتاد درصد برسانيد اشکالي ندارد. اين در واقع امکان و فرصتي است که شما هم در دستورات ديني و هم در دستورات علمي داريد. شما با توکل به خداوند مي خواهيد يک مسيري را انتخاب کنيد که هوشمندانه تر باشد. اما مراقب باشيد که هوشمندي شما تبديل به يک منيت جديد نشود و اگر به نتيجه نرسيد فکر نکنيد که اين روش ها اشتباه بوده است. شايد واقعاً مصلحت هاي ويژه اي وجود دارد که بايد نسبت به آن دقت کنيم. در برخي از کشورها مانند هندوستان در يک دوره اي اعلام کردند که در آزمايشگاه ها و سونوگرافي ها اجازه ندارند جنسيت فرزند را به مادر اعلام کند. بخاطر اينکه وقتي متوجه مي شدند که فرزند آنها دختر است ديگر او را نگاه نمي داشتند. نسبت جمعيتي بعد از چند سال به هم خورد و دچار آسيب شدند. اينکه ما فکر کنيم خيلي هوشمند هستيم و مي توانيم درعالم دستکاري کرده و بهترين گزينه ها را انتخاب کنيم يک غلط بزرگ شناختي است. اينکه در زندگي شخصي مثلاً يک نفر دو پسر دارد و الان دوست دارد که يک دختر داشته باشد اين کار با توکل به خداوند و کمک گرفتن از اسباب و علل نه تنها معصيت نيست بلکه وقتي درراستاي مسير الهي باشد انشاء الله مورد رضايت خداوند قرار خواهد گرفت.
سوال – مشکل من اين است که هر حرفي را در هر شرايطي مي زنم از حرف هاي من بد برداشت مي کنند. به من مي گويند که زبان تو خيلي نيش دارد و زخم زبان مي زني. اما خداشاهد است و مي داند که در دل من هيچ چيزي نيست. من اين حرف ها را بدون منظور مي زنم و شوخي مي کنم اما نمي دانم چرا همه بد برداشت مي کنند. گاهي اوقات از خدا مي خواهم که من را از روي زمين بردارد تا همه از دست من خلاص شوند تا کسي مجبور نباشد من را تحمل کند. در مورد اين قضيه با مادر خود نيز بحث مي کنم. هميشه هم من محکوم مي شوم چون نمي توانم حرف را در دل خود نگاه دارم و به گريه مي افتم. لطفاً به من بگوييد اشکال کار من کجا است من دختر هستم و بيست ويک سال دارم.
پاسخ – اين خواهر خوب مي تواند يک فرمول و ملاک خوب داشته باشد براي اينکه بفهمد چه جاهايي اشتباه کرده است. اگر گاهي اوقات ما مي بينيم که ديگران در مورد ما قضاوتي مي کنند که واقعي نيست بايد به دنبال اين باشيم که ما چه زمينه اي را براي سوء تفاهم ايجاد کرده بوديم و آن زمينه را برطرف کنيم. اما وقتي مي بينيم همه در باره ي ما قضاوت غلط مي کنند معلوم است که من يک خطاي رفتاري دارم که همه جا آن را تکرار مي کنم. چون يا بايد بگويم که من اشتباه مي کنم يا بگويم که همه ي افراد ديگر اشتباه مي کنند. اينکه من اشتباه مي کنم خيلي درست تر به نظر مي رسد وقتي که رفتار من به عنوان يک رفتار شخصي است نه به عنوان يک رفتار اعتقادي. وقتي که همه در باره ي شما اين قضاوت را دارند و به عنوان يک الگوي عمومي است معلوم است که شما هنوز آن شيوه هاي زيبا سخن گفتن را که قرآن به ما ياد داده است بلد نبوده و تمرين نکرده ايد. شيوه ي قرآن اين است که کلام شما زيبا، دلنشين و محکم باشد و مراعات قدرت تحمل ديگران را هم بکنيم. به اندازه ي فهم و دانايي فرد با او سخن بگو. شما در آخر گفتيد که در دل خود نمي توانم حرفي را نگاه دارم. پس معلوم است که وقتي شما دلخور مي شويد و دلخوري هاي شما هم خيلي زياد است آنها را با يک شتاب و آزردگي جدي بيان مي کنيد. طبيعي است که وقتي شما آزردگي جدي داشته باشيد کلام شما زيبا نباشد. ابتدا بايد ياد بگيريد که زودرنجي خود را مديريت کنيد. شما چون زودرنج هستيد ديگران را مورد رنجش قرارمي دهيد. کوچکترين حرف و رفتار ديگران باعث مي شود که آزرده شده و چون در دل خود نيز نمي توانيد نگاه داريد وقدرت اينکه بتوانيد حرف خود را به ذهن ديگران نزديک کنيد نيز کم است. در نتيجه از همه رنجيده شده و ديگران نيزاز شما رنجيده مي شوند. در دستورات ديني ما است که کسي حق ندارد آرزوي مرگ بکند. آرزوي مرگ جز شهادت براي انسان مومن پسنديده نيست. آرزوي مرگ يعني اينکه خدايا نتوانستي زندگي من را تدبير کني اين زندگي به درد من هم نمي خورد اصلاً براي چه من را به اين دنيا آورده اي. اين نهايت ناشکري است. اينکه من نتوانستم مشکلي را حل کنم يعني اينکه اين مسيري که رفته ام غلط بوده حالا بايد مسير بهتري را پيدا کنم. ما مسير اهل بيت را توصيه مي کنيم. زيبا سخن گفتن و سخن زيبا گفتن، هردو را باهم ترکيب کنيم. شما وقتي از ديگران دلخور هستيد خود را بجاي آنها بگذاريد. دل شما مي خواهد ديگران با شما چگونه صحبت کنند شما نيز با آنها همانگونه حرف بزنيد. يک کمي هم زيبا تر و دلنشين تر. اين موجب مي شود که ديگران فکر نکنند زبان شما نيش دارد. وقتي هم از دست ديگران دلخور شديد همان لحظه به آنها نگوييد بکه آن را بنويسيد. يعني يک فرصت کوتاه به خود بدهيد براي اينکه هوشمندانه فکر کنيد. بجاي اينکه صرفاً واکنشي جواب دهيد و چون آنها شما را آزرده کرده اند، آنها را برنجانيد تا راحت شويد. همين آزردگي را روي کاغذ بياوريد. بعد به خود يک فرصت کوتاه بزنيد و آن را دوباره بخوانيد و ببينيد آيا اگر کسي اين حرف را به شما بزند آزرده مي شويد يا خير؟ معمولاً به خود مي گوييد آنها من را آزرده کرده اند من هم اجازه دارم آنها را آزرده کنم. روش خود را عوض کنيد. سکوت خلاق را ياد بگيريد. موقعي که خيلي عصباني هستيد هوشمندانه و آگاهانه با اينکه مي دانيد به طرف مقابل چه چيزي بگوييد که آنها را آزرده کنيد چيزي نگوييد. و نهايتاً در يک فرصت مناسب با استفاده از قانون شش باضافه ي يک حرف دل خود را بيان کنيد. اين قانون يعني اينکه هر موقع قرار است از کسي انتقاد کنيم و بدي را که در او ديده ايم و ما را رنجيده کرده براي او بيان کنيم. ابتدا ضرفيت عزت نفس او را بالا ببريم. شش عدد از خوبي هايي را که در او است شمارش کنيم و بعد از آن يکي از مشکلاتي را که موجب رنجش ما شده است به صورت پيشنهاد و نه انتقاد براي او بيان کنيم. اين فرصتي است که طرف مقابل به صورت عاقلانه در مورد حرف ما فکر کند و ما هم بتوانيم به خوبي هاي او فکرکنيم.
سوال – من دو پسر ده ساله و سيزده ساله دارم و دعوا و کتک کاري هاي آنها خسته شده ام. تا زماني که به همه ي خواسته هاي آنها گوش مي کنم هيچ مشکلي نيست اما هرگاه مخالف زياد خرج کردن و خطاهاي آنها حرفي بزنم خيلي من را اذيت مي کنند در ضمن بر سر کوچکترين مسئله دعوا کرده و کتک کاري راه مي اندازند. من نمي دانم کجاي کار را اشتباه کرده ام من را راهنمايي کنيد.
پاسخ – بچه ها مايه ي آرامش نيستند بلکه همسر مايه ي آرامش است شما بايد صميميت بين خود و همسرتان را بيشتر کنيد. اين يکي از رمز هاي موفقيت غير مستقيم خوشبختي است اينکه اگر مي خواهيم بچه هاي خوبي را داشته باشيم، بايد رابطه ي عاطفي پدر و مادر خيلي خوب باشد. بچه ها وقتي ببينند که پدر و مادر رابطه ي خوب و صميمي بايکديگر دارند حتي زماني که شلوغ مي کنند راحت تر مهار مي شوند. شما توقع داريد که فرزندان شما خيلي آرام و ساکت باشند آنهم در خانه هاي کوچک امروزي که معمولاً فقط رسانه هاي ديجيتال را دراختيار دارند. اي کاش ايشان مي گفت که غني سازي اوقات فراغت فرزندان خود را چگونه تدبير کرده اند. آيا پدر و مادر اين امکان را دارند که با فرزندان خود در يک پارک يا فضاي سبز بازي دسته جمعي بکنند. يا اينکه مي گويند بچه ها بايد يا درس بخوانند يا جلوي تلويزيون باشند و يا باهم بازي کنند. اشتباه ما اين است که در جمع خانوادگي فراموش کرده ايم که اعضاء يک خانواده هستيم. اگر مي بينيد که بچه ها مدام مي خواهند از شما پول بگيرند و مدام مي خواهند حرف خود را اثبات کنند سه دليل دارد: اول اينکه سن نوجواني سن استقلال طلبي است يعني مي خواهند بگويند ما بزرگ شده ايم و ديگر بچه نيستيم. شما بجاي ما تصميم نگيريد. اما ما مي دانيم که هنوز رشد عقلاني آنها کامل نشده، پس بايد به آنها فرصت بدهيم اما از آنها مسئوليت پذيري در قبال کارهايشان را نيز بخواهيم. و آنها را سرزنش نکنيم. گاهي اوقات زماني که فرزندان ما اشتباه مي کنند ما آنها را سرزنش مي کنيم، بيشتر لجباز و پرخاشگر مي شوند. وقتي بچه هاي ما اشتباه کردند دست آنها را بگيريم و به آنها نيز نگوييم که اشتباه کرده اند. فرصت بدهيم تا اشتباهات خود را جبران کنند. اين هوشمندي است که پدر و مادر ها بايد داشته باشند. دوم اينکه پدر و مادر ها و بچه ها بايد نسبت به آينده سرمايه گذاري کنند. يعني خيلي اوقات بچه ها نسبت به آينده احساس مسئوليت ندارند و يا ما آنقدر آينده را براي آنها بزرگ و خطرناک مي کنيم که دچار اضطراب شده و ديگر نسبت به اين مسائل جدي نيستند. گاهي اوقات نيز اصلاً کاري به کار بچه ها نداريم. و سومين دليل نيز همان روحيه ي سرزنش گري و امرونهي زياد ما است. نه فرزندان را رها کرده و نه آنها را سرزنش کنيم بلکه با آنها همراهي داشته باشيم و از وظيفه ي تربيت خود کوتاهي نکنيم.
ماه شعبان ماه پيامبر است قطعاً هرچقدر دل و جان ما با پيامبر اکرم (ص) و موعود عالم هستي امام زمان که در طلايي ترين زمان اين ماه پا به عرصه ي وجود گذاشته اند ارتباط خود را قوي تر کنيم قطعاً سرمايه هاي معنوي ما بيشتر خواهد شد. ما اين راه را باز کنيم براي اينکه جزو منتظرين واقعي امام زمان باشيم. با خدمت کردن به دين خداوند و اطاعت دستورات خداوند قطعاً ما بيشترين شباهت را به پيامبر و امام زمان پيدا خواهيم کرد.