برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح سورهي کوثر در وصف حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتي
تاريخ پخش: 29- 11-96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: سلام ميکنم به همهي بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، فرا رسيدن ايام فاطميه، ايام عزاي سيدة نساء العالمين را تسليت ميگويم. خبري که امروز همه ما را متأثر کرد، خبر سقوط هواپيماي مسافربري بود که در مسير تهران- ياسوج در پرواز بود. به خانوادهي اين عزيزان تسليت ميگويم و انشاءالله خداوند به همه آنها صبر بدهد و اين هموطنان عزيز ما مهمان سفره حضرت زهرا(س) باشند. انشاءالله از اين خبرهاي بد و ناگوار کمتر بشنويم و يا اصلاً نشنويم. حاج آقاي قرائتي سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي قرائتي: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
شريعتي: امروز مخاطبين بحثهاي شما منتظر هستند که صحبتهاي شما را بشنوند.
حاج آقاي قرائتي: بسم الله الرحمن الرحيم، امسال ما همه رقم مشکل داشتيم. زلزله عزيزاني را گرفت، هواپيما عزيزاني را گرفت. سيل و آب ضربه زد. کشتي که در دريا دچار حادثه شد. اين سختيها و بلاها چند جور ميتواند باشد، ممکن است آزمايش باشد. ولي همه در يک سال، يعني خدا در يک سال همه آزمايشهايش را ميکند؟ يا يک لغزشهايي ما داريم، يعني مشکلاتي داريم که آن مشکلات، طبق گفتهي قرآن ميگويد: بخاطر عملکرد تو من اين کار را کردم. انشاءالله خداوند به آبروي حضرت زهرا که در آستانهي شهادت حضرت هستيم و بحث امروز ما سورهي کوثر است که دربارهي حضرت زهراست، هر لغزش و گناه و خلافي که بستر حوادث است از فرد فرد جامعه ما دور کند.
بحث امروز ما سورهي کوثر است. من تقريباً هشتاد نکته از سورهي کوثر درآوردم، تازه من نه آيت الله و فقيه هستم، نه فيلسوف هستم، نه حکيم است، هيچ لقب عنواني ندارم ولي به عنوان يک معلم، چون قرآن اول ميگويد: مثل قرآن بياوريد، اگر شک داريد «فأتوا بكتاب مثله» يک چنين قرآني بياوريد. بعد ميگويد: شما نميتوانيد مثل قرآن بياوريد. 104 مورد را ميبخشد. ده تا سوره بياوريد. بعد ميگويد: نميتوانيد نه سوره ديگر ميبخشم. «فَأْتُوا بِسُورَة» (بقره/23) يک سوره مثل قرآن بياوريد. نگفته کدام سوره، پس ما ميتوانيم سوره کوثر را انتخاب کنيم. چون سوره کوثر کوچکترين سوره قرآن است. هرچه ميخواهي تخفيف ميدهد، اول ميگويد: مثل قرآن بياوريد. بعد ميگويد: ده سوره، بعد ميگويد: يک سوره، هرچه بخواهي تخفيف ميدهد. از آن طرف هم هرچه بخواهد تحريک ميکند. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم» (يونس/38) هرکسي ميتواني دعوت کن کمک تو بکند. از شرق و غرب کمک بگير. «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا» (نساء/129) تو هيچي، جد و آباد تو هم نميتواند. اينها همه تحريک است. «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» (اسراء/88) نميتوانيد.
من در تفسير نور به اين سوره که رسيدم، گفتم: ما چقدر عرب داريم که زبان مادرياش کمونيست است. باسواد هم هست و خدا را هم قبول ندارد. امروز همه از طريق اينترنت ميتوانند با هم ارتباط داشته باشند. همه جمع شويد يک سوره کوثر بياوريد. امروز به مناسبت شهادت حضرت زهرا ميخواهم سوره کوثر را تفسير کنم. اول اين سوره را بخوانيم و ثوابش را به حضرت زهرا(س) هديه کنيم. «بسم الله الرحمن الرحيم، إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ، إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» اين سوره همه چيزش استثنايي است. کلماتش استثنايي است. چون «إِنَّا أَعْطَيْنا» هيچ جاي قرآن نيست. کوثر هيچ جاي قرآن نيست. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» هيچ جاي قرآن نيست. «وَ انْحَرْ» هيچ جاي قرآن نيست. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» هم هيچ جاي قرآن نيست. کلماتش منحصر به فرد است. از نظر کوچکتر بودن، هيچ جاي قرآن سوره به اين کوچکي نداريم. از نظر محتوا، خود سوره کوثر، کوثر است. چون کوثر يعني خير زياد، چه کسي ميخواهد هديه بدهد؟ اين سوره سه آيه دارد، در مکه نازل شد و کوچکترين سورههاست. پدر عمروعاص يک متلکي به پيغمبر گفت. چون پيغمبر ما دو پسر داشت. منتهي اين پسرها در بچگي مردند. آنچه از پيغمبر ماند يک دختر بود. عربها هم در زمان جاهليت دختر را جزء آدم حساب نميکردند. به کسي که پسر نداشت ميگفتند: ابتر است. ابتر يعني عقبه ندارد. لذا به پيغمبر ابتر گفتند. آنوقت خداوند يک سوره فرستاد پاسخ اينها را بدهد. «انَّا» نگفت: «انّي» جايي که بحث توحيدي است خدا ميگويد: خودم ميبخشم! جايي که کار بي واسطه ميکند ميگويد: من، يک جايي که با واسطه است ميگويد: ما، «انّا انزلنا من السماء ماءً» چرا؟ چون باران را گرچه خدا ميفرستد اما واسطه دارد. خورشيد به اقيانوسها ميتابد. درياها بخار ميشود. بخارها ابر ميشود. ابرها فشرده ميشود. جاذبهي زمين باران را پايين ميکشد. بعضي جاها خدا گفته من، بعضي جاها گفته: ما. آنجايي که خدا کار را مستقيم و بي واسطه انجام ميدهد ميگويد: من، آنجايي که با واسطه انجام ميدهد ميگويد: ما. «انا انزلناه في ليلة القدر» چون خدا به وسيلهي جبرئيل قرآن را نازل کرد.
چهار سوره قرآن «انّا» دارد. «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» (نوح/1)، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1)، «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» (فتح/1)، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» از اين 114 سوره، چهار سوره با «اناّ» شروع ميشود. شايد يک رابطه بين اينها باشد. نوح اولين پيغمبر اولوالعزم است. قبل از ابراهيم و موسي و عيسي، فتح آرزوي اسلام است. قرآن مکتب ما هست. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» تداوم رهبري است. پيغمبر تو ابتر نيستي. بعد از تو نسل تو هستند. يعني تداوم رهبري، مکتب آسماني، نبوت با پيغمبر اولوالامر و پيروزي. اين چهار مورد با «انّا» آمده است. اولين آيه بعد از بسم الله و با «انّا» شروع شده است. مسألهي ديگر اين است که نميگويد: «آتينا» ميگويد: «اعطينا». «آتينا» يعني دادن، «آتُوا الزَّكاةَ» يعني زکات بدهيد. «آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي» (حجر/87) يعني وقتي ميخواهد بگويد: قرآن دادم، با (الف) و (ت) ميگويد. اما براي زهرا ميگويد: «اعطينا» فرق بين اين کلمه چيست؟ «آتينا» يک چيزي را ميدهند و ممکن است پس بگيرند. «اعطينا» براي چيزي است که بدهيم و ديگر پس نگيريم. لذا يک جاي قرآن به پيغمبر ميگويد: بخواهيم وحي را قطع ميکنيم. «وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ» (اسراء/86) بخواهيم وحي را قطع ميکنيم. يعني قرآن به تو داديم، بخواهيم ميگيريم. يک کلمه به قرآن اضافه کني رگ گردن تو را ميزنم. چند جاي قرآن اولتيماتوم ميدهد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ» (حاقه/44) يک کلمه به قرآن اضافه کني، با قدرت ميگيرم. «ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِين» (حاقه/46) رگ گردن تو را ميزنم. يکي هم اينکه ميگويد: يا علي را در غدير خم معرفي کن، که بعد از من علي بن ابي طالب است وگرنه 23 سال نبوت تو به هوا ميرود. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (مائده/67)
يکجا در مورد شرک است. ميگويد: اگر کنار خدا به چيز ديگري تکيه کني، سراغ غير خدا بروي، همه زحمتهايت نابود است. «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُك» (زمر/65) شرک، ولايت، وحي! اينها بايد بيمه باشد. اينها خط قرمزهاي خداست. خط قرمز حتي براي شخص پيغمبر، دربارهي قرآن ميگويد: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي»، در اين سه آيه پنج بار اسم پيامبر برده شده است. «اعطيناکَ»، کَ يعني تو. «صلِّ» تو، «و انحَر» تو، «شانئکَ» تو، ما در قرآن وقتي به کلمهي «رب» ميرسيم. بعد از الله بيشترين کلمه در قرآن «ربّ» است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ النَّاس» (ناس/1) «ربّ العالمين»، اما به شخص پيغمبر که ميرسد 240 بار ميگويد: «رَبُّکَ». هيچ پيغمبري عضوش در قرآن نيامده است. پيغمبر، عضو عضوش در قرآن آمده است. «وجهَکَ» صورت تو، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) سينه تو، «الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَك» (شرح/3) کمر تو، «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك» (حجر/88) چشمهاي تو، «وَ لا تَجْعَلْ يَدَك» (اسراء/29)، «بلسانک» (مريم/97) زبان تو! اين عنايت خيلي مهم است و توجه به اينکه خدا چه ميخواهد بگويد.
«إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو کوثر داديم. کوثر يعني زياد، يک زيادي که خوب است و يک زيادي بد است. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر» (تکاثر/1) «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» تکاثر از کثير است. کوثر هم از کثير است. از اين کثير هم ميشود تکاثر درست کرد هم کوثر. يکي خوب است و يکي بد است. کوثر خوب است ولي تکاثر بد است. تکاثر مردم را به قبرستان ميکشد. بين دو قبيله دعوا شد. هي گفتند: ما بيشتر هستيم. گفتند: دعوا ندارد و سرشماري ميکنيم. سرشماري کردند گروهي که باخت، طبق نقلي پيشنهاد کرد که زنهاي حامله را دو تا حساب کنيد. يکبار ديگر سرشماري کردند. باز گفتند: برويم مردهها را هم بشماريم. رفتند قبرستان شروع کردند به شمردن تا بگويند: آمار ما بيشتر است. قرآن توبيخ ميکند و ميگويد: اينقدر شما غافل هستيد که به استخوانهاي پوسيدهي پدرانتان افتخار ميکنيد. او بگويد: ما دويست تا استخوان پوسيده داريم و ديگري بگويد: ما 150 تا استخوان پوسيده داريم. حضرت امير «أَلْهاكُمُ التَّكاثُر» را ميخواند و توبيخ ميکند. ميگويد: پدران و استخوانهاي پوسيده پدران شما که بايد باعث عبرت شود، به اين ميباليد؟ اين تکاثر است.
کوثر خير زيادي است که هديهي خداست. هروقت به پيغمبر جسارت کردند، خدا يک سيلي به آنها زد. به پيغمبر گفتند: مجنون، «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» (حجر/6) قطعاً تو جن زده هستي. آيه نازل شد «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُون» (قلم/2) به لطف خدا تو ديوانه نيستي. به پيغمبر گفتند: شاعر، «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْر وَ ما يَنْبَغِي لَهُ» (يس/69) به پيغمبر گفتند: ساحر، هر متلکي به پيغمبر گفتند، خدا جواب داد. اما اين متلک ابتر را خدا جواب نداد و يک سوره فرستاد. باقي متلکها را با جمله جواب ميداد. اما کلمهي ابتر را خدا با يک سوره جواب داد. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» گاهي وقتها متلکها را بايد جواب داد. گاهي وقتها هم ميگويد: از متلک بگذر. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) هرچه گفت به دل نگير. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) با جاهل طرف شدي، با مسالمت رد شو و گير نده. «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظ» (آلعمران/134) حرفي زد عصباني شدي خودت را نگهدار. بعضي جاها بايد متلک را شنيد و هيچي نگفت. بعضي جاها بايد گفت: من! خودتي! مثل چه؟ مثل اينکه به مؤمنين ميگفتند: اينها خل هستند. «أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ» (بقره/13) ما هم مثل اين خلها ايمان ميآوريم، قرآن ميگويد: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»، «هم السُفَّها» هم يعني خود خودش است. نميگويد: «ان شانئک الابتر» ميگويد: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» خود خودش است. حضرت ابراهيم گفت: اين بتها چيست؟ گفتند: پدران ما بت ميپرستيدند. فرمود: «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم» (اعراف/71) خودتان و پدرتان نميفهميد. يعني گاهي وقتها بايد برخورد کرد. اگر ميگفت: «ان من شانَک هو الابتر» شانَ مثل قال است. «شانَکَ» پدر عمروعاص ابتر است. ميگويد: «شانئُک» يعني هرکس در تاريخ تو را ناقص بداند، خودش ناقص است. در فارسي هم همينطور است گاهي يک کلمه با يک نقطه يک مفهوم ديگري پيدا ميکند. کلمات قرآن مهم است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» کوثر يعني خير زياد، امت او توسعه پيدا ميکند. چون قرآن آياتي دارد که مکتب اسلام کرهي زمين را خواهد گرفت. اين آيه سه بار در قرآن آمده است. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» (توبه/33) اسلام کرهي زمين را خواهد گرفت. روستايي نيست مگر اينکه «اشهد ان لا اله الا الله» درونش بلند ميشود.
گاهي آدم ميگويد: مگر ميشود؟ بله ميشود. ما نميتوانيم امام خميني را با امام زمان مقايسه کنيم. هيچکس را نبايد کنار امام زمان گذاشت. من يک خاطره از آيت الله صافي بگويم. آقاي بروجردي استاد همه مراجع بود. يعني الآن مراجع موجود همه شاگرد آقاي بروجردي هستند. آقاي بروجردي پيرمردي هشتاد سال در قسمت خانوادگي بود، علما دو تا خانه دارند، يک خانه که مردم ميآيند و ميروند، بيروني و يک قسمت هم که اندروني است. آقاي بروجردي قسمت اندروني استراحت کرده بود، در بيروني روضه بود. يک نفر گفت: براي سلامتي امام زمان و آيت االله العظمي بروجردي صلوات! آقاي بروجردي تا اين را شنيد عصايش را برداشت به ديوار کوبيد. گفت: چه کسي بود صلوات ختم کرد؟ گفت: کار بدي کرد؟ گفت: بله. چرا نام مرا کنار نام امام زمان گذاشت؟ شما ميگوييد: براي سلامتي خورشيد و چراغ قوه، چراغ قوه را کنار خورشيد نميگذارند. اصلاً مقايسه نبايد بکنيد. من نميتوانم امام خميني را با امام زمان مقايسه کنم. اگر صد سال پيش، به ما ميگفتند: آقا، يک عالم رباني حکومتي را به دست ميگيرد. ميگفتيم: مگر ميشود؟ شاه را از مملکت بيرون ميکنند، مگر ميشود؟ آدم مستأجرش را هم نميتواند از خانه بيرون کند. افرادي مستضعف مثل شهيد رجايي رئيس جمهور ميشود مگر ميشود؟ اين انقلاب ما يک روزنههايي را باز کرد، بله ميشود. يک کسي گفت: برويم همدان هفت متر ميپرم. گفت: همينجا بپر! اگر اينجا پريدي همدان هم ميتواني بپري. کوثر يعني مکتب تو عالم گير است. شايد علم تو، شايد نسل تو، ولي وقتي آخر آيه ميگويد: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» اين پيداست به آن کلمه نظر دارد. گاهي وقتها کلمات دوم، کلمات اول را معنا ميکند. مثلاً شما ميگويي: «حيّ علي خير العمل» خير العمل چيست؟ پشت سرش ميگويد: «قد قامت الصلاة» يعني اين طرف صلاة است، آن طرف صلاة است.
يا همين آياتي که با حروف مقطعه است. «حم، عسق» (شوري/1و2) بعد ميگويد: گيج نشو، «كَذلِكَ يُوحِي» (شوري/3) يعني وحي هم از اين حروف است. يعني آيه دوم ميآيد و به نوعي اين را تبيين ميکند. ابتر، کوثر را براي ما تفسير ميکند. ميگويد: دشمنت بي عقبه است. پيداست به پيغمبر گفتند: بي عقبه، خدا ميگويد: خودت هستي، ما از يک زهرا، نسل سادات را رشد ميدهيم. فخر رازي از علماي اهل سنت است. ميگويد: واقعاً چه نسلي بيشتر از حضرت زهرا، با اينکه بني اميه چقدر سادات را کشتند، بني عباس چقدر سادات را کشتند. با اينکه سيد کشي بود، اما در عين حال در همه دنيا سادات هستند. اينهايي که پدرشان سيد است، آنهايي که پدر و مادرشان سيد است که حتماً سيد هستند. آنهايي هم که مادرشان سيد است، سيد است. منتهي حالا نميشود خمس به آن داد، اين ديگر يک حکم فرعي است وگرنه سيد هستند. سيدها هم بايد افتخار کنند. حالا دکتر است، مهندس است، هرچه هست بنويسند ما سيد هستيم. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو خير زياد داديم. حالا اگر به کسي خير رسيد چه کند؟ فوري شکر کند. «فَصَلِّ» نماز بخوان. پيداست نماز شکر نعمتهاي خداست. چون ميگويد: من به تو خير کثير دادم. من به تو کوثر دادم. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ» اين «ف» يعني فوري، «صلِّ» يعني نماز، نماز بهترين تشکر از خداست. نماز بايد خالصانه باشد. براي خدا باشد. «لربِّک» يعني نماز تو را تربيت ميکند. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» ميگويد: نماز بخوان براي کسي که ميخواهد تربيتت کند. يعني ابزار تربيت نماز است. نماز ابزار تربيت است.
امور تربيتي و آموزش و پرورش اگر ميخواهد بچهها را تربيت کند، فتيلهي نماز را بالا بکشد. نماز تربيت ميکند. چه کمالاتي در نماز نيست؟ انتخابات در نماز هست. شما اين آقا را قبول نداري، برو يک مسجدي که آقا را قبول داري. انتخاب کن. هيچکس نگفته بايد پشت سر فلاني نماز بخواني. حضور در صحنه، «قد قامت الصلاة» همه حاضر هستند. مسواک در نماز هست. اگر شما وقت نماز مسواک بزني، يک رکعت نماز شما هفتاد برابر ميشود. عطر هم بزنيد، سي تا اضافه ميشود. شانه بزنيد سي تا هم براي شانه اضافه ميشود. آب در نماز هست، براي وضو و غسل، خاک در نماز هست براي سجده و تيمم، شهدا در نماز هستند، مهر کربلا. استقلال در نماز هست، رو به قبله بايست. اگر جهت ديگري بايستي با قبله يهوديها و مسيحيها قاطي ميشود. تو بايد مستقل باشي. معاد در نماز هست، «مالک يوم الدين» انتخاب راه در نماز هست، «اهدنا الصراط المستقيم». طرفداري از افراد در نماز هست. «صراط الذين انعمت عليهم» مخالفت و برائت از افرادي که من اينها را قبول ندارم. نسبت به مغضوبين و ضالين، نسبت به منحرفين و غضب شدهها متنفر هستم. نسبت به «اَنعَمت عليهم» طرفدار هستم. راه من راه مستقيم است. نظم در نماز هست. بايد صفها منظم باشد. ادب در نماز هست. آقا حرف ميزند تو حرف نزن. در مسجد صداي شما نبايد بالاتر از صداي پيشنماز باشد. اطاعت در نماز هست، قبل از آقا رکوع و سجده نرو. تغذيه در نماز هست، کسي لقمهاش حرام باشد نمازش قبول نيست. کمک به فقرا در نماز هست. 27 آيه نماز کنار زکات است. اصلاً نماز بي زکات قبول نيست. مثل زني که يک گوشواره دارد اصلاً عروسي نميرود. گر نخ دنبال سوزن نباشد کسي سوزن را فرو نميکند. اگر زکات دادي نماز قبول ميشود، وقتي نماز قبول شد، باقي چيزها هم قبول ميشود. خورشيد در نماز هست براي شناخت ظهر، ماه در نماز هست. ماه را ديدي فردا اول ماه است. نماز عيد بخوان. ستاره در نماز براي تشخيص قبله هست. اعتماد به نفس در نماز هست. شما در نماز حق نداري تکيه کني مگر اينکه مريض بشي. به هرچيزي تکيه کني نمازت باطل است. ارتباط با بندگان صالح در نماز هست، «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» بندگان صالح گذشته و حال و آينده!
ارتباط با ياران امام زمان در نماز هست، چون ميگوييم: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» قرآن جاي ديگر ميگويد: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبياء/105) سلام بر بندگان صالح، جاي ديگر ميگويد: بندگان صالح ياران حضرت مهدي هستند. واقعاً آدم گيج ميشود. در نماز همه اعضاء در کار هستند. از پيشاني گرفته تا دماغ که مستحب است وقت سجده دماغ روي خاک باشد، تا دستها و کمر. قرآن در نماز هست. هرکس نماز ميخواند بايد 120 آيه قرآن بخواند. چون ده رکعت حمد و قل هو الله است. هر حمدي هفت آيه دارد. ده تا هفت تا هفتاد تا ميشود، هر قل هو الله هم پنج آيه دارد، پنجاه تا. 120 تا! يعني مثل اينکه لباس ميشويي دست خودت هم پاک ميشود. امام رضا فرمود: نماز واجب شد تا قرآن از مهجوريت بيرون بيايد. اين خيلي مهم است. اين را خيليها نشنيدهاند. نماز واجب شد تا قرآن از مهجوريت بيرون بيايد! «فَصَّل» شکرانهي زهرا نماز است. اگر کسي همه کارهاي خير را بکند ولي نماز نخواند، قبول نميشود.
«وَ انحَر» نحر يعني شتر، نميگويد: «فصل لربک و اذبح» نماز بخوان و بز بکش! گوسفند بکش! «نحر» يعني شتر، خود اين شتر کشتن هم حکمت دارد. اگر شتر را هم مثل گوسفند گردنش را ميبريدند، هم پدر قصاب درميآمد و هم پدر شتر. گردنش کلفت است با چه چاقويي ببريم؟ براي همين شتر را بايد نحر کرد. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» در قرآن هم «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» (توبه/32) يک آيه ديگر هم داريم «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» (صف/8) از نظر ادبيات عرب «أَنْ يُطْفِؤُا» مصدرش به کار ميرود. يعني الآن ميخواهم اسلام خاموش شود. «لِيُطْفِؤُا» يعني برنامهريزي ميکنند که در آينده چراغ اسلام خاموش شود. ميخواهند نور خدا را با فوت خاموش کنند. ولي قرآن ميگويد: هرچه فوت کني، «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» ما اين قصه را قبول داريم. پيغمبر که از دنيا رفت، همه سمت خليفه اول رفتند. چند نفري سمت حضرت علي بودند. در غير خم صد هزار نفر بودند، در اين صد هزار نفر، چهار نفر با علي بودند. يعني شيعه يک 25 هزارم بود. الآن شيعه يک سوم مسلمانهاست. چطور شد اينقدر رشد کرد؟ «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» خدا گفته: اسلام کره زمين را خواهد گرفت. «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2)
خدا به پيغمبر ميگويد: زهرا به تو داديم، فاطمه به تو داديم، خيلي غصه خواهند خورد آنهايي که از اسم فاطمه و زهرا فرار ميکنند. فاطمه يعني يک زن استثنايي، يعني زن نمونه و بي نظير، «فَطَم» يعني جداست. فاطمه يعني اين خانم از همه خانمها جداست. اين يک خط ويژه است. چرا اسم فاطمه نگذاريم؟ آخر خواهرم فاطمه دارد، خواهرت تلويزيون هم دارد. تو ديگر تلويزيون نميخواهي؟ خواهرت يخچال هم دارد. در همه خانهها فاطمه باشد. خدا ميگويد: وقتي فاطمه دادم «فَصَلِّ» اما اگر ديدي مردم گروه گروه مسلمان ميشوند، «فَسَبّح» اين نکته خيلي دقيق است. خدا ميگويد: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» (نصر/1) اگر نصرت و پيروزي نصيب شما شد، «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» ميبيني که مردم فوج فوج و گروه گروه مسلمان ميشوند. ميگويد: به شکرانهي اينکه پيروز شدي و مردم گروه گروه مسلمان ميشوند. ميگويد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» سبحان الله بگو. اما زهرا را نميگويد: «سَبّح» ميگويد: نماز بخوان. يعني شکر نعمت زهرا يک نماز است. اما همه مردم مسلمان شوند شکرش يک سبحان الله است. اينها خيلي مهم است. ما نفهميديم قرآن چيست. چرا «اياک نعبد» قبل از «اياک نستعين» است؟ اينقدر نکته درون اين است. يک کلمه قرآن گفته: «هُنَ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/187) زن و شوهر براي همديگر لباس هستند. زن و شوهر را به لباس تشبيه کرده است. پنجاه لطيفه در يادداشتهاي من هست. من فقيه و فيلسوف نيستم. صبح نگاه ميکني يک چيزي ميفهمي و شب يک چيز ديگر، مثل برجهايي که مهندسها ميسازند. آجر و سيمان و آهن يکي است ولي شکل برجها فرق دارد. زهرا داديم بايد نماز بخواني و شتر بکشي. همه مردم مسلمان شوند، يک سبحان الله کافي است.
شريعتي: اين هفته در برنامه از مرجع عاليقدر ياد ميکنيم که همت کردند در احياي فاطميه، مرحوم آ ميرزا جواد آقاي تبريزي که رحمت و رضوان خدا بر ايشان باشد. امروز صفحه 234 قرآن کريم آيات 109 تا 117 سوره مبارکه هود در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند همه جانباختگان حادثه هواپيما هديه کنيم. انشاءالله همه آنها مهمان سفره اهلبيت(ع) باشند.
«فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هؤُلاءِ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا كَما يَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ «109» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «110» وَ إِنَّ كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «111» فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «112» وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ «113» وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ «114» وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «115» فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ «116» وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ «117»
ترجمه: پس (اى پيامبر!) از آنچه اين كفّار مىپرستند در شك و ترديد مباش، (كه) آنها عبادت نمىكنند مگر همان گونه كه قبلًا پدرانشان (بتها را) عبادت مىكردهاند، و همانا ما نصيب آنها را به طور كامل و بىكم و كاست خواهيم پرداخت. و به تحقيق ما به موسى كتاب (تورات) داديم، پس در آن اختلاف شد، و اگر سنّت پروردگارت (در مورد تأخير عذاب كفّار) از پيش مقرّر نگشته بود، و قطعاً پروردگارت (جزاى) تمام اعمال آنان را حتماً بطور كامل خواهد داد، همانا او به (تمام) آنچه (مردم) عمل مىكنند، آگاه است. پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شدهاى، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است، و سركشى نكنيد كه او به آنچه مىكنيد بيناست. و به ستمگران تمايل وتكيه نكنيد كه آتشِ (عذاب) شما را فرا مىگيرد و (در اين صورت) براى شما در برابر خداوند، هيچ دوست و سرپرستى نيست، پس (از هيچ ناحيهاى) مورد كمك قرار نخواهيد گرفت. و نماز را در دو طرف روز و اوايل شب بپادار، (زيرا) بدرستى كه كارهاى نيكو (همچون نماز)، بدىها را محو مىكند، اين (فرمان)، تذكّرى است براى اهل ذكر. و پايدار باش، كه همانا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند. پس چرا در قرون قبل از شما، صاحبان علم و قدرتى نبودند تا مردم را از فساد در زمين باز دارند، مگر گروه كمى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم، و ستمگران دنبالهرو و دلبستهى مال و مقامى شدند كه در آن مست و سركش شده بودند و آنان مردمى مجرم و گناهكار بودند. و پروردگار تو بر آن نبوده تا آبادىهايى را كه مردمش اصلاحگرند، بهظلم و ستم هلاك كند.
شريعتي: نتايج قرعه کشي ما براي اعزام عزيزان به عتبات عاليات را ميتوانيد در سايت ما ببينيد. دوستان ما با شما تماس خواهند گرفت و به شما خواهند گفت که مقدمات سفر را چگونه بچينيد و انشاءالله عازم شويد. اين هفته از آميرزا جواد آقاي تبريزي ياد ميکنيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي قرائتي: صفحهاي که خوانده شد، آيهاي دارد که «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» پيغمبر(ص) فرمود: سورهي هود مرا پير کرد. يعني منظورش به اين آيه بود. اين پيداست استقامت خيلي سخت است. انقلاب کردن خيلي سخت نيست. ولي انقلاب را نگه داشتن مهم است. دوره بارداري نه ماه است ولي تربيت بچه دهها سال است. قالي را ميخواهي ببافي چند ماه طول ميکشد اما حفظ قالي دهها سال طول ميکشد. بعضيها استقامت دارند ولي يک دندگي است. «کما أُمرت» يعني براساس دستور من استقامت کن. ما خيليها را داشتيم تودهاي بود، ضد شاه بود، چهل سال هم زندان بود. اين در برابر شاه استقامت ميکرد، اما «کما أُمرت» نبود. مأموريت الهي نداشت، يک دنده بود. خودش لج ميکرد. هر استقامتي ارزش ندارد. استقامتي ارزش دارد که خدا خواسته باشد. جاي ديگر هم خدا به پيغمبر ميگويد: استقامت کن، چرا آنجا پير نشد؟ اينجا ميگويند: پيغمبر هم بايد استقامت کني، هم بايد ياوران تو هم استقامت کنند. اين خيلي مشکل است. «وَ مَنْ تابَ مَعَك» يعني تو بايد با امت اسلامي با هم استقامت کنيد. ميگويد: من حريف امت نميشوم، امت من هرکدام يک سازي ميزنند. «إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي» (مائده/25) من فقط حريف خودم و هارون ميشوم. حريف مردم نميشوم. اينکه من خواسته باشم مردم را هم وادار به استقامت کنم، سه نکته در اين است. خود استقامت که مهم است. «کما أُمرت» هم مهم است. يعني يک دندگي نه، چون خدا گفته استقامت کنيم. همراه کردن مردم، مردم هم مقاوم باشند. اين است که آدم را پير ميکند.
شريعتي: خيلي ممنون از شما، فرصت خوبي بود که کنار شما و همراه شما بوديم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي قرائتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا هر نعمتي که به ما دادي، به ما توفيق بده آن نعمت را بشناسيم و شکرش را به جا آوريم. ما را از غافلين قرار نده. کمبودها و مشکلات را حل کن.
شريعتي:
نه مثل سارهاي و مريم، نه مثل آسيه و حوا
فقط شبيه خودت هستي، شبيه خودت زهرا
اگر شبيه کسي باشي، شبيه نيمه شب قدري
شبيه آيهي تطهيري، شبيه سورهي اعطيناء
شناسنامهي تو صبح است، پدر تبسم و مادر نور
سلام ما به تو اي باران، درود ما به تو اي دريا!
مراسم عزاي حضرت زهرا شروع شده است. در اين روزها و شبها ما و همه کساني که التماس دعا گفتند را دعا کنيد. انشاءالله همه ما همراه حضرت زهرا(س) باشيم که در آن دنيا هم از شفاعت و دستگيري حضرت زهرا بهرهمند شويم. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»