برنامه سمت خدا
-خانم نيلچي زاده
- نحوه آموزش دين به کودکان
89-07-21
سوال – چطور آموزه هاي و باورهاي ديني را به فرزندان 5 تا 7 سال بياموزيم؟
پاسخ – ما گفتيم تربيت صحيح فرزندان قبل از دوران بارداري شروع ميشود. وقتي قرار ميشود زن و مردي زير نورافکن وجود خداوند، فرزندي را به اين عالم هديه بکنند که با گفتن کلمه ي لااله الاالله زمين را سنگين و گران قدر بکنند، قبل از اينکه بچه دار بشوند بايد فکر کنند که چکار کنيم که اين موجود زيبا و با برکت، يک زندگي خوب و متعالي داشته باشد و بتواند وجود خودش و استعدادهاي عالم هستي را شکوفا بکند. مراقبتهاي قبل از دوران بارداري را تاکيد کرديم. مراقبت هاي ويژهاي که اهل بيت به عنوان راهنمايان عالم ملکوت به ما گفته بودند. يادم هست که دوستان گفته بودند که اين چيزهايي را که شما در مورد اقدام زمان بارداري مي گوييد، خرافات است و در اين دوره اين چيزها مهم نيست. تاکيد کرديم که يادمان باشد که زمان يکي از ابعاد وجودي ماست. بعد چهارم ما زمان است که کاملا تاثير گذار است. همانطوري که همه ي ما منتظر هستيم که شب ميلاد امام رضا (ع) در هفته ي آينده برسد و دلمان را بيشتر با خدا گره بزنيم بااينکه همه زمانها متعلق به خداست، قطعا زمانها در زندگي ما موثر هستند. بعد در مورد مراقبتهاي معنوي و مراقبتهاي بهداشت رواني خانمي که مسافري را در وجود خودش حمل مي کند صحبت کرديم که بايد مراقبت بشود. بعضي از آقايان گفته بودند که خانم ها دراين دوره اخلاق شان غير قابل تحمل ميشود. و براي ما مردها خيلي سخت است. اين طبيعي ترين حالت است. همانجوري که اگر يک آقايي انفولانزا بگيرد، قدري اخلاقش براي يک هفته بد ميشود، يک خانم وقتي در دوره ي بارداري است طبيعتا باري را که بايد نه ماه شبانه روز با خودش حمل بکند، سختي هايي را براي او ايجاد مي کند. خلق و خوي و روحياتش متفاوت خواهد شد. اين ها ربطي به خودش ندارد، ربطي به همان هديه ي الهي دارد که خدا به شما دو نفر داده است. پس با همراهي کردن و ابراز محبت و به دل او راه رفتن ميتوانيد کمک کنيد و سختي هاي اين دوره را به زيبايي تبديل کنيد. وقتي مسافر کوچک پا به عالم خاکي ميگذارد، شما دو نفر شيرين ترين لحظات را خواهيد چشيد. اما اگر فزند اولتان باشد، قطعا با سختي هايي همراه است زيرا شما اولين مرحله است که نام زيباي پدر و مادر را از ملکوت دريافت کرده ايد. و مهمترين ويژگي اين است که شما بتوانيد اين هديه الهي را دوباره جوري تربيت بکنيد که بتواند بيشترين و عميق ترين رابطه را با خداي هستي پيدا بکند که همه جا حواسش هست و ما پدر ها و مادرها اگر جايي کم ميگذاريم خدا مي بيند و کمک مان ميکند. سبک تربيت فرزندان تا دوره ي هفت سالگي که دوره ي سيادت و سلطنت بچه هايمان است، با عشق و محبت است. به زبان روانشناسي بازي درماني بهترين روش آموزش هاي مختلف خصوصا در مسائل ديني است. ما امروز مي خواهيم بيشتر به اين محور بپردازيم که براي بچه ها از سه سالگي به بعد که قدرت فکر و جستجو گري شان بيشتر ميشود، چه بخشهايي از دين را بايد آموزش بدهيم و چه جوري در موقعيت لجبازي آنها رفتار بکنيم.
ما در مفاهيم ديني مان چهار بُعد اصلي داريم. عقايد، احکام، اخلاق و آداب. بايد بدانيم چه بخش هايي را در چه زماني به بچه ياد بدهيم. بچه هاي الان ضريب هوشي بالاتري را دارند بواسطه ي نوع تغذيه شان و مراقبتهاي ويژه ي دوران بارداري و نوع تعاملاتي که پدر و مادر با آنها دارند و رسانه ها و انواع وسايلي و امکاناتي که براي بالا بردن هوش بچه ها هست، اصطلاحا ميگويند که بچه هاي حالا از بچه هاي قديم خيلي بيشتر مي فهمند. ما از عقايد چه چيزهايي را به بچه ياد بدهيم؟ اولين و مهمترين اصل حقيقي توحيد است. از سه سالگي به بچه مان ياد بدهيم که خدا کيست و کجاست؟ با ما چه ارتباطي دارد؟ و اگر ما بخواهيم خدا را از خودمان راضي کنيم بايد چکار کنيم؟ اين ها را در قالب قصه و بازي و رفتار بايد به بچه ياد بدهيم. يک صحنه ي نمايشي ايجاد بکنيم، خيلي از وقتها بهتر است که ما نقش بچه و بچه نقش ما را بازي کند و از او بخواهيم بعضي از رفتار غلط ما را اصلاح بکند. مخصوصا اگر بچه ي ما دچار يک رفتار غلط شده است مثلا حرف زشتي را مي زند. يا اينکه وسايل دوستش را بر مي دارد. خانمي مي گفتند که بچه ي من چهار سالش است و هر جا مي رويم از آن وسايلي که برايش جالب است بر مي دارد و در کيفش مي گذارد بايد چکارکنم؟ سن 3 الي 4 سالگي سن مالکيت بچه هاست. همان جور که راحت اسباب بازي هايشان را به کسي نمي دهند، دلشان مي خواهد همه وسايل ديگران هم مال خودشان باشد و نمي دانند که حکم ديني آن دزدي است. ما بايد به شکل دقيقي به بچه ياد بدهيم که هر کس بايد وسايل خودش را بردارد. و اگر بخواهيم از وسايل ديگران استفاده بکنيم بايد از آنهااجازه بگيريم. اگر آن وسيله را خيلي دوست داريم ببينيم که او مي خواهد آنرا به ما هديه بدهد؟ يا با پس انداز خودمان و کمک پدر و مادر چيزي شبيه آن تهيه بکنيم. اين ها چيزهايي است که بچه ها مي فهمند و به آن احتياج دارند. در اصل اعتقادي، اينکه خداوند در اين عالم يک وجود خيلي عزيز که همه ما را دوست دارد و همه ي موجودات عالم را دوست دارد. محبت و معيت خدا مهمترين قانوني است که بچه ها بايد ياد بگيرند. اينکه خداوند همه جا با ما هست. من صحبت امام را که مي فرمايد: عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نکنيد را براي مربيان بچه ها بعنوان بازي گفته ام. بچه ها بازي قايم موشک که حس کنجکاويي بچه هاي سه ساله را ارضا مي کند، دوست دارند و گفتم از همين بازي استفاده بکنيد. شما قايم بشويد و از بچه بخواهيد که شما را پيدا بکند يا وقتي او قايم مي شود بگوييد که فکر مي کني کسي تو را نمي بيند؟ بچه مي گويد: بله مامان من پشت پرده قايم شده ام. مي گوييم: من که نمي بينمت ولي يکي دارد تو را نگاه مي کند و تو را خيلي دوست دارد. بچه ميگويد: مامان کسي من را نمي بيند. شما من را مي بيني؟ بگوييد: نه. او من را از تو هم بيشتر دوست دارد. او خداست. هر جا تو باشي خدا هم هست. ميگوييم برو جايي قايم شو که خدا تو را نبيند. او زير ميز مي رود. يا توي کمد قايم ميشود. بگوييد: من تو را نمي بينم ولي اگر حرف بزني، شايد بتوانم تو را پيدا کنم اما هر جا قايم بشوي خدا تو را مي بيند حتي اگر حرف هم نزني. به بچه هايمان ياد بدهيم که خدا هميشه با آنهاست، حتي وقتي کار بدي مي کنند و کسي خبر ندارد، باز خدا خبر دارد. از اين طريق قاعده ي تقوا را به بچه ها ياد بدهيم. يعني دوري کردن از همه ي زشتي هاي عالم. همه ي زشتي هايي که خدا دوست ندارد ولي به زبان ساده، خدا چون ما را دوست دارد مي خواهد که ما هميشه کارهاي خوب بکنيم.
حالا در مورد قهار بودن و جبار بودن خدا را بايد در آينه رافت خدا به بچه ياد بدهيم. يعني خدا خيلي تو را دوست دارد ولي اگر کارت را جبران نکني و کار اشتباه را تکرار کني، آن وقت خدا ميگويد که اين بچه کار بدي کرده و بگذار همه بفهمند، شايد خجالت بکشد و امکان دارد که خدا آبرويت را ببرد. خدا، خداي همه ي ما انسانهاست. فقط خداي تو نيست. من هم اگر کار اشتباهي بکنم که کسي خبر نداشته باشد، خدا يک جاهايي با من مدارا مي کند مثل من که مامان تو هستم و يک جاهايي که کار اشتباه مي کني به تو هيچي نمي گويم اما اگر زياد اشتباه کني، براي اينکه راه اشتباه مي روي بايد يک جاهايي آهسته روي دستت بزنم و بگويم که مامان اين کار را نکن، دست نزن اين چاقو خطرناک است و من روي دست تومي زنم با تمام عشقي که به تو دارم چون تو را دوست دارم. خدا هم چون ما را دوست دارد، يک وقت هايي گوش ما را مي گيرد و مي پيچاند. پس حواسمان باشد که خداي مهربان مي خواهد هميشه مهربان باشد مگر اينکه اشتباهات ما خيلي زياد باشد. پس قالب توحيد را به اندازه اي که بچه ما مي فهمد بايد به او ياد بدهيم. و از کتاب قرآن شناسي براي کودکان کمک بگيريم. اگر در دوره ي کودکي فرزندمان دوستي يا عزيزي از دنيا رفته است و قانون انالله و انا اليه راجعون را بچه ديد. مرگ را از بچه پنهان نکنيم. بعضي از پدرها و مادرها براي اينکه از بچه شان حمايت کنند مرگ را پنهان ميکنند. مي گويند که چيزي نشده و به مسافرت رفته است. اگر بچه دو سال و نيمه است عيبي ندارد ولي بعد از آن بايد حواسمان باشد بچه بين دروغ و راست و توريه تفاوتي قائل نميشوند. چيزي که بزرگترها ميگويند، نظرشان واقعيت است. و دچار اشتباه ميشوند. بايد به بچه ها ياد بدهيم که همه ي ما آدم ها در اين دنيا ميهمان هستيم، يک روز قرار است که برويم ولي هيچ کس آن روز را نمي داند. اين خيلي قشنگ است. خدا اين قدر ما را دوست دارد که به هيچ کدام از ما انسانها نمي گويد که چه وقت مي خواهيم برويم. يک ميهماني خيلي بزرگتر در آن دنيا است. براي همين ما بايد در اينجا خودمان را آماده کنيم. حالا اين مسافري که رفته مي تواند پدر بزرگ يا مادر بزرگ باشد يا فردي که بچه با او انس و الفت دارد و دوستشان دارد، براي بچه خيلي تلخ است که آنها را از دست بدهد. بايد ياد بدهيم که مرگ يکي از طلايي ترين قانون هاي خداست. و قانون عاشقي کردن است اما نه اينکه بچه فکر کند که حالا که پدر بزرگ پيش خدا رفته، من هم مي خواهم پيش خدا بروم. نه يک چنين چيزي نيست. ما الان هم پيش خدا هستيم. آن يک ميهماني بزرگ است و بايد شرايطش آماده شود. خدا بايد کارت دعوت بفرستد. ما خودمان نمي توانيم پيش خدا برويم. خدا دوست ندارد و مي گويد که تو ميهمان سرزده هستي.
بچه ها در فوت يک عزيز دچار مشکل ميشوند. حالا چقدر در مراسم ها شرکت کنند؟ اگر بچه مي فهمد زمان حضورش را در مراسم کوتاه کنيم. يک مراسم دو ساعته، نيم ساعت در آن شرکت کند. اجازه بدهيم که غمش را تخليه کند و گريه کند. نگوييم که گريه نکن مادر بزرگ پيش خدا رفته. بگوييد گريه کن. چون من هم گريه ميکنم. دلمان برايشان تنگ ميشود مثل وقتي که رفته بودند کربلا، يادت هست چقدر دلمان برايشان تنگ شده بود. حالا يک مسافرت بزرگ است و ما هم قرار است که پيش آنها برويم ولي فقط وقتي که خدا کارت دعوت بدهد. پس قانون زيباي معاد را هم بايد به بچه هاي مان ياد بدهيم. حالا بعضي وقتها خيلي چيزها لازم تر و ضروري تر است و مثل اکسيژن براي ما است، حرمت به خويشتن و احترام براي جسم و روح بچه است. بچه ها بايد ياد بگيرند که براي خودشان ارزش قائل بشوند و اجازه ندهند که کسي آنها را برهنه ببيند. وقتي بچه به سن عقل مي رسد، به عقل رسيدن بچه ها با هم فرق مي کند. مادري مي گفت که بچه ي من دوره ي دبستان است و من از همان اول ولادتش وقتي مي خواستم پوشک بچه ام را عوض کنم يا به او شير بدهم او را به اتاقي مي بردم تا ناظر بيروني نباشد. مادر همسرم هميشه ميگفت که دخترم اينقدر به خودت سخت نگير. مثل بقيه مادرها باش. ولي من ميگفتم که اگر من مراقبت بدون وسواس بکنم، باعث ميشود که او حيا را ياد بگيرد و مي آموزد که جسم او محترم است. بچه ي من کلاس پنجم دبستان است و هيچ وقت حتي جلوي بچه ي ديگر برهنه نميشود بدون اينکه من به او امر و نهي بکنم او ياد گرفته براي بدنش احترام قائل بشود. اين مراقبت را نسبت به خودمان و بچه ها بکنيم. در تربيت ديني آموزش بايد غير مستقيم باشد. در بعضي از جاها به اندازه ي فهم و کنجکاوي بچه به او توضيح مي دهيم اما توضيح هاي خيلي کوتاه. ما بايد جمله هاي کوتاه بکار ببريم. بهترين روش اين است که از تمثيل استفاده کنيم. بچه ها چيزهايي را که در اطرافشان مي بينند خوب مي فهمند. مثلا وقتي مي خواهيد به بچه قانون پوشش را ياد بدهيد، از طريق عروسکش به او ياد بدهيد. و از اين طريق که ما در هر مکاني لباس خاصي مي پوشيم. مثلا وقتي تو مي خواهي آب بازي بکني لباست کمتر ميشود و وقتي مي خواهيم ميهماني برويم لباسمان بيشتر ميشود. وقتي هوا سرد است لباس مان بيشتر است. قانون لباس پوشيدن را به او نشان مي دهم. بحث قانون قبله هم مهم است و ما بايد به بچه ها ياد بدهيم. ما با قبله خيلي کار داريم. ما دو جا با قبله کار داريم. يکي هنگام نماز که بايد قبله را بشناسيم. بچه مي بيند که پدر و مادر روزي پنج بار به سمت خاصي مي ايستد و نماز مي خواند و هنگام نماز رويش را بر نمي گرداند. بقول قرآن اقبال به قبله و بچه بايد اين اقبال به قبله را ياد بگيرد. من بايد به زبان ساده برايش توضيح بدهم که خدا همه جا خانه دارد. بعضي از خانه ها مستقيما اسم خدا رويش است. مثل همه ي مسجدها ولي خدا يک خانه ي خيلي بزرگ دارد و گفته هر کس که توانست بيايد و خانه ي من را زيارت کند. هر کسي اين خانه ي من بيايد من خيلي دوستش دارم. دومين جايي که بچه بايد قبله را ياد بگيرد هنگام دستشويي رفتن است. بچه بايد بداند که بايد در جهت متقاطع بنشيند و بداند که وقتي دستشويي برود روبه قبله ننشيند. از قانون نجومي استفاده کنيم و جهت سايه ها ي خورشيد و ستاره استفاده کنيم و به او ياد بدهيم که هر کجا باشد بتواند قبله را پيدا کند. قبله نما را جلوي او بعنوان يک بازي بگذارم و جهت هاي شمال و غرب و شرق و جنوب را به اونشان بدهم و بچه در پنج سالگي بتواند قبله را نشان بدهد.
بحث بعدي بحث مطهرات است که بايد به بچه ياد بدهيم. همين که بچه عقلش برسد بايد بداند چه چيزهايي نجس است و چه چيزهايي پاک است. بداند که اگر دستش خون آمد و دردش آمد، دستش را در دهانش نکند. بداند که خون نجس است. اما نه به اين معنا که خون چيز بدي است. خون سرمايه ي الهي است و خدا به همه ي ما داده است تا وقتي در رگ است پاک است ولي وقتي بيرون مي آيد نجس است. ما بايد مراقب باشيم که وقتي دستمان خون آمد آنرا به لباس مان نزنيم يا به جاي ديگر نزنيم و بتوانيم آن را آب بکشيم. و اينکه بچه بداند که چيزي که نجس شده را چطور مي تواند پاک کند. اگر دستش به چيزي خورد که نجس بود چطور آب بکشد. به او ياد بدهم که با آب قليل چطور آب بکشد. يک ليوان را آب مي کنيم و سه بار روي دستش مي ريزيم يعني دفعه ي اول، دفعه ي دوم و دفعه ي سوم و او بشمارد و دفعه سوم مي گويم که دست تو پاک شد. خدا دوست دارد که اگر جايي از بدن مان يا لباس مان نجس بود زود آب بکشيم. قانون طهارت و نجاست را به او ياد ميدهم. به تناسب فهم بچه به او ياد مي دهم که خاک هم پاک کننده است. آفتاب هم پاک کننده است و اين ها را در يک بازي به او ياد ميدهم. بگوييد ببينيد که وقتي ما کنار دريا مي رويم و روي ماسه ها راه مي رويم چقدر آرام بخش است. اگر ما هفت قدم روي خاک بشرطي که نجاست کف پايمان نباشد راه برويم کف پا پاک مي شود. بچه اين را بعنوان يک قانون ياد مي گيرد که کف پا و کفش چگونه پاک ميشود. به اندازه ي فهمش اينها را ياد ميدهيم.
بعد قانون محرم و نامحرم را بصورت ساده و خيلي زيبا مي گوييم که نامحرم معني اش غريبه نيست يا يک فرد مهاجم نيست که وقتي بچه ي من در ده سالگي يک غريبه را ديد جيغ بزند بلکه نامحرم يعني خدا اجازه نداده است که زيبايي هاي من را ببيند. من اين قانون را براي بچه ي چهار ساله تا هفت ساله به اندازه ي فهمش بايد به او ياد بدهم. قانون خمس هم مهم است. خانه ي هر مسلماني در سال يک روز جشن است. قرار است که امام زمان (عج ) براي ما يک دعاي ويژه بکند. در روايت داريم که هرکس که خمس خودش را ادا بکند حجت خدا روي زمين براي او يک دعاي ويژه مي کند. آن روز را روز جشن اعلام بکنيد و روز سال مالي اعلام بکنيم. بچه ها ياد بگيرند که اگر دفتر يا قلمي دارند که استفاده نکرده اند و يا مادر مواد غذايي که در آشپزخانه هست، هر کس وسايلي که استفاده نکرده است بياورد و جشن حساب مالي بگيريم. ما مي خواهيم يک پنجم از مال مان را که متعلق به امام زمان(عج) است به ايشان تقديم بکنيم تا بقيه اموال ما با دست گذاشتن شما روي آن معنوي و ملکوتي بشود. کتاب احکام دين آقاي محمد حسين فلاح زاده نوشته اند. اين کتاب به زبان ساده است.
سوال - آيه 110 از سوره ي بقره را توضيح بفرماييد.
پاسخ - مي فرمايد: نماز را بپا بداريد و زکات بدهيد. خدا ميگويد که اگر اين قانون را هميشه جلوي چشمتان باشد شما تا ابديت خوشبخت هستيد. اين قانون اين است که هر چيزي را که براي خودتان پيش بفرستيد همه ي خوبي ها را براي خودت مي فرستي قبل از مرگ همه ي آنها را پيش خدا پيدا مي کنيد. هر کار خوب کوچک و بزرگ پيش خدا حساب شده است. اينها گم نمي شود و هيچ کار خالصانه تو پيش خدا گم نميشود.
سوال - پسري بيست وچهار ساله هستم و يکسال از ازدواج ما ميگذرد. پدر و مادرم خيلي براي بچه دار شدن ما اصرار ميکنند بطوري که در همه جا حرف از بچه دار شدن ماست. چه برخوردي با آنها داشته باشيم که آنها در مسائل خصوص ما دخالت نکنند و همچنين احترام آنها هم حفظ شود؟
پاسخ - بايد علت آنرا پيدا کنيد. چرا اين حساسيت ويژه را دارند؟ شايد خودشان دير ازدواج کرده اند و شايد در اقوام نزديک کساني هستند که ده سال است بچه دار نشده اند و الان دچار مشکل هستند. مي دانيد افرادي که بعد از ازدواج دير بچه دار ميشوند براي بارداري بايد يک سيکل درماني را طي کنند. ما بايد بدانيم که چرا پدر و مادرمان حساسيت ويژه پيدا کرده اند. گاهي اوقات ممکن است که به اين دليل باشد که ايشان پسر اول هستند و همه دلشان مي خواهد که بچه ي ايشان را ببينند يا ممکن است که پدر و مادر بيماري خاصي دارند و يا در سن کهولت هستند. و مي گويند که ما دلمان مي خواهد قبل از اينکه از اين دنيا برويم بچه ي شما را ببينيم. يا اينکه بچه دوست هستند. گاهي آن شدت روحيه عاطفي پدر و مادر است. اما راه حل اصلي، دليل را که پيد اکرديد شما يک گفتگوي دلنشين با پدر يا مادرتان داشته باشيد، هر کدام که نفوذشان بيشتر است، از خوبي هاي بي دريغشان نسبت به خودتان و همسرتان بگوييد و از آنها قدر داني کنيد و بگوييد چيزي است که ما را دچار مشکل کرده است. ما احساس مي کنيم محبت زياد شما نسبت به ما و اينکه اينقدر ما را دوست داريد که مي خواهيد بچه هاي ما هم باشند ما را دچار حساسيت کرده است. ما حس مي کنيم که اين محبت زيادي شما ما را در فشار گذاشته است. يعني اراده و انتخاب ما تحت الشعاع واقع شده است. ما در نهايت تشکر و قدر داني، از شما مي خواهيم که به ما اجازه بدهيد که حداقل دوسال بچه دار نشويم و يا آن چيزي که مد نظرتان است بگوييد. آنها را در جريان بگذاريد و هر گاه شما مي گوييد که دوست داريد بچه ي ما را ببينيد ما رنجيده خاطر مي شويم که نمي توانيم خواسته ي شما را برآورده کنيم، نگوييد شما در کار ما دخالت مي کنيد. هميشه بهانه گير مثبت باشيد.
سوال - دختري دارم شش ساله که علاقه ي شديدي به استفاده از لوازم آرايش دارد. من خودم خوشم نمي آيد ولي دختر عموهايش که هم سن او هستند اينکار را مي کنند. چند نفري گفته اند که به او کاري نداشته باش اگر جلوگيري کني، بزرگ که ميشود عقده اي ميشود حالا من مانده ام که چکار کنم؟
پاسخ - نمي دانم چرا برچسب عقده اي اينقدر در بين ما رايج است. ما کاري را که دوست داريم بچه ها يا جوانان انجام بدهند ميگوييم اگر انجام ندهند عقده اي مي شوند. اين برچسبي است که همه از آن مي ترسند. عقده اي بودن معنايش اين است که کسي گره روحي در آن ايجاد بشود بخاطر تحقيرش بابت نياز واقعي اش. اين خانم در سوال علتش را گفته است. ايشان بايد علت را کمرنگ کنند. بچه ها در اين سن از همسالان خود آموزش مي بينند و طبيعي است که بچه شما مدام مي بيند که دختر عموهايش از لوازم آرايشي مادرشان استفاده مي کنند، او هم دلش مي خواهد تقليد کند. همان جور که اگر مي ديدي دختر عموهايش کلاس قرآن مي روند، او هم مي گفت که مي خواهد کلاس قرآن برود. اين خيلي طبيعي است. شما رفت و آمدتان را کنترل کنيد. براي بچه تان دوستاني انتخاب بکنيد که حداقل از آگاهي و درايت را دارند که لوازم آرايش را در اختيار بچه هاي اين سن قرار نمي دهند. حالا ببينيم که استفاده از لوازم آرايش چه اشکالي براي بچه ي شما دارد؟ امروزه لوازم آرايش در دنيا يکي از علل آسيب هاي پوستي و آسيب هاي جسمي خانم هاست. يعني يک خانم عاقلانه مي تواند تصميم بگيرد که از اين لوازم استفاده بکند و دليل ويژه اي هم براي خودش دارد. و ما اميدواريم که استفاده از لوازم آرايش براي همسرش و دلنشين کردن زندگي همسرش باشد نه در مسير گناه و رفتارهاي غلط، آن را محل طمع انسانهاي هرزه قرار بدهد. در نيويورک آمده اند و روي رُژلب ها کار کرده اند که ببينند ميزان سرب آن چقدر است؟ ديده اند که چند برابر حد استاندارد است و اين براي کشوري است که لوازم آرايشهاي آن مرغوب است. سرب هم روي ريه اثر منفي مي گذارد و هم روي مغز. جنايت بزرگي است که ما لوزام آرايش را در اختيار بچه ها قرار بدهيم. چطور ما اجازه نمي دهيم که بچه مان کفش دوازده سانتي مادرش را پوشد و از پله هاي ساختمان پايين برود؟ زيرا ممکن است بچه با مغز به زمين بخورد واز پله بيفتد و ديگر نتوانيم جبران کنيم. به او ياد بدهيم که هر چيزي مال سن خاصي است. بهتر است از کرم هاي نرم کننده کوچک براي آنها استفاده بکنيم و ياد بدهيم که با همين کرم ها هم زيبا ميشوند.