برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: لزوم محاسبه اعمال
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي(2)
تاريخ پخش: 27- 12-96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حرير نور غريبش بر اين رواق ميافتد *** اگرچه ماه شبي چند در محاق ميافتد
تو بايدي و يقيني، نه اتفاقي و شايد *** تو سرنوشت زميني که اتفاق بيافتد
بهار ميرسد اما چه فرق ميکند آيا *** براي شاخه خشکي که در اجاق ميافتد
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» انشاءالله حضرت بيايند و دل و جان همه ما به معناي واقعي کلمه طعم بهار را بچشد و حس کند. سلام ميکنم به همهي بينندههاي خوبمان، خانمها و آقايان، شنوندههاي نازنينمان، انشاءالله در پناه خداوند متعال باشيد. ميدانم در اين روزهاي پاياني سال خيليها دارند مهيّا ميشوند براي شروع يک سال خوب. انشاءالله مقلب القلوب بهترين احوال را نصيب همه ما بکند. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
شريعتي: اين آخرين جلسه ما در سال 1396 با حاج آقاي قرائتي هست. يک سال و بيشتر در محضر شما بوديم و استفاده کرديم. نکاتي که قرآني بود. انشاءالله خداوند به برکت همين آيات توفيق عمل به قرآن کريم را به همه ما عنايت کند. خداقوت و دست مريزاد به شما ميگويم و انشاءالله سال جديد سرشار از برکت باشد. هفته قبل در مورد محاسبه صحبت کرديم. وعده داديد امروز هم ادامه آن بحث را خواهيم داشت. نکات شما را با دل و جان ميشنويم.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
من براي آخر سال، چون بانکها، شرکتها، انبارگردانيها، همه مشغول حساب و کتاب هستند، در مورد حساب و کتاب صحبت کنم. يک آيهاي را امام از قول استادش نقل ميکند. آيت الله شاه آبادي(ره) که ايشان وقتي ميخواست حساب و کتاب کند اين آيه را ميخواند. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد» (حشر/18) هرکسي نگاه کند براي فردايش چه ذخيره کرده است. الآن براي عيد خانمها سبزي سرخ ميکنند و ترشي درست ميکنند، خودشان را براي ديد و بازديد آماده ميکنند. اين نگاه از نزديک است، يک مقدار دورتر را هم ببينيم. به ما گفتند: از هر نزديک دور هم ببينيد، مثلاً وقتي صورتت را وقت وضو ميشويي گفتند دعا بخوان، دعايش اين است. خدايا روز قيامت مرا رو سفيد کن. روز قيامت رو سياه نشوم. از اين آب استفاده ميکني اما کانال ميزند از دنيا به آخرت. مثل اينکه در نماز کانال ميزنيم به ياران حضرت مهدي. در آخر نماز ميگوييم: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» سلام بر مردان صالح، بر زنان صالحه. مردان صالح و زنان صالحه چه کسي هستند؟ ياران حضرت مهدي هستند که ميگويند: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبياء/105) ياران حضرت مهدي عباد صالح هستند و شما در نماز ميگوييد «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين»، سلام بر صالحين، بعد در جاي ديگر قرآن ميگويد: صالحين ياران حضرت مهدي هستند. يعني کانال بزنيم از اين به يک دنياي ديگر. دنيا و آخرت به هم چفت شده است، قرآن يک آيه دارد ميگويد: «فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ» (توبه/35) کساني که پول دارند و از پولشان بهره نميگيرند، همين پول و فلز داغ ميشود. به پيشاني ميزنند پوست پيشاني ميسوزد. «جُنُوب» جنب، فلز را داغ ميکنند بعد ميگويند: اين فلز را ميبيني، «هذا ما كَنَزْتُمْ» همان است که پنهان کرده بودي.
ما بايد بدانيم همينطور که آينده نگر هستيم، شما براي آينده بچهات معلم خصوصي ميگيري. لباس، تفريح، همه کاري ميکني که بچهات در کنکور قبول شود. براي قيامت بچهمان چه کرديم؟ بچه ما با خدا چقدر رابطه دارد؟ با اخلاق چقدر رابطه دارد؟ براي دين بچهات چه کردي؟ يعني چشمانداز بايد ابدي باشد. قرآن ميگويد: هر انساني نگاه کند که »ما قَدَّمَتْ لِغَد» براي فردايش چه کرده است؟
اميرالمؤمنين ميفرمايد: «قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ» (نهج البلاغه، خطبه 222) مؤمنين يک لحظهاي را خالي ميکنند که بگويند: امروز چه کرديم؟ به چند نفر سلام کرديم. به چند نفر فحش داديم. دل چه کسي را خوش کرديم. چه مشکلي را حل کرديم؟ دقايقي را مؤمن ميگذارد براي اينکه به کارهايش نگاه کند. داريم علامت موقن اين است « عَلامَةُ الْمُوقِن أَنْ أَيْقَنَ بِأَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ فَحَاسَبَ نَفْسَهُ» (بحارالانوار، ج 1، ص 121) آدمي که يقين دارد، يعني ايمانش بالاست علامتش اين است که ميداند حساب قيامت هست و خودش را به حساب ميکشد.
«وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَتَفَكَّرُ فِيهَا صُنْعَ اللَّهِ إِلَيْهِ» (خصال صدوق، ج 2، ص 523) حتي امام کاظم فرمود: اگر کسي به خودش نرسد که کجا بوده، کجا هست و کجا ميرود و چه ميکند اين از ما نيست. يک آيهاي در قرآن هست خيلي تند است. قرآن افراد نا اهل را تشبيه کرده است. «قلوبهم کالحجاره» بعضيهايشان مثل سنگ هستند. بعضيهايشان مثل سگ هستند. «كَمَثَلِ الْكَلْبِ»، بعضيهايشان مثل الاغ هستند «كَمَثَلِ الْحِمارِ»، بعضيهايشان مثل گاو هستند. «اولئک كَالْأَنْعامِ» اين توبيخها قابل تحمل است. مثل گاو است، گاو شير ميدهد.مثل سگ است، سگ به دزد خانه حمله ميکند. مثل الاغ است، الاغ بار ميبرد. مثل سنگ است، سنگ به درد بنايي ميخورد. يک چيزي در قرآن است قابل تحمل نيست. ميگويد: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) نه از گاو بدتر است. از گاو بدتر چيست؟ ميگويد: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» غافل است. نميداند استعدادهايي را دارد حرام ميکند. از ظرفيتها غافل است.
شنيدم خداوند در يک ليوان آب به قدري انرژي گذاشته است که ميشود يک شهر را برق داد. اين انرژي هستهاي مگر انرژي نيست که خدا در طبيعت قرار داده است. چطور خدا در طبيعت انرژي گذاشته است، در کله من و شما نگذاشته است؟ آن خدايي که در جمادات انرژي قرار داده است، در کله من هم قرار داده است. منتهي آن را ناخنک ميزنيم کشف ميکنيم، اين را ناخنک نميزنيم کشف ميکنيم. اخيراً الحمدلله تغييراتي در کتابهاي درسي داده شده است. چند سال پيش من کتاب عربي دبيرستان را گرفتم نگاه کنم. ديدم نوشته «العصفور طارَ» گنجشک پريد. عصفور يعني گنجشک، طارَ يعني پريد. بچه دبيرستاني اين را ياد ميگيرد و نمره بيست هم ميگيرد ولي نميتواند قرآن را بخواند. يعني گفتند: حالا که بناست بچههاي ايراني با زبان عربي آشنا شوند، يک عربي بنويسيم که نمرهاش بيست باشد ولي با قرآن و نهجالبلاغه رابطه پيدا نکرده است. حتي من از بعضي مسئولين شنيدم که بعضي از محتواي درسي را که خواستند عوض کنند سفارتخانهها جيغ ميزدند. معلوم ميشود زمان شاه اين متن را سفارتخانه داده و گفته اين متن را چاپ کنيد که دبيرستانيها بخوانند که هم نمره بيست بگيرند، ولي ديپلم فلج. ليسانس فلج، اين خيلي مسأله مهمي است. شهامت داشته باشيم. درسهاي رسمي بايد باشد اما تمام مراجع ميگويند: تقليد در احکام است. احکام چيست؟ واجب، مستحب، حرام، اينه تقليد است. اما در اينکه اين تُرب است يا چغندر، تقليد نيست. لذا همه مراجع تقليد گفتند: اگر کسي بعد از 29 روز ماه را ديد، اگر کسي با چشمش ماه را ديد براي او عيد است. ولو همه مراجع بگويند: ثابت نشده است. ماه احکام نيست، ماه موضوع است. وقتي موضوعات را با چشم خودم ديدم، براي من عيد است.
ما بايد حساب کنيم ببينيم از اين تعطيلات چقدر ميتوانيم استفاده کنيم؟ بيست روز، پنج ميليون دانشجو چقدر ميشود؟بعد تقسيم کنيم به 365 ببينيم چقدر ميشود؟ شايد دويست، سيصد سال عمر است. آنوقت بيست روز تخمه کدو بشکنيم. حالا که موجي افتاده و شبها پليس نميخوابد، من ديروز براي پليس صحبت کردم. ديدم اصلاً عيدي هم به اينها نميدهند که، يک مبلغ خيلي کمي مي دهند. يعني روي پا ميايستد، دور از زن و بچه، در بيابان هست، در باد و باران و طوفان، بعد هم مردم هرکس را جريمه کند ناراحت ميشوند. از آن طرف هم هيچکس به اينها خدا قوت نميگويد. تشکر نميکنيم اما اگر جريمه کرد، عبوس ميکنيم. يک سري کارها را تصميم بگيريم. خودمان بايد تصميم بگيريم. براي عيد برنامه ريزي کنيم.
دهها ميليون سفر داريم. اگر اين دانشجوي عزيز وقتي ديد و بازديد ميکند بگويد: بچهها من دانشجو هستم و شما هم راهنمايي هستيد. اگر درسي هست که متوجه نشديد، من که هستم بياوريد براي شما بگويم. بعد بچه که در ماه ارديبهشت رفوزه ميشود، رفوزه نميشود. با اين کار چند صد ميليارد کمک آموزش و پرورش ميشود. يک فاميل صد نفري هستند. پنج نفر پولدار هستند و پنج نفر فقير هستند. نود تاي ديگر بخور و نمير دارند. بياييم گرهاي را باز کنيم، ايجاد اشتغال کنيم، جهازيه، دلالي براي ازدواج، از تعطيلات عيد خيلي ميتوانيم استفاده کنيم. دوستي داريم که ميگفت: در ماشين قرآن را حفظ کردم. ولي چون بين خانه تا محل کار فاصله زياد بود، من قرآن را حفظ کردم. بايد در ايران انقلابي بشود که خاک آموزش و پرورش را عوض کرد. يکسري کتابها باشد و کتابهايي که به درد نميخورد برداريم و جاي آن يک مهارت بگذاريم. علم مفيد باشد، نافع باشد. شش سال سر کلاس نشسته اما عملي چيزي ياد نگرفته است. بايد گفت: شما ميخواهي دکتراي کشاورزي شوي؟ بسم الله! در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند. پنجاه کيلو گوجه برداشتند. برو فرمول را ياد بگير بيا ايران انجام بده اصلاً شما دکتراي کشاورزي داري و لازم نيست سر کلاس بنشيني. ما يک خرده بايد کلاسها را کم کنيم و مهارتها را اضافه کنيم. البته يکسري چيزها هم کلاسي است. اين نياز به انقلاب دارد.
ما مشکل طرح تحول نداريم. مشکل مرد تحول داريم. جايي رفتم پانصد نفر از دانه درشتها بودند. سميناري بود، هنگام ظهر هرکاري کرديم يکي از اينها بلند شود الله اکبر بگويند، خجالت کشيدند. همه تحصيل کرده بودند اما از گفتن الله اکبر خجالت ميکشيدند. اين فلج است. يک چيزهايي را ميتوانيم ياد بگيريم. دولت هم نميتواند سالي يک ميليون شغل ايجاد کند. چون تقريباً سالي يک ميليون ليسانس بيرون ميدهيم. دولت سالي يک ميليون ميز ندارد. بايد از اول مهارت را جاي مدرک بگذاريم. امام خميني به چه کسي رهبر گفت؟ گفت: رهبر من پسر سيزده ساله است. چرا؟ چون يک شکي به همه دنيا وارد کرد.
گاهي زنهاي خانهدار چنين حرف ميزنند به اندازه دو تا فيلسوف، ديشب يک نواري را براي ما آوردند، يک پيرزن کاشاني چهار بچهاش شهيد شده بودند. من هرچه نگاه کردم به خانوادهام گفتم: اين پشت هر حرفي که ميزند يک حکمت است. يعني با بصيرت حرف ميزند. ما بايد حساب کنيم چقدر از عمر ما مانده و چقدر از عمر ما رفته است.
شريعتي: اين نکاتي که گفتيد يعني ما در غفلت هستيم و غفلت ثمره اين است که حساب و کتاب نداريم.
حاج آقاي قرائتي: حساب و کتاب نداريم. حضرت امير فرمود: «فِي حَلالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ» (نهجالبلاغه، خطبه 82) اگر حلال باشد بايد حساب پس بدهي. اگر حرام باشد که عقوبت دارد. حضرت امير گاهي ميگفت: «ارفع الي حسابک» به کارمندانش ميگفت: بي ببينم از کجا پول آورردي؟«ارفع الي حسابک» حساب و کتاب کن. اگر بنا است مملکت ما مملکت خوبي شود بايد خلافکارهاي دانه درشت هم شلاق بخورند. اينکه يک کسي جزئي فروش کرد جريمه شود و آن کسي که کشتي آهن را با آهن در دريا ميخورند، همينطور من و من ميکنيم. اين من و من کردن خيلي مهم است. در عربي مِن و مِن «تَرَبُّص» ميشود. قرآن يک آيه دارد ميگويد: روز قيامت عدهاي به خوبه ميگويند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» (حديد/13) ما اينجا بدبخت هستيم. رويتان را به ما کنيد ما از نور شما استفاده کنيم. «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» برويد در دنيا نور بياوريد. ميگويد: «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ» (حديد/14) ما در يک دانشگاه و خيابان بوديم، در يک شهر بوديم. ميگويد: بله، اما شما مِن و مِن کرديد. «تَرَبَّصْتُمْ» خواستگار براي دختر شما آمد، گفتي حالا باشد بعد. هي معطل کرديم تا دختر يا پسر از دست رفت. ميخواستي مکه بروي، هي من و من کردي. نرفتي! مسأله حساب و کتاب مهم است.
ما بايد حساب خدا، حساب فاميل، حساب خودمان، من ضامن چشمم هستم. نميتوانم در تاريکي مطالعه کنم. با شکم پر نبايد مطالعه کنم. براي چشم ضرر دارد. من ضامن اين آب هستم و نبايد اسراف کنم. ضامن عمرم هستم. اين نواري که در مغز من است ضامن هستم که روي اين نوار چه ضبط ميکنم. خنده را قبول دارم، خنده حلال و حکيمانه، طرف ميخواهد بخندد خوب بخندد. من به لطف خدا حدود 40 سالي که در تلويزيون بودم، چند تا از آقايان تحصيل کرده آمدند سه سال از سخنان مرا گوش دادند و لطايفش را درآوردند. همه نيم دقيقه و يک دقيقه است. ما خنده حکيمانه هم داريم که هم بخند و هم رشد کن. ما عمرمان را ضايع ميکنيم. ميخواهيم شام بخوريم، هشت و نيم باشد تا نه و نيم. هم اخبار 20:30 را گوش بدهيم و هم اخبار سراسري. ما نيم ساعت اخبار تماشا ميکنيم. نيم ساعت شام ميخوريم و نيم ساعت با خانم حرف ميزنيم. اين سه تا نيم ساعت باعث ميشود مديريت زمان باشد. خيلي از اساتيد دانشگاه در اين سفرها ميتوانند يک مشکلي را حل کنند. شما بچه روستايي و شهري بودي. رفتي پروفسور شدي. آيت الله شدي. بياييم ببينيم مشکل اين روستا چيست؟ چه کمکي ميتوانيم بکنيم؟
«مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَقَفَ عَلَي عُيُوبِهِ» (غرر الحكم، ص 236) اگر کسي حساب خودش را بکند، عيبهايش را ميفهمد. الآن اگر به کسي بگوييم: توبه کن، ميگويد: من؟ چه گناهي کردم؟ آدم کشتم؟ از ديوار مردم بالا رفتم؟ يعني گناه دو تاست. آدم بکشم و از ديوار مردم بال بروم. همين که او را مسخره کردي، گناه کردي. در عيد امسال چند نفر ميتواند اصلاح ذات البين راه بياندازد. در فاميل افرادي با هم قهر هستند. شما شهر به شهر آمدي و فاميل هستي و عيد است، اين دو نفر را با هم آشتي بده. اگر کسي دو نفر را با هم آشتي بدهد، از تمام نمازها و روزههاي مستحبي ثوابش بيشتر است. حتي گاهي وقتها دعوا سر پول است، يک مقدار پول بگذاريم و دعوا را حل کنيم.
دو نفر دعوا ميکردند، يکي ز اصحاب امام صادق رسيد، گفت: سر چه مقدار دعوا داريد؟ مبلغي داد و بعد گفت: امام صادق به من يک پولي داده و گفته: اگر ديدي بين شيعيان ما سر پول درگيري است، از طرف من پول را بده و دعوا را حل کن. ضمناً امام خميني هم اين کار را کرد. دادستانهاي کشور ميخواستند عوض شوند. يک دادستان پستش را عوض کرد با يک دادستان ديگر، من در آن جلسه بودم. دادستان قبلي گفت: امام خميني يک پولي در اختيار من گذاشته و گفته: جاهايي که مشکل با پول حل ميشود و با قانون حل نميشود اين پول را بده و قصه را حل کن. ما ميتوانيم با يک شام يا نهار آشتي کنيم. با يک تدبيري آشتي کنيم.
ما الآن نياز داريم، جواني شبهه دارد. شما هم طلبه هستي و مسافرت رفتي، يااستاد دانشگاه يا دانشجو هستي، بگو چه ميگويي؟اگر بلد بودي شبهه را جواب بده، اگر بلد نيستي بگو فکر ميکنم. برو نزد يک اسلام شناس، بگو:الو،سلام عليکم، من يک پسر عمو دارم. يک اشکالي به اسلام دارد. به او چه بگويم؟ بعد بگويي من پرسيدم، اشکال شما اين است. اينها خيلي مهم است. يک آيه در قرآن داريم «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» (مائده/32) يعني يک نفر را هدايت کني انگار همه مردم را هدايت کردي. بعد امام ميفرمايد: هدايت کني يعني از گمراهي به هدايت. شبههاش را جواب بدهي، از ظلمات به نور دعوت کني.
يک کسي در منطقه خدمت ميکند ولي وضعش ضعيف است. بگوييم: آقا من ساکن اين منطقه نيستم، بچه روستا نيستم. حالا به شهر رفتم و شغل و تجارت دارم. ولي چون شما در طول سال اينجا هستي من ميخواستم يک خدمتي به شما بکنم. يکي از آقاياني که دوازده سال زندان بود زمان شاه، امام خميني به يک نفر گفت: برو زندان، بگو: من خميني هستم در نجف هستم. شبها که حرم اميرالمؤمنين ميروم به نيابت تو زيارت ميکنم. خسته نشوي يک وقت دوازده سال زندان هستيد. زنداني دوازده ساله، گفت: عجب من زندان هستم. من در زندان هستم امام خميني در نجف به نيابت از من سلام ميدهد.
شما با ماشين قيمتي به سلامتي سفر رفتي، مبارکتان باشد. ببين چه کسي به مشهد نرفته است. چه کسي کربلا نرفته است؟ چه کسي شهريه دانشگاه را نداده است؟ مخفي کنيد و مطرح هم نکنيد. بعضي هستند که ناراحت ميشوند؟ ميگويند: مگر من فقير هستم؟ حديث داريم اگر کسي زکات بدهي ناراحت ميشود، نگو زکات است، بگو: عيدي است. منتهي خودت نيت زکات کن که شکم او سير شود، آبرويش هم ريخته نشود، احساس نکند فقير است. من اين را پريروز شنيدم. حاج آقا مهدي مظاهري که اخيراً در اصفهان مرحوم شد، اين خيلي به من علاقه داشت. از زمان شاه مرا ميبرد رئيس آموزش و پرورش را ميديد که در دبيرستانهاي اصفهان سخنراني کنم. يادم هست يک ماه رمضان اصفهان بودم حدود هشتاد دبيرستان با دهان روزه صحبت ميکردم. به نوهاش گفته بود: يک شب قرائتي خانه ما بود، ديدم کلاسهاي اين شيخ براي دبيرستانيها خوب است. گفتم: خدايا من نميتوانم مثل اين کلاسداري کنم. بلند شوم هرچه پول در جيبم هست بريزم در جيب قرائتي، ميگفت: تو خوابيده بودي، پولهاي خودش را درآورد، گذاشت در جيب من. من متوجه نشدم. قصه براي بيست سال پيش است. چه اشکالي دارد اگر طلبهاي هست که رشد ميکند، شما به استادش بگو: درست را بخوان من کمکت ميکنم. اين دانشجو ميتواند يک دانشمند به درد بخور شود. من تو را حمايت ميکنم. ما خيلي کار ميتوانيم بکنيم. بنده الآن با عصا راه ميروم، اما يک گرگ دنبالم کند، سي کيلومتر ميدوم. يعني انسان بيش از آنچه فکر ميکند نيرو دارد. اصلاً ايرانيها ميتوانستند تصور کنند که شاه را ميشود از مملکت بيرون کرد؟ من شنيدم کسي گفت: مستأجر خانهام را نميتوانم بيرون کنم. آنوقت شما ميخواهي شاه را از مملکت بيرون کني؟ بالاخره شد...
در طول تاريخ هروقت به ايران حمله شد يک تکه از ايران را کندند. تنها زماني که به ايران حمله شد و يک قطعه از خاک ما نرفت، زماني بود که دست مردم در دست ولايت فقيه بود. اگر امام خميني نبود صد تا رئيس جمهور هم نميتوانست مسأله را حل کند. تبصره و آئين نامه و اضافه کار و مأموريت در مقابل گلوله دوام نميآورد. امام بايد باشد.
در مورد سال تحويل بهترين کسي که از عيد استفاده کرد در قرآن چه کسي است؟ در تاريخ حضرت موسي از عيد خوب استفاده کرد. حضرت موسي وقتي عصايش را انداخت اژدها شد، فرعون گفت: «سَحَّارٍ عَلِيمٍ» (شعرا/37) يعني ساحرهاي درجه يک و فوق تخصص را از همه مناطق جمع کنيد، آبروي موسي را بريزيد. عصا مياندازد اژدها ميشود. شما سحر و جادو کنيد که معجزه او تحت الشعاع قرار بگيرد. گفتند: «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» (شعرا/41) اجر و پول هم به ما ميدهي؟«قالَ نَعَمْ» بله پول ميدهم. کارت سبز ميدهم به دربار بياييد. «وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِين» (شعرا/42) گفتند: کي؟ گفت: تعطيلات عيد. «مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ» (طه/59) يعني روزي که عيد است و همه مردم شيک پوش هستند. يعني تعليم دين در قالب خنده و شادي. چطور ما در غالب موعظه و گريه در روضهها دين را ميگوييم؟ ميشود در قالب خنده هم دين را گفت. ميشود در خنده و شادي آدم حرفهايش را بزند. هم ميشود لا به لاي گريه گفت، هم ميشود لا به لاي خنده گفت.
«مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ» کي باشد؟ چاشت، «وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» چون صبح زود يک عده خواب هستند و غروب يک عده خواب هستند، چاشت باشد. کجاي شهر اين معجزه را انجام بدهيم؟ گفت: وسط شهر باشد. «مَكاناً سُوىً» (طه/58) يعني يک جايي باشد که همه منطقهها به آن دسترسي داشته باشند. در دسترس باشد. پس اينها همه فرمول دارد. ما همينطور اين آيات را ميخوانيم و رد ميشويم. نميفهميم چه ميگويد؟ از تعطيلات عيد بايد استفاده کنيم. به اميد روزي که عوض اينکه در تلويزيون بگوييم: اينقدر مجروح و کشته در ايام عيد داشتيم، بگوييم: امسال عيد 32 هزار خانواده که با هم قهر بودند آشتي کردند. امسال عيد دوازده هزار عروس جهيزيه دار شدند. امسال عيد چند دانشجو در تحصيلشان کمک خواستند، کمک شدند. امسال عيد چند بيمار خوب شدند. امسال عيد من بيست درصد از خمسم را پرداخت کردم. امام جواد فرمود: من امام جواد هستم. به مردم بگوييد: اگر خمس بدهيد من ضامن هستم مال شما کم نشود. امام جواد قول داده من ضامن هستم. اگر پول حقي را خرج نکنيد از امام کاظم هست که فرمود: اگر پولي حق است خرج نکنيد، خدا زندگي شما را چنان تاب ميدهد که دو برابر آن مبلغ حق را در راه باطل خرج کنيد. يعني بيست ميليون پول حق را نميدهي، خدا يک خرج چهل ميليوني در کاسه شما ميگذارد. امام رضا فرمود: ما نيازي به خمس شما نداريم. اما کساني که خمس نميدهند ما در حق اينها دعا نميکنيم. چون دعا براي کساني است که وجوهات ميدهند. خدا به پيغمبر فرمود: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» (توبه/103) زکات را بگير و به آنها درود بفرست. در جاي ديگر قرآن داريم «وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» (توبه/99) آنهايي که پول ميدهند درود پيغمبر را دارند.
خبرهاي خوش بشنويم. دائم خبرهاي بد ميشنويم. ما از امام خميني بهتر داشتيم؟ از رجايي بهتر داشتيم؟ چرا بخاطر رودروايسي رهبر و دادستان ما غصه بخورند و بگويند: عذرخواهي ميکنيم که نتوانستيم عدالت را پياده کنيم. کمک کنيم، هنوز دير نشده است. اين انقلاب يک اخلاصي داشت به نام امام، رزمندگان مخلص داشتيم. در اين انقلاب يک نخي هست، مثل اسکناس که کهنه هم شود يک نخ درونش هست. اين نخ ارزش اسکناس هست. در ديد و بازديد عيد هرکسي يک چيزي ميگويد. يکي ميگويد: تخم مرغ گران است. آهن گران است. يکي ميگويد: بردند و خوردند. همينطور همه به هم انتقال ميدهيم وقتي بلند شويم ميبينيم همه سياه هستيم. تعطيلات عيد بگوييم: بياييم اين مشکل را حل کنيم. خيلي از حرفها شايعه است. بي خود حرفي نزنيم. من خودم چند تا زن دارم که خبر ندارم. پليس جلوي خانمي را گرفته که چرا يک طرفه ميرويد؟ گفته: به شما ربط ندارد. من خانم آقاي قرائتي هستم. والا من نه خودم رانندگي بلد هستم و نه خانم من! اينقدر کارخانه دارم، مزرعه دارم. من روي کره زمين با احدي شريک نيستم. تحقيق کنيد که هست يا نيست. رد هم نکنيد چون ممکن است سندش موجود باشد. اگر قبول هم بکنيد آبروي يک مؤمن ريخته ميشود.
عيد که ميشود يک نگاه به زمين بکنيم. حديث داريم بهار براي معاد خوب است. چون درختها سبز ميشود پس ميشود ما هم دوباره زنده شويم. ديگر نگوييد: چطور مردهها زنده شدند؟ چطور درختها سبز شدند؟ درختها سبز شدند ما هم سبز شديم يا نشديم؟
يکي از شاهزادهها قديم حمام رفت، يک لنگ قيمتي بست. پيرمردي در حمام مشغول کيسه کشيدن بود. خواست پز بدهد. گفت: پيرمرد! گفت: بله. گفت: من چقدر ارزش دارم؟ پيرمرد يک نگاهي کرد و دستي به لنگش زد و گفت: هفتصد تومان! گفت: هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت: من لنگ شما را قيمت کردم خود شما ارزش نداريد. حالا زمين سبز شد، شما هم سبز شدي؟ به زمين يک دانه داديم، يک خوشه بيرون داد. شما محبت را پاسخ ميدهي و محبت را بارور ميکني؟ هوا معتدل شد، خودت معتدل شدي؟ يعني ما نبايد غافلانه بگذريم. در مسير راه از هلال احمر و پليس در جاده تشکر کن.
شريعتي: يکي از نقطه ضعفهاي ما اين است که متأسفانه مثبت نگري ما کم است و فقط نقاط منفي را ميبينيم.
حاج آقاي قرائتي: يک مقدار طبيعي است. شما 29 شب سحري ميخوري و به کسي نميگويي. يک شب سحري نخورده روزه بگيري به همه ميگويي. من چهل سال است در تلويزيون هستم. يک شب غلطي کردم، به جاي امام حسين(ع) گفتم: شمر(ع). اين را برميدارند و به هم انتقال ميدهند. حالا من اشتباه کردم. بالاخره هر غذايي يکبار ميسوزد. اين نقطه ضعف را نگوييم. آدمهايي هستند با آدم رفيق ميشوند. زير پاي آدم را ميکشند يک چيزي از آدم در بياورند بعد روز مبادا بگويند: ميخواهي بگويم؟ حديث داريم واي به کسي که با کسي رفيق ميشود که حرفي را از او بکشد و روز مبادا او را رسوا کند. چقدر اينها مورد توبيخ هستند.
آقايي ميگفت: وارد مسجد شدم ديدم پيشنماز نيامده است. آخوند بود، رفت به آخوند قبلي اقتدا کند. ديد آقا نيامده، مردم گفتند: آقا نيامده امشب يک آقاي ديگر آمده است، شما امشب جلو بايستيد. ايشان فرمود: من قابل نيستم. يک مرتبه يکي گفت: آقايان توجه کنيد. توجه توجه! آقا ميگويد: من قابل نيستم، نماز فرادي بخوانيد. اين تواضع کرد! من وقتي ميگويم: قدم به چشم، نه پا در چشم من کن. گاهي وقتها شوخي را جدي و جدي را شوخي ميگيريم. براي عاشورا ميليونها تومان خرج ميکند. براي عيد ميليونها تومان بريز و بپاش دارند. اما خمس نميدهد. مثل اينکه ميگوييم: وضو بگير، ميگويد: نه وضو نميگيرم ولي دو ساعت در اقيانوس اطلس شيرجه ميروم. شما دو ساعت هم شيرجه بروي کار وضو را نميکند.
من پولي دارم خرج کارهاي فرهنگي ميکنم. کار فرهنگي را بايد امام زمان و مجتهد جامع الشرايط تعيين کند. نه اينکه خودت فکر ميکني کار فرهنگي کردي. بعضي از کارهايي که ميشود به اسم کار فرهنگي، کارهاي غلطي است. روز قيامت به من خواهند گفت: قرائتي! دهها سال مغز مردم را در اختيار تو گذاشتيم. چشم مردم، مغز و عمر مردم را در اختيار تو گذاشتيم. تو دو رکعت نماز خواندي که دلت در اختيار من باشد؟ دستها بالاست. ميليونها انسان، ميليونها ساعت در اختيار تو بودند. تو دو رکعت نماز خواندي که قلبت در اختيار خدا باشد؟ من جوابي ندارم بدهم. خدا به حق محمد و آل محمد همه ما را از غفلت بيرون بياورد.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. انشاءالله در آستانه سال جديد به توصيههاي پدرانه و دلسوزانه حاج آقاي قرائتي همه عمل کنيم و حال جامعه ما خوب شود و بهترينها نصيب مردم بشود. انشاءالله روح همه پدرها و مادرها و همه اساتيد شاد باشد. اين هفته در آستانه سال جديد از همه رفتگان ياد ميکنيم. روح همه آنها شاد باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ «1» رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ «2» ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «3» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ «4» ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ «5» وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10» وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»
ترجمه: به نام خداوند بخشندهى مهربان.الف لام راء، آن است آيات كتاب (آسمانى) و قرآن روشن و روشنگر.چه بسا كسانىكه كفر ورزيدند آرزو دارند كه اى كاش مسلمان بودند. آنان را (به حال خود) رها كن تا بخورند و بهرهمند شوند و آرزوها سرگرمشان كند، پس به زودى (نتيجه اين بىتفاوتىها را) خواهند فهميد. و ما اهل هيچ قريهاى را هلاك نكرديم مگر آنكه براى آن (كارنامه و) كتابى معلوم بود. هيچ امّتى از اجل خود نه پيش مىافتد و نه پس مىماند. و كفّار گفتند: اى كسىكه (ادّعا دارى) ذكر (الهى) بر اونازل شده! به يقين تو ديوانهاى! اگر از راستگويانى چرا فرشتگان را پيش ما نمىآورى؟ (غافل از آنكه) ما فرشتگان را جز بر اساس حقّ نمىفرستيم و در آن صورت ديگر كفّار مهلت داده نمىشوند. (و قهر فورى الهى آنان را خواهد گرفت) همانا ما خود قرآن را نازل كرديم و قطعاً ما خود آن را نگاهداريم و همانا ما پيش از تو، در ميان اقوام و گروههاى پيشين (نيز پيامبرانى) فرستاديم. وهيچ پيامبرى برايشان نمىآمد، مگر آنكه به استهزاى او مىپرداختند. اينگونه ما (براى اتمام حجّت) قرآن را در دلهاى مجرمان راه مىدهيم. (امّا) آنان به آن ايمان نمىآورند و سنّت و راه كفّار پيشين نيز اينگونه بوده است. و اگر از آسمان درى بر روى آنان بگشاييم تا همواره در آن بالا روند. قطعاً مىگفتند در حقيقت ما چشمبندى شدهايم بلكه ما قومى جادو شدهايم.
شريعتي:
من نام کسي نخواندهام الا تو *** با هيچکسي نماندهام الا تو
عيد آمد و من خانه تکاني کردم *** از دل همه را تکاندهام الا تو
در آستانه بهار و بهار طبيعت انشاءالله دل و جان ما بهاري باشد. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: در اين صفحه که خوانده شد، اين آيه هست «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» با اينکه يک جمله هست اما خيلي معني دارد. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ذکر در مقابل غفلت هست. ما قرآن را فرستاديم، يعني عبارتش را هم ما فرستاديم. نه اينکه خداوند يک چيزي به ذهن پيغمبر فرستاده و پيغمبر با زبان خودش گفته است. نه! الفاظش هم وحي است. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» يعني خود کلمات هم از آسمان آمده است. گاهي ميگويند: فلاني را دعوت کن. بعد شما در خانهاش ميروي و ميگويي: فلاني گفته شب خانه ما بيا. خواهش ميکنم بيا. ديگر اينها را خودت اضافه ميکني. من يک کلمه ميگويم دعوتش کن. عبارتهايش از خودت است. تمام کلمات قرآن از طرف خداست. بعد ميگويد: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» نگفته: «و انا حافظون له» يعني ما قرآن را حفظ ميکنيم و يک چيز ديگر هم حفظ ميکنيم. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» هردو يک معناي متفاوت دارد. يکوقت ميگويم: دوست دارم شما را، يعني عيب ندارد کسي ديگر را هم دوست داشته باشم. يکوقت ميگويم: تو را دوست دارم يعني کسي ديگر را دوست ندارم. «اياک نعبد» فقط بنده تو! «اياک نستعين» فقط کمک از تو. «له لحافظون» من فقط قرآن را حفظ کردم. لذا حديثهاي ما حفظ نشدند و ما حديث جعلي زياد داريم. تاريخ دروغ خيلي داريم. شعر دروغ خيلي داريم. ولي قرآن تحريف شده نداريم. «لحافظون» لَ يعني حتماً. «ان الانسان لفي خُسر» لَ يعني قطعاً.
حافظون هم باز جمله اسميه است. اگر ميگفت: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ حفظنا» حفظنا فعل است. اگر ميگفت: حفظ کرديم، اين جمله فعليه بود و زور نداشت. جمله اسميه زور دارد. «نحن» زور دارد. «انا» يعني تأکيد. «إِنَّا لَهُ» فقط او، «لَحافِظُونَ» لَ، جمله اسميه، يعني قطعاً قطعاً قطعاً تنها کتاب تحريف نشده قرآن است. همه کشتيها سوراخ دارد و فقط اين کشتي است که سوراخ ندارد.
خدايا تمام خيرات و برکات رجب، تمام خيرات و برکات شعبان و تمام خيرات و برکات رمضان را نصيب همه ما بفرما. انشاءالله عيدتان مبارک باشد. بايد تشکر کنم از آنهايي که به گردن ما حق دارند مثل پدر و مادر و نياکان، حق معلمي، حق تربيت، شهدايي که حق انقلابي به گردن ما دارند. امام و مراجع، خدايا تمام کساني که به گردن ما حق دارند و الآن نيستند، همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده.
شريعتي: از طرف مخاطبين عزيز و سمت خداييها سال جديد را به شما تبريک ميگويم. از اينکه وقت گذاشتيد و روزهاي يکشنبه ما از محضر شما استفاده کرديم صميمانه تشکر ميکنم. يادآوري کنم در ايام تعطيلات نوروز برنامه سمت خدا مهمان لحظات ناب و آسماني شما خواهد بود. حضور کارشناسان عزيز در مشاهد مشرفه و نکاتي ناب مثل هميشه. انشاءالله بيننده و شنونده باشيد. براي سلامت حضرت ولي عصر دست به دعا برداريم.